فصلت ٤٥: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۷#link393 | آيات ۴۰ - ۵۴ سوره فصّلت]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۷#link393 | آيات ۴۰ - ۵۴ سوره فصّلت]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۷#link394 | تهديد خداوند ملحدين امت را به عذاب روز قيامت]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۷#link394 | تهديد خداوند ملحدين امت را به عذاب روز قيامت]] | ||
خط ۴۲: | خط ۴۳: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۸#link401 | رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۸#link401 | رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۰_بخش۶۵#link151 | آيه ۴۳ - ۴۶]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲۰_بخش۶۵#link151 | آيه ۴۳ - ۴۶]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۰_بخش۶۵#link152 | آيه و ترجمه]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲۰_بخش۶۵#link152 | آيه و ترجمه]] | ||
خط ۵۰: | خط ۵۳: | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۰_بخش۶۵#link155 | ۲ - گناه و سلب نعمت]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲۰_بخش۶۵#link155 | ۲ - گناه و سلب نعمت]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۰_بخش۶۵#link156 | ۳ - چرا اينهمه بهانه مى گيرند]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲۰_بخش۶۵#link156 | ۳ - چرا اينهمه بهانه مى گيرند]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ «45» | |||
و البتّه ما به موسى كتاب (آسمانى تورات) داديم، پس در آن اختلاف شد و اگر نبود سنّت سابقِ پروردگارت (در مورد مهلت دادن به مردم)، قطعاً ميانشان داورى شده بود (و هر اختلاف كنندهاى به كيفر خود رسيده بود)، و البتّه آنان دربارهى قرآن نيز در شكى همراه با سوء ظن هستند. | |||
===پیام ها=== | |||
1- آشنايى با تاريخ انبيا، مايهى دلدارى پيامبر و مسلمانان است. وَ لَقَدْ آتَيْنا ... | |||
2- تورات، مورد اختلاف و تحريف قرار گرفته است. «وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ» | |||
3- مهلت دادن به گنهكاران، از شئون ربوبيّت است تا شايد مردم توبه كنند و به رشد برسند. «سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ» | |||
4- سنّت خداوند، مهلت دادن به گناهكاران است و اگر چنين نبود پروندهى عمر هر كس با اولين انحراف بسته مىشد. لَوْ لا كَلِمَةٌ ... لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ | |||
5- شك بايد مقدّمهى تحقيق و سؤال و رسيدن به يقين باشد، نه وسيلهى بهانهجويى و سوء ظن. «لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ» | |||
تفسير نور(10جلدى)، ج8، ص: 355 | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ (45) | |||
جلد 11 - صفحه 382 | |||
بعد از آن به جهت تسليه خاطر مبارك حضرت رسالت از جحود كفار اخبار فرمايد: | |||
وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ: و هر آينه بتحقيق عطا فرموديم موسى را كتاب تورات، فَاخْتُلِفَ فِيهِ: پس اختلاف كرده شد در آن، يعنى امت او دو دسته شدند بعضى تصديق و جمعى تكذيب نمودند او را، چنانچه امت تو در قرآن اختلاف نمودند عدهاى مؤمن و گروهى كافر شدند. وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ: و اگر نبود كلمهاى كه پيشى گرفته است، مِنْ رَبِّكَ: از پروردگار تو در تأخير عذاب از قوم تو، يعنى قول «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ» يا در وعده قيامت كه «بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ»، لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ: هر آينه حكم كرده شدى ميان ايشان به عذاب استيصال در دنيا، وَ إِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ: و بدرستى كه ايشان هر آينه در شك از قرآن، مُرِيبٍ: گمانى كه موقع ريبه است و آن اقبح الشكوك باشد، يعنى گمان غالب ايشان آنست كه قرآن كذب است. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
ما يُقالُ لَكَ إِلاَّ ما قَدْ قِيلَ لِلرُّسُلِ مِنْ قَبْلِكَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ وَ ذُو عِقابٍ أَلِيمٍ (43) وَ لَوْ جَعَلْناهُ قُرْآناً أَعْجَمِيًّا لَقالُوا لَوْ لا فُصِّلَتْ آياتُهُ ءَ أَعْجَمِيٌّ وَ عَرَبِيٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ آمَنُوا هُدىً وَ شِفاءٌ وَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ فِي آذانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَيْهِمْ عَمًى أُولئِكَ يُنادَوْنَ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ (44) وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ (45) | |||
ترجمه | |||
گفته نميشود به تو مگر آنچه بتحقيق گفته شد به پيمبران پيش از تو همانا پروردگار تو هر آينه صاحب آمرزش و صاحب عقوبتى است دردناك | |||
و | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 562 | |||
اگر قرار ميداديم آنرا قرآنى غير عربى هر آينه ميگفتند چرا بيان نشد آيتهايش آيا غير عربى است براى عربى بگو آن از براى آنانكه گرويدند هدايت و شفا است و آنانكه نمىگروند در گوشهاشان سنگينى است و آن براى آنها كورى است آنها خوانده ميشوند از جائى دور | |||
و بتحقيق داديم بموسى كتابرا پس اختلاف شد در آن و اگر نبود كلمهاى كه پيشى گرفته است از پروردگارت هر آينه حكم شده بود ميانشان و همانا آنها در شكّى باشند از آن موجب تشويش. | |||
تفسير | |||
خداوند متعال براى تسليت خاطر پيغمبر خود ميفرمايد كه در مقابل دعوت تو آنچه را كفّار ابراز ميدارند از تكذيب و انكار همانستكه در برابر انبياء سابق از اهل عصرشان اظهار ميشد يا آنچه بتو دستور داده ميشود از جانب خداوند از دعوت بتوحيد و عبادت خدا و صبر بر ناملائمات وارده از قوم همانستكه بانبياء گذشته دستور داده شده بود يا دستور الهى بتو و انبياء سابق بشارت بمغفرت خداوند است براى اهل ايمان و ترساندن كفّار از عذاب خداوند قهّار و بنا بر احتمال اخير انّ ربّك لذو مغفرة و ذو عقاب اليم بيان ما يقال و ما قدقيل است و مقصود آنستكه انبياء وظيفهاى جز بشارت دادن و تخويف نمودن ندارند ارشاد و هدايت واقعى با خدا است و اينكه ما قرآن را بلسان عربى فصيح نازل نموديم حكمتش آنستكه اگر آنرا بلسان غير عربى يا نامفهوم يا غير فصيح نازل مينموديم مردم عربستان ميگفتند چرا آيات قرآن بطوريكه مفهوم ما شود بيان نشد تا ما ايمان بياوريم آيا كلام غير عربى مناسب با نزول بر نبىّ عربى است و ظاهرا اعجمى با همزه بهر يك از سه معناى مذكور كه متقارب با يكديگر است اطلاق ميشود و عجمى بدون همزه نيز قرائت شده و بنا بر آن مراد همان غير عربى است در هر حال خداوند منّت بر اهل عربستان گذارده كه كتاب خود را بزبان فصيح آنها بر همزبان شريفى از آنها نازل فرموده كه ديگر عذرى براى نپذيرفتن آنها باقى نماند و به پيغمبر خود فرموده بآنها بگو قرآن با كمال فصاحت و بلاغتى كه دارد براى دلهاى خالى از عناد و لجاج كه ايمان آوردند هدايت بحق و شفاء از مرض شك و شبهه است و در گوشهاى اهل تعصّب و عناد كه ايمان نياوردند گران و موجب سنگينى از استماع و تلقّى بقبول است و براى دلهاى منصرف از تدبّر و تفكّر در كلام الهى موجب كورى | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 563 | |||
و بىبصيرتى است كه باغراض باطله و أهويه فاسده خود آنرا تفسير و تأويل نمايند بدون مراجعه باهل آن كه اهل بيت عصمت و طهارتند و آنها مانند كسانى هستند كه از جاى دورى ندا و صدائى ميشنوند و نميدانند و نمىفهمند منادى چه ميگويد و باز خداوند براى تسليت خاطر پيغمبر اكرم نامى از حضرت موسى و تورية برده چون خيلى شبيه است احوال او باحوال خاتم انبيا و اختلاف در تورية باختلاف در قرآن در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اختلاف كردند امّت موسى عليه السّلام چنانچه اختلاف نمودند اين امّت در كتاب و بعد از اين اختلاف مينمايند در كتابيكه با قائم آل محمّد است و مىآورد آنرا در نزد آنها و بسيارى از مردم منكر ميشوند و آنحضرت همه را گردن ميزند و اگر نبود فرمان الهى بتأخير عذاب و رفع آن از اين امّت ماداميكه پيغمبر خاتم در ميان ايشان است حكم ميفرمود خداوند بعذاب كسانيكه منكر نبوّت او و قرآن شدند و مستأصل ميكرد آنها را بزودى ولى مقدّر آن بود كه حضرت از مكّه هجرت فرمايد و بعدا آنها را مستأصل فرمايد و آنها بوسوسه شيطان و توغّل در معاصى و رسوخ عصبيّت و عناد و تكبّر و الحادشك داشتند در قرآن كه كلام خدا است و آورنده او پيغمبر مرسل است چنان شكّى كه آنها را متحيّر و سرگردان و مشوّش و پريشان نموده بود. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لَقَد آتَينا مُوسَي الكِتابَ فَاختُلِفَ فِيهِ وَ لَو لا كَلِمَةٌ سَبَقَت مِن رَبِّكَ لَقُضِيَ بَينَهُم وَ إِنَّهُم لَفِي شَكٍّ مِنهُ مُرِيبٍ (45) | |||
و هر آينه بتحقيق داديم موسي را كتاب تورية پس اختلاف شد در او و اگر نبود كلمهاي که سبقت گرفته بود از پروردگار تو هر آينه حكم صادر ميشد بين آنها و بدرستي که آنها هر آينه در شك و ريب بودند. | |||
اول كتابي که نازل شد از جانب حق تورية بود که پس از چهل شب در ميقات بر حضرت موسي الواح تورية نازل شد که مفاد وَ لَقَد آتَينا مُوسَي الكِتابَ است و دين موسي در بني اسرائيل تا زمان عيسي عليه السلام باقي بود ولي اختلاف شديدي شد در بني اسرائيل که هفتاد | |||
جلد 15 - صفحه 444 | |||
و يك فرقه شدند يك فرقه ناجيه مثل انبياء و اوصياء و صلحاء و هفتاد فرقه هالكه و تورية را زير و زبر كردند و چه بسيار از آن را دور انداختند و چه بسيار از مزخرفات در او داخل كردند که مفاد فَاختُلِفَ فِيهِ است و شرحش در كلم الطيب مجلد اول مفصلا بيان شده باقرار خود يهود و نصاري. | |||
وَ لَو لا كَلِمَةٌ سَبَقَت مِن رَبِّكَ که بر هر يك از آنها اجلي معين فرموده. | |||
لَقُضِيَ بَينَهُم فرمان هلاك ميآمد و تمام را نابود ميكرد و اينکه تأخير آجال حكمي دارد من جمله اينكه در نسل آنها و لو به هفتاد پشت مؤمن صالحي بوجود ميآمد و من جمله براي اينكه هر قدر بتوانند فسق و فجور و ازدياد كفر كنند و بار خود را سنگين كنند و حكم ديگر که خدا ميداند. | |||
وَ إِنَّهُم اينکه كفار و مشركين در شك هستند آنهم شك بيجا و بي مدرك و بياساس. | |||
لَفِي شَكٍّ مِنهُ مُرِيبٍ. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 45)- در این آیه برای تسلی خاطر پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و مؤمنان نخستین میفرماید: از انکار و لجاجت و بهانه جویی این قوم خیرهسر نگران مباش، این سابقه طولانی دارد «ما به موسی کتاب آسمانی دادیم سپس در آن اختلاف شد» بعضی پذیرا گشتند و بعضی از در انکار در آمدند (وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ فَاخْتُلِفَ فِیهِ). | |||
و اگر مشاهده میکنی ما در مجازات این دشمنان لجوج تعجیل نمیکنیم به خاطر این است که مصالح تربیتی ایجاب میکند آنها آزاد باشند، و تا آنجا که ممکن است اتمام حجت شود، «و اگر فرمانی از ناحیه پروردگارت در این زمینه صادر نشده بود (که باید به آنان مهلت داد تا اتمام حجّت شود) در میان آنها داوری میشد» و به کیفر میرسیدند! (وَ لَوْ لا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ). | |||
این فرمان الهی بر اساس مصالح هدایت انسانها و اتمام حجت بوده، و این سنت در میان تمام اقوام گذشته جاری شده و در باره قوم تو نیز جاری است. | |||
«ولی آنها هنوز در باره آن شکّی تهمت انگیز دارند»! (وَ إِنَّهُمْ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مُرِیبٍ). | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۴۶
ترجمه
فصلت ٤٤ | آیه ٤٥ | فصلت ٤٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«وَ لَقَدْ آتَیْنَا مُوسی ...»: این بخش جنبه دلداری پیغمبر را در بر دارد. و آن این که همه اقوام به گروههای مؤمن و غیرمؤمن تقسیم شدهاند، و مؤمنان نیز فرقه فرقه و دسته دسته گشتهاند و مذاهب مختلفی پیدا کردهاند. از جمله پیروان موسی که بعضی از ایشان در مدینه بوده مثال محسوسی از این واقعیّت بشمار آمدهاند و به فرقه تقسیم گشتهاند (نگا: التفسیر القرآنی للقرآن) «لَوْ لا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ ...»: مراد وعدهای است که خدا به پیغمبر داده بود. مبنی بر این که مادام او در میان قوم خود است ایشان را نابود نکند (نگا: انفال / ). «لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ»: کار ایشان به پایان میرسید و در میانشان داوری میگردید. مراد نابودی مشرکان و منکران قرآن است. «مِنْهُ»: درباره قرآن. یادآوری: برخی تمام آیه را راجع به قوم موسی و شکّ ایشان درباره تورات میدانند. چرا که این آیه درست با همین عبارت در سوره هود آیه مذکور است و مربوط به موسی و تورات و قوم بنیاسرائیل میباشد.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۴۰ - ۵۴ سوره فصّلت
- تهديد خداوند ملحدين امت را به عذاب روز قيامت
- وجوه مختلف درباره خبر ان در آيه : ان الذين كفروا بالذكر لما جاءهم ...
- مراد از اينكه درباره قرآن فرمود كتاب عزيز است و لا ياءتيهالباطل من بين يديه و لا من خلفه
- توضيح آيه : ولو جعلناه قرآنا اعجميا...
- نكوهش انسان از جهت اينكه در حال تنعم از خداغافل و روى گردان است و در سختى و تنگى به دعا مى پردازد
- اعراض از قرآن حتى با احتمال اينكه از ناحيه خدا باشد، برخلاف حكم عقل است
- سه احتمال درباره مراد از آيات در آيه سنريهم آياتنا فى الافاق و فى انفسهم ...
- رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ «45»
و البتّه ما به موسى كتاب (آسمانى تورات) داديم، پس در آن اختلاف شد و اگر نبود سنّت سابقِ پروردگارت (در مورد مهلت دادن به مردم)، قطعاً ميانشان داورى شده بود (و هر اختلاف كنندهاى به كيفر خود رسيده بود)، و البتّه آنان دربارهى قرآن نيز در شكى همراه با سوء ظن هستند.
پیام ها
1- آشنايى با تاريخ انبيا، مايهى دلدارى پيامبر و مسلمانان است. وَ لَقَدْ آتَيْنا ...
2- تورات، مورد اختلاف و تحريف قرار گرفته است. «وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ»
3- مهلت دادن به گنهكاران، از شئون ربوبيّت است تا شايد مردم توبه كنند و به رشد برسند. «سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ»
4- سنّت خداوند، مهلت دادن به گناهكاران است و اگر چنين نبود پروندهى عمر هر كس با اولين انحراف بسته مىشد. لَوْ لا كَلِمَةٌ ... لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ
5- شك بايد مقدّمهى تحقيق و سؤال و رسيدن به يقين باشد، نه وسيلهى بهانهجويى و سوء ظن. «لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ»
تفسير نور(10جلدى)، ج8، ص: 355
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ (45)
جلد 11 - صفحه 382
بعد از آن به جهت تسليه خاطر مبارك حضرت رسالت از جحود كفار اخبار فرمايد:
وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ: و هر آينه بتحقيق عطا فرموديم موسى را كتاب تورات، فَاخْتُلِفَ فِيهِ: پس اختلاف كرده شد در آن، يعنى امت او دو دسته شدند بعضى تصديق و جمعى تكذيب نمودند او را، چنانچه امت تو در قرآن اختلاف نمودند عدهاى مؤمن و گروهى كافر شدند. وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ: و اگر نبود كلمهاى كه پيشى گرفته است، مِنْ رَبِّكَ: از پروردگار تو در تأخير عذاب از قوم تو، يعنى قول «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ» يا در وعده قيامت كه «بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ»، لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ: هر آينه حكم كرده شدى ميان ايشان به عذاب استيصال در دنيا، وَ إِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ: و بدرستى كه ايشان هر آينه در شك از قرآن، مُرِيبٍ: گمانى كه موقع ريبه است و آن اقبح الشكوك باشد، يعنى گمان غالب ايشان آنست كه قرآن كذب است.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
ما يُقالُ لَكَ إِلاَّ ما قَدْ قِيلَ لِلرُّسُلِ مِنْ قَبْلِكَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ وَ ذُو عِقابٍ أَلِيمٍ (43) وَ لَوْ جَعَلْناهُ قُرْآناً أَعْجَمِيًّا لَقالُوا لَوْ لا فُصِّلَتْ آياتُهُ ءَ أَعْجَمِيٌّ وَ عَرَبِيٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ آمَنُوا هُدىً وَ شِفاءٌ وَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ فِي آذانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَيْهِمْ عَمًى أُولئِكَ يُنادَوْنَ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ (44) وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ (45)
ترجمه
گفته نميشود به تو مگر آنچه بتحقيق گفته شد به پيمبران پيش از تو همانا پروردگار تو هر آينه صاحب آمرزش و صاحب عقوبتى است دردناك
و
جلد 4 صفحه 562
اگر قرار ميداديم آنرا قرآنى غير عربى هر آينه ميگفتند چرا بيان نشد آيتهايش آيا غير عربى است براى عربى بگو آن از براى آنانكه گرويدند هدايت و شفا است و آنانكه نمىگروند در گوشهاشان سنگينى است و آن براى آنها كورى است آنها خوانده ميشوند از جائى دور
و بتحقيق داديم بموسى كتابرا پس اختلاف شد در آن و اگر نبود كلمهاى كه پيشى گرفته است از پروردگارت هر آينه حكم شده بود ميانشان و همانا آنها در شكّى باشند از آن موجب تشويش.
تفسير
خداوند متعال براى تسليت خاطر پيغمبر خود ميفرمايد كه در مقابل دعوت تو آنچه را كفّار ابراز ميدارند از تكذيب و انكار همانستكه در برابر انبياء سابق از اهل عصرشان اظهار ميشد يا آنچه بتو دستور داده ميشود از جانب خداوند از دعوت بتوحيد و عبادت خدا و صبر بر ناملائمات وارده از قوم همانستكه بانبياء گذشته دستور داده شده بود يا دستور الهى بتو و انبياء سابق بشارت بمغفرت خداوند است براى اهل ايمان و ترساندن كفّار از عذاب خداوند قهّار و بنا بر احتمال اخير انّ ربّك لذو مغفرة و ذو عقاب اليم بيان ما يقال و ما قدقيل است و مقصود آنستكه انبياء وظيفهاى جز بشارت دادن و تخويف نمودن ندارند ارشاد و هدايت واقعى با خدا است و اينكه ما قرآن را بلسان عربى فصيح نازل نموديم حكمتش آنستكه اگر آنرا بلسان غير عربى يا نامفهوم يا غير فصيح نازل مينموديم مردم عربستان ميگفتند چرا آيات قرآن بطوريكه مفهوم ما شود بيان نشد تا ما ايمان بياوريم آيا كلام غير عربى مناسب با نزول بر نبىّ عربى است و ظاهرا اعجمى با همزه بهر يك از سه معناى مذكور كه متقارب با يكديگر است اطلاق ميشود و عجمى بدون همزه نيز قرائت شده و بنا بر آن مراد همان غير عربى است در هر حال خداوند منّت بر اهل عربستان گذارده كه كتاب خود را بزبان فصيح آنها بر همزبان شريفى از آنها نازل فرموده كه ديگر عذرى براى نپذيرفتن آنها باقى نماند و به پيغمبر خود فرموده بآنها بگو قرآن با كمال فصاحت و بلاغتى كه دارد براى دلهاى خالى از عناد و لجاج كه ايمان آوردند هدايت بحق و شفاء از مرض شك و شبهه است و در گوشهاى اهل تعصّب و عناد كه ايمان نياوردند گران و موجب سنگينى از استماع و تلقّى بقبول است و براى دلهاى منصرف از تدبّر و تفكّر در كلام الهى موجب كورى
جلد 4 صفحه 563
و بىبصيرتى است كه باغراض باطله و أهويه فاسده خود آنرا تفسير و تأويل نمايند بدون مراجعه باهل آن كه اهل بيت عصمت و طهارتند و آنها مانند كسانى هستند كه از جاى دورى ندا و صدائى ميشنوند و نميدانند و نمىفهمند منادى چه ميگويد و باز خداوند براى تسليت خاطر پيغمبر اكرم نامى از حضرت موسى و تورية برده چون خيلى شبيه است احوال او باحوال خاتم انبيا و اختلاف در تورية باختلاف در قرآن در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اختلاف كردند امّت موسى عليه السّلام چنانچه اختلاف نمودند اين امّت در كتاب و بعد از اين اختلاف مينمايند در كتابيكه با قائم آل محمّد است و مىآورد آنرا در نزد آنها و بسيارى از مردم منكر ميشوند و آنحضرت همه را گردن ميزند و اگر نبود فرمان الهى بتأخير عذاب و رفع آن از اين امّت ماداميكه پيغمبر خاتم در ميان ايشان است حكم ميفرمود خداوند بعذاب كسانيكه منكر نبوّت او و قرآن شدند و مستأصل ميكرد آنها را بزودى ولى مقدّر آن بود كه حضرت از مكّه هجرت فرمايد و بعدا آنها را مستأصل فرمايد و آنها بوسوسه شيطان و توغّل در معاصى و رسوخ عصبيّت و عناد و تكبّر و الحادشك داشتند در قرآن كه كلام خدا است و آورنده او پيغمبر مرسل است چنان شكّى كه آنها را متحيّر و سرگردان و مشوّش و پريشان نموده بود.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَقَد آتَينا مُوسَي الكِتابَ فَاختُلِفَ فِيهِ وَ لَو لا كَلِمَةٌ سَبَقَت مِن رَبِّكَ لَقُضِيَ بَينَهُم وَ إِنَّهُم لَفِي شَكٍّ مِنهُ مُرِيبٍ (45)
و هر آينه بتحقيق داديم موسي را كتاب تورية پس اختلاف شد در او و اگر نبود كلمهاي که سبقت گرفته بود از پروردگار تو هر آينه حكم صادر ميشد بين آنها و بدرستي که آنها هر آينه در شك و ريب بودند.
اول كتابي که نازل شد از جانب حق تورية بود که پس از چهل شب در ميقات بر حضرت موسي الواح تورية نازل شد که مفاد وَ لَقَد آتَينا مُوسَي الكِتابَ است و دين موسي در بني اسرائيل تا زمان عيسي عليه السلام باقي بود ولي اختلاف شديدي شد در بني اسرائيل که هفتاد
جلد 15 - صفحه 444
و يك فرقه شدند يك فرقه ناجيه مثل انبياء و اوصياء و صلحاء و هفتاد فرقه هالكه و تورية را زير و زبر كردند و چه بسيار از آن را دور انداختند و چه بسيار از مزخرفات در او داخل كردند که مفاد فَاختُلِفَ فِيهِ است و شرحش در كلم الطيب مجلد اول مفصلا بيان شده باقرار خود يهود و نصاري.
وَ لَو لا كَلِمَةٌ سَبَقَت مِن رَبِّكَ که بر هر يك از آنها اجلي معين فرموده.
لَقُضِيَ بَينَهُم فرمان هلاك ميآمد و تمام را نابود ميكرد و اينکه تأخير آجال حكمي دارد من جمله اينكه در نسل آنها و لو به هفتاد پشت مؤمن صالحي بوجود ميآمد و من جمله براي اينكه هر قدر بتوانند فسق و فجور و ازدياد كفر كنند و بار خود را سنگين كنند و حكم ديگر که خدا ميداند.
وَ إِنَّهُم اينکه كفار و مشركين در شك هستند آنهم شك بيجا و بي مدرك و بياساس.
لَفِي شَكٍّ مِنهُ مُرِيبٍ.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 45)- در این آیه برای تسلی خاطر پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و مؤمنان نخستین میفرماید: از انکار و لجاجت و بهانه جویی این قوم خیرهسر نگران مباش، این سابقه طولانی دارد «ما به موسی کتاب آسمانی دادیم سپس در آن اختلاف شد» بعضی پذیرا گشتند و بعضی از در انکار در آمدند (وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ فَاخْتُلِفَ فِیهِ).
و اگر مشاهده میکنی ما در مجازات این دشمنان لجوج تعجیل نمیکنیم به خاطر این است که مصالح تربیتی ایجاب میکند آنها آزاد باشند، و تا آنجا که ممکن است اتمام حجت شود، «و اگر فرمانی از ناحیه پروردگارت در این زمینه صادر نشده بود (که باید به آنان مهلت داد تا اتمام حجّت شود) در میان آنها داوری میشد» و به کیفر میرسیدند! (وَ لَوْ لا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ).
این فرمان الهی بر اساس مصالح هدایت انسانها و اتمام حجت بوده، و این سنت در میان تمام اقوام گذشته جاری شده و در باره قوم تو نیز جاری است.
«ولی آنها هنوز در باره آن شکّی تهمت انگیز دارند»! (وَ إِنَّهُمْ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مُرِیبٍ).
نکات آیه
۱ - اعطاى کتاب (تورات) به موسى(ع) از سوى خداوند (و لقد ءاتینا موسى الکتب)
۲ - موسى(ع)، از پیامبران صاحب شریعت و کتاب آسمانى (و لقد ءاتینا موسى الکتب)
۳ - قوم موسى، گرفتار اختلاف در پذیرش تورات و حقانیت آن (و لقد ءاتینا موسى الکتب فاختلف فیه)
۴ - همگونى برخوردهاى مشرکان عصر بعثت با کافران عصر موسى، در مورد کتاب آسمانى (و لو جعلنه قرءانًا ... و لقد ءاتینا ... فاختلف فیه)
۵ - تسلى خداوند به پیامبر(ص)، در برابر کفرورزى هاى مشرکان عصر بعثت نسبت به قرآن (و لقد ءاتینا موسى الکتب فاختلف فیه) ذکر اختلاف قوم موسى در پذیرش تورات، به قرینه عبارت هاى قبلى (مایقال لک إلاّ ما قد قیل للرسل من قبلک)، مى تواند براى تسلى خاطر پیامبر(ص) باشد.
۶ - توجه به مخالفت و ستیزه جویى با حق در طول تاریخ، مانع راه یابى روحیه یأس و ناامیدى در حق گرایان (و لقد ءاتینا موسى الکتب فاختلف فیه)
۷ - مهلت دادن به کافران در دنیا، از سنت هاى الهى است. (و لولا کلمة سبقت من ربّک لقضى بینهم)
۸ - سنت امهال، مانع از کیفر دنیوى کافران است. (و لولا کلمة سبقت من ربّک لقضى بینهم)
۹ - انکار و یا تردید در حقانیت قرآن، موجب استحقاق عذاب دنیایى است. (و لولا کلمة سبقت من ربّک لقضى بینهم) از این که سنت الهى بر امهال است، استفاده مى شود که کافران مستحق عذاب اند (هرچند که عذاب نشوند).
۱۰ - مصون ماندن امت پیامبر(ص) از نابودى و کیفر دنیوى، در پرتو عنایت ربوبى خداوند به آن حضرت است.* (و لولا کلمة سبقت من ربّک لقضى بینهم) برداشت یاد شده بر این اساس است که ضمیر «هم» در «بینهم»، مربوط به کفار عصر بعثت باشد و نه قوم موسى. و از آن جا که خداوند در موارد امهال، تعبیر به «ربّک» نموده است - که نشانه عنایت ویژه خداوند به پیامبر(ص) مى باشد - مطلب بالا به دست مى آید.
۱۱ - انکار و مخالفت منکران حقانیت قرآن، مبتنى بر شک و تردید است; نه یقین و برهان. (و إنّهم لفى شک منه مریب)
۱۲ - مبتلا نشدن قوم موسى به عذاب استیصال (و لولا کلمة سبقت من ربّک لقضى بینهم) برداشت یاد شده بدان احتمال است که ضمیر «هم» در «بینهم» مربوط به قوم موسى باشد.
۱۳ - سنت امهال الهى، موجب دچار نشدن قوم موسى به عذاب دنیوى (و لولا کلمة سبقت من ربّک لقضى بینهم)
موضوعات مرتبط
- انبیا: انبیاى اولواالعزم ۲
- بنى اسرائیل: اختلاف بنى اسرائیل ۳; تاریخ بنى اسرائیل، ۳، ۱۲، ۱۳; عوامل مصونیت بنى اسرائیل ۱۳; مصونیت بنى اسرائیل ۱۲
- تورات: اختلاف در تورات ۳; حقانیت تورات ۳
- حق: مبارزه با حق ۶
- حق طلبان: موانع یأس حق طلبان ۶
- خدا: آثار مهلت هاى خدا ۱۳; سنتهاى خدا ۷، ۸، ۱۳; عطایاى خدا ۱; مهلت هاى خدا ۷
- سنتهاى خدا: سنت مهلت ۸، ۱۳
- عذاب: مصونیت از عذاب ۱۲; موجبات عذاب دنیوى ۹
- قرآن: آثار تکذیب قرآن ۹; آثار شک در قرآن ۹، ۱۱; منشأ تکذیب قرآن ۱۱; منشأ مخالفت با قرآن ۱۱
- کافران: موانع کیفر دنیوى کافران ۸; مهلت به کافران ۷، ۸
- کتب آسمانى: هماهنگى مخالفان کتب آسمانى ۴
- لطف خدا: مشمولان لطف خدا ۱۰
- محمد(ص): آثار لطف به محمد(ص) ۱۰; دلدارى به محمد(ص) ۵
- مسلمانان: فضایل مسلمانان ۱۰; منشأ مصونیت مسلمانان ۱۰
- مشرکان: روش برخورد مشرکان صدراسلام ۴، ۵
- موسى(ع): اعطاى تورات به موسى(ع) ۱; دین موسى(ع) ۲; روش برخورد کافران دوران موسى(ع) ۴; کتاب آسمانى موسى(ع) ۲