الصافات ١٦٧: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۰#link166 | آيات ۱۴۹ - ۱۸۲ سوره صافات]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۰#link166 | آيات ۱۴۹ - ۱۸۲ سوره صافات]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۰#link167 | ردّ اعتقاد مشركين به دختر داشتن خدا و خويشاوندى بين او و جنّ ]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۰#link167 | ردّ اعتقاد مشركين به دختر داشتن خدا و خويشاوندى بين او و جنّ ]] | ||
خط ۴۰: | خط ۴۱: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۱#link174 | چند روايت در ذيل آيه : و انا لنحن الصافون ...]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۱#link174 | چند روايت در ذيل آيه : و انا لنحن الصافون ...]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۹_بخش۶۱#link84 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۹_بخش۶۱#link84 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ إِنْ كانُوا لَيَقُولُونَ «167» لَوْ أَنَّ عِنْدَنا ذِكْراً مِنَ الْأَوَّلِينَ «168» لَكُنَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ «169» | |||
(مشركان) پيوسته و با تأكيد مىگفتند. اگر پندنامهاى از نوع (كتابهاى) پيشينيان نزد مابود، ما نيز حتما از بندگان برگزيدهى خدا بوديم. | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ إِنْ كانُوا لَيَقُولُونَ (167) | |||
وَ إِنْ كانُوا لَيَقُولُونَ: و بدرستى كه بودند كفار قريش پيش از بعثت مىگفتند: | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
فَإِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ (161) ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ بِفاتِنِينَ (162) إِلاَّ مَنْ هُوَ صالِ الْجَحِيمِ (163) وَ ما مِنَّا إِلاَّ لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ (164) وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ (165) | |||
وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ (166) وَ إِنْ كانُوا لَيَقُولُونَ (167) لَوْ أَنَّ عِنْدَنا ذِكْراً مِنَ الْأَوَّلِينَ (168) لَكُنَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ (169) فَكَفَرُوا بِهِ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ (170) | |||
ترجمه | |||
پس همانا شما و آنچه را كه ميپرستيد | |||
نيستيد شما براى عبادت آن گمراه كنندگان | |||
مگر كسى را كه او يقينا وارد شونده دوزخ است | |||
و نيست از ما مگر كه | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 452 | |||
براى او مقامى معيّن است | |||
و همانا مائيم صفزدگان | |||
و همانا مائيم تسبيح كنندگان | |||
و همانا بودند كه ميگفتند | |||
اگر آنكه بود نزد ما ذكرى از پيشينيان | |||
هر آينه بوديم بندگان خدا كه خالص شدگانند | |||
پس كافر شدند بآن پس زود باشد كه بدانند. | |||
تفسير | |||
خطاب خداوند به بتپرستان است بعد از نقل آراء آنها در آيات سابقه كه با اينهمه دروغ و افترا كه بخدا بستيد شما و معبودهاتان نميتوانيد بر خلاف اراده او گمراه كنيد كسيرا مگر آنرا كه مقدّر شده بجهنّم رود يا نميتوانيد براى آنچه عبادت ميكنيد بفتنه و گمراهى بيندازيد كسيرا مگر آنرا كه بايد جهنّمى شود باختيار خود و تقدير خدا و بنابر احتمال اوّل ضمير عليه بخدا راجع است و باحتمال دوم بما تعبدون كه بتها باشند باعتبار لفظ ما و كسانيكه مقدّر شده آنها مطيع باشند مانند ملائكه مقرّند بعبوديّت خدا و ميگويند نيست از ما احدى مگر آنكه مقام معلوم معيّنى در معرفت و عبادت دارد و مأموريّت مخصوصى در تدبير امور عالم بر وفق حكمت چنانچه گفتهاند ولى قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه نازل شده در شأن ائمه اطهار و اوصياء ابرار و نيز گويند مائيم صف زنندگان در اداء طاعت و امتثال خدمت و مائيم كه تنزيه مينمائيم خدا را از صفاتى كه لايق او نيست چنانچه در روايات اينها از اوصاف ملائكه ذكر شده و از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه ما انوارى بوديم در صفوفى حول عرش تسبيح مينموديم پس تسبيح مينمودند اهل آسمانها به تسبيح ما تا هبوط نموديم بسوى زمين پس تسبيح نمودند اهل زمين بتسبيح ما و مائيم صفزنندگان و مائيم تسبيحكنندگان و جمع بين ظاهر آيه شريفه بملاحظه سبق ذكر ملائكه و روايات خاصّه آنستكه گفته شود مقصود نقل قول ملائكه است كه بتعليم اهل بيت طهارت در عالم انوار اين اظهارات را مينمودند چون ايشانند آموزگاران ملائكه در عالم ملكوت عليا و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده در تفسير آيات اخيره قريب به اين معنى را كه قريش ميگفتند اگر نزد ما بود كتابى مانند كتب پيشينيان بخدا قسم هر آينه بوديم ما از بندگان مخلص او و ميگفتند خدا بكشد يهود و نصارى را چگونه پيغمبرانشان را تكذيب نمودند پس كافر شدند بكتاب خدا كه اشرف كتب بود چون آورد آنرا پيغمبر خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه اشرف انبياء بود و كلمه ان در وان كانوا مخفّفه از مثقّله است بدليل لزوم | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 453 | |||
لام در خبر آن و جمله فجائهم ذكر قبل از فكفروا به محذوف است و جمله فسوف يعلمون تهديد آنها است بعاقبت كفرشان در دنيا و آخرت. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ إِن كانُوا لَيَقُولُونَ (167) لَو أَنَّ عِندَنا ذِكراً مِنَ الأَوَّلِينَ (168) لَكُنّا عِبادَ اللّهِ المُخلَصِينَ (169) | |||
و بدرستي که ميگويند اينکه مشركين مكه و حجاز که هر آينه اگر نزد ما كتابي و علمي و ذكري از سابقين بود هر آينه ما هم پرستش خدا را ميكرديم از روي اخلاص که آلهه ديگري بر خود اتخاذ نميكرديم. | |||
نظر به اينكه مشركين زمان حضرت رسالت در دوره جاهليت بودند که از زمان پس از عيسي تا زمان حضرت رسالت را دوره جاهليت مينامند اينها هيچ پيغمبري را معتقد نبودند و هيچ كتاب را قبول نداشتند و دست آنها كوتاه بود و لو اينكه زمين خالي از حجت نبوده و اوصياء ابراهيم تا حضرت عبد المطلب و ابو- طالب ميان آنها بودند لكن ممنوع بودند از اظهار که حتي پسر عبد المطلب ابو لهب و خويشان آنها از بني هاشم و عبد مناف تمام مشرك بودند لذا عذر- تراشي ميكردند. | |||
وَ إِن كانُوا لَيَقُولُونَ ان مخففه از مثقله است بمعني انّ است بقرينه لام ليقولون يعني مشركين در مقابل پيغمبر عذر ميآوردند و ميگفتند: | |||
لَو أَنَّ عِندَنا ذِكراً مِنَ الأَوَّلِينَ بعضي گفتند مراد از ذكر كتاب است که اگر بر پيشينيان ما كتابي نازل شده بود بعضي گفتند مراد علم است که اگر از پيشينيان ما بما تعليم كرده بودند ولي بمعني خود ذكر بگذاريم بهتر است | |||
جلد 15 - صفحه 202 | |||
يعني در آباء و اجداد ما ذكر از توحيد و نفي شرك نبوده اينکه اصنام از قديم الايام بوده و پدران ما ميپرستيدند و ما دست از دين آباء و اجدادي خود برنميداريم. | |||
لَكُنّا عِبادَ اللّهِ المُخلَصِينَ جواب آنها اولا دروغ ميگويند اگر هزار پيغمبر و هزار كتاب هم بر شما ميآمد قساوت قلب و سياهي دل و هواهاي نفساني و عناد و عصبيت مانع از قبول بود و ثانيا حجت بر شما تمام بود و ميانه شما اوصياء ابراهيم بودند اعتنايي بآنها نداشتيد و ثالثا يهود و نصاري در حجاز بسيار بودند و از موسي و عيسي و زكريا و يحيي و ساير انبياء بني اسرائيل خبر ميدادند و از كتاب آسماني تورية و زبور و انجيل صحبت ميكردند و شما اعراض ميكرديد و رابعا مسئله توحيد و نفي شرك بضرورة عقل ثابت است احتياج بمذكر ندارد و خامسا اينکه قرآن مجيد و اينکه پيغمبر اكرم با معجزات باهرات و ادله روشن و بيان شيوا ميان شما و از خود شما آمده چرا نميپذيريد و در مقام اذيت او هر قدر که ميتوانيد برميآييد و چندين مرتبه تصميم قتل او را گرفتيد. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 167)- سپس در چهار آیه دیگر به یکی از عذرهای ناموجه این مشرکان در ارتباط با همین مسأله بت پرستی و مطالب دیگر اشاره کرده و پاسخ میدهد، میفرماید: «آنها پیوسته میگفتند:» (وَ إِنْ کانُوا لَیَقُولُونَ). | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۲۳
ترجمه
الصافات ١٦٦ | آیه ١٦٧ | الصافات ١٦٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إِنْ»: مخفّف از مثقّله است. اصل آن «إِنَّ» است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۴۹ - ۱۸۲ سوره صافات
- ردّ اعتقاد مشركين به دختر داشتن خدا و خويشاوندى بين او و جنّ
- رد اعتماد مشركين مبنى بر اينكه جن اولاد خداوند هستند
- توضيحى درباره استثناى عباد مخلصين در آيه : سبحان الله عما يصفون الا عباداللهالمخلصين
- و اينكه چرا خدا از وصف واصفان جز وصف عباد مخلصين منزه است
- بيان مفاد آيه : فانكم و ما تعبدون ما انتم عليه بفاتنين الا منهوصال الجحيم
- ردّ و ابطال پندار مشركين درباره اينكه ملائكه دختران خدايند، با بيان موقف و موقعيتملائكه در عالم خلقت واعمال صادره از ايشان
- مقصود از اينكه انبياء عليهم السلام منصور هستند و جند خدا غالبند
- چند روايت در ذيل آيه : و انا لنحن الصافون ...
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِنْ كانُوا لَيَقُولُونَ «167» لَوْ أَنَّ عِنْدَنا ذِكْراً مِنَ الْأَوَّلِينَ «168» لَكُنَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ «169»
(مشركان) پيوسته و با تأكيد مىگفتند. اگر پندنامهاى از نوع (كتابهاى) پيشينيان نزد مابود، ما نيز حتما از بندگان برگزيدهى خدا بوديم.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِنْ كانُوا لَيَقُولُونَ (167)
وَ إِنْ كانُوا لَيَقُولُونَ: و بدرستى كه بودند كفار قريش پيش از بعثت مىگفتند:
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَإِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ (161) ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ بِفاتِنِينَ (162) إِلاَّ مَنْ هُوَ صالِ الْجَحِيمِ (163) وَ ما مِنَّا إِلاَّ لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ (164) وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ (165)
وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ (166) وَ إِنْ كانُوا لَيَقُولُونَ (167) لَوْ أَنَّ عِنْدَنا ذِكْراً مِنَ الْأَوَّلِينَ (168) لَكُنَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ (169) فَكَفَرُوا بِهِ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ (170)
ترجمه
پس همانا شما و آنچه را كه ميپرستيد
نيستيد شما براى عبادت آن گمراه كنندگان
مگر كسى را كه او يقينا وارد شونده دوزخ است
و نيست از ما مگر كه
جلد 4 صفحه 452
براى او مقامى معيّن است
و همانا مائيم صفزدگان
و همانا مائيم تسبيح كنندگان
و همانا بودند كه ميگفتند
اگر آنكه بود نزد ما ذكرى از پيشينيان
هر آينه بوديم بندگان خدا كه خالص شدگانند
پس كافر شدند بآن پس زود باشد كه بدانند.
تفسير
خطاب خداوند به بتپرستان است بعد از نقل آراء آنها در آيات سابقه كه با اينهمه دروغ و افترا كه بخدا بستيد شما و معبودهاتان نميتوانيد بر خلاف اراده او گمراه كنيد كسيرا مگر آنرا كه مقدّر شده بجهنّم رود يا نميتوانيد براى آنچه عبادت ميكنيد بفتنه و گمراهى بيندازيد كسيرا مگر آنرا كه بايد جهنّمى شود باختيار خود و تقدير خدا و بنابر احتمال اوّل ضمير عليه بخدا راجع است و باحتمال دوم بما تعبدون كه بتها باشند باعتبار لفظ ما و كسانيكه مقدّر شده آنها مطيع باشند مانند ملائكه مقرّند بعبوديّت خدا و ميگويند نيست از ما احدى مگر آنكه مقام معلوم معيّنى در معرفت و عبادت دارد و مأموريّت مخصوصى در تدبير امور عالم بر وفق حكمت چنانچه گفتهاند ولى قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه نازل شده در شأن ائمه اطهار و اوصياء ابرار و نيز گويند مائيم صف زنندگان در اداء طاعت و امتثال خدمت و مائيم كه تنزيه مينمائيم خدا را از صفاتى كه لايق او نيست چنانچه در روايات اينها از اوصاف ملائكه ذكر شده و از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه ما انوارى بوديم در صفوفى حول عرش تسبيح مينموديم پس تسبيح مينمودند اهل آسمانها به تسبيح ما تا هبوط نموديم بسوى زمين پس تسبيح نمودند اهل زمين بتسبيح ما و مائيم صفزنندگان و مائيم تسبيحكنندگان و جمع بين ظاهر آيه شريفه بملاحظه سبق ذكر ملائكه و روايات خاصّه آنستكه گفته شود مقصود نقل قول ملائكه است كه بتعليم اهل بيت طهارت در عالم انوار اين اظهارات را مينمودند چون ايشانند آموزگاران ملائكه در عالم ملكوت عليا و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده در تفسير آيات اخيره قريب به اين معنى را كه قريش ميگفتند اگر نزد ما بود كتابى مانند كتب پيشينيان بخدا قسم هر آينه بوديم ما از بندگان مخلص او و ميگفتند خدا بكشد يهود و نصارى را چگونه پيغمبرانشان را تكذيب نمودند پس كافر شدند بكتاب خدا كه اشرف كتب بود چون آورد آنرا پيغمبر خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه اشرف انبياء بود و كلمه ان در وان كانوا مخفّفه از مثقّله است بدليل لزوم
جلد 4 صفحه 453
لام در خبر آن و جمله فجائهم ذكر قبل از فكفروا به محذوف است و جمله فسوف يعلمون تهديد آنها است بعاقبت كفرشان در دنيا و آخرت.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِن كانُوا لَيَقُولُونَ (167) لَو أَنَّ عِندَنا ذِكراً مِنَ الأَوَّلِينَ (168) لَكُنّا عِبادَ اللّهِ المُخلَصِينَ (169)
و بدرستي که ميگويند اينکه مشركين مكه و حجاز که هر آينه اگر نزد ما كتابي و علمي و ذكري از سابقين بود هر آينه ما هم پرستش خدا را ميكرديم از روي اخلاص که آلهه ديگري بر خود اتخاذ نميكرديم.
نظر به اينكه مشركين زمان حضرت رسالت در دوره جاهليت بودند که از زمان پس از عيسي تا زمان حضرت رسالت را دوره جاهليت مينامند اينها هيچ پيغمبري را معتقد نبودند و هيچ كتاب را قبول نداشتند و دست آنها كوتاه بود و لو اينكه زمين خالي از حجت نبوده و اوصياء ابراهيم تا حضرت عبد المطلب و ابو- طالب ميان آنها بودند لكن ممنوع بودند از اظهار که حتي پسر عبد المطلب ابو لهب و خويشان آنها از بني هاشم و عبد مناف تمام مشرك بودند لذا عذر- تراشي ميكردند.
وَ إِن كانُوا لَيَقُولُونَ ان مخففه از مثقله است بمعني انّ است بقرينه لام ليقولون يعني مشركين در مقابل پيغمبر عذر ميآوردند و ميگفتند:
لَو أَنَّ عِندَنا ذِكراً مِنَ الأَوَّلِينَ بعضي گفتند مراد از ذكر كتاب است که اگر بر پيشينيان ما كتابي نازل شده بود بعضي گفتند مراد علم است که اگر از پيشينيان ما بما تعليم كرده بودند ولي بمعني خود ذكر بگذاريم بهتر است
جلد 15 - صفحه 202
يعني در آباء و اجداد ما ذكر از توحيد و نفي شرك نبوده اينکه اصنام از قديم الايام بوده و پدران ما ميپرستيدند و ما دست از دين آباء و اجدادي خود برنميداريم.
لَكُنّا عِبادَ اللّهِ المُخلَصِينَ جواب آنها اولا دروغ ميگويند اگر هزار پيغمبر و هزار كتاب هم بر شما ميآمد قساوت قلب و سياهي دل و هواهاي نفساني و عناد و عصبيت مانع از قبول بود و ثانيا حجت بر شما تمام بود و ميانه شما اوصياء ابراهيم بودند اعتنايي بآنها نداشتيد و ثالثا يهود و نصاري در حجاز بسيار بودند و از موسي و عيسي و زكريا و يحيي و ساير انبياء بني اسرائيل خبر ميدادند و از كتاب آسماني تورية و زبور و انجيل صحبت ميكردند و شما اعراض ميكرديد و رابعا مسئله توحيد و نفي شرك بضرورة عقل ثابت است احتياج بمذكر ندارد و خامسا اينکه قرآن مجيد و اينکه پيغمبر اكرم با معجزات باهرات و ادله روشن و بيان شيوا ميان شما و از خود شما آمده چرا نميپذيريد و در مقام اذيت او هر قدر که ميتوانيد برميآييد و چندين مرتبه تصميم قتل او را گرفتيد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 167)- سپس در چهار آیه دیگر به یکی از عذرهای ناموجه این مشرکان در ارتباط با همین مسأله بت پرستی و مطالب دیگر اشاره کرده و پاسخ میدهد، میفرماید: «آنها پیوسته میگفتند:» (وَ إِنْ کانُوا لَیَقُولُونَ).
نکات آیه
۱ - مشرکان، سخنانى بهانه جویانه علیه اسلام و به دفاع از مواضع عقیدتى خود پیوسته، تکرار مى کردند. (و إن کانوا لیقولون) «إنْ» مخفف «إنّ» است. آمدن فعل «کانوا» دلالت مى کند که خبر آن (لیقولون)، امرى ثابت در گذشته و داراى پیشینه است و آمدن خبر به صورت فعل مضارع بیانگر تکرار مضمون آن است. بنابراین مقصود از آیه شریفه - با توجه به آیات بعد - سخنان بهانه جویانه مشرکان است که پیوسته آن را تکرار مى کردند.
موضوعات مرتبط
- مشرکان: تداوم بهانه جویى مشرکان ۱; لجاجت مشرکان ۱