لقمان ١٥: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۳۱: خط ۳۱:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۲۶#link203 | آيات ۱۲ - ۱۹، سوره لقمان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۲۶#link203 | آيات ۱۲ - ۱۹، سوره لقمان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۲۶#link204 | ((شكرگزارى خداوند)) حكمتى است كه خدا به لقمان عطا فرمود.]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۲۶#link204 | ((شكرگزارى خداوند)) حكمتى است كه خدا به لقمان عطا فرمود.]]
خط ۴۵: خط ۴۶:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۲۷#link215 | پاره اى از مواعظ و حكم آن جناب ]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۲۷#link215 | پاره اى از مواعظ و حكم آن جناب ]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۷_بخش۵۰#link17 | آيه و ترجمه]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۷_بخش۵۰#link17 | آيه و ترجمه]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۷_بخش۵۰#link18 |  تفسير: ]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۷_بخش۵۰#link18 |  تفسير: ]]
خط ۵۱: خط ۵۴:
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۷_بخش۵۰#link20 | ۱ لقمان كه بود؟]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۷_بخش۵۰#link20 | ۱ لقمان كه بود؟]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۷_بخش۵۰#link21 | ۲ - گوشه اى از حكمت لقمان]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۷_بخش۵۰#link21 | ۲ - گوشه اى از حكمت لقمان]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى‌ أَنْ تُشْرِكَ بِي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً وَ اتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ «15»
و اگر آن دو (پدر و مادر) تلاش كردند چيزى را كه بدان علم ندارى، شريك من سازى، از آنان فرمان مبر، ولى با آنان در دنيا به نيكى رفتار كن، و راه كسى را پيروى كن كه به سوى من باز آمده است، پس بازگشت شما به سوى من است، من شما را به آنچه عمل مى‌كرديد آگاه خواهم ساخت.
===نکته ها===
در قرآن، سه نوع اطاعت داريم:
1. اطاعت مطلق نسبت به خداوند، پيامبر و اولى الامر. «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» «1»
2. عدم اطاعت مطلق از كافران، منافقان، مفسدان، گناهكاران، ظالمان و .... «وَ لا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ الْمُنافِقِينَ» «2»*، «لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ كَفُوراً» «3»، «لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ» «4»
3. اطاعت مشروط نسبت به والدين؛ يعنى اگر دستورهاى مفيد يا مباح دادند، لازم است پيروى كنيم؛ امّا اگر تلاش كردند فرزند را به غير خدا فراخوانند نبايد اطاعت كرد.
===پیام ها===
1- انسان به طور فطرى گرايش توحيدى دارد و ديگران براى مشرك كردن او تلاش مى‌كنند. «جاهَداكَ»
2- در كنار بيان كليّات، به تبصره‌ها نيز توجّه داشته باشيم. (در كنار سفارش به اطاعت از والدين‌ «وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ»، به انحرافات احتمالى والدين نيز توجّه شده‌
----
«1». نساء، 59.
«2». احزاب، 1.
«3». انسان، 24.
«4». ص، 26.
جلد 7 - صفحه 258
است). «جاهَداكَ عَلى‌ أَنْ تُشْرِكَ»
3- شرك، هيچ گونه منطق علمى ندارد. «لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ»
4- تقليد كوركورانه ممنوع است. «ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما»
5- حقّ خدا، بر هر حقّى از جمله حقّ والدين، مقدّم است. «فَلا تُطِعْهُما»
6- هرگاه الگويى را از كسى مى‌گيريم، الگوى مناسب ديگرى را جايگزين آن كنيم. «فَلا تُطِعْهُما- وَ اتَّبِعْ»
7- در موارد انحرافى، اطاعت از والدين لازم نيست، ولى زندگى عادّى را بايد حفظ كرد. «فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً»
8- همزيستى مسالمت‌آميز با غير مسلمانان، بدون تبعيّت از فرهنگ آنان جايز است. فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما ... مَعْرُوفاً
9- كار خوب و معروف در هيچ حالى نبايد ترك شود. «صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً»
10- تا آخر عمر بايد با والدين به نيكى رفتار كرد. (حتّى با والدين مشرك) «صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً»
11- انسان‌هاى خدايى، شايسته الگو شدن هستند. «وَ اتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنابَ إِلَيَّ»
- گاهى در انتخاب عقيده و رفتار در خانواده، تفكيك لازم است؛ در زندگى دنيوى همراه با والدين، ولى در پيروى كردن، راه پاكان و صالحان. «وَ اتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنابَ إِلَيَّ»
13- ايمان به معاد، ضامن اصلاح امور و اطاعت انسان از راه خداست. «إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ»
14- قيامت عرصه‌ى حضور انسان‌ها در محضر الهى است. «إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ»
تفسير نور(10جلدى)، ج‌7، ص: 259
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى‌ أَنْ تُشْرِكَ بِي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً وَ اتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ «15»
بعد از آن در تعيين حدّ اطاعت فرمايد:
وَ إِنْ جاهَداكَ‌: و اگر كوشش كنند پدر و مادر تو، و تو را وادار كنند، عَلى‌ أَنْ تُشْرِكَ بِي‌: بر اينكه شرك‌آورى به من، ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ‌: آن چيزى كه نيست تو را به اشراك آن دانشى، يعنى بر وجه تقليد محض بدون هيچ دليلى و برهانى كه دلالت كند بر استحقاق آن، بلكه برهان قائم است بر عدم استحقاق شريك. فَلا تُطِعْهُما: پس فرمان نبر و اطاعت مكن ايشان را.
تبصره: آيه شريفه دليل است بر آنكه والدين اگر امر نمايند به معصيت خدا، اطاعت آنها واجب نخواهد بود، چنانچه در عيون اخبار الرضا عليه السّلام، ابن بابويه (رحمه اللّه) از حضرت رضا عليه السّلام روايت نموده فرمود:
برّ الوالدين واجب و آن كانا مشركين، و لا طاعة لهما فى معصية الخالق و لا لغير هما فانّه لا طاعة لمخلوق فى معصية الخالق.
نيكوئى به والدين واجب است اگرچه مشرك باشند. و اطاعت آنها نيست در نافرمانى خالق، و همچنين براى غير آن دو، زيرا طاعت نيست در معصيت خالق‌ «1».
فرمايش حضرت بيان است در آنكه جنس طاعت خدا موجود نيست و نخواهد بود در معصيت و نافرمانى خداوند سبحان.
----
«1» عيون اخبار الرضا عليه السّلام چ نجف 1390 هجرى، ج 2، ص 123 و بحار الانوار، ج 74 ص 72 روايت 55 بنقل از عيون.
جلد 10 - صفحه 344
وَ صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً: و مصاحبت كن ايشان را در دنيا نسبت به زندگانى مصاحبتى نيكو كه پسنديده شرع و مقتضاى كرم و ادب باشد از خلق و علم و حلم و اعطاى برّ و صله آنان، اگرچه واجب است مخالفت ايشان در ابواب دين. حاصل آنكه در معاشرت مدارا كن، به رفق، و تحمل آزار و اذيت آنان، چنانچه در حال صغر تو متحمل شدند. و تنگ مگير بر آنان آنچه خدا توسعه مرحمت فرموده به تو از مأكول و مشروب و ملبوس، و روى ترش مكن و بلند منما صداى خود را بر آنان، زيرا تعظيم ايشان اطاعت امر سبحانى مى‌باشد.
وَ اتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنابَ إِلَيَ‌: و پيروى كن در دين، راه كسى كه بازگشته است بسوى من به توحيد و اخلاص در طاعت كه او حضرت پيغمبر و ائمه هدى صلوات اللّه عليهم باشند؛ چنانچه على بن ابراهيم قمى (رحمه اللّه) از حضرت باقر عليه السّلام روايت نموده كه مراد، حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله است‌ «1».
بعد از آن معاد و جزاى اعمال را تذكّر فرمايد كه: ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ‌: پس بسوى من است بازگشت تو و پدر و مادر تو، يعنى مرجع همه شما به مجازات من خواهد بود در قيامت. فَأُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ‌: پس آگاه سازم شما را به آنچه بوديد كه مى‌كرديد از خير و شر و طاعت و معصيت و كفر و ايمان، پس مجازات خواهم داد تو را بر ايمان و مصاحبت نيكوى تو به ثواب ابديه، و پدر و مادر تو را به كفر به عقاب سرمديه.
آيه شريفه در شأن سعد وقاص نازل شد كه اسلام آورد و پدر و مادرش او را بر كفر و ارتداد ترغيب نمودند و مبالغه از حد گذرانيدند به مرتبه‌اى كه مادرش به سبب اسلام سعد، سه روز نان نخورد تا دهنش را باز و آب به حلق او ريختند. و سعد مى‌گفت اگر هفتاد روح او را باشد و هفتاد بار بميرد من از اسلام باز نگردم؛ و ذكر اين فرمايش در بين قصه لقمان، معترضه است در تضاعيف وصيت لقمان به جهت تأكيد.
----
«1» تفسير قمى، ج 2، ص 165. (چ نجف 1387 هجرى)
جلد 10 - صفحه 345
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
هذا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونِي ما ذا خَلَقَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ بَلِ الظَّالِمُونَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ «11» وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَ مَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ «12» وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لابْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ يا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ «13» وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى‌ وَهْنٍ وَ فِصالُهُ فِي عامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَ لِوالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ «14» وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى‌ أَنْ تُشْرِكَ بِي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً وَ اتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ «15»
ترجمه‌
اين مخلوق خدا است پس بنمائيد بمن كه چه آفريدند آنها كه باشند غير از او بلكه ستمكاران در گمراهى آشكارند
و هر آينه بتحقيق داديم لقمان را حكمت كه شكر كن خدايرا و آنكه شكر ميكند پس جز اين نيست كه شكر ميكند براى خود و آنكه كفران ميورزد پس همانا خداوند بى‌نياز ستوده است‌
و هنگاميكه گفت لقمان به پسرش و او پند ميدادش اى پسرك من شرك مياور بخدا همانا شرك هر آينه ظلمى است بزرگ‌
و سفارش كرديم بانسان در باره پدر و مادرش برداشت او را مادرش با سستى مزيد بر سستى و بريدنش از شير باشد در دو سال كه شكر كن مرا و پدر و مادرت را بسوى من است بازگشت‌
و اگر كوشش كنند با تو بر آنكه شريك گردانى با من آنچه نيست تو را بآن دانش پس اطاعت مكن آندو را و معاشرت كن با آن دو در دنيا بخوبى و پيروى كن راه آنرا كه بازگشت كرد بسوى من پس بسوى من است بازگشت شما پس خبر ميدهم شما را بآنچه بوديد كه ميكرديد.
تفسير
خداوند متعال در آيه سابقه ذكرى از خلقت آسمانها و زمين و موجودات در آنرا فرمود و در اين آيه استدلال فرموده در مقابل اهل شرك بر توحيد خود به آنكه اين مخلوق مذكور خلق خدا است شما كه غير او را با او شريك قرار داديد در پرستش و ستايش بمن بنمايانيد مخلوقات آنها را و چون بت‌پرستان كه ستمكاران بخود و خلقند در اين عقيده و اظهار آن نمى‌توانند مخلوقى براى خدايان خود ارائه دهند معلوم ميشود كه در گمراهى آشكارى هستند و پس از آن شمّه‌اى از احوال لقمان حكيم را براى تنبّه مردم بيان فرموده باين تقريب كه ما بلقمان حكمت داديم كه ظاهرا علم و عقل و فهم و حسن تشخيص و صحّت عمل و درستى كردار است و در حديث كافى از امام كاظم عليه السّلام بفهم و عقل و در روايت قمّى ره از امام صادق عليه السّلام بمعرفت امام زمان تفسير شده و دستور فرموديم باو كه‌
----
جلد 4 صفحه 272
شكر خدا را بجا آورد و كسيكه شكر نعمت را بجا آورد بنفع خود اقدام نموده چون نعمتش افزوده خواهد شد و كسيكه كفران نعمت نمايد و شكر خدا را بجا نياورد همانا خدا بى‌نياز است از شكر مردم و ستوده است احتياج بستايش كسى ندارد و تمام موجودات حمد و ثناى او را بلسان حال و مقال بجا مى‌آورند در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه شكر هر نعمتى اگر چه بزرگ باشد بحمد الهى است بر آن و در روايتى افزوده شده و بآنستكه اگر در آن نعمت حقّى بر او باشد ادا نمايد و در روايتى اكتفا بمعرفت قلبى آن نعمت شده و نيز از آن حضرت روايت شده كه خداوند بحضرت موسى خطاب فرمود كه حقّ شكر مرا بجا آور عرض كرد پروردگارا چگونه حق شكر تو را بجا آورم با آنكه نعمت شكرگزارى را تو بمن عطا فرمودى خطاب رسيد الآن شكر نمودى مرا كه دانستى آن از من است و قمّى ره از آنحضرت نقل نموده كه خداوند بلقمان حكمت عطا نفرمود براى جاه و مال و بزرگى اندام و جمال بلكه عطا فرمود براى دليرى او در اطاعت خدا و پرهيزش از معصيت او و براى سكونت و وقار و عمق نظر و طول فكر و حدّت ذهن و ديده عبرت بينش بود كه به اين مقام رسيد هرگز روز نخوابيد و در حال بول و غائط و غسل ديده نشد براى شدّت تستّر و تحفّظش و هرگز نخنديد بچيزى از بيم گناه و از چيزى بخشم نيامد و با كسى شوخى نكرد و از اقبال دنيا خورسند و از ادبارش ملول نشد زن گرفت و اولاد زيادى پيدا كرد و در مرگ آنها نگريست و نگذشت بر دو مرديكه با يكديگر در ستيزه بودند مگر آنكه ميانشان سازش داد و آن دو را با يكديگر دوست نمود و نشنيد سخنى را كه پسندد آنرا مگر معنى و مدرك آنرا بدست آورد و بسيار با فقهاء و حكماء مجالست مينمود نيمه روزى بود كه نداى ملائكه باو رسيد گفتند آيا ميخواهى خدا تو را جانشين خود در زمين قرار دهد تا حكم كنى در ميان مردم فرمود اگر خدا امر نموده است مرا بآن سمعا و طاعة چون اگر او چنين امرى را بمن رجوع فرمايد با من كمك ميكند و نگهدار من خواهد بود و اگر مخيّر فرمايد مرا من طالب عافيت و سلامتيم ملائكه گفتند چرا حكمرانى ميان مردم را نخواستى فرمود حكمرانى ميان مردم مقام دشوارى است از دين دارى فتنه و بلا در آن زياد است و شبهات در آن بسيار اگر
----
جلد 4 صفحه 273
بحق حكم كند نجات يابد و اگر خطا نمايد خطا نموده راه بهشت را و كسيكه خوار و ضعيف باشد در دنيا آسانتر است كار او در آخرت از كسيكه حكمران و شريف باشد و كسيكه اختيار نمايد دنيا را بر آخرت از هر دو باز ميماند پس ملائكه از سخنان حكمت آميز او تعجّب نمودند و خداوند پسنديد آنرا و چون شب شد و لقمان در خوابگاه خود قرار گرفت خداوند نازل فرمود بر او حكمت را و پوشاند بآن سر تا پاى او را در حاليكه خواب بود پس بيدار شد با آنكه حكيم‌ترين مردم زمانش بود سخنان حكمت آميز ميگفت و در ميان مردم منتشر مينمود و چون او منصب خلافت را قبول ننمود خداوند بملائكه امر فرمود كه آنرا بر داود عليه السّلام عرضه داريد و آنها اطاعت نمودند و او بدون شرطى كه لقمان كرد قبول نمود و خداوند منصب خلافت را باو داد و مكرّر مبتلا بخطا شد و خداوند او را نجات داد و آمرزيد و لقمان زياد نزد داود ميآمد و او را موعظه حكيمانه مينمود و حضرت داود باو ميگفت خوشا بحال تو اى لقمان حكمت را گرفتى و بليّت را از خود دور نمودى و داود بخلافت رسيد و مبتلى بحكم و فتنه گرديد اين خلاصه مستفاد از كلام امام است در جواب كسيكه از حال لقمان و حكمت او كه مذكور در قرآن است سؤال نموده و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم نقل نموده كه لقمان پيغمبر نبود ولى بنده محبّ و محبوب خدا بود و شمّه‌اى از اوصاف حسنه او و قضيّه عدم قبول حكومت بتفصيلى كه ذكر شد با مختصر تفاوتى كه در نقل روايات پيدا ميشود در آن حديث نبوى مذكور است و بسيارى از كلمات حكيمانه و مواعظ حسنه آن بزرگوار مشهور و مأثور است و خداوند ببعضى از آنها تصريح فرموده ميفرمايد و ياد كن اى پيغمبر وقتى را كه لقمان به پسر خود فرمود در حاليكه موعظه و نصيحت ميكرد او را كه اى پسرك من شريك قرار مده با خدا چيزيرا در ستايش و پرستش چون شرك بخدا تجاوز بزرگى است از حق كه آن تسويه بين منعم و غير او است در شكرگزارى و عدول از حق بباطل است در ديندارى و كسيكه براى خدا شريك قرار دهد ستم بر خود نموده كه خويش را مستحق عذاب دائم كرده و اين ظلم بنفس از بزرگترين اقسام ظلم است چنانچه در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه ظلم بر سه قسم است يكى ظلمى است كه خدا آنرا مى‌آمرزد ديگر ظلمى است كه خدا آنرا نمى‌آمرزد
----
جلد 4 صفحه 274
ديگر ظلمى است كه خدا آنرا وانميگذارد امّا آن ظلم كه خدا آنرا نمى‌آمرزد شرك است و امّا آنظلم كه مى‌آمرزد ظلم شخص است بخود كه پاى غير در ميان نباشد و امّا آن ظلم كه وانميگذارد آنرا ظلمى است كه پاى غير در ميان باشد و كلمه بنىّ تصغير ابن است براى شفقت و مهربانى با اضافه بياء متكلّم و بسكون ياء و كسر آن نيز قرائت شده است و پس از اين براى تأكيد امر شكر منعم و نهى از شرك اگر چه براى اطاعت كسى باشد كه حق آن واجب است فرموده كه ما توصيه اكيد نموديم بآدمى در باره پدر و مادرش كه مادر بارور شد باو با آنكه روز بروز ضعيف و ناتوان ميشد تا او را بزاد و شير داد تا دو سال كه او را از شير گرفت و آن توصيه اين بود كه شكر نعمت من و آن دو را كاملا بجا آور بازگشت شما از اين عالم به پيشگاه من خواهد بود و جزاى شكر نعمت و كفران آنرا خواهم داد در عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه خداوند امر فرموده بشكر خود و پدر و مادر پس كسيكه شكر پدر و مادر را بجا نياورد شكر خدا را بجا نياورده و نيز از آنحضرت روايت شده كه كسيكه شكر منعم خود را از مخلوق بجا نياورد شكر خدا را بجا نياورده و انعام پدر و مادر بتربيت و احسان آن دو است و حق مادر بيشتر است لذا خداوند در اين آيه بدو جمله معترضه بين توصيه و متعلّقش آنرا تأكيد نموده و از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه مردى خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم رسيد و عرضه داشت يا رسول اللّه بكه نيكى كنم فرمود بمادرت عرض كرد ديگر بكه فرمود بمادرت باز عرض كرد ديگر بكه فرمود بمادرت باز عرض كرد ديگر بكه فرمود بپدرت و حقير در سوره بقره ذيل آيه شريفه‌ الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ‌ در تحت عنوان تنبيه حقوق آندو را مفصلا بيان نموده‌ام با ترجيح حقّ پدر در اطاعت و حق مادر در احسان بآن جا مراجعه شود و چون اطاعت براى خلق در معصيت خالق نيست و بزرگترين معاصى شرك بخدا است هر قدر آن دو اصرار نمايند كه شريك نمائى تو با خدا در ستايش و پرستش چيزيرا كه شريك نيست و البته تو هم آنرا شريك نميدانى و ميخواهى تقليد و تبعيّت از آن دو كنى اطاعت منما ولى در عين حال تا زنده‌اى بخوبى و خوشى با آن دو معاشرت و رفتار نما و تا توانى مگذار دلتنگ شوند و رو از آن دو بر مگردان و صداى خود را از صداى ايشان بلندتر منما و با آن دو
----
جلد 4 صفحه 275
مدارا كن و از مال خود بايشان كمك نما و احترام آندو را از دست مده كه احترام پدر و مادر كه پروردگار كوچكند احترام پروردگار بزرگ است و پيروى كن راه محمد صلّى اللّه عليه و اله و آل اطهار او را در رجوع بحق و اخلاص در اطاعت خدا كه بازگشت تمام خلق از مشرك و موحّد و تابع و متبوع بحكم او است و همه را بپاداش اعمال خوب و بدشان خواهد رسانيد و اطاعت هيچ كس قابل معارضه با اطاعت خدا نيست و شكر او بر شكر خلق مقدّم است و آن بستايش و پرستش و عبادت و اطاعت او است و دو آيه اخيره براى افاده اين نكته از كلام خدا در ضمن موعظه لقمان ذكر شده است.
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ إِن‌ جاهَداك‌َ عَلي‌ أَن‌ تُشرِك‌َ بِي‌ ما لَيس‌َ لَك‌َ بِه‌ِ عِلم‌ٌ فَلا تُطِعهُما وَ صاحِبهُما فِي‌ الدُّنيا مَعرُوفاً وَ اتَّبِع‌ سَبِيل‌َ مَن‌ أَناب‌َ إِلَي‌َّ ثُم‌َّ إِلَي‌َّ مَرجِعُكُم‌ فَأُنَبِّئُكُم‌ بِما كُنتُم‌ تَعمَلُون‌َ «15»
جلد 14 - صفحه 424
و ‌اگر‌ ‌با‌ تو جنگ‌ كردند و اصرار كردند ‌بر‌ اينكه‌ شرك‌ بياوري‌ بمن‌ ‌که‌ خداي‌ تو هستم‌ بچيزي‌ ‌که‌ نيست‌ ‌براي‌ تو علم‌ بآن‌ ‌پس‌ اطاعت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ نكن‌ و لكن‌ ‌در‌ دنيا ‌با‌ ‌آنها‌ خوش‌ رفتاري‌ بكن‌ و متابعت‌ كن‌ راه‌ كساني‌ ‌که‌ رو بمن‌ ميآورند و ‌در‌ خانه‌ ‌من‌ تضرع‌ و انابه‌ دارند ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ بسوي‌ ‌من‌ ‌است‌ بازگشت‌ ‌شما‌ ‌پس‌ ‌شما‌ ‌را‌ خبردار ميكنم‌ بآنچه‌ ‌که‌ بوديد عمل‌ ميكرديد.
وَ إِن‌ جاهَداك‌َ لِتُشرِك‌َ بِي‌ ما لَيس‌َ لَك‌َ بِه‌ِ عِلم‌ٌ اطاعت‌ والدين‌ ‌تا‌ مادامي‌ ‌که‌ معصيت‌، الهي‌ نباشد ‌به‌ اينكه‌ بگويند كافر و مشرك‌ شو ‌ يا ‌ ظلم‌ ‌به‌ بندگان‌ ‌خدا‌ كن‌ ‌ يا ‌ شراب‌ بنوش‌ و ‌ يا ‌ ترك‌ واجب‌ كن‌ بايد جدا مخالفت‌ كرد و دست‌ ‌از‌ وظائف‌ ديني‌ ‌بر‌ نداشت‌ و مراد ‌از‌ «ما لَيس‌َ لَك‌َ بِه‌ِ عِلم‌ٌ» ‌يعني‌ ‌بر‌ خلاف‌ حق‌ ‌است‌ و باطل‌ ‌است‌.
فَلا تُطِعهُما و لكن‌ ‌با‌ ‌آنها‌ درشتي‌ و ستيزگي‌ نكن‌ ‌با‌ ملايمت‌ رفتار كن‌.
وَ صاحِبهُما فِي‌ الدُّنيا مَعرُوفاً احسان‌ بآنها كن‌ حوائج‌ ‌آنها‌ ‌را‌ انجام‌ ده‌ اعراض‌ ‌از‌ ‌آنها‌ نكن‌.
ثُم‌َّ إِلَي‌َّ مَرجِعُكُم‌ فرداي‌ قيامت‌ ‌هر‌ كس‌ گرفتار عمل‌ ‌خود‌ ميشود.
فَأُنَبِّئُكُم‌ بِما كُنتُم‌ تَعمَلُون‌َ حضرت‌ ابراهيم‌ نسبت‌ بعمويش‌ ‌که‌ بمنزله‌ پدرش‌ ‌بود‌ و خطاب‌ ‌ يا ‌ ابت‌ باو ميكرد ‌با‌ اينكه‌ مشرك‌ ‌بود‌ و ابراهيم‌ ‌را‌ تهديد كرد و ‌گفت‌ باو «أَ راغِب‌ٌ أَنت‌َ عَن‌ آلِهَتِي‌ يا إِبراهِيم‌ُ لَئِن‌ لَم‌ تَنتَه‌ِ لَأَرجُمَنَّك‌َ وَ اهجُرنِي‌ مَلِيًّا» ابراهيم‌ ‌در‌ جواب‌ ‌او‌ فرمود:
سَلام‌ٌ عَلَيك‌َ سَأَستَغفِرُ لَك‌َ رَبِّي‌ إِنَّه‌ُ كان‌َ بِي‌ حَفِيًّا (مريم‌ ‌آيه‌ 47 و 48).
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 15)- و از آنجا که توصیه به نیکی در مورد پدر و مادر، ممکن است این توهّم را برای بعضی ایجاد کند که حتی در مسأله عقائد و کفر و ایمان، باید با آنها
ج3، ص558
مماشات کرد، در این آیه می‌افزاید: «و هرگاه آن دو، تلاش کنند که تو چیزی را همتای من قرار دهی که از آن (حد اقل) آگاهی نداری (بلکه می‌دانی باطل است) از ایشان اطاعت مکن» (وَ إِنْ جاهَداکَ عَلی أَنْ تُشْرِکَ بِی ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما).
هرگز نباید رابطه انسان با پدر و مادرش، مقدم بر رابطه او با خدا باشد، و هرگز نباید عواطف خویشاوندی حاکم بر اعتقاد مکتبی او گردد.
باز از آنجا که ممکن است، این فرمان، این توهّم را به وجود آورد که در برابر پدر و مادر مشرک، باید شدت عمل و بی‌حرمتی به خرج داد، بلافاصله اضافه می‌کند که عدم اطاعت آنها در مسأله کفر و شرک، دلیل بر قطع رابطه مطلق با آنها نیست بلکه در عین حال «با آن دو، در دنیا به طرز شایسته‌ای رفتار کن» (وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً).
از نظر دنیا و زندگی مادی با آنها مهر و محبت و ملاطفت کن، و از نظر اعتقاد و برنامه‌های مذهبی، تسلیم افکار و پیشنهادهای آنها مباش، این درست نقطه اصلی اعتدال است که حقوق خدا و پدر و مادر، در آن جمع است.
لذا بعدا می‌افزاید: «و از راه کسانی پیروی کن که توبه‌کنان به سوی من آمده‌اند» راه پیامبر و مؤمنان راستین (وَ اتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنابَ إِلَیَّ).
«سپس بازگشت همه شما به سوی من است و من شما را از آنچه (در دنیا) عمل می‌کردید آگاه می‌کنم» و بر طبق آن پاداش و کیفر می‌دهم (ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).
}}


|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۴۹


ترجمه

و هرگاه آن دو، تلاش کنند که تو چیزی را همتای من قرار دهی، که از آن آگاهی نداری (بلکه می‌دانی باطل است)، از ایشان اطاعت مکن، ولی با آن دو، در دنیا به طرز شایسته‌ای رفتار کن؛ و از راه کسانی پیروی کن که توبه‌کنان به سوی من آمده‌اند؛ سپس بازگشت همه شما به سوی من است و من شما را از آنچه عمل می‌کردید آگاه می‌کنم.

|و اگر آن دو سعى كنند كه تو چيزى را كه بدان علم ندارى شريك من انگارى، فرمان ايشان مبر، و در دنيا با آنها به نيكى معاشرت كن و راه كسى را پيروى كن كه به من روى مى‌آورد و [سر انجام‌]، بازگشت شما به سوى من است، پس شما را بدانچه مى‌كرديد آگاه مى‌سازم
و اگر تو را وادارند تا در باره چيزى كه تو را بدان دانشى نيست به من شرك ورزى، از آنان فرمان مبر، و[لى‌] در دنيا به خوبى با آنان معاشرت كن، و راه كسى را پيروى كن كه توبه‌كنان به سوى من بازمى‌گردد؛ و [سرانجام‌] بازگشت شما به سوى من است، و از [حقيقت‌] آنچه انجام مى‌داديد شما را با خبر خواهم كرد.
و اگر پدر و مادر تو را بر شرک به خدا که آن را به حق نمی‌دانی وادار کنند در این صورت دیگر آنها را اطاعت مکن و لیک در دنیا با آنها به حسن خلق مصاحبت کن و از راه آن کس که به درگاه من رجوع و انابه‌اش بسیار است پیروی کن، که (پس از مرگ) رجوع شما به سوی من است و من شما را به پاداش اعمالتان آگه خواهم ساخت.
و اگر آن دو نفر تلاش کنند تا بر پایه جهالت و نادانی [و بدون معرفت و دانش که روشنگر حقایق است] چیزی را شریک من قرار دهی، از آنان اطاعت مکن؛ ولی در دنیا با آن دو نفر به شیوه ای پسندیده معاشرت کن و راه کسی را پیروی کن که [با توبه و ایمان و اخلاص] به من بازگشته است؛ سپس بازگشت شما فقط به سوی من است، پس شما را از آنچه انجام می دادید، آگاه می کنم.
اگر آن دو به كوشش از تو بخواهند تا چيزى را كه نمى‌دانى چيست با من شريك گردانى اطاعتشان مكن. در آنها با آنها به وجهى پسنديده زندگى كن و خود، راه كسانى را كه به درگاه من باز مى‌گردند در پيش گير. بازگشت همه شما به سوى من است و من از كارهايى كه مى‌كرده‌ايد آگاهتان مى‌كنم.
و اگر تو را وادارند چیزی را که بدان علم نداری شریک من گردانی، از آنان فرمان مبر، و با آنان در دنیا به نیکی همنشینی کن، و به راه کسی برو که به سوی من بازگشته است، سپس بازگشت شما به سوی من است، آنگاه از [حقیقت و نتیجه‌] کار و کردارتان آگاهتان می‌سازم‌
و اگر آن دو بر تو سخت گيرند و بكوشند كه چيزى را با من انباز گيرى كه بدان دانشى ندارى، پس فرمان ايشان مبر و در اين جهان با آنان به شيوه نيكو و پسنديده زيست كن و راه كسى را پيروى كن كه [به اخلاص و توحيد] سوى من باز گردد، سپس بازگشت همه شما به سوى من است پس شما را بدانچه مى‌كرديد آگاه مى‌كنم.
هر گاه آن دو، تلاش و کوشش کنند که چیزی را شریک من قرار دهی که کمترین آگاهی از بودن آن و (کوچکترین دلیل بر اثبات آن) سراغ نداری، از ایشان فرمانبرداری مکن. (چرا که در مسأله‌ی عقائد و کفر و ایمان همگامی و همراهی جائز نیست، و رابطه‌ی با خدا، مقدّم بر رابطه‌ی انسان با پدر و مادر است، و اعتقاد مکتبی برتر از عواطف خویشاوندی است. ولی در عین حال) با ایشان در دنیا به طرز شایسته و به گونه‌ی بایسته‌ای رفتار کن و راه کسانی را در پیش گیر که به جانب من (با یکتاپرستی و طاعت و عبادت) رو کرده‌اند. بعد هم همه به سوی من برمی‌گردید و من شما را از آنچه (در دنیا) می‌کرده‌اید آگاه می‌سازم (و بر طبق اعمالتان پاداش و کیفرتان می‌دهم).
و اگر همی بکوشند، تا درباره‌ی چیزی که تو را بدان دانشی (در شرکت الوهیت) نیست به من شرک ورزی، از آنان فرمان مَبَر (و) در دنیا به خوبی با آنان مصاحبتی شایسته نمای و راه کسی را پیروی کن که سوی من پیاپی بازگشته‌؛ سپس بازگشت شما تنها سوی من است، پس از (حقیقت) آنچه انجام می‌داده‌اید شما را خبری بزرگ خواهم داد.
و اگر کوشیدند با تو که شرک ورزی با من آنچه را نیستت بدان دانشی پس فرمانبرداریشان نکن و همراهیشان کن در دنیا به خوشی و پیروی کن راه آن را که بازگشت کند بسوی من بسوی من است بازگشت شما پس آگهیتان دهم بدانچه بودید می‌کردید


لقمان ١٤ آیه ١٥ لقمان ١٦
سوره : سوره لقمان
نزول : ١٢ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣٢
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«جَاهَدَاکَ»: اگر درباره تو به تلاش ایستادند و کوشش نمودند. «مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ»: آنچه تو از آن بی‌خبری و دلیلی بر وجودش نداری. یعنی چیزی که اصلاً وجود ندارد و در واقع محال و ناشدنی است. «مَعْرُوفاً»: نیک و پسندیده. صفت مصدر محذوفی است و تقدیر چنین است: صَاحِبْهُمَا فِی‌الدُّنْیَا صِحَاباً مَّعْرُوفاً. «أَنَابَ»: برگشت. مراد از رجوع کردن، رو نمودن است. دو آیه، از (وَصَّیْنَا الإِنسَانَ) تا (تَعْمَلُونَ) معترضه و تأکید بر نهی از شرک است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى‌ أَنْ تُشْرِكَ بِي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً وَ اتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ «15»

و اگر آن دو (پدر و مادر) تلاش كردند چيزى را كه بدان علم ندارى، شريك من سازى، از آنان فرمان مبر، ولى با آنان در دنيا به نيكى رفتار كن، و راه كسى را پيروى كن كه به سوى من باز آمده است، پس بازگشت شما به سوى من است، من شما را به آنچه عمل مى‌كرديد آگاه خواهم ساخت.

نکته ها

در قرآن، سه نوع اطاعت داريم:

1. اطاعت مطلق نسبت به خداوند، پيامبر و اولى الامر. «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» «1»

2. عدم اطاعت مطلق از كافران، منافقان، مفسدان، گناهكاران، ظالمان و .... «وَ لا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ الْمُنافِقِينَ» «2»*، «لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ كَفُوراً» «3»، «لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ» «4»

3. اطاعت مشروط نسبت به والدين؛ يعنى اگر دستورهاى مفيد يا مباح دادند، لازم است پيروى كنيم؛ امّا اگر تلاش كردند فرزند را به غير خدا فراخوانند نبايد اطاعت كرد.

پیام ها

1- انسان به طور فطرى گرايش توحيدى دارد و ديگران براى مشرك كردن او تلاش مى‌كنند. «جاهَداكَ»

2- در كنار بيان كليّات، به تبصره‌ها نيز توجّه داشته باشيم. (در كنار سفارش به اطاعت از والدين‌ «وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ»، به انحرافات احتمالى والدين نيز توجّه شده‌


«1». نساء، 59.

«2». احزاب، 1.

«3». انسان، 24.

«4». ص، 26.

جلد 7 - صفحه 258

است). «جاهَداكَ عَلى‌ أَنْ تُشْرِكَ»

3- شرك، هيچ گونه منطق علمى ندارد. «لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ»

4- تقليد كوركورانه ممنوع است. «ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما»

5- حقّ خدا، بر هر حقّى از جمله حقّ والدين، مقدّم است. «فَلا تُطِعْهُما»

6- هرگاه الگويى را از كسى مى‌گيريم، الگوى مناسب ديگرى را جايگزين آن كنيم. «فَلا تُطِعْهُما- وَ اتَّبِعْ»

7- در موارد انحرافى، اطاعت از والدين لازم نيست، ولى زندگى عادّى را بايد حفظ كرد. «فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً»

8- همزيستى مسالمت‌آميز با غير مسلمانان، بدون تبعيّت از فرهنگ آنان جايز است. فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما ... مَعْرُوفاً

9- كار خوب و معروف در هيچ حالى نبايد ترك شود. «صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً»

10- تا آخر عمر بايد با والدين به نيكى رفتار كرد. (حتّى با والدين مشرك) «صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً»

11- انسان‌هاى خدايى، شايسته الگو شدن هستند. «وَ اتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنابَ إِلَيَّ»

- گاهى در انتخاب عقيده و رفتار در خانواده، تفكيك لازم است؛ در زندگى دنيوى همراه با والدين، ولى در پيروى كردن، راه پاكان و صالحان. «وَ اتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنابَ إِلَيَّ»

13- ايمان به معاد، ضامن اصلاح امور و اطاعت انسان از راه خداست. «إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ»

14- قيامت عرصه‌ى حضور انسان‌ها در محضر الهى است. «إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ»

تفسير نور(10جلدى)، ج‌7، ص: 259

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى‌ أَنْ تُشْرِكَ بِي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً وَ اتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ «15»

بعد از آن در تعيين حدّ اطاعت فرمايد:

وَ إِنْ جاهَداكَ‌: و اگر كوشش كنند پدر و مادر تو، و تو را وادار كنند، عَلى‌ أَنْ تُشْرِكَ بِي‌: بر اينكه شرك‌آورى به من، ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ‌: آن چيزى كه نيست تو را به اشراك آن دانشى، يعنى بر وجه تقليد محض بدون هيچ دليلى و برهانى كه دلالت كند بر استحقاق آن، بلكه برهان قائم است بر عدم استحقاق شريك. فَلا تُطِعْهُما: پس فرمان نبر و اطاعت مكن ايشان را.

تبصره: آيه شريفه دليل است بر آنكه والدين اگر امر نمايند به معصيت خدا، اطاعت آنها واجب نخواهد بود، چنانچه در عيون اخبار الرضا عليه السّلام، ابن بابويه (رحمه اللّه) از حضرت رضا عليه السّلام روايت نموده فرمود:

برّ الوالدين واجب و آن كانا مشركين، و لا طاعة لهما فى معصية الخالق و لا لغير هما فانّه لا طاعة لمخلوق فى معصية الخالق.

نيكوئى به والدين واجب است اگرچه مشرك باشند. و اطاعت آنها نيست در نافرمانى خالق، و همچنين براى غير آن دو، زيرا طاعت نيست در معصيت خالق‌ «1».

فرمايش حضرت بيان است در آنكه جنس طاعت خدا موجود نيست و نخواهد بود در معصيت و نافرمانى خداوند سبحان.


«1» عيون اخبار الرضا عليه السّلام چ نجف 1390 هجرى، ج 2، ص 123 و بحار الانوار، ج 74 ص 72 روايت 55 بنقل از عيون.

جلد 10 - صفحه 344

وَ صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً: و مصاحبت كن ايشان را در دنيا نسبت به زندگانى مصاحبتى نيكو كه پسنديده شرع و مقتضاى كرم و ادب باشد از خلق و علم و حلم و اعطاى برّ و صله آنان، اگرچه واجب است مخالفت ايشان در ابواب دين. حاصل آنكه در معاشرت مدارا كن، به رفق، و تحمل آزار و اذيت آنان، چنانچه در حال صغر تو متحمل شدند. و تنگ مگير بر آنان آنچه خدا توسعه مرحمت فرموده به تو از مأكول و مشروب و ملبوس، و روى ترش مكن و بلند منما صداى خود را بر آنان، زيرا تعظيم ايشان اطاعت امر سبحانى مى‌باشد.

وَ اتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنابَ إِلَيَ‌: و پيروى كن در دين، راه كسى كه بازگشته است بسوى من به توحيد و اخلاص در طاعت كه او حضرت پيغمبر و ائمه هدى صلوات اللّه عليهم باشند؛ چنانچه على بن ابراهيم قمى (رحمه اللّه) از حضرت باقر عليه السّلام روايت نموده كه مراد، حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله است‌ «1».

بعد از آن معاد و جزاى اعمال را تذكّر فرمايد كه: ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ‌: پس بسوى من است بازگشت تو و پدر و مادر تو، يعنى مرجع همه شما به مجازات من خواهد بود در قيامت. فَأُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ‌: پس آگاه سازم شما را به آنچه بوديد كه مى‌كرديد از خير و شر و طاعت و معصيت و كفر و ايمان، پس مجازات خواهم داد تو را بر ايمان و مصاحبت نيكوى تو به ثواب ابديه، و پدر و مادر تو را به كفر به عقاب سرمديه.

آيه شريفه در شأن سعد وقاص نازل شد كه اسلام آورد و پدر و مادرش او را بر كفر و ارتداد ترغيب نمودند و مبالغه از حد گذرانيدند به مرتبه‌اى كه مادرش به سبب اسلام سعد، سه روز نان نخورد تا دهنش را باز و آب به حلق او ريختند. و سعد مى‌گفت اگر هفتاد روح او را باشد و هفتاد بار بميرد من از اسلام باز نگردم؛ و ذكر اين فرمايش در بين قصه لقمان، معترضه است در تضاعيف وصيت لقمان به جهت تأكيد.


«1» تفسير قمى، ج 2، ص 165. (چ نجف 1387 هجرى)

جلد 10 - صفحه 345


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


هذا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونِي ما ذا خَلَقَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ بَلِ الظَّالِمُونَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ «11» وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَ مَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ «12» وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لابْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ يا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ «13» وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى‌ وَهْنٍ وَ فِصالُهُ فِي عامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَ لِوالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ «14» وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى‌ أَنْ تُشْرِكَ بِي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً وَ اتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ «15»

ترجمه‌

اين مخلوق خدا است پس بنمائيد بمن كه چه آفريدند آنها كه باشند غير از او بلكه ستمكاران در گمراهى آشكارند

و هر آينه بتحقيق داديم لقمان را حكمت كه شكر كن خدايرا و آنكه شكر ميكند پس جز اين نيست كه شكر ميكند براى خود و آنكه كفران ميورزد پس همانا خداوند بى‌نياز ستوده است‌

و هنگاميكه گفت لقمان به پسرش و او پند ميدادش اى پسرك من شرك مياور بخدا همانا شرك هر آينه ظلمى است بزرگ‌

و سفارش كرديم بانسان در باره پدر و مادرش برداشت او را مادرش با سستى مزيد بر سستى و بريدنش از شير باشد در دو سال كه شكر كن مرا و پدر و مادرت را بسوى من است بازگشت‌

و اگر كوشش كنند با تو بر آنكه شريك گردانى با من آنچه نيست تو را بآن دانش پس اطاعت مكن آندو را و معاشرت كن با آن دو در دنيا بخوبى و پيروى كن راه آنرا كه بازگشت كرد بسوى من پس بسوى من است بازگشت شما پس خبر ميدهم شما را بآنچه بوديد كه ميكرديد.

تفسير

خداوند متعال در آيه سابقه ذكرى از خلقت آسمانها و زمين و موجودات در آنرا فرمود و در اين آيه استدلال فرموده در مقابل اهل شرك بر توحيد خود به آنكه اين مخلوق مذكور خلق خدا است شما كه غير او را با او شريك قرار داديد در پرستش و ستايش بمن بنمايانيد مخلوقات آنها را و چون بت‌پرستان كه ستمكاران بخود و خلقند در اين عقيده و اظهار آن نمى‌توانند مخلوقى براى خدايان خود ارائه دهند معلوم ميشود كه در گمراهى آشكارى هستند و پس از آن شمّه‌اى از احوال لقمان حكيم را براى تنبّه مردم بيان فرموده باين تقريب كه ما بلقمان حكمت داديم كه ظاهرا علم و عقل و فهم و حسن تشخيص و صحّت عمل و درستى كردار است و در حديث كافى از امام كاظم عليه السّلام بفهم و عقل و در روايت قمّى ره از امام صادق عليه السّلام بمعرفت امام زمان تفسير شده و دستور فرموديم باو كه‌


جلد 4 صفحه 272

شكر خدا را بجا آورد و كسيكه شكر نعمت را بجا آورد بنفع خود اقدام نموده چون نعمتش افزوده خواهد شد و كسيكه كفران نعمت نمايد و شكر خدا را بجا نياورد همانا خدا بى‌نياز است از شكر مردم و ستوده است احتياج بستايش كسى ندارد و تمام موجودات حمد و ثناى او را بلسان حال و مقال بجا مى‌آورند در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه شكر هر نعمتى اگر چه بزرگ باشد بحمد الهى است بر آن و در روايتى افزوده شده و بآنستكه اگر در آن نعمت حقّى بر او باشد ادا نمايد و در روايتى اكتفا بمعرفت قلبى آن نعمت شده و نيز از آن حضرت روايت شده كه خداوند بحضرت موسى خطاب فرمود كه حقّ شكر مرا بجا آور عرض كرد پروردگارا چگونه حق شكر تو را بجا آورم با آنكه نعمت شكرگزارى را تو بمن عطا فرمودى خطاب رسيد الآن شكر نمودى مرا كه دانستى آن از من است و قمّى ره از آنحضرت نقل نموده كه خداوند بلقمان حكمت عطا نفرمود براى جاه و مال و بزرگى اندام و جمال بلكه عطا فرمود براى دليرى او در اطاعت خدا و پرهيزش از معصيت او و براى سكونت و وقار و عمق نظر و طول فكر و حدّت ذهن و ديده عبرت بينش بود كه به اين مقام رسيد هرگز روز نخوابيد و در حال بول و غائط و غسل ديده نشد براى شدّت تستّر و تحفّظش و هرگز نخنديد بچيزى از بيم گناه و از چيزى بخشم نيامد و با كسى شوخى نكرد و از اقبال دنيا خورسند و از ادبارش ملول نشد زن گرفت و اولاد زيادى پيدا كرد و در مرگ آنها نگريست و نگذشت بر دو مرديكه با يكديگر در ستيزه بودند مگر آنكه ميانشان سازش داد و آن دو را با يكديگر دوست نمود و نشنيد سخنى را كه پسندد آنرا مگر معنى و مدرك آنرا بدست آورد و بسيار با فقهاء و حكماء مجالست مينمود نيمه روزى بود كه نداى ملائكه باو رسيد گفتند آيا ميخواهى خدا تو را جانشين خود در زمين قرار دهد تا حكم كنى در ميان مردم فرمود اگر خدا امر نموده است مرا بآن سمعا و طاعة چون اگر او چنين امرى را بمن رجوع فرمايد با من كمك ميكند و نگهدار من خواهد بود و اگر مخيّر فرمايد مرا من طالب عافيت و سلامتيم ملائكه گفتند چرا حكمرانى ميان مردم را نخواستى فرمود حكمرانى ميان مردم مقام دشوارى است از دين دارى فتنه و بلا در آن زياد است و شبهات در آن بسيار اگر


جلد 4 صفحه 273

بحق حكم كند نجات يابد و اگر خطا نمايد خطا نموده راه بهشت را و كسيكه خوار و ضعيف باشد در دنيا آسانتر است كار او در آخرت از كسيكه حكمران و شريف باشد و كسيكه اختيار نمايد دنيا را بر آخرت از هر دو باز ميماند پس ملائكه از سخنان حكمت آميز او تعجّب نمودند و خداوند پسنديد آنرا و چون شب شد و لقمان در خوابگاه خود قرار گرفت خداوند نازل فرمود بر او حكمت را و پوشاند بآن سر تا پاى او را در حاليكه خواب بود پس بيدار شد با آنكه حكيم‌ترين مردم زمانش بود سخنان حكمت آميز ميگفت و در ميان مردم منتشر مينمود و چون او منصب خلافت را قبول ننمود خداوند بملائكه امر فرمود كه آنرا بر داود عليه السّلام عرضه داريد و آنها اطاعت نمودند و او بدون شرطى كه لقمان كرد قبول نمود و خداوند منصب خلافت را باو داد و مكرّر مبتلا بخطا شد و خداوند او را نجات داد و آمرزيد و لقمان زياد نزد داود ميآمد و او را موعظه حكيمانه مينمود و حضرت داود باو ميگفت خوشا بحال تو اى لقمان حكمت را گرفتى و بليّت را از خود دور نمودى و داود بخلافت رسيد و مبتلى بحكم و فتنه گرديد اين خلاصه مستفاد از كلام امام است در جواب كسيكه از حال لقمان و حكمت او كه مذكور در قرآن است سؤال نموده و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم نقل نموده كه لقمان پيغمبر نبود ولى بنده محبّ و محبوب خدا بود و شمّه‌اى از اوصاف حسنه او و قضيّه عدم قبول حكومت بتفصيلى كه ذكر شد با مختصر تفاوتى كه در نقل روايات پيدا ميشود در آن حديث نبوى مذكور است و بسيارى از كلمات حكيمانه و مواعظ حسنه آن بزرگوار مشهور و مأثور است و خداوند ببعضى از آنها تصريح فرموده ميفرمايد و ياد كن اى پيغمبر وقتى را كه لقمان به پسر خود فرمود در حاليكه موعظه و نصيحت ميكرد او را كه اى پسرك من شريك قرار مده با خدا چيزيرا در ستايش و پرستش چون شرك بخدا تجاوز بزرگى است از حق كه آن تسويه بين منعم و غير او است در شكرگزارى و عدول از حق بباطل است در ديندارى و كسيكه براى خدا شريك قرار دهد ستم بر خود نموده كه خويش را مستحق عذاب دائم كرده و اين ظلم بنفس از بزرگترين اقسام ظلم است چنانچه در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه ظلم بر سه قسم است يكى ظلمى است كه خدا آنرا مى‌آمرزد ديگر ظلمى است كه خدا آنرا نمى‌آمرزد


جلد 4 صفحه 274

ديگر ظلمى است كه خدا آنرا وانميگذارد امّا آن ظلم كه خدا آنرا نمى‌آمرزد شرك است و امّا آنظلم كه مى‌آمرزد ظلم شخص است بخود كه پاى غير در ميان نباشد و امّا آن ظلم كه وانميگذارد آنرا ظلمى است كه پاى غير در ميان باشد و كلمه بنىّ تصغير ابن است براى شفقت و مهربانى با اضافه بياء متكلّم و بسكون ياء و كسر آن نيز قرائت شده است و پس از اين براى تأكيد امر شكر منعم و نهى از شرك اگر چه براى اطاعت كسى باشد كه حق آن واجب است فرموده كه ما توصيه اكيد نموديم بآدمى در باره پدر و مادرش كه مادر بارور شد باو با آنكه روز بروز ضعيف و ناتوان ميشد تا او را بزاد و شير داد تا دو سال كه او را از شير گرفت و آن توصيه اين بود كه شكر نعمت من و آن دو را كاملا بجا آور بازگشت شما از اين عالم به پيشگاه من خواهد بود و جزاى شكر نعمت و كفران آنرا خواهم داد در عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه خداوند امر فرموده بشكر خود و پدر و مادر پس كسيكه شكر پدر و مادر را بجا نياورد شكر خدا را بجا نياورده و نيز از آنحضرت روايت شده كه كسيكه شكر منعم خود را از مخلوق بجا نياورد شكر خدا را بجا نياورده و انعام پدر و مادر بتربيت و احسان آن دو است و حق مادر بيشتر است لذا خداوند در اين آيه بدو جمله معترضه بين توصيه و متعلّقش آنرا تأكيد نموده و از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه مردى خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم رسيد و عرضه داشت يا رسول اللّه بكه نيكى كنم فرمود بمادرت عرض كرد ديگر بكه فرمود بمادرت باز عرض كرد ديگر بكه فرمود بمادرت باز عرض كرد ديگر بكه فرمود بپدرت و حقير در سوره بقره ذيل آيه شريفه‌ الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ‌ در تحت عنوان تنبيه حقوق آندو را مفصلا بيان نموده‌ام با ترجيح حقّ پدر در اطاعت و حق مادر در احسان بآن جا مراجعه شود و چون اطاعت براى خلق در معصيت خالق نيست و بزرگترين معاصى شرك بخدا است هر قدر آن دو اصرار نمايند كه شريك نمائى تو با خدا در ستايش و پرستش چيزيرا كه شريك نيست و البته تو هم آنرا شريك نميدانى و ميخواهى تقليد و تبعيّت از آن دو كنى اطاعت منما ولى در عين حال تا زنده‌اى بخوبى و خوشى با آن دو معاشرت و رفتار نما و تا توانى مگذار دلتنگ شوند و رو از آن دو بر مگردان و صداى خود را از صداى ايشان بلندتر منما و با آن دو


جلد 4 صفحه 275

مدارا كن و از مال خود بايشان كمك نما و احترام آندو را از دست مده كه احترام پدر و مادر كه پروردگار كوچكند احترام پروردگار بزرگ است و پيروى كن راه محمد صلّى اللّه عليه و اله و آل اطهار او را در رجوع بحق و اخلاص در اطاعت خدا كه بازگشت تمام خلق از مشرك و موحّد و تابع و متبوع بحكم او است و همه را بپاداش اعمال خوب و بدشان خواهد رسانيد و اطاعت هيچ كس قابل معارضه با اطاعت خدا نيست و شكر او بر شكر خلق مقدّم است و آن بستايش و پرستش و عبادت و اطاعت او است و دو آيه اخيره براى افاده اين نكته از كلام خدا در ضمن موعظه لقمان ذكر شده است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ إِن‌ جاهَداك‌َ عَلي‌ أَن‌ تُشرِك‌َ بِي‌ ما لَيس‌َ لَك‌َ بِه‌ِ عِلم‌ٌ فَلا تُطِعهُما وَ صاحِبهُما فِي‌ الدُّنيا مَعرُوفاً وَ اتَّبِع‌ سَبِيل‌َ مَن‌ أَناب‌َ إِلَي‌َّ ثُم‌َّ إِلَي‌َّ مَرجِعُكُم‌ فَأُنَبِّئُكُم‌ بِما كُنتُم‌ تَعمَلُون‌َ «15»

جلد 14 - صفحه 424

و ‌اگر‌ ‌با‌ تو جنگ‌ كردند و اصرار كردند ‌بر‌ اينكه‌ شرك‌ بياوري‌ بمن‌ ‌که‌ خداي‌ تو هستم‌ بچيزي‌ ‌که‌ نيست‌ ‌براي‌ تو علم‌ بآن‌ ‌پس‌ اطاعت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ نكن‌ و لكن‌ ‌در‌ دنيا ‌با‌ ‌آنها‌ خوش‌ رفتاري‌ بكن‌ و متابعت‌ كن‌ راه‌ كساني‌ ‌که‌ رو بمن‌ ميآورند و ‌در‌ خانه‌ ‌من‌ تضرع‌ و انابه‌ دارند ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ بسوي‌ ‌من‌ ‌است‌ بازگشت‌ ‌شما‌ ‌پس‌ ‌شما‌ ‌را‌ خبردار ميكنم‌ بآنچه‌ ‌که‌ بوديد عمل‌ ميكرديد.

وَ إِن‌ جاهَداك‌َ لِتُشرِك‌َ بِي‌ ما لَيس‌َ لَك‌َ بِه‌ِ عِلم‌ٌ اطاعت‌ والدين‌ ‌تا‌ مادامي‌ ‌که‌ معصيت‌، الهي‌ نباشد ‌به‌ اينكه‌ بگويند كافر و مشرك‌ شو ‌ يا ‌ ظلم‌ ‌به‌ بندگان‌ ‌خدا‌ كن‌ ‌ يا ‌ شراب‌ بنوش‌ و ‌ يا ‌ ترك‌ واجب‌ كن‌ بايد جدا مخالفت‌ كرد و دست‌ ‌از‌ وظائف‌ ديني‌ ‌بر‌ نداشت‌ و مراد ‌از‌ «ما لَيس‌َ لَك‌َ بِه‌ِ عِلم‌ٌ» ‌يعني‌ ‌بر‌ خلاف‌ حق‌ ‌است‌ و باطل‌ ‌است‌.

فَلا تُطِعهُما و لكن‌ ‌با‌ ‌آنها‌ درشتي‌ و ستيزگي‌ نكن‌ ‌با‌ ملايمت‌ رفتار كن‌.

وَ صاحِبهُما فِي‌ الدُّنيا مَعرُوفاً احسان‌ بآنها كن‌ حوائج‌ ‌آنها‌ ‌را‌ انجام‌ ده‌ اعراض‌ ‌از‌ ‌آنها‌ نكن‌.

ثُم‌َّ إِلَي‌َّ مَرجِعُكُم‌ فرداي‌ قيامت‌ ‌هر‌ كس‌ گرفتار عمل‌ ‌خود‌ ميشود.

فَأُنَبِّئُكُم‌ بِما كُنتُم‌ تَعمَلُون‌َ حضرت‌ ابراهيم‌ نسبت‌ بعمويش‌ ‌که‌ بمنزله‌ پدرش‌ ‌بود‌ و خطاب‌ ‌ يا ‌ ابت‌ باو ميكرد ‌با‌ اينكه‌ مشرك‌ ‌بود‌ و ابراهيم‌ ‌را‌ تهديد كرد و ‌گفت‌ باو «أَ راغِب‌ٌ أَنت‌َ عَن‌ آلِهَتِي‌ يا إِبراهِيم‌ُ لَئِن‌ لَم‌ تَنتَه‌ِ لَأَرجُمَنَّك‌َ وَ اهجُرنِي‌ مَلِيًّا» ابراهيم‌ ‌در‌ جواب‌ ‌او‌ فرمود:

سَلام‌ٌ عَلَيك‌َ سَأَستَغفِرُ لَك‌َ رَبِّي‌ إِنَّه‌ُ كان‌َ بِي‌ حَفِيًّا (مريم‌ ‌آيه‌ 47 و 48).

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 15)- و از آنجا که توصیه به نیکی در مورد پدر و مادر، ممکن است این توهّم را برای بعضی ایجاد کند که حتی در مسأله عقائد و کفر و ایمان، باید با آنها

ج3، ص558

مماشات کرد، در این آیه می‌افزاید: «و هرگاه آن دو، تلاش کنند که تو چیزی را همتای من قرار دهی که از آن (حد اقل) آگاهی نداری (بلکه می‌دانی باطل است) از ایشان اطاعت مکن» (وَ إِنْ جاهَداکَ عَلی أَنْ تُشْرِکَ بِی ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما).

هرگز نباید رابطه انسان با پدر و مادرش، مقدم بر رابطه او با خدا باشد، و هرگز نباید عواطف خویشاوندی حاکم بر اعتقاد مکتبی او گردد.

باز از آنجا که ممکن است، این فرمان، این توهّم را به وجود آورد که در برابر پدر و مادر مشرک، باید شدت عمل و بی‌حرمتی به خرج داد، بلافاصله اضافه می‌کند که عدم اطاعت آنها در مسأله کفر و شرک، دلیل بر قطع رابطه مطلق با آنها نیست بلکه در عین حال «با آن دو، در دنیا به طرز شایسته‌ای رفتار کن» (وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً).

از نظر دنیا و زندگی مادی با آنها مهر و محبت و ملاطفت کن، و از نظر اعتقاد و برنامه‌های مذهبی، تسلیم افکار و پیشنهادهای آنها مباش، این درست نقطه اصلی اعتدال است که حقوق خدا و پدر و مادر، در آن جمع است.

لذا بعدا می‌افزاید: «و از راه کسانی پیروی کن که توبه‌کنان به سوی من آمده‌اند» راه پیامبر و مؤمنان راستین (وَ اتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنابَ إِلَیَّ).

«سپس بازگشت همه شما به سوی من است و من شما را از آنچه (در دنیا) عمل می‌کردید آگاه می‌کنم» و بر طبق آن پاداش و کیفر می‌دهم (ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).

نکات آیه

۱ - فرزندان - به رغم موظف بودن به رعایت حقوق والدین - در صورت تلاش پیگیر پدر و مادر به ایجاد انحراف عقیدتى (شرک) در آنان، نباید تسلیم خواست آنان شوند. (و وصّینا الإنسن بولدیه ... و إن جهداک على أن تشرک بى ... فلاتطعهما) متعدى شدن «جاهدا» با «على» دلالت بر مجاهده و تلاش قوى و پیگیر مى کند.

۲ - عقیده به شریک داشتن خداوند، عقیده اى جاهلانه است. (على أن تشرک بى ما لیس لک به علم) آوردن قید «ما لیس لک به علم» براى شرک، حکایت از آن دارد که اساس شرک، بر جهل استوار است.

۳ - مرز اطاعت از پدر و مادر، عدم تعارض با عقیده توحیدى، است. (و وصّینا الإنسن بولدیه ... و إن جهداک على أن تشرک ... فلاتطعهما)

۴ - حفظ عقیده توحیدى، ضرورى است و قبول شرک، به هیچ قیمتى روا نیست. (و إن جهداک على أن تشرک بى ... فلاتطعهما)

۵ - رفق و مدارا با پدر و مادر و داشتن رفتارى شایسته با آنان در امور دنیوى، امرى لازم است. (و صاحبهما فى الدنیا معروفًا)

۶ - لازم است عقیده، مبتنى بر علم و آگاهى باشد. (أن تشرک بى ما لیس لک به علم) از این که براى عدم قبول دعوت به شرک، فرموده است: «چون آگاهى از شریک داشتن خدا ندارى، تسلیم تلاش آنان مشو!»، استفاده مى شود که عقیده باید عالمانه باشد.

۷ - انسان، به داشتن رفتار نیک با پدر و مادر، حتى در صورت مشرک بودن آنان موظّف است. (و إن جهداک على أن تشرک ... و صاحبهما فى الدنیا معروفًا)

۸ - حفظ روابط خانوادگى و خویشاوندى، امرى بس مهم و شایان توجه است.    و وصّینا الإنسن بولدیه ... أن اشکرلى و لولدیک... إن جهداک على أن تشرک بى ... فلاتطعهما و صاحبهما فى الدنیا معروفًا

۹ - رعایت حال پدر و مادر و معاشرت با آنان، در هر منطقه اى، بسته به رسوم متفاوت آن جا است. (و صاحبهما فى الدنیا معروفًا) «معروفاً» صفت براى مفعول مطلق محذوف فعلِ «صاحِبْ» است و مراد از آن، چیزى است که به خوبى و نیکى در میان مردم شهرت دارد.

۱۰ - باید از کسانى پیروى کرد که به سوى خدا حرکت مى کنند. (جهداک على أن تشرک بى ... فلاتطعهما ... و اتّبع سبیل من أناب إلىّ)

۱۱ - پیروى از پدر و مادرى که مسیرشان خدایى است، لازم است. (و صاحبهما فى الدنیا ... و اتّبع سبیل من أناب) «و اتّبع سبیل من...» اشاره دارد به این که اگر والدین به سوى خدا حرکت مى کنند، از آنان تبعیت کن و گرنه از کسى که داراى چنین صفتى است، پیروى بنما.

۱۲ - بازگشت به خداوند، همراه با توبه و عمل ناب و خالص، امرى پسندیده و شایسته است. (و اتّبع سبیل من أناب إلىّ) سفارش به پیروى از منیبان، نشان دهنده اهمیت انابه است. گفتنى است که «الإنابة إلى اللّه» رجوع به خداوند با توبه و اخلاص عمل معنا شده است (مفردات راغب).

۱۳ - انسان هاى خداجو، الگویى شایسته براى تبعیت اند. (و اتّبع سبیل من أناب إلىّ)

۱۴ - آغاز و بازگشت انسان ها، خداوند است. (ثمّ إلىّ مرجعکم) «رجوع» در لغت، به معناى بازگشت به جایگاهى است که شروع از آن جا بوده است (مفردات راغب).

۱۵ - خداوند به انسان ها درباره لغزش در عقیده و رفتار ناصحیح با والدین، هشدار مى دهد. (و إن جهداک على أن تشرک بى ... فلاتطعهما و صاحبهما فى الدنیا معروفًا و اتّبع سبیل من أناب إلىّ ثمّ إلىّ مرجعکم فأُنبّئکم بما کنتم تعملون)

۱۶ - انسان ها، پس از مرگ، در پیشگاه خداوند درباره اعمال دنیوى شان، مؤاخذه خواهند شد. (إلىّ مرجعکم فأُنبّئکم بما کنتم تعملون)

۱۷ - توجه دادن انسان به محاسبه اعمال اش در نزد خداوند، زمینه ساز پابندى وى به توحید و پیروى کردن از انسان هاى خداجو است. (و إن جهداک على أن تشرک بى ... فلاتطعهما ... و اتّبع سبیل من أناب إلىّ ثمّ إلىّ مرجعکم فأُنبّئکم بما کنتم تعملون)

۱۸ - اَعمال انسان ها، تحت نظارت و آگاهى کامل خداوند است. (فأُنبّئکم بما کنتم تعملون)

۱۹ - در پیش گاه خداوند، اعمال انسان ها، براى شان نشان داده مى شود. (ثمّ إلىّ مرجعکم فأُنبّئکم بما کنتم تعملون)

۲۰ - قیامت، عرصه بازگشت انسان ها به سوى خداوند است. (ثمّ إلىّ مرجعکم فأُنبّئکم بما کنتم تعملون) مراد از بازگشت به خداوند، و آن گاه آگاه شدن از کردار خویش، حضور در صحنه قیامت است.

۲۱ - اَعمال دنیوى انسان ها، تعیین کننده سرنوشت اخروى آنها است. (ثمّ إلىّ مرجعکم فأُنبّئکم بما کنتم تعملون)

موضوعات مرتبط

  • اخلاص: اهمیت اخلاص ۱۲
  • اطاعت: اطاعت از سالکان راه خدا ۱۰، ۱۳، ۱۷; اطاعت از مشرکان ۱۰; اطاعت از والدین مؤمن ۱۱; اطاعت پسندیده ۱۰; اطاعت ممنوع ۱، ۳; اهمیت اطاعت از والدین ۱۱; محدوده اطاعت از والدین ۱، ۳
  • الگو: الگو هاى پسندیده ۱۳
  • انسان: عمل انسان ۱۸; فرجام انسان ۱۴، ۲۰; مؤاخذه اخروى انسان ها ۱۶; مبدأ انسان ۱۴; هشدار به انسان ۱۵
  • بازگشت به خدا :۱۲، ۱۴، ۱۶، ۲۰
  • تذکر: تذکر حسابرسى عمل ۱۷
  • تکلیف: زمینه عمل به تکلیف ۱۷
  • توبه: اهمیت توبه ۱۲
  • توحید: اهمیت توحید ۳، ۴; زمینه محافظت از توحید ۱۷
  • جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۱۴
  • خانواده: اهمیت روابط خانوادگى ۸
  • خدا: نظارت خدا ۱۸; هشدارهاى خدا ۱۵
  • خویشاوندى: اهمیت روابط خویشاوندى ۸
  • رسوم: رسوم اجتماعى ۹
  • سرنوشت: عوامل مؤثر در سرنوشت اخروى ۲۱
  • شرک: اجتناب از شرک ۴; جاهلانه بودن شرک ۲
  • عقیده: عقیده جاهلانه ۲; علم در عقیده ۶; لغزش در عقیده ۱۵; مبانى عقیده ۶
  • عمل: آثار عمل ۲۱; تجسم عمل ۱۹; حسابرسى عمل ۱۶; ناظران عمل ۱۸
  • فرزند: مسؤولیت فرزند ۱، ۷
  • قیامت: نقش قیامت ۲۰
  • والدین: حقوق والدین ۵; رعایت حقوق والدین ۱; مدارا با والدین ۵; معاشرت با والدین ۵، ۹; معاشرت با والدین مشرک ۷; معاشرت ناپسند با والدین ۱۵

منابع