العنكبوت ٦٣: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۱۸#link134 | آيات ۶۱ - ۶۹، سوره عنكبوت]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۱۸#link134 | آيات ۶۱ - ۶۹، سوره عنكبوت]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۱۸#link135 | ضد و نقيض ها در اعتقادات مشركين درباره خالق و مدبر عالم]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۱۸#link135 | ضد و نقيض ها در اعتقادات مشركين درباره خالق و مدبر عالم]] | ||
خط ۴۰: | خط ۴۱: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۱۸#link141 | بحث روايتى (چند روايت در ذيل برخى آيات گذشته )]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۱۸#link141 | بحث روايتى (چند روايت در ذيل برخى آيات گذشته )]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۶_بخش۶۴#link145 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۶_بخش۶۴#link145 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِها لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ «63» | |||
و اگر از آنان (مشركان) بپرسى: چه كسى از آسمان، آبى فرستاد كه به وسيلهى آن زمين را بعد از مرگش زنده كرد؟ حتماً خواهند گفت: خدا. بگو: | |||
ستايش مخصوص خداست؛ امّا بيشتر آنان نمىانديشند. | |||
---- | |||
«1». تفسير اطيبالبيان. | |||
جلد 7 - صفحه 168 | |||
===نکته ها=== | |||
ممكن است حمد پيامبر اسلام براى اتمام حجّت بر كفّار باشد، يعنى اكنون كه با زبان اقرار به خالقيّت اللّه داريد، خدا را شكر كه حجّت بر شما تمام است. | |||
===پیام ها=== | |||
1- طرح سؤال، وسيلهاى براى نزديك كردن افكار، فرهنگها و عقائد گوناگون است. «لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ» | |||
2- منحرفان را به حال خود رها نكنيم، با شيوههاى مختلف فرهنگى به سراغشان برويم. «سَأَلْتَهُمْ» | |||
3- آب، مايهى حيات زمين است. «فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ» | |||
4- زمين بدون گياه مرده است. «بَعْدِ مَوْتِها» | |||
5- روش هدايت قرآن، استفاده از رخدادهاى طبيعى و محسوس است. (آغاز فصل بهار با نزول باران) «فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِها» | |||
6- خداشناسى فطرى است و اگر غبارهاى گناه و انحراف، از روى فطرت منحرفان زدوده شود، اعترافات روشن آنها را خواهيد يافت. «لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ- لَيَقُولُنَّ اللَّهُ» | |||
7- يكى از نعمتهاى بزرگى كه بايد شكر آن را به جا آوريم، نور ايمان و فطرت است. «قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ» | |||
8- نور فطرت، زمانى انسان را نجات مىدهد كه با تعقّل رشد كند. «أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ» | |||
9- در قضاوتها، نظر به اقلّيت و اكثريّت نداشته باشيم، چه بسا اقلّيت بر حقّ و اكثريّت بر باطل باشند. «أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ» | |||
10- انجام كارها بدون فكر و انديشه، موجب سرزنش است. «أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ» | |||
تفسير نور(10جلدى)، ج7، ص: 169 | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِها لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ (63) | |||
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ: و اگر هر آينه بپرسى مشركان را، مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً: كيست كه نازل فرمايد از آسمان آب را يعنى باران را، فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ: | |||
پس زنده گرداند به آن زمين را، مِنْ بَعْدِ مَوْتِها: بعد از مردگى و افسردگى آن كه در زمستان باشد، زمين بكلى پژمرده و افسرده، باران بهارى بقدرت كامله الهى زنده نمايد نباتات سبز شده و درختان آثار زندگى و خرمى در آنها پديد آيد؛ اين قسمت حسى و مشاهد را كه از آنها سؤال كنى در ظهور اين قدرت و تدبير، لَيَقُولُنَّ اللَّهُ: هر آينه گويند خداست كه اين كار مىكند و به قدرت او اين امورات جارى گردد نه غير او، يعنى مقرّ و معترفند به آنكه خداست كه موجد ممكنات است از اصول و فروع آن، و با وجود بر اين بعضى از مخلوقات را شريك مىسازند با او در ستايش و پرستش. | |||
قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ: بگو شكر و سپاس مر خداى راست كه من و تابعان مرا از اين گمراهى نگاهداشت، يا حمد خدا نما بر تصديق خود و اظهار حجت. بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ: بلكه بيشتر كافران در نمىيابند امر معقول را، چه سخن | |||
---- | |||
«1» قريب به اين مضمون: كلمة اللّه (چ دار الصادق بيروت)، ص 68، روايت 67. | |||
جلد 10 - صفحه 261 | |||
متناقض مىگويند، زيرا اقرار دارند به خالقيت خدا و به آنكه او مبدع هر چيزى است از ممكنات، با وجود بر اين بتان را كه قادر بر هيچ چيز نيستند با او شريك مىگردانند. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ (61) اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ يَقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (62) وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِها لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ (63) وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ (64) فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ يُشْرِكُونَ (65) | |||
لِيَكْفُرُوا بِما آتَيْناهُمْ وَ لِيَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ (66) أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنا حَرَماً آمِناً وَ يُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَ فَبِالْباطِلِ يُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَةِ اللَّهِ يَكْفُرُونَ (67) وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُ أَ لَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْكافِرِينَ (68) وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ (69) | |||
ترجمه | |||
و هر آينه اگر بپرسى از آنها كه كيست كه آفريد آسمانها و زمين را و مسخّر كرد آفتاب و ماه را هر آينه البته گويند خدا پس بكجا برگردانده ميشوند | |||
خداوند گشايش ميدهد روزى را براى آنكه ميخواهد از بندگانش و تنگ مىگرداند برايش همانا خدا بهمه چيز دانا است | |||
و هر آينه اگر بپرسى از ايشان كيست كه فرستاد از آسمان آبى را پس زنده كرد بآن زمين را بعد از مردنش هر آينه البته گويند خدا بگو ستايش مر خدا را است ولى بيشتر آنها تعقّل نميكنند | |||
و نيست اين زندگانى دنيا مگر سرگرمى و بازى و همانا سراى آخرت هر آينه زندگانى است اگر باشند كه بدانند | |||
پس چون سوار شوند در كشتى بخوانند خدا را در حاليكه خالص كنندگانند براى او دين را پس چون نجات دهد آنها را بخشكى آنگاه آنها شرك ميآورند | |||
تا كفران ورزند بآنچه داديم آنها را و تا كامياب شوند پس بزودى خواهند دانست | |||
آيا نديدند كه ما قرار داديم حرمى را امن با آنكه ربوده ميشوند مردم از اطراف آنها آيا پس بباطل ميگروند و بنعمت خدا كفران ميورزند | |||
و كيست ستمكارتر از آنكه بست بر خدا دروغ يا تكذيب كرد حق را چون آمد او را آيا نيست در دوزخ جاى اقامت براى كافران | |||
و آنانكه مجاهده كردند در راه ما هدايت ميكنيم البته ايشانرا براههاى خودمان و همانا خدا هر آينه با نيكوكاران است. | |||
تفسير | |||
بتپرستان خصوصا اهل مكّه نوعا قائل بوجود خداوند بزرگ كه او خالق و رازق و مدبّر امور خلائق است بودند و عبادت بتها را وسيله تقرّب بخدا و آنها را شفعاء خودشان نزد او ميدانستند و اين عقيده بكلّى فاسد است چون كسيكه وسيله تقرّب بنده بخدا و شفيع او نزد حق باشد بايد نزديكتر باشد بخدا و جمادات دورترند از ساحت ربوبى از انسان گذشته از آنكه پرستش مخصوص بذات احديّت است و بنده در برابر كسى نبايد مانند حق خاضع شود لذا خداوند آنها را مأخوذ با قرارشان فرموده باين تقريب كه اى پيغمبر من اگر سؤال كنى تو از بتپرستان | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 241 | |||
كه آسمانها و زمين را كه خلق نموده و مسخّر كرده آفتاب و ماه را كه ميگردند بفرمان او ميگويند خداى يگانه پس چگونه بوسوسه شيطان منحرف ميشوند از فطرت سليمه و منصرف ميگردند از عبادت او و بر گردانده ميشوند بعبادت جماداتى كه براى آنها نفع و ضررى ندارند و خدا گشايش ميدهد در روزى بر هر كس بخواهد از بندگانش و تنگ ميكند روزى را بر همانكس در وقت ديگر يا بر هر كس كه بخواهد چون خداوند دانا است بمصالح و مفاسد و مقتضيات احوال آنها و ساير امور پس نبايد ترس از تنگى معاش مانع از هجرت مسلمانان بسوى خدا شود چنانچه در آيات سابقه گذشت و نيز اگر بپرسى از آنها چه كس از آسمان باران نازل مينمايد و زمين مرده را زنده مىكند ميگويند خدا بگو الحمد للّه بر نعمتهاى او و اقرار شما بر آنكه او منعم است نه غير او ولى بيشتر آنها نمىيابند بعقل و فكر كه اين اقرار منافى با عبادت بت است چون شكر منعم واجب است نه غير او و لذا بتپرست شدهاند و اين زندگى چند روزه دنيا نيست مگر سرگرمى موقتى و بازى كودكانه بىفائده كه بزودى دلسردى و خستگى آورد و منقرض شود و همانا سراى جاويد آخرت زندگانى حقيقى دائم باقى است كه فنا و زوالى در آن راه ندارد ولى آنها غافل از اين معنى ميباشند و اگر ميدانستند اختيار نمىنمودند فانى را بر باقى و بازى موقتى را بر عيش و نوش ابدى و كلمه حيوان بر وزن غليان مصدر است بمعناى حيات ولى مشعر بحركت و جنبش لذا در مقام مبالغه استعمال ميشود و يكى از موارد كه بحال طبيعى و ارتكاز فطرى كفار اقرار بخداى يگانه غائب از انظار مينمايند وقتى است كه در كشتى مىنشينند و بگرداب بلا مبتلا ميشوند يكباره از غير خدا منصرف و متوجه باو ميگردند و با اخلاص او را ميخوانند و طلب نجات ميكنند چون بالفطره يقين دارند در آنوقت دستگيرى جز او ندارند ولى چون خداوند نجات داد آنها را و بساحل مراد رسيدند يكباره خدا را فراموش نموده و بعبادت بتها مشغول ميگردند و نتيجه آن فقط كفران نعمت نجات و حيات و ساير نعم الهيّه و بهره بردارى از لهو و لعب چند روزه و دلخوشى باجتماع با يكديگر بر عبادت جمادات است و بعد از اين ميدانند و مىبينند عقبات و عقوبات آنرا و ليتمتّعوا بسكون لام نيز قرائت شده و بنابراين لام امر براى تهديد است و بنابر قرائت مشهوره لام | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 242 | |||
جارّه براى بيان عاقبت امر آنها است آيا اين بتپرستان بىانصاف مكه نديدند كه ما حرم را محترم و اهل آنرا مأمون از قتل و غارت و تعدّى و اسارت فرموديم با آنكه از اطراف و جوانب آن مردم يكديگر را باسارت ميگيرند و بقتل ميرسانند و اموالشان را بغارت مىبرند و آنها در ناز و نعمت هستند و شكر آنرا بجا نمىآورند و با وجود اين آيا مستحق عقوبت نيستند كه بشيطان و بت كه باطل است ايمان مىآورند و بنعمت خدا كه بآنها انعام شده و نبوّت خاتم انبياء كه حق است كافر ميشوند و كفران مينمايند و چه كس ظالم و ستمكارتر است از كسيكه افترا و دروغ به بندد بخدا و بگويد شفاعت و عبادت بتها را خدا مرخّص فرموده و تكذيب كند قرآن و آورنده آنرا كه حقّ محض است چون بيايد نزد او بدون تأمّل و درنگ آيا چنين كسانى سزاوار نيست كه در جهنم جايگاه هميشگى و مقرّ مألوفى براى آنها باشد و آن كسانيكه مجاهده و كوشش نمودند در راه ما و براى رضاى ما خود را بزحمت انداختند بهجرت از اوطان و معارضه با شيطان و مقاتله با كفار و منازعه با اشرار و طلب معرفت و تحصيل مغفرت همانا هدايت نمائيم آنها را البته بطريق سير و سلوك و وصول و نزول بساحت مقدّس خودمان و همانا خداوند با نيكوكاران است بكمك و نصرت در دنيا و رحمت و مغفرت در آخرت و آنها را بمقاصد حقّه خودشان خواهد رسانيد و در حديث است كه كسيكه عمل كند بچيزى كه ميداند، خداوند عطا ميكند باو علم چيزيرا كه نميداند و از امام باقر عليه السّلام روايت شده كه اين آيه مخصوص بآل محمّد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و شيعيان ايشان است و از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده كه در قرآن بعضى از اسماء مخصوص بمن است و از آن جمله محسن است در قول خداوند انّ اللّه لمع المحسنين و در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه سوره عنكبوت و روم را در شب بيست و سوم ماه رمضان تلاوت نمايد و اللّه از اهل بهشت است و كسى را از آن استثناء نميكنم و نميترسم كه خداوند براى قسم من گناهى بر من بنويسد و براى اين دو سوره در نزد خدا منزلت رفيعى است و الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على محمد و آله الطاهرين. | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 243 | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لَئِن سَأَلتَهُم مَن نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحيا بِهِ الأَرضَ مِن بَعدِ مَوتِها لَيَقُولُنَّ اللّهُ قُلِ الحَمدُ لِلّهِ بَل أَكثَرُهُم لا يَعقِلُونَ (63) | |||
و هر آينه اگر از اينکه كفار و مشركين پرسش كني كيست که نازل ميفرمايد از عالم بالا آب را پس زنده ميكند بآن زمين را از بعد از موت آن زمين هر آينه ميگويند اللّه بگو حمد مختص باللّه است بلكه اكثر اينکه كفار و مشركين عقل و شعور و ادراك ندارند و تعقل نميكنند. | |||
توضيح كلام اينكه خداوند متعال كره زمين را روي آب قرار داده که آب احاطه كرده، كره زمين را فقط يك ربع كره زمين از آب خارج است که ربع مسكونش گويند و چون موجودات زميني از نباتات و حيوانات و انسان احتياج شديد بآب دارند و حيات آنها منوط بآب است | |||
جلد 14 - صفحه 350 | |||
که ميفرمايد وَ جَعَلنا مِنَ الماءِ كُلَّ شَيءٍ حَيٍّ أَ فَلا يُؤمِنُونَ (انبياء آيه 30) خداوند بقدرت كامله خود در اعماق زمين رگهايي كوچك و بزرگ قرار داده که وصل بدريا است و بتوسط آنها چشمهها و آبار قرار داده که بتوسط آنها وصلة بآب پيدا ميكنند و بسا اگر رگهاي بزرگ شكافته شود که سيلابش گويند چه اندازه آب استخراج ميشود و خداوند بتوسط بخارات و ادخنه آب را بتوسط ابرها در جو هوا ميبرد و بتوسط بادها ابرها را بهر طرفي که مأمور هستند حركت ميدهد و باران و برف و تگرگ ميبارند که ميفرمايد: | |||
وَ لَئِن سَأَلتَهُم مَن نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً البته معلوم است که اصنام و الهه مشركين همچه قدرتي ندارند فقط ذات اقدس ربوبي قادر متعال است. | |||
فَأَحيا بِهِ الأَرضَ گياه و حبوبات و اشجار زنده ميشوند. | |||
مِن بَعدِ مَوتِها اگر يك سال خشك سالي شود و قحطي در جامعه پيدا شود چه اندازه، تلفات رخ ميدهد حتي به آدم خوري منجر ميشود. | |||
لَيَقُولُنَّ اللّهُ بگو بآنها. | |||
قُلِ الحَمدُ لِلّهِ شكر اينکه نعمت عظمي را نميكنيد. | |||
بَل أَكثَرُهُم لا يَعقِلُونَ لَهُم قُلُوبٌ لا يَفقَهُونَ بِها (اعراف آيه 179) از امير المؤمنين سؤال كردند از معناي عقل گفتند فرمود | |||
«العقل ما عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان». | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 63)- در مرحله دوم سخن از «توحید ربوبی» و نزول سر چشمه اصلی ارزاق از ناحیه خداست، میفرماید: «اگر از آنها سؤال کنی چه کسی از آسمان آبی نازل کرد پس زمین را بعد از مردن به وسیله آن زنده کرد همه یک زبان میگویند: اللّه»! (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِها لَیَقُولُنَّ اللَّهُ). | |||
این اعتقاد باطنی بت پرستان است که حتی از اظهار آن با زبان ابا نداشتند، زیرا آنها هم «خالق» را خدا میدانستند و هم «ربّ و مدبر جهان» را. | |||
بعد میافزاید: «بگو: حمد و ستایش مخصوص خداست» (قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ). | |||
حمد و سپاس برای کسی است که همه نعمتها از ناحیه اوست. | |||
و از آنجا که گفتگوهای مشرکان از یکسو، و گفتارها و اعمالشان از سوی دیگر با هم تناقض داشت، در پایان آیه میافزاید: «بلکه بیشترشان درک نمیکنند» (بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ). | |||
و گر نه انسان عاقل فهمیده چگونه ممکن است خالق و رازق و مدبر جهان را خدا بداند، و در برابر بتها که هیچ تأثیری در سرنوشت آنان ندارند سجده کند. | |||
ج3، ص516 | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۴۳
ترجمه
العنكبوت ٦٢ | آیه ٦٣ | العنكبوت ٦٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَحْیَا بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا»: مراد رویاندن گیاهان از خاک خشک به وسیله برف و باران است. «الْحَمْدُ لِلّهِ»: خدای را سپاس بر ظهور حجّت و توفیق راه صواب.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۶۱ - ۶۹، سوره عنكبوت
- ضد و نقيض ها در اعتقادات مشركين درباره خالق و مدبر عالم
- ضيق و وسعت روزى و معيشت بدست خداوند است و بس !
- توضيح اينكه زندگى دنيا لهو و لعب و زندگى آخرت حيات واقعى است
- حكايت تناقض ديگر از تناقضهاى مشركين
- مكه مكرمه حرم امن الهى است
- معناى آيه : ((والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و ان الله لمع المحسنين ))
- بحث روايتى (چند روايت در ذيل برخى آيات گذشته )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِها لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ «63»
و اگر از آنان (مشركان) بپرسى: چه كسى از آسمان، آبى فرستاد كه به وسيلهى آن زمين را بعد از مرگش زنده كرد؟ حتماً خواهند گفت: خدا. بگو:
ستايش مخصوص خداست؛ امّا بيشتر آنان نمىانديشند.
«1». تفسير اطيبالبيان.
جلد 7 - صفحه 168
نکته ها
ممكن است حمد پيامبر اسلام براى اتمام حجّت بر كفّار باشد، يعنى اكنون كه با زبان اقرار به خالقيّت اللّه داريد، خدا را شكر كه حجّت بر شما تمام است.
پیام ها
1- طرح سؤال، وسيلهاى براى نزديك كردن افكار، فرهنگها و عقائد گوناگون است. «لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ»
2- منحرفان را به حال خود رها نكنيم، با شيوههاى مختلف فرهنگى به سراغشان برويم. «سَأَلْتَهُمْ»
3- آب، مايهى حيات زمين است. «فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ»
4- زمين بدون گياه مرده است. «بَعْدِ مَوْتِها»
5- روش هدايت قرآن، استفاده از رخدادهاى طبيعى و محسوس است. (آغاز فصل بهار با نزول باران) «فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِها»
6- خداشناسى فطرى است و اگر غبارهاى گناه و انحراف، از روى فطرت منحرفان زدوده شود، اعترافات روشن آنها را خواهيد يافت. «لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ- لَيَقُولُنَّ اللَّهُ»
7- يكى از نعمتهاى بزرگى كه بايد شكر آن را به جا آوريم، نور ايمان و فطرت است. «قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ»
8- نور فطرت، زمانى انسان را نجات مىدهد كه با تعقّل رشد كند. «أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ»
9- در قضاوتها، نظر به اقلّيت و اكثريّت نداشته باشيم، چه بسا اقلّيت بر حقّ و اكثريّت بر باطل باشند. «أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ»
10- انجام كارها بدون فكر و انديشه، موجب سرزنش است. «أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج7، ص: 169
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِها لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ (63)
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ: و اگر هر آينه بپرسى مشركان را، مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً: كيست كه نازل فرمايد از آسمان آب را يعنى باران را، فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ:
پس زنده گرداند به آن زمين را، مِنْ بَعْدِ مَوْتِها: بعد از مردگى و افسردگى آن كه در زمستان باشد، زمين بكلى پژمرده و افسرده، باران بهارى بقدرت كامله الهى زنده نمايد نباتات سبز شده و درختان آثار زندگى و خرمى در آنها پديد آيد؛ اين قسمت حسى و مشاهد را كه از آنها سؤال كنى در ظهور اين قدرت و تدبير، لَيَقُولُنَّ اللَّهُ: هر آينه گويند خداست كه اين كار مىكند و به قدرت او اين امورات جارى گردد نه غير او، يعنى مقرّ و معترفند به آنكه خداست كه موجد ممكنات است از اصول و فروع آن، و با وجود بر اين بعضى از مخلوقات را شريك مىسازند با او در ستايش و پرستش.
قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ: بگو شكر و سپاس مر خداى راست كه من و تابعان مرا از اين گمراهى نگاهداشت، يا حمد خدا نما بر تصديق خود و اظهار حجت. بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ: بلكه بيشتر كافران در نمىيابند امر معقول را، چه سخن
«1» قريب به اين مضمون: كلمة اللّه (چ دار الصادق بيروت)، ص 68، روايت 67.
جلد 10 - صفحه 261
متناقض مىگويند، زيرا اقرار دارند به خالقيت خدا و به آنكه او مبدع هر چيزى است از ممكنات، با وجود بر اين بتان را كه قادر بر هيچ چيز نيستند با او شريك مىگردانند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ (61) اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ يَقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (62) وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِها لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ (63) وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ (64) فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ يُشْرِكُونَ (65)
لِيَكْفُرُوا بِما آتَيْناهُمْ وَ لِيَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ (66) أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنا حَرَماً آمِناً وَ يُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَ فَبِالْباطِلِ يُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَةِ اللَّهِ يَكْفُرُونَ (67) وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُ أَ لَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْكافِرِينَ (68) وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ (69)
ترجمه
و هر آينه اگر بپرسى از آنها كه كيست كه آفريد آسمانها و زمين را و مسخّر كرد آفتاب و ماه را هر آينه البته گويند خدا پس بكجا برگردانده ميشوند
خداوند گشايش ميدهد روزى را براى آنكه ميخواهد از بندگانش و تنگ مىگرداند برايش همانا خدا بهمه چيز دانا است
و هر آينه اگر بپرسى از ايشان كيست كه فرستاد از آسمان آبى را پس زنده كرد بآن زمين را بعد از مردنش هر آينه البته گويند خدا بگو ستايش مر خدا را است ولى بيشتر آنها تعقّل نميكنند
و نيست اين زندگانى دنيا مگر سرگرمى و بازى و همانا سراى آخرت هر آينه زندگانى است اگر باشند كه بدانند
پس چون سوار شوند در كشتى بخوانند خدا را در حاليكه خالص كنندگانند براى او دين را پس چون نجات دهد آنها را بخشكى آنگاه آنها شرك ميآورند
تا كفران ورزند بآنچه داديم آنها را و تا كامياب شوند پس بزودى خواهند دانست
آيا نديدند كه ما قرار داديم حرمى را امن با آنكه ربوده ميشوند مردم از اطراف آنها آيا پس بباطل ميگروند و بنعمت خدا كفران ميورزند
و كيست ستمكارتر از آنكه بست بر خدا دروغ يا تكذيب كرد حق را چون آمد او را آيا نيست در دوزخ جاى اقامت براى كافران
و آنانكه مجاهده كردند در راه ما هدايت ميكنيم البته ايشانرا براههاى خودمان و همانا خدا هر آينه با نيكوكاران است.
تفسير
بتپرستان خصوصا اهل مكّه نوعا قائل بوجود خداوند بزرگ كه او خالق و رازق و مدبّر امور خلائق است بودند و عبادت بتها را وسيله تقرّب بخدا و آنها را شفعاء خودشان نزد او ميدانستند و اين عقيده بكلّى فاسد است چون كسيكه وسيله تقرّب بنده بخدا و شفيع او نزد حق باشد بايد نزديكتر باشد بخدا و جمادات دورترند از ساحت ربوبى از انسان گذشته از آنكه پرستش مخصوص بذات احديّت است و بنده در برابر كسى نبايد مانند حق خاضع شود لذا خداوند آنها را مأخوذ با قرارشان فرموده باين تقريب كه اى پيغمبر من اگر سؤال كنى تو از بتپرستان
جلد 4 صفحه 241
كه آسمانها و زمين را كه خلق نموده و مسخّر كرده آفتاب و ماه را كه ميگردند بفرمان او ميگويند خداى يگانه پس چگونه بوسوسه شيطان منحرف ميشوند از فطرت سليمه و منصرف ميگردند از عبادت او و بر گردانده ميشوند بعبادت جماداتى كه براى آنها نفع و ضررى ندارند و خدا گشايش ميدهد در روزى بر هر كس بخواهد از بندگانش و تنگ ميكند روزى را بر همانكس در وقت ديگر يا بر هر كس كه بخواهد چون خداوند دانا است بمصالح و مفاسد و مقتضيات احوال آنها و ساير امور پس نبايد ترس از تنگى معاش مانع از هجرت مسلمانان بسوى خدا شود چنانچه در آيات سابقه گذشت و نيز اگر بپرسى از آنها چه كس از آسمان باران نازل مينمايد و زمين مرده را زنده مىكند ميگويند خدا بگو الحمد للّه بر نعمتهاى او و اقرار شما بر آنكه او منعم است نه غير او ولى بيشتر آنها نمىيابند بعقل و فكر كه اين اقرار منافى با عبادت بت است چون شكر منعم واجب است نه غير او و لذا بتپرست شدهاند و اين زندگى چند روزه دنيا نيست مگر سرگرمى موقتى و بازى كودكانه بىفائده كه بزودى دلسردى و خستگى آورد و منقرض شود و همانا سراى جاويد آخرت زندگانى حقيقى دائم باقى است كه فنا و زوالى در آن راه ندارد ولى آنها غافل از اين معنى ميباشند و اگر ميدانستند اختيار نمىنمودند فانى را بر باقى و بازى موقتى را بر عيش و نوش ابدى و كلمه حيوان بر وزن غليان مصدر است بمعناى حيات ولى مشعر بحركت و جنبش لذا در مقام مبالغه استعمال ميشود و يكى از موارد كه بحال طبيعى و ارتكاز فطرى كفار اقرار بخداى يگانه غائب از انظار مينمايند وقتى است كه در كشتى مىنشينند و بگرداب بلا مبتلا ميشوند يكباره از غير خدا منصرف و متوجه باو ميگردند و با اخلاص او را ميخوانند و طلب نجات ميكنند چون بالفطره يقين دارند در آنوقت دستگيرى جز او ندارند ولى چون خداوند نجات داد آنها را و بساحل مراد رسيدند يكباره خدا را فراموش نموده و بعبادت بتها مشغول ميگردند و نتيجه آن فقط كفران نعمت نجات و حيات و ساير نعم الهيّه و بهره بردارى از لهو و لعب چند روزه و دلخوشى باجتماع با يكديگر بر عبادت جمادات است و بعد از اين ميدانند و مىبينند عقبات و عقوبات آنرا و ليتمتّعوا بسكون لام نيز قرائت شده و بنابراين لام امر براى تهديد است و بنابر قرائت مشهوره لام
جلد 4 صفحه 242
جارّه براى بيان عاقبت امر آنها است آيا اين بتپرستان بىانصاف مكه نديدند كه ما حرم را محترم و اهل آنرا مأمون از قتل و غارت و تعدّى و اسارت فرموديم با آنكه از اطراف و جوانب آن مردم يكديگر را باسارت ميگيرند و بقتل ميرسانند و اموالشان را بغارت مىبرند و آنها در ناز و نعمت هستند و شكر آنرا بجا نمىآورند و با وجود اين آيا مستحق عقوبت نيستند كه بشيطان و بت كه باطل است ايمان مىآورند و بنعمت خدا كه بآنها انعام شده و نبوّت خاتم انبياء كه حق است كافر ميشوند و كفران مينمايند و چه كس ظالم و ستمكارتر است از كسيكه افترا و دروغ به بندد بخدا و بگويد شفاعت و عبادت بتها را خدا مرخّص فرموده و تكذيب كند قرآن و آورنده آنرا كه حقّ محض است چون بيايد نزد او بدون تأمّل و درنگ آيا چنين كسانى سزاوار نيست كه در جهنم جايگاه هميشگى و مقرّ مألوفى براى آنها باشد و آن كسانيكه مجاهده و كوشش نمودند در راه ما و براى رضاى ما خود را بزحمت انداختند بهجرت از اوطان و معارضه با شيطان و مقاتله با كفار و منازعه با اشرار و طلب معرفت و تحصيل مغفرت همانا هدايت نمائيم آنها را البته بطريق سير و سلوك و وصول و نزول بساحت مقدّس خودمان و همانا خداوند با نيكوكاران است بكمك و نصرت در دنيا و رحمت و مغفرت در آخرت و آنها را بمقاصد حقّه خودشان خواهد رسانيد و در حديث است كه كسيكه عمل كند بچيزى كه ميداند، خداوند عطا ميكند باو علم چيزيرا كه نميداند و از امام باقر عليه السّلام روايت شده كه اين آيه مخصوص بآل محمّد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و شيعيان ايشان است و از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده كه در قرآن بعضى از اسماء مخصوص بمن است و از آن جمله محسن است در قول خداوند انّ اللّه لمع المحسنين و در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه سوره عنكبوت و روم را در شب بيست و سوم ماه رمضان تلاوت نمايد و اللّه از اهل بهشت است و كسى را از آن استثناء نميكنم و نميترسم كه خداوند براى قسم من گناهى بر من بنويسد و براى اين دو سوره در نزد خدا منزلت رفيعى است و الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على محمد و آله الطاهرين.
جلد 4 صفحه 243
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَئِن سَأَلتَهُم مَن نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحيا بِهِ الأَرضَ مِن بَعدِ مَوتِها لَيَقُولُنَّ اللّهُ قُلِ الحَمدُ لِلّهِ بَل أَكثَرُهُم لا يَعقِلُونَ (63)
و هر آينه اگر از اينکه كفار و مشركين پرسش كني كيست که نازل ميفرمايد از عالم بالا آب را پس زنده ميكند بآن زمين را از بعد از موت آن زمين هر آينه ميگويند اللّه بگو حمد مختص باللّه است بلكه اكثر اينکه كفار و مشركين عقل و شعور و ادراك ندارند و تعقل نميكنند.
توضيح كلام اينكه خداوند متعال كره زمين را روي آب قرار داده که آب احاطه كرده، كره زمين را فقط يك ربع كره زمين از آب خارج است که ربع مسكونش گويند و چون موجودات زميني از نباتات و حيوانات و انسان احتياج شديد بآب دارند و حيات آنها منوط بآب است
جلد 14 - صفحه 350
که ميفرمايد وَ جَعَلنا مِنَ الماءِ كُلَّ شَيءٍ حَيٍّ أَ فَلا يُؤمِنُونَ (انبياء آيه 30) خداوند بقدرت كامله خود در اعماق زمين رگهايي كوچك و بزرگ قرار داده که وصل بدريا است و بتوسط آنها چشمهها و آبار قرار داده که بتوسط آنها وصلة بآب پيدا ميكنند و بسا اگر رگهاي بزرگ شكافته شود که سيلابش گويند چه اندازه آب استخراج ميشود و خداوند بتوسط بخارات و ادخنه آب را بتوسط ابرها در جو هوا ميبرد و بتوسط بادها ابرها را بهر طرفي که مأمور هستند حركت ميدهد و باران و برف و تگرگ ميبارند که ميفرمايد:
وَ لَئِن سَأَلتَهُم مَن نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً البته معلوم است که اصنام و الهه مشركين همچه قدرتي ندارند فقط ذات اقدس ربوبي قادر متعال است.
فَأَحيا بِهِ الأَرضَ گياه و حبوبات و اشجار زنده ميشوند.
مِن بَعدِ مَوتِها اگر يك سال خشك سالي شود و قحطي در جامعه پيدا شود چه اندازه، تلفات رخ ميدهد حتي به آدم خوري منجر ميشود.
لَيَقُولُنَّ اللّهُ بگو بآنها.
قُلِ الحَمدُ لِلّهِ شكر اينکه نعمت عظمي را نميكنيد.
بَل أَكثَرُهُم لا يَعقِلُونَ لَهُم قُلُوبٌ لا يَفقَهُونَ بِها (اعراف آيه 179) از امير المؤمنين سؤال كردند از معناي عقل گفتند فرمود
«العقل ما عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان».
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 63)- در مرحله دوم سخن از «توحید ربوبی» و نزول سر چشمه اصلی ارزاق از ناحیه خداست، میفرماید: «اگر از آنها سؤال کنی چه کسی از آسمان آبی نازل کرد پس زمین را بعد از مردن به وسیله آن زنده کرد همه یک زبان میگویند: اللّه»! (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِها لَیَقُولُنَّ اللَّهُ).
این اعتقاد باطنی بت پرستان است که حتی از اظهار آن با زبان ابا نداشتند، زیرا آنها هم «خالق» را خدا میدانستند و هم «ربّ و مدبر جهان» را.
بعد میافزاید: «بگو: حمد و ستایش مخصوص خداست» (قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ).
حمد و سپاس برای کسی است که همه نعمتها از ناحیه اوست.
و از آنجا که گفتگوهای مشرکان از یکسو، و گفتارها و اعمالشان از سوی دیگر با هم تناقض داشت، در پایان آیه میافزاید: «بلکه بیشترشان درک نمیکنند» (بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ).
و گر نه انسان عاقل فهمیده چگونه ممکن است خالق و رازق و مدبر جهان را خدا بداند، و در برابر بتها که هیچ تأثیری در سرنوشت آنان ندارند سجده کند.
ج3، ص516
نکات آیه
۱ - مشرکان به این که منشأ نزول باران، خدا است، اعتقاد داشتند. (و لئن سألتهم من نزّل من السماء ماء ... لیقولنّ اللّه)
۲ - مشرکان، به این که حیات بخش زمین مرده، با آب باران، خداوند است، اعتقاد داشتند. (و لئن سألتهم من نزّل ... فأحیا به الأرض من بعد موتها لیقولنّ اللّه)
۳ - خداوند، نازل کننده آب از آسمان، و حیات بخش زمین مرده، با باران است. (من نزّل من السماء ماء فأحیا به الأرض من بعد موتها لیقولنّ اللّه)
۴ - آسمان، از جمله منابع آب است. (من نزّل من السماء ماء)
۵ - عوامل طبیعى، مجارى تحقق اراده خداوندند. (من نزّل من السماء ماء فأحیا به الأرض من بعد موتها)
۶ - زمین، بدون داشتن گیاه و نباتات، مرده است. (نزّل ... ماء فأحیا به الأرض من بعد موتها)
۷ - از جمله فوائد آب، حیات بخشى به زمین است. (نزّل ... ماء فأحیا به الأرض من بعد موتها)
۸ - استفاده از رخدادهاى طبیعى قابل مشاهده و محسوس، براى جلب توجه مردم به خداوند، از روش هاى هدایتى قرآن است. (و لئن سألتهم من نزّل من السماء ماء فأحیا به الأرض ... لیقولنّ اللّه)
۹ - پیامبر(ص)، موظف به حمد و ستایش خداوند بود. (قل الحمد للّه)
۱۰ - همه حمد و ستایش ها، از آن خداوند است. (الحمد للّه) «ال» در «الحمد» براى جنس و مفید استغراق است.
۱۱ - خداوند، دارنده کمال ها و زیبایى است. (الحمد للّه) حمد، در برابر کمال و زیبایى صورت مى گیرد. جمله «الحمد للّه» دلالت مى کند که خداوند، واجد صفات یاد شده است.
۱۲ - حمد خداوند، با توجه به تمام بودن حجت براى اثبات وحدانیت خداوند، امرى لازم است. و لئن سألتهم من نزّل من السماء ماء فأحیا به الأرض من بعد موتها لیقولنّ اللّه قل الحمد للّه فرمان به پیامبر(ص) براى حمد و ستایش خداوند، پس از طرح این پرسش فرضى: «چه کسى نازل کننده باران از آسمان و حیات بخشیدن به زمین با آن است؟» و پاسخ گرفتن از مشرکان، دائر بر این که «منشأ همه، خدا است»، مفید حقیقت یاد شده است. به عبارت دیگر، مى توان گفت، متعلق حمد، محذوف است و مى تواند چیزى از قبیل «الحمدللّه على تمام الحجّة على التوحید» باشد.
۱۳ - توجه به خالقیت، رازقیت و مدیریت خدا، زمینه ساز حمد او است. و لئن سألتهم من خلق ... و سخّر ... اللّه یبسط الرزق ...و لئن سألتهم من نزّل ... ماء فأحیا به الأرض ... قل الحمد للّه
۱۴ - اکثر مشرکان، فاقد اندیشه هستند. (بل أکثرهم لایعقلون)
۱۵ - نیندیشیدن مشرکان در آیات و دلایل وحدانیت خداوند، باعث انحراف آنان از حق است. لیقولنّ اللّه فأنّى یؤفکون ... و لئن سألتهم من نزّل من السماء ماء فأحیا به الأرض ... بل أکثرهم لایعقلون
۱۶ - در میان مشرکان، اقلیتى اندیش مند، بودند که به حقانیت آیات الهى پى بردند. (فأنّى یؤفکون ... و لئن سألتهم من نزّل من السماء ماء ... بل أکثرهم لایعقلون)
۱۷ - اکثر مشرکان، به خاطر نیندیشیدن، مورد سرزنش خداوندند. (و لئن سألتهم من نزّل من السماء ماء ... بل أکثرهم لایعقلون) «بل» اضراب، به جهت انتقال از حمد خدا براى تمام بودن حجت وحدانیت او، براى مذمت مشرکان است.
۱۸ - اندیشه و تعقل، امرى بس مهم و وسیله اى براى راه یافتن به توحید است. و لئن سألتهم من نزّل ... ماء فأحیا به الأرض من بعد موتها لیقولنّ اللّه ... بل أکثرهم لایعقلون
موضوعات مرتبط
- آب: فواید آب ۷; منابع آب ۴
- آسمان: نقش آسمان ها ۴
- آیات خدا: اعراض از آیات خدا ۱۵
- باران: فواید باران ۲، ۳; منشأ باران ۱، ۳
- تعقل: اهمیت تعقل ۱۸
- توحید: اعراض از دلایل توحید ۱۵; دلایل توحید ۱۲، ۱۸
- حمد: حمد خدا ۹، ۱۰، ۱۲; زمینه حمد خدا ۱۳
- حوادث: نقش حوادث طبیعى ۸
- خدا: زیبایى خدا ۱۱; کمال خدا ۱۱; مجارى اراده خدا ۵; نقش خدا ۱، ۲
- ذکر: ذکر خالقیت خدا ۱۳; ذکر رازقیت خدا ۱۳; ذکر مدیریت خدا ۱۳
- زمین: احیاى زمین ۲; عوامل حیات زمین ۶، ۷; منشأ حیات زمین ۳
- عوامل طبیعى: نقش عوامل طبیعى ۵
- گیاهان: نقش گیاهان ۶
- محمد(ص): مسؤولیت محمد(ص) ۹
- مشرکان: تعقل اقلیت مشرکان ۱۶; سرزنش اکثریت مشرکان ۱۷; عدم تعقل اکثریت مشرکان ۱۴، ۱۷; عدم تعقل مشرکان ۱۵; عقیده مشرکان ۱، ۲; عوامل گمراهى مشرکان ۱۵
- هدایت: ارائه نمونه عینى در هدایت ۸; روش هدایت ۸