الإسراء ١٠٧: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۳۲: خط ۳۲:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۴#link197 | آيات ۱۰۱ - ۱۱۱، سوره اسرى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۴#link197 | آيات ۱۰۱ - ۱۱۱، سوره اسرى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۴#link198 | مقصود از معجزات نه گانه موسى (ع ) در آيه : ((ولقد آتينا موسى تسع ايات بينات...((]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۴#link198 | مقصود از معجزات نه گانه موسى (ع ) در آيه : ((ولقد آتينا موسى تسع ايات بينات...((]]
خط ۵۳: خط ۵۴:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۶#link216 | ترتيب سوره هاى قرآن كريم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۶#link216 | ترتيب سوره هاى قرآن كريم]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۲_بخش۵۸#link114 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۲_بخش۵۸#link114 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا يُتْلى‌ عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً «107»
بگو: به قرآن ايمان آوريد يا ايمان نياوريد (براى خداوند فرقى ندارد)، قطعاً آنان كه پيش از اين علم داده شده‌اند، هرگاه برآنان تلاوت مى‌شود، سجده‌كنان بر چانه‌ها به زمين مى‌افتند.
===نکته ها===
«يَخِرُّونَ»، از «خرير»، به معناى صداى آبى است كه از بلندى سرازير مى‌شود. همچنين به كسانى كه براى خدا بى‌اختيار به سجده مى‌افتند در حالى كه صدايشان به تسبيح بلند است نيز گفته مى‌شود.
به چانه افتادن، كنايه از نهايت تواضع و تسليم است كه علاوه بر پيشانى، همه‌ى صورت و چانه هم بر روى خاك قرار مى‌گيرد.
===پیام ها===
1- ايمان و كفر مردم، در حقانيّت قرآن اثرى ندارد. «آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا»
2- علم، هديه‌اى الهى است. «أُوتُوا الْعِلْمَ»
3- برخلاف آنان كه جهل را منشأ ايمان به خدا و مذهب مى‌دانند، قرآن علم و دانايى را ريشه‌ى ايمان مى‌داند. أُوتُوا الْعِلْمَ‌ ... يَخِرُّونَ‌
4- جمعى از علماى اهل كتاب، به قرآن ايمان آوردند و قرآن در روح آنان اثرى عميق گذاشت. أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ‌ ... يَخِرُّونَ‌
5- علم واقعى آن است كه انسان را در برابر حق، به خضوع وادار كند. «أُوتُوا الْعِلْمَ‌ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً»
6- هنگام لجاجتِ گروهى در برابر حق، بايد يادآور گروهى شد كه اهل اطاعت بودند، تا سرسختى مخالفان در روحيه‌ى ما اثر بدى نگذارد. «مِنْ قَبْلِهِ‌ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً»
جلد 5 - صفحه 131
7- قرآن به قدرى بلندمرتبه و پر محتواست كه هنگام تلاوت خضوع دانشمندان را به دنبال دارد. إِذا يُتْلى‌ ... يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا يُتْلى‌ عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً (107)
بعد از آن بر سبيل تهديد مى‌فرمايد:
قُلْ آمِنُوا بِهِ‌: بگو اى پيغمبر به كفار و منكرين، ايمان آوريد به قرآن. أَوْ لا تُؤْمِنُوا: يا ايمان نياوريد، يعنى ايمان شما به قرآن موجب مزيت كمال آن نشود، و از ايمان نياوردن شما هيچ نقصى بدو راه نيابد، بلكه نتيجه كفر و ايمان، به خود شما باز گردد، و مؤمنان حقيقى به آن منقاد و به فرمايشات آن عمل مى‌نمايند. إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ‌: بدرستى كه آنانكه داده شده‌اند علم پيش از نزول قرآن، يعنى آنانكه كتب آسمانى خوانند و حقيقت وحى را شناخته و حقيقت نبوت را به علامات دانسته، امتياز محق و مبطل نموده، و
----
«1» بحار الانوار، جلد 92، باب فضل القرآن، صفحه 15، حديث 8، (به نقل از عيون اخبار الرضا عليه السّلام)
جلد 7 - صفحه 458
وصف قرآن را دانا شده، مانند عبد اللّه بن سلام و تابعان او از يهود و نجاشى و پيروان او از نصارى يا طالبان دين حق مانند: سلمان فارسى و أبو ذر غفارى و و رقة بن نوفل و احزاب ايشان.
إِذا يُتْلى‌ عَلَيْهِمْ‌: وقتى كه تلاوت شود بر ايشان قرآن. يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً: مى‌افتند بر زنخها، يعنى به رويهاى خود در حالتى كه سجده كنندگانند براى تعظيم امر خدا، يا به جهت شكر انجاز وعده الهى كه در كتب خود خوانده بودند از ارسال حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و انزال قرآن در آخر الزمان.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى‌ مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِيلاً (106) قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا يُتْلى‌ عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً (107) وَ يَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ كانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً (108) وَ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ يَبْكُونَ وَ يَزِيدُهُمْ خُشُوعاً (109) قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَيًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‌ وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلاً (110)
وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيراً (111)
ترجمه‌
و قرآن را متفرق نموديمش از يكديگر تا بخوانى آنرا بر مردم بآرامى و نازل نموديم آن را نازل نمودنى‌
بگو ايمان بياوريد بآن يا نياوريد همانا آنان كه داده شدند دانش را پيش از آن چون خوانده شود بر آنها مى‌افتند برويهاشان سجده كنان‌
و ميگويند منزّه است پروردگار ما همانا بوده است وعده پروردگار ما هر آينه بجا آورده شده‌
و ميافتند برويهاشان با آن كه ميگريند و ميافزايد ايشان را فروتنى‌
بگو بخوانيد خدا را بنام اللّه يا بخوانيد بنام رحمن هر كدام را بخوانيد پس از براى او است نامهاى نيكو و بلند مخوان نمازت را و آهسته مخوان آن را و بجوى بميانه خواندن راهى‌
و بگو ستايش مر خداوندى را است كه نگرفت فرزندى و نباشد براى او انبازى در پادشاهى و نباشد براى او ياورى از خوارى و بزرگ خوان او را بزرگ خواندنى.
تفسير
خداوند حميد قرآن مجيد را در مدّت بيست و سه سال نبوّت نبى اكرم بتدريج سوره سوره و آيه آيه بر آنحضرت نازل فرمود در موقع لزوم و حاجت بر طبق مصلحت و اقتضاء وقت و حال و مقام تا بتدريج و تأنّى و تأمّل و آرامى تلاوت فرمايد بر مردم براى سهولت حفظ الفاظ و فهم معانى و عمل باحكام آن و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه فرّقناه بتشديد قرائت فرموده و ظاهرا با مشهور تفاوتى ندارد جز آن كه اظهر در معناى مراد است و دستور فرمود به پيغمبر خود كه بكفّار بفرمايد ايمان شما بقرآن موجب مزيد كمال آن نيست و اعراض‌
----
جلد 3 صفحه 400
شما از آن مورث نقص قدر آن نميشود بلكه چه ايمان بياوريد و چه نياوريد يكسان است و فرمود چون دانشمندان از اهل كتاب كه اوصاف تو را در تورية و انجيل و غيره خوانده‌اند و بشارات كتب سماوى را بقدوم پيغمبر خاتم شنيده‌اند و امارات نبوّت و رسالت را در تو مشاهده نموده‌اند و معرفت باعجاز قرآن و اتقان احكام آن پيدا كرده‌اند وقتى تلاوت شود بر آنها از نهايت شوق و شعف بشنيدن آن و بشكر آن كه خداوند انجاز فرموده وعده خود را و براى عظمت كلام الهى برويهاشان بزمين مى‌افتند در حال سجده و ميگويند منزّه است خداوند از آن كه خلف وعده نمايد تحقيقا همانستكه خدا بوعده خود وفا فرمود و آن پيغمبرى را كه دينش ناسخ اديان و كتابش ناسخ كتب است فرستاد و چون مواعظ قرآنيّه در نفوس ايشان مؤثر شود از شوق بهشت و ترس جهنّم و خوف خدا كه شايد در اداء وظائف عبوديّت كوتاهى كرده باشند ثانيا روى نياز بدرگاه كريم كارساز بر زمين ميگذارند در حال گريه و زارى و توبه و انابه و اين معرفت موجب مزيد خضوع و خشوع و تواضع و فروتنى آنها در پيشگاه احديّت خواهد بود و اينكه از رويها بأذقان تعبير فرموده با آنكه ذقن بمعناى چانه است و آن جزئى از اجزاء روى است بنظر حقير براى اشاره بسرعت ايشان است در اين عمل از شدّت شوق چون در حال تعجيل اوّل چانه بزمين ميرسد وقتى كه شخص بى‌اختيار بزمين افتد و كلمه ان در ان كان مخفّفه از مثقّله است و گفته‌اند پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در وقت ذكر و دعا يا اللّه و يا رحمن ميفرمود و اهل شرك شنيدند و گفتند او ما را بتوحيد دعوت ميكند و خود دو خدا را ميخواند و يهود گفتند او ذكر رحمن را كمتر ميكند با آن كه در تورية زيادتر ذكر شده لذا خداوند به پيغمبر خود فرمود كه بآنها بفرمايد كه خدا را چه بخوانيد بنام اللّه چه بخوانيد بنام رحمن تفاوتى در خوبى ندارد چون تمام نامهاى خدا خوب است و هر يك دلالت بر صفتى از صفات كمال و جمال و جلال دارد و بمناسبت مقامات بايد ذكر شود نهايت آن كه اللّه نامى است كه جامع صفات حسنه است و در هر مقام مناسب است و سائر نامها با آن كه متعدّدند و لفظا و معنا اختلاف دارند اشاره‌اند بهمان حقيقت بسيط متّصف بتمام صفات خوب و منزّه از تمام نقائص و عيوب پس نميشود هيچ نام بدى براى خدا فرض كرد و تمام نامهاى خدا خوب است و تعدّد عناوين‌
----
جلد 3 صفحه 401
موجب تعدد معنون نميشود و كلمه ما زائده براى تأكيد شرط است و ضمير در فله راجع بمدعوّ و مسمّى است كه مفهوم از كلام است و كلمه ايّا منصوب بتدعوا است كه مجزوم بشرط است و در مجمع و عيّاشى ره از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در صدر اسلام نماز را بلند قرائت ميفرمود و اهل شرك مطلع بر مكان آنحضرت ميشدند و اذيّت و آزارش ميكردند لذا مأمور شد كه بلند قرائت نفرمايد ولى از چند روايت كه در كتب معتبره از امام صادق عليه السّلام نقل شده استفاده ميشود كه مراد نهى از بلند خواندن خارج از متعارف و آهسته خواندن است بنحوى كه خود شخص هم صداى خود را نشنود و امر است بخواندن متوسط و در حدّ اعتدال و از امام باقر عليه السّلام نقل شده كه بامام صادق عليه السّلام فرمود اى پسر من مواظب باش كار خوبى را كه ميان دو كار بد است عرض كرد چگونه است آن فرمود مانند قول خداوند وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلًا. وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى‌ عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ. وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً خلاصه آن كه توصيه فرموده بتجاوز ننمودن از حدّ اعتدال و ميانه روى در كليّه امور و اين منافات ندارد با وجوب بلند خواندن سه نماز كه در تاريكى خوانده ميشود و وجوب آهسته خواندن دو نماز كه در روشنائى خوانده ميشود چون هر دو بايد از حدّ اعتدال خارج نشود چنانچه بدوا نقل شد نهايت آنكه در بلند جوهر صوت بايد آشكار باشد و در آهسته مخفى و در عين حال نبايد از حدّ اعتدال و صورت نماز گذار در بلند خواندن خارج شود و در آهسته خواندن نبايد طورى باشد كه خودش هم نشنود چون حدّ اعتدال توسعه دارد و با بلند و آهسته خواندن متعارف منافى نيست و مراد از طلب ميانه و حدّ وسط در خواندن ميزان متعارف است كه در ذيل آيه اشاره بآن شده است و نيز منافات ندارد با آن كه ضرورتى اقتضا نمايد كه واجب شود قدرى از حدّ متوسط اعتدال هم آهسته‌تر بخواند با آن كه در حدّ اعتدال باقى باشد چنانچه در روايت اولى اشاره به اين معنى شده بود و محتاج بتأمّل است خلاصه آن كه آن اخفاتى كه در نماز ظهر و عصر و جهرى كه در نماز مغرب و عشاء و صبح بر مرد واجب است غير از جهر و اخفاتى است كه در اين آيه نهى از آن شده چون مراد از آن دو ظهور جوهر صوت و خفاء آنست و مراد از اين دو
----
جلد 3 صفحه 402
افراط و تفريط بخروج از حدّ اعتدال است و در خاتمه سوره پيغمبر اكرم مأمور شد كه ستايش كند خدا را به تنزيه او از ولد چنانچه يهود و نصارى قائل بودند و نفى شريك چنانچه مشركين قريش مى‌پنداشتند و نفى ناصر و معين چنانچه از مجوس و ستاره پرستان نقل شده و قمّى ره در اينجمله اخيره نقل نموده كه مراد آنستكه خداوند ذليل نميشود تا احتياج بياورى پيدا كند كه او را يارى نمايد و بنابر اين كلمه من سببيّه است و بعضى گفته‌اند مراد آنستكه اهل ذلّت از قبيل كافر و فاسق اولياء خدا نميشوند و بنابراين من بيانيّه است و ظاهرا مراد از تكبير خداوند نهايت تعظيم عملى و تكبير لسانى است چنانچه در تهذيب از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه امر فرمود كسى را كه اين آيه را قرائت نمود سه مرتبه تكبير بگويد و نيز از آنحضرت روايت شده كه بايد بگويد اللّه اكبر من ان يوصف يعنى خدا بزرگتر است از آنكه وصف شود و نگويد از هر چيز چون چيزى در مقابل وجود خدا وجود ندارد تا خدا از او بزرگتر باشد و اين موجب ميشود كه حقّ را محدود كرده باشد و مستحبّ است در آخر آيه چهارم نزد كلمه خشوعا سجده كنند و در ثواب الاعمال و غيره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه سوره بنى اسرائيل را در هر شب جمعه قرائت نمايد نميميرد تا ادراك كند امام قائم عجل اللّه تعالى فرجه را و از اصحاب او باشد انشاء اللّه تعالى.
----
جلد 3 صفحه 403
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
قُل‌ آمِنُوا بِه‌ِ أَو لا تُؤمِنُوا إِن‌َّ الَّذِين‌َ أُوتُوا العِلم‌َ مِن‌ قَبلِه‌ِ إِذا يُتلي‌ عَلَيهِم‌ يَخِرُّون‌َ لِلأَذقان‌ِ سُجَّداً (107) وَ يَقُولُون‌َ سُبحان‌َ رَبِّنا إِن‌ كان‌َ وَعدُ رَبِّنا لَمَفعُولاً (108)
بفرما باين‌ منكرين‌ ‌شما‌ چه‌ ايمان‌ بياوريد بقرآن‌ مجيد و چه‌ ايمان‌ نياوريد محققا كساني‌ ‌که‌ بآنها علم‌ افاضه‌ ‌شده‌ ‌از‌ پيش‌ ‌از‌ قرآن‌ زماني‌ ‌که‌ تلاوت‌ شود ‌بر‌ ‌آنها‌ آيات‌ شريفه‌ قرآن‌ ميافتند بذقن‌هاي‌ ‌خود‌ بحال‌ سجده‌ و ميگويند منزّه‌ ‌است‌ پروردگار ‌ما البتّه‌ ميباشد وعده‌ پروردگار ‌ما عملي‌ ‌شده‌ ‌يعني‌ بوعده‌ ‌خود‌ وفا ميفرمايد قُل‌ آمِنُوا بِه‌ِ أَو لا تُؤمِنُوا ايمان‌ ‌شما‌ بقرآن‌ بنفع‌ ‌خود‌ ‌شما‌ ‌است‌ و عدم‌ ايمان‌ ‌شما‌
جلد 12 - صفحه 320
بضرر ‌خود‌ احدي‌ احتياج‌ بايمان‌ ‌شما‌ ندارد نه‌ خداوند احتياج‌ دارد و نه‌ ديگران‌ ‌هر‌ كس‌ بعمل‌ ‌خود‌ نتيجه‌ خوب‌ بايد ميگيرد لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ أُخري‌ زمر ‌آيه‌ 9 إِن‌َّ الَّذِين‌َ أُوتُوا العِلم‌َ مِن‌ قَبلِه‌ِ ‌يعني‌ قبل‌ ‌از‌ نزول‌ قرآن‌ علم‌ بنبوّت‌ و صدق‌ ‌رسول‌ داشتند بواسطه‌ مشاهده‌ اخلاق‌ حضرت‌ رسالت‌ و معجزات‌ صادره‌ ‌از‌ ‌آن‌ بزرگوار ايمان‌ آورده‌ بودند چه‌ ‌از‌ كساني‌ ‌که‌ ‌بر‌ طبق‌ عقائد حقه‌ بودند مثل‌ حضرت‌ ابي‌ طالب‌ و بسياري‌ ‌که‌ ‌از‌ ترس‌ مشركين‌ و كفار اظهار نميكردند و چه‌ ‌از‌ مشركين‌ و اهل‌ كتاب‌ ‌از‌ يهود و نصاري‌ ‌که‌ ‌در‌ كتب‌ انبياء سلف‌ ديده‌ بودند و انتظار داشتند إِذا يُتلي‌ عَلَيهِم‌ ‌پس‌ ‌از‌ نزول‌ و تلاوت‌ قرآن‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ يَخِرُّون‌َ لِلأَذقان‌ِ سُجَّداً ‌که‌ ‌اينکه‌ سجده‌ دلالت‌ ميكند بكمال‌ تصديق‌ و تواضع‌ و قبول‌ و تشكّر و تعبير باذقان‌ ‌براي‌ اينست‌ ‌که‌ سجده‌ كامل‌ ‌آن‌ ‌است‌ ‌که‌ جبهه‌ و ذقن‌ روي‌ خاك‌ گذارده‌ شود و صورت‌ بخاك‌ گذاردن‌ ‌است‌ و ‌در‌ باب‌ سجده‌ اخباري‌ داريم‌ ‌که‌ ‌اگر‌ جبهه‌ مانعي‌ دارد طرف‌ راست‌ و ‌اگر‌ آنهم‌ مانع‌ دارد طرف‌ چپ‌ و ‌اگر‌ تمام‌ وجه‌ مانع‌ دارد ذقن‌ ‌که‌ تمام‌ اينها صدق‌ سجده‌ ميكند وَ يَقُولُون‌َ سُبحان‌َ رَبِّنا پروردگار ‌ما منزّه‌ و مبرّي‌ ‌از‌ ‌هر‌ عيب‌ و نقصانست‌ آنچه‌ بفرمايد صدق‌ و بجا و بموقع‌ ‌است‌ إِن‌ كان‌َ وَعدُ رَبِّنا لَمَفعُولًا وعده‌هاي‌ بهشت‌ و مثوبات‌ ‌بر‌ اهل‌ ايمان‌ و اهل‌ تقوي‌ و عاملين‌ بصالحات‌ و وعده‌هاي‌ بعذاب‌ ‌بر‌ ‌غير‌ مؤمن‌ و ‌غير‌ صالح‌ و ‌غير‌ متقي‌ تمام‌ واقع‌ شدني‌ ‌است‌ حتّي‌ وعده‌ بتوابين‌ و مشمولين‌ عفو و مغفرت‌ و شفاعت‌.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 107)- این آیه برای درهم شکستن غرور مخالفان نادان می‌گوید: «بگو:
خواه به آن ایمان بیاورید، و خواه ایمان نیاورید، کسانی که پیش از آن به آنها دانش داده شده، هنگامی که (این آیات) بر آنان خوانده می‌شود، سجده کنان به خاک می‌افتند» (قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا یُتْلی عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً).
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۱۱


ترجمه

بگو: «خواه به آن ایمان بیاورید، و خواه ایمان نیاورید، کسانی که پیش از آن به آنها دانش داده شده، هنگامی که (این آیات) بر آنان خوانده می‌شود، سجده‌کنان به خاک می‌افتند...

بگو: خواه به آن ايمان بياوريد خواه نياوريد، بى‌گمان كسانى كه پيش از آن علم داده شده‌اند هنگامى كه اين كتاب بر آنها تلاوت شود سجده‌كنان بر چانه‌ها به خاك افتند
بگو: «[چه‌] به آن ايمان بياوريد يا نياوريد، بى‌گمان كسانى كه پيش از [نزول‌] آن دانش يافته‌اند، چون [اين كتاب‌] بر آنان خوانده شود سجده‌كنان به روى درمى‌افتند.»
بگو که شما به این کتاب ایمان بیاورید یا نیاورید (مرا یکسان است که) البته آنها که پیش از این به مقام علم و دانش رسیدند هرگاه این آیات بر ایشان تلاوت شود همه با کمال خضوع و فروتنی سر طاعت بر حکم آن فرود آورند.
بگو: به آن ایمان بیاورید یا نیاورید [برای آن یکسان است]، همانا کسانی که پیش از [نزول] آن معرفت و دانش یافته اند، زمانی که بر آنان می خوانند، سجده کنان به رو در می افتند.
بگو: خواه بدان ايمان بياوريد يا ايمان نياوريد، آنان كه از اين پيش دانش آموخته‌اند، چون قرآن برايشان تلاوت شود سجده‌كنان بر روى درمى‌افتند.
بگو شما چه به آن ایمان بیاورید چه نیاورید، کسانی که پیش از آن دانش یافته‌اند، چون بر آنان خوانده شود، سجده کنان به رو در می‌افتند
بگو: خواه به آن ايمان بياوريد و خواه ايمان نياوريد، همانا آن كسان كه پيش از آن ايشان را دانش داده‌اند- از اهل كتاب- چون بر آنان خوانده شود سجده‌كنان بر زنخهاى- رويهاى- خويش درافتند،
بگو: (ای کافران! می‌خواهید) به قرآن ایمان بیاورید یا ایمان نیاورید، (اختیار خوشبختی و بدبختی خودتان را دارید، ولی بدانید که اعجاز و حقیقت قرآن روشن است و) کسانی که قبل از نزول قرآن، دانش و آگهی بدیشان داده شده است (و با تورات و انجیل راستین سروکار داشته‌اند)، هنگامی که قرآن بر آنان خوانده می‌شود، سجده‌کنان بر رو می‌افتند (و سر تسلیم در برابر خدا فرود می‌آورند و او را سپاس می‌گویند که ایشان را با نعمت ایمان نواخته است).
بگو: « (چه) به آن ایمان بیاورید یا ایمان نیاورید، بی‌گمان کسانی که پیش از (نزول) قرآن (نسبت به آن) علم داده‌شده‌اند، هنگامی که(این کتاب) بر آنان خوانده‌شود سجده‌کنان بر(روی) چانه‌هاشان فرو می‌افتند؛
بگو ایمان آرید بدان یا نیارید همانا آنان که داده شدند دانش را پیش از آن گاهی که خوانده شود بر ایشان بیفتند بر چانه‌ها سجده‌کنان‌


الإسراء ١٠٦ آیه ١٠٧ الإسراء ١٠٨
سوره : سوره الإسراء
نزول : ٨ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«إِنَّ الَّذِینَ ...»: مراد یهودیان و مسیحیان آگاه یا دیگر فرزانگان و فهمیدگان مردم است. «یَخِرُّونَ»: بر زمین می‌افتند. فرو می‌افتند. «لِلأذْقَانِ»: بر چانه‌ها. حرف (لِ) به معنی (عَلی) و (أَذْقانِ) نماینده تمام چهره و صورت است. «سُجَّداً»: سجده‌کنان. کرنش‌کنان. حال ضمیر (و) در (یَخِرُّونَ) است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا يُتْلى‌ عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً «107»

بگو: به قرآن ايمان آوريد يا ايمان نياوريد (براى خداوند فرقى ندارد)، قطعاً آنان كه پيش از اين علم داده شده‌اند، هرگاه برآنان تلاوت مى‌شود، سجده‌كنان بر چانه‌ها به زمين مى‌افتند.

نکته ها

«يَخِرُّونَ»، از «خرير»، به معناى صداى آبى است كه از بلندى سرازير مى‌شود. همچنين به كسانى كه براى خدا بى‌اختيار به سجده مى‌افتند در حالى كه صدايشان به تسبيح بلند است نيز گفته مى‌شود.

به چانه افتادن، كنايه از نهايت تواضع و تسليم است كه علاوه بر پيشانى، همه‌ى صورت و چانه هم بر روى خاك قرار مى‌گيرد.

پیام ها

1- ايمان و كفر مردم، در حقانيّت قرآن اثرى ندارد. «آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا»

2- علم، هديه‌اى الهى است. «أُوتُوا الْعِلْمَ»

3- برخلاف آنان كه جهل را منشأ ايمان به خدا و مذهب مى‌دانند، قرآن علم و دانايى را ريشه‌ى ايمان مى‌داند. أُوتُوا الْعِلْمَ‌ ... يَخِرُّونَ‌

4- جمعى از علماى اهل كتاب، به قرآن ايمان آوردند و قرآن در روح آنان اثرى عميق گذاشت. أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ‌ ... يَخِرُّونَ‌

5- علم واقعى آن است كه انسان را در برابر حق، به خضوع وادار كند. «أُوتُوا الْعِلْمَ‌ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً»

6- هنگام لجاجتِ گروهى در برابر حق، بايد يادآور گروهى شد كه اهل اطاعت بودند، تا سرسختى مخالفان در روحيه‌ى ما اثر بدى نگذارد. «مِنْ قَبْلِهِ‌ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً»

جلد 5 - صفحه 131

7- قرآن به قدرى بلندمرتبه و پر محتواست كه هنگام تلاوت خضوع دانشمندان را به دنبال دارد. إِذا يُتْلى‌ ... يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا يُتْلى‌ عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً (107)

بعد از آن بر سبيل تهديد مى‌فرمايد:

قُلْ آمِنُوا بِهِ‌: بگو اى پيغمبر به كفار و منكرين، ايمان آوريد به قرآن. أَوْ لا تُؤْمِنُوا: يا ايمان نياوريد، يعنى ايمان شما به قرآن موجب مزيت كمال آن نشود، و از ايمان نياوردن شما هيچ نقصى بدو راه نيابد، بلكه نتيجه كفر و ايمان، به خود شما باز گردد، و مؤمنان حقيقى به آن منقاد و به فرمايشات آن عمل مى‌نمايند. إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ‌: بدرستى كه آنانكه داده شده‌اند علم پيش از نزول قرآن، يعنى آنانكه كتب آسمانى خوانند و حقيقت وحى را شناخته و حقيقت نبوت را به علامات دانسته، امتياز محق و مبطل نموده، و


«1» بحار الانوار، جلد 92، باب فضل القرآن، صفحه 15، حديث 8، (به نقل از عيون اخبار الرضا عليه السّلام)

جلد 7 - صفحه 458

وصف قرآن را دانا شده، مانند عبد اللّه بن سلام و تابعان او از يهود و نجاشى و پيروان او از نصارى يا طالبان دين حق مانند: سلمان فارسى و أبو ذر غفارى و و رقة بن نوفل و احزاب ايشان.

إِذا يُتْلى‌ عَلَيْهِمْ‌: وقتى كه تلاوت شود بر ايشان قرآن. يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً: مى‌افتند بر زنخها، يعنى به رويهاى خود در حالتى كه سجده كنندگانند براى تعظيم امر خدا، يا به جهت شكر انجاز وعده الهى كه در كتب خود خوانده بودند از ارسال حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و انزال قرآن در آخر الزمان.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى‌ مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِيلاً (106) قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا يُتْلى‌ عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً (107) وَ يَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ كانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً (108) وَ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ يَبْكُونَ وَ يَزِيدُهُمْ خُشُوعاً (109) قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَيًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‌ وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلاً (110)

وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيراً (111)

ترجمه‌

و قرآن را متفرق نموديمش از يكديگر تا بخوانى آنرا بر مردم بآرامى و نازل نموديم آن را نازل نمودنى‌

بگو ايمان بياوريد بآن يا نياوريد همانا آنان كه داده شدند دانش را پيش از آن چون خوانده شود بر آنها مى‌افتند برويهاشان سجده كنان‌

و ميگويند منزّه است پروردگار ما همانا بوده است وعده پروردگار ما هر آينه بجا آورده شده‌

و ميافتند برويهاشان با آن كه ميگريند و ميافزايد ايشان را فروتنى‌

بگو بخوانيد خدا را بنام اللّه يا بخوانيد بنام رحمن هر كدام را بخوانيد پس از براى او است نامهاى نيكو و بلند مخوان نمازت را و آهسته مخوان آن را و بجوى بميانه خواندن راهى‌

و بگو ستايش مر خداوندى را است كه نگرفت فرزندى و نباشد براى او انبازى در پادشاهى و نباشد براى او ياورى از خوارى و بزرگ خوان او را بزرگ خواندنى.

تفسير

خداوند حميد قرآن مجيد را در مدّت بيست و سه سال نبوّت نبى اكرم بتدريج سوره سوره و آيه آيه بر آنحضرت نازل فرمود در موقع لزوم و حاجت بر طبق مصلحت و اقتضاء وقت و حال و مقام تا بتدريج و تأنّى و تأمّل و آرامى تلاوت فرمايد بر مردم براى سهولت حفظ الفاظ و فهم معانى و عمل باحكام آن و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه فرّقناه بتشديد قرائت فرموده و ظاهرا با مشهور تفاوتى ندارد جز آن كه اظهر در معناى مراد است و دستور فرمود به پيغمبر خود كه بكفّار بفرمايد ايمان شما بقرآن موجب مزيد كمال آن نيست و اعراض‌


جلد 3 صفحه 400

شما از آن مورث نقص قدر آن نميشود بلكه چه ايمان بياوريد و چه نياوريد يكسان است و فرمود چون دانشمندان از اهل كتاب كه اوصاف تو را در تورية و انجيل و غيره خوانده‌اند و بشارات كتب سماوى را بقدوم پيغمبر خاتم شنيده‌اند و امارات نبوّت و رسالت را در تو مشاهده نموده‌اند و معرفت باعجاز قرآن و اتقان احكام آن پيدا كرده‌اند وقتى تلاوت شود بر آنها از نهايت شوق و شعف بشنيدن آن و بشكر آن كه خداوند انجاز فرموده وعده خود را و براى عظمت كلام الهى برويهاشان بزمين مى‌افتند در حال سجده و ميگويند منزّه است خداوند از آن كه خلف وعده نمايد تحقيقا همانستكه خدا بوعده خود وفا فرمود و آن پيغمبرى را كه دينش ناسخ اديان و كتابش ناسخ كتب است فرستاد و چون مواعظ قرآنيّه در نفوس ايشان مؤثر شود از شوق بهشت و ترس جهنّم و خوف خدا كه شايد در اداء وظائف عبوديّت كوتاهى كرده باشند ثانيا روى نياز بدرگاه كريم كارساز بر زمين ميگذارند در حال گريه و زارى و توبه و انابه و اين معرفت موجب مزيد خضوع و خشوع و تواضع و فروتنى آنها در پيشگاه احديّت خواهد بود و اينكه از رويها بأذقان تعبير فرموده با آنكه ذقن بمعناى چانه است و آن جزئى از اجزاء روى است بنظر حقير براى اشاره بسرعت ايشان است در اين عمل از شدّت شوق چون در حال تعجيل اوّل چانه بزمين ميرسد وقتى كه شخص بى‌اختيار بزمين افتد و كلمه ان در ان كان مخفّفه از مثقّله است و گفته‌اند پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در وقت ذكر و دعا يا اللّه و يا رحمن ميفرمود و اهل شرك شنيدند و گفتند او ما را بتوحيد دعوت ميكند و خود دو خدا را ميخواند و يهود گفتند او ذكر رحمن را كمتر ميكند با آن كه در تورية زيادتر ذكر شده لذا خداوند به پيغمبر خود فرمود كه بآنها بفرمايد كه خدا را چه بخوانيد بنام اللّه چه بخوانيد بنام رحمن تفاوتى در خوبى ندارد چون تمام نامهاى خدا خوب است و هر يك دلالت بر صفتى از صفات كمال و جمال و جلال دارد و بمناسبت مقامات بايد ذكر شود نهايت آن كه اللّه نامى است كه جامع صفات حسنه است و در هر مقام مناسب است و سائر نامها با آن كه متعدّدند و لفظا و معنا اختلاف دارند اشاره‌اند بهمان حقيقت بسيط متّصف بتمام صفات خوب و منزّه از تمام نقائص و عيوب پس نميشود هيچ نام بدى براى خدا فرض كرد و تمام نامهاى خدا خوب است و تعدّد عناوين‌


جلد 3 صفحه 401

موجب تعدد معنون نميشود و كلمه ما زائده براى تأكيد شرط است و ضمير در فله راجع بمدعوّ و مسمّى است كه مفهوم از كلام است و كلمه ايّا منصوب بتدعوا است كه مجزوم بشرط است و در مجمع و عيّاشى ره از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در صدر اسلام نماز را بلند قرائت ميفرمود و اهل شرك مطلع بر مكان آنحضرت ميشدند و اذيّت و آزارش ميكردند لذا مأمور شد كه بلند قرائت نفرمايد ولى از چند روايت كه در كتب معتبره از امام صادق عليه السّلام نقل شده استفاده ميشود كه مراد نهى از بلند خواندن خارج از متعارف و آهسته خواندن است بنحوى كه خود شخص هم صداى خود را نشنود و امر است بخواندن متوسط و در حدّ اعتدال و از امام باقر عليه السّلام نقل شده كه بامام صادق عليه السّلام فرمود اى پسر من مواظب باش كار خوبى را كه ميان دو كار بد است عرض كرد چگونه است آن فرمود مانند قول خداوند وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلًا. وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى‌ عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ. وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً خلاصه آن كه توصيه فرموده بتجاوز ننمودن از حدّ اعتدال و ميانه روى در كليّه امور و اين منافات ندارد با وجوب بلند خواندن سه نماز كه در تاريكى خوانده ميشود و وجوب آهسته خواندن دو نماز كه در روشنائى خوانده ميشود چون هر دو بايد از حدّ اعتدال خارج نشود چنانچه بدوا نقل شد نهايت آنكه در بلند جوهر صوت بايد آشكار باشد و در آهسته مخفى و در عين حال نبايد از حدّ اعتدال و صورت نماز گذار در بلند خواندن خارج شود و در آهسته خواندن نبايد طورى باشد كه خودش هم نشنود چون حدّ اعتدال توسعه دارد و با بلند و آهسته خواندن متعارف منافى نيست و مراد از طلب ميانه و حدّ وسط در خواندن ميزان متعارف است كه در ذيل آيه اشاره بآن شده است و نيز منافات ندارد با آن كه ضرورتى اقتضا نمايد كه واجب شود قدرى از حدّ متوسط اعتدال هم آهسته‌تر بخواند با آن كه در حدّ اعتدال باقى باشد چنانچه در روايت اولى اشاره به اين معنى شده بود و محتاج بتأمّل است خلاصه آن كه آن اخفاتى كه در نماز ظهر و عصر و جهرى كه در نماز مغرب و عشاء و صبح بر مرد واجب است غير از جهر و اخفاتى است كه در اين آيه نهى از آن شده چون مراد از آن دو ظهور جوهر صوت و خفاء آنست و مراد از اين دو


جلد 3 صفحه 402

افراط و تفريط بخروج از حدّ اعتدال است و در خاتمه سوره پيغمبر اكرم مأمور شد كه ستايش كند خدا را به تنزيه او از ولد چنانچه يهود و نصارى قائل بودند و نفى شريك چنانچه مشركين قريش مى‌پنداشتند و نفى ناصر و معين چنانچه از مجوس و ستاره پرستان نقل شده و قمّى ره در اينجمله اخيره نقل نموده كه مراد آنستكه خداوند ذليل نميشود تا احتياج بياورى پيدا كند كه او را يارى نمايد و بنابر اين كلمه من سببيّه است و بعضى گفته‌اند مراد آنستكه اهل ذلّت از قبيل كافر و فاسق اولياء خدا نميشوند و بنابراين من بيانيّه است و ظاهرا مراد از تكبير خداوند نهايت تعظيم عملى و تكبير لسانى است چنانچه در تهذيب از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه امر فرمود كسى را كه اين آيه را قرائت نمود سه مرتبه تكبير بگويد و نيز از آنحضرت روايت شده كه بايد بگويد اللّه اكبر من ان يوصف يعنى خدا بزرگتر است از آنكه وصف شود و نگويد از هر چيز چون چيزى در مقابل وجود خدا وجود ندارد تا خدا از او بزرگتر باشد و اين موجب ميشود كه حقّ را محدود كرده باشد و مستحبّ است در آخر آيه چهارم نزد كلمه خشوعا سجده كنند و در ثواب الاعمال و غيره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه سوره بنى اسرائيل را در هر شب جمعه قرائت نمايد نميميرد تا ادراك كند امام قائم عجل اللّه تعالى فرجه را و از اصحاب او باشد انشاء اللّه تعالى.


جلد 3 صفحه 403

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قُل‌ آمِنُوا بِه‌ِ أَو لا تُؤمِنُوا إِن‌َّ الَّذِين‌َ أُوتُوا العِلم‌َ مِن‌ قَبلِه‌ِ إِذا يُتلي‌ عَلَيهِم‌ يَخِرُّون‌َ لِلأَذقان‌ِ سُجَّداً (107) وَ يَقُولُون‌َ سُبحان‌َ رَبِّنا إِن‌ كان‌َ وَعدُ رَبِّنا لَمَفعُولاً (108)

بفرما باين‌ منكرين‌ ‌شما‌ چه‌ ايمان‌ بياوريد بقرآن‌ مجيد و چه‌ ايمان‌ نياوريد محققا كساني‌ ‌که‌ بآنها علم‌ افاضه‌ ‌شده‌ ‌از‌ پيش‌ ‌از‌ قرآن‌ زماني‌ ‌که‌ تلاوت‌ شود ‌بر‌ ‌آنها‌ آيات‌ شريفه‌ قرآن‌ ميافتند بذقن‌هاي‌ ‌خود‌ بحال‌ سجده‌ و ميگويند منزّه‌ ‌است‌ پروردگار ‌ما البتّه‌ ميباشد وعده‌ پروردگار ‌ما عملي‌ ‌شده‌ ‌يعني‌ بوعده‌ ‌خود‌ وفا ميفرمايد قُل‌ آمِنُوا بِه‌ِ أَو لا تُؤمِنُوا ايمان‌ ‌شما‌ بقرآن‌ بنفع‌ ‌خود‌ ‌شما‌ ‌است‌ و عدم‌ ايمان‌ ‌شما‌

جلد 12 - صفحه 320

بضرر ‌خود‌ احدي‌ احتياج‌ بايمان‌ ‌شما‌ ندارد نه‌ خداوند احتياج‌ دارد و نه‌ ديگران‌ ‌هر‌ كس‌ بعمل‌ ‌خود‌ نتيجه‌ خوب‌ بايد ميگيرد لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ أُخري‌ زمر ‌آيه‌ 9 إِن‌َّ الَّذِين‌َ أُوتُوا العِلم‌َ مِن‌ قَبلِه‌ِ ‌يعني‌ قبل‌ ‌از‌ نزول‌ قرآن‌ علم‌ بنبوّت‌ و صدق‌ ‌رسول‌ داشتند بواسطه‌ مشاهده‌ اخلاق‌ حضرت‌ رسالت‌ و معجزات‌ صادره‌ ‌از‌ ‌آن‌ بزرگوار ايمان‌ آورده‌ بودند چه‌ ‌از‌ كساني‌ ‌که‌ ‌بر‌ طبق‌ عقائد حقه‌ بودند مثل‌ حضرت‌ ابي‌ طالب‌ و بسياري‌ ‌که‌ ‌از‌ ترس‌ مشركين‌ و كفار اظهار نميكردند و چه‌ ‌از‌ مشركين‌ و اهل‌ كتاب‌ ‌از‌ يهود و نصاري‌ ‌که‌ ‌در‌ كتب‌ انبياء سلف‌ ديده‌ بودند و انتظار داشتند إِذا يُتلي‌ عَلَيهِم‌ ‌پس‌ ‌از‌ نزول‌ و تلاوت‌ قرآن‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ يَخِرُّون‌َ لِلأَذقان‌ِ سُجَّداً ‌که‌ ‌اينکه‌ سجده‌ دلالت‌ ميكند بكمال‌ تصديق‌ و تواضع‌ و قبول‌ و تشكّر و تعبير باذقان‌ ‌براي‌ اينست‌ ‌که‌ سجده‌ كامل‌ ‌آن‌ ‌است‌ ‌که‌ جبهه‌ و ذقن‌ روي‌ خاك‌ گذارده‌ شود و صورت‌ بخاك‌ گذاردن‌ ‌است‌ و ‌در‌ باب‌ سجده‌ اخباري‌ داريم‌ ‌که‌ ‌اگر‌ جبهه‌ مانعي‌ دارد طرف‌ راست‌ و ‌اگر‌ آنهم‌ مانع‌ دارد طرف‌ چپ‌ و ‌اگر‌ تمام‌ وجه‌ مانع‌ دارد ذقن‌ ‌که‌ تمام‌ اينها صدق‌ سجده‌ ميكند وَ يَقُولُون‌َ سُبحان‌َ رَبِّنا پروردگار ‌ما منزّه‌ و مبرّي‌ ‌از‌ ‌هر‌ عيب‌ و نقصانست‌ آنچه‌ بفرمايد صدق‌ و بجا و بموقع‌ ‌است‌ إِن‌ كان‌َ وَعدُ رَبِّنا لَمَفعُولًا وعده‌هاي‌ بهشت‌ و مثوبات‌ ‌بر‌ اهل‌ ايمان‌ و اهل‌ تقوي‌ و عاملين‌ بصالحات‌ و وعده‌هاي‌ بعذاب‌ ‌بر‌ ‌غير‌ مؤمن‌ و ‌غير‌ صالح‌ و ‌غير‌ متقي‌ تمام‌ واقع‌ شدني‌ ‌است‌ حتّي‌ وعده‌ بتوابين‌ و مشمولين‌ عفو و مغفرت‌ و شفاعت‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 107)- این آیه برای درهم شکستن غرور مخالفان نادان می‌گوید: «بگو:

خواه به آن ایمان بیاورید، و خواه ایمان نیاورید، کسانی که پیش از آن به آنها دانش داده شده، هنگامی که (این آیات) بر آنان خوانده می‌شود، سجده کنان به خاک می‌افتند» (قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا یُتْلی عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً).

نکات آیه

۱- ایمان یا بى ایمانى مردم به قرآن، تأثیرى در حقانیت مفاهیم و معارف آن نخواهد داشت. (و بالحقّ أنزلنه ... قل ءامنوا به أو لاتؤمنوا)

۲- گرایش به ایمان و کفر، متکى به اراده و تصمیم خود انسان است. (ءامنوا به أو لاتؤمنوا)

۳- انتخاب راه کفر یا ایمان، پس از ابلاغ و تبیین تعالیم دین، با خود مردم است. (و قرءانًا فرقنه لتقرأه على الناس على مکث ... قل ءامنوا به أو لاتؤمنوا) ذکر «قل ءامنوا به أو لاتؤمنوا» پس از بیان فلسفه نزول تدریجى قرآن و تبیین حق و باطل براى مردم، مى تواند بیانگر نکته یاد شده باشد.

۴- برخورداران از علم و آگاهى به معارف آسمانى، داراى روحیه حق پذیرى و خضوع در برابر آیات قرآن (إن الذین أُوتوا العلم من قبله إذا یتلى علیهم یخرّون)

۵- وجود عالمانى در میان مردم عصر نزول و اذعان آنان به حقانیت قرآن پس از شنیدن آن (إن الذین أُوتوا العلم من قبله إذا یتلى علیهم یخرّون)

۶- وجود برخى علوم و معارف صحیح الهى در میان مردم قبل از نزول قرآن (إن الذین أُوتوا العلم من قبله)

۷- علم و آگاهى، داراى نقشى مؤثر در پیدایش ایمان و جهل از موانع آن (إن الذین أُوتوا العلم من قبله یخرّون للأذقان سجّدًا)

۸- علم به حقایق دینى ارزشمند بوده و عالمان به آن داراى جایگاه و مقام والا در پیشگاه خداوندند. (إن الذین أُوتوا العلم من قبله یخرّون للأذقان)

۹- علم، وسیله اى بس ارزشمند براى راه یافتن به حقیقت و قبول تعالیم دین (إن الذین أُوتوا العلم من قبله یخرّون للأذقان)

۱۰- تأثیر عمیق آیات قرآن در وجود آگاهان و اندیشمندان (إن الذین أُوتوا العلم من قبله ... یخرّون للأذقان سجّدًا)

۱۱- ایمان برخاسته از علم و آگاهى، ایمانى ارزشمند و ستودنى است. (ءامنوا به أو لاتؤمنوا إن الذین أُوتوا العلم ... یخرّون للأذقان)

۱۲- با تمام وجود سر بر آستان خداوند ساییدن و حریصانه به سجده افتادن جمعى از علماى اهل کتاب به هنگام آشنایى با قرآن (إن الذین أُوتوا العلم من قبله ... یخرّون للأذقان سجّدًا) برداشت فوق، مبتنى بر این نکته است که مراد از «أُوتوا العلم من قبله» اهل کتاب باشد و تعبیر از سجده به «خرّ» - که به معناى سقوط و به رو افتادن است - مى تواند اشاره به حقیقت یاد شده داشته باشد.

۱۳- خضوع و سجود آگاهان در برابر قرآن، گواه بى نیازى آن از ایمان دیگران و بى تأثیرى بى ایمانى آنان * (ءامنوا به أو لاتؤمنوا إن الذین أُوتوا العلم من قبله إذا یتلى علیهم یخرّون) برداشت فوق بر این اساس است که «إن» تعلیل باشد براى جمله «آمنوا به أو...»; یعنى، چون اهل دانش به قرآن ایمان مى آورند، ایمان و عدم ایمان دیگران مساوى بوده و نیازى به ایمان آنان نیست.

۱۴- تأثیر سطح دانش مردم، در مقدار بهرهورى آنان از معارف قرآنى (إن الذین أُوتوا العلم ... یخرّون للأذقان)

روایات و احادیث

۱۵- «على بن محمد ... قال: سئل أبوعبدالله(ع) عمّن بجبهته علة لایقدر على السجود علیها قال: یضع ذقنه على الأرض ان الله عزّوجلّ یقول: «و یخرّون للأذقان سجداً»;[۱] على بن محمد ... گفت: از امام صادق(ع) درباره کسى که بر پیشانى او علتى است (زخم، یا دمل و یا...) که نمى تواند سجده کند سؤال شد، حضرت فرمود: چانه اش را روى زمین بگذارد; زیرا خداوند مى فرماید: و یخرّون للأذقان سجّداً».

موضوعات مرتبط

  • اراده: آثار اراده ۲
  • ارزشها ۸:
  • اقرار: اقرار به حقانیت قرآن ۵
  • انسان: اختیار انسان ۲، ۳
  • ایمان: آثار ایمان به قرآن ۱; ایمان ارزشمند ۱۱; ایمان به قرآن ۱۳; زمینه ایمان ۲، ۳; عوامل ایمان ۷; موانع ایمان ۷
  • بیمار: سجده بیمار ۱۵
  • جبرواختیار ۳: بطلان جبر ۲
  • جهل: آثار جهل ۷
  • خاضعان ۴:
  • خدا: خضوع براى خدا ۱۲
  • دین: زمینه قبول دین ۹
  • سجده: احکام سجده ۱۵
  • علم: آثار علم ۷، ۹، ۱۱، ۱۴; ارزش علم ۷، ۹; ارزش علوم دینى ۸; تاریخ علم ۶; علوم قبل از قرآن ۶
  • علما: اقرار علماى صدراسلام ۵; تأثیرپذیرى علما ۱۰
  • علماى اهل کتاب: خضوع علماى اهل کتاب ۱۲; سجده علماى اهل کتاب ۱۲; و قرآن ۱۲
  • علماى دینى: حق پذیرى علماى دینى ۴; خضوع علماى دینى ۴; مقامات علماى دینى ۸
  • قرآن: آثار استماع قرآن ۵; آثار شناخت قرآن ۱۲; حقانیت قرآن ۱; خضوع در برابر قرآن ۴، ۱۳; دلایل بى نیازى قرآن ۱۳; زمینه فهم قرآن ۱۴; سجده در برابر قرآن ۱۳; قرآن و علما ۱۰; نقش قرآن ۱۰
  • کفر: آثار کفر به قرآن ۱; زمینه کفر ۲، ۳; کفر به قرآن ۱۳
  • هدایت: زمینه هدایت ۹

منابع

  1. کافى، ج ۳، ص ۳۳۴، ح ۶; نورالثقلین، ج ۳، ص ۲۳۱- ، ح ۴۶۹.