النحل ١١٣: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۳۰: خط ۳۰:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۴۰#link357 | آيات ۱۱۲ - ۱۲۸،سوره نحل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۴۰#link357 | آيات ۱۱۲ - ۱۲۸،سوره نحل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۴۰#link358 | مثلى متضمن هشدار نسبت به كفران نعمت و زنهار از عذاب مترتب بر آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۴۰#link358 | مثلى متضمن هشدار نسبت به كفران نعمت و زنهار از عذاب مترتب بر آن]]
خط ۴۶: خط ۴۷:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۴۱#link371 | (روايت در ذيل آيات : ((ضرب الله مثلا...))، ((ان ابراهيم كان امة ...))، ((ادعو الىسبيل ربك )) و ((ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۴۱#link371 | (روايت در ذيل آيات : ((ضرب الله مثلا...))، ((ان ابراهيم كان امة ...))، ((ادعو الىسبيل ربك )) و ((ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم ...))]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۶۵#link105 | آيه ۱۱۲ - ۱۱۴]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۶۵#link105 | آيه ۱۱۲ - ۱۱۴]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۶۵#link106 | تفسير :]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۶۵#link106 | تفسير :]]
خط ۵۴: خط ۵۷:
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۶۵#link110 | ۳ - لباس گرسنگى و ناامنى]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۶۵#link110 | ۳ - لباس گرسنگى و ناامنى]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۶۵#link111 | ۴ - كفران نعمت و تضييع مواهب الهى]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۶۵#link111 | ۴ - كفران نعمت و تضييع مواهب الهى]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
وَ لَقَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ وَ هُمْ ظالِمُونَ «113»
البتّه پيامبرى از ميان خودشان به سراغشان آمد، امّا او را تكذيب كردند، پس ايشان را در حالى كه ستمكار بودند، عذاب فراگرفت.
===نکته ها===
اين آيه در ادامه آيه‌ى قبل مى‌فرمايد: مردم ناسپاس نه تنها نعمت‌هاى مادى را كفران كردند، بلكه بزرگ‌ترين نعمت‌هاى معنوى، يعنى پيامبران الهى را تكذيب نمودند كه در نتيجه قهر خداوند آنان را فراگرفت.
===پیام ها===
1- پيامبران از ميان مردم و مردمى بودند. كفّار آنان را مى‌شناختند، امّا لجاجت مى‌كردند. «رَسُولٌ مِنْهُمْ»
2- عذاب خداوند، پس از اتمام حجّت است. جاءَهُمْ رَسُولٌ‌ ... فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ‌
3- تكذيب پيامبران، هم ظلم به خود، هم مكتب وهم رهبر است. فَكَذَّبُوهُ‌ ... هُمْ ظالِمُونَ‌
تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 592
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ لَقَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ وَ هُمْ ظالِمُونَ (113)
----
«1» تفسير برهان جلد 2، صفحه 386.
«2» تفسير قمى جلد 1، صفحه 391.
جلد 7 - صفحه 296
وَ لَقَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ‌: و هر آينه بتحقيق آمد بديشان، يعنى اهل مكه، پيغمبرى از ايشان يعنى حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم. فَكَذَّبُوهُ‌:
پس تكذيب كردند او را، فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ‌: پس فرا گرفت ايشان را عذاب، يعنى قحط و ترس، يا قتل روز بدر. وَ هُمْ ظالِمُونَ‌: و حال آنكه ايشان ستمكاران بودند بر نفس خود به شرك و تكذيب. نزد بعضى‌ «1» مراد به قريه نامعين است كه خداوند مثل زده.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
يَوْمَ تَأْتِي كُلُّ نَفْسٍ تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها وَ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ (111) وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ (112) وَ لَقَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ وَ هُمْ ظالِمُونَ (113) فَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالاً طَيِّباً وَ اشْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ (114) إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (115)
ترجمه‌
روز كه ميآيد هر كسى با آنكه مجادله ميكند براى خودش و وفا كرده ميشود بهر كس آنچه بجا آورد و آنها ستم كرده نميشوند
و زد خدا مثلى كه بلدى بود امن و آرام ميآمد آنرا روزيش فراوان از هر جا پس كفران نمودند بنعمتهاى خدا پس چشانيدشان خدا اثر لباس گرسنگى و ترس را براى آنچه بودند كه ميكردند
و بتحقيق آمد آنها را پيغمبرى از خودشان پس تكذيب نمودند او را پس گرفت آنها را عذاب در حاليكه بودند ستمكاران‌
پس بخوريد از آنچه روزى داد شما را خدا حلال پاكيزه و شكر كنيد نعمت خدا را اگر باشيد كه او را ميپرستيد
جز اين نيست كه حرام كرد بر شما مردار و خون و گوشت خوك و آنچه را كه بانگ زده شود براى غير خدا به آن پس كسيكه مضطرّ شود در حاليكه نه ستمكار باشد و نه متعدى پس همانا خداوند آمرزنده مهربان است..
----
جلد 3 صفحه 322
تفسير
ظرف در صدر آيه يا متعلّق است بغفور رحيم در آيه سابقه يا به اذكر مقدّر و مراد روز قيامت كبرى است كه مردم در پيشگاه الهى حاضر ميشوند و هر كس حجّت باطلى اقامه مينمايد براى رفع تقصير از خود و عذر غير موجّهى ميآورد براى ترك اطاعت خويش و كسى بفكر كسى نيست روز وا نفسا است و جزاى اعمال بد و خوب آنها بدون كم و زياد بآنها داده ميشود و در اين باب بر آنها ستم نميشود كه از عمل خيرشان چيزى كاسته يا بر عمل شرّشان چيزى افزوده شود و ممكن است عين اعمال بآنها مسترد شود بصورت زشت و زيبا و خداوند مثلى زده است براى اهل مكّه كه در بلدى بودند امن و مورد اطمينان از هجوم دشمن باحترام كعبه با وسعت رزق چون از طائف و غيره انواع فواكه و اطعمه بآن جا حمل ميشد و مرفّه البال زندگانى مينمودند پس كفران نعمت كردند و بت پرست شدند و خداوند چشانيد بآنها و مقدّر كرد براى اهالى آن گرسنگى و ترس را كه مانند لباس بر بدنشان احاطه داشت براى اعمال بدشان و آمد از طرف خداوند نزد آنها پيغمبرى از اهل بلد خودشان پس تكذيب نمودند او را و معذب بعذاب مذكور شدند با آنكه ستمكار بودند بر خودشان و بعضى گفته‌اند عذابشان در جنگ بدر بود و آنكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نفرين فرمود آنها را و از خداوند خواست كه هفت سال بقحطى مبتلا شوند مانند اهل مصر در زمان حضرت يوسف عليه السّلام بعلاوه منع فرمود از آنكه آذوقه بآن جا حمل شود و از ترس مسلمانان جرئت مسافرت براى تجارت نداشتند و از گرسنگى مردار و خون ميخوردند و قمّى ره فرموده اينها قومى بودند كه نهر آبى داشتند و با وفور نعمت و رفاهيّت زندگانى ميكردند پس كفران نعمت نمودند و استنجاء كردند بخمير براى آنكه نرم باشد پس نهرشان خشك شد و گرفتار قحطى شدند بطوريكه همان خميرهائى كه خودشان را با آنها پاك كرده بودند بين خودشان قسمت ميكردند و ميخوردند و اين بنظر حقير منافى با بيان سابق نيست چون مثل با ممثّل بايد مطابق باشد حال آنها هم با اهل مكّه مطابق است در كفران نعمت و تبديل آن بعقوبت و پس از انقضاء ايّام شدّت و محنت و قبول اسلام خداوند از نظر رحمت و رأفت نعمت خود را براى آنها عودت داد و اباحه فرمود بصيغه امر كه بخوريد از آنچه روزى داد شما را خدا از غنائم وافر و سائر نعم كه حلال و پاكيزه‌
----
جلد 3 صفحه 323
است براى شما و شكر نعمت خدا را بجا آوريد اگر عبادت مينمائيد خداوند يگانه را و دست از بت پرستيدن برداشته‌ايد و طالب رضاى خدا و خوشنودى پيغمبر او هستيد فقط حرام شد بر شما مردار و خون و گوشت خوك و حيواناتى كه در وقت كشتن آنها نام بتها برده شود و باسم غير خدا آنرا ذبح كنند آنهم در صورت اختيار نه اضطرار بتفصيلى كه در سوره بقره ذيل همين آيه گذشت و اينجا بمناسبت مقام تكرار شده است ..
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ لَقَد جاءَهُم‌ رَسُول‌ٌ مِنهُم‌ فَكَذَّبُوه‌ُ فَأَخَذَهُم‌ُ العَذاب‌ُ وَ هُم‌ ظالِمُون‌َ (113)
و ‌هر‌ آينه‌ بتحقيق‌ آمد ‌آنها‌ ‌را‌ پيغمبري‌ ‌از‌ ‌خود‌ ‌آنها‌ ‌پس‌ ‌او‌ ‌را‌ تكذيب‌ كردند ‌پس‌ گرفت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ عذاب‌ و ‌آنها‌ ظالم‌ بودند (وَ لَقَد جاءَهُم‌) مرجع‌ همان‌ اهل‌ قريه‌ بودند ‌که‌ مبتلاء بجوع‌ و خوف‌ شدند بواسطه‌ كفران‌ نعم‌ الهي‌ (رَسُول‌ٌ مِنهُم‌) خداوند پيغمبري‌ ‌از‌ ‌خود‌ ‌آنها‌ مبعوث‌ فرمود ‌که‌ ‌آنها‌ هدايت‌ شوند و ‌از‌ بلاء جوع‌ و خوف‌ نجات‌ يابند و كفران‌ نعمت‌ نكنند و شكر گذار شوند ‌آنها‌ بعكس‌
جلد 12 - صفحه 200
فكذبوه‌ تكذيب‌ ‌آن‌ پيغمبر كردند و ايمان‌ نياوردند فَأَخَذَهُم‌ُ العَذاب‌ُ مثل‌ صاعقه‌ و صيحه‌ و نحو اينها عذاب‌ مهلك‌ و ‌از‌ ‌بين‌ رفتند و هلاك‌ شدند و ‌هم‌ ظالمون‌ حال‌ ‌است‌ ‌يعني‌ ‌در‌ حالي‌ ‌که‌ ‌آنها‌ ظالم‌ بودند ‌هم‌ بخود ظلم‌ كردند ‌که‌ ‌از‌ نعم‌ الهيه‌ محروم‌ شدند و ‌خود‌ ‌را‌ بهلاكت‌ انداختند و ‌هم‌ برسول‌ الهي‌ ظلم‌ كردند و ‌او‌ ‌را‌ تكذيب‌ كردند و مستحق‌ عذاب‌ ابدي‌ ‌در‌ قيامت‌ شدند و ‌از‌ فيوضات‌ اخروي‌ محروم‌ شدند سپس‌ خداوند مؤمنين‌ ‌را‌ گوشزد ميفرمايد و پند ميدهد ‌که‌ ‌شما‌ مثل‌ اهل‌ ‌آن‌ قريه‌ نباشيد ‌که‌ كفران‌ نعم‌ الهي‌ كنيد و تكذيب‌ پيغمبر ‌خود‌ ‌را‌ كنيد ‌که‌ ‌هم‌ سلب‌ نعم‌ ‌از‌ ‌شما‌ ميشود و ‌هم‌ ببلا هلاك‌ ميشويد و ‌هم‌ مستحق‌ عذاب‌ اخروي‌ ميگرديد و بخود و برسول‌ ‌خود‌ ظلم‌ نكنيد لذا ميفرمايد:
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 113)- نه تنها نعمتهای مادی آنها در حد کمال بود که از نعمتهای معنوی یعنی وجود فرستاده خدا و تعلیمات آسمانی او نیز برخوردار بودند «و پیامبری از خود آنها به سوی آنها آمد (و آنها را به آیین حق دعوت کرد و اتمام حجت نمود) ولی آنها به تکذیبش پرداختند» (وَ لَقَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ فَکَذَّبُوهُ).
«پس در این هنگام عذاب الهی آنها را فرو گرفت، در حالی که آنها ظالم و ستمگر بودند» (فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ وَ هُمْ ظالِمُونَ).
}}


|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۰۲


ترجمه

پیامبری از خودشان به سراغ آنها آمد، او را تکذیب کردند؛ از این رو عذاب الهی آنها را فراگرفت در حالی که ظالم بودند!

و همانا فرستاده‌اى از خودشان به سوى آنها آمد، اما او را تكذيب كردند، پس در حالى كه ظالم بودند آنها را عذاب در گرفت
و به يقين، فرستاده‌اى از خودشان برايشان آمد، اما او را تكذيب كردند، پس در حالى كه ظالم بودند آنان را عذاب فرو گرفت.
و رسولی از خود آنها بر آنها آمد ولی او را تکذیب کردند، و عذاب بر آنها فرا رسید در حالی که ستمکار بودند.
و همانا پیامبری از خود آنان برای [هدایت] شان آمد، ولی او را تکذیب کردند، پس عذاب [خدا] آنان را در حالی که ستمکار بودند، فراگرفت.
پيامبرى از خودشان به نزدشان آمد، تكذيبش كردند؛ و عذاب، آن ستمكاران را فروگرفت.
و به راستی که پیامبری از خودشان به سوی آنان آمد، آنگاه او را دروغ‌زن انگاشتند، و سرانجام در حالی که ستمکار [مشرک‌] بودند، عذاب آنان را فرو گرفت‌
و هر آينه آنان را فرستاده‌اى از خودشان بيامد، اما او را دروغگو انگاشتند، پس عذاب آنان را در حالى كه ستمكار بودند فروگرفت.
پیغمبری از خود آنان به سوی ایشان آمد (و همگان را به آئین حق دعوت کرد) امّا آنان دروغگویش نامیدند (و دعوتش را نپذیرفتند)، پس عذاب (الهی) ایشان را در حال ستمگری فرو گرفت.
و به‌راستی و درستی فرستاده‌ای از خودشان برایشان آمد، پس او را تکذیب کردند. پس در حالی که ظالم بودند آنان را عذاب فرو گرفت.
و هر آینه بیامدشان پیمبری از ایشان پس تکذیبش کردند پس گرفت ایشان را عذاب حالی که بودند ستمگران‌


النحل ١١٢ آیه ١١٣ النحل ١١٤
سوره : سوره النحل
نزول : ٢ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١١
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«وَ هُمْ ظالِمُونَ»: در حالی که ظالم و ستمگر بودند. در حین ستمگریشان.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ لَقَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ وَ هُمْ ظالِمُونَ «113»

البتّه پيامبرى از ميان خودشان به سراغشان آمد، امّا او را تكذيب كردند، پس ايشان را در حالى كه ستمكار بودند، عذاب فراگرفت.

نکته ها

اين آيه در ادامه آيه‌ى قبل مى‌فرمايد: مردم ناسپاس نه تنها نعمت‌هاى مادى را كفران كردند، بلكه بزرگ‌ترين نعمت‌هاى معنوى، يعنى پيامبران الهى را تكذيب نمودند كه در نتيجه قهر خداوند آنان را فراگرفت.

پیام ها

1- پيامبران از ميان مردم و مردمى بودند. كفّار آنان را مى‌شناختند، امّا لجاجت مى‌كردند. «رَسُولٌ مِنْهُمْ»

2- عذاب خداوند، پس از اتمام حجّت است. جاءَهُمْ رَسُولٌ‌ ... فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ‌

3- تكذيب پيامبران، هم ظلم به خود، هم مكتب وهم رهبر است. فَكَذَّبُوهُ‌ ... هُمْ ظالِمُونَ‌

تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 592

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لَقَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ وَ هُمْ ظالِمُونَ (113)


«1» تفسير برهان جلد 2، صفحه 386.

«2» تفسير قمى جلد 1، صفحه 391.

جلد 7 - صفحه 296

وَ لَقَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ‌: و هر آينه بتحقيق آمد بديشان، يعنى اهل مكه، پيغمبرى از ايشان يعنى حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم. فَكَذَّبُوهُ‌:

پس تكذيب كردند او را، فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ‌: پس فرا گرفت ايشان را عذاب، يعنى قحط و ترس، يا قتل روز بدر. وَ هُمْ ظالِمُونَ‌: و حال آنكه ايشان ستمكاران بودند بر نفس خود به شرك و تكذيب. نزد بعضى‌ «1» مراد به قريه نامعين است كه خداوند مثل زده.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


يَوْمَ تَأْتِي كُلُّ نَفْسٍ تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها وَ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ (111) وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ (112) وَ لَقَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ وَ هُمْ ظالِمُونَ (113) فَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالاً طَيِّباً وَ اشْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ (114) إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (115)

ترجمه‌

روز كه ميآيد هر كسى با آنكه مجادله ميكند براى خودش و وفا كرده ميشود بهر كس آنچه بجا آورد و آنها ستم كرده نميشوند

و زد خدا مثلى كه بلدى بود امن و آرام ميآمد آنرا روزيش فراوان از هر جا پس كفران نمودند بنعمتهاى خدا پس چشانيدشان خدا اثر لباس گرسنگى و ترس را براى آنچه بودند كه ميكردند

و بتحقيق آمد آنها را پيغمبرى از خودشان پس تكذيب نمودند او را پس گرفت آنها را عذاب در حاليكه بودند ستمكاران‌

پس بخوريد از آنچه روزى داد شما را خدا حلال پاكيزه و شكر كنيد نعمت خدا را اگر باشيد كه او را ميپرستيد

جز اين نيست كه حرام كرد بر شما مردار و خون و گوشت خوك و آنچه را كه بانگ زده شود براى غير خدا به آن پس كسيكه مضطرّ شود در حاليكه نه ستمكار باشد و نه متعدى پس همانا خداوند آمرزنده مهربان است..


جلد 3 صفحه 322

تفسير

ظرف در صدر آيه يا متعلّق است بغفور رحيم در آيه سابقه يا به اذكر مقدّر و مراد روز قيامت كبرى است كه مردم در پيشگاه الهى حاضر ميشوند و هر كس حجّت باطلى اقامه مينمايد براى رفع تقصير از خود و عذر غير موجّهى ميآورد براى ترك اطاعت خويش و كسى بفكر كسى نيست روز وا نفسا است و جزاى اعمال بد و خوب آنها بدون كم و زياد بآنها داده ميشود و در اين باب بر آنها ستم نميشود كه از عمل خيرشان چيزى كاسته يا بر عمل شرّشان چيزى افزوده شود و ممكن است عين اعمال بآنها مسترد شود بصورت زشت و زيبا و خداوند مثلى زده است براى اهل مكّه كه در بلدى بودند امن و مورد اطمينان از هجوم دشمن باحترام كعبه با وسعت رزق چون از طائف و غيره انواع فواكه و اطعمه بآن جا حمل ميشد و مرفّه البال زندگانى مينمودند پس كفران نعمت كردند و بت پرست شدند و خداوند چشانيد بآنها و مقدّر كرد براى اهالى آن گرسنگى و ترس را كه مانند لباس بر بدنشان احاطه داشت براى اعمال بدشان و آمد از طرف خداوند نزد آنها پيغمبرى از اهل بلد خودشان پس تكذيب نمودند او را و معذب بعذاب مذكور شدند با آنكه ستمكار بودند بر خودشان و بعضى گفته‌اند عذابشان در جنگ بدر بود و آنكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نفرين فرمود آنها را و از خداوند خواست كه هفت سال بقحطى مبتلا شوند مانند اهل مصر در زمان حضرت يوسف عليه السّلام بعلاوه منع فرمود از آنكه آذوقه بآن جا حمل شود و از ترس مسلمانان جرئت مسافرت براى تجارت نداشتند و از گرسنگى مردار و خون ميخوردند و قمّى ره فرموده اينها قومى بودند كه نهر آبى داشتند و با وفور نعمت و رفاهيّت زندگانى ميكردند پس كفران نعمت نمودند و استنجاء كردند بخمير براى آنكه نرم باشد پس نهرشان خشك شد و گرفتار قحطى شدند بطوريكه همان خميرهائى كه خودشان را با آنها پاك كرده بودند بين خودشان قسمت ميكردند و ميخوردند و اين بنظر حقير منافى با بيان سابق نيست چون مثل با ممثّل بايد مطابق باشد حال آنها هم با اهل مكّه مطابق است در كفران نعمت و تبديل آن بعقوبت و پس از انقضاء ايّام شدّت و محنت و قبول اسلام خداوند از نظر رحمت و رأفت نعمت خود را براى آنها عودت داد و اباحه فرمود بصيغه امر كه بخوريد از آنچه روزى داد شما را خدا از غنائم وافر و سائر نعم كه حلال و پاكيزه‌


جلد 3 صفحه 323

است براى شما و شكر نعمت خدا را بجا آوريد اگر عبادت مينمائيد خداوند يگانه را و دست از بت پرستيدن برداشته‌ايد و طالب رضاى خدا و خوشنودى پيغمبر او هستيد فقط حرام شد بر شما مردار و خون و گوشت خوك و حيواناتى كه در وقت كشتن آنها نام بتها برده شود و باسم غير خدا آنرا ذبح كنند آنهم در صورت اختيار نه اضطرار بتفصيلى كه در سوره بقره ذيل همين آيه گذشت و اينجا بمناسبت مقام تكرار شده است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لَقَد جاءَهُم‌ رَسُول‌ٌ مِنهُم‌ فَكَذَّبُوه‌ُ فَأَخَذَهُم‌ُ العَذاب‌ُ وَ هُم‌ ظالِمُون‌َ (113)

و ‌هر‌ آينه‌ بتحقيق‌ آمد ‌آنها‌ ‌را‌ پيغمبري‌ ‌از‌ ‌خود‌ ‌آنها‌ ‌پس‌ ‌او‌ ‌را‌ تكذيب‌ كردند ‌پس‌ گرفت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ عذاب‌ و ‌آنها‌ ظالم‌ بودند (وَ لَقَد جاءَهُم‌) مرجع‌ همان‌ اهل‌ قريه‌ بودند ‌که‌ مبتلاء بجوع‌ و خوف‌ شدند بواسطه‌ كفران‌ نعم‌ الهي‌ (رَسُول‌ٌ مِنهُم‌) خداوند پيغمبري‌ ‌از‌ ‌خود‌ ‌آنها‌ مبعوث‌ فرمود ‌که‌ ‌آنها‌ هدايت‌ شوند و ‌از‌ بلاء جوع‌ و خوف‌ نجات‌ يابند و كفران‌ نعمت‌ نكنند و شكر گذار شوند ‌آنها‌ بعكس‌

جلد 12 - صفحه 200

فكذبوه‌ تكذيب‌ ‌آن‌ پيغمبر كردند و ايمان‌ نياوردند فَأَخَذَهُم‌ُ العَذاب‌ُ مثل‌ صاعقه‌ و صيحه‌ و نحو اينها عذاب‌ مهلك‌ و ‌از‌ ‌بين‌ رفتند و هلاك‌ شدند و ‌هم‌ ظالمون‌ حال‌ ‌است‌ ‌يعني‌ ‌در‌ حالي‌ ‌که‌ ‌آنها‌ ظالم‌ بودند ‌هم‌ بخود ظلم‌ كردند ‌که‌ ‌از‌ نعم‌ الهيه‌ محروم‌ شدند و ‌خود‌ ‌را‌ بهلاكت‌ انداختند و ‌هم‌ برسول‌ الهي‌ ظلم‌ كردند و ‌او‌ ‌را‌ تكذيب‌ كردند و مستحق‌ عذاب‌ ابدي‌ ‌در‌ قيامت‌ شدند و ‌از‌ فيوضات‌ اخروي‌ محروم‌ شدند سپس‌ خداوند مؤمنين‌ ‌را‌ گوشزد ميفرمايد و پند ميدهد ‌که‌ ‌شما‌ مثل‌ اهل‌ ‌آن‌ قريه‌ نباشيد ‌که‌ كفران‌ نعم‌ الهي‌ كنيد و تكذيب‌ پيغمبر ‌خود‌ ‌را‌ كنيد ‌که‌ ‌هم‌ سلب‌ نعم‌ ‌از‌ ‌شما‌ ميشود و ‌هم‌ ببلا هلاك‌ ميشويد و ‌هم‌ مستحق‌ عذاب‌ اخروي‌ ميگرديد و بخود و برسول‌ ‌خود‌ ظلم‌ نكنيد لذا ميفرمايد:

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 113)- نه تنها نعمتهای مادی آنها در حد کمال بود که از نعمتهای معنوی یعنی وجود فرستاده خدا و تعلیمات آسمانی او نیز برخوردار بودند «و پیامبری از خود آنها به سوی آنها آمد (و آنها را به آیین حق دعوت کرد و اتمام حجت نمود) ولی آنها به تکذیبش پرداختند» (وَ لَقَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ فَکَذَّبُوهُ).

«پس در این هنگام عذاب الهی آنها را فرو گرفت، در حالی که آنها ظالم و ستمگر بودند» (فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ وَ هُمْ ظالِمُونَ).

نکات آیه

۱- پیامبران و رسولان، از نعمتهاى الهى براى امتها (فکفرت بأنعم الله ... و لقد جاءهم رسول منهم) برداشت فوق، بر این اساس است که آیه شریفه بیانگر مصداق دیگرى باشد از نعمتهاى اعطایى خداوند به امتها که در آیه قبل از آن یاد شده است.

۲- پیامبران و رسولان، از میان توده ها و از متن جامعه خویش برانگیخته شدند. (جاءهم رسول منهم)

۳- تکذیب رسولان و رهبران الهى، ناسپاسى نعمتهاى خداوندى است. (فکفرت بأنعم الله ... و لقد جاءهم رسول منهم فکذّبوه)

۴- انتخاب پیامبران از میان خود انسانها و از متن جامعه خویش، داراى نقشى مهم در رسالت آنان (جاءهم رسول منهم) تصریح خداوند به عبارت «رسول منهم» (رسولى از خود آنان) مى تواند اشاره به مطلب فوق داشته باشد.

۵- عذاب و کیفر امتها، پس از اتمام حجت الهى بر آنان با فرستادن انبیا بود. (لقد جاءهم رسول منهم فکذّبوه فأخذهم العذاب)

۶- حیات و پویایى جوامع، در پرتو ارزشهاى معنوى علاوه بر نعمتهاى مادى است. (یأتیها رزقها رغدًا من کلّ مکان ... و لقد جاءهم رسول منهم) جمله «یأتیها رزقها...» مى تواند اشاره به نعمتهاى مادى و «و لقد جاءهم رسول منهم» اشاره به ارزشهاى معنوى داشته باشد.

۷- فقر، ناامنى و عذاب دنیوى، دستاورد تکذیب کنندگان انبیا و رسولان الهى (فأذقها الله لباس الجوع و الخوف ... رسول منهم فکذّبوه فأخذهم العذاب)

۸- تکذیب رسولان و رهبران الهى، ظلم بوده و موجب عذاب و مشکلات دنیوى است. (رسول منهم فکذّبوه فأخذهم العذاب و هم ظلمون)

۹- عملکرد خود انسانها، عامل ابتلاى آنان به عذاب فراگیر الهى است. (فکذّبوه فأخذهم العذاب و هم ظلمون)

۱۰- مبتلا شدن مکیان به عذاب، پس از تکذیب پیامبراکرم(ص) (قریة کانت ءامنة ... و لقد جاءهم رسول منهم فکذّبوه فأخذهم العذاب) برداشت فوق، بنابراین نکته است که مراد از قریه یاد شده در آیه قبل، «مکه» باشد و ضمایر «جائهم» و «فأخذهم» به مکیان برگردد.

موضوعات مرتبط

  • اتمام حجت: نقش اتمام حجت ۵
  • ارزشها: آثار ارزشهاى معنوى ۶
  • امتها: اتمام حجت بر امتها ۵; قانونمندى عذاب امتها ۵
  • امکانات مادى: آثار امکانات مادى ۶
  • انبیا: آثار بعثت انبیا ۵; آثار تکذیب انبیا ۷، ۸; تکذیب انبیا ۳; خاستگاه انبیا ۲، ۴; عوامل مؤثر در مسؤولیت انبیا ۴; مردمى بودن انبیا ۲; نقش مردمى بودن انبیا ۴
  • خدا: اتمام حجت خدا ۵; عذابهاى خدا ۹; قانونمندى کیفرهاى خدا ۵; نعمتهاى خدا ۱
  • رشد: عوامل رشد اجتماعى ۶
  • رهبران دینى: آثار تکذیب رهبران دینى ۸
  • سختى: عوامل سختى ۸
  • ظلم: موارد ظلم ۸
  • عذاب: عذاب بعد از اتمام حجت ۵; موجبات عذاب ۸، ۹، ۱۰; موجبات عذاب دنیوى ۷
  • عمل: آثار عمل ۹
  • فقر: عوامل فقر ۷
  • کفران: کفران نعمت ۳
  • محمد(ص): آثار تکذیب محمد(ص) ۱۰
  • مکه: عذاب اهل مکه ۱۰
  • ناامنی: عوامل ناامنى اجتماعى ۷
  • نعمت: نعمت انبیا ۱

منابع