الحجر ٩٥: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
[[القلم ٩ | وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ]] (۰) | [[القلم ٩ | وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ]] (۰) | ||
</div> | </div> | ||
== نزول == | |||
'''شأن نزول آیات ۹۴ و ۹۵:''' | |||
این آیات بعد از سه سال از بعثت رسول خدا صلى الله علیه و آله در مکه نازل گردید و روز بعثت پیامبر روز دوشنبه بوده و على در روز سهشنبه به رسول خدا صلی الله علیه و آله ایمان آورد سپس خدیجه دختر خویلد زوجه رسول خدا به وى ایمان آورد و روزى ابوطالب داخل خانه پیامبر گردید، دید پیامبر مشغول نماز است و على نیز در کنار او به خواندن نماز مشغول است. | |||
جعفر که به همراه پدرش ابوطالب به منزل پیامبر آمده بود به دستور ابوطالب در طرف چپ رسول خدا صلی الله علیه و آله به خواندن نماز مشغول گردید. در این موقع بود که پیامبر هنگام نماز، على و جعفر و زید بن حارثة و خدیجه با وى بخواندن نماز مشغول بودند و استهزاءکنندگان به رسول خدا صلی الله علیه و آله پنج نفر بودند: ولید بن مغیرة، عاص بن وائل، اسود بن مطّلب، اسود بن عبد یغوث، حارث بن طلاطله خزاعى و این آیات نازل گردید.<ref> تفاسیر على بن ابراهیم و برهان.</ref> | |||
و نیز گویند آیه ۹۵ درباره عده اى از شیاطین قریش آمده که پیوسته رسول خدا صلى الله علیه و آله را آزار داده و میرنجانیدند و مسخره میکردند و آنها عبارت بودند از: ولید ابن مغیرة و عاص بن وائل و عدى بن قیس و اسود بن مطلب و اسود بن عبد یغوث و بعضى به جاى عدى، حارث بن قیس گفته اند. همه اینها در مواقع مختلف به امراض گوناگون طبق نفرین پیامبر از بین رفتند.<ref> تفسیر کشف الاسرار.</ref> | |||
انس بن مالک گوید: پیامبر بر عده اى از مردم مکه گذشت در حالتى که آنها از پیامبر عیبجوئى میکردند و مى گفتند: این مرد گمان میکند که پیامبر بوده و جبرئیل با او همراه است سپس این آیه نازل گردید.<ref> طبرانى و بزار.</ref> | |||
شیخ ما بدون ذکر عنوان شأن و نزول از قول سعید بن جبیر اسامى آن پنج نفر از قریش را چنین ذکر نموده است، ولید بن مغیرة، عاص بن وائل و ابوزمعة و اسود بن عبد یغوث و حرث بن عیطلة و بعضى بجاى اسود بن عبد یغوث، اسود بن عبدالمطلب گفته اند و خداوند همه آنها را نابود ساخت. | |||
== تفسیر == | == تفسیر == | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۱#link187 | آيات ۸۵ - ۹۹،سوره حجر]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۱#link187 | آيات ۸۵ - ۹۹،سوره حجر]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۱#link188 | معناى آيه شريفه ((و ما خلقنا...))]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۱#link188 | معناى آيه شريفه ((و ما خلقنا...))]] | ||
خط ۴۸: | خط ۶۳: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۲#link201 | تكاليف الهى همواره ملازم آدمى بوده و بشر در همه احوال محتاج دين است]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۲#link201 | تكاليف الهى همواره ملازم آدمى بوده و بشر در همه احوال محتاج دين است]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۵۱#link42 | آيه ۹۲ - ۹۹]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۵۱#link42 | آيه ۹۲ - ۹۹]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۵۱#link43 | تفسير :]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۵۱#link43 | تفسير :]] | ||
خط ۵۵: | خط ۷۲: | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۵۱#link46 | ۲ - تاءثير توجه به خدا در قدرت روح]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۵۱#link46 | ۲ - تاءثير توجه به خدا در قدرت روح]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۵۱#link47 | ۳ - عبادت و تكامل]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۵۱#link47 | ۳ - عبادت و تكامل]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ «94» إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ «95» | |||
پس آنچه را بدان مأمور شدهاى آشكار كن و از مشركان اعراض نما (و به آنان اعتنا نكن) همانا ما تو را از (شرّ) استهزا كنندگان كفايت كرديم. | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ (95) | |||
إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ: بدرستى كه ما كفايت كرديم تو را شرّ | |||
---- | |||
«1» منهج الصادقين جلد 5، صفحه 174. | |||
«2» تفسير برهان جلد 2، صفحه 55. | |||
جلد 7 - صفحه 150 | |||
مستهزئان. حاصل اين آيات آنكه: قيام كن به اظهار دعوت در آنچه مأمور هستى، و از كسى مترس كه ما كفايت كنيم تو را شرّ دشمنان، چنانكه كفايت نموديم شرّ مستهزئان را. | |||
تفسير برهان «1»: على بن ابراهيم فرمايد: اين آيه شريفه در مكه نازل شد سه سال بعد از بعثت در روز دوشنبه، و حضرت على عليه السّلام روز سه شنبه اسلام اختيار نمود، بعد خديجه دختر خويلد، ابو طالب با جعفر وارد، در حالتى كه پيغمبر مشغول نماز، و على عليه السّلام به طرف او، ابو طالب فرمود به جعفر كه: با پسر عم خود نماز گزار. جعفر دست راست ايستاد. | |||
چون دو سال گذشت اين آيه نازل شد، و مستهزئان به پيغمبر پنج نفر بودند «2»: وليد بن مغيره، عاص بن وائل، اسود بن عبد المطلب، اسود بن عبد يغوث، حارث بن قيس طلاطله. روزى حضرت در مسجد الحرام نشسته، اين پنج نفر وارد و استهزاء نموده، به طواف مشغول شدند. جبرئيل گفت: مرا فرمودند شرّ اينها را دفع كنم. اشاره كرد به ساق وليد، و به كف پاى عاص، و به بينى حارث، و به صورت اسود، و به چشم اسود بن مطلب؛ و هر پنج نفر هلاك شدند در يك ساعت، هر كدام به دردى، و در موقع هلاكت صدا مىزد (قتلنى ربّ محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) اما وليد، تيرى به جامهاش بند، و از شدت تكبر اعتنا ننموده به ساق او رفته، مجروح و به جهنم واصل. و خارى به پاى عاص فرو رفته، و از بينى حارث قيح جارى، و اسود بن قيس مستسقى و تمام بدنش ورم، و چشم اسود كور شد، آيه شريفه آمد (إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ) بدرستى كه ما كفايت كرديم تو را شرّ مستهزئين. | |||
---- | |||
«1» تفسير برهان جلد 2، صفحه 357. | |||
«2» مجمع البيان، جلد 3، صفحات 346 و 347. | |||
جلد 7 - صفحه 151 | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ (94) إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ (95) الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ (96) وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِما يَقُولُونَ (97) فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ كُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ (98) | |||
وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ (99) | |||
ترجمه | |||
پس آشكار قيام كن بآنچه مأمور شوى و روى گردان از مشركان | |||
همانا ما كفايت كنيم از تو استهزاء كنندگانرا | |||
آنانكه قرار ميدهند با خدا خداى ديگرى را پس زود باشد كه بدانند | |||
و بتحقيق ميدانيم كه تو تنگ ميشود سينهات بآنچه ميگويند | |||
پس تسبيح كن بستايش پروردگارت و باش از سجده كنندگان | |||
و پرستش كن پروردگارت را تا برسد تو را مرگ. | |||
تفسير | |||
در اكمال از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پنج سال در خفاء بود و براى ترس از كفّار مكتوم داشت و اظهار نفرمود امر خود را و على عليه السّلام | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 267 | |||
و خديجه با او بودند پس مأمور شد از جانب خدا بآنكه آشكار قيام بامر نمايد ظاهر شد و اظهار كرد امر خود را و در روايت ديگر سه سال تعيين شده و عيّاشى ره از آنحضرت اين معنى را نقل نموده و آنكه چون عرضه داشت نفس خود را بقبايل عرب تكذيب كردند آنحضرت را و گفتند دور شو از ما و قمّى ره فرموده اين آيه در مكّه نازل شد بعد از نبوّت پيغمبر بسه سال و حديث اكمال را مفصّلتر نقل نموده و استهزاء كنندگانرا فرموده وليد بن مغيره و عاص بن وائل و اسود بن مطّلب و اسود بن عبد يغوث و حرث بن طلاطله بودند و عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه استهزاء كنندگان به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين پنج نفر نامبرده بودند و چون خداوند بآنحضرت وعده فرمود كه شرّ آنها را از او كفايت كند دانست كه ذليل شدند پس ببدترين وجهى از وجوه ميراند آنها را خدا و در احتجاج از امير المؤمنين عليه السّلام حديث مفصّلى نقل نموده كه در آن اسماء اين پنج نفر ذكر شده و آنكه همه در يكروز مردند و گفتند خداى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ما را كشت وليد بن مغيره عبور نمود و در راه تيرى تراشيده و گذارده شده بود به رگ حيات آن اصابت نمود و پاره كرد و خون جارى گشت تا مرد و عاص بن وائل براى كارى از خانه بيرون رفت سنگى زير پايش غلطيد و افتاد و پاره پاره شد و مرد و اسود بن عبد يغوث باستقبال پسرش رفت و زير سايه درختى نشست و جبرئيل نازل شد و سر او را گرفت و بدرخت زد او بغلامش گفت نگذار اين شخص سر مرا بدرخت بزند غلامش گفت من كسيرا نمىبينم خودت سرت را بدرخت ميزنى و كشته شد و اسود بن مطّلب بنفرين پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كور شد و مرد و حرث بن طلاطله از خانه بيرون رفت و باد سام او را گرفت و سياه شد و چون بخانه برگشت كسانش او را نشناختند و در خانه راهش ندادند و او گفت من حرثم آنها قبول نكردند و بر او غضب نمودند و او را كشتند و روايت شده است كه اينها يك روز به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گفتند اگر تا ظهر از قولت برنگشتى تو را خواهيم كشت و آنحضرت غمناك وارد خانه شد و در خانه را بروى خود بست پس در همان ساعت جبرئيل از جانب خدا نازل شد و عرض كرد يا محمّد خداوند سلام بتو سلام ميرساند و ميفرمايد اصدع بما تؤمر و أعرض عن المشركين يعنى اظهار كن امر خود را باهل مكّه و بخوان آنها را بايمان حضرت فرمود اى | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 268 | |||
جبرئيل چه كنم با مستهزئين و تهديد آنها جواب رسيد انّا كفيناك المستهزئين حضرت فرمود آنها الساعة نزد من بودند عرض كرد كفايت كردم امر آنها را و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم علنا دعوت فرمود و قمّى ره بعد از نقل كيفيّت هلاك استهزاء كنندگان فرموده پس حضرت از خانه بيرون آمد و بر حجر اسمعيل ايستاد و مردم را بشهادت بر توحيد و رسالت خود رسما دعوت فرمود و فرمود بتها را بشكنيد تا مالك ملك عرب و عجم شويد و ببهشت برويد باز استهزاء نمودند و گفتند محمّد ديوانه شده ولى از ترس حضرت ابو طالب جرئت جسارت بيشترى ننمودند پس خلاصه مفاد آيات شريفه آنستكه خداوند پس از بيان مسئوليّت تمام فرق كفّار فرموده پس آشكار كن مأموريت خود را و اعتنائى مكن باقوال و اعمال اهل شرك ما شرّ آنها و كسانيرا كه بتو استهزاء مينمايند از تو دفع ميكنيم آنها كسانى هستند كه براى خدا شريك قرار دادند و بزودى بكيفر اعمال خودشان خواهند رسيد و ميفهمند چه خطاء بزرگى كردند ما ميدانيم تو از اقوال آنها دلتنگ ميشوى ولى رفع دلتنگى تو بخلوت با خداوند و تسبيح و حمد و سجده در پيشگاه او كه همه در نماز جمع است خواهد شد و مشغول بعبادت پروردگارت باش تا برسد بتو آن امر يقينى كه مرگ است و بهمه خواهد رسيد در مجمع روايت نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هر وقت از امرى محزون ميشد پناه ميبرد بنماز و ثواب قرائت اين سوره در ذيل سوره سابقه گذشت. | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 269 | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
إِنّا كَفَيناكَ المُستَهزِئِينَ (95) | |||
محققا ما كفايت ميكنيم ترا كساني که ترا استهزاء ميكنند جادوگر مجنون ساحر كذّابت ميخوانند، و بالجمله هم اذيتهاي روحي و جسمي ميكنند إِنّا كَفَيناكَ ما ترا از شر آنها نجات ميدهيم و ترا حفظ ميكنيم و بر سر آنها مسلط مينمائيم المُستَهزِئِينَ و آنها را بقتل و اسيري و ذلت مياندازيم. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 95)- سپس خداوند برای تقویت قلب پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به او اطمینان میدهد | |||
ج2، ص547 | |||
که در برابر استهزاء کنندگان از وی حمایت میکند، میفرماید: «ما شرّ استهزاء کنندگان را از تو دفع کردیم» (إِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ). | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۵۳
ترجمه
الحجر ٩٤ | آیه ٩٥ | الحجر ٩٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«کَفَیْنَاکَ»: تو را بسندهایم. تو را حمایت و حفاظت میکنیم (نگا: بقره / .
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
شأن نزول آیات ۹۴ و ۹۵:
این آیات بعد از سه سال از بعثت رسول خدا صلى الله علیه و آله در مکه نازل گردید و روز بعثت پیامبر روز دوشنبه بوده و على در روز سهشنبه به رسول خدا صلی الله علیه و آله ایمان آورد سپس خدیجه دختر خویلد زوجه رسول خدا به وى ایمان آورد و روزى ابوطالب داخل خانه پیامبر گردید، دید پیامبر مشغول نماز است و على نیز در کنار او به خواندن نماز مشغول است.
جعفر که به همراه پدرش ابوطالب به منزل پیامبر آمده بود به دستور ابوطالب در طرف چپ رسول خدا صلی الله علیه و آله به خواندن نماز مشغول گردید. در این موقع بود که پیامبر هنگام نماز، على و جعفر و زید بن حارثة و خدیجه با وى بخواندن نماز مشغول بودند و استهزاءکنندگان به رسول خدا صلی الله علیه و آله پنج نفر بودند: ولید بن مغیرة، عاص بن وائل، اسود بن مطّلب، اسود بن عبد یغوث، حارث بن طلاطله خزاعى و این آیات نازل گردید.[۱]
و نیز گویند آیه ۹۵ درباره عده اى از شیاطین قریش آمده که پیوسته رسول خدا صلى الله علیه و آله را آزار داده و میرنجانیدند و مسخره میکردند و آنها عبارت بودند از: ولید ابن مغیرة و عاص بن وائل و عدى بن قیس و اسود بن مطلب و اسود بن عبد یغوث و بعضى به جاى عدى، حارث بن قیس گفته اند. همه اینها در مواقع مختلف به امراض گوناگون طبق نفرین پیامبر از بین رفتند.[۲]
انس بن مالک گوید: پیامبر بر عده اى از مردم مکه گذشت در حالتى که آنها از پیامبر عیبجوئى میکردند و مى گفتند: این مرد گمان میکند که پیامبر بوده و جبرئیل با او همراه است سپس این آیه نازل گردید.[۳]
شیخ ما بدون ذکر عنوان شأن و نزول از قول سعید بن جبیر اسامى آن پنج نفر از قریش را چنین ذکر نموده است، ولید بن مغیرة، عاص بن وائل و ابوزمعة و اسود بن عبد یغوث و حرث بن عیطلة و بعضى بجاى اسود بن عبد یغوث، اسود بن عبدالمطلب گفته اند و خداوند همه آنها را نابود ساخت.
تفسیر
- آيات ۸۵ - ۹۹،سوره حجر
- معناى آيه شريفه ((و ما خلقنا...))
- بيان وهن استدلال هر يك از قائلين به جبر و تفويض به اين آيه شرفه براى اثباتمرام خود
- معناى ((صفح )) و فرق آن با ((عفو)) و مفاد جمله : ((فاصح الصفحالجميل ...))
- بيان اينكه مراد از ((سبعا من المثالى )) سوره حمد است و اشاره به وجوهى كه دربارهاين تعبير گفته است
- معناى ((مثانى )) و اشاره به معناهائى كه ديگران براى آن گفته اند
- بيان چهار دستور به رسول الله (ص ) در آيه شريفه
- مقصود از ((مقتسمين )) و وجه تسميه آنان به اين نام
- دستور علنى كردن دعوت به پيامبر(ص ): ((فاصدع بما تؤ مر))
- توضيح اينكه مراد از ((يقين )) در آيه : ((و اعبد ربك حتى ياءتيك اليقين )) مرگ است
- روايتى در توضيح معناى ((فاصفح الصفحالجميل )) و ((سبع مثالى )) و مراد از مقتسمين ))
- چند روايت درباره علنى شدن دعوت پيامبر(ص ) و نيز درباره پنج تن مستهزئين آنحضرت
- رواياتى در ذيل آيه ((واعبد ربك حتى ياتيك اليقين ))
- بحثى فلسفى در چگونگى تكليف و دوام آن
- تكاليف الهى همواره ملازم آدمى بوده و بشر در همه احوال محتاج دين است
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ «94» إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ «95»
پس آنچه را بدان مأمور شدهاى آشكار كن و از مشركان اعراض نما (و به آنان اعتنا نكن) همانا ما تو را از (شرّ) استهزا كنندگان كفايت كرديم.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ (95)
إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ: بدرستى كه ما كفايت كرديم تو را شرّ
«1» منهج الصادقين جلد 5، صفحه 174.
«2» تفسير برهان جلد 2، صفحه 55.
جلد 7 - صفحه 150
مستهزئان. حاصل اين آيات آنكه: قيام كن به اظهار دعوت در آنچه مأمور هستى، و از كسى مترس كه ما كفايت كنيم تو را شرّ دشمنان، چنانكه كفايت نموديم شرّ مستهزئان را.
تفسير برهان «1»: على بن ابراهيم فرمايد: اين آيه شريفه در مكه نازل شد سه سال بعد از بعثت در روز دوشنبه، و حضرت على عليه السّلام روز سه شنبه اسلام اختيار نمود، بعد خديجه دختر خويلد، ابو طالب با جعفر وارد، در حالتى كه پيغمبر مشغول نماز، و على عليه السّلام به طرف او، ابو طالب فرمود به جعفر كه: با پسر عم خود نماز گزار. جعفر دست راست ايستاد.
چون دو سال گذشت اين آيه نازل شد، و مستهزئان به پيغمبر پنج نفر بودند «2»: وليد بن مغيره، عاص بن وائل، اسود بن عبد المطلب، اسود بن عبد يغوث، حارث بن قيس طلاطله. روزى حضرت در مسجد الحرام نشسته، اين پنج نفر وارد و استهزاء نموده، به طواف مشغول شدند. جبرئيل گفت: مرا فرمودند شرّ اينها را دفع كنم. اشاره كرد به ساق وليد، و به كف پاى عاص، و به بينى حارث، و به صورت اسود، و به چشم اسود بن مطلب؛ و هر پنج نفر هلاك شدند در يك ساعت، هر كدام به دردى، و در موقع هلاكت صدا مىزد (قتلنى ربّ محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) اما وليد، تيرى به جامهاش بند، و از شدت تكبر اعتنا ننموده به ساق او رفته، مجروح و به جهنم واصل. و خارى به پاى عاص فرو رفته، و از بينى حارث قيح جارى، و اسود بن قيس مستسقى و تمام بدنش ورم، و چشم اسود كور شد، آيه شريفه آمد (إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ) بدرستى كه ما كفايت كرديم تو را شرّ مستهزئين.
«1» تفسير برهان جلد 2، صفحه 357.
«2» مجمع البيان، جلد 3، صفحات 346 و 347.
جلد 7 - صفحه 151
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ (94) إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ (95) الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ (96) وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِما يَقُولُونَ (97) فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ كُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ (98)
وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ (99)
ترجمه
پس آشكار قيام كن بآنچه مأمور شوى و روى گردان از مشركان
همانا ما كفايت كنيم از تو استهزاء كنندگانرا
آنانكه قرار ميدهند با خدا خداى ديگرى را پس زود باشد كه بدانند
و بتحقيق ميدانيم كه تو تنگ ميشود سينهات بآنچه ميگويند
پس تسبيح كن بستايش پروردگارت و باش از سجده كنندگان
و پرستش كن پروردگارت را تا برسد تو را مرگ.
تفسير
در اكمال از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پنج سال در خفاء بود و براى ترس از كفّار مكتوم داشت و اظهار نفرمود امر خود را و على عليه السّلام
جلد 3 صفحه 267
و خديجه با او بودند پس مأمور شد از جانب خدا بآنكه آشكار قيام بامر نمايد ظاهر شد و اظهار كرد امر خود را و در روايت ديگر سه سال تعيين شده و عيّاشى ره از آنحضرت اين معنى را نقل نموده و آنكه چون عرضه داشت نفس خود را بقبايل عرب تكذيب كردند آنحضرت را و گفتند دور شو از ما و قمّى ره فرموده اين آيه در مكّه نازل شد بعد از نبوّت پيغمبر بسه سال و حديث اكمال را مفصّلتر نقل نموده و استهزاء كنندگانرا فرموده وليد بن مغيره و عاص بن وائل و اسود بن مطّلب و اسود بن عبد يغوث و حرث بن طلاطله بودند و عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه استهزاء كنندگان به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين پنج نفر نامبرده بودند و چون خداوند بآنحضرت وعده فرمود كه شرّ آنها را از او كفايت كند دانست كه ذليل شدند پس ببدترين وجهى از وجوه ميراند آنها را خدا و در احتجاج از امير المؤمنين عليه السّلام حديث مفصّلى نقل نموده كه در آن اسماء اين پنج نفر ذكر شده و آنكه همه در يكروز مردند و گفتند خداى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ما را كشت وليد بن مغيره عبور نمود و در راه تيرى تراشيده و گذارده شده بود به رگ حيات آن اصابت نمود و پاره كرد و خون جارى گشت تا مرد و عاص بن وائل براى كارى از خانه بيرون رفت سنگى زير پايش غلطيد و افتاد و پاره پاره شد و مرد و اسود بن عبد يغوث باستقبال پسرش رفت و زير سايه درختى نشست و جبرئيل نازل شد و سر او را گرفت و بدرخت زد او بغلامش گفت نگذار اين شخص سر مرا بدرخت بزند غلامش گفت من كسيرا نمىبينم خودت سرت را بدرخت ميزنى و كشته شد و اسود بن مطّلب بنفرين پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كور شد و مرد و حرث بن طلاطله از خانه بيرون رفت و باد سام او را گرفت و سياه شد و چون بخانه برگشت كسانش او را نشناختند و در خانه راهش ندادند و او گفت من حرثم آنها قبول نكردند و بر او غضب نمودند و او را كشتند و روايت شده است كه اينها يك روز به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گفتند اگر تا ظهر از قولت برنگشتى تو را خواهيم كشت و آنحضرت غمناك وارد خانه شد و در خانه را بروى خود بست پس در همان ساعت جبرئيل از جانب خدا نازل شد و عرض كرد يا محمّد خداوند سلام بتو سلام ميرساند و ميفرمايد اصدع بما تؤمر و أعرض عن المشركين يعنى اظهار كن امر خود را باهل مكّه و بخوان آنها را بايمان حضرت فرمود اى
جلد 3 صفحه 268
جبرئيل چه كنم با مستهزئين و تهديد آنها جواب رسيد انّا كفيناك المستهزئين حضرت فرمود آنها الساعة نزد من بودند عرض كرد كفايت كردم امر آنها را و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم علنا دعوت فرمود و قمّى ره بعد از نقل كيفيّت هلاك استهزاء كنندگان فرموده پس حضرت از خانه بيرون آمد و بر حجر اسمعيل ايستاد و مردم را بشهادت بر توحيد و رسالت خود رسما دعوت فرمود و فرمود بتها را بشكنيد تا مالك ملك عرب و عجم شويد و ببهشت برويد باز استهزاء نمودند و گفتند محمّد ديوانه شده ولى از ترس حضرت ابو طالب جرئت جسارت بيشترى ننمودند پس خلاصه مفاد آيات شريفه آنستكه خداوند پس از بيان مسئوليّت تمام فرق كفّار فرموده پس آشكار كن مأموريت خود را و اعتنائى مكن باقوال و اعمال اهل شرك ما شرّ آنها و كسانيرا كه بتو استهزاء مينمايند از تو دفع ميكنيم آنها كسانى هستند كه براى خدا شريك قرار دادند و بزودى بكيفر اعمال خودشان خواهند رسيد و ميفهمند چه خطاء بزرگى كردند ما ميدانيم تو از اقوال آنها دلتنگ ميشوى ولى رفع دلتنگى تو بخلوت با خداوند و تسبيح و حمد و سجده در پيشگاه او كه همه در نماز جمع است خواهد شد و مشغول بعبادت پروردگارت باش تا برسد بتو آن امر يقينى كه مرگ است و بهمه خواهد رسيد در مجمع روايت نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هر وقت از امرى محزون ميشد پناه ميبرد بنماز و ثواب قرائت اين سوره در ذيل سوره سابقه گذشت.
جلد 3 صفحه 269
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنّا كَفَيناكَ المُستَهزِئِينَ (95)
محققا ما كفايت ميكنيم ترا كساني که ترا استهزاء ميكنند جادوگر مجنون ساحر كذّابت ميخوانند، و بالجمله هم اذيتهاي روحي و جسمي ميكنند إِنّا كَفَيناكَ ما ترا از شر آنها نجات ميدهيم و ترا حفظ ميكنيم و بر سر آنها مسلط مينمائيم المُستَهزِئِينَ و آنها را بقتل و اسيري و ذلت مياندازيم.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 95)- سپس خداوند برای تقویت قلب پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به او اطمینان میدهد
ج2، ص547
که در برابر استهزاء کنندگان از وی حمایت میکند، میفرماید: «ما شرّ استهزاء کنندگان را از تو دفع کردیم» (إِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ).
نکات آیه
۱- پیامبر(ص) تحت حمایت ویژه خداوند در برابر استهزا، آزار و اذیت مشرکان و دشمنان (إنا کفینک المستهزءین)
۲- نوید خداوند به پیامبر(ص) مبنى بر دفع شرّ استهزا کنندگان آن حضرت و قرآن (إنا کفینک المستهزءین)
۳- حمایت خداوند از پیامبر(ص) در برابر دشمنان، پشتوانه آن حضرت در آشکارا و علنى کردن دعوت خویش و بى اعتنایى به مشرکان و دشمنان (فاصدع بما تؤمر و أعرض عن المشرکین . إنا کفینک المستهزءین) جمله «إنا کفیناک ...» به منزله تعلیل براى جمله «فاصدع بماتؤمر ...» است; یعنى، چون ما از تو حمایت مى کنیم، پس به آنچه مأمور شدى عمل کن و از مشرکان اعراض نما.
۴- پیامبر(ص) در نیمه نخست رسالت (دوران مکه) مورد تمسخر مشرکان و مواجه با مخالفتها و آزار شدید روحى آنان بود. (و أعرض عن المشرکین. إنا کفینک المستهزءین)
۵- استهزا و تمسخر از روشهاى دشمنان و مخالفان علیه پیامبر(ص) (إنا کفینک المستهزءین) توصیف مشرکان و مخالفان پیامبر(ص) به «استهزاگران» نشان دهنده این نکته است که آنان همواره از این روش، براى مبارزه با آن حضرت استفاده مى کردند.
۶- پیامبر(ص) نسبت به دشمنى، آزار روحى و تمسخر مشرکان و کافران در صورت علنى و آشکارا نمودن دعوت خویش، نگران بود. (فاصدع بما تؤمر ... إنا کفینک المستهزءین) جمله «إنا کفیناک المستهزءین» احتمال دارد پاسخى باشد در برابر نگرانیهاى پیامبر(ص) که ممکن بود پس از فرمان آشکار کردن دعوت خود و اعراض از مشرکان (فاصدع بما تؤمر ... و أعرض عن المشرکین) بروز کند.
روایات و احادیث
۷- «عن أبان بن عثمان الأحمر رفعه قال: المستهزئون برسول الله(ص) خمسة، الولیدبن المغیرة المخزومى و العاص بن وائل السهمى و الأسود بن عبدیغوث زهرى و الأسود بن مطلّب و الحارث بن الطُلاطلة الثقفى;[۴] در مرفوعه ابان بن عثمان احمر آمده است که [معصوم(ع)] فرمود: استهزا کنندگان به رسول خدا(ص) پنج نفر بودند: ۱- ولید بن مغیرة مخزومى، ۲- عاص بن وائل سهمى، ۳- اسود بن عبدیغوث زهرى، ۴- اسود بن مطلّب، ۵- حارث بن طلاطلة الثقفى».
موضوعات مرتبط
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۴، ۷
- حمایتهاى خدا: مشمولان حمایتهاى خدا ۱، ۳
- خدا: بشارتهاى خدا ۲
- قرآن: دفع شرّ استهزاگران قرآن ۲
- کافران: استهزاهاى کافران ۶; دشمنى کافران ۶
- محمد(ص): اذیت محمد(ص) ۴، ۶; اذیتهاى دشمنان محمد(ص) ۱; استهزاگران محمد(ص) ۷; استهزاهاى دشمنان محمد(ص) ۱، ۵; استهزاهاى مخالفان محمد(ص) ۵; استهزاى محمد(ص)۱، ۴، ۵; بشارت به محمد(ص) ۲; بی اعتنایى محمد(ص) به دشمنان ۳; بی اعتنایى محمد(ص) به مشرکان ۳; حامى محمد(ص) ۱، ۳; دشمنان محمد(ص) ۶; دعوت آشکار محمد(ص) ۳، ۶; دفع شر استهزاگران محمد(ص) ۲; روش برخورد دشمنان محمد(ص) ۵; روش برخورد مخالفان محمد(ص) ۵; مخالفان محمد(ص) ۴; نگرانى محمد(ص) ۶
- مشرکان: اذیتهاى مشرکان ۱، ۴; استهزاهاى مشرکان ۱، ۴، ۶; دشمنى مشرکان ۶; مشرکان و محمد(ص) ۴