هود ٩٣: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۴#link352 | آيات ۹۵ - ۸۴، سوره هود]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۴#link352 | آيات ۹۵ - ۸۴، سوره هود]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۴#link353 | مبعوث شدن شعيب (ع ) به سوى قوم خود، و رساندن پيام : خدا را پرستش كنيد و كمفروشى نكنيد!]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۴#link353 | مبعوث شدن شعيب (ع ) به سوى قوم خود، و رساندن پيام : خدا را پرستش كنيد و كمفروشى نكنيد!]] | ||
خط ۴۵: | خط ۴۶: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۷#link369 | ۳- نظر تورات درباره آن حضرت]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۷#link369 | ۳- نظر تورات درباره آن حضرت]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۹_بخش۵۹#link128 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۹_بخش۵۹#link128 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ يا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى مَكانَتِكُمْ إِنِّي عامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ يُخْزِيهِ وَ مَنْ هُوَ كاذِبٌ وَ ارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ «93» | |||
و (شعيب گفت:) اى قوم من! (پس) هر چه در توان داريد انجام دهيد، من (نيز) كار خودم را خواهم كرد. بزودى خواهيد دانست (كه) عذاب خواركننده به سراغ چه كسى خواهد آمد و چه كسى دروغگوست. شما در انتظار باشيد، من (نيز) همراه شما منتظرم. | |||
===پیام ها=== | |||
1- گاهى انبيا از تأثير كلام خود مأيوس مىشدند. «اعْمَلُوا عَلى مَكانَتِكُمْ» | |||
2- اگر از هدايت مردم مأيوس شديد، بر مواضع خود استقامت كنيد. «إِنِّي عامِلٌ» | |||
3- آنجا كه موعظه كارساز نيست، بايد تهديد را در پيش گرفت. «سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ» | |||
جلد 4 - صفحه 115 | |||
4- پاسخ تهديد را بايد با تهديد داد. «لَرَجَمْناكَ، عَذابٌ يُخْزِيهِ» | |||
5- مردم، حضرت شعيب را دروغگو مىپنداشتند. «مَنْ هُوَ كاذِبٌ» | |||
6- ما به وظيفهى خود عمل كنيم، آنگاه در انتظار امدادهاى اوباشيم. «إِنِّي عامِلٌ، ارْتَقِبُوا» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ يا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى مَكانَتِكُمْ إِنِّي عامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ يُخْزِيهِ وَ مَنْ هُوَ كاذِبٌ وَ ارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ (93) | |||
پس بر سبيل تهديد فرمايد: | |||
وَ يا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى مَكانَتِكُمْ: و اى قوم من بجا آوريد بر همين حال كه هستيد از شرك و كفر و بخس، و بقدرى كه تمكن داريد عمل كنيد. إِنِّي عامِلٌ: بدرستى كه من عمل كنندهام بر آنچه امر فرموده پروردگارم، يا بجا آورم آنچه بر آن هستم از انذار و تخويف. سَوْفَ تَعْلَمُونَ: زود است كه بدانيد كدام خطا و جنايت كننده است بر نفس خود، يا زود باشد مبين شود براى شما و بدانيد عاقبت امر را. مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ يُخْزِيهِ: آن كس كه بيايد بدو عذابى كه او را رسوا سازد يا به فضيحت تمام او را هلاك كند، يا زود باشد كه بدانيد كيست كه بيايد او را عذابى كه رسوا نمايد او را. وَ مَنْ هُوَ كاذِبٌ: و بدانيد آنكه دروغگوى است به زعم شما و به جهت آن به عذاب خزى مؤاخذه شود؛ يعنى زود باشد كه بدانيد من بر حق هستم نه شما، يا زود است كه بدانيد كيست دروغگوى. وَ ارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ: و منتظر باشيد عذابى را كه من | |||
جلد 6 - صفحه 130 | |||
مىگويم، بدرستى كه من نيز با شما منتظرم ورود عذاب را بر شما. يا شما منتظر باشيد عذاب و لعنت را و من منتظرم ثواب و رحمت را. يا منتظر باشيد مواعيد شيطان را و من منتظرم مواعد رحمان را. | |||
در اكمال الدين صدوق رحمه الله و مجمع از حضرت رضا عليه السلّام: ما احسن الصّبر و انتظار الفرج: اما سمعت قول العبد الصّالح: و ارتقبوا انّى معكم رقيب. «1» فرمود: چه نيكو است صبر و انتظار فرج، آيا نشنيدى قول بنده صالح را كه منتظر باشيد و من با شما منتظرم. | |||
ايضا عياشى از آن حضرت روايت نموده كه انتظار فرج از فرج باشد، بعد اين آيه تلاوت فرمود. «2» عبرت: علامه مجلسى رحمه الله به سند معتبر از سهل بن سعيد نقل نموده «3» كه: هشام بن عبد الملك مرا فرستاد كه چاهى در رصافه حفر كنم، چون دويست قامت كنديم سر مردى پيدا شد، چون اطرافش را كنديم ديديم كه مردى است بر روى سنگى ايستاده و جامههاى سفيد پوشيده و دست راست او بر سرش گذاشته به روى ضربتى كه بر سرش زده بودند، هرگاه دستش را از آن موضع برمىداشتيم خون جارى مىشد، چون رها مىكرديم بر روى ضربت مىگذاشت خون بند مىآمد، و در جامهاش بود: منم شعيب بن صالح كه حضرت شعيب پيغمبر مرا به رسالت به قوم فرستاد، پس ضربتى بر من زدند و مرا در اين چاه انداختند و خاك بر روى من ريختند. چون قصه را به هشام نوشتيم در جواب نوشت كه آن چاه را پر كنيد و در جاى ديگر چاه حفر كنيد. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ إِلى مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ وَ لا تَنْقُصُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ إِنِّي أَراكُمْ بِخَيْرٍ وَ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ (84) وَ يا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ (85) بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ (86) قالُوا يا شُعَيْبُ أَ صَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوالِنا ما نَشؤُا إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ (87) قالَ يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ رَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً وَ ما أُرِيدُ أَنْ أُخالِفَكُمْ إِلى ما أَنْهاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلاَّ الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ (88) | |||
وَ يا قَوْمِ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقاقِي أَنْ يُصِيبَكُمْ مِثْلُ ما أَصابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صالِحٍ وَ ما قَوْمُ لُوطٍ مِنْكُمْ بِبَعِيدٍ (89) وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ (90) قالُوا يا شُعَيْبُ ما نَفْقَهُ كَثِيراً مِمَّا تَقُولُ وَ إِنَّا لَنَراكَ فِينا ضَعِيفاً وَ لَوْ لا رَهْطُكَ لَرَجَمْناكَ وَ ما أَنْتَ عَلَيْنا بِعَزِيزٍ (91) قالَ يا قَوْمِ أَ رَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ اتَّخَذْتُمُوهُ وَراءَكُمْ ظِهْرِيًّا إِنَّ رَبِّي بِما تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ (92) وَ يا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى مَكانَتِكُمْ إِنِّي عامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ يُخْزِيهِ وَ مَنْ هُوَ كاذِبٌ وَ ارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ (93) | |||
وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّيْنا شُعَيْباً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ أَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيارِهِمْ جاثِمِينَ (94) كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيها أَلا بُعْداً لِمَدْيَنَ كَما بَعِدَتْ ثَمُودُ (95) | |||
ترجمه | |||
و فرستاديم بسوى اهل مدين برادرشان شعيب را گفت اى قوم من بپرستيد خدا را نيست مر شما را هيچ خدائى جز او و كم مكنيد پيمانه و ترازو را | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 102 | |||
همانا من مىبينم شما را با ثروت و همانا من ميترسم بر شما عذاب روزى را فرا گيرنده | |||
و اى قوم من تمام كنيد پيمانه و ترازو را بعدالت و كم مكنيد از مردم چيزهاى آنها را و فساد مكنيد در زمين كه از فساد كنندگان باشيد | |||
باقى گذارده خدا بهتر است از براى شما اگر باشيد گروندگان و نيستم من بر شما نگهبان | |||
گفتند اى شعيب آيا نماز تو امر ميكند تو را كه ترك كنيم آنچه را مىپرستيدند پدران ما يا آنكه بجا آوريم در مالهامان آنچه را ميخواهيم همانا تو هر آينه توئى بردبار راه يافته | |||
گفت اى قوم من خبر دهيد مرا كه اگر بوده باشم داراى دليل واضحى از پروردگارم و روزى داده باشد مرا از خود روزى خوب و نميخواهم كه مخالفت كنم با شما در آنچه نهى ميكنم شما را از آن نميخواهم مگر بصلاح آوردن را بقدريكه بتوانم و نيست توفيق من مگر بكمك خدا بر او توكّل كردم و بسوى او بازگشت مينمايم | |||
و اى قوم من بر آن ندارد شما را مخالفت با من كه برسد شما را مانند آنچه رسيد قوم نوح يا قوم هود يا قوم صالح را و نباشد قوم لوط از شما دور | |||
و طلب آمرزش كنيد از پروردگارتان پس بازگشت كنيد بسوى او همانا پروردگار من مهربان و دوست دار است | |||
گفتند اى شعيب نميفهميم بسيارى را از آنچه ميگوئى و همانا ما هر آينه مىبينيم تو را در ميان خودمان ناتوان و اگر نبودند قبيله تو هر آينه سنگسار ميكرديم تو را و نيستى تو بر ما غالب | |||
گفت اى قوم من آيا قبيله من عزيزترند نزد شما از خدا و قرار داديد او را پشت سر خودتان همانا پروردگار من بآنچه ميكنيد احاطه دارنده است | |||
و اى قوم من كار كنيد بر حدّ توانائى خودتان همانا من كار كنندهام زود باشد كه بدانيد كيست كه مىآيد او را عذابى كه رسوا كند او را و كيست او دروغگو و منتظر باشيد كه من با شما منتظرم | |||
و چون آمد فرمان ما نجات داديم شعيب و آنانرا كه گرويدند با او برحمتى از خودمان و گرفت آنانرا كه ستم كردند فرياد آسمانى پس صبح نمودند در خانههاشان بر جاى ماندگان | |||
كه گويا اقامت نداشتند در آنها آگاه باشيد دورى از رحمت خدا است براى قوم مدين چنانچه دور شدند قوم ثمود. | |||
تفسير | |||
خداوند حضرت شعيب را مبعوث فرمود بر قوم خود كه اهل بلد مدين بودند و اطلاق برادر بمناسبت قوميّت است و شمهاى از حالات و نسب آنحضرت در سوره اعراف گذشت و مأموريّت او مانند ساير أنبياء عظام اوّلا دعوت بتوحيد بود و ثانيا نهى از كم فروشى چون قوم او با آنكه داراى مكنت و وسعت بودند عادت باين عمل قبيح | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 103 | |||
نموده بودند لذا آنحضرت در مقام ارشاد آنها اشاره باين نكته فرموده است كه مىبينم شما را مقرون بخير و بركت و نعمت الهى و اين مقتضى شكر و استغناء از كم فروشى است و ميترسم بر شما عذاب روزى را كه احاطه دارد آنروز بعذابش بر شما بطوريكه احدى از شما از دائره آن خارج نيست و بنابراين محيط در معنى صفت عذاب است اگر چه در لفظ صفت يوم باشد و محتمل است محيط بمعناى مهلك باشد كه گاهى استعمال ميشود و بنابراين محتمل است در معنى هم صفت يوم باشد چنانچه ظاهر است و اينكه ثانيا امر فرموده است بتمام فروشى علاوه بر تأكيد شايد براى اشاره بآن باشد كه در مقام ايفاء حقّ مشترى بايد يقين باداء تمام مقدار نمود و يقين نداشتن بكم بودن كافى نيست بلكه در مورد لزوم بايد قدرى زيادتر تسليم نمود تا يقين بوفاء حاصل شود و شايد براى تقييد بقسط باشد كه مراد عدل و مساوات در ميزان و مكيال است و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه وقتى قومى كم فروشى كنند خداوند آنها را بسنوات قحطى و كمى ارزاق گرفتار ميفرمايد و در روايت ديگر شدّت مؤنه و جور سلطان اضافه شده است و چون كم فروشى اختصاص بكيل و وزن ندارد اخيرا نهى صريح از مطلق اين عمل شده تا شامل شود مكيل و موزون و معدود و غير آنها را با اشاره بآنكه اين عمل از اقسام فساد در زمين است كه آن بهر عنوان باشد از سرقت و غارت و راهزنى و غيرها ممنوع و قبيح عقلى است و بايد پيرامون اين امور نگشت و خود را در زمره اهل فساد نياورد كه آنها مبغوض خدا و منفور خلقند و بايد دانست كه آنچه خداوند باقى بدارد براى بنده از مال حلال بعد از اجتناب از حرام بهتر است از آنچه در نتيجه كم فروشى و ساير تعدّيات بحقوق و اموال مردم اشخاص براى خودشان جمع آورى نمايند چون بركت و عزّت در مال حلال و ذلّت و خسران دنيا و آخرت در حرام است و اگر كسى مؤمن باشد بايد باين امر معتقد باشد و بر خلاف اين عمل ننمايد و وظيفه پيغمبر ارشاد و هدايت است نه مراقبت و حفظ بلكه مردم بايد خودشان حفظ نمايند خود را از ارتكاب قبايح عقليّه و منهيّات شرعيّه تا در دنيا و آخرت رستگار شوند خصوصا پيغمبرى مانند حضرت شعيب كه روايت شده مأمور بجهاد نبوده روزها مردم را موعظه ميفرمود و شبها نماز ميگذارد لذا قوم بطور استهزاء در جواب مواعظ حسنه او گفتند مفاد آيه سوم را كه مشعر است | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 104 | |||
بحقارت نماز در نظر آنها و صلاحيّت نداشتن آن براى آنكه ناهى از فحشاء و منكر باشد و رسوخ آنها در تقليد آباء و حرص بجمع مال گويا ميخواهند بگويند اين عمل تو موجب مزيّتى براى تو نيست كه ما اختيار اعمال و اموال خودمان را بتو واگذار نمائيم و عبادات و معاملات خودمان را بدستور تو انجام دهيم و بطور طعنه گفتند تو مردى بردبار و داراى رشد و صلاحى خوب است چندى صبر كنى تا امور اصلاح شود و قمّى ره فرموده آنها گفتند انّك لانت السّفيه الجاهل و خداوند حكايت فرمود قول ايشانرا پس فرمود انّك لانت الحليم الرّشيد و شايد مراد آن باشد كه آنها اراده نمودند سفيه و جاهل را و خداوند نقل نمود لفظ آنها را و اعراض فرمود از بيان مراد براى ستّاريّت خود و احترام مقام نبوّت و حضرت شعيب در جواب فرمود اى قوم من اگر خداوند مرا بزيور علم و حلم و رشد و صلاح آراسته باشد و بمنصب نبوّت فائز نموده باشد و از مال حلال روزى وافر عطا فرموده باشد آيا سزاوار است ابلاغ رسالت او را ننمايم با آنكه شكر منعم واجب است و بنابراين جواب شرط براى وضوح حذف شده پس از آن فرمود شما ميدانيد كه من نميخواهم شما را منع نمايم از اموريكه خودم مرتكب ميشوم تا موعظهام در شما مؤثر نشود بلكه ميخواهم حتّى الامكان امور دنيا و آخرت شما را اصلاح نمايم و از خداوند توفيق ميطلبم كه باين مرام نائل شوم و از كسى باك ندارم چون توكّلم بر خدا است كه قدرتش فوق تمام قدرتها است و بازگشت من و شما باو است و هر كس را بجزاى عملش خواهد رسانيد ولى شما متوجّه باشيد كه وادار نكند و مستحقّ ننمايد شما را مخالفت با من كه برسد بر شما عذابى مانند عذاب قوم نوح كه غرق بود يا قوم هود كه باد سام بود يا قوم صالح كه زلزله بود و از همه نزديكتر قوم لوط كه مجاور يا قريب العهد با شما بودند و ديديد كه خداوند با آنها چه معاملهاى فرمود و بهتر آنستكه هر چه زودتر طلب مغفرت كنيد از گناهان گذشته پس نادم شويد و عازم بترك معاصى در آينده و مطمئن باشيد كه رحمت و مودّت الهى نسبت به بندگان مقتضى قبول توبه آنها است و آنها در جواب گفتند ما بيشتر از سخنان تو را نمىفهميم يعنى قابل فهم نيست و تو شخص ناتوانى هستى كه قدرت معارضه با ما را ندارى و ما هر آسيبى بخواهيم ميتوانيم بر تو وارد نمائيم ولى ملاحظه احترام اقارب نزديكت را مينمائيم كه با ما همكيش و هم مسلكند | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 105 | |||
و الا سنگسارت مينموديم و ميكشتيم و تو براى آنها عزيز و محترمى براى ما عزيز و محترم نيستى چون گفتهاند آنحضرت از اشراف و اعزّه قوم بود و قمّى ره فرموده چشم او كم نور شده بود و بعضى گفتهاند نابينا بوده در هر حال حضرت در جواب آنها فرمود آيا كسان من عزيزترند نزد شما از خدا چون رهط بر قبيله كوچك و اقارب نزديك شخص اطلاق ميشود و ملامت فرمود آنها را بر اين رويّه كه تقديم جانب خلق باشد بر حقّ و آنكه شما خدا و فرمان او را كه اطاعت انبياء و ترك معاصى است فراموش كرديد و پشت سر انداختيد و بىاعتنائى نموديد و خلق را مورد اعتناء و ملاحظه قرار داديد و خدا بر اعمال شما احاطه دارد و چيزى بر او مخفى نيست و بمجازات خواهيد رسيد و ظهرى منسوب بظهر است و در مقام نسبت فتحه ظاء بدل بكسره شده است و در خاتمه آنحضرت حجّت را بر آنها تمام فرمود باين تقريب كه شما بر بت پرستى و كم فروشى و ساير اعمال قبيحه خود ثابت باشيد و هر چه از دستتان بر آيد در باره من كوتاهى نكنيد منهم بتكليف خود عمل ميكنم تا معلوم شود كدام دسته از ما و شما مستحقّ عقوبتيم و كه دروغگو است و منتظر باشيد كه منهم با شما منتظرم و چون عذاب نازل شد خداوند آنحضرت و اهل ايمان باو را نجات داد و سايرين از صيحه مهيب جبرئيل جان دادند و بجاى خود باقى ماندند و اثرى از آنها باقى نماند گويا آنكه هرگز در آن ديار اقامت نداشتند و مانند قوم ثمود بلعنت الهى و بعد از رحمت او گرفتار شدند و گفتهاند عذاب آندو قبيله صيحه بود نهايت اينها آسمانى و آنها زمينى و باين مناسبت تشبيه شده است حال اينها بآنها و در اكمال از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اوّل سخن حضرت حجت عليه السّلام در وقت ظهورش آيه شريفه بقيّه اللّه خير لكم ان كنتم مؤمنين است پس از آن ميفرمايد منم بقية اللّه و حجّت و خليفه او بر شما و مسلمانان باين لقب بر او سلام ميكنند و از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه چه قدر خوب است انتظار فرج آيا نشنيدى قول خداوند را فارتقبوا انّى معكم رقيب و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه شعيب خطيب انبياء بوده است و مراجعه بنظائر اين آيات در قصص سابقه انبياء موجب مزيد بصيرت است. | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 106 | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ يا قَومِ اعمَلُوا عَلي مَكانَتِكُم إِنِّي عامِلٌ سَوفَ تَعلَمُونَ مَن يَأتِيهِ عَذابٌ يُخزِيهِ وَ مَن هُوَ كاذِبٌ وَ ارتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُم رَقِيبٌ (93) | |||
و اي قوم من آنچه تمكن داريد از كفر و شرك و فسق و فجور بكنيد من هم آنچه قدرت دارم در تبليغ و ارشاد شما عمل ميكنم زود باشد بدانيد كيست که بيايد او را عذاب خوار كننده و كيست او كاذب و دروغگو و انتظار بكشيد و چشم براه باشيد من هم با شما انتظار ميكشم و چشم براهم. | |||
وَ يا قَومِ اعمَلُوا عَلي مَكانَتِكُم بعد از آنكه ايمان نياوردند و دست از اعمال زشت خود بر نداشتند و حضرت شعيب مأيوس شد و اعمال زشت آنها منحصر بكم فروشي، نقص در مكيال و ميزان نبود بلكه افساد در زمين ميكردند و سر راه بر كساني که ميخواستند خدمت شعيب برسند و ايمان آورند مينشستند و جلوگيري ميكردند و آنها را تحديد ميكردند چنانچه در سوره اعراف گذشت در آيه شريفه وَ لا تُفسِدُوا فِي الأَرضِ، الي قوله تعالي: وَ لا تَقعُدُوا بِكُلِّ صِراطٍ تُوعِدُونَ وَ تَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ مَن آمَنَ بِهِ وَ تَبغُونَها عِوَجاً الاية آيه 83 و 84، حضرت شعيب وعده عذاب داد فرمود هر چه ميتوانيد که معناي مكانتكم است يعني مكنت و تمكن داريد بكنيد. | |||
إِنِّي عامِلٌ من هم بوظيفه خود عمل ميكنم سَوفَ تَعلَمُونَ که من بر حق هستم يا شما مَن يَأتِيهِ عَذابٌ يُخزِيهِ که خدايان شما بر من عذاب نازل ميكنند يا خداي من بر شما عذاب نازل ميكند. | |||
وَ مَن هُوَ كاذِبٌ من دروغگو هستم در دعوي رسالت و دعوت بتوحيد و اعمال | |||
جلد 11 - صفحه 114 | |||
صالحه يا شما دروغ ميگوييد در دعوت بشرك و فساد و بزودي بر شما معلوم ميشود وَ ارتَقِبُوا چشم براه باشيد و منتظر که هدف عذاب كدام يك از طرفين هستيم إِنِّي مَعَكُم رَقِيبٌ من هم اينکه چشم براهي و انتظار را دارم و اينکه آخرين هدف انبياء است بعد از آني که بكلي از قوم مأيوس شدند و حجت بر آنها تمام شد و ديگر قابل هدايت نيستند چنانچه پيغمبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم با نصاراي نجران كارشان بمباهله كشيد که شرحش گذشت و همچنين ساير انبياء. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 93)- از آنجا که مشرکان قوم شعیب در آخر سخنان خود، او را تهدید ضمنی به سنگسار کردن نمودند، شعیب موضع خویش را در برابر تهدید آنها چنین مشخص میکند: «ای قوم من! (هر چه در قدرت دارید مضایقه ننماید و) هر کاری از دستتان ساخته است انجام دهید» (وَ یا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلی مَکانَتِکُمْ). | |||
«من نیز کار خودم را میکنم» (إِنِّی عامِلٌ). | |||
«اما به زودی خواهید فهمید چه کسی گرفتار عذاب خوارکننده خواهد شد (من یا شما) و چه کسی دروغگوست» من یا شما؟ (سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَأْتِیهِ | |||
ج2، ص374 | |||
عَذابٌ یُخْزِیهِ وَ مَنْ هُوَ کاذِبٌ) | |||
.«و حال که چنین است، شما در انتظار بمانید، من هم در انتظار» (وَ ارْتَقِبُوا إِنِّی مَعَکُمْ رَقِیبٌ). شما در انتظار این باشید که بتوانید با قدرت و جمعیت و ثروت و نفوذتان بر من پیروز شوید من هم در انتظار این هستم که مجازات دردناک الهی به زودی دامان شما جمعیت گمراه را بگیرد و از صفحه گیتی براندازد! | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۲۹
ترجمه
هود ٩٢ | آیه ٩٣ | هود ٩٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إِعْمَلُوا عَلَی مَکَانَتِکُمْ»: با تمام نیرو و تلاش به کار خود بپردازید. هرچه از دستتان برمیآید، دریغ نورزید (نگا: انعام / . «إِرْتَقِبُوا»: چشم به راه باشید. منتظر باشید. «رَقِیبٌ»: چشم به راه. منتظر.
تفسیر
- آيات ۹۵ - ۸۴، سوره هود
- مبعوث شدن شعيب (ع ) به سوى قوم خود، و رساندن پيام : خدا را پرستش كنيد و كمفروشى نكنيد!
- بيان اهميت معادلات و مبادلات مالى در حيات اجتماعى انسان ، و آثار سؤ كم فروشى
- سودهاى حاصل از كم فروشى و تضييع حقوق ديگران براى مؤ منين ، خير بشمار نمىرود. بلكه بهره خدايى و رزق حلال (بقية اللّه ) براى مؤ منان بهتر است
- استناد قوم شعيب (ع ) به : آزادى فكر و انديشه ، سنن ملى و مالكيت شخصى ، در رد دعوتآن حضرت
- چند نكته
- جواب شعيب (ع ) به اتهامى كه قومش با او زدند كه تو مى خواهى آزادى ما را سلب كنى
- توضيحى در مورد آزادى انسان و اينكه حيات اجتماعى انسان ، آزادى هاى فردى را محدودمى كند
- نشانه صدق مصلحان الهى اينست كه چيزى از پيش خود نمى گويند و خود بدانچه مىگويند عمل مى كنند. بنابراين سالب آزادى ديگران نيستند
- گفتارى پيرامون آزادى انسان (آزادى تكوينى و تشريعى و بيان اينكه آزادى انسانمتاءثر مى شود از: اسباب و علل ، و حيات اجتماعى و مدنى )
- هشدار شعيب (ع ) به قوم خود، از رسيدن عذاب
- هشدار شعيب (ع ) بعد از درماندن در مقابل او، به او گفتند: تو را ضعيف و بى ياور مىبينيم ، و او را تهديد به قتل كردند!
- بحث روايتى (رواياتى در ذيل آيات مربوط به شعيب (ع ) و قوم او)
- روايتى درباره توفيق الهى و توضيح مراد از آن
- گفتارى پيرامون داستان شعيب (ع ) و قوم او در قرآن كريم .
- شعيب ، سومين پيامبر عرب
- ۲- شخصيت معنوى شعيب (ع )
- ۳- نظر تورات درباره آن حضرت
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ يا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى مَكانَتِكُمْ إِنِّي عامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ يُخْزِيهِ وَ مَنْ هُوَ كاذِبٌ وَ ارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ «93»
و (شعيب گفت:) اى قوم من! (پس) هر چه در توان داريد انجام دهيد، من (نيز) كار خودم را خواهم كرد. بزودى خواهيد دانست (كه) عذاب خواركننده به سراغ چه كسى خواهد آمد و چه كسى دروغگوست. شما در انتظار باشيد، من (نيز) همراه شما منتظرم.
پیام ها
1- گاهى انبيا از تأثير كلام خود مأيوس مىشدند. «اعْمَلُوا عَلى مَكانَتِكُمْ»
2- اگر از هدايت مردم مأيوس شديد، بر مواضع خود استقامت كنيد. «إِنِّي عامِلٌ»
3- آنجا كه موعظه كارساز نيست، بايد تهديد را در پيش گرفت. «سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ»
جلد 4 - صفحه 115
4- پاسخ تهديد را بايد با تهديد داد. «لَرَجَمْناكَ، عَذابٌ يُخْزِيهِ»
5- مردم، حضرت شعيب را دروغگو مىپنداشتند. «مَنْ هُوَ كاذِبٌ»
6- ما به وظيفهى خود عمل كنيم، آنگاه در انتظار امدادهاى اوباشيم. «إِنِّي عامِلٌ، ارْتَقِبُوا»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ يا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى مَكانَتِكُمْ إِنِّي عامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ يُخْزِيهِ وَ مَنْ هُوَ كاذِبٌ وَ ارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ (93)
پس بر سبيل تهديد فرمايد:
وَ يا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى مَكانَتِكُمْ: و اى قوم من بجا آوريد بر همين حال كه هستيد از شرك و كفر و بخس، و بقدرى كه تمكن داريد عمل كنيد. إِنِّي عامِلٌ: بدرستى كه من عمل كنندهام بر آنچه امر فرموده پروردگارم، يا بجا آورم آنچه بر آن هستم از انذار و تخويف. سَوْفَ تَعْلَمُونَ: زود است كه بدانيد كدام خطا و جنايت كننده است بر نفس خود، يا زود باشد مبين شود براى شما و بدانيد عاقبت امر را. مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ يُخْزِيهِ: آن كس كه بيايد بدو عذابى كه او را رسوا سازد يا به فضيحت تمام او را هلاك كند، يا زود باشد كه بدانيد كيست كه بيايد او را عذابى كه رسوا نمايد او را. وَ مَنْ هُوَ كاذِبٌ: و بدانيد آنكه دروغگوى است به زعم شما و به جهت آن به عذاب خزى مؤاخذه شود؛ يعنى زود باشد كه بدانيد من بر حق هستم نه شما، يا زود است كه بدانيد كيست دروغگوى. وَ ارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ: و منتظر باشيد عذابى را كه من
جلد 6 - صفحه 130
مىگويم، بدرستى كه من نيز با شما منتظرم ورود عذاب را بر شما. يا شما منتظر باشيد عذاب و لعنت را و من منتظرم ثواب و رحمت را. يا منتظر باشيد مواعيد شيطان را و من منتظرم مواعد رحمان را.
در اكمال الدين صدوق رحمه الله و مجمع از حضرت رضا عليه السلّام: ما احسن الصّبر و انتظار الفرج: اما سمعت قول العبد الصّالح: و ارتقبوا انّى معكم رقيب. «1» فرمود: چه نيكو است صبر و انتظار فرج، آيا نشنيدى قول بنده صالح را كه منتظر باشيد و من با شما منتظرم.
ايضا عياشى از آن حضرت روايت نموده كه انتظار فرج از فرج باشد، بعد اين آيه تلاوت فرمود. «2» عبرت: علامه مجلسى رحمه الله به سند معتبر از سهل بن سعيد نقل نموده «3» كه: هشام بن عبد الملك مرا فرستاد كه چاهى در رصافه حفر كنم، چون دويست قامت كنديم سر مردى پيدا شد، چون اطرافش را كنديم ديديم كه مردى است بر روى سنگى ايستاده و جامههاى سفيد پوشيده و دست راست او بر سرش گذاشته به روى ضربتى كه بر سرش زده بودند، هرگاه دستش را از آن موضع برمىداشتيم خون جارى مىشد، چون رها مىكرديم بر روى ضربت مىگذاشت خون بند مىآمد، و در جامهاش بود: منم شعيب بن صالح كه حضرت شعيب پيغمبر مرا به رسالت به قوم فرستاد، پس ضربتى بر من زدند و مرا در اين چاه انداختند و خاك بر روى من ريختند. چون قصه را به هشام نوشتيم در جواب نوشت كه آن چاه را پر كنيد و در جاى ديگر چاه حفر كنيد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِلى مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ وَ لا تَنْقُصُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ إِنِّي أَراكُمْ بِخَيْرٍ وَ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ (84) وَ يا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ (85) بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ (86) قالُوا يا شُعَيْبُ أَ صَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوالِنا ما نَشؤُا إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ (87) قالَ يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ رَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً وَ ما أُرِيدُ أَنْ أُخالِفَكُمْ إِلى ما أَنْهاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلاَّ الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ (88)
وَ يا قَوْمِ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقاقِي أَنْ يُصِيبَكُمْ مِثْلُ ما أَصابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صالِحٍ وَ ما قَوْمُ لُوطٍ مِنْكُمْ بِبَعِيدٍ (89) وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ (90) قالُوا يا شُعَيْبُ ما نَفْقَهُ كَثِيراً مِمَّا تَقُولُ وَ إِنَّا لَنَراكَ فِينا ضَعِيفاً وَ لَوْ لا رَهْطُكَ لَرَجَمْناكَ وَ ما أَنْتَ عَلَيْنا بِعَزِيزٍ (91) قالَ يا قَوْمِ أَ رَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ اتَّخَذْتُمُوهُ وَراءَكُمْ ظِهْرِيًّا إِنَّ رَبِّي بِما تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ (92) وَ يا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى مَكانَتِكُمْ إِنِّي عامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ يُخْزِيهِ وَ مَنْ هُوَ كاذِبٌ وَ ارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ (93)
وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّيْنا شُعَيْباً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ أَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيارِهِمْ جاثِمِينَ (94) كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيها أَلا بُعْداً لِمَدْيَنَ كَما بَعِدَتْ ثَمُودُ (95)
ترجمه
و فرستاديم بسوى اهل مدين برادرشان شعيب را گفت اى قوم من بپرستيد خدا را نيست مر شما را هيچ خدائى جز او و كم مكنيد پيمانه و ترازو را
جلد 3 صفحه 102
همانا من مىبينم شما را با ثروت و همانا من ميترسم بر شما عذاب روزى را فرا گيرنده
و اى قوم من تمام كنيد پيمانه و ترازو را بعدالت و كم مكنيد از مردم چيزهاى آنها را و فساد مكنيد در زمين كه از فساد كنندگان باشيد
باقى گذارده خدا بهتر است از براى شما اگر باشيد گروندگان و نيستم من بر شما نگهبان
گفتند اى شعيب آيا نماز تو امر ميكند تو را كه ترك كنيم آنچه را مىپرستيدند پدران ما يا آنكه بجا آوريم در مالهامان آنچه را ميخواهيم همانا تو هر آينه توئى بردبار راه يافته
گفت اى قوم من خبر دهيد مرا كه اگر بوده باشم داراى دليل واضحى از پروردگارم و روزى داده باشد مرا از خود روزى خوب و نميخواهم كه مخالفت كنم با شما در آنچه نهى ميكنم شما را از آن نميخواهم مگر بصلاح آوردن را بقدريكه بتوانم و نيست توفيق من مگر بكمك خدا بر او توكّل كردم و بسوى او بازگشت مينمايم
و اى قوم من بر آن ندارد شما را مخالفت با من كه برسد شما را مانند آنچه رسيد قوم نوح يا قوم هود يا قوم صالح را و نباشد قوم لوط از شما دور
و طلب آمرزش كنيد از پروردگارتان پس بازگشت كنيد بسوى او همانا پروردگار من مهربان و دوست دار است
گفتند اى شعيب نميفهميم بسيارى را از آنچه ميگوئى و همانا ما هر آينه مىبينيم تو را در ميان خودمان ناتوان و اگر نبودند قبيله تو هر آينه سنگسار ميكرديم تو را و نيستى تو بر ما غالب
گفت اى قوم من آيا قبيله من عزيزترند نزد شما از خدا و قرار داديد او را پشت سر خودتان همانا پروردگار من بآنچه ميكنيد احاطه دارنده است
و اى قوم من كار كنيد بر حدّ توانائى خودتان همانا من كار كنندهام زود باشد كه بدانيد كيست كه مىآيد او را عذابى كه رسوا كند او را و كيست او دروغگو و منتظر باشيد كه من با شما منتظرم
و چون آمد فرمان ما نجات داديم شعيب و آنانرا كه گرويدند با او برحمتى از خودمان و گرفت آنانرا كه ستم كردند فرياد آسمانى پس صبح نمودند در خانههاشان بر جاى ماندگان
كه گويا اقامت نداشتند در آنها آگاه باشيد دورى از رحمت خدا است براى قوم مدين چنانچه دور شدند قوم ثمود.
تفسير
خداوند حضرت شعيب را مبعوث فرمود بر قوم خود كه اهل بلد مدين بودند و اطلاق برادر بمناسبت قوميّت است و شمهاى از حالات و نسب آنحضرت در سوره اعراف گذشت و مأموريّت او مانند ساير أنبياء عظام اوّلا دعوت بتوحيد بود و ثانيا نهى از كم فروشى چون قوم او با آنكه داراى مكنت و وسعت بودند عادت باين عمل قبيح
جلد 3 صفحه 103
نموده بودند لذا آنحضرت در مقام ارشاد آنها اشاره باين نكته فرموده است كه مىبينم شما را مقرون بخير و بركت و نعمت الهى و اين مقتضى شكر و استغناء از كم فروشى است و ميترسم بر شما عذاب روزى را كه احاطه دارد آنروز بعذابش بر شما بطوريكه احدى از شما از دائره آن خارج نيست و بنابراين محيط در معنى صفت عذاب است اگر چه در لفظ صفت يوم باشد و محتمل است محيط بمعناى مهلك باشد كه گاهى استعمال ميشود و بنابراين محتمل است در معنى هم صفت يوم باشد چنانچه ظاهر است و اينكه ثانيا امر فرموده است بتمام فروشى علاوه بر تأكيد شايد براى اشاره بآن باشد كه در مقام ايفاء حقّ مشترى بايد يقين باداء تمام مقدار نمود و يقين نداشتن بكم بودن كافى نيست بلكه در مورد لزوم بايد قدرى زيادتر تسليم نمود تا يقين بوفاء حاصل شود و شايد براى تقييد بقسط باشد كه مراد عدل و مساوات در ميزان و مكيال است و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه وقتى قومى كم فروشى كنند خداوند آنها را بسنوات قحطى و كمى ارزاق گرفتار ميفرمايد و در روايت ديگر شدّت مؤنه و جور سلطان اضافه شده است و چون كم فروشى اختصاص بكيل و وزن ندارد اخيرا نهى صريح از مطلق اين عمل شده تا شامل شود مكيل و موزون و معدود و غير آنها را با اشاره بآنكه اين عمل از اقسام فساد در زمين است كه آن بهر عنوان باشد از سرقت و غارت و راهزنى و غيرها ممنوع و قبيح عقلى است و بايد پيرامون اين امور نگشت و خود را در زمره اهل فساد نياورد كه آنها مبغوض خدا و منفور خلقند و بايد دانست كه آنچه خداوند باقى بدارد براى بنده از مال حلال بعد از اجتناب از حرام بهتر است از آنچه در نتيجه كم فروشى و ساير تعدّيات بحقوق و اموال مردم اشخاص براى خودشان جمع آورى نمايند چون بركت و عزّت در مال حلال و ذلّت و خسران دنيا و آخرت در حرام است و اگر كسى مؤمن باشد بايد باين امر معتقد باشد و بر خلاف اين عمل ننمايد و وظيفه پيغمبر ارشاد و هدايت است نه مراقبت و حفظ بلكه مردم بايد خودشان حفظ نمايند خود را از ارتكاب قبايح عقليّه و منهيّات شرعيّه تا در دنيا و آخرت رستگار شوند خصوصا پيغمبرى مانند حضرت شعيب كه روايت شده مأمور بجهاد نبوده روزها مردم را موعظه ميفرمود و شبها نماز ميگذارد لذا قوم بطور استهزاء در جواب مواعظ حسنه او گفتند مفاد آيه سوم را كه مشعر است
جلد 3 صفحه 104
بحقارت نماز در نظر آنها و صلاحيّت نداشتن آن براى آنكه ناهى از فحشاء و منكر باشد و رسوخ آنها در تقليد آباء و حرص بجمع مال گويا ميخواهند بگويند اين عمل تو موجب مزيّتى براى تو نيست كه ما اختيار اعمال و اموال خودمان را بتو واگذار نمائيم و عبادات و معاملات خودمان را بدستور تو انجام دهيم و بطور طعنه گفتند تو مردى بردبار و داراى رشد و صلاحى خوب است چندى صبر كنى تا امور اصلاح شود و قمّى ره فرموده آنها گفتند انّك لانت السّفيه الجاهل و خداوند حكايت فرمود قول ايشانرا پس فرمود انّك لانت الحليم الرّشيد و شايد مراد آن باشد كه آنها اراده نمودند سفيه و جاهل را و خداوند نقل نمود لفظ آنها را و اعراض فرمود از بيان مراد براى ستّاريّت خود و احترام مقام نبوّت و حضرت شعيب در جواب فرمود اى قوم من اگر خداوند مرا بزيور علم و حلم و رشد و صلاح آراسته باشد و بمنصب نبوّت فائز نموده باشد و از مال حلال روزى وافر عطا فرموده باشد آيا سزاوار است ابلاغ رسالت او را ننمايم با آنكه شكر منعم واجب است و بنابراين جواب شرط براى وضوح حذف شده پس از آن فرمود شما ميدانيد كه من نميخواهم شما را منع نمايم از اموريكه خودم مرتكب ميشوم تا موعظهام در شما مؤثر نشود بلكه ميخواهم حتّى الامكان امور دنيا و آخرت شما را اصلاح نمايم و از خداوند توفيق ميطلبم كه باين مرام نائل شوم و از كسى باك ندارم چون توكّلم بر خدا است كه قدرتش فوق تمام قدرتها است و بازگشت من و شما باو است و هر كس را بجزاى عملش خواهد رسانيد ولى شما متوجّه باشيد كه وادار نكند و مستحقّ ننمايد شما را مخالفت با من كه برسد بر شما عذابى مانند عذاب قوم نوح كه غرق بود يا قوم هود كه باد سام بود يا قوم صالح كه زلزله بود و از همه نزديكتر قوم لوط كه مجاور يا قريب العهد با شما بودند و ديديد كه خداوند با آنها چه معاملهاى فرمود و بهتر آنستكه هر چه زودتر طلب مغفرت كنيد از گناهان گذشته پس نادم شويد و عازم بترك معاصى در آينده و مطمئن باشيد كه رحمت و مودّت الهى نسبت به بندگان مقتضى قبول توبه آنها است و آنها در جواب گفتند ما بيشتر از سخنان تو را نمىفهميم يعنى قابل فهم نيست و تو شخص ناتوانى هستى كه قدرت معارضه با ما را ندارى و ما هر آسيبى بخواهيم ميتوانيم بر تو وارد نمائيم ولى ملاحظه احترام اقارب نزديكت را مينمائيم كه با ما همكيش و هم مسلكند
جلد 3 صفحه 105
و الا سنگسارت مينموديم و ميكشتيم و تو براى آنها عزيز و محترمى براى ما عزيز و محترم نيستى چون گفتهاند آنحضرت از اشراف و اعزّه قوم بود و قمّى ره فرموده چشم او كم نور شده بود و بعضى گفتهاند نابينا بوده در هر حال حضرت در جواب آنها فرمود آيا كسان من عزيزترند نزد شما از خدا چون رهط بر قبيله كوچك و اقارب نزديك شخص اطلاق ميشود و ملامت فرمود آنها را بر اين رويّه كه تقديم جانب خلق باشد بر حقّ و آنكه شما خدا و فرمان او را كه اطاعت انبياء و ترك معاصى است فراموش كرديد و پشت سر انداختيد و بىاعتنائى نموديد و خلق را مورد اعتناء و ملاحظه قرار داديد و خدا بر اعمال شما احاطه دارد و چيزى بر او مخفى نيست و بمجازات خواهيد رسيد و ظهرى منسوب بظهر است و در مقام نسبت فتحه ظاء بدل بكسره شده است و در خاتمه آنحضرت حجّت را بر آنها تمام فرمود باين تقريب كه شما بر بت پرستى و كم فروشى و ساير اعمال قبيحه خود ثابت باشيد و هر چه از دستتان بر آيد در باره من كوتاهى نكنيد منهم بتكليف خود عمل ميكنم تا معلوم شود كدام دسته از ما و شما مستحقّ عقوبتيم و كه دروغگو است و منتظر باشيد كه منهم با شما منتظرم و چون عذاب نازل شد خداوند آنحضرت و اهل ايمان باو را نجات داد و سايرين از صيحه مهيب جبرئيل جان دادند و بجاى خود باقى ماندند و اثرى از آنها باقى نماند گويا آنكه هرگز در آن ديار اقامت نداشتند و مانند قوم ثمود بلعنت الهى و بعد از رحمت او گرفتار شدند و گفتهاند عذاب آندو قبيله صيحه بود نهايت اينها آسمانى و آنها زمينى و باين مناسبت تشبيه شده است حال اينها بآنها و در اكمال از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اوّل سخن حضرت حجت عليه السّلام در وقت ظهورش آيه شريفه بقيّه اللّه خير لكم ان كنتم مؤمنين است پس از آن ميفرمايد منم بقية اللّه و حجّت و خليفه او بر شما و مسلمانان باين لقب بر او سلام ميكنند و از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه چه قدر خوب است انتظار فرج آيا نشنيدى قول خداوند را فارتقبوا انّى معكم رقيب و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه شعيب خطيب انبياء بوده است و مراجعه بنظائر اين آيات در قصص سابقه انبياء موجب مزيد بصيرت است.
جلد 3 صفحه 106
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ يا قَومِ اعمَلُوا عَلي مَكانَتِكُم إِنِّي عامِلٌ سَوفَ تَعلَمُونَ مَن يَأتِيهِ عَذابٌ يُخزِيهِ وَ مَن هُوَ كاذِبٌ وَ ارتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُم رَقِيبٌ (93)
و اي قوم من آنچه تمكن داريد از كفر و شرك و فسق و فجور بكنيد من هم آنچه قدرت دارم در تبليغ و ارشاد شما عمل ميكنم زود باشد بدانيد كيست که بيايد او را عذاب خوار كننده و كيست او كاذب و دروغگو و انتظار بكشيد و چشم براه باشيد من هم با شما انتظار ميكشم و چشم براهم.
وَ يا قَومِ اعمَلُوا عَلي مَكانَتِكُم بعد از آنكه ايمان نياوردند و دست از اعمال زشت خود بر نداشتند و حضرت شعيب مأيوس شد و اعمال زشت آنها منحصر بكم فروشي، نقص در مكيال و ميزان نبود بلكه افساد در زمين ميكردند و سر راه بر كساني که ميخواستند خدمت شعيب برسند و ايمان آورند مينشستند و جلوگيري ميكردند و آنها را تحديد ميكردند چنانچه در سوره اعراف گذشت در آيه شريفه وَ لا تُفسِدُوا فِي الأَرضِ، الي قوله تعالي: وَ لا تَقعُدُوا بِكُلِّ صِراطٍ تُوعِدُونَ وَ تَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ مَن آمَنَ بِهِ وَ تَبغُونَها عِوَجاً الاية آيه 83 و 84، حضرت شعيب وعده عذاب داد فرمود هر چه ميتوانيد که معناي مكانتكم است يعني مكنت و تمكن داريد بكنيد.
إِنِّي عامِلٌ من هم بوظيفه خود عمل ميكنم سَوفَ تَعلَمُونَ که من بر حق هستم يا شما مَن يَأتِيهِ عَذابٌ يُخزِيهِ که خدايان شما بر من عذاب نازل ميكنند يا خداي من بر شما عذاب نازل ميكند.
وَ مَن هُوَ كاذِبٌ من دروغگو هستم در دعوي رسالت و دعوت بتوحيد و اعمال
جلد 11 - صفحه 114
صالحه يا شما دروغ ميگوييد در دعوت بشرك و فساد و بزودي بر شما معلوم ميشود وَ ارتَقِبُوا چشم براه باشيد و منتظر که هدف عذاب كدام يك از طرفين هستيم إِنِّي مَعَكُم رَقِيبٌ من هم اينکه چشم براهي و انتظار را دارم و اينکه آخرين هدف انبياء است بعد از آني که بكلي از قوم مأيوس شدند و حجت بر آنها تمام شد و ديگر قابل هدايت نيستند چنانچه پيغمبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم با نصاراي نجران كارشان بمباهله كشيد که شرحش گذشت و همچنين ساير انبياء.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 93)- از آنجا که مشرکان قوم شعیب در آخر سخنان خود، او را تهدید ضمنی به سنگسار کردن نمودند، شعیب موضع خویش را در برابر تهدید آنها چنین مشخص میکند: «ای قوم من! (هر چه در قدرت دارید مضایقه ننماید و) هر کاری از دستتان ساخته است انجام دهید» (وَ یا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلی مَکانَتِکُمْ).
«من نیز کار خودم را میکنم» (إِنِّی عامِلٌ).
«اما به زودی خواهید فهمید چه کسی گرفتار عذاب خوارکننده خواهد شد (من یا شما) و چه کسی دروغگوست» من یا شما؟ (سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَأْتِیهِ
ج2، ص374
عَذابٌ یُخْزِیهِ وَ مَنْ هُوَ کاذِبٌ)
.«و حال که چنین است، شما در انتظار بمانید، من هم در انتظار» (وَ ارْتَقِبُوا إِنِّی مَعَکُمْ رَقِیبٌ). شما در انتظار این باشید که بتوانید با قدرت و جمعیت و ثروت و نفوذتان بر من پیروز شوید من هم در انتظار این هستم که مجازات دردناک الهی به زودی دامان شما جمعیت گمراه را بگیرد و از صفحه گیتی براندازد!
نکات آیه
۱- شعیب(ع) از سر تهدید و هشدار ، از کفرپیشگان لجوج خواست تا همچنان بر مواضع نادرستشان پافشارى کنند. (و یقوم اعملوا على مکانتکم)
۲- ناامیدى و یأس شعیب(ع) از ایمان آوردن کفرپیشگان مردم مدین (اعملوا على مکانتکم ... سوف تعلمون ... وارتقبوا) جمله هایى نظیر «هرچه از دستتان برمى آید کوتاهى نکنید ، بر مواضع ناصوابتان بمانید ، به زودى خواهید دانست و منتظر باشید» سخنانى است که آدمى پس از یأس و ناامیدى ، به زبان مى آورد. گفتنى است که: «ارتقاب» (مصدر ارتقبوا) به معناى انتظار کشیدن است.
۳- شعیب(ع) موظف به پایدارى بر مواضع خویش (ابلاغ رسالت الهى و مبارزه با شرک و فساد) (إنى عمل)
۴- شعیب(ع) ، کفرپیشگان قومش را به عذابى خوارکننده هشدار داد. (سوف تعلمون من یأتیه عذاب یخزیه ... وارتقبوا)
۵- مردم مدین ، شعیب(ع) را به دروغ گویى در ادعاى نبوت و رسالت متهم مى کردند. (سوف تعلمون ... من هو کذب)
۶- شعیب(ع) پس از اتمام حجت بر مردم و لجاجت پیشگى آنان ، در انتظار سرنوشت شوم آنان بود. (وارتقبوا إنى معکم رقیب) «رقیب» در آیه شریفه به معناى منتظر است.
موضوعات مرتبط
- اهل مدین: اتمام حجت بر اهل مدین ۶; تاریخ اهل مدین ۲; تهدید اهل مدین ۱، ۴; تهمتهاى اهل مدین ۵; فرجام شوم اهل مدین ۶; لجاجت اهل مدین ۶; یأس از ایمان اهل مدین ۲
- شعیب(ع): اتمام حجت شعیب(ع) ۶; استقامت شعیب(ع) ۳; انتظارات شعیب(ع) ۶; تهدیدهاى شعیب(ع) ۱، ۴; تهمت دروغگویى به شعیب(ع) ۵; خواسته هاى شعیب(ع) ۱; شرک ستیزى شعیب(ع) ۳; شعیب(ع) و اهل مدین ۱; قصه شعیب(ع) ۱، ۲، ۴، ۵، ۶; مسؤولیت شعیب(ع) ۳; یأس شعیب(ع) ۲
- عذاب: تهدید به عذاب ۴; عذاب ذلت بار ۴; مراتب عذاب ۴