الأعراف ٢١: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۲#link12 | آيات ۱۰ - ۲۵، سوره اعراف]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۲#link12 | آيات ۱۰ - ۲۵، سوره اعراف]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۲#link13 | معناى تمكين انسان در زمين در جمله : (( و لقد مكناكم فى الارض ))]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۲#link13 | معناى تمكين انسان در زمين در جمله : (( و لقد مكناكم فى الارض ))]] | ||
خط ۷۹: | خط ۸۰: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۷#link58 | بررسى گفتگوى ابليس با پيامبران الهى]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۷#link58 | بررسى گفتگوى ابليس با پيامبران الهى]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۶_بخش۴۸#link19 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۶_بخش۴۸#link19 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحِينَ «21» | |||
و (شيطان براى آن كه وسوسهاش تأثير كند،) براى آن دو سوگند ياد كرد كه به راستى من از خيرخواهان شمايم. | |||
---- | |||
«1». ابراهيم، 22. | |||
«2». شرح مثنوى، ج 5، ص 207. | |||
«3». حجر، 40. | |||
جلد 3 - صفحه 38 | |||
===نکته ها=== | |||
حضرت آدم وهمسرش در آغاز به ابليس اعتمادى نداشتند و شيطان براى جلب اعتماد آنها سوگند ياد كرد و بر آن نيز تأكيد نمود. «1» امام رضا عليه السلام فرمود: «آدم و حوّا تا آن زمان سوگند دروغ به خدا را نشنيده بودند و به همين دليل به او اعتماد كردند و از آن درخت خوردند. البتّه اين عمل قبل از نبوّت حضرت آدم بود و نهى تحريمى و گناه كبيرهاى كه مستحقّ آتش باشد نبوده است». «2» بنابراين اوّلين سوگند دروغ، از شيطان بوده است. | |||
قرآن مىفرمايد: «منافقان نيز اهل سوگند دروغاند». «3» و كسى كه پىدرپى سوگند مىخورد، نمىتواند لايق رهبرى جامعه نيست. «لا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَهِينٍ» «4» | |||
===پیام ها=== | |||
1- سوگند دروغ، كارى شيطانى است. «قاسَمَهُما» | |||
2- به هر سوگندى نبايد اطمينان كرد. «قاسَمَهُما» | |||
3- دشمن، از اعتقادات و باورهاى ما به نفع خود سود مىبرد. «قاسَمَهُما» | |||
4- گاهى دشمن با ظاهرى دلسوزانه و ادّعاى خيرخواهى، در اعتقادات ما نفوذ مىكند و ضربه مىزند. «إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحِينَ» برادران يوسف نيز براى از بين بردن يوسف و جدا كردن او از پدرشان به ظاهرسازى پرداخته و به او گفتند: | |||
«إِنَّا لَهُ لَناصِحُونَ» «5» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحِينَ «21» | |||
چون با وجود اين وسوسه آدم در خوردن ميوه آن درخت تأمل مىنمود، ابليس پر تلبيس تدبيرى ديگر نمود: | |||
وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحِينَ: و قسم خورد ابليس آدم و حوا را به درستى كه هر آينه از جمله مخلصين و نصيحت كنندگان شمايم. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحِينَ «21» | |||
ترجمه | |||
و قسم ياد نمود براى آندو كه من مر شما را هر آينه از نيك خواهانم. | |||
تفسير | |||
شيطان براى حضرت آدم و حوّا قسم بلفظ جلاله ياد نمود كه من خير خواه شمايم و اينكه گفتم اگر شما از آندرخت بخوريد دو ملك ميشويد يا هميشه در بهشت خواهيد بود از روى صدق و نصيحت بوده است .. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النّاصِحِينَ «21» | |||
و قسم خورد براي آنها که من از باب نصيحت بشما اينکه پيشنهاد را كردم وَ قاسَمَهُما قاسم از باب مفاعله و لو غالبا طرفيني است ولي در اينجا بمعني اتيان بقسم است براي طرف که متعدي باشد و اينکه مفاد قاسم است و الا نفس قسم فعل لازم است و قسم دروغ که يمين غموسش گويند يكي از گناهان كبيره است و اينکه ملعون علاوه از كذب و قسم دروغ ظلم و فريب و خيانت هم مرتكب شده. | |||
إِنِّي لَكُما لَمِنَ النّاصِحِينَ نصيحت ارشاد بامر خير است مقابل خيانت و اضلال و افساد و حضرت آدم هم باور كرد گمان نميبرد که شيطان قسم دروغ بخورد با اينكه اينکه ملعون كافر و مطرود و مرجوم شده و البته از كافر معاند هر گونه معصيتي صدورش بعدي ندارد خذله اللّه تعالي. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
(آیه 21)- آدم با شنیدن این سخن در فکر فرو رفت، اما شیطان برای این که پنجههای وسوسه خود را بیشتر و محکمتر در جان آدم و حوّا فرو برد «سوگندهای شدیدی برای آنها یاد کرد، که من خیرخواه شما هستم»! (وَ قاسَمَهُما إِنِّی لَکُما لَمِنَ النَّاصِحِینَ). | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۴۵
ترجمه
الأعراف ٢٠ | آیه ٢١ | الأعراف ٢٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«قَاسَمَ»: سوگند خورد. بارها سوگند خورد. «النَّاصِحِینَ»: خیرخواهان. مخلصان.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۰ - ۲۵، سوره اعراف
- معناى تمكين انسان در زمين در جمله : (( و لقد مكناكم فى الارض ))
- سجده ملائكه براى جميع بنى آدم و براى عالم بشريت بوده است .
- بيان اين كه خلقت آدم در حقيقت ، خلقت جميع بشر بوده است و اشاره بهاقوال ديگرى كه در توجيه نسبت دادن خلقت آدم به همگان گفته شده است .
- ابليس با ملائكه بوده و فرقى با آنان نداشته و او و همه فرشتگان در مقامى قرارداشتند كه آن مقام ماءمور به سجده شده است .
- بيان اينكه مراد از امتثال و تمرد در امر ملائكه به سجود براى آدم و تمرد ابليس ، امورتكوينى است .
- تكبر و خودخواهى سرچشمه تمامى گناهان است .
- ملاك برترى در تكوينيات بستگى دارد به بيشتر بودن عنايات الهى واستدلال ابليس به برترى آتش غلط بوده است .
- وجوب امتثال امر الهى از جهت اين است كه امر، امر او است و دائر مدار مصالح و جهات خيرنيست
- توضيح در مورد اينكه امر ملائكه به سجده امرى تكوينى بوده است .
- كبريا خاص خداى سبحان است و از غير او تكبر پسنديده نيست .
- درخواست مهلت از خدا توسط ابليس
- محاصره انسان توسط شيطان از چهار طرف !
- مراد از (( مخلصين (( و (( شاكرين (( كه شيطان نمى تواند ايشان را بفريبد و اشارهبه طريقه گمراه كردن شيطان
- مراد از جمله (( الّا اءن تكوناملكين (( در خطاب به آدم و هوا
- اشاره به اهمال و قصور مفسرين در بحث از شيطان و شناختن او
- چند مطلب كه بايد در بحث از مساءله شيطان و حقايق دينى و تكوينى مربوط به آن بيانشود
- ۲- مراتب مختلف موجودات مقتضاى الهى است .
- ۳- آيات مربوط به داستان سجده آدم تصويرى است از روابط بين نوع انسانى و نوعملائكه و ابليس
- بهشت قبل از هبوط بهشت برزخى بوده نه بهشت جاويدان !
- قلمرو اغوا و اضلال شيطان ، ادراك انسانى و ابزار كار او عواطف و احساسات بشرى است .
- نحوه تصرفات ابليس در ادراك انسان
- ولايت شيطان بر آدميان در ظلم و گناه و ولايت ملائكه بر آدميان در اطاعت و عبادت
- بعضى از لشكريان ابليس از جنس بشرند
- خلاصه بحث درباره شيطان و وسوسه اندازى او
- بحث عقلى و قرآنى (مناظره اى كه شارح اناجيلنقل كرده و در تورات ذكر شده كه بين ابليس و ملائكه واقع شده است )
- در آفريدن خلايق و مخصوصا كفارى كه نتيجه خلقتشان خلود در آتش است چه حكمتى است ؟
- تكليف بندگان براى خدا چه سودى دارد؟!
- چرا خداوند انسان را بدون اينكه مكلف نمايدكامل نساخت و چرا او را كامل نيافريد؟
- تكليف ابليس و ملائكه به سجده بر آدم براى چه بود و لعن و عقاب ابليس بعد ازنافرمانى چرا؟
- پاسخ به دو شبهه ديگر
- بيان و توضيح جمله : (( لايسئل عما يفعل و هم يسئلون (( از نظر فلسفه و برهان و وحى
- اشاره به ابحاث ممتدّ متكلمان اشاعره و معتزله دربارهافعال خدا
- تقسيم علوم و مدركات انسان به : علوم كاشف از خارج و علوم اعتبارى و ذهنى
- فرق بين اين دو قسم از علوم
- جميع احكام عقلى از فعل خداوند اتخاذ شده است
- اشكالاتى كه بر راءى اشاعره در احكام نظرىعقل وارد است
- جريان احكام عقلى عملى در افعال خداى تعالى
- عقل نظرى در تشخيصهاى خود درباره معارف مربوط به خدا مصيب است .
- عقل عملى : جستجوى مصالح و مفاسد و حسن و قبحافعال در احكام تشريعى
- آياتى كه جريان عقل نظرى و عقل عملى را در ناحيه پروردگار تاءييد مى كند
- بحث روايتى (رواياتى در مورد شيطان و تمرد تو از سجده بر آدم و وساوس وتصرفات او...)
- بهشت آدم از باغهاى دنيا بوده است
- رد اينكه ملائكه و شياطين به تغيير ذات خود قدرت داشته باشند و به صور مختلفه درآيند.
- دو دسته روايات مربوط به تصرفات ابليس و كيفيت تصرف او در شعور آدمى
- ماجراى شگفت انگيز گفتگوى حضرت يحيى با ابليس
- بررسى گفتگوى ابليس با پيامبران الهى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحِينَ «21»
و (شيطان براى آن كه وسوسهاش تأثير كند،) براى آن دو سوگند ياد كرد كه به راستى من از خيرخواهان شمايم.
«1». ابراهيم، 22.
«2». شرح مثنوى، ج 5، ص 207.
«3». حجر، 40.
جلد 3 - صفحه 38
نکته ها
حضرت آدم وهمسرش در آغاز به ابليس اعتمادى نداشتند و شيطان براى جلب اعتماد آنها سوگند ياد كرد و بر آن نيز تأكيد نمود. «1» امام رضا عليه السلام فرمود: «آدم و حوّا تا آن زمان سوگند دروغ به خدا را نشنيده بودند و به همين دليل به او اعتماد كردند و از آن درخت خوردند. البتّه اين عمل قبل از نبوّت حضرت آدم بود و نهى تحريمى و گناه كبيرهاى كه مستحقّ آتش باشد نبوده است». «2» بنابراين اوّلين سوگند دروغ، از شيطان بوده است.
قرآن مىفرمايد: «منافقان نيز اهل سوگند دروغاند». «3» و كسى كه پىدرپى سوگند مىخورد، نمىتواند لايق رهبرى جامعه نيست. «لا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَهِينٍ» «4»
پیام ها
1- سوگند دروغ، كارى شيطانى است. «قاسَمَهُما»
2- به هر سوگندى نبايد اطمينان كرد. «قاسَمَهُما»
3- دشمن، از اعتقادات و باورهاى ما به نفع خود سود مىبرد. «قاسَمَهُما»
4- گاهى دشمن با ظاهرى دلسوزانه و ادّعاى خيرخواهى، در اعتقادات ما نفوذ مىكند و ضربه مىزند. «إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحِينَ» برادران يوسف نيز براى از بين بردن يوسف و جدا كردن او از پدرشان به ظاهرسازى پرداخته و به او گفتند:
«إِنَّا لَهُ لَناصِحُونَ» «5»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحِينَ «21»
چون با وجود اين وسوسه آدم در خوردن ميوه آن درخت تأمل مىنمود، ابليس پر تلبيس تدبيرى ديگر نمود:
وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحِينَ: و قسم خورد ابليس آدم و حوا را به درستى كه هر آينه از جمله مخلصين و نصيحت كنندگان شمايم.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحِينَ «21»
ترجمه
و قسم ياد نمود براى آندو كه من مر شما را هر آينه از نيك خواهانم.
تفسير
شيطان براى حضرت آدم و حوّا قسم بلفظ جلاله ياد نمود كه من خير خواه شمايم و اينكه گفتم اگر شما از آندرخت بخوريد دو ملك ميشويد يا هميشه در بهشت خواهيد بود از روى صدق و نصيحت بوده است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النّاصِحِينَ «21»
و قسم خورد براي آنها که من از باب نصيحت بشما اينکه پيشنهاد را كردم وَ قاسَمَهُما قاسم از باب مفاعله و لو غالبا طرفيني است ولي در اينجا بمعني اتيان بقسم است براي طرف که متعدي باشد و اينکه مفاد قاسم است و الا نفس قسم فعل لازم است و قسم دروغ که يمين غموسش گويند يكي از گناهان كبيره است و اينکه ملعون علاوه از كذب و قسم دروغ ظلم و فريب و خيانت هم مرتكب شده.
إِنِّي لَكُما لَمِنَ النّاصِحِينَ نصيحت ارشاد بامر خير است مقابل خيانت و اضلال و افساد و حضرت آدم هم باور كرد گمان نميبرد که شيطان قسم دروغ بخورد با اينكه اينکه ملعون كافر و مطرود و مرجوم شده و البته از كافر معاند هر گونه معصيتي صدورش بعدي ندارد خذله اللّه تعالي.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 21)- آدم با شنیدن این سخن در فکر فرو رفت، اما شیطان برای این که پنجههای وسوسه خود را بیشتر و محکمتر در جان آدم و حوّا فرو برد «سوگندهای شدیدی برای آنها یاد کرد، که من خیرخواه شما هستم»! (وَ قاسَمَهُما إِنِّی لَکُما لَمِنَ النَّاصِحِینَ).
نکات آیه
۱- شیطان با سوگند دروغ و مؤکد خویشتن را از خیرخواهان آدم و حوا قلمداد کرد. (و قاسمهما إنى لکما لمن النصحین) به کارگیرى فعل «قاسم» از باب مفاعله مى تواند براى تأکید باشد. یعنى شیطان با سوگند مؤکد سخنش را به آنان القا کرد.
۲- آدم و همسرش حوا، بى اعتماد به شیطان در نخستین مراحل رویارویى با وى (و قاسمهما إنى لکما لمن النصحین) معمولاً سوگند یاد کردن در مواردى است که طرف مقابل حالت انکار و ناباورى از خود ابراز کند.
۳- سوگند دروغ، شیوه اى شیطانى در فریب دادن دیگران (و قاسمهما إنى لکما لمن النصحین)
۴- سوء استفاده شیطان از خصیصه کمال طلبى و منفعت جویى انسان براى گمراه سازى ایشان (و قاسمهما إنى لکما لمن النصحین)
روایات و احادیث
۵- عن الرضا (ع): ... و لم یکن آدم و حوا شاهدا قبل ذلک من یحلف بالله کاذبا «فدلیهما بغرور» فاکلا م--نها ثقة بیمینه بالله و کان ذلک من آدم ق--بل النبوة و لم یکن ذلک بذنب کب--یر استحق به دخول الن-ار ... .[۱] از امام رضا (ع) روایت شده است: ... آدم و حوا قبل از سوگند ابلیس، قسم دروغ به خداوند را مشاهده نکرده بودند و «ابلیس آنها را با فریب، فرود آورد» و با اعتماد به سوگند ابلیس، از آن درخت خوردند و این کار قبل از نبوت آدم (ع) بود و گناه کبیره اى که بدان مستحق آتش شود نبود ... .
موضوعات مرتبط
- آدم (ع): و ابلیس ۲ ; عصیان آدم (ع) ۵ ; قصه آدم (ع) ۲ ; هبوط آدم (ع) ۵
- ابلیس: و آدم (ع) ۱ ; ابلیس و حوا (ع) ۱ ; اغواگرى ابلیس ۵ ; بیخاعتمادى به ابلیس ۲ ; نقش ابلیس ۵
- انسان: کمالطلبى انسان ۴ ; منفعتطلبى انسان ۴ ; ویژگى انسان ۴
- حوا: و ابلیس ۲ ; قصه حوا ۲ ; هبوط حوا ۵
- سوگند: دروغ ۳
- شیطان: اغواگرى شیطان ۱، ۴ ; خیرخواهى شیطان ۱ ; دروغگویى شیطان ۱ ; سوء استفاده شیطان ۴ ; سوگند دروغ شیطان ۱
- گمراهى: عوامل گمراهى ۳، ۴
- مقدّسات: سوء استفاده از مقدّسات ۳
منابع
- ↑ عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۱۹۶، ح ۱، ب ۱۵ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۱۱، ح ۳۴.