الأنعام ٨٥: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۷_بخش۲۷#link173 | آيات ۹۰ - ۸۴، سوره انعام]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۷_بخش۲۷#link173 | آيات ۹۰ - ۸۴، سوره انعام]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۷_بخش۲۷#link174 | اشاره به استمرار و عدم انقطاع عقيده به توحيد در قرون گذشته ، با عنايت و هدايت الهى .]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۷_بخش۲۷#link174 | اشاره به استمرار و عدم انقطاع عقيده به توحيد در قرون گذشته ، با عنايت و هدايت الهى .]] | ||
خط ۵۱: | خط ۵۲: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۷_بخش۳۰#link192 | رواياتى در ذيل (( .... فقد و كلنا بها قوما ليسوا بها كافرين )) .]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۷_بخش۳۰#link192 | رواياتى در ذيل (( .... فقد و كلنا بها قوما ليسوا بها كافرين )) .]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۵_بخش۴۳#link218 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۵_بخش۴۳#link218 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيى وَ عِيسى وَ إِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ «85» | |||
و زكريّا، يحيى، عيسى و الياس را (نيز هدايت كرديم و) همه از شايستگانند. | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيى وَ عِيسى وَ إِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ (85) | |||
وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيى: و ديگر هدايت فرموديم زكريا پسر اذن، و يحيى را كه پسر زكريا، وَ عِيسى: و عيسى پسر مريم دختر عمران. | |||
تبصره- از اينجا معلوم مىشود كه نسبت از جانب مادر صحيح است، چه عيسى از ذريه نوح يا ابراهيم شمرده شده، و حال آنكه نسب او از طرف مادر است نه پدر. پس حضرت حسن و حسين عليهما السّلام را از اولاد رسول صلّى اللّه عليه و آله بايد دانست، و بنو اميه (لعنهم اللّه) اين را مضايقه كردند. و عجب از نواصب روا دارند كه عيسى عليه السّلام با چندين هزار فاصله پسر نوح عليه السّلام باشد، و روا ندارند حضرت حسن و حسين فرزند پيغمبر باشند، و حال آنكه ما بين عيسى و نوح پنجاه پدر فاصله و ميان پيغمبر و حسنين جز يك | |||
---- | |||
«1» بحار الانوار، جلد 12، صفحه 218- مجمع البيان ج 3 ص 209. | |||
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 322 | |||
دختر (حضرت فاطمه سلام اللّه عليها) فاصله نباشد و از موافق و مخالف مروى است فرمود: ابناى هذان امامان قاما او قعدا. «1» دو پسر من، اين دو امامند، چه جنگ و قيام به حرب نمايند، يا دست بازداشته در خانه نشينند. و در حق حضرت حسن عليه السّلام فرمود: ابنى هذا سيّد «2» و همه اصحاب پيغمبر هر يك از ايشان را ندا مىكردند يا ابن رسول اللّه. و به روايت صحيحه متواتره ثابت شده كه در حق حضرت حسين عليه السّلام فرمود: ابنى هذا امام بن امام ابو الائمّة تسع تاسعهم قائمهم و به روايت ديگر فرمود: انت امام بن امام اخو امام ابو ائمّة تسع تاسعهم قائمهم «3» يعنى تو امام پسر امام برادر امام پدر ائمّه نهگانه. نهمى ايشان قائم ايشان است. وَ إِلْياسَ: و ديگر الياس را كه پسر بشر بن فنحاص بن العيزار بن هرون بن عمران است بنا بقول محمّد بن اسحق و روايت معروف از ابن مسعود نام او ادريس است مانند اسرائيل كه نام يعقوب است. اين روايت دور مىنمايد چه ادريس از آباى نوح است نه از اولاد او مگر بر وجه تغليب او را داخل ذريه گردانيم و اين بعيد باشد. كعب گفته: خضر عليه السّلام است. به هر تقدير كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ: همه اين انبيا كاملانند در صلاح، يعنى آنچه شايسته است از اتصاف به ممدوحات و اجتناب از مذمومات. | |||
تنبيه- تفسير رازى- روزى مأمون به حضرت رضا عليه السّلام عرض كرد: | |||
در كتاب خدا، آيتى هست كه دلالت كند تو فرزند رسول خدائى از صلب او؟ | |||
فرمود: بلى، گفت مراد من غير آيه مباهله و آيه «وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ- الخ» حضرت فرمود: قوله تعالى حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ- الخ» «4» پرسيد چگونه دلالت دارد بر اين مدعى؟ فرمود: اگر رسول خدا حاضر شود و دختر تو را به خطبه از تو بخواهد، به او مىدهى يا نه؟ گفت: چگونه ندهم و كه باشد اين رغبت نكند؟ حضرت | |||
---- | |||
«1» مجمع البيان، جلد 2، صفحه 330- اثبات الهداة، جلد 2، صفحه 547، حديث 17 و صفحه 549، حديث 23. | |||
«2» مجمع البيان ج 2 ص 330. | |||
«3» كمال الدين، صدوق، باب 24، صفحه حديث. | |||
«4» نساء آيه 22. | |||
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 323 | |||
فرمود: اگر از من بخواهد، به او ندهم مأمون گفت: چرا؟! حضرت فرمود: اجماع است كه فرزند فرزند، خواه از دختر و خواه از پسر باشد، بر مرد حرام است، و ديگر آنكه اگر من زوجه خود را طلاق بدهم پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله نتواند او را نكاح كند. گفت از كجا مىگوئى؟ فرمود لقوله «وَ حَلائِلُ أَبْنائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلابِكُمْ» «1» و فى العيون- عن الكاظم عليه السّلام انّما الحق عيسى بذرارى الانبياء من طريق مريم و كذلك الحقنا بذرارى النّبىّ صلّى اللّه عليه و آله من قبل امّنا فاطمة. «2» در عيون- از حضرت كاظم عليه السّلام مروى است بدرستى كه ملحق شده عيسى به ذريه انبياء از طريق مريم، همچنين ما ائمه هم ملحق شديم به ذريه پيغمبر از طرف مادرمان حضرت فاطمه. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيى وَ عِيسى وَ إِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ (85) | |||
ترجمه | |||
و زكريّا و يحيى و عيسى و الياس را كه همه از شايستگانند. | |||
تفسير | |||
عطف است بر انبياء نامبرده در آيه سابقه و مسلما تمامى از نسل حضرت ابراهيم (ع) ميباشند مگر حضرت الياس كه بعضى گفتهاند لقب حضرت ادريس جدّ حضرت نوح است و بعضى نسب او را بحضرت هرون برادر حضرت موسى مرتبا ذكر نمودهاند و ظاهر آيه شريفه و اخبار مذكوره در ذيل آيه سابقه براى استدلال باطلاق ذريّه بر اولاد دخترى مثبت اين قول است چون اگر چنين باشد آنهم از نسل حضرت | |||
---- | |||
جلد 2 صفحه 347 | |||
ابراهيم است و عطف شده است انبياء مذكوره در اين آيه بر انبياء نامبرده شده در آيه سابقه از ذريّه آنحضرت پس اطلاق ذريّه بر حضرت عيسى شده است و الا بايد حمل نمود اين آيه را بآنكه عطف شده است بر نوح در آيه سابقه بتقدير هدينا و اين بسيار بعيد است لفظا و معنا چون تاكنون مقام مناسب ذكر انبياء بنى اسرائيل بوده و بنظر حقير به اين جهت ذكر حضرت اسمعيل مؤخر شده است در آيه بعد با آنكه اهتمام بشأن آن حضرت اقتضاء تقديم را داشت و بجهات ديگرى كه ذكرش موجب تطويل است و بنابر اين نميشود نام پيغمبرى كه از آنها نباشد در عداد آنها ذكر شود و ممكن است جمع شود بين دو قول بآنكه الياس علاوه بر آنكه لقب حضرت ادريس بوده نام پيغمبرى از اولاد هرون هم بوده و بنابر اين ظاهر آيه و روايات محفوظ است و حضرت يحيى پسر حضرت زكريا است كه شرح حالشان در سوره آل عمران ذكر شد و زكريا از نسل حضرت سليمان است و اينها همه از معاريف انبيا و برجستگان در صلاح و تقوى بودهاند .. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ وَهَبنا لَهُ إِسحاقَ وَ يَعقُوبَ كُلاًّ هَدَينا وَ نُوحاً هَدَينا مِن قَبلُ وَ مِن ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَيمانَ وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسي وَ هارُونَ وَ كَذلِكَ نَجزِي المُحسِنِينَ (84) وَ زَكَرِيّا وَ يَحيي وَ عِيسي وَ إِلياسَ كُلٌّ مِنَ الصّالِحِينَ (85) وَ إِسماعِيلَ وَ اليَسَعَ وَ يُونُسَ وَ لُوطاً وَ كلاًّ فَضَّلنا عَلَي العالَمِينَ (86) وَ مِن آبائِهِم وَ ذُرِّيّاتِهِم وَ إِخوانِهِم وَ اجتَبَيناهُم وَ هَدَيناهُم إِلي صِراطٍ مُستَقِيمٍ (87) | |||
احتياج بترجمه ندارد در ضمن تفسير شرح داده ميشود انشاء اللّه تعالي، وَ وَهَبنا لَهُ علاوه بر آنچه در آيه ذكر شده سابقا که حجتهاي خود را بابراهيم | |||
جلد 7 - صفحه 128 | |||
عليه السّلام داديم و درجات عاليه باو عنايت نموديم باو بخشيديم اسحق در سنّ پيري و عجوزه بودن و نازا بودن ساره زوجه او باو اسحق را عنايت كرديم و يعقوب که فرزند اسحق باشد و درك زمان ابراهيم را نمود چنانچه در جاي ديگر ميفرمايد فَبَشَّرناها بِإِسحاقَ وَ مِن وَراءِ إِسحاقَ يَعقُوبَ هود آيه 74. | |||
كُلًّا هَدَينا هر سه نفر ابراهيم اسحق يعقوب را هدايت نموديم داراي مقام نبوت و رسالت بودند و از اوصياء ابراهيم در بني اسرائيل که اسرائيل همان اسحق است. | |||
وَ نُوحاً هَدَينا مِن قَبلُ يعني پيش از ابراهيم نوح را هدايت كرديم که اولين پيغمبر اولو العزم بوده و دين او تا زمان ابراهيم باقي بود و او را شيخ الانبياء گفتند چون طول عمر او از همه بيشتر بوده و آدم ثاني گفتند چون تمام افراد بشر بعد از آدم از نسل او بوجود آمدند وَ مِن ذُرِّيَّتِهِ در مرجع ضمير اختلاف شد بعضي گفتند راجع بنوح است يكي از جهت اقربيت و يكي از جهت اينكه بعض مذكورين از ذريه ابراهيم نيستند مثل لوط و الياس، و بعضي گفتند راجع بابراهيم است چون اينکه آيات در مقام تفضلات باو است و از باب تغليب همه را ذريه او شمرده داود إبن ايشاء که شرح حال او در سوره بقره در قصه طالوت و جالوت آيه شريفه وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ گذشت و سليمان إبن داود و شرح آن هم در قضيه هاروت و ماروت گذشت و ايوب إبن موص إبن رازح بن روم بن عيصي إبن اسحق از انبياء بني اسرائيل و شرح حال او در سوره ص آيه 4 وَ اذكُر عَبدَنا أَيُّوبَ إِذ نادي رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيطانُ بِنُصبٍ وَ عَذابٍ بيايد انشاء اللّه و يوسف إبن يعقوب إبن اسحق در سوره يوسف خداوند مفصلا بيان فرموده و موسي و هارون دو برادر ابنا عمران إبن يصهر بن قاهث بن لاوي إبن يعقوب و در بسياري از سور شرح حال آنها بتفصيل و اجمال بيان شده. | |||
جلد 7 - صفحه 129 | |||
وَ كَذلِكَ نَجزِي المُحسِنِينَ ممكن است اشاره باين باشد که اينها چون محسن بودند بآنها عنايت فرموديم و ممكن است اشاره باشد به اينكه بمحسنين هم اينکه نوع عنايتها را ميكنيم. | |||
(و زكريّا) إبن اذن بن بركيا که او را ارّه بر سر گذاردند و دو قسمت كردند و يحيي إبن زكريّا که براي خاطر يك زن زانيه او را سر بريدند و سر او در مقابل پادشاه تكلم فرمود چنانچه سر حضرت ابي عبد اللّه عليه السّلام مقابل يزيد لعين تكلم فرمود و سر سعيد بن جبير مقابل حجاج تكلم نمود و عيسي إبن مريم بنت عمران إبن ياشهم إبن امون إبن حزقيا، و اينکه يكي از ادله است بر اينكه حسنين عليهما السّلام و ساير ائمه هدي و سادات فاطميين ابناء رسول اللّه صلّي اللّه عليه و آله و سلّم هستند و از ذراري آن بزرگوار و الياس در ميان مفسرين اختلاف شد که آيا ادريس است يا خضر است يا اولاد بشر إبن فنحاس است و خداوند در سوره و الصافات در ده آيه از آيه 123 الي 132، شرح او را بيان فرموده كُلٌّ مِنَ الصّالِحِينَ صالح مطلق مرادف با معصوم است. | |||
(و اسمعيل) ذبيح اللّه إبن ابراهيم و بشارة او را خداوند بابراهيم داده فَبَشَّرناهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ الي آخر الآيات سوره و الصافات آيه 99 الي 109 يازده آيه و اليسع إبن اخطوب إبن عجوز يونس إبن متي ملقب بذي النون و شرح حال او در سوره و الصافات آيه 139 تا 149 در يازده آيه ذكر شده و لوطا بعضي گفتند پسر برادر ابراهيم که هاران باشد و بعضي گفتند پسر خواهر ابراهيم است و اول كسي که ايمان بابراهيم آورد او بوده چنانچه ميفرمايد فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ عنكبوت آيه 25، چنانچه امير المؤمنين عليه السّلام اول من آمن برسول اللّه (ص) بود، و مبعوث شد بر قومش و قضاياي او و قومش در بسياري از سور قرآن مذكور شده وَ كلًّا فَضَّلنا عَلَي العالَمِينَ بعضي گفتند مراد عالمين زمان خود بوده و نظر به اينكه | |||
جلد 7 - صفحه 130 | |||
محمّد صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و آل او عليهم السّلام مسلّما افضل از آنها بودند لكن اينکه خلاف ظاهر آيه شريفه است بلكه آيه در مقام اينست که انبياء افضل بر عالمين هستند امّا البته ميانه خود انبياء افضل و غير افضل بوده چنانچه ميفرمايد تِلكَ الرُّسُلُ فَضَّلنا بَعضَهُم عَلي بَعضٍ بقره آيه 254، و حضرت رسالت (ص) افضل از کل آنها بوده و ملقب (بخاتم النبيين) شده در آيه شريفه ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِن رِجالِكُم وَ لكِن رَسُولَ اللّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ احزاب آيه 40. | |||
وَ مِن آبائِهِم وَ ذُرِّيّاتِهِم وَ إِخوانِهِم ظاهر اينست که اينکه جمله اشاره بسائر انبياء است که نام آنها ذكر نشده و آنها بعضي پدران اينکه مذكورين بودند و بعضي ذراري آنها و بعضي اخوان آنها و قرينه بر اينکه ظهور يكي اينكه اينکه آيات شريفه در مقام ذكر انبياء بوده و ديگر جمله اخيره که ميفرمايد وَ اجتَبَيناهُم که خداوند اينها را برگزيد وَ هَدَيناهُم بهدايت مطلقه عامه إِلي صِراطٍ مُستَقِيمٍ که هيچگونه اعوجاجي در او نباشد از حيث عقائد و اخلاق و اعمال و آنها هدايت شدند و اينکه موهبت خاص انبياء و اوصياء آنها و معصومين مثل مريم و صديقه طاهره است زيرا غير معصوم خالي از اعوجاج نيست و اقويتر دليل که موجب نصّ در اينکه مدّعي ميشود آيات بعد است که ميفرمايد: | |||
131 | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۳۷
ترجمه
الأنعام ٨٤ | آیه ٨٥ | الأنعام ٨٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«زَکَرِیَّا»: عطف بر (هَارُونَ) است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۹۰ - ۸۴، سوره انعام
- اشاره به استمرار و عدم انقطاع عقيده به توحيد در قرون گذشته ، با عنايت و هدايت الهى .
- قرآن كريم دخترزادگان را هم اولاد و ذريه حقيقى مى داند.
- ملاك تفصيل و برترى انبياء(ع ) بر ديگر مردم ، داشتن هدايت فطرى و بهره مندى ازهدايت خاص و بى واسطه الهى است .
- كوششى كه صاحب المنار براى توجيه ترتيب اسماء انبياء (ع ) در سه آيه شريفه ،نموده است .
- اشكالاتى كه بر كلام صاحب المنار وارد است .
- معناى (اجتباء) و مراد از استعمال آن در ارتباط با انبياء الهى .
- دعوت همه انبياء(ع ) و تمام شرايع ، در حقيقت يكى است اگر چه در سعه و ضيق واجمال و تفصيل مختلف باشند.
- معناى (و هديناهم الى صراط مستقيم ).
- در هدايت الهى ضلالت راه ندارد و بقاء آن مشروط به شكر، كه عبارتست ازعمل به لوازم توحيد و عبوديت مى باشد.
- معانى (( حكم )) و بيان مراد از دادن كتاب و حكم و نبوت به پيامبران عليهم السلام .
- اقسام سه گانه اطلاق (( كتاب )) در قرآن مجيد.
- بررسى اقوال مختلفى كه درباره اينكه قومى كه موكل بر حفظ دين خدا هستند چه كسانى مى باشند گفته شده است .
- به نظر ما مراد از اين قوم انبياء و معصومين و اتقياء و صلحايند كه همواره پاسدار دين حق مى باشند.
- شريعت اسلام ناسخ شرايع قبل است و امر خداوند در (( فبهديهم اقتده )) به معناى امربه تبعيت از شرايع گذشته نيست .
- چند روايت درباره (( يسع )) يكى از انبياى بنىاسرائيل .
- رواياتى در مورد اينكه دخترزادگان هم از ذريه انسان بشمار مى روند.
- مساءله قرابت و ترتب آثار نسب در مورد زنان ، و دخترزادگان مساءله اى حقوقى واجتماعى است كه در اسلام شناخته شده است .
- استناد ائمه اهل بيت عليهم السلام به آياتى از قرآن مجيد براى اثبات اينكه دخترزادهاولاد بشمار مى رود.
- رواياتى در ذيل (( .... فقد و كلنا بها قوما ليسوا بها كافرين )) .
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيى وَ عِيسى وَ إِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ «85»
و زكريّا، يحيى، عيسى و الياس را (نيز هدايت كرديم و) همه از شايستگانند.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيى وَ عِيسى وَ إِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ (85)
وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيى: و ديگر هدايت فرموديم زكريا پسر اذن، و يحيى را كه پسر زكريا، وَ عِيسى: و عيسى پسر مريم دختر عمران.
تبصره- از اينجا معلوم مىشود كه نسبت از جانب مادر صحيح است، چه عيسى از ذريه نوح يا ابراهيم شمرده شده، و حال آنكه نسب او از طرف مادر است نه پدر. پس حضرت حسن و حسين عليهما السّلام را از اولاد رسول صلّى اللّه عليه و آله بايد دانست، و بنو اميه (لعنهم اللّه) اين را مضايقه كردند. و عجب از نواصب روا دارند كه عيسى عليه السّلام با چندين هزار فاصله پسر نوح عليه السّلام باشد، و روا ندارند حضرت حسن و حسين فرزند پيغمبر باشند، و حال آنكه ما بين عيسى و نوح پنجاه پدر فاصله و ميان پيغمبر و حسنين جز يك
«1» بحار الانوار، جلد 12، صفحه 218- مجمع البيان ج 3 ص 209.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 322
دختر (حضرت فاطمه سلام اللّه عليها) فاصله نباشد و از موافق و مخالف مروى است فرمود: ابناى هذان امامان قاما او قعدا. «1» دو پسر من، اين دو امامند، چه جنگ و قيام به حرب نمايند، يا دست بازداشته در خانه نشينند. و در حق حضرت حسن عليه السّلام فرمود: ابنى هذا سيّد «2» و همه اصحاب پيغمبر هر يك از ايشان را ندا مىكردند يا ابن رسول اللّه. و به روايت صحيحه متواتره ثابت شده كه در حق حضرت حسين عليه السّلام فرمود: ابنى هذا امام بن امام ابو الائمّة تسع تاسعهم قائمهم و به روايت ديگر فرمود: انت امام بن امام اخو امام ابو ائمّة تسع تاسعهم قائمهم «3» يعنى تو امام پسر امام برادر امام پدر ائمّه نهگانه. نهمى ايشان قائم ايشان است. وَ إِلْياسَ: و ديگر الياس را كه پسر بشر بن فنحاص بن العيزار بن هرون بن عمران است بنا بقول محمّد بن اسحق و روايت معروف از ابن مسعود نام او ادريس است مانند اسرائيل كه نام يعقوب است. اين روايت دور مىنمايد چه ادريس از آباى نوح است نه از اولاد او مگر بر وجه تغليب او را داخل ذريه گردانيم و اين بعيد باشد. كعب گفته: خضر عليه السّلام است. به هر تقدير كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ: همه اين انبيا كاملانند در صلاح، يعنى آنچه شايسته است از اتصاف به ممدوحات و اجتناب از مذمومات.
تنبيه- تفسير رازى- روزى مأمون به حضرت رضا عليه السّلام عرض كرد:
در كتاب خدا، آيتى هست كه دلالت كند تو فرزند رسول خدائى از صلب او؟
فرمود: بلى، گفت مراد من غير آيه مباهله و آيه «وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ- الخ» حضرت فرمود: قوله تعالى حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ- الخ» «4» پرسيد چگونه دلالت دارد بر اين مدعى؟ فرمود: اگر رسول خدا حاضر شود و دختر تو را به خطبه از تو بخواهد، به او مىدهى يا نه؟ گفت: چگونه ندهم و كه باشد اين رغبت نكند؟ حضرت
«1» مجمع البيان، جلد 2، صفحه 330- اثبات الهداة، جلد 2، صفحه 547، حديث 17 و صفحه 549، حديث 23.
«2» مجمع البيان ج 2 ص 330.
«3» كمال الدين، صدوق، باب 24، صفحه حديث.
«4» نساء آيه 22.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 323
فرمود: اگر از من بخواهد، به او ندهم مأمون گفت: چرا؟! حضرت فرمود: اجماع است كه فرزند فرزند، خواه از دختر و خواه از پسر باشد، بر مرد حرام است، و ديگر آنكه اگر من زوجه خود را طلاق بدهم پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله نتواند او را نكاح كند. گفت از كجا مىگوئى؟ فرمود لقوله «وَ حَلائِلُ أَبْنائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلابِكُمْ» «1» و فى العيون- عن الكاظم عليه السّلام انّما الحق عيسى بذرارى الانبياء من طريق مريم و كذلك الحقنا بذرارى النّبىّ صلّى اللّه عليه و آله من قبل امّنا فاطمة. «2» در عيون- از حضرت كاظم عليه السّلام مروى است بدرستى كه ملحق شده عيسى به ذريه انبياء از طريق مريم، همچنين ما ائمه هم ملحق شديم به ذريه پيغمبر از طرف مادرمان حضرت فاطمه.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيى وَ عِيسى وَ إِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ (85)
ترجمه
و زكريّا و يحيى و عيسى و الياس را كه همه از شايستگانند.
تفسير
عطف است بر انبياء نامبرده در آيه سابقه و مسلما تمامى از نسل حضرت ابراهيم (ع) ميباشند مگر حضرت الياس كه بعضى گفتهاند لقب حضرت ادريس جدّ حضرت نوح است و بعضى نسب او را بحضرت هرون برادر حضرت موسى مرتبا ذكر نمودهاند و ظاهر آيه شريفه و اخبار مذكوره در ذيل آيه سابقه براى استدلال باطلاق ذريّه بر اولاد دخترى مثبت اين قول است چون اگر چنين باشد آنهم از نسل حضرت
جلد 2 صفحه 347
ابراهيم است و عطف شده است انبياء مذكوره در اين آيه بر انبياء نامبرده شده در آيه سابقه از ذريّه آنحضرت پس اطلاق ذريّه بر حضرت عيسى شده است و الا بايد حمل نمود اين آيه را بآنكه عطف شده است بر نوح در آيه سابقه بتقدير هدينا و اين بسيار بعيد است لفظا و معنا چون تاكنون مقام مناسب ذكر انبياء بنى اسرائيل بوده و بنظر حقير به اين جهت ذكر حضرت اسمعيل مؤخر شده است در آيه بعد با آنكه اهتمام بشأن آن حضرت اقتضاء تقديم را داشت و بجهات ديگرى كه ذكرش موجب تطويل است و بنابر اين نميشود نام پيغمبرى كه از آنها نباشد در عداد آنها ذكر شود و ممكن است جمع شود بين دو قول بآنكه الياس علاوه بر آنكه لقب حضرت ادريس بوده نام پيغمبرى از اولاد هرون هم بوده و بنابر اين ظاهر آيه و روايات محفوظ است و حضرت يحيى پسر حضرت زكريا است كه شرح حالشان در سوره آل عمران ذكر شد و زكريا از نسل حضرت سليمان است و اينها همه از معاريف انبيا و برجستگان در صلاح و تقوى بودهاند ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ وَهَبنا لَهُ إِسحاقَ وَ يَعقُوبَ كُلاًّ هَدَينا وَ نُوحاً هَدَينا مِن قَبلُ وَ مِن ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَيمانَ وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسي وَ هارُونَ وَ كَذلِكَ نَجزِي المُحسِنِينَ (84) وَ زَكَرِيّا وَ يَحيي وَ عِيسي وَ إِلياسَ كُلٌّ مِنَ الصّالِحِينَ (85) وَ إِسماعِيلَ وَ اليَسَعَ وَ يُونُسَ وَ لُوطاً وَ كلاًّ فَضَّلنا عَلَي العالَمِينَ (86) وَ مِن آبائِهِم وَ ذُرِّيّاتِهِم وَ إِخوانِهِم وَ اجتَبَيناهُم وَ هَدَيناهُم إِلي صِراطٍ مُستَقِيمٍ (87)
احتياج بترجمه ندارد در ضمن تفسير شرح داده ميشود انشاء اللّه تعالي، وَ وَهَبنا لَهُ علاوه بر آنچه در آيه ذكر شده سابقا که حجتهاي خود را بابراهيم
جلد 7 - صفحه 128
عليه السّلام داديم و درجات عاليه باو عنايت نموديم باو بخشيديم اسحق در سنّ پيري و عجوزه بودن و نازا بودن ساره زوجه او باو اسحق را عنايت كرديم و يعقوب که فرزند اسحق باشد و درك زمان ابراهيم را نمود چنانچه در جاي ديگر ميفرمايد فَبَشَّرناها بِإِسحاقَ وَ مِن وَراءِ إِسحاقَ يَعقُوبَ هود آيه 74.
كُلًّا هَدَينا هر سه نفر ابراهيم اسحق يعقوب را هدايت نموديم داراي مقام نبوت و رسالت بودند و از اوصياء ابراهيم در بني اسرائيل که اسرائيل همان اسحق است.
وَ نُوحاً هَدَينا مِن قَبلُ يعني پيش از ابراهيم نوح را هدايت كرديم که اولين پيغمبر اولو العزم بوده و دين او تا زمان ابراهيم باقي بود و او را شيخ الانبياء گفتند چون طول عمر او از همه بيشتر بوده و آدم ثاني گفتند چون تمام افراد بشر بعد از آدم از نسل او بوجود آمدند وَ مِن ذُرِّيَّتِهِ در مرجع ضمير اختلاف شد بعضي گفتند راجع بنوح است يكي از جهت اقربيت و يكي از جهت اينكه بعض مذكورين از ذريه ابراهيم نيستند مثل لوط و الياس، و بعضي گفتند راجع بابراهيم است چون اينکه آيات در مقام تفضلات باو است و از باب تغليب همه را ذريه او شمرده داود إبن ايشاء که شرح حال او در سوره بقره در قصه طالوت و جالوت آيه شريفه وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ گذشت و سليمان إبن داود و شرح آن هم در قضيه هاروت و ماروت گذشت و ايوب إبن موص إبن رازح بن روم بن عيصي إبن اسحق از انبياء بني اسرائيل و شرح حال او در سوره ص آيه 4 وَ اذكُر عَبدَنا أَيُّوبَ إِذ نادي رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيطانُ بِنُصبٍ وَ عَذابٍ بيايد انشاء اللّه و يوسف إبن يعقوب إبن اسحق در سوره يوسف خداوند مفصلا بيان فرموده و موسي و هارون دو برادر ابنا عمران إبن يصهر بن قاهث بن لاوي إبن يعقوب و در بسياري از سور شرح حال آنها بتفصيل و اجمال بيان شده.
جلد 7 - صفحه 129
وَ كَذلِكَ نَجزِي المُحسِنِينَ ممكن است اشاره باين باشد که اينها چون محسن بودند بآنها عنايت فرموديم و ممكن است اشاره باشد به اينكه بمحسنين هم اينکه نوع عنايتها را ميكنيم.
(و زكريّا) إبن اذن بن بركيا که او را ارّه بر سر گذاردند و دو قسمت كردند و يحيي إبن زكريّا که براي خاطر يك زن زانيه او را سر بريدند و سر او در مقابل پادشاه تكلم فرمود چنانچه سر حضرت ابي عبد اللّه عليه السّلام مقابل يزيد لعين تكلم فرمود و سر سعيد بن جبير مقابل حجاج تكلم نمود و عيسي إبن مريم بنت عمران إبن ياشهم إبن امون إبن حزقيا، و اينکه يكي از ادله است بر اينكه حسنين عليهما السّلام و ساير ائمه هدي و سادات فاطميين ابناء رسول اللّه صلّي اللّه عليه و آله و سلّم هستند و از ذراري آن بزرگوار و الياس در ميان مفسرين اختلاف شد که آيا ادريس است يا خضر است يا اولاد بشر إبن فنحاس است و خداوند در سوره و الصافات در ده آيه از آيه 123 الي 132، شرح او را بيان فرموده كُلٌّ مِنَ الصّالِحِينَ صالح مطلق مرادف با معصوم است.
(و اسمعيل) ذبيح اللّه إبن ابراهيم و بشارة او را خداوند بابراهيم داده فَبَشَّرناهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ الي آخر الآيات سوره و الصافات آيه 99 الي 109 يازده آيه و اليسع إبن اخطوب إبن عجوز يونس إبن متي ملقب بذي النون و شرح حال او در سوره و الصافات آيه 139 تا 149 در يازده آيه ذكر شده و لوطا بعضي گفتند پسر برادر ابراهيم که هاران باشد و بعضي گفتند پسر خواهر ابراهيم است و اول كسي که ايمان بابراهيم آورد او بوده چنانچه ميفرمايد فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ عنكبوت آيه 25، چنانچه امير المؤمنين عليه السّلام اول من آمن برسول اللّه (ص) بود، و مبعوث شد بر قومش و قضاياي او و قومش در بسياري از سور قرآن مذكور شده وَ كلًّا فَضَّلنا عَلَي العالَمِينَ بعضي گفتند مراد عالمين زمان خود بوده و نظر به اينكه
جلد 7 - صفحه 130
محمّد صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و آل او عليهم السّلام مسلّما افضل از آنها بودند لكن اينکه خلاف ظاهر آيه شريفه است بلكه آيه در مقام اينست که انبياء افضل بر عالمين هستند امّا البته ميانه خود انبياء افضل و غير افضل بوده چنانچه ميفرمايد تِلكَ الرُّسُلُ فَضَّلنا بَعضَهُم عَلي بَعضٍ بقره آيه 254، و حضرت رسالت (ص) افضل از کل آنها بوده و ملقب (بخاتم النبيين) شده در آيه شريفه ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِن رِجالِكُم وَ لكِن رَسُولَ اللّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ احزاب آيه 40.
وَ مِن آبائِهِم وَ ذُرِّيّاتِهِم وَ إِخوانِهِم ظاهر اينست که اينکه جمله اشاره بسائر انبياء است که نام آنها ذكر نشده و آنها بعضي پدران اينکه مذكورين بودند و بعضي ذراري آنها و بعضي اخوان آنها و قرينه بر اينکه ظهور يكي اينكه اينکه آيات شريفه در مقام ذكر انبياء بوده و ديگر جمله اخيره که ميفرمايد وَ اجتَبَيناهُم که خداوند اينها را برگزيد وَ هَدَيناهُم بهدايت مطلقه عامه إِلي صِراطٍ مُستَقِيمٍ که هيچگونه اعوجاجي در او نباشد از حيث عقائد و اخلاق و اعمال و آنها هدايت شدند و اينکه موهبت خاص انبياء و اوصياء آنها و معصومين مثل مريم و صديقه طاهره است زيرا غير معصوم خالي از اعوجاج نيست و اقويتر دليل که موجب نصّ در اينکه مدّعي ميشود آيات بعد است که ميفرمايد:
131
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- زکریا، یحیى و الیاس، نوادگانى از ذریه ابراهیم (ع) بودند. (و من ذریته ... و زکریا و یحیى و عیسى و إلیاس)
۲- زکریا، یحیى و الیاس از نوادگان نوح (ع) بودند. (و من ذریته ... و زکریا و یحیى و عیسى و إلیاس)
۳- ابراهیم، اسحاق، یعقوب، نوح، داوود، سلیمان، ایوب، یوسف، موسى، هارون، زکریا، یحیى، عیسى و الیاس (ع) از صالحان بودند. (و وهبنا له ... کل من الصلحین)
۴- زکریا، یحیى، عیسى و الیاس (ع) از هدایت خاص خداوند بهره مند بودند. (و کلا هدینا ... و من ذریته ... و زکریا و یحیى و عیسى و إلیاس)
۵- نوادگان دخترى از ذریه و فرزندان مرد مى باشند. (و زکریا و یحیى و عیسى و إلیاس) تردیدى نیست که عیسى (ع) از جانب مادرش مریم (س) با ابراهیم (ع) مرتبط بوده است، و چون قرآن به آن حضرت نیز اطلاق ذریه کرده، پس تفاوتى از جهت انتساب به جد در بین نوادگان دخترى و پسرى نیست.
۶- هدایت ویژه، پاداش خداوند به صالحان است. (کلا هدینا ... کل من الصلحین) در آیه پیشین سخن از هدایت ویژه براى پیامبران بود و این آیه آنان را از زمره صالحان مى شمارد. بنابراین وصف مذکور باید در حصول هدایت ویژه داراى نقش باشد.
۷- ذریه صالح پاداش خداوند به نیکوکاران است. (و کذلک نجزى المحسنین ... کل من الصلحین)
موضوعات مرتبط
- ابراهیم (ع): از صالحان ۳ ; نسل ابراهیم (ع) ۱
- اسحاق (ع): از صالحان ۳
- الیاس (ع): از صالحان ۳ ; نیاکان الیاس (ع) ۱، ۲ ; هدایت الیاس (ع) ۴
- ایوب (ع): از صالحان ۳
- خدا: پاداشهاى خدا ۶، ۷ ; هدایت خاص خدا ۴، ۶
- داود (ع): از صالحان ۳
- زکریا (ع): از صالحان ۳ ; نیاکان زکریا (ع) ۱، ۲ ; هدایت زکریا (ع) ۴
- سلیمان (ع): از صالحان ۳
- صالحان: پاداش صالحان ۶ ; مقامات صالحان ۶ ; هدایت صالحان ۶
- عیسى (ع): از صالحان ۳ ; هدایت عیسى (ع) ۴
- فرزند: احکام فرزند ۵ ; فرزند دخترى ۵
- محسنان: پاداش محسنان ۷
- موسى (ع): از صالحان ۳
- مهتدین:۴
- نسل: اعطاى نسل صالح ۷ ; اهمیت نسل صالح ۷
- نوح (ع): نسل نوح (ع) ۲ ; نوح (ع) از صالحان ۳
- هارون (ع): از صالحان ۳
- یحیى (ع): نیاکان یحیى (ع) ۱، ۲ ; هدایت یحیى (ع) ۴ ; یحیى (ع) از صالحان ۳
- یعقوب (ع): از صالحان ۳
- یوسف (ع): از صالحان ۳