المائدة ٥١: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
</div> | </div> | ||
== نزول == | |||
'''محل نزول:''' | |||
این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. <ref> طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۳، ص ۲۳۱.</ref> | |||
'''شأن نزول:'''<ref> محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۲۹..</ref> | |||
در سبب نزول آيه اختلاف است و در عين حال حكم آيه براى همه مؤمنين عموميت دارد، عطية بن سعد العوفى و زهرى گويند: وقتى كه دشمنان اسلام در جنگ بدر فرار كردند. مسلمين به اولياء يهود گفتند: قبل از آن كه روز ديگرى مانند روز بدر بيايد به پيامبر اسلام ایمان بياوريد. | |||
مالك بن الضيف كه از يهوديان بود، گفت: اگر مشاهده كرده ايد كه قريش از دست شما شكست خوردند، براى آن بود كه به فنون جنگ وارد نبوده اند ولى ما اگر بخواهيم با شما نبرد كنيم، خواهيد ديد كه جرأت نبرد و كارزار با ما را نخواهيد داشت و نيز گويند: عبادة بن الصامت الخزرجى به پيامبر چنين گفت: يا رسول اللّه مرا با طايفه يهود خويشان فراوان است و عدد يهوديان نيز زياد و قوت و شوكت ايشان هم افزون است ولى با همه اينها من از آنها دورى ميجويم و موالات و دوستى نمى كنم زيرا كه دوست و يار من خدا و رسول مى باشند. | |||
عبدالله بن ابىسلول كه در آن ميان بود، به او گفت: اگر تو از آنها بيزارى ميجوئى برعكس، من با آنها موالات داشته و دوستى مينمايم زيرا اگر تو از آنها در امن و امان باشى من از آنها در امان نيستم بلكه به آنها پناه برده و در سايه امن آنها زيست ميكنم و حاجات خود را به توسط ايشان برمى آورم. | |||
پيامبر چنين فرمود: اى عبدالله اگر تو را حاجتى باشد كه به توسط آنها برآورى. عبادة را چنين حاجتى با آنها نخواهد بود. سپس عبدالله گفت: من دوستى با يهوديان را مى پذيرم و موالات با آنها مرا كافى است سپس اين آية نازل گرديد. | |||
سدى چنين گويد: اين آيه بعد از غزوه احد آمد، بدين شرح وقتى كه در جنگ مزبور مسلمين شكست خوردند از مشركين مى ترسيدند. يكى از آن ميان مى گفت: من به يهوديان پناه مى برم و از ايشان امان خواهم خواست. ديگرى مى گفت: من به شام ميروم و از مسيحيان امان خواهم خواست سپس اين آية نازل گرديد. عكرمة گويد: اين آيه درباره مردى بنام ابولبابة بن عبدالمنذر نازل گرديد. هنگامى كه بنوقريظه به حكم سعد بن عبادة درباره ذبح رضايت داده بودند به آنها گفت: شما كار بدى كرديد كه به حكم او رضايت داديد زيرا او در ميان شما مردى بدرأى مى باشد.<ref> تفاسير مجمع البيان و كشف الاسرار و روض الجنان.</ref><ref> طبرى و ابن اسحق و ابن ابىحاتم در تفاسير خود و بيهقى بنا به روايت از عبادة بن الصامت قضاياى عبادة و عبدالله ابى را با اندك اختلاف ذكر و روايت نموده اند.</ref> | |||
== تفسیر == | == تفسیر == | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۵_بخش۲۵#link1 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۵_بخش۲۵#link1 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۴_بخش۵۰#link321 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۴_بخش۵۰#link321 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «51» | |||
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! يهوديان و مسيحيان را سرپرست و ياور نگيريد، (زيرا) بعضى از آنان يار و ياور بعض ديگرند و هر كس از شما كه آنان را ولىّ خود قرار دهد پس قطعاً از آنان است. همانا خداوند، قوم ستمگر را هدايت نمىكند. | |||
===نکته ها=== | |||
ذكر يهود و نصارا در آيه، از باب نمونه است، وگرنه شكّى نيست كه ولايت هيچ كافرى را هم نبايد پذيرفت. | |||
از آيات ديگر قرآن استفاده مىشود كه بهرهگيرى از غذاهاى غير گوشتى اهل كتاب، يا ازدواج موقّت با آنان، يا داد و ستد و زندگى مسالمتآميز با آنان جايز است و هيچ يك از اين مسائل به معناى سلطهپذيرى آنان نيست. | |||
===پیام ها=== | |||
1- خداوند از بندگان مؤمنش، انتظارات خاصّى دارد. يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا ... | |||
2- تبرّى از دشمن، از شرايط ايمان است. يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا ... | |||
3- اسلام، دين سياست است و تنها به احكام فردى نمىپردازد. «لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ | |||
جلد 2 - صفحه 312 | |||
النَّصارى أَوْلِياءَ» | |||
4- وقتى يارى گرفتن از كفّار مورد نهى قرآن است، قطعاً در روابط و سياست خارجى، پذيرش ولايت وسلطهى اهل كتاب وكفّار ممنوع است. «لا تَتَّخِذُوا» | |||
5- ولايت كفّار و دشمنان را نپذيريم، چون آنان تنها به فكر هم مسلكان خويشند. «بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ» | |||
6- با وجود اختلافات شديد ميان يهود و نصارا، پيوندشان به خاطر نابودى اسلام است. «بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ» | |||
7- كفّار تنها نسبت به تعهّدات ميان خودشان وفادارند، ولى نسبت به تعهّدات با مسلمانان پايبند نيستند. لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ ... | |||
8- دولتهاى اسلامى كه ولايت و سلطه كفّار را پذيرفتهاند، از كفّار محسوب مىشوند. «فَإِنَّهُ مِنْهُمْ» (دوستى با هر فرد و گروهى، انسان را جزو آنان مىسازد.) | |||
9- نه كفّار را «ولىّ» خود گردانيد و نه با آنان كه ولايت كفّار را پذيرفتهاند، رابطه ولايت داشته باشيد. «فَإِنَّهُ مِنْهُمْ» | |||
10- نتيجهى پذيرش ولايت كفّار، قطع ولايت خداست. «فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ» | |||
11- تكيه بر كفّار، ظلم است. «لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ» | |||
تفسير نور(10جلدى)، ج2، ص: 313 | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (51) | |||
شأن نزول «2»- عبادة بن صامت نزد حضرت رسالت صلى اللّه عليه و آله با ابن ابى در مجلس آن حضرت مخاصمه كردند. عباده گفت: مرا از طوايف يهود دوستانند كه در نوائب به عدد و مدد ايشان مستظهر توان بود. امروز به دوستى خدا و رسول از همه تبرى كردم، و مرا دوستى خدا و رسول كافى است. عبد اللّه | |||
---- | |||
«1» فروع كافى، جلد 7، كتاب القضاء و الاحكام، صفحه 407، حديث اوّل و دوّم (از امام باقر و امام صادق عليهما السّلام) | |||
«2» مجمع البيان ج 2 ص 206. | |||
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 106 | |||
ابى گفت: من از دواير روزگار و حوادث گردش ليل و نهار مىترسم و از مظاهرت و معاونت يهود كه خلفاى منند چارهاى ندارم، آيه شريفه نازل شد: | |||
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا: اى كسانى كه ايمان آورديد. لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِياءَ: فرامگيريد و اختيار منمائيد يهود و نصارى را دوستان و مواليان، پس اعتماد مكنيد به ايشان، و معاشرت با آنها منمائيد مانند معاشرت احباب. بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ: برخى از ايشان دوستان بعضى ديگرند به جهت موافقت ايشان در مخالفت شما. اين ايما و اشعار است به علت نهى از موالات، يعنى توالى بعضى ايشان به بعضى به جهت اتحاد آنهاست در دين، و انفاق همه بر مضار شما، و اجماع همه بر خلاف شما. | |||
چون در حرب احد شكست بر مسلمانان افتاد، بر بعضى از مردمان شاق نمود. مردى از مسلمانان گفت: حق با فلان يهودى است. ديگرى گفت: با فلان نصرانى است و اخذ امان كردند. خداى تعالى فرمود: وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ: و هر كه از شما دوست دارد ايشان را و بمعاونت و موافقت آنها ميل كند. فَإِنَّهُ مِنْهُمْ: پس بدرستى كه او نيز از جمله ايشان باشد كه «المرء مع من احبّه» اين كلام غايت تهديد است در موالات يهود و نصارى و تشديد در وجوب مجانبت از ايشان. و گويند ذكر اين كلام به جهت بيان حال منافقان است، چه اهل نفاق موالات مىكردند با كفار. إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ: | |||
بدرستى كه حق تعالى راه ننمايد گروه ظالمين را به طريق جنت به جهت كفر ايشان و استحقاق عذاب. بلكه آنها را واگذارد به طريق جهنم، يا حكم نفرمايد براى ايشان در مدح و ثنا و نصرت بر اعداء، زيرا اين جماعت ظلم به نفس خود نمودند در ترك موالات احباى خدا و اتخاذ مصاحبت و معاشرت و مساعدت با اعداى خدا، لذا عاقبت ايشان منجر به عذاب جحيم گرديد. | |||
تنبيه- آيه شريفه عام است نسبت به تمام مؤمنين تا روز قيامت، زيرا عبرت به عموم لفظ است نه خصوص سبب. پس واجب است احتراز از مجالست و معاشرت با كفار و اشرار. | |||
1- جلد 15 بحار از ابى جعفر عليه السّلام از پدرش از جد بزرگوارش فرمود | |||
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 107 | |||
امير المؤمنين عليه السّلام: مجالست اشرار موجب سوء ظن به اخيار شود، و مجالست با اخيار ملحق كند اشرار را به اخيار، و مجالست ابرار با فجار ملحق نمايد ابرار را به فجار، پس هر كه مشتبه شود امر او بر شما و نشناسيد دينش را، نظر كنيد به مخالطان او، اگر اهل دين خدا هستيد پس او بر دين خداست، و اگر بر غير دين خدايند پس حظّى براى او نيست از دين خدا. «1» 2- از حضرت رضا عليه السّلام مروى است كه فرمود: من والى اعداء اللّه فقد عادى اولياء اللّه و من عادا اولياء اللّه فقد عادى اللّه و حقّ على اللّه ان يدخله فى نار جهنّم. هر كه دوست دارد دشمنان خدا را، پس بتحقيق دشمن داشته دوستان خدا را؛ و هر كه دشمن دارد اولياء خدا را، پس بتحقيق دشمن داشته خدا را، و حق است بر خدا اينكه داخل فرمايد او را در آتش جهنم. | |||
3- جلد هفدهم بحار- حضرت باقر عليه السّلام از پدرش على بن الحسين از جدش امير المؤمنين عليه السّلام: اوحى اللّه تبارك و تعالى الى نبىّ من الانبياء قل لقومك لا يلبسوا لباس اعدائى و لا يطعموا مطاعم اعدائى و لا يتشكّلوا بمشاكل اعدائى فيكونوا اعدائى كما هم اعدائى. وحى فرمود خداى تعالى به پيغمبرى از انبياء: بگو قوم خود را مپوشيد لباس دشمنان مرا، و طعام مخوريد به طرز طعام خوردن دشمنان من، و تشكل پيدا نكنيد به شكل دشمنان من، پس مىباشيد دشمنان من همچنانكه آنها دشمنان منند. و آيات و اخبار در اين قسمت بسيار است. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (51) | |||
ترجمه | |||
اى كسانيكه ايمان آورديد مگيريد يهود و نصارى را دوستان بعضى از آنها دوستان بعض ديگرند و كسيكه دوست دارد آنها را از شما پس همانا او از آنها است بدرستيكه خدا هدايت نمىكند گروه ستمكاران را. | |||
تفسير | |||
خداوند در اين آيه شريفه نهى فرموده است اهل ايمان را از آنكه دوستى نمايند با يهود و نصارى و اين بنظر حقير يك معنى عرفى است كه شامل ميشود معاشرت و مخالطت و مرافقت و متابعت و مشابهت و استنصار و استظهار و امثال اينها را و اشعار فرموده است به اين معنى كه دوستى واقعى با اختلاف در دين و مذهب صورت پذير نيست يهودى دوست يهودى است نصرانى دوست نصرانى است مسلمان دوست مسلمان اگر چه كفر ملت واحده است و كفار همه در ضديت با اسلام توافق دارند ولى در عين حال الفت حقيقى ما بين بعضى از افراد يك ملت است با بعض ديگر و كسيكه از مسلمانان در مقام دوستى با آنها باشد او باطنا از آنها است و در قيامت با آنها محشور ميشود اگر چه در ظاهر احكام اسلام بر او مرتب شود و خداوند سلب توفيق و هدايت از اين قبيل اشخاص مينمايد و آنها را بحال خودشان وامىگذارد زيرا آنها ظالمند بنفس خودشان و كسانيكه پيروى آنها را مينمايند و جاهلانه تقليد و تبعيت از آنها مىكنند چون استقلال و رويّه خود را از دست ميدهند | |||
---- | |||
جلد 2 صفحه 225 | |||
و كفار هم لباب علوم و صنايع خود را بآنها نميآموزند و نمىتوانند در تمام امور تقليد از كفار كنند چون رسوم ملّى و قواعد مذهبى آنها اجازه نمىدهد ناچار از اين در رانده و از آن راه مانده ميشوند و بالاخره مجبور مىكردند دست از دين خود بردارند و يكسره پيرو آنها شوند لذا بنظر حقير از آنها شد نشان كه در آيه شريفه است اختصاص بباطن و آخرت ندارد بلكه در دنيا هم امرشان منجر باين ميشود كه رسما از آنها شوند چنانچه ما ملت ضعيف در اثر جهل و نادانى اولياء امورمان باين مصيبت عظمى گرفتار شديم و بخسران دنيا و آخرت دچار گشتيم خداوند عاقبت ما را بخير فرمايد كه با كفر از دنيا نرويم عياشى ره از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه هر كس آل محمد (ص) را دوست داشته باشد و مقدم بدارد ايشان را بر تمام مردم براى قرابت با پيغمبر (ص) كه موجب تقدّم ايشان است پس او از آل محمد است يعنى بمنزله آنها است نه آنكه از خود آنها است چون دوست و تابع آنها است و همچنين است شأن كسانيكه دوست و تابع كفار باشند كه خداوند در اين آيه بيان فرموده و اين است مراد از قول حضرت ابراهيم (ع) كه فرمود كسيكه متابعت نمايد مرا پس او از من است. مگر از بركت دوستى و توسّل بخاندان نبوت (ص) دستگيرى از ما بشود و راه نجاتى براى خود پيدا كنيم انشاء اللّه تعالى .. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا اليَهُودَ وَ النَّصاري أَولِياءَ بَعضُهُم أَولِياءُ بَعضٍ وَ مَن يَتَوَلَّهُم مِنكُم فَإِنَّهُ مِنهُم إِنَّ اللّهَ لا يَهدِي القَومَ الظّالِمِينَ (51) | |||
اي كساني که ايمان آورديد يهود و نصاري را دوست خود و معين و ناصر خود نگيريد اينها بعض آنها با بعض ديگر دوست و ناصرند و با شما دشمن سر سخت هستند و كسي از شما اگر دوست و ناصر گرفت از آنها او هم جزو آنها است محققا خدا هدايت نميفرمايد جماعت ظالمين را. | |||
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اگر چه شأن نزولش در زمان نبي صلّي اللّه عليه و آله و سلّم بود بعد از جنگ بدر يا در جنگ احد که بعضي از مسلمانان خواستند با يهود و نصاري آميزش كنند از جهت خوف از مشركين و بآنها پناه برند لكن خطاب عام است شامل تمام مؤمنين تا قيامت ميشود. | |||
لا تَتَّخِذُوا اليَهُودَ وَ النَّصاري أَولِياءَ ذكر يهود و نصاري با اينكه تمام كفار و مشركين و معاندين و مخالفين و ساير مذاهب باطله و اهل بدع و ضلالت در اينکه | |||
جلد 6 - صفحه 392 | |||
حكم مشتركند بايد مؤمنين از آنها تبري بجويند و مورد لعن و طرد قرار دهند و با آنها كمال عداوت را داشته باشند براي اينست که در زمان نزول آيه كفاري که اطراف مسلمين بودند مشركين و يهود و نصاري بودند، اما مشركين که دائما در جنگ و قتال با مسلمين بودند توهم اينكه مسلمانان با آنها اظهار مودتي بكنند نبود فقط يهود و نصاري بودند بتوهم اينكه با آنها مساعدت ميكنند در دفع مشركين، اتخاذ در اصل ائتخاذ از ماده اخذ همزه در تا ادغام شد مثل اتحاد که اوتحاد بوده و اتفاق که اوتفاق بوده و امثال اينها، و اخذ بمعني خلطه و آميزش و محبت و كمك و امثال اينها است و اينکه مصيبت بزرگي است در عصر حاضر که شدت ارتباط با كفار پيدا شده و رفته رفته دين و جان و مال و حيثيات مسلمين در مخاطره افتاده و اخلاق و اعمال سوء آنها در مسلمين رواج بسزا پيدا كرده حتي لباس و خوراك و رفتار آنها در اينها تأثير كرده. | |||
بَعضُهُم أَولِياءُ بَعضٍ الكفر ملة واحدة اينها و لو اينكه در بين خودشان عداوت و بغضاء هست وَ أَلقَينا بَينَهُمُ العَداوَةَ وَ البَغضاءَ إِلي يَومِ القِيامَةِ مائده آيه 64، لكن در عداوت با اسلام و قرآن و مسلمين يك دله و يك جهتند اگر ديديد با شما اظهار دوستي كردند بدانيد که ميخواهند شما را بدوشند و حيثيات شما را از بين ببرند و دين شما را از دست بدهند. | |||
وَ مَن يَتَوَلَّهُم مِنكُم فَإِنَّهُ مِنهُم آيات و اخبار بعناوين مختلفه دلالت دارد که دوستي و تشبه بآنها موجب حشر با همان محبوب و مشبه به است (المرء مع من احب) | |||
(من احب حجرا حشره اللّه معه) | |||
(من تشبه بقوم حشره اللّه معهم) | |||
و غير اينها و مراد فانه منهم نه اينست که اينکه هم يهودي يا نصراني است بلكه مراد اينست که در عذاب با آنها در يك درجه است، و اينکه موضوع در اسلام و ايمان بسيار مهم است که مسئله تولي و تبري باشد حتي سؤال كردند | |||
(هل الحب و البغض من الايمان) | |||
جلد 6 - صفحه 393 | |||
جواب فرمودند | |||
(هل الايمان الا الحب و البغض) | |||
مراد دوست داشتن خدا و دوستان خدا و دشمن داشتن دشمنان خدا است و موضوع صلوات و لعن هم از اينکه بابست. | |||
إِنَّ اللّهَ لا يَهدِي القَومَ الظّالِمِينَ نه از راه كوتاهي در هدايت بلكه از راه عدم قابليت آنها بواسطه قساوت قلب و سياهي دل و عناد و عصبيتي که در آنها است که هم بخود ظلم كردند که ايمان نياوردند و هم بقوم خود که مانع شدند از ايمان آنها و هم بپيغمبر اسلام و مسلمين که بآنها اذيت و آزار روا داشتند خذلهم اللّه. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۲۶
ترجمه
المائدة ٥٠ | آیه ٥١ | المائدة ٥٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أوْلِیَآءَ»: جمع ولی، دوستان. سرپرستان. «یَآ أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ و النَّصَارَی أوْلِیَآءَ»: در اینجا منظور این نیست که مسلمانان هیچ گونه رابطه تجاری و اجتماعی با یهودیان و مسیحیان نداشته باشند. بلکه منظور این است که با آنان همپیمان نگردند و محرم اسرارشان ندانند و در برابر دشمنان خود بر دوستی آنان تکیه نکنند و هرگز ایشان را به سرپرستی نپذیرند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
لاَ يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ... (۴) لاَ تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ... (۴) إِنَّمَا يَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ... (۳)
نزول
محل نزول:
این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
در سبب نزول آيه اختلاف است و در عين حال حكم آيه براى همه مؤمنين عموميت دارد، عطية بن سعد العوفى و زهرى گويند: وقتى كه دشمنان اسلام در جنگ بدر فرار كردند. مسلمين به اولياء يهود گفتند: قبل از آن كه روز ديگرى مانند روز بدر بيايد به پيامبر اسلام ایمان بياوريد.
مالك بن الضيف كه از يهوديان بود، گفت: اگر مشاهده كرده ايد كه قريش از دست شما شكست خوردند، براى آن بود كه به فنون جنگ وارد نبوده اند ولى ما اگر بخواهيم با شما نبرد كنيم، خواهيد ديد كه جرأت نبرد و كارزار با ما را نخواهيد داشت و نيز گويند: عبادة بن الصامت الخزرجى به پيامبر چنين گفت: يا رسول اللّه مرا با طايفه يهود خويشان فراوان است و عدد يهوديان نيز زياد و قوت و شوكت ايشان هم افزون است ولى با همه اينها من از آنها دورى ميجويم و موالات و دوستى نمى كنم زيرا كه دوست و يار من خدا و رسول مى باشند.
عبدالله بن ابىسلول كه در آن ميان بود، به او گفت: اگر تو از آنها بيزارى ميجوئى برعكس، من با آنها موالات داشته و دوستى مينمايم زيرا اگر تو از آنها در امن و امان باشى من از آنها در امان نيستم بلكه به آنها پناه برده و در سايه امن آنها زيست ميكنم و حاجات خود را به توسط ايشان برمى آورم.
پيامبر چنين فرمود: اى عبدالله اگر تو را حاجتى باشد كه به توسط آنها برآورى. عبادة را چنين حاجتى با آنها نخواهد بود. سپس عبدالله گفت: من دوستى با يهوديان را مى پذيرم و موالات با آنها مرا كافى است سپس اين آية نازل گرديد.
سدى چنين گويد: اين آيه بعد از غزوه احد آمد، بدين شرح وقتى كه در جنگ مزبور مسلمين شكست خوردند از مشركين مى ترسيدند. يكى از آن ميان مى گفت: من به يهوديان پناه مى برم و از ايشان امان خواهم خواست. ديگرى مى گفت: من به شام ميروم و از مسيحيان امان خواهم خواست سپس اين آية نازل گرديد. عكرمة گويد: اين آيه درباره مردى بنام ابولبابة بن عبدالمنذر نازل گرديد. هنگامى كه بنوقريظه به حكم سعد بن عبادة درباره ذبح رضايت داده بودند به آنها گفت: شما كار بدى كرديد كه به حكم او رضايت داديد زيرا او در ميان شما مردى بدرأى مى باشد.[۳][۴]
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «51»
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! يهوديان و مسيحيان را سرپرست و ياور نگيريد، (زيرا) بعضى از آنان يار و ياور بعض ديگرند و هر كس از شما كه آنان را ولىّ خود قرار دهد پس قطعاً از آنان است. همانا خداوند، قوم ستمگر را هدايت نمىكند.
نکته ها
ذكر يهود و نصارا در آيه، از باب نمونه است، وگرنه شكّى نيست كه ولايت هيچ كافرى را هم نبايد پذيرفت.
از آيات ديگر قرآن استفاده مىشود كه بهرهگيرى از غذاهاى غير گوشتى اهل كتاب، يا ازدواج موقّت با آنان، يا داد و ستد و زندگى مسالمتآميز با آنان جايز است و هيچ يك از اين مسائل به معناى سلطهپذيرى آنان نيست.
پیام ها
1- خداوند از بندگان مؤمنش، انتظارات خاصّى دارد. يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا ...
2- تبرّى از دشمن، از شرايط ايمان است. يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا ...
3- اسلام، دين سياست است و تنها به احكام فردى نمىپردازد. «لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ
جلد 2 - صفحه 312
النَّصارى أَوْلِياءَ»
4- وقتى يارى گرفتن از كفّار مورد نهى قرآن است، قطعاً در روابط و سياست خارجى، پذيرش ولايت وسلطهى اهل كتاب وكفّار ممنوع است. «لا تَتَّخِذُوا»
5- ولايت كفّار و دشمنان را نپذيريم، چون آنان تنها به فكر هم مسلكان خويشند. «بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ»
6- با وجود اختلافات شديد ميان يهود و نصارا، پيوندشان به خاطر نابودى اسلام است. «بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ»
7- كفّار تنها نسبت به تعهّدات ميان خودشان وفادارند، ولى نسبت به تعهّدات با مسلمانان پايبند نيستند. لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ ...
8- دولتهاى اسلامى كه ولايت و سلطه كفّار را پذيرفتهاند، از كفّار محسوب مىشوند. «فَإِنَّهُ مِنْهُمْ» (دوستى با هر فرد و گروهى، انسان را جزو آنان مىسازد.)
9- نه كفّار را «ولىّ» خود گردانيد و نه با آنان كه ولايت كفّار را پذيرفتهاند، رابطه ولايت داشته باشيد. «فَإِنَّهُ مِنْهُمْ»
10- نتيجهى پذيرش ولايت كفّار، قطع ولايت خداست. «فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ»
11- تكيه بر كفّار، ظلم است. «لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج2، ص: 313
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (51)
شأن نزول «2»- عبادة بن صامت نزد حضرت رسالت صلى اللّه عليه و آله با ابن ابى در مجلس آن حضرت مخاصمه كردند. عباده گفت: مرا از طوايف يهود دوستانند كه در نوائب به عدد و مدد ايشان مستظهر توان بود. امروز به دوستى خدا و رسول از همه تبرى كردم، و مرا دوستى خدا و رسول كافى است. عبد اللّه
«1» فروع كافى، جلد 7، كتاب القضاء و الاحكام، صفحه 407، حديث اوّل و دوّم (از امام باقر و امام صادق عليهما السّلام)
«2» مجمع البيان ج 2 ص 206.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 106
ابى گفت: من از دواير روزگار و حوادث گردش ليل و نهار مىترسم و از مظاهرت و معاونت يهود كه خلفاى منند چارهاى ندارم، آيه شريفه نازل شد:
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا: اى كسانى كه ايمان آورديد. لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِياءَ: فرامگيريد و اختيار منمائيد يهود و نصارى را دوستان و مواليان، پس اعتماد مكنيد به ايشان، و معاشرت با آنها منمائيد مانند معاشرت احباب. بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ: برخى از ايشان دوستان بعضى ديگرند به جهت موافقت ايشان در مخالفت شما. اين ايما و اشعار است به علت نهى از موالات، يعنى توالى بعضى ايشان به بعضى به جهت اتحاد آنهاست در دين، و انفاق همه بر مضار شما، و اجماع همه بر خلاف شما.
چون در حرب احد شكست بر مسلمانان افتاد، بر بعضى از مردمان شاق نمود. مردى از مسلمانان گفت: حق با فلان يهودى است. ديگرى گفت: با فلان نصرانى است و اخذ امان كردند. خداى تعالى فرمود: وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ: و هر كه از شما دوست دارد ايشان را و بمعاونت و موافقت آنها ميل كند. فَإِنَّهُ مِنْهُمْ: پس بدرستى كه او نيز از جمله ايشان باشد كه «المرء مع من احبّه» اين كلام غايت تهديد است در موالات يهود و نصارى و تشديد در وجوب مجانبت از ايشان. و گويند ذكر اين كلام به جهت بيان حال منافقان است، چه اهل نفاق موالات مىكردند با كفار. إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ:
بدرستى كه حق تعالى راه ننمايد گروه ظالمين را به طريق جنت به جهت كفر ايشان و استحقاق عذاب. بلكه آنها را واگذارد به طريق جهنم، يا حكم نفرمايد براى ايشان در مدح و ثنا و نصرت بر اعداء، زيرا اين جماعت ظلم به نفس خود نمودند در ترك موالات احباى خدا و اتخاذ مصاحبت و معاشرت و مساعدت با اعداى خدا، لذا عاقبت ايشان منجر به عذاب جحيم گرديد.
تنبيه- آيه شريفه عام است نسبت به تمام مؤمنين تا روز قيامت، زيرا عبرت به عموم لفظ است نه خصوص سبب. پس واجب است احتراز از مجالست و معاشرت با كفار و اشرار.
1- جلد 15 بحار از ابى جعفر عليه السّلام از پدرش از جد بزرگوارش فرمود
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 107
امير المؤمنين عليه السّلام: مجالست اشرار موجب سوء ظن به اخيار شود، و مجالست با اخيار ملحق كند اشرار را به اخيار، و مجالست ابرار با فجار ملحق نمايد ابرار را به فجار، پس هر كه مشتبه شود امر او بر شما و نشناسيد دينش را، نظر كنيد به مخالطان او، اگر اهل دين خدا هستيد پس او بر دين خداست، و اگر بر غير دين خدايند پس حظّى براى او نيست از دين خدا. «1» 2- از حضرت رضا عليه السّلام مروى است كه فرمود: من والى اعداء اللّه فقد عادى اولياء اللّه و من عادا اولياء اللّه فقد عادى اللّه و حقّ على اللّه ان يدخله فى نار جهنّم. هر كه دوست دارد دشمنان خدا را، پس بتحقيق دشمن داشته دوستان خدا را؛ و هر كه دشمن دارد اولياء خدا را، پس بتحقيق دشمن داشته خدا را، و حق است بر خدا اينكه داخل فرمايد او را در آتش جهنم.
3- جلد هفدهم بحار- حضرت باقر عليه السّلام از پدرش على بن الحسين از جدش امير المؤمنين عليه السّلام: اوحى اللّه تبارك و تعالى الى نبىّ من الانبياء قل لقومك لا يلبسوا لباس اعدائى و لا يطعموا مطاعم اعدائى و لا يتشكّلوا بمشاكل اعدائى فيكونوا اعدائى كما هم اعدائى. وحى فرمود خداى تعالى به پيغمبرى از انبياء: بگو قوم خود را مپوشيد لباس دشمنان مرا، و طعام مخوريد به طرز طعام خوردن دشمنان من، و تشكل پيدا نكنيد به شكل دشمنان من، پس مىباشيد دشمنان من همچنانكه آنها دشمنان منند. و آيات و اخبار در اين قسمت بسيار است.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (51)
ترجمه
اى كسانيكه ايمان آورديد مگيريد يهود و نصارى را دوستان بعضى از آنها دوستان بعض ديگرند و كسيكه دوست دارد آنها را از شما پس همانا او از آنها است بدرستيكه خدا هدايت نمىكند گروه ستمكاران را.
تفسير
خداوند در اين آيه شريفه نهى فرموده است اهل ايمان را از آنكه دوستى نمايند با يهود و نصارى و اين بنظر حقير يك معنى عرفى است كه شامل ميشود معاشرت و مخالطت و مرافقت و متابعت و مشابهت و استنصار و استظهار و امثال اينها را و اشعار فرموده است به اين معنى كه دوستى واقعى با اختلاف در دين و مذهب صورت پذير نيست يهودى دوست يهودى است نصرانى دوست نصرانى است مسلمان دوست مسلمان اگر چه كفر ملت واحده است و كفار همه در ضديت با اسلام توافق دارند ولى در عين حال الفت حقيقى ما بين بعضى از افراد يك ملت است با بعض ديگر و كسيكه از مسلمانان در مقام دوستى با آنها باشد او باطنا از آنها است و در قيامت با آنها محشور ميشود اگر چه در ظاهر احكام اسلام بر او مرتب شود و خداوند سلب توفيق و هدايت از اين قبيل اشخاص مينمايد و آنها را بحال خودشان وامىگذارد زيرا آنها ظالمند بنفس خودشان و كسانيكه پيروى آنها را مينمايند و جاهلانه تقليد و تبعيت از آنها مىكنند چون استقلال و رويّه خود را از دست ميدهند
جلد 2 صفحه 225
و كفار هم لباب علوم و صنايع خود را بآنها نميآموزند و نمىتوانند در تمام امور تقليد از كفار كنند چون رسوم ملّى و قواعد مذهبى آنها اجازه نمىدهد ناچار از اين در رانده و از آن راه مانده ميشوند و بالاخره مجبور مىكردند دست از دين خود بردارند و يكسره پيرو آنها شوند لذا بنظر حقير از آنها شد نشان كه در آيه شريفه است اختصاص بباطن و آخرت ندارد بلكه در دنيا هم امرشان منجر باين ميشود كه رسما از آنها شوند چنانچه ما ملت ضعيف در اثر جهل و نادانى اولياء امورمان باين مصيبت عظمى گرفتار شديم و بخسران دنيا و آخرت دچار گشتيم خداوند عاقبت ما را بخير فرمايد كه با كفر از دنيا نرويم عياشى ره از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه هر كس آل محمد (ص) را دوست داشته باشد و مقدم بدارد ايشان را بر تمام مردم براى قرابت با پيغمبر (ص) كه موجب تقدّم ايشان است پس او از آل محمد است يعنى بمنزله آنها است نه آنكه از خود آنها است چون دوست و تابع آنها است و همچنين است شأن كسانيكه دوست و تابع كفار باشند كه خداوند در اين آيه بيان فرموده و اين است مراد از قول حضرت ابراهيم (ع) كه فرمود كسيكه متابعت نمايد مرا پس او از من است. مگر از بركت دوستى و توسّل بخاندان نبوت (ص) دستگيرى از ما بشود و راه نجاتى براى خود پيدا كنيم انشاء اللّه تعالى ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا اليَهُودَ وَ النَّصاري أَولِياءَ بَعضُهُم أَولِياءُ بَعضٍ وَ مَن يَتَوَلَّهُم مِنكُم فَإِنَّهُ مِنهُم إِنَّ اللّهَ لا يَهدِي القَومَ الظّالِمِينَ (51)
اي كساني که ايمان آورديد يهود و نصاري را دوست خود و معين و ناصر خود نگيريد اينها بعض آنها با بعض ديگر دوست و ناصرند و با شما دشمن سر سخت هستند و كسي از شما اگر دوست و ناصر گرفت از آنها او هم جزو آنها است محققا خدا هدايت نميفرمايد جماعت ظالمين را.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اگر چه شأن نزولش در زمان نبي صلّي اللّه عليه و آله و سلّم بود بعد از جنگ بدر يا در جنگ احد که بعضي از مسلمانان خواستند با يهود و نصاري آميزش كنند از جهت خوف از مشركين و بآنها پناه برند لكن خطاب عام است شامل تمام مؤمنين تا قيامت ميشود.
لا تَتَّخِذُوا اليَهُودَ وَ النَّصاري أَولِياءَ ذكر يهود و نصاري با اينكه تمام كفار و مشركين و معاندين و مخالفين و ساير مذاهب باطله و اهل بدع و ضلالت در اينکه
جلد 6 - صفحه 392
حكم مشتركند بايد مؤمنين از آنها تبري بجويند و مورد لعن و طرد قرار دهند و با آنها كمال عداوت را داشته باشند براي اينست که در زمان نزول آيه كفاري که اطراف مسلمين بودند مشركين و يهود و نصاري بودند، اما مشركين که دائما در جنگ و قتال با مسلمين بودند توهم اينكه مسلمانان با آنها اظهار مودتي بكنند نبود فقط يهود و نصاري بودند بتوهم اينكه با آنها مساعدت ميكنند در دفع مشركين، اتخاذ در اصل ائتخاذ از ماده اخذ همزه در تا ادغام شد مثل اتحاد که اوتحاد بوده و اتفاق که اوتفاق بوده و امثال اينها، و اخذ بمعني خلطه و آميزش و محبت و كمك و امثال اينها است و اينکه مصيبت بزرگي است در عصر حاضر که شدت ارتباط با كفار پيدا شده و رفته رفته دين و جان و مال و حيثيات مسلمين در مخاطره افتاده و اخلاق و اعمال سوء آنها در مسلمين رواج بسزا پيدا كرده حتي لباس و خوراك و رفتار آنها در اينها تأثير كرده.
بَعضُهُم أَولِياءُ بَعضٍ الكفر ملة واحدة اينها و لو اينكه در بين خودشان عداوت و بغضاء هست وَ أَلقَينا بَينَهُمُ العَداوَةَ وَ البَغضاءَ إِلي يَومِ القِيامَةِ مائده آيه 64، لكن در عداوت با اسلام و قرآن و مسلمين يك دله و يك جهتند اگر ديديد با شما اظهار دوستي كردند بدانيد که ميخواهند شما را بدوشند و حيثيات شما را از بين ببرند و دين شما را از دست بدهند.
وَ مَن يَتَوَلَّهُم مِنكُم فَإِنَّهُ مِنهُم آيات و اخبار بعناوين مختلفه دلالت دارد که دوستي و تشبه بآنها موجب حشر با همان محبوب و مشبه به است (المرء مع من احب)
(من احب حجرا حشره اللّه معه)
(من تشبه بقوم حشره اللّه معهم)
و غير اينها و مراد فانه منهم نه اينست که اينکه هم يهودي يا نصراني است بلكه مراد اينست که در عذاب با آنها در يك درجه است، و اينکه موضوع در اسلام و ايمان بسيار مهم است که مسئله تولي و تبري باشد حتي سؤال كردند
(هل الحب و البغض من الايمان)
جلد 6 - صفحه 393
جواب فرمودند
(هل الايمان الا الحب و البغض)
مراد دوست داشتن خدا و دوستان خدا و دشمن داشتن دشمنان خدا است و موضوع صلوات و لعن هم از اينکه بابست.
إِنَّ اللّهَ لا يَهدِي القَومَ الظّالِمِينَ نه از راه كوتاهي در هدايت بلكه از راه عدم قابليت آنها بواسطه قساوت قلب و سياهي دل و عناد و عصبيتي که در آنها است که هم بخود ظلم كردند که ايمان نياوردند و هم بقوم خود که مانع شدند از ايمان آنها و هم بپيغمبر اسلام و مسلمين که بآنها اذيت و آزار روا داشتند خذلهم اللّه.
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- ضرورت پرهیز مسلمانان از پذیرش ولایت و حاکمیت یهود و نصارا (یا ایها الذین ءامنوا لاتتخذوا الیهود و النصرى أولیاء) یکى از معانى ولایت، امارت و سلطنت است. (قاموس المحیط)، بنابراین «ولى» مى تواند به معناى امیر و حاکم باشد.
۲- حرمت ایجاد روابط دوستى با یهود و نصارا (لاتتخذوا الیهود و النصرى أولیاء) در برداشت فوق «ولى» به معناى دوست که یکى از معانى آن است، گرفته شده است.
۳- یهود و نصارا، مردمى غیر قابل اعتماد و ناشایست براى برقرارى روابط دوستى مسلمانان با آنان (یا ایها الذین ءامنوا لاتتخذوا الیهود و النصرى أولیاء) کلمه «اتخاذ» به معناى برگزیدن و اعتماد کردن است. (مجمع البیان).
۴- ناسازگارى ایمان با ایجاد پیوند دوستى و مودت با یهود و نصارا (یا ایها الذین ءامنوا لاتتخذوا الیهود و النصرى أولیاء) مخاطب قرار دادن مسلمانان با عنوان اهل ایمان و سپس نهى از ایجاد روابط دوستى با یهود و نصارا، گویاى برداشت فوق است.
۵- ایمان و عقیده اسلامى، ملاک و معیار بایسته در ایجاد روابط و مناسبات مودت آمیز (یا ایها الذین ءامنوا لاتتخذوا الیهود و النصرى أولیاء)
۶- یهود و نصارا، تنها با یکدیگر و همکیشان خویش روابط دوستى داشته و به آن وفادار هستند. (یا ایها الذین ءامنوا لاتتخذوا الیهود و النصرى أولیاء بعضهم أولیاء بعض) چون جمله «بعضهم أولیاء بعض» به منزله دلیل براى جمله «لاتتخذوا ...» است، معناى حصر از آن استفاده مى شود.
۷- یهود و نصارا هرگز به تعهدات و روابط خویش با مسلمانان پایبند نخواهند بود. (بعضهم أولیاء بعض)
۸- پایبند نبودن یهود و نصارا به تعهدات خویش نسبت به مسلمانان، فلسفه حرمت ایجاد روابط با آنان (لاتتخذوا الیهود و النصرى أولیاء بعضهم أولیاء بعض)
۹- همکارى و روابط دوستانه یهود و نصارا، در جهت مقابله با اسلام * (یا ایها الذین ءامنوا لاتتخذوا الیهود و النصرى أولیاء بعضهم أولیاء بعض) با توجه به اینکه یهود و نصارا نسبت به یکدیگر دشمنى و کینه دارند، معلوم مى شود دوستى آنها با یکدیگر که از جمله «بعضهم ...» استفاده مى گردد، در جهت مقابله به اسلام است.
۱۰- روابط و پیوندهاى یهود و نصارا با یکدیگر، خطر و هشدارى براى مسلمانان (لاتتخذوا الیهود و النصرى أولیاء بعضهم أولیاء بعض) از اینکه دوستى یهود و نصارا با یکدیگر، دلیل بازداشتن مسلمانان از دوستى با آنان قرار گرفته است، استفاده مى شود که پیوند آنان، پیوندى خطرناک براى مسلمین است.
۱۱- مؤمنان پذیراى ولایت و سرپرستى یهود و نصارا، از زمره کافران و خارج از صف مؤمنان راستین (و من یتولهم منکم فانه منهم)
۱۲- لزوم قطع پیوند، با کسانى که رابطه دوستى با یهود و نصارا برقرار مى سازند. (لاتتخذوا الیهود و النصرى أولیاء ... و من یتولهم منکم فانه منهم) جمله «فانه منهم» مى رساند که هر مسلمانى که پذیراى ولایت یهود و نصارا باشد و یا با آنان روابط دوستانه برقرار کند، از زمره آنان خواهد بود و جمله «و لاتتخذوا ...» دلالت مى کند که نباید با وى رابطه دوستى داشت.
۱۳- مؤمنان، وظیفه دار تبرى و بیزارى نسبت به دشمنان (لاتتخذوا الیهود و النصرى أولیاء ... و من یتولهم منکم فانه منهم)
۱۴- ستمکاران، محروم از هدایت الهى (إنّ اللّه لایهدى القوم الظلمین)
۱۵- یهود و نصارا، مردمى گمراه و ستمگر (إنّ اللّه لایهدى القوم الظلمین) از مصادیق مورد نظر براى «الظلمین» به قرینه صدر آیه ، یهود و نصارا هستند.
۱۶- مسلمانانِ پذیراى ولایت یهود و نصارا، گمراه و از زمره ستمگرانند. (و من یتولهم منکم فانه منهم إنّ اللّه لایهدى القوم الظلمین)
۱۷- دوستى با یهود و نصارا و پذیرش ولایت آنان، ظلم و موجب محرومیت از هدایت الهى (و من یتولهم منکم فانه منهم إنّ اللّه لایهدى القوم الظلمین)
۱۸- هدایت انسانها، تنها در اختیار خداوند است. (إنّ اللّه لایهدى القوم الظلمین)
۱۹- جوامع انسانى، نیازمند به هدایت الهى (إنّ اللّه لایهدى القوم الظلمین) محرومیت از هدایت الهى زمانى مى تواند براى ستمگران تهدید بشمار آید که تمامى مردمان به آن نیازمند باشند.
موضوعات مرتبط
- احکام:۲، ۸ فلسفه احکام ۲، ۸ ۸
- اسلام: مبارزه با اسلام ۹
- ایمان: آثار ایمان ۴ ; ارزش ایمان ۵
- تبرى: اهمیّت تبرى ۱
- جامعه: نیازهاى معنوى جامعه ۱۹
- خدا: اختصاصات خدا ۱۸ ; محرومیت از هدایت خدا ۱۴، ۱۷ ; هدایت خدا ۱۸، ۱۹
- دشمنان: تبرى از دشمنان ۱۳ ; دشمنان اسلام ۹
- دوستى: حرام دوستى ۲ ; ملاک دوستى ۵
- روابط حرام:۸
- ظالمان:۱۵، ۱۶ محرومیت ظالمان ۱۵، ۱۶ ۱۴
- ظلم: موارد ظلم ۱۷
- کافران:۱۱ آثار ولایت کافران ۱۱ ۱۱، ۱۶
- گمراهان:۱۵، ۱۶
- محرمات:۲، ۸
- مسلمانان: ظالم ۱۶ ; مسلمانان گمراه ۱۶ ; مسؤولیت مسلمانان ۱ ; هشدار به مسلمانان ۱۰
- مسیحیان: اعراض از ولایت مسیحیان ۱ ; ترک دوستى با مسیحیان ۱۲ ; خطر مسیحیان ۱۰ ; دوستى با مسیحیان ۲، ۳، ۴، ۸، ۱۷ ; دوستى مسیحیان ۶ ; ظلم مسیحیان ۱۵ ; عهد شکنى مسیحیان ۷، ۸ ; قبول ولایت مسیحیان ۱۱، ۱۶، ۱۷ ; گروه گرایى مسیحیان ۶ ; گمراهى مسیحیان ۱۵ ; مسیحیان و اسلام ۹ ; مسیحیان و مسلمانان ۳، ۷، ۸ ; نژاد پرستى مسیحیان ۶
- معاشرت: آداب معاشرت ۱۲ ; معاشرت ناپسند ۱۲
- مؤمنان: مسؤولیت مؤمنان ۱۳
- نظام اجتماعى:۴، ۱۲
- نظام سیاسى:۱، ۳، ۴، ۱۲
- هدایت: منشأ هدایت ۱۸ ; موانع هدایت ۱۴
- یهود: اعراض از ولایت یهود ۱ ; ترک دوستى با یهود ۱۲ ; خطر یهود ۱۰ ; دوستى با یهود ۲، ۳، ۴، ۸، ۱۷ ; دوستى یهود ۶ ; ظلم یهود ۱۵ ; عهد شکنى یهود ۷، ۸ ; قبول ولایت یهود ۱۱، ۱۶، ۱۷ ; گروه گرایى یهود ۶ ; گمراهى یهود ۱۵ ; نژاد پرستى یهود ۶ ; یهود و اسلام ۹ ; یهود و مسلمانان ۳، ۷، ۸ ; یهود و مسیحیان ۹، ۱۰
منابع
- ↑ طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۳، ص ۲۳۱.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۲۹..
- ↑ تفاسير مجمع البيان و كشف الاسرار و روض الجنان.
- ↑ طبرى و ابن اسحق و ابن ابىحاتم در تفاسير خود و بيهقى بنا به روايت از عبادة بن الصامت قضاياى عبادة و عبدالله ابى را با اندك اختلاف ذكر و روايت نموده اند.