المائدة ١١: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۲۲: خط ۲۲:
__TOC__
__TOC__


== نزول ==
'''محل نزول:'''
این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. <ref> طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌۳، ص ۲۳۱.</ref>
'''شأن نزول:'''<ref> محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۲۷۵.</ref>
«شیخ طوسی» گوید: اين آيه درباره كسانى نازل گرديد كه مي‌خواستند نسبت به رسول خدا صلى الله عليه و آله سوء قصد نموده و او را از بين ببرند و راجع به آن شش قول ذكر نموده اند:
اول، مجاهد و قتادة و ابوملك گويند: آنان يهوديان بنى‌قريظه بودند، موقعى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله نزد آنان رفته بود كه ديه مقتولين بنى‌كلاب را كه بعد از بئرمعونة اتفاق افتاده بود، بپردازد. بدين شرح كه عمرو بن امية الضمرى به دو نفر از آنان برخورده و به آن‌ها گفته بود، آيا مسلمان هستيد؟ آنان گفتند: ما بر شما وارد شده ايم. عمرو هر دو را به قتل رسانيد و اينان قبلاًً نزد پيامبر آمده بودند پس از اين واقعه رسول خدا صلی الله علیه و آله به عمرو فرمود: براى چه آن دو نفر را قبل از اين كه به مأمن خويش برسند، كشته اى؟ سپس قسم ياد فرمود كه ديه دو مقتول مزبور را بپردازد لذا به طرف يهود بنى‌قريظه راه افتاد. بنوقريظه موقع را مغتنم شمرده در صدد از بين بردن رسول خدا صلى الله عليه و آله افتادند، خداوند او را از اين واقعه آگاه كرد و پيامبر از اقامت نزد آنان منصرف گرديد.<ref> طبرى در تفسير خود آن را از عبدالله بن ابى‌بكر و عاصم بن عمير بن قتادة و مجاهد و عبدالله بن كثير و ابومالك روايت كرده و نيز از عكرمه و يزيد بن ابى‌زياد نقل نمايد كه در اين جريان ابوبكر و عمر و عثمان و على و طلحة و عبدالرحمن بن عوف نيز همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله بودند و بر كعب بن اشرف و بنوالنضير وارد شده بودند.</ref>
دوم، حسن بصرى گويد: كه قريش مردى را تحريك كرده بودند كه به طور ناگهان رسول خدا صلی الله علیه و آله را به قتل برساند، خداوند پيامبر خود را از اين موضوع مطلع ساخت. بدين شرح كه آن مرد با رسول خدا صلی الله علیه و آله مواجه شد و در دست پيامبر شمشيرى بود از رسول خدا صلی الله علیه و آله خواست كه شمشير را به او بدهد تا آن را ببيند. پيامبر شمشير را به او داد آن مرد وقتى كه شمشير را در دست گرفت به پيامبر گفت: به من بگو چه كسى مي‌تواند مرا مانع از كشتن تو بشود. پيامبر فرمود: خداوند مى تواند مانع شود در اين هنگام مرد مزبور شمشير را انداخت و مسلمان گرديد. اسم اين مرد را عمرو بن وهب الجمحى گفته اند و كسى كه او را تحريك كرده بود صفوان بن اميه بوده است و خداوند رسول خويش را آگاه كرده بود و همين امر سبب اسلام آوردن عمرو شده بود.<ref> ابونعيم نيز در كتاب دلائل النبوة از طريق حسن بصرى از جابر بن عبدالله انصارى نقل نموده و اسم اين مرد را عورث بن الحرث ذكر نموده است.</ref>
سوم، واقدى گويد: پيامبر با جمعى از بنى‌ذبيان جنگيده بود، آنان به كوه‌ها پناه برده بودند، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در تعقيب آن‌ها نپرداخت و در عين حال آن‌ها را مي‌ديد سپس به كار خويش پرداخت باران او را گرفت و لباس پيامبر كاملاً خيس شده بود لباس را از تن درآورد و به درختى آويزان نمود تا خشك شود سپس اندكى زير آن درخت استراحت نمود خواب او را فراگرفت در حالتى كه از ياران خود دور بود ولى دشمنانى كه به كوه پناهنده شده بودند او را مي‌ديدند. جريان امر را به امير خود دعثور بن الحرب المحاربى خبر دادند، دعثور از بالاى كوه پائين آمده و بالاى سر رسول خدا صلی الله علیه و آله ايستاد و در حالتى كه شمشير خود را در دست داشت به فكر كشتن پيامبر افتاد و با صداى بلند پيامبر را صدا زد و گفت: اى محمد چه كسى هم اكنون مى تواند مرا از كشتن تو مانع گردد، رسول خدا فرمود: خداوند، در اين حال جبرئيل به سينه آن مرد نواخت، شمشير از دست او افتاد. پيامبر به فوريت شمشير را برداشته و به دعثور حمله‌ور شد و او را به زمين كوبيد و بالين سر او قرار گرفت و گفت هم اكنون چه كسى مى تواند مرا مانع از كشتن تو بشود. دعثور در جواب گفت: هيچ كس، سپس در آن حال شهادتين را بر زبان جارى ساخت و مسلمان گرديد و بعد اين آيه نازل شد.
چهارم، ابوعلى جبائى گويد: خداوند به مؤمنين لطف نمود و دشمنان آنان را منكوب كرد در موقعى كه دشمنان مزبور با وسائل متعدد در صدد از بين بردن آن‌ها برآمده بودند و خداوند به امراض گوناگون و قحطى و ميرانيدن بزرگان آن‌ها، از مؤمنين دفع شر نمود و همين موضوع سبب انصراف دشمنان از ادامه قتال با مؤمنين شده بود.
پنجم، ابن عباس گويد: يهوديان رسول خدا صلى الله عليه و آله را براى صرف غذا دعوت كرده بودند ولى مقصود آنها كشتن پيامبر از روى ناگهان بوده است و خداوند رسول خويش را از نيت پليد آنان آگاه ساخت ولذا پيامبر در آن مجلس حاضر نگرديد و دعوت مزبور را قبول نفرمود.
ششم، ديگران گويند: اين آيه هنگامى نازل گرديد كه مشركين در روزى كه پيامبر با اصحاب خود در نخلستانى به خواندن نماز مشغول شده بودند، قصد كشتن او و اصحاب را نمودند. خداوند پيامبر خود را آگاه ساخت و رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز مزبور را براى خلاصى از سوء قصد به نماز خوف مبدل نمود و خلاصى يافت و اين خود منت و نعمتى از جانب خداوند براى مؤمنين بوده است.


== تفسیر ==
== تفسیر ==
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۵_بخش۱۹#link1 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۵_بخش۱۹#link1 | تفسیر آیات]]
}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۴_بخش۴۴#link243 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۴_بخش۴۴#link243 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ «11»
اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! نعمت خداوند را بر خودتان ياد كنيد، آنگاه كه جمعى (از دشمنان) قصد داشتند به سوى شما دست تعدّى دراز كنند (و شما را نابود سازند)، امّا خداوند دست آنان را از شما كوتاه كرد و از خدا بترسيد و مؤمنان بايد تنها بر خداوند توكّل كنند.
جلد 2 - صفحه 253
===نکته ها===
در اينكه آيه، ناظر به كدام واقعه‌ى تاريخى است اختلاف است؛ ولى مى‌توان آن را شامل همه‌ى مواردى دانست كه مسلمانان، در مقابل سوء قصد يا تهاجم دشمن، با تكيه بر خداوند پيروز شده و نجات يافته‌اند.
===پیام ها===
1- ياد نعمت‌هاى خدا بر مؤمنانان لازم است‌ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ» (زيرا هم نوعى شكر است، هم غرور و غفلت را از انسان دور مى‌نمايد و هم عشق انسان را به پروردگار مى‌افزايد.)
2- دفع خطرات دشمن، از نعمت‌هاى خداست. «فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ»
3- با تقوا و توكّل و ايمان، لطف خدا را به خود جلب و خطر دشمنان را دفع كنيم.
«فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» (همان گونه كه به خاطر گناه، خداوند دشمن را بر انسان مسلط مى‌كند، توجّه به خدا هم موجب دفع دشمنان است).
4- لازمه‌ى ايمان و تقوا تكيه بر خداست. «وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»
5- تقوا و توكّل داشتن، براثر ياد خداوند و ايمان است. اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ‌ ... وَ اتَّقُوا اللَّهَ‌ ... فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ‌
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ «11»
----
«1» مدرك پيشين، فصل پنجم، باب 108، صفحه 338 (بنقل از سيّد بن طاوس)
تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 37
شأن نزول- در غزوه غطفان حضرت رسالت صلى اللّه عليه و آله از لشكر خود دورتر پاى درختى تكيه فرموده و اصحاب از او دور بودند. حضرت جامه‌ها به زير درخت افكنده، اعراب مشاهده كردند. به رئيس خود گفتند: درياب محمّد صلى اللّه عليه و آله را كه تنها در پاى آن درخت تكيه فرموده، در اين محل بر او دست مى‌توان يافت. دعثور شمشير كشيده بيامد گفت: كيست ترا حمايت كند و شرّ مرا از تو كفايت كند. حضرت فرمود: خدا شرّ تو را از من نگهدارد، چه او است كافى و مانع نه غير او، جبرئيل بر سينه دعثور زد، شمشير از دستش بيفتاد.
حضرت صلى اللّه عليه و آله آن را برداشت و به سر وى رفت فرمود: «من يمنعك منّى» دعثور گفت: هيچكس ترا از من منع نتواند كرد، پس كلمه شهادت گفت و مسلمان شده به ميان قوم باز رفت و ايشان را به اسلام دعوت كرد، اين آيه نازل شد. «1» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ‌: اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد ياد بياوريد و متذكر شويد نعمت الهى را كه انعام و مرحمت فرموده است بر شما. إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ‌: چون قصد كردند قومى يعنى دعثور و امثال او، آنكه بگشايند بسوى شما دستهاى خود را به قتل و اهلاك شما. فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ‌: پس بازداشت خداوند تعالى دستهاى ايشان را از شما، و ردّ مضرت ايشان كرد از شما. وَ اتَّقُوا اللَّهَ‌: و بترسيد از كفران اين نعمتها وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ‌: و بر خداى، نه بر غير او پس بايد توكل كنند مؤمنان، چه ذات مقدس حق كافى است در ايصال خير و دفع شر.
در جامع الاخبار- قال رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله: من احبّ ان يكون اقوى النّاس فليتوكّل على اللّه تعالى. «2» و قال امير المؤمنين عليه السّلام: من وثق باللّه اراه‌
----
«1» مجمع البيان، ج 2 ص 170.
«2» جامع الاخبار، صدوق، فصل 77.
تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 38
السّرور و من توكّل عليه كفاه الامور «1». فرمود رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله هر كه دوست دارد كه قوى‌ترين مردمان باشد پس توكل نمايد بر خداى تعالى. و حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: هر كه اعتماد كند به خدا، منضم شود او را سرور، و هر كه توكل كند به خدا، كفايت شود او را امور. محققين فرموده‌اند توكل حاصل مى‌شود از حق ديدن و حق شنيدن و حق فرا گرفتن، چون بنده به اين مقام رسيد خداوند كفايت كلّ مهمات او شود.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ «11»
ترجمه‌
اى آنكسانيكه ايمان آورديد ياد كنيد نعمت خدا را بر شما چون قصد كردند گروهى كه دراز كنند بسوى شما دستهاى خودشان را پس بازداشت دستهاى آنانرا از شما و بترسيد از خدا و بر خدا پس بايد توكل كنند گروندگان.
تفسير
نعمت بنظر حقير حسن تدبير و سياست است كه موجب حفظ و حراست نفوس و اموال و اعراض مسلمين گرديد از تعرض كفار و بسط يد كنايه از دست درازى كفار بر جان و مال اهل اسلام است و كفّ ايدى عبارت از رفع شر و كوتاهى دست آنها است بفضل الهى و راى رزين خاتم انبيا (ص) كه تعلّق گرفت بصلح در روز حديبيّه چنانچه قمى ره فرموده است كه مراد اهل مكه‌اند پيش از فتح كه خداوند رفع شر آنها را از
----
جلد 2 صفحه 185
مسلمانان فرمود بسبب صلح حديبيه و معلوم است كه تقوى و توكل يگانه شعار و نجات دهنده اهل ايمان است از هر شر و بلا و رساننده آنها است بهر خير و سعادت.
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
يا أَيُّهَا الَّذِين‌َ آمَنُوا اذكُرُوا نِعمَت‌َ اللّه‌ِ عَلَيكُم‌ إِذ هَم‌َّ قَوم‌ٌ أَن‌ يَبسُطُوا إِلَيكُم‌ أَيدِيَهُم‌ فَكَف‌َّ أَيدِيَهُم‌ عَنكُم‌ وَ اتَّقُوا اللّه‌َ وَ عَلَي‌ اللّه‌ِ فَليَتَوَكَّل‌ِ المُؤمِنُون‌َ «11»
اي‌ كساني‌ ‌که‌ ايمان‌ آورديد ياد كنيد نعمت‌ ‌خدا‌ ‌را‌ زماني‌ ‌که‌ جماعتي‌ ‌از‌ كفار قصد ‌شما‌ ‌را‌ كردند ‌که‌ ‌شما‌ ‌را‌ هلاك‌ كنند و بشما دست‌ پيدا كنند و خداوند دست‌ ‌آنها‌ ‌را‌ كوتاه‌ كرد و نتوانستند ‌که‌ ‌بر‌ ‌شما‌ مسلط شوند و متّقي‌ شويد ‌پس‌ بايد مؤمنين‌ اتّكال‌ امر كنند بخداوند.
‌اينکه‌ ‌آيه‌ شريفه‌ ‌در‌ مورد قضيه‌ شخصيه‌ و واقعه‌ خاصه‌ ‌است‌ و ‌در‌ اخبار بيان‌ نشده‌ و مفسرين‌ ‌هم‌ اختلاف‌ كردند بعضي‌ گفتند بني‌ نضير ‌از‌ يهود خواستند پيغمبر و جمعي‌ ‌از‌ اصحاب‌ ‌را‌ باصطلاح‌ امروز ترور كنند و بلغت‌ عرب‌ فتك‌ گويند و جبرئيل‌ بآن‌ حضرت‌ خبر داد و حضرت‌ باصحاب‌ فرمود و نجات‌ پيدا كردند و بعضي‌ گفتند جماعتي‌
جلد 6 - صفحه 317
‌از‌ مشركين‌ يك‌ نفر ‌را‌ مخفيانه‌ فرستادند ‌که‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌را‌ بكشد و ‌او‌ ‌با‌ شمشير برهنه‌ آمد بالاي‌ سر پيغمبر ‌در‌ حال‌ تنهايي‌ و ‌گفت‌ كيست‌ ‌که‌ تو ‌را‌ ‌از‌ دست‌ ‌من‌ نجات‌ دهد حضرت‌ فرمود ‌خدا‌ خداوند ‌در‌ قلب‌ ‌او‌ تصرف‌ فرمود شمشير ‌را‌ انداخت‌ و بشرف‌ اسلام‌ مشرف‌ شد و حفظ پيغمبر نعمت‌ بزرگي‌ ‌بود‌ ‌بر‌ مؤمنين‌ و بعضي‌ گفتند پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌براي‌ قضاي‌ حاجت‌ ‌از‌ اصحاب‌ دور شد و لباس‌ ‌خود‌ ‌را‌ تطهير كرد يك‌ نفر ‌از‌ مشركين‌ بالا سر پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌با‌ شمشير برهنه‌ آمد و ‌گفت‌ كيست‌ تو ‌را‌ ‌از‌ دست‌ ‌من‌ نجات‌ دهد فرمود ‌خدا‌ جبرئيل‌ ‌بر‌ سينه‌ ‌او‌ زد افتاد روي‌ زمين‌ و شمشير ‌از‌ دستش‌ رها شد پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ شمشير ‌را‌ گرفت‌ و ‌بر‌ سينه‌ ‌او‌ نشست‌ و فرمود كيست‌ تو ‌را‌ ‌از‌ دست‌ ‌من‌ نجات‌ دهد ‌گفت‌ احدي‌ نيست‌ و حقانيت‌ تو ‌را‌ فهميدم‌ و بشرف‌ اسلام‌ مشرف‌ شد، و بعضي‌ گفتند كفار و مشركين‌ ‌که‌ ‌در‌ مقام‌ جدال‌ ‌با‌ مسلمين‌ بودند خداوند ‌آنها‌ ‌را‌ مبتلي‌ كرد بامراض‌ شديده‌ و قحطي‌ و مرگ‌ بزرگانشان‌ و اتلاف‌ حيوانات‌ ‌آنها‌ ناچار منصرف‌ شدند، و چون‌ ‌ما مدركي‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ اقوال‌ نداريم‌ نميتوانيم‌ صحبتي‌ كنيم‌ لكن‌ قول‌ اخير اقرب‌ ‌با‌ مضامين‌ ‌آيه‌ شريفه‌ ‌است‌ زيرا خطاب‌ بمؤمنين‌ ‌است‌ يا أَيُّهَا الَّذِين‌َ آمَنُوا و ‌آنها‌ ‌را‌ متذكر ميفرمايد بنعمتي‌ ‌که‌ نسبت‌ بآنها فرموده‌ اذكُرُوا نِعمَت‌َ اللّه‌ِ عَلَيكُم‌ سپس‌ بيان‌ نعمت‌ ‌را‌ ميكند ‌که‌ جماعتي‌ قصد ‌شما‌ ‌را‌ كردند إِذ هَم‌َّ قَوم‌ٌ أَن‌ يَبسُطُوا إِلَيكُم‌ أَيدِيَهُم‌ نه‌ يك‌ نفر قصد پيغمبر تنها ‌را‌ كرده‌ ‌باشد‌.
فَكَف‌َّ أَيدِيَهُم‌ عَنكُم‌ خداوند دست‌هاي‌ ‌آنها‌ ‌را‌ كوتاه‌ فرمود ‌از‌ سر مؤمنين‌ و استفاده‌ ميشود ‌که‌ ‌در‌ اثر ايمان‌ و تقوي‌ رفع‌ شرّ اعداء ميشود و ‌در‌ اثر معصيت‌ باعث‌ تسلّط ‌آنها‌ ميشود چنانچه‌ امروز مشاهده‌ ميشود ‌که‌ ‌هر‌ قومي‌ ‌که‌ جلباب‌ حيا ‌را‌ افكندند و ‌در‌ معاصي‌ منهمك‌ شدند دشمن‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ مسلّط شد لذا ميفرمايد وَ اتَّقُوا اللّه‌َ و تقوي‌ عبارت‌ ‌از‌ فعل‌ طاعت‌ و ترك‌ معصيت‌ ‌است‌، و نيز استفاده‌
جلد 6 - صفحه 318
ميشود ‌که‌ نيرويي‌ قوي‌تر ‌از‌ توكّل‌ نيست‌ ‌که‌ اتّكال‌ امر ‌باشد‌ بخدا و صفت‌ توكل‌ تحقق‌ پيدا نميكند مگر بايمان‌ چنانچه‌ ميفرمايد وَ عَلَي‌ اللّه‌ِ فَليَتَوَكَّل‌ِ المُؤمِنُون‌َ
(توضيح‌ كلام‌)
اينكه‌ يكي‌ ‌از‌ اقسام‌ توحيد توحيد افعالي‌ ‌است‌ و مردم‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ امر ‌بر‌ چهار قسم‌ هستند: قسم‌ اول‌‌-‌ اكثر مردم‌ كارها ‌را‌ منوط باسباب‌ و وسائل‌ و نيروي‌ ‌خود‌ و عوامل‌ طبيعت‌ ميدانند ‌حتي‌ ‌اگر‌ بلائي‌ بآنها برسد خشم‌ طبيعت‌ ميگويند و ابدا مستند بتقديرات‌ الهي‌ نميدانند ‌اينکه‌ قسم‌ مسلّما كافر هستند.
دوم‌‌-‌ بزبان‌ اقرار دارند ‌که‌ كارها تحت‌ تقدير ‌است‌ و بسا توكلت‌ ‌علي‌ اللّه‌ ‌هم‌ ميگويند و لكن‌ قلبا مستند باسباب‌ ميدانند اينها منافق‌ هستند.
سوم‌‌-‌ قلبا ‌هم‌ معتقد بتقديرات‌ هستند لكن‌ ميگويند (ابي‌ اللّه‌ ‌ان‌ يجري‌ الامور الا باسبابها) و نظر بوسائط دارند ‌حتي‌ بعضي‌ وسائط ‌را‌ انبياء و ائمه‌ و صلحاء ميپندارند باين‌ معني‌ ‌که‌ امر رزق‌ و خلق‌ بآنها وا گذار ‌شده‌ اينها ‌هم‌ ايمان‌ ناقصي‌ دارند چهارم‌‌-‌ بكلي‌ ‌از‌ اسباب‌ و وسائط ‌حتي‌ نيروي‌ ‌خود‌ چشم‌ پوشيده‌ و معتقدند ‌که‌ ‌تا‌ مشيت‌ حق‌ تعلق‌ نگيرد يك‌ برگ‌ ‌از‌ درخت‌ ساقط نشود و ‌اگر‌ تعلق‌ گرفت‌ رادع‌ و مانعي‌ نميتواند جلوگيري‌ كند ما قَطَعتُم‌ مِن‌ لِينَةٍ أَو تَرَكتُمُوها قائِمَةً عَلي‌ أُصُولِها فَبِإِذن‌ِ اللّه‌ِ حشر ‌آيه‌
عرفت‌ اللّه‌ بفسخ‌ العزائم‌ و نقض‌ الهمم‌
5منسوب‌ بامير المؤمنين‌ ‌عليه‌ السّلام‌.
ديده‌اي‌ خواهم‌ سبب‌ سوراخ‌ كن‌ ||  ‌تا‌ سبب‌ ‌را‌ ‌بر‌ كند ‌از‌ بيخ‌ و ‌بن‌
(مثنوي‌) ‌اينکه‌ قسم‌ ايمان‌ كامل‌ و توكل‌ تام‌ دارند ‌حتي‌ بجبرئيل‌ بفرمايد (اما اليك‌ ‌فلا‌).
319
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۲۳


ترجمه

ای کسانی که ایمان آورده‌اید! نعمتی را که خدا به شما بخشید، به یاد آورید؛ آن زمان که جمعی (از دشمنان)، قصد داشتند دست به سوی شما دراز کنند (و شما را از میان بردارند)، اما خدا دست آنها را از شما باز داشت! از خدا بپرهیزید! و مؤمنان باید تنها بر خدا توکّل کنند!

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! نعمت خدا را بر خود ياد كنيد آن‌گاه كه قومى كوشيدند بر شما دست درازى كنند و خدا دستشان را از شما كوتاه كرد. و از خدا پروا داريد، و مؤمنان بايد فقط بر خدا توكل كنند
اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، نعمت خدا را بر خود، ياد كنيد: آنگاه كه قومى آهنگ آن داشتند كه بر شما دست يازند، و [خدا] دستشان را از شما كوتاه داشت. و از خدا پروا داريد، و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند.
ای اهل ایمان، یاد آرید نعمت خدا را بر خود آن گاه که گروهی همّت گماشتند که بر شما دست یازند و خدا دست (ستم) آنها را از شما کوتاه نمود. و از خدا بترسید، و باید اهل ایمان تنها بر خدا توکل کنند.
ای اهل ایمان! نعمت خدا را بر خود یاد کنید زمانی که گروهی قصد کردند که [برای نابودی تان] به شما شبیخون زنند، ولی خدا توطئه آنان را از شما بازداشت. و از خدا پروا کنید و مؤمنان فقط باید بر خدا توکل کنند.
اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، از نعمتى كه خدا به شما ارزانى داشته است ياد كنيد: آنگاه كه گروهى قصد آن كردند تا بر شما دست يازند و خدا دست آنان را از شما كوتاه كرد. از خدا بترسيد. و مؤمنانى بر خدا توكل مى‌كنند.
ای مؤمنان نعمت الهی را بر خود به یاد آورید که چون قومی کوشید که بر شما دست دراز کند، دستشان را از شما بازداشت، و از خداوند پروا کنید و مؤمنان باید که بر خدا توکل کنند
اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، به ياد آريد نعمت خداى را بر خويش آنگاه كه گروهى آهنگ كردند كه به سوى شما دست بگشايند و او دستهاى آنان را از شما بازداشت، و از خدا پروا كنيد و مؤمنان بايد بر خدا توكل كنند و بس.
ای مؤمنان! نعمتی را که خدا به شما بخشیده است به یاد آورید. بدان گاه که جمعی خواستند به سوی شما دست‌درازی کنند (و شما را از میان بردارند) امّا خدا دست آنان را از شما باز داشت (و شرّ آنان را از سر شما کوتاه کرد). از خدا بترسید، و باید که مؤمنان تنها بر خدا تکیه کنند.
هان ای کسانی که ایمان آوردید! نعمت خدا را بر (سر و سامان) خودتان یاد کنید. چون قومی آهنگ (آن) نمودند (که) سویتان دست یازند، پس (خدا) دستشان را از شما بازداشت و خدا را پروا بدارید. و مؤمنان باید بی‌گمان تنها بر خدا توکل کنند.
ای آنان که ایمان آوردید یاد آرید نعمت خدا را بر شما هنگامی که آهنگ نمودند گروهی که دست به سوی شما دراز کنند پس بازداشت دستهای ایشان را از شما و بترسید خدا را و بر خدا باید توکل کنند مؤمنان‌


المائدة ١٠ آیه ١١ المائدة ١٢
سوره : سوره المائدة
نزول : ٢ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«هَمَّ»: قصد کرد. خواست. «قَوْمٌ»: قومی. جمعی. شاید مراد کفّار قریش باشد که قبل از هجرت خواستند پیغمبر و بسیاری از یاران او را بکشند (نگا: انفال / ).


نزول

محل نزول:

این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]

شأن نزول:[۲]

«شیخ طوسی» گوید: اين آيه درباره كسانى نازل گرديد كه مي‌خواستند نسبت به رسول خدا صلى الله عليه و آله سوء قصد نموده و او را از بين ببرند و راجع به آن شش قول ذكر نموده اند:

اول، مجاهد و قتادة و ابوملك گويند: آنان يهوديان بنى‌قريظه بودند، موقعى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله نزد آنان رفته بود كه ديه مقتولين بنى‌كلاب را كه بعد از بئرمعونة اتفاق افتاده بود، بپردازد. بدين شرح كه عمرو بن امية الضمرى به دو نفر از آنان برخورده و به آن‌ها گفته بود، آيا مسلمان هستيد؟ آنان گفتند: ما بر شما وارد شده ايم. عمرو هر دو را به قتل رسانيد و اينان قبلاًً نزد پيامبر آمده بودند پس از اين واقعه رسول خدا صلی الله علیه و آله به عمرو فرمود: براى چه آن دو نفر را قبل از اين كه به مأمن خويش برسند، كشته اى؟ سپس قسم ياد فرمود كه ديه دو مقتول مزبور را بپردازد لذا به طرف يهود بنى‌قريظه راه افتاد. بنوقريظه موقع را مغتنم شمرده در صدد از بين بردن رسول خدا صلى الله عليه و آله افتادند، خداوند او را از اين واقعه آگاه كرد و پيامبر از اقامت نزد آنان منصرف گرديد.[۳]

دوم، حسن بصرى گويد: كه قريش مردى را تحريك كرده بودند كه به طور ناگهان رسول خدا صلی الله علیه و آله را به قتل برساند، خداوند پيامبر خود را از اين موضوع مطلع ساخت. بدين شرح كه آن مرد با رسول خدا صلی الله علیه و آله مواجه شد و در دست پيامبر شمشيرى بود از رسول خدا صلی الله علیه و آله خواست كه شمشير را به او بدهد تا آن را ببيند. پيامبر شمشير را به او داد آن مرد وقتى كه شمشير را در دست گرفت به پيامبر گفت: به من بگو چه كسى مي‌تواند مرا مانع از كشتن تو بشود. پيامبر فرمود: خداوند مى تواند مانع شود در اين هنگام مرد مزبور شمشير را انداخت و مسلمان گرديد. اسم اين مرد را عمرو بن وهب الجمحى گفته اند و كسى كه او را تحريك كرده بود صفوان بن اميه بوده است و خداوند رسول خويش را آگاه كرده بود و همين امر سبب اسلام آوردن عمرو شده بود.[۴]

سوم، واقدى گويد: پيامبر با جمعى از بنى‌ذبيان جنگيده بود، آنان به كوه‌ها پناه برده بودند، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در تعقيب آن‌ها نپرداخت و در عين حال آن‌ها را مي‌ديد سپس به كار خويش پرداخت باران او را گرفت و لباس پيامبر كاملاً خيس شده بود لباس را از تن درآورد و به درختى آويزان نمود تا خشك شود سپس اندكى زير آن درخت استراحت نمود خواب او را فراگرفت در حالتى كه از ياران خود دور بود ولى دشمنانى كه به كوه پناهنده شده بودند او را مي‌ديدند. جريان امر را به امير خود دعثور بن الحرب المحاربى خبر دادند، دعثور از بالاى كوه پائين آمده و بالاى سر رسول خدا صلی الله علیه و آله ايستاد و در حالتى كه شمشير خود را در دست داشت به فكر كشتن پيامبر افتاد و با صداى بلند پيامبر را صدا زد و گفت: اى محمد چه كسى هم اكنون مى تواند مرا از كشتن تو مانع گردد، رسول خدا فرمود: خداوند، در اين حال جبرئيل به سينه آن مرد نواخت، شمشير از دست او افتاد. پيامبر به فوريت شمشير را برداشته و به دعثور حمله‌ور شد و او را به زمين كوبيد و بالين سر او قرار گرفت و گفت هم اكنون چه كسى مى تواند مرا مانع از كشتن تو بشود. دعثور در جواب گفت: هيچ كس، سپس در آن حال شهادتين را بر زبان جارى ساخت و مسلمان گرديد و بعد اين آيه نازل شد.

چهارم، ابوعلى جبائى گويد: خداوند به مؤمنين لطف نمود و دشمنان آنان را منكوب كرد در موقعى كه دشمنان مزبور با وسائل متعدد در صدد از بين بردن آن‌ها برآمده بودند و خداوند به امراض گوناگون و قحطى و ميرانيدن بزرگان آن‌ها، از مؤمنين دفع شر نمود و همين موضوع سبب انصراف دشمنان از ادامه قتال با مؤمنين شده بود.

پنجم، ابن عباس گويد: يهوديان رسول خدا صلى الله عليه و آله را براى صرف غذا دعوت كرده بودند ولى مقصود آنها كشتن پيامبر از روى ناگهان بوده است و خداوند رسول خويش را از نيت پليد آنان آگاه ساخت ولذا پيامبر در آن مجلس حاضر نگرديد و دعوت مزبور را قبول نفرمود.

ششم، ديگران گويند: اين آيه هنگامى نازل گرديد كه مشركين در روزى كه پيامبر با اصحاب خود در نخلستانى به خواندن نماز مشغول شده بودند، قصد كشتن او و اصحاب را نمودند. خداوند پيامبر خود را آگاه ساخت و رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز مزبور را براى خلاصى از سوء قصد به نماز خوف مبدل نمود و خلاصى يافت و اين خود منت و نعمتى از جانب خداوند براى مؤمنين بوده است.

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ «11»

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! نعمت خداوند را بر خودتان ياد كنيد، آنگاه كه جمعى (از دشمنان) قصد داشتند به سوى شما دست تعدّى دراز كنند (و شما را نابود سازند)، امّا خداوند دست آنان را از شما كوتاه كرد و از خدا بترسيد و مؤمنان بايد تنها بر خداوند توكّل كنند.

جلد 2 - صفحه 253

نکته ها

در اينكه آيه، ناظر به كدام واقعه‌ى تاريخى است اختلاف است؛ ولى مى‌توان آن را شامل همه‌ى مواردى دانست كه مسلمانان، در مقابل سوء قصد يا تهاجم دشمن، با تكيه بر خداوند پيروز شده و نجات يافته‌اند.

پیام ها

1- ياد نعمت‌هاى خدا بر مؤمنانان لازم است‌ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ» (زيرا هم نوعى شكر است، هم غرور و غفلت را از انسان دور مى‌نمايد و هم عشق انسان را به پروردگار مى‌افزايد.)

2- دفع خطرات دشمن، از نعمت‌هاى خداست. «فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ»

3- با تقوا و توكّل و ايمان، لطف خدا را به خود جلب و خطر دشمنان را دفع كنيم.

«فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» (همان گونه كه به خاطر گناه، خداوند دشمن را بر انسان مسلط مى‌كند، توجّه به خدا هم موجب دفع دشمنان است).

4- لازمه‌ى ايمان و تقوا تكيه بر خداست. «وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»

5- تقوا و توكّل داشتن، براثر ياد خداوند و ايمان است. اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ‌ ... وَ اتَّقُوا اللَّهَ‌ ... فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ «11»


«1» مدرك پيشين، فصل پنجم، باب 108، صفحه 338 (بنقل از سيّد بن طاوس)

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 37

شأن نزول- در غزوه غطفان حضرت رسالت صلى اللّه عليه و آله از لشكر خود دورتر پاى درختى تكيه فرموده و اصحاب از او دور بودند. حضرت جامه‌ها به زير درخت افكنده، اعراب مشاهده كردند. به رئيس خود گفتند: درياب محمّد صلى اللّه عليه و آله را كه تنها در پاى آن درخت تكيه فرموده، در اين محل بر او دست مى‌توان يافت. دعثور شمشير كشيده بيامد گفت: كيست ترا حمايت كند و شرّ مرا از تو كفايت كند. حضرت فرمود: خدا شرّ تو را از من نگهدارد، چه او است كافى و مانع نه غير او، جبرئيل بر سينه دعثور زد، شمشير از دستش بيفتاد.

حضرت صلى اللّه عليه و آله آن را برداشت و به سر وى رفت فرمود: «من يمنعك منّى» دعثور گفت: هيچكس ترا از من منع نتواند كرد، پس كلمه شهادت گفت و مسلمان شده به ميان قوم باز رفت و ايشان را به اسلام دعوت كرد، اين آيه نازل شد. «1» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ‌: اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد ياد بياوريد و متذكر شويد نعمت الهى را كه انعام و مرحمت فرموده است بر شما. إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ‌: چون قصد كردند قومى يعنى دعثور و امثال او، آنكه بگشايند بسوى شما دستهاى خود را به قتل و اهلاك شما. فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ‌: پس بازداشت خداوند تعالى دستهاى ايشان را از شما، و ردّ مضرت ايشان كرد از شما. وَ اتَّقُوا اللَّهَ‌: و بترسيد از كفران اين نعمتها وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ‌: و بر خداى، نه بر غير او پس بايد توكل كنند مؤمنان، چه ذات مقدس حق كافى است در ايصال خير و دفع شر.

در جامع الاخبار- قال رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله: من احبّ ان يكون اقوى النّاس فليتوكّل على اللّه تعالى. «2» و قال امير المؤمنين عليه السّلام: من وثق باللّه اراه‌


«1» مجمع البيان، ج 2 ص 170.

«2» جامع الاخبار، صدوق، فصل 77.

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 38

السّرور و من توكّل عليه كفاه الامور «1». فرمود رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله هر كه دوست دارد كه قوى‌ترين مردمان باشد پس توكل نمايد بر خداى تعالى. و حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: هر كه اعتماد كند به خدا، منضم شود او را سرور، و هر كه توكل كند به خدا، كفايت شود او را امور. محققين فرموده‌اند توكل حاصل مى‌شود از حق ديدن و حق شنيدن و حق فرا گرفتن، چون بنده به اين مقام رسيد خداوند كفايت كلّ مهمات او شود.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ «11»

ترجمه‌

اى آنكسانيكه ايمان آورديد ياد كنيد نعمت خدا را بر شما چون قصد كردند گروهى كه دراز كنند بسوى شما دستهاى خودشان را پس بازداشت دستهاى آنانرا از شما و بترسيد از خدا و بر خدا پس بايد توكل كنند گروندگان.

تفسير

نعمت بنظر حقير حسن تدبير و سياست است كه موجب حفظ و حراست نفوس و اموال و اعراض مسلمين گرديد از تعرض كفار و بسط يد كنايه از دست درازى كفار بر جان و مال اهل اسلام است و كفّ ايدى عبارت از رفع شر و كوتاهى دست آنها است بفضل الهى و راى رزين خاتم انبيا (ص) كه تعلّق گرفت بصلح در روز حديبيّه چنانچه قمى ره فرموده است كه مراد اهل مكه‌اند پيش از فتح كه خداوند رفع شر آنها را از


جلد 2 صفحه 185

مسلمانان فرمود بسبب صلح حديبيه و معلوم است كه تقوى و توكل يگانه شعار و نجات دهنده اهل ايمان است از هر شر و بلا و رساننده آنها است بهر خير و سعادت.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


يا أَيُّهَا الَّذِين‌َ آمَنُوا اذكُرُوا نِعمَت‌َ اللّه‌ِ عَلَيكُم‌ إِذ هَم‌َّ قَوم‌ٌ أَن‌ يَبسُطُوا إِلَيكُم‌ أَيدِيَهُم‌ فَكَف‌َّ أَيدِيَهُم‌ عَنكُم‌ وَ اتَّقُوا اللّه‌َ وَ عَلَي‌ اللّه‌ِ فَليَتَوَكَّل‌ِ المُؤمِنُون‌َ «11»

اي‌ كساني‌ ‌که‌ ايمان‌ آورديد ياد كنيد نعمت‌ ‌خدا‌ ‌را‌ زماني‌ ‌که‌ جماعتي‌ ‌از‌ كفار قصد ‌شما‌ ‌را‌ كردند ‌که‌ ‌شما‌ ‌را‌ هلاك‌ كنند و بشما دست‌ پيدا كنند و خداوند دست‌ ‌آنها‌ ‌را‌ كوتاه‌ كرد و نتوانستند ‌که‌ ‌بر‌ ‌شما‌ مسلط شوند و متّقي‌ شويد ‌پس‌ بايد مؤمنين‌ اتّكال‌ امر كنند بخداوند.

‌اينکه‌ ‌آيه‌ شريفه‌ ‌در‌ مورد قضيه‌ شخصيه‌ و واقعه‌ خاصه‌ ‌است‌ و ‌در‌ اخبار بيان‌ نشده‌ و مفسرين‌ ‌هم‌ اختلاف‌ كردند بعضي‌ گفتند بني‌ نضير ‌از‌ يهود خواستند پيغمبر و جمعي‌ ‌از‌ اصحاب‌ ‌را‌ باصطلاح‌ امروز ترور كنند و بلغت‌ عرب‌ فتك‌ گويند و جبرئيل‌ بآن‌ حضرت‌ خبر داد و حضرت‌ باصحاب‌ فرمود و نجات‌ پيدا كردند و بعضي‌ گفتند جماعتي‌

جلد 6 - صفحه 317

‌از‌ مشركين‌ يك‌ نفر ‌را‌ مخفيانه‌ فرستادند ‌که‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌را‌ بكشد و ‌او‌ ‌با‌ شمشير برهنه‌ آمد بالاي‌ سر پيغمبر ‌در‌ حال‌ تنهايي‌ و ‌گفت‌ كيست‌ ‌که‌ تو ‌را‌ ‌از‌ دست‌ ‌من‌ نجات‌ دهد حضرت‌ فرمود ‌خدا‌ خداوند ‌در‌ قلب‌ ‌او‌ تصرف‌ فرمود شمشير ‌را‌ انداخت‌ و بشرف‌ اسلام‌ مشرف‌ شد و حفظ پيغمبر نعمت‌ بزرگي‌ ‌بود‌ ‌بر‌ مؤمنين‌ و بعضي‌ گفتند پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌براي‌ قضاي‌ حاجت‌ ‌از‌ اصحاب‌ دور شد و لباس‌ ‌خود‌ ‌را‌ تطهير كرد يك‌ نفر ‌از‌ مشركين‌ بالا سر پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌با‌ شمشير برهنه‌ آمد و ‌گفت‌ كيست‌ تو ‌را‌ ‌از‌ دست‌ ‌من‌ نجات‌ دهد فرمود ‌خدا‌ جبرئيل‌ ‌بر‌ سينه‌ ‌او‌ زد افتاد روي‌ زمين‌ و شمشير ‌از‌ دستش‌ رها شد پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ شمشير ‌را‌ گرفت‌ و ‌بر‌ سينه‌ ‌او‌ نشست‌ و فرمود كيست‌ تو ‌را‌ ‌از‌ دست‌ ‌من‌ نجات‌ دهد ‌گفت‌ احدي‌ نيست‌ و حقانيت‌ تو ‌را‌ فهميدم‌ و بشرف‌ اسلام‌ مشرف‌ شد، و بعضي‌ گفتند كفار و مشركين‌ ‌که‌ ‌در‌ مقام‌ جدال‌ ‌با‌ مسلمين‌ بودند خداوند ‌آنها‌ ‌را‌ مبتلي‌ كرد بامراض‌ شديده‌ و قحطي‌ و مرگ‌ بزرگانشان‌ و اتلاف‌ حيوانات‌ ‌آنها‌ ناچار منصرف‌ شدند، و چون‌ ‌ما مدركي‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ اقوال‌ نداريم‌ نميتوانيم‌ صحبتي‌ كنيم‌ لكن‌ قول‌ اخير اقرب‌ ‌با‌ مضامين‌ ‌آيه‌ شريفه‌ ‌است‌ زيرا خطاب‌ بمؤمنين‌ ‌است‌ يا أَيُّهَا الَّذِين‌َ آمَنُوا و ‌آنها‌ ‌را‌ متذكر ميفرمايد بنعمتي‌ ‌که‌ نسبت‌ بآنها فرموده‌ اذكُرُوا نِعمَت‌َ اللّه‌ِ عَلَيكُم‌ سپس‌ بيان‌ نعمت‌ ‌را‌ ميكند ‌که‌ جماعتي‌ قصد ‌شما‌ ‌را‌ كردند إِذ هَم‌َّ قَوم‌ٌ أَن‌ يَبسُطُوا إِلَيكُم‌ أَيدِيَهُم‌ نه‌ يك‌ نفر قصد پيغمبر تنها ‌را‌ كرده‌ ‌باشد‌.

فَكَف‌َّ أَيدِيَهُم‌ عَنكُم‌ خداوند دست‌هاي‌ ‌آنها‌ ‌را‌ كوتاه‌ فرمود ‌از‌ سر مؤمنين‌ و استفاده‌ ميشود ‌که‌ ‌در‌ اثر ايمان‌ و تقوي‌ رفع‌ شرّ اعداء ميشود و ‌در‌ اثر معصيت‌ باعث‌ تسلّط ‌آنها‌ ميشود چنانچه‌ امروز مشاهده‌ ميشود ‌که‌ ‌هر‌ قومي‌ ‌که‌ جلباب‌ حيا ‌را‌ افكندند و ‌در‌ معاصي‌ منهمك‌ شدند دشمن‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ مسلّط شد لذا ميفرمايد وَ اتَّقُوا اللّه‌َ و تقوي‌ عبارت‌ ‌از‌ فعل‌ طاعت‌ و ترك‌ معصيت‌ ‌است‌، و نيز استفاده‌

جلد 6 - صفحه 318

ميشود ‌که‌ نيرويي‌ قوي‌تر ‌از‌ توكّل‌ نيست‌ ‌که‌ اتّكال‌ امر ‌باشد‌ بخدا و صفت‌ توكل‌ تحقق‌ پيدا نميكند مگر بايمان‌ چنانچه‌ ميفرمايد وَ عَلَي‌ اللّه‌ِ فَليَتَوَكَّل‌ِ المُؤمِنُون‌َ

(توضيح‌ كلام‌)

اينكه‌ يكي‌ ‌از‌ اقسام‌ توحيد توحيد افعالي‌ ‌است‌ و مردم‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ امر ‌بر‌ چهار قسم‌ هستند: قسم‌ اول‌‌-‌ اكثر مردم‌ كارها ‌را‌ منوط باسباب‌ و وسائل‌ و نيروي‌ ‌خود‌ و عوامل‌ طبيعت‌ ميدانند ‌حتي‌ ‌اگر‌ بلائي‌ بآنها برسد خشم‌ طبيعت‌ ميگويند و ابدا مستند بتقديرات‌ الهي‌ نميدانند ‌اينکه‌ قسم‌ مسلّما كافر هستند.

دوم‌‌-‌ بزبان‌ اقرار دارند ‌که‌ كارها تحت‌ تقدير ‌است‌ و بسا توكلت‌ ‌علي‌ اللّه‌ ‌هم‌ ميگويند و لكن‌ قلبا مستند باسباب‌ ميدانند اينها منافق‌ هستند.

سوم‌‌-‌ قلبا ‌هم‌ معتقد بتقديرات‌ هستند لكن‌ ميگويند (ابي‌ اللّه‌ ‌ان‌ يجري‌ الامور الا باسبابها) و نظر بوسائط دارند ‌حتي‌ بعضي‌ وسائط ‌را‌ انبياء و ائمه‌ و صلحاء ميپندارند باين‌ معني‌ ‌که‌ امر رزق‌ و خلق‌ بآنها وا گذار ‌شده‌ اينها ‌هم‌ ايمان‌ ناقصي‌ دارند چهارم‌‌-‌ بكلي‌ ‌از‌ اسباب‌ و وسائط ‌حتي‌ نيروي‌ ‌خود‌ چشم‌ پوشيده‌ و معتقدند ‌که‌ ‌تا‌ مشيت‌ حق‌ تعلق‌ نگيرد يك‌ برگ‌ ‌از‌ درخت‌ ساقط نشود و ‌اگر‌ تعلق‌ گرفت‌ رادع‌ و مانعي‌ نميتواند جلوگيري‌ كند ما قَطَعتُم‌ مِن‌ لِينَةٍ أَو تَرَكتُمُوها قائِمَةً عَلي‌ أُصُولِها فَبِإِذن‌ِ اللّه‌ِ حشر ‌آيه‌

عرفت‌ اللّه‌ بفسخ‌ العزائم‌ و نقض‌ الهمم‌

5منسوب‌ بامير المؤمنين‌ ‌عليه‌ السّلام‌.

ديده‌اي‌ خواهم‌ سبب‌ سوراخ‌ كن‌

برگزیده تفسیر نمونه


نکات آیه

۱- یادآورى و توجه به نعمت هاى الهى، از وظایف مؤمنان (یأیها الذین ءامنوا اذکروا نعمت اللّه علیکم)

۲- تلاش دشمنان اسلام براى تجاوز به حریم جامعه اسلامى در صدر اسلام (اذ همّ قوم ان یبسطوا الیکم ایدیهم)

۳- دفع توطئه ها و تجاوزات دشمنان دین علیه مسلمانان در صدر اسلام، از سوى خداوند (اذ همّ قوم ... فکف ایدیهم عنکم)

۴- دفع توطئه هاى دشمنان اسلام، از نعمتهاى خداوند بر مؤمنان (اذکروا نعمت اللّه علیکم اذ همّ ... فکف ایدیهم عنکم) جمله «اذ ... فکف» بیان «نعمت» است.

۵- لزوم رعایت تقوا و پروا داشتن از خداوند (و اتقوا اللّه)

۶- یادآورى و توجه به نعمتهاى خداوند، زمینه تقواپیشگى و توکل بر او (اذکروا ... و اتقوا اللّه و على اللّه فلیتوکل المؤمنون) امر به تقوا و توکل پس از بیان لزوم یاد کردن نعمتها، بیانگر این معناست که یاد کردن نعمتها در نیل به تقوا و توکل بر خدا نقشى مؤثر دارد.

۷- یاد نکردن و به فراموشى سپردن نعمتهاى خداوند، نشانه بى تقوایى است. (اذکروا ... و اتقوا اللّه)

۸- مؤمنان باید تنها بر خدا توکل نمایند. (و على اللّه فلیتوکل المؤمنون)

۹- تنها بر خداوند توکل کردن، مقتضاى تقواپیشگى است. (و اتقوا اللّه و على اللّه فلیتوکل المؤمنون) عطف جمله «و على اللّه فلیتوکل ..» بر «اتقوا اللّه» به وسیله «فاء» مى رساند که لازمه پرهیزگارى، تنها بر خدا توکل کردن است.

۱۰- رعایت تقوا و تنها بر خدا توکل داشتن، شکر نعمتهاى خداوند و سپاسگزارى از امدادهاى اوست. (اذکروا نعمت اللّه ... و اتقوا اللّه و على اللّه فلیتوکل المؤمنون) امر به تقوا و توکل پس از یادآورى نعمتها و امدادهاى الهى، بیانگر آن است که توکل بر خدا و رعایت تقوا، بزرگداشت و سپاس آن نعمت است.

۱۱- تنها بر خداوند توکل کردن، لازمه ایمان به اوست. (و على اللّه فلیتوکل المؤمنون) تکیه بر وصف ایمان در فرمان به توکل، بیانگر آن است که ایمان به خدا، مستلزم توکل بر اوست.

۱۲- ایمان، تقوا و توکل، زمینه جلب امدادهاى خداوند و خنثى شدن توطئه هاى دشمنان از جانب اوست.* (یأیها الذین ءامنوا اذکروا نعمت اللّه ... و على اللّه فلیتوکل المؤمنون)

موضوعات مرتبط

  • اسلام: تاریخ صدر اسلام ۲، ۳
  • ایمان: آثار ایمان ۱۱، ۱۲ ; ایمان به خدا ۱۱ ; متعلق ایمان ۱۱
  • بی‌تقوایى: نشانه هاى بی‌تقوایى ۷
  • تقوا: آثار تقوا ۹، ۱۲ ; اهمیّت تقوا ۵، ۱۰ ; زمینه تقوا ۶
  • توکّل: آثار توکّل ۱۲ ; توکّل بر خدا ۸، ۹، ۱۰، ۱۱ ; زمینه توکّل ۶، ۹
  • جامعه: ظلم به جامعه اسلامى ۲
  • خدا: افعال خدا ۳ ; امداد خدا ۲ ; زمینه امداد خدا ۱۲ ; فراموشى نعمتهاى خدا ۷ ; نعمتهاى خدا ۴
  • دشمنان: تلاش دشمنان ۲ ; توطئه دشمنان اسلام ۴ ; توطئه دشمنان دین ۳ ; دفع توطئه دشمنان ۱۲
  • ذکر: آثار ذکر ۶ ; ذکر نعمتهاى خدا ۱، ۶
  • شکر: نعمت ۱۰
  • مشمولان نعمت:۴
  • مؤمنان: فضایل مؤمنان ۴ ; مسؤولیت مؤمنان ۱، ۸

منابع

  1. طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌۳، ص ۲۳۱.
  2. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۲۷۵.
  3. طبرى در تفسير خود آن را از عبدالله بن ابى‌بكر و عاصم بن عمير بن قتادة و مجاهد و عبدالله بن كثير و ابومالك روايت كرده و نيز از عكرمه و يزيد بن ابى‌زياد نقل نمايد كه در اين جريان ابوبكر و عمر و عثمان و على و طلحة و عبدالرحمن بن عوف نيز همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله بودند و بر كعب بن اشرف و بنوالنضير وارد شده بودند.
  4. ابونعيم نيز در كتاب دلائل النبوة از طريق حسن بصرى از جابر بن عبدالله انصارى نقل نموده و اسم اين مرد را عورث بن الحرث ذكر نموده است.