البقرة ١٥٠: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۲۸: خط ۲۸:
[[البقرة ١٤٤ | قَدْ نَرَى‌ تَقَلُّبَ‌ وَجْهِکَ‌ فِي‌...]] (۱۲)   
[[البقرة ١٤٤ | قَدْ نَرَى‌ تَقَلُّبَ‌ وَجْهِکَ‌ فِي‌...]] (۱۲)   
</div>
</div>
== نزول ==
'''محل نزول:'''
این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. <ref> طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌۱، ص ۱۱۱.</ref>
'''شأن نزول:'''<ref> محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۴۴.</ref>
از طريق سدى درباره اين قسمت از آيه «لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ» چنين روايت شده وقتى كه بعد از قبله بيت‌المقدس رسول خدا صلی الله علیه و آله به طرف خانه كعبه برگشت.
مشركين مكه گفتند: دين محمد او را در سرگردانى انداخته و دوباره به طرف قبله اى كه ما در آن هستيم برگشته است، زيرا مي‌دانست كه ما بر هدايت بيشترى مي‌باشيم سپس اين آيه نازل گرديد.<ref> تفسير جامع البيان از عامه.</ref>


== تفسیر ==
== تفسیر ==
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۴۰#link486 | آيات ۱۴۲ ۱۵۱ بقره]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۴۰#link486 | آيات ۱۴۲ ۱۵۱ بقره]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۴۰#link488 | تغيير قبله از بزرگترين حوادث و از اهم احكام تشريعى بود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۴۰#link488 | تغيير قبله از بزرگترين حوادث و از اهم احكام تشريعى بود]]
خط ۵۴: خط ۶۷:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۴۲#link507 | روح و مغز عبادت ، عبوديت درونى است و افعال عبادى قالبهاى تحقق خارجى آن عبوديت است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۴۲#link507 | روح و مغز عبادت ، عبوديت درونى است و افعال عبادى قالبهاى تحقق خارجى آن عبوديت است]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۸۲#link556 | آيه ۱۴۹ - ۱۵۰]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۸۲#link556 | آيه ۱۴۹ - ۱۵۰]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۸۲#link557 | آيه و ترجمه]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۸۲#link557 | آيه و ترجمه]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۸۲#link558 | تفسير:]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۸۲#link558 | تفسير:]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۸۲#link559 | تنها از خدا بترس]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۸۲#link559 | تنها از خدا بترس]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
«150» وَ مِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَيْثُ ما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِي وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيْكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ‌
و (اى پيامبر!) از هر جا خارج شدى پس (به هنگام نماز) روى خود را به سوى مسجدالحرام بگردان، و (شما اى مسلمانان نيز) هرجا بوديد (در سفر و در حضر) روى خود را به سوى آن بگردانيد تا براى (هيچ كس از) مردم جز ستمگرانشان، امكان احتجاج (ومجادله) عليه شما نباشد. پس از آنها نترسيد وتنها از من بترسيد. و (بدانيد تغيير قبله براى آن بود) تا نعمت خود را بر شما تمام كنم و شايد كه شما هدايت شويد.
===نکته ها===
تكرار موضوع تغيير قبله در آيات متعدّد، نشانه‌ى اهميّت آن است. علاوه بر آنكه در هر يك از آيات در كنار اين موضوع، مطلب جديدى را نيز يادآور مى‌شود. مثلًا در اين آيه، خداوند بعد از دستور روى نمودن به سوى مسجدالحرام، مى‌فرمايد: اين بدين خاطر است كه مردمان، بهانه‌اى بر عليه پيامبر صلى الله عليه و آله و مسلمانان نداشته باشند. چون اهل كتاب مى‌دانستند كه پيامبر اسلام به سوى دو قبله نماز مى‌خواند و اگر اين امر محقّق نمى‌شد، آنها ايراد مى‌گرفتند كه پيامبر شما فاقد اوصاف ذكر شده در كتاب‌هاى آسمانى پيشين است.
و يا اينكه زخم زبان زده و مسلمانان را تحقير مى‌كردند كه شما دنباله‌رو يهود هستيد و قبله‌ى مستقلى نداريد.
البتّه اين ايراد تنها از سوى يهود نبود، بلكه مشركان نيز مى‌گفتند: اگر محمّد صلى الله عليه و آله به آئين‌
جلد 1 - صفحه 230
ابراهيم توجّه دارد، پس چرا به خانه‌اى كه ابراهيم ساخته است، توجّه ندارد؟ البتّه منافقان آرام نگرفته و با تغيير قبله، خرده‌گيرى‌هاى خود را شروع كرده و مى‌گفتند: پيامبر، ثبات رأى ندارد. در هر حال خداوند با تأكيد و تكرار، مسلمانان را براى پذيرش موضوع و ثبات قدم آماده مى‌سازد و يادآور مى‌شود، آنان كه دنبال حجت و دليل باشند، بر شما خرده نخواهند گرفت، ولى افراد ظالم كه حقيقت را كتمان مى‌كنند، از بهانه‌جويى دست بر نخواهند داشت و شما نبايد به آنان اعتنا كنيد، و از آنان نترسيد و فقط از خداوند بترسيد.
قبله، نشانه و مظهر توحيد است. قبله، آرم و نشانه‌ى مسلمانان است. در نهج‌البلاغه از كعبه به عنوان عَلَم يعنى پرچم ونشانه‌ى آشكار اسلام ياد شده است. بت‌پرستان و ستاره پرستان هنگام نيايش، به سوى بت و يا ستاره و ماه توجّه مى‌كردند، امّا اسلام توجّه به خانه خدا را به جاى آن قرار داد و روى كردن به سوى قبله را نشانه‌ى توجّه به خدا شمرده است.
در روايات مى‌خوانيم: پيامبر صلى الله عليه و آله معمولًا روبه قبله مى‌نشستند و سفارش كرده‌اند؛ بسوى قبله بخوابيد و بنشينيد و حتّى رو به قبله نشستن، عبادت شمرده شده است. قبله، جايگاه واحترام خاصّى دارد ودر بعضى اعمال، توجّه به آن واجب است. براى مثال: نمازهاى واجب بايد روبه قبله خوانده شود. ذبح حيوان ودفن ميّت، بايد به سوى قبله باشد. در مستراح رو به قبله يا پشت به قبله نشستن حرام است.
علاوه بر آنچه ذكر شد، قبله عامل وحدت مسلمانان است. اگر از فراز كره‌ى زمين بر مسلمانان نظر كنيم، مى‌بينيم آنان هر روز پنج بار با نظم و ترتيب خاصّ، به سوى قبله توجّه مى‌كنند. كعبه، قرارگاه وآمادگاه حركت‌ها وانقلاب‌هاى الهى بوده است. از حضرت ابراهيم وحضرت محمّد گرفته تا امام حسين عليهم السلام و در آينده حضرت مهدى عليه السلام، همگى از كنار كعبه حركت خود را شروع كرده و مى‌كنند. در عظمت كعبه همين بس كه مسلمانان به اهل قبله معروفند.
خداوند متعال در ماجراى تغيير قبله مى‌فرمايد: تغيير قبله براى اين است كه در آينده نعمت خود را بر شما تمام كنم. يعنى استقلال شما و توجّه به كعبه، زمينه‌ى اتمام نعمت در آينده است. «لِأُتِمَّ نِعْمَتِي»
جلد 1 - صفحه 231
اين ماجرا در سال دوّم هجرى در مدينه واقع شده است. در سال هشتم هجرى نيز خداوند به مناسبت فتح مكّه مى‌فرمايد: «وَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ» «1»* يعنى: اين پيروزى براى اين است كه خداوند در آينده نعمت خود را بر شما تمام كند. چنانكه ملاحظه مى‌كنيد در هر دو آيه «اتمام نعمت» به صيغه فعل مضارع بيان شده است كه نشانه‌ى حدوث آن در آينده است، ولى در آيه 3 سوره‌ى مائده كه به هنگام بازگشت از حجةالوداع در سال دهم هجرى و بعد از معرفى رهبرى معصوم در غدير خم نازل مى‌شود، اينگونه مى‌فرمايد: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي» امروز نعمت خود را بر شما تمام كردم.
قابل توجّه و دقّت است كه خداوند، روى كردن مردم به قبله را قدم نخستين براى اتمام نعمت و فتح مكّه را قدم ديگر و تعيين و معرفى رهبر را آخرين قدم در اتمام نعمت بيان مى‌كند. لازم به يادآورى است كه در جريان تعيين قبله و همچنين تعيين رهبر، تذكّر مى‌دهد كه‌ «فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِي». چون در هر دو، احتمال مقاومت، مقابله، بهانه‌گيرى و شايعه پراكنى از سوى ديگران مى‌رود.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: «يا على مثلك فى الامّة كمثل الكعبة نصبها اللّه للنّاس علماً» «2» اى على! مثال تو در ميان امّت، همانند مثال كعبه است كه خداوند آنرا به عنوان نشانه روشن و پرچم براى مردم قرار داده است، تا جهت خويش را گم نكنند. همچنين در حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمود: «ونحن كعبة اللّه ونحن قبلة اللّه» «3» ما كعبه و قبله‌ى خداوندى هستيم.
===پیام ها===
1- مسلمانان بايد از هر كارى كه بهانه به دست دشمن مى‌دهد پرهيز كنند.
«لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ»
2- نفى سلطه‌ى ديگران و رسيدن به استقلال، يك ارزش است. «لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ»
----
«1». فتح، 2.
«2». بحار، ج 22، ص 483.
«3». بحار، ج 6، ص 211 و 303.
جلد 1 - صفحه 232
3- تغيير قبله، عامل خنثى سازى ايرادهاى بى‌جا و بهانه‌تراشى‌هاى اهل كتاب و مشركان و منافقان مى‌باشد. «لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ»
4- دشمنان خارجى، بزرگترين خطر براى مسلمانان نيستند، بى‌تقوايى خطر اصلى است. «فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِي»
5- تعيين قبله‌ى مخصوص براى مسلمانان، زمينه‌ى اتمام نعمت خدا بر آنهاست. «وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيْكُمْ»
6- تعيين قبله و نماز خواندن به سوى مسجدالحرام، زمينه‌ى هدايت مؤمنان است. «لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ»
7- هدايت، داراى مراحلى است. با آنكه مخاطب آيه مسلمانان هستند كه هدايت شده‌اند، پس منظور دست‌يابى به مراحل بالاترى از آن است. «لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ»
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ مِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَيْثُ ما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ إِلاَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِي وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيْكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (150)
وَ مِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ‌: و از هر موضعى كه بيرون روى، فَوَلِّ وَجْهَكَ‌: پس متوجه كن روى خود را در وقت نماز، شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ‌: طرف مسجد الحرام (كعبه). وَ حَيْثُ ما كُنْتُمْ‌: و هر جا كه باشيد اى امت پيغمبر، فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ‌: پس بگردانيد همه بدن را به طرف مسجد الحرام براى اداى نماز.
تبصره: صاحب انوار گويد: تكرار اين حكم به جهت تعدد علل باشد:
1- تعظيم پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به طلب رضاى او.
2- اجراى عادت الهيه بر آنكه هر ملتى و صاحب شريعتى را جهتى‌
تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 286
باشد كه استقبال به آن نمايند و به سبب آن مميز شوند از يكديگر.
3- دفع حجج مخالفين بر طريقى كه بعد از آن بيان و هر علتى را مقارن ساخته به معلول خود، چنانكه مقارن مى‌گرداند مدلول را به هر يك از دلايل آن به جهت تقريب و تقرير، و نيز شأن قبله عظيم و جليل چون مظنه شبهه نسخ است، پس سزاوار تأكيد باشد؛ و تكرار در موقع اهميت و لزوم، خارج از فصاحت نيست.
پس در بيان علت اخيره سوم فرمايد: لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ: همه روى به كعبه نمائيد در نماز براى اينكه نباشد مردم را بر شما حجتى كه بخواهند بر شما غالب شوند، و تا يهود نگويند كه پيغمبر منكر دين و كيش ما مى‌باشد، با وجود بر اين به قبله ما توجه كند. يا آنكه رد متابعت پيغمبر گويند و تورات مذكور است كه قبله حضرت پيغمبر آخر الزمان صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كعبه مى‌باشد، پس چون به قبله ما نماز گذارد، او نخواهد بدين سبب اعراض كنند، پس تحويل قبله شد تا كسى را بر شما حجتى نباشد. إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ‌: مگر آنانكه ستم كردند بر نفس خود به عناد و مكابره از يهودان مدينه و مشركان مكه كه طعن مى‌زدند. و چون به شما ضررى نمى‌رسانند. فَلا تَخْشَوْهُمْ‌: پس نترسيد اى مؤمنان از آنها در توجه به كعبه، وَ اخْشَوْنِي‌: و بترسيد مرا از مخالفت فرمان من، وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيْكُمْ‌: و هر آينه تمام گردانم نعمت خود را بر شما به فضل و كرم. وَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ‌: و براى اينكه هدايت يابيد و راه پيدا كنيد به شرايع و احكام دين من.
تبصره: در تماميت نعمت الهى بر امت چند وجه است: 1- در حديث وارد شده كه تماميت نعمت، داخل شدن بهشت باشد. 2- حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمايد: مراد مردن به دين اسلام است. 3- از آن حضرت مروى است كه نعمت شش است: اسلام، قرآن، حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، ستر، عافيت، بى‌نيازى از آنچه به دست مردم است. 4- ولايت حضرت امير المؤمنين عليه السّلام است به دليل آيه شريفه‌
تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 287
غدير: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي‌.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ مِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَيْثُ ما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ إِلاَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِي وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيْكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (150)
ترجمه‌
و از هر جا بيرون رفتى پس بگردان رويت را بجانب مسجد الحرام و هر جا كه باشيد پس بگردانيد روى هاتان را بجانب آن تا نباشد از براى مردم بر شما حجتى مگر آنان كه ستم كردند از ايشان پس مترسيد از ايشان و بترسيد از من و براى آنكه تمام كنم نعمت خود را بر شما و باشد كه شما هدايت يابيد.
تفسير
گفته‌اند خداوند براى تحويل قبله سه حكمت بيان فرموده است يكى تعظيم پيغمبر (ص) كه براى خشنودى و اجابت دعوت او است ديگر آنكه چون مشيت الهيه تعلق گرفته است بر آنكه براى هر ملتى قبله تعيين فرمايد البته پيغمبر خاتم اولى است بامتياز قبله‌اش از ساير ملل سه ديگر آنكه در اين آيه بيان شده است و آن آنستكه چون يهود مى‌گفتند كه پيغمبر آخر الزمان كه در تورية وصفش مذكور است قبله‌اش كعبه است و محمد منكر دين ما است ولى تابع قبله ما است و اهل شرك ميگفتند آنحضرت مدعى است كه باقى بر ملت ابراهيم است و قبله‌اش با قبله او مخالف است خداوند براى كوتاه شدن زبان آنها و دفع حجتشان از مسلمانان قبله را كعبه قرار داده است و در مقابل هر حكمتى كه براى تحويل ذكر فرموده است حكم را را توطئه ذكر نموده تا علت با معلول منطبق گردد و حكم در اذهان مستقر شود و حكمتش واضح آيد علاوه بر آنكه چون امر قبله مهم و نسخ رفع حكم ثابتى است كه نفوس مأنوس به آن شده و مورد فتنه و شبهه است تأكيد و تقرير و تثبيت لازم دارد تا امر مدلل شود و شبهه مرتفع گردد و حق در دلها جاى گيرد و اين نكته تكرار است و قمى فرموده كلمه الا در اين آيه شريفه به معنى لا است يعنى تا نباشد از براى مردم بر شما حجتى و نه آنانكه ظلم نمودند و در مغنى اللبيب اين معنى را نسبت باخفش و فراء و ابو عبيده داده ولى الا را بمعنى واو عاطفه گرفته است و بعضى گفته‌اند الا
----
جلد 1 صفحه 193
براى استثنا است يعنى تا نبوده باشد براى مردم بر شما حجتى مگر حجت باطل از اهل عناد كه گويند نقل نمود محمد قبله را براى ميل بدين اقوام خود و محبت بوطنش يا گويند پشيمان شد از متابعت قبله ما و برگشت بقبله اجدادش و اميد است كه برگردد بدين ايشان و امثال اين هفوات غير قابل اعتماد و بنظر حقير الا بمعنى غير است كه شايع است يعنى ما كعبه را قبله قرار داديم تا نباشد از براى مردم غير معاند حجتى بر شما و اين براى آنستكه مردم دو دسته‌اند منصف و معاند قسمت اول از مردم اگر حجتى اقامه نمايند بر مسلمانان بايد شارع مقدس دفع نمايد مخصوصا اگر بر حسب ظاهر درست باشد چنانچه نقل شد از يهود و اهل شرك كه جمعا سه حجت اقامه مينمودند كه ممكن بود مورد قبول عامه شود و قسمت دوم اگر حجتى بياورند دفع آن لازم نيست چون با معاند هر قدر محاجه شود دست از عناد برنميدارد مگر وقتى كه حجت عوام فريبى داشته باشند كه موجب تزلزل قلوب عامه شود كه بايد بوجه احسن دفع شود و راجع بامر تحويل قبله اهل عناد دليل موجهى نداشتند مگر آنچه در ذيل آيه سيقول السفها ذكر شد كه پيغمبر (ص) بوجه احسن جواب فرمود و آنچه در اين آيه بيان گرديد قابل اعتناء نبود و معلوم بود كه از روى لجاج و عناد است لذا دفع آن لازم نبود و خداوند در اين آيه اشاره باين نكته فرموده كه حجت مردم منصف دفع شد كه آنها غير از كسانى هستند كه ظلم نمودند بسبب عناد بر خود و احتجاج با آنها ثمر ندارد و جواب آنها را شمشير ميدهد پس مترسيد از ايشان و بترسيد از من و مخالفت مرا منمائيد تا شما را بر آنها مسلط گردانم و حكمت ديگر آنكه تمام نمايم نعمت دين و استقلال خود را بر شما و بقبله حقيقى هدايت شويد و از پيغمبر (ص) روايت شده است كه تمام نعمت دخول بهشت است و از امير المؤمنين (ع) نقل شده است كه تمام نعمت مردن بدين اسلام است و معلوم است كه اين دو معنى لازم و ملزوم يكديگرند.
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ مِن‌ حَيث‌ُ خَرَجت‌َ فَوَل‌ِّ وَجهَك‌َ شَطرَ المَسجِدِ الحَرام‌ِ وَ إِنَّه‌ُ لَلحَق‌ُّ مِن‌ رَبِّك‌َ وَ مَا اللّه‌ُ بِغافِل‌ٍ عَمّا تَعمَلُون‌َ (149) وَ مِن‌ حَيث‌ُ خَرَجت‌َ فَوَل‌ِّ وَجهَك‌َ شَطرَ المَسجِدِ الحَرام‌ِ وَ حَيث‌ُ ما كُنتُم‌ فَوَلُّوا وُجُوهَكُم‌ شَطرَه‌ُ لِئَلاّ يَكُون‌َ لِلنّاس‌ِ عَلَيكُم‌ حُجَّةٌ إِلاَّ الَّذِين‌َ ظَلَمُوا مِنهُم‌ فَلا تَخشَوهُم‌ وَ اخشَونِي‌ وَ لِأُتِم‌َّ نِعمَتِي‌ عَلَيكُم‌ وَ لَعَلَّكُم‌ تَهتَدُون‌َ (150)
(و ‌از‌ ‌هر‌ جهت‌ بيرون‌ شدي‌ ‌پس‌ روي‌ ‌خود‌ ‌را‌ بجانب‌ مسجد الحرام‌ بگردان‌ و همانا ‌اينکه‌ امر البته‌ حق‌ و ‌از‌ جانب‌ پروردگار ‌است‌ و خداوند ‌از‌ آنچه‌ ميكنيد غافل‌ نيست‌ و ‌از‌ ‌هر‌ طرف‌ بيرون‌ شدي‌ روي‌ ‌خود‌ ‌را‌ بطرف‌ مسجد الحرام‌ برگردان‌ و ‌هر‌ كجا باشيد روي‌ خودتان‌ ‌را‌ بجانب‌ مسجد الحرام‌ برگردانيد ‌براي‌ اينكه‌ مردم‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌شما‌ حجتي‌ نباشد جز آنان‌ ‌که‌ ستم‌ نمودند، ‌پس‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ نترسيد و ‌از‌ ‌من‌ بترسيد و ‌براي‌ اينكه‌ نعمت‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌شما‌ تمام‌ كنم‌ و شايد ‌شما‌ راه‌ يابيد) وَ مِن‌ حَيث‌ُ خَرَجت‌َ ‌اينکه‌ حكم‌ ‌را‌ خداوند تبارك‌ و ‌تعالي‌ ‌در‌ سه‌ ‌آيه‌ بيان‌ فرموده‌ يكي‌ ‌در‌ ‌آيه‌ سابقه‌ (‌آيه‌ 144) و ديگر ‌در‌ ‌اينکه‌ دو ‌آيه‌، و مفسرين‌ وجوهي‌ ‌براي‌ ‌آن‌ ذكر نموده‌اند«1» و فخر رازي‌ پنج‌ وجه‌ ‌براي‌ ‌آن‌ بيان‌ نموده‌ و آنچه‌
----
1‌-‌ ‌في‌ تفسير الصافي‌ ‌قيل‌ كرر الحكم‌ لتعدد علله‌ فانه‌ ‌تعالي‌ ذكر للتحويل‌ ثلاث‌ علل‌ تعظيم‌ الرسول‌ ابتغاء لمرضاته‌، و جري‌ العادة الالهية ‌علي‌ ‌ان‌ يولي‌ اهل‌ ‌کل‌ ملة و صاحب‌ دعوة جهة يستقبلها و يتميز بها، و دفع‌ حجج‌ المخالفين‌، و قرن‌ بكل‌ علة معلولها ‌کما‌ يقرن‌ المدلول‌ بكل‌ واحد ‌من‌ دلائله‌ تقريبا و تقريرا
[.....]
جلد 2 - صفحه 245
بنظر ميآيد و اللّه‌ اعلم‌. اينست‌ ‌که‌ ‌آيه‌ سابقه‌ ‌براي‌ اتمام‌ علاماتي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ كتب‌ انبياء سلف‌ ‌براي‌ معرفي‌ ‌اينکه‌ پيغمبر ذكر ‌شده‌ ‌بود‌ ‌که‌ عبارت‌ ‌از‌ نماز خواندن‌ بدو قبله‌ ‌باشد‌ و ‌تا‌ ‌اينکه‌ حكم‌ نيامده‌ ‌بود‌ ميگفتند ‌اينکه‌ ‌آن‌ پيغمبري‌ نيست‌ ‌که‌ ‌ما اوصاف‌ ‌او‌ ‌را‌ ديده‌ايم‌ ‌اگر‌ چه‌ ‌بعد‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌هم‌ ايمان‌ نياوردند ولي‌ راه‌ عذر ‌براي‌ ‌آنها‌ بسته‌ ‌شده‌ و ‌اينکه‌ نكته‌ ‌از‌ جمله‌ وَ إِن‌َّ الَّذِين‌َ أُوتُوا الكِتاب‌َ لَيَعلَمُون‌َ أَنَّه‌ُ الحَق‌ُّ مِن‌ رَبِّهِم‌ استفاده‌ ميشود.
و ‌آيه‌ دوم‌ ‌براي‌ بيان‌ اثبات‌ هميشگي‌ قبله‌ دوم‌ ‌يعني‌ كعبه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ قبله‌ مانند قبله‌ سابق‌ (قبله‌ بودن‌ ‌آن‌) موقت‌ و محدود نيست‌ بلكه‌ ‌الي‌ الابد ثابت‌ و محقق‌ ‌است‌ مانند شريعت‌ محمدي‌ ‌که‌ ‌تا‌ قيامت‌ باقي‌ ‌است‌ ‌بر‌ خلاف‌ شرايع‌ سابقه‌ ‌که‌ مدتش‌ محدود و موقت‌ بوده‌ ‌است‌ و ‌اينکه‌ نكته‌ ‌از‌ جمله‌ وَ إِنَّه‌ُ لَلحَق‌ُّ مِن‌ رَبِّك‌َ استفاده‌ ميشود زيرا حق‌ بمعني‌ ثابت‌ و ‌غير‌ قابل‌ زوال‌ ‌است‌.
و ‌آيه‌ سوم‌ وعده‌ ميدهد ‌که‌ تشريع‌ ‌اينکه‌ حكم‌ بمنظور اتمام‌ نعمت‌ ‌است‌ و ‌اينکه‌ وعده‌ ‌در‌ ‌آيه‌ شريفه‌ اليَوم‌َ أَكمَلت‌ُ لَكُم‌ دِينَكُم‌ وَ أَتمَمت‌ُ عَلَيكُم‌ نِعمَتِي‌ وَ رَضِيت‌ُ لَكُم‌ُ الإِسلام‌َ دِيناً«1» انجاز ‌شده‌ ‌است‌ و بيان‌ ‌اينکه‌ مطلب‌ اينست‌ ‌که‌ موضوع‌ اكمال‌ دين‌ و اتمام‌ نعمت‌ الهي‌ ‌يعني‌ ولايت‌ امير المؤمنين‌ و ائمه‌ طاهرين‌ مقدماتي‌ داشته‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌آن‌ جمله‌ همين‌ تشريع‌ قبله‌ ‌است‌ زيرا كعبه‌ خانه ‌است‌ ‌که‌ حضرت‌ ابراهيم‌ و اسمعيل‌ بناء نموده‌ و ‌در‌ حين‌ بناء ‌از‌ ‌خدا‌ درخواست‌ كرده‌ ‌که‌ ‌از‌ ذريه‌ ‌او‌ امة مسلمة قرار دهد، ‌از‌ اينجهت‌ بايد مردم‌ متوجه‌ ‌اينکه‌ خانه‌ ‌شده‌ و اهميت‌ ‌آن‌ ‌را‌ دريابند.
و مقدمه‌ ديگر فتح‌ مكه‌ بوده‌ ‌که‌ ‌در‌ سوره‌ فتح‌ بيان‌ نموده‌ و وعده‌ اتمام‌ نعمت‌ ‌را‌ داده‌ إِنّا فَتَحنا لَك‌َ فَتحاً مُبِيناً لِيَغفِرَ لَك‌َ اللّه‌ُ ما تَقَدَّم‌َ مِن‌ ذَنبِك‌َ وَ ما تَأَخَّرَ وَ يُتِم‌َّ نِعمَتَه‌ُ عَلَيك‌َ ‌براي‌ اينكه‌ خانه‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌از‌ بتها و ارجاس‌ پاك‌ نموده‌ و ‌براي‌
----
1‌-‌ ‌سورة‌ المائدة ‌آيه‌ 6
جلد 2 - صفحه 246
حج‌ عمومي‌ آماده‌ سازد مقدمه‌ ديگر حج‌ عمومي‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ بوده‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌آن‌ بحجة الوداع‌ تعبير ‌شده‌ ‌که‌ همه‌ مسلمين‌ ‌از‌ اطراف‌ جمع‌ شوند و ‌پس‌ ‌از‌ اتمام‌ مراسم‌ حج‌ امر مهم‌ ولايت‌ ‌که‌ صراط مستقيم‌ دين‌ حنيف‌ و اس‌ّ اساس‌ دين‌ و مايه‌ اكمال‌ و اتمام‌ شرع‌ مبين‌ ‌است‌ بمردم‌ ابلاغ‌ شود و ‌اينکه‌ وعده‌ الهي‌ صورت‌ تحقق‌ پذيرد.
لِئَلّا يَكُون‌َ لِلنّاس‌ِ عَلَيكُم‌ حُجَّةٌ ‌اينکه‌ علت‌ ديگري‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌براي‌ تحويل‌ قبله‌ بطرف‌ كعبه‌ بيان‌ ميفرمايد ‌که‌ قطع‌ حجت‌ اهل‌ كتاب‌ ‌باشد‌ زيرا اهل‌ كتاب‌ يكي‌ ‌از‌ علامات‌ پيغمبر موعود ‌را‌ نماز خواندن‌ بدو قبله‌ ميدانستند و ‌تا‌ تحويل‌ قبله‌ نشده‌ ‌بود‌ مي‌گفتند ‌اينکه‌ ‌آن‌ پيغمبر موعود نيست‌ و ‌اينکه‌ تحويل‌ احتجاج‌ آنان‌ ‌را‌ دفع‌ نمود.
و ‌اگر‌ گفته‌ شود ‌اينکه‌ حجت‌ ‌در‌ ‌آيه‌ اولي‌ (‌آيه‌ 144) بيان‌ شد و سبب‌ تكرار چيست‌! جواب‌ گوئيم‌ ‌در‌ ‌آيه‌ اولي‌ ‌اينکه‌ مطلب‌ ذكر شد ‌که‌ اهل‌ كتاب‌ ميدانند ‌اينکه‌ تحويل‌ قبله‌ حق‌ و ‌اينکه‌ همان‌ پيغمبر موعود ‌است‌ و ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ يكي‌ ‌از‌ علل‌ تحويل‌ قبله‌ ‌که‌ رفع‌ احتجاج‌ اهل‌ كتاب‌ ‌باشد‌ متذكر ميگردد و ‌از‌ ‌اينکه‌ جهت‌ تكرار نيست‌.
إِلَّا الَّذِين‌َ ظَلَمُوا مِنهُم‌ مفاد ‌اينکه‌ استثناء ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ظالمين‌ ‌از‌ اهل‌ كتاب‌ ‌بعد‌ ‌از‌ تحويل‌ قبله‌ باز حجتي‌ ‌بر‌ مسلمين‌ داشته‌ باشند بلكه‌ استثناء منقطع‌ ‌است‌ ‌يعني‌ عدم‌ انقطاع‌ عذر ظالمين‌ ‌از‌ اهل‌ كتاب‌ نه‌ ‌از‌ باب‌ اينست‌ ‌که‌ حجّتي‌ داشته‌ باشند بلكه‌ بواسطه‌ اينست‌ ‌که‌ دنبال‌ هواي‌ نفس‌ و شهوت‌ رياست‌ و جاه‌ طلبي‌ ميباشند و ‌از‌ ‌اينکه‌ جهت‌ ‌اگر‌ هزارها دليل‌ ‌براي‌ آنان‌ اقامه‌ شود ‌از‌ مخاصمه‌ و مخالفت‌ دست‌ ‌بر‌ نخواهند داشت‌ و ‌هم‌ بخود ظلم‌ ميكنند ‌که‌ ‌خود‌ ‌را‌ مستحق‌ عذاب‌ ابدي‌ مينمايند و ‌هم‌ بديگران‌ ‌که‌ ‌در‌ مقام‌ اضلال‌ آنان‌ ‌بر‌ ميآيند و ‌هم‌ بمسلمانان‌ ‌که‌ ‌در‌ صدد آزار و اذيت‌ آنان‌ ميباشند.
جلد 2 - صفحه 247
فَلا تَخشَوهُم‌ وَ اخشَونِي‌ ‌پس‌ ‌شما‌ ‌از‌ آنان‌ نترسيد زيرا ‌آنها‌ ستمكارند و خداوند دفع‌ شر آنان‌ ‌را‌ خواهد نمود ولي‌ ‌از‌ ‌خدا‌ بترسيد و ‌در‌ مقام‌ مخالفت‌ اوامر ‌او‌ مباشيد ‌که‌ گرفتار عقوبات‌ دنيوي‌ و عذاب‌ ابدي‌ خواهيد شد.
وَ لِأُتِم‌َّ نِعمَتِي‌ عَلَيكُم‌ وَ لَعَلَّكُم‌ تَهتَدُون‌َ فائده‌ ديگر ‌اينکه‌ حكم‌ اينست‌ ‌که‌ خداوند ميخواهد نعمت‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌شما‌ تمام‌ كند چنانچه‌ بيانش‌ گذشت‌ و فائده‌ سوم‌ ‌که‌ ‌بعد‌ ‌از‌ قطع‌ حجت‌ اهل‌ كتاب‌ و تماميت‌ نعمت‌ ‌است‌ هدايت‌ يافتن‌ ‌است‌ ‌يعني‌ مسلمانان‌ ‌در‌ صراط مستقيم‌ ولايت‌ ‌که‌ سعادت‌ دنيا و آخرت‌ آنان‌ ‌را‌ تأمين‌ ميكند قرار گرفته‌ ‌تا‌ بمقصد و غايت‌ مطلوب‌ نائل‌ شوند و لعل‌ّ ‌براي‌ بيان‌ غرض‌ ‌است‌ و رجاء نسبت‌ بمقام‌ تخاطب‌ ‌ يا ‌ بملاحظه‌ مخاطبين‌ ‌است‌ نه‌ اينكه‌ خداوند عاقبت‌ كار ‌بر‌ ‌او‌ نامعلوم‌ ‌باشد‌ ‌که‌ بطور ترجي‌ بيان‌ فرمايد چنانچه‌ ‌اينکه‌ مطلب‌ ‌در‌ موارد ديگر تذكر داده‌ ‌شده‌.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
(آیه 150)- در این آیه، حکم عمومی توجه به مسجد الحرام را در هر مکان و هر نقطه‌ای تکرار می‌کند، می‌گوید: «از هر جا خارج شدی و به هر نقطه روی آوردی، صورت خود را به هنگام نماز متوجه مسجد الحرام کن» (وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ).
درست است که روی سخن در این جمله به پیامبر صلّی اللّه علیه و اله است ولی مسلما منظور عموم نمازگزاران می‌باشد، ولی در جمله بعد برای تأکید و تصریح اضافه می‌کند: «و هر جا شما بوده باشید روی خود را به سوی آن کنید» (وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ).
ج1، ص135
سپس در ذیل همین آیه به سه نکته مهم اشاره می‌کند:
1- کوتاه شدن زبان مخالفان! می‌گوید: «این تغییر قبله بخاطر آن صورت گرفت که مردم حجتی بر ضد شما نداشته باشند» (لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ).
هر گاه این تغییر قبله صورت نمی‌گرفت از یکسو زبان یهود به روی مسلمانان باز می‌شد و می‌گفتند: ما در کتب خود خوانده‌ایم که نشانه پیامبر موعود این است که به سوی دو قبله نماز می‌خواند و این نشانه در محمد صلّی اللّه علیه و اله نیست، و از سوی دیگر مشرکان ایراد می‌کردند که او مدعی است برای احیاء آیین ابراهیم آمده، پس چرا خانه کعبه را، که پایه گزارش ابراهیم است فراموش نموده، اما حکم تغییر قبله موقت به قبله دائمی، زبان هر دو گروه را بست.
ولی از آنجا که همیشه افراد بهانه‌جو و ستمگری هستند که در برابر هیچ منطقی تسلیم نمی‌شوند، استثنایی برای این موضوع قائل شده، می‌گوید: «مگر کسانی از آنها که ستم کرده‌اند» (إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ).
این بهانه جویان به حق شایسته نام ستمگر و ظالمند، چرا که هم بر خود ستم می‌کنند و هم بر مردم که سد راه هدایت آنها می‌شوند.
2- از آنجا که عنوان کردن این گروه لجوج را با نام «ستمگر» ممکن بود در بعضی تولید وحشت کند می‌گوید: «از آنها هرگز نترسید، و تنها از من بترسید» (فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِی).
این یکی از اصول کلی و اساسی تربیت توحیدی اسلامی است که از هیچ چیزی و هیچ کس جز خدا نباید ترس داشت.
3- تکمیل نعمت خداوند به عنوان آخرین هدف برای تغییر قبله ذکر شده، می‌فرماید: این بخاطر آن بود که شما را تکامل بخشم و از قید تعصب برهانم «و نعمت خود را بر شما تمام کنم تا هدایت شوید» (وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِی عَلَیْکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ).
}}


|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۴۳


ترجمه

و از هر جا خارج شدی، روی خود را به جانب مسجد الحرام کن! و هر جا بودید، روی خود را به سوی آن کنید! تا مردم، جز ظالمان (که دست از لجاجت برنمی‌دارند،) دلیلی بر ضدّ شما نداشته باشند؛ (زیرا از نشانه‌های پیامبر، که در کتب آسمانی پیشین آمده، این است که او، به سوی دو قبله، نماز می‌خواند.) از آنها نترسید! و (تنها) از من بترسید! (این تغییر قبله، به خاطر آن بود که) نعمت خود را بر شما تمام کنم، شاید هدایت شوید!

از هر جا بيرون شدى [براى نماز] روى خود جانب مسجد الحرام بگردان، و شما مردم نيز هر جا بوديد روى خود را سوى آن كنيد تا مردم را بر ضد شما دستاويزى نباشد، مگر كسانى از آنها كه ظلم كردند [كه در هر صورت خرده مى‌گيرند]. پس از آنها نترسيد و از من بترسيد، و
و از هر كجا بيرون آمدى، [به هنگام نماز] روى خود را به سمت مسجدالحرام بگردان؛ و هر كجا بوديد رويهاى خود را به سوى آن بگردانيد، تا براى مردم -غير از ستمگرانشان- بر شما حجتى نباشد. پس، از آنان نترسيد، و از من بترسيد، تا نعمت خود را بر شما كامل گردانم، و باشد كه هدايت شويد.
و از هر جا و به هر دیار بیرون شدی روی به جانب کعبه کن و شما مسلمین هم به هر کجا بودید روی بدان جانب کنید تا مردم به حجّت و مجادله بر شما زبان نگشایند-جز گروه ستمکار (معاند) که از (جدل و گفتگوی) آنان هم نیندیشید و از (نافرمانی) من بترسید-و تا نعمت و رحمتم را برای شما به حد کمال رسانم، و باشد که (به طریق صواب) راه یابید.
[آری] و از هرجا بیرون شدی، رویت را [در حال اقامه نماز] به سوی مسجدالحرام بگردان؛ و [شما ای مؤمنان!] هر جا که باشید، رویتان را [در حال اقامه نماز] به سوی آن بگردانید، تا مردم را جز ستمکاران [لجوج، متکبر و یاوه گو] بر ضد شما دلیل و برهانی نباشد. [مشرکان نگویند: اگر آیین ابراهیم را ادعا دارد چرا به قبله او که کعبه است رو نمی کند؟ و اهل کتاب نگویند: پیامبری که تورات و انجیل وعده داده، قبله اش مسجدالحرام است، پس این شخص که به قبله ما نماز می خواند، پیامبر موعود نیست؛] بنابراین از آنان نترسید و از من بترسید، و [تغییر قبله] برای آن است که نعمتم را بر شما کامل کنم تا [به احکام و سنن الهی] هدایت شوید.
از هر جاى كه بيرون شوى روى خويش به جانب مسجدالحرام كن. و هر جا كه باشيد روى بدان سوى كنيد تا هيچ كس را، جز ستمكاران، با شما مجادله‌اى نباشد. از ايشان مترسيد، از من بترسيد تا نعمت خويش بر شما تمام كنم، باشد كه هدايت شويد.
و از هر جا که بیرون شدی روی به سوی مسجدالحرام آور و هر جا که بودید روی به سوی آن آورید، تا مردم از شما بهانه‌ای نداشته باشند، مگر ستمگران، که از آنان نترسید و از من بترسید و [چنین مقرر داشتم‌] تا نعمتم را بر شما تمام گردانم و باشد که راهیاب شوید
و از هر جا كه بيرون شوى روى خود را سوى مسجد الحرام كن و هر كه باشيد روى خود را بدان سو كنيد تا مردمان را بر شما بهانه و دستاويزى نباشد- مگر كسانى از آنها كه ستم كردند- كه هيچ گاه دست از بهانه‌جويى برنمى‌دارند- پس، از ايشان مترسيد و از من بترسيد- و تا نعمتم را بر شما تمام كنم، و باشد كه راه يابيد
و از هرجا که بیرون رفتی (و به هر جا که رسیدی، به هنگام نماز در همه‌ی نقاط جهان) رو به سوی مسجدالحرام کن، و (ای مؤمنان! چه در سفر و چه در حضر، در همه‌ی اقطار زمین، به هنگام نماز) هر جا که بودید، رو به سوی آن کنید، تا مردم بر شما حجّتی نداشته باشند (و اهل کتاب که از بررسی کتابهایشان دریافته‌اند که پیغمبر برانگیخته از نسل اسماعیل بر قبله‌ی او، یعنی کعبه خواهد بود، با ترک قبله‌ی موقّت بیت‌المقدّس و رو به کعبه نمازگزاردنتان بدانند تو همان پیغمبر راستین و از نژاد اسماعیلی) مگر کسانی که از ایشان (با مشرکان هم‌صدا شده و منافقانه رفتار کنند و بر خود و دیگران) ستم نمایند (و مزوّرانه بگویند: تغییر قبله‌ی محمّد از بیت‌المقدّس به کعبه، به علّت گرایش به دین آباء و اجدادی خود و عشق به دیار و زادگاه خویش است). پس از آنان مترسید (و به فرمان خدا به هنگام نماز رو به کعبه کنید) و از من بترسید (که اگر مخالف وحی رفتار کنید جانب حق را رها ساخته‌اید و پادافره خود را خواهید دید. پس گوش به فرمان خدا باشید) تا نعمت خویش را بر شما تکمیل کنم (و با اعطاء قبله‌ی مستقلّی فوائد مادی و معنوی به شما بخشم، و شما نیز با شناخت قبله‌ی راستین همیشگی، آمادگی بیشتر برای دریافت حق را فراهم آرید) و شاید رهنمود شوید.
و از هر کجا بیرون آمدی (به هنگام نماز) روی خود را سوی مسجدالحرام بگردان و هر کجا بودید روی‌های خود را سوی آن (سامان) بگردانید، تا برای مردمان - بجز کسانی از آنان (که) ستم کردند - بر شما حجتی نباشد. پس از آنان نهراسید و از من بهراسید و تا نعمت خود را بر شما کامل گردانم و شاید شما هدایت شوید.
و هرگاه (یا هرجا) برون رفتی پس بگردان روی خود بسوی مسجد حرام و هر جا باشید بگردانید رویهای خود را بسوی آن تا نباشد مردم را بر شما دستاویزی مگر آنان که ستم کردند از ایشان پس نترسید از ایشان و مرا بترسید و تا تمام کنم نعمتم را بر شما و شاید هدایت یابید


البقرة ١٤٩ آیه ١٥٠ البقرة ١٥١
سوره : سوره البقرة
نزول : ٧ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«لِئَلاّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ إِلاّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ»: تا این که مردم بر شما حجّتی نداشته باشند، مگر این که ستم و یاوه بگویند. این سخن بدان می‌ماند که به کسی بگوئی: تو حقی بر من نداری مگر این که ستم کنی و یاوه‌سرائی نمائی. «حُجَّةٌ»: دلیل. در اینجا مراد دلیل باطل است (نگا: شوری / ). «إِلاّ»: مگر. به معنی واو عطف یا لکن است و تقدیر چنین است: وَلاَ الَّذِینَ ظَلَمُوا. یا این که: لکِنِ الَّذِینَ ظَلَمُوا.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

محل نزول:

این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]

شأن نزول:[۲]

از طريق سدى درباره اين قسمت از آيه «لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ» چنين روايت شده وقتى كه بعد از قبله بيت‌المقدس رسول خدا صلی الله علیه و آله به طرف خانه كعبه برگشت.

مشركين مكه گفتند: دين محمد او را در سرگردانى انداخته و دوباره به طرف قبله اى كه ما در آن هستيم برگشته است، زيرا مي‌دانست كه ما بر هدايت بيشترى مي‌باشيم سپس اين آيه نازل گرديد.[۳]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


«150» وَ مِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَيْثُ ما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِي وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيْكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ‌

و (اى پيامبر!) از هر جا خارج شدى پس (به هنگام نماز) روى خود را به سوى مسجدالحرام بگردان، و (شما اى مسلمانان نيز) هرجا بوديد (در سفر و در حضر) روى خود را به سوى آن بگردانيد تا براى (هيچ كس از) مردم جز ستمگرانشان، امكان احتجاج (ومجادله) عليه شما نباشد. پس از آنها نترسيد وتنها از من بترسيد. و (بدانيد تغيير قبله براى آن بود) تا نعمت خود را بر شما تمام كنم و شايد كه شما هدايت شويد.

نکته ها

تكرار موضوع تغيير قبله در آيات متعدّد، نشانه‌ى اهميّت آن است. علاوه بر آنكه در هر يك از آيات در كنار اين موضوع، مطلب جديدى را نيز يادآور مى‌شود. مثلًا در اين آيه، خداوند بعد از دستور روى نمودن به سوى مسجدالحرام، مى‌فرمايد: اين بدين خاطر است كه مردمان، بهانه‌اى بر عليه پيامبر صلى الله عليه و آله و مسلمانان نداشته باشند. چون اهل كتاب مى‌دانستند كه پيامبر اسلام به سوى دو قبله نماز مى‌خواند و اگر اين امر محقّق نمى‌شد، آنها ايراد مى‌گرفتند كه پيامبر شما فاقد اوصاف ذكر شده در كتاب‌هاى آسمانى پيشين است.

و يا اينكه زخم زبان زده و مسلمانان را تحقير مى‌كردند كه شما دنباله‌رو يهود هستيد و قبله‌ى مستقلى نداريد.

البتّه اين ايراد تنها از سوى يهود نبود، بلكه مشركان نيز مى‌گفتند: اگر محمّد صلى الله عليه و آله به آئين‌

جلد 1 - صفحه 230

ابراهيم توجّه دارد، پس چرا به خانه‌اى كه ابراهيم ساخته است، توجّه ندارد؟ البتّه منافقان آرام نگرفته و با تغيير قبله، خرده‌گيرى‌هاى خود را شروع كرده و مى‌گفتند: پيامبر، ثبات رأى ندارد. در هر حال خداوند با تأكيد و تكرار، مسلمانان را براى پذيرش موضوع و ثبات قدم آماده مى‌سازد و يادآور مى‌شود، آنان كه دنبال حجت و دليل باشند، بر شما خرده نخواهند گرفت، ولى افراد ظالم كه حقيقت را كتمان مى‌كنند، از بهانه‌جويى دست بر نخواهند داشت و شما نبايد به آنان اعتنا كنيد، و از آنان نترسيد و فقط از خداوند بترسيد.

قبله، نشانه و مظهر توحيد است. قبله، آرم و نشانه‌ى مسلمانان است. در نهج‌البلاغه از كعبه به عنوان عَلَم يعنى پرچم ونشانه‌ى آشكار اسلام ياد شده است. بت‌پرستان و ستاره پرستان هنگام نيايش، به سوى بت و يا ستاره و ماه توجّه مى‌كردند، امّا اسلام توجّه به خانه خدا را به جاى آن قرار داد و روى كردن به سوى قبله را نشانه‌ى توجّه به خدا شمرده است.

در روايات مى‌خوانيم: پيامبر صلى الله عليه و آله معمولًا روبه قبله مى‌نشستند و سفارش كرده‌اند؛ بسوى قبله بخوابيد و بنشينيد و حتّى رو به قبله نشستن، عبادت شمرده شده است. قبله، جايگاه واحترام خاصّى دارد ودر بعضى اعمال، توجّه به آن واجب است. براى مثال: نمازهاى واجب بايد روبه قبله خوانده شود. ذبح حيوان ودفن ميّت، بايد به سوى قبله باشد. در مستراح رو به قبله يا پشت به قبله نشستن حرام است.

علاوه بر آنچه ذكر شد، قبله عامل وحدت مسلمانان است. اگر از فراز كره‌ى زمين بر مسلمانان نظر كنيم، مى‌بينيم آنان هر روز پنج بار با نظم و ترتيب خاصّ، به سوى قبله توجّه مى‌كنند. كعبه، قرارگاه وآمادگاه حركت‌ها وانقلاب‌هاى الهى بوده است. از حضرت ابراهيم وحضرت محمّد گرفته تا امام حسين عليهم السلام و در آينده حضرت مهدى عليه السلام، همگى از كنار كعبه حركت خود را شروع كرده و مى‌كنند. در عظمت كعبه همين بس كه مسلمانان به اهل قبله معروفند.

خداوند متعال در ماجراى تغيير قبله مى‌فرمايد: تغيير قبله براى اين است كه در آينده نعمت خود را بر شما تمام كنم. يعنى استقلال شما و توجّه به كعبه، زمينه‌ى اتمام نعمت در آينده است. «لِأُتِمَّ نِعْمَتِي»

جلد 1 - صفحه 231

اين ماجرا در سال دوّم هجرى در مدينه واقع شده است. در سال هشتم هجرى نيز خداوند به مناسبت فتح مكّه مى‌فرمايد: «وَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ» «1»* يعنى: اين پيروزى براى اين است كه خداوند در آينده نعمت خود را بر شما تمام كند. چنانكه ملاحظه مى‌كنيد در هر دو آيه «اتمام نعمت» به صيغه فعل مضارع بيان شده است كه نشانه‌ى حدوث آن در آينده است، ولى در آيه 3 سوره‌ى مائده كه به هنگام بازگشت از حجةالوداع در سال دهم هجرى و بعد از معرفى رهبرى معصوم در غدير خم نازل مى‌شود، اينگونه مى‌فرمايد: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي» امروز نعمت خود را بر شما تمام كردم.

قابل توجّه و دقّت است كه خداوند، روى كردن مردم به قبله را قدم نخستين براى اتمام نعمت و فتح مكّه را قدم ديگر و تعيين و معرفى رهبر را آخرين قدم در اتمام نعمت بيان مى‌كند. لازم به يادآورى است كه در جريان تعيين قبله و همچنين تعيين رهبر، تذكّر مى‌دهد كه‌ «فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِي». چون در هر دو، احتمال مقاومت، مقابله، بهانه‌گيرى و شايعه پراكنى از سوى ديگران مى‌رود.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: «يا على مثلك فى الامّة كمثل الكعبة نصبها اللّه للنّاس علماً» «2» اى على! مثال تو در ميان امّت، همانند مثال كعبه است كه خداوند آنرا به عنوان نشانه روشن و پرچم براى مردم قرار داده است، تا جهت خويش را گم نكنند. همچنين در حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمود: «ونحن كعبة اللّه ونحن قبلة اللّه» «3» ما كعبه و قبله‌ى خداوندى هستيم.

پیام ها

1- مسلمانان بايد از هر كارى كه بهانه به دست دشمن مى‌دهد پرهيز كنند.

«لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ»

2- نفى سلطه‌ى ديگران و رسيدن به استقلال، يك ارزش است. «لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ»


«1». فتح، 2.

«2». بحار، ج 22، ص 483.

«3». بحار، ج 6، ص 211 و 303.

جلد 1 - صفحه 232

3- تغيير قبله، عامل خنثى سازى ايرادهاى بى‌جا و بهانه‌تراشى‌هاى اهل كتاب و مشركان و منافقان مى‌باشد. «لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ»

4- دشمنان خارجى، بزرگترين خطر براى مسلمانان نيستند، بى‌تقوايى خطر اصلى است. «فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِي»

5- تعيين قبله‌ى مخصوص براى مسلمانان، زمينه‌ى اتمام نعمت خدا بر آنهاست. «وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيْكُمْ»

6- تعيين قبله و نماز خواندن به سوى مسجدالحرام، زمينه‌ى هدايت مؤمنان است. «لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ»

7- هدايت، داراى مراحلى است. با آنكه مخاطب آيه مسلمانان هستند كه هدايت شده‌اند، پس منظور دست‌يابى به مراحل بالاترى از آن است. «لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ مِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَيْثُ ما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ إِلاَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِي وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيْكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (150)

وَ مِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ‌: و از هر موضعى كه بيرون روى، فَوَلِّ وَجْهَكَ‌: پس متوجه كن روى خود را در وقت نماز، شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ‌: طرف مسجد الحرام (كعبه). وَ حَيْثُ ما كُنْتُمْ‌: و هر جا كه باشيد اى امت پيغمبر، فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ‌: پس بگردانيد همه بدن را به طرف مسجد الحرام براى اداى نماز.

تبصره: صاحب انوار گويد: تكرار اين حكم به جهت تعدد علل باشد:

1- تعظيم پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به طلب رضاى او.

2- اجراى عادت الهيه بر آنكه هر ملتى و صاحب شريعتى را جهتى‌

تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 286

باشد كه استقبال به آن نمايند و به سبب آن مميز شوند از يكديگر.

3- دفع حجج مخالفين بر طريقى كه بعد از آن بيان و هر علتى را مقارن ساخته به معلول خود، چنانكه مقارن مى‌گرداند مدلول را به هر يك از دلايل آن به جهت تقريب و تقرير، و نيز شأن قبله عظيم و جليل چون مظنه شبهه نسخ است، پس سزاوار تأكيد باشد؛ و تكرار در موقع اهميت و لزوم، خارج از فصاحت نيست.

پس در بيان علت اخيره سوم فرمايد: لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ: همه روى به كعبه نمائيد در نماز براى اينكه نباشد مردم را بر شما حجتى كه بخواهند بر شما غالب شوند، و تا يهود نگويند كه پيغمبر منكر دين و كيش ما مى‌باشد، با وجود بر اين به قبله ما توجه كند. يا آنكه رد متابعت پيغمبر گويند و تورات مذكور است كه قبله حضرت پيغمبر آخر الزمان صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كعبه مى‌باشد، پس چون به قبله ما نماز گذارد، او نخواهد بدين سبب اعراض كنند، پس تحويل قبله شد تا كسى را بر شما حجتى نباشد. إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ‌: مگر آنانكه ستم كردند بر نفس خود به عناد و مكابره از يهودان مدينه و مشركان مكه كه طعن مى‌زدند. و چون به شما ضررى نمى‌رسانند. فَلا تَخْشَوْهُمْ‌: پس نترسيد اى مؤمنان از آنها در توجه به كعبه، وَ اخْشَوْنِي‌: و بترسيد مرا از مخالفت فرمان من، وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيْكُمْ‌: و هر آينه تمام گردانم نعمت خود را بر شما به فضل و كرم. وَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ‌: و براى اينكه هدايت يابيد و راه پيدا كنيد به شرايع و احكام دين من.

تبصره: در تماميت نعمت الهى بر امت چند وجه است: 1- در حديث وارد شده كه تماميت نعمت، داخل شدن بهشت باشد. 2- حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمايد: مراد مردن به دين اسلام است. 3- از آن حضرت مروى است كه نعمت شش است: اسلام، قرآن، حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، ستر، عافيت، بى‌نيازى از آنچه به دست مردم است. 4- ولايت حضرت امير المؤمنين عليه السّلام است به دليل آيه شريفه‌

تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 287

غدير: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي‌.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ مِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَيْثُ ما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ إِلاَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِي وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيْكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (150)

ترجمه‌

و از هر جا بيرون رفتى پس بگردان رويت را بجانب مسجد الحرام و هر جا كه باشيد پس بگردانيد روى هاتان را بجانب آن تا نباشد از براى مردم بر شما حجتى مگر آنان كه ستم كردند از ايشان پس مترسيد از ايشان و بترسيد از من و براى آنكه تمام كنم نعمت خود را بر شما و باشد كه شما هدايت يابيد.

تفسير

گفته‌اند خداوند براى تحويل قبله سه حكمت بيان فرموده است يكى تعظيم پيغمبر (ص) كه براى خشنودى و اجابت دعوت او است ديگر آنكه چون مشيت الهيه تعلق گرفته است بر آنكه براى هر ملتى قبله تعيين فرمايد البته پيغمبر خاتم اولى است بامتياز قبله‌اش از ساير ملل سه ديگر آنكه در اين آيه بيان شده است و آن آنستكه چون يهود مى‌گفتند كه پيغمبر آخر الزمان كه در تورية وصفش مذكور است قبله‌اش كعبه است و محمد منكر دين ما است ولى تابع قبله ما است و اهل شرك ميگفتند آنحضرت مدعى است كه باقى بر ملت ابراهيم است و قبله‌اش با قبله او مخالف است خداوند براى كوتاه شدن زبان آنها و دفع حجتشان از مسلمانان قبله را كعبه قرار داده است و در مقابل هر حكمتى كه براى تحويل ذكر فرموده است حكم را را توطئه ذكر نموده تا علت با معلول منطبق گردد و حكم در اذهان مستقر شود و حكمتش واضح آيد علاوه بر آنكه چون امر قبله مهم و نسخ رفع حكم ثابتى است كه نفوس مأنوس به آن شده و مورد فتنه و شبهه است تأكيد و تقرير و تثبيت لازم دارد تا امر مدلل شود و شبهه مرتفع گردد و حق در دلها جاى گيرد و اين نكته تكرار است و قمى فرموده كلمه الا در اين آيه شريفه به معنى لا است يعنى تا نباشد از براى مردم بر شما حجتى و نه آنانكه ظلم نمودند و در مغنى اللبيب اين معنى را نسبت باخفش و فراء و ابو عبيده داده ولى الا را بمعنى واو عاطفه گرفته است و بعضى گفته‌اند الا


جلد 1 صفحه 193

براى استثنا است يعنى تا نبوده باشد براى مردم بر شما حجتى مگر حجت باطل از اهل عناد كه گويند نقل نمود محمد قبله را براى ميل بدين اقوام خود و محبت بوطنش يا گويند پشيمان شد از متابعت قبله ما و برگشت بقبله اجدادش و اميد است كه برگردد بدين ايشان و امثال اين هفوات غير قابل اعتماد و بنظر حقير الا بمعنى غير است كه شايع است يعنى ما كعبه را قبله قرار داديم تا نباشد از براى مردم غير معاند حجتى بر شما و اين براى آنستكه مردم دو دسته‌اند منصف و معاند قسمت اول از مردم اگر حجتى اقامه نمايند بر مسلمانان بايد شارع مقدس دفع نمايد مخصوصا اگر بر حسب ظاهر درست باشد چنانچه نقل شد از يهود و اهل شرك كه جمعا سه حجت اقامه مينمودند كه ممكن بود مورد قبول عامه شود و قسمت دوم اگر حجتى بياورند دفع آن لازم نيست چون با معاند هر قدر محاجه شود دست از عناد برنميدارد مگر وقتى كه حجت عوام فريبى داشته باشند كه موجب تزلزل قلوب عامه شود كه بايد بوجه احسن دفع شود و راجع بامر تحويل قبله اهل عناد دليل موجهى نداشتند مگر آنچه در ذيل آيه سيقول السفها ذكر شد كه پيغمبر (ص) بوجه احسن جواب فرمود و آنچه در اين آيه بيان گرديد قابل اعتناء نبود و معلوم بود كه از روى لجاج و عناد است لذا دفع آن لازم نبود و خداوند در اين آيه اشاره باين نكته فرموده كه حجت مردم منصف دفع شد كه آنها غير از كسانى هستند كه ظلم نمودند بسبب عناد بر خود و احتجاج با آنها ثمر ندارد و جواب آنها را شمشير ميدهد پس مترسيد از ايشان و بترسيد از من و مخالفت مرا منمائيد تا شما را بر آنها مسلط گردانم و حكمت ديگر آنكه تمام نمايم نعمت دين و استقلال خود را بر شما و بقبله حقيقى هدايت شويد و از پيغمبر (ص) روايت شده است كه تمام نعمت دخول بهشت است و از امير المؤمنين (ع) نقل شده است كه تمام نعمت مردن بدين اسلام است و معلوم است كه اين دو معنى لازم و ملزوم يكديگرند.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ مِن‌ حَيث‌ُ خَرَجت‌َ فَوَل‌ِّ وَجهَك‌َ شَطرَ المَسجِدِ الحَرام‌ِ وَ إِنَّه‌ُ لَلحَق‌ُّ مِن‌ رَبِّك‌َ وَ مَا اللّه‌ُ بِغافِل‌ٍ عَمّا تَعمَلُون‌َ (149) وَ مِن‌ حَيث‌ُ خَرَجت‌َ فَوَل‌ِّ وَجهَك‌َ شَطرَ المَسجِدِ الحَرام‌ِ وَ حَيث‌ُ ما كُنتُم‌ فَوَلُّوا وُجُوهَكُم‌ شَطرَه‌ُ لِئَلاّ يَكُون‌َ لِلنّاس‌ِ عَلَيكُم‌ حُجَّةٌ إِلاَّ الَّذِين‌َ ظَلَمُوا مِنهُم‌ فَلا تَخشَوهُم‌ وَ اخشَونِي‌ وَ لِأُتِم‌َّ نِعمَتِي‌ عَلَيكُم‌ وَ لَعَلَّكُم‌ تَهتَدُون‌َ (150)

(و ‌از‌ ‌هر‌ جهت‌ بيرون‌ شدي‌ ‌پس‌ روي‌ ‌خود‌ ‌را‌ بجانب‌ مسجد الحرام‌ بگردان‌ و همانا ‌اينکه‌ امر البته‌ حق‌ و ‌از‌ جانب‌ پروردگار ‌است‌ و خداوند ‌از‌ آنچه‌ ميكنيد غافل‌ نيست‌ و ‌از‌ ‌هر‌ طرف‌ بيرون‌ شدي‌ روي‌ ‌خود‌ ‌را‌ بطرف‌ مسجد الحرام‌ برگردان‌ و ‌هر‌ كجا باشيد روي‌ خودتان‌ ‌را‌ بجانب‌ مسجد الحرام‌ برگردانيد ‌براي‌ اينكه‌ مردم‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌شما‌ حجتي‌ نباشد جز آنان‌ ‌که‌ ستم‌ نمودند، ‌پس‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ نترسيد و ‌از‌ ‌من‌ بترسيد و ‌براي‌ اينكه‌ نعمت‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌شما‌ تمام‌ كنم‌ و شايد ‌شما‌ راه‌ يابيد) وَ مِن‌ حَيث‌ُ خَرَجت‌َ ‌اينکه‌ حكم‌ ‌را‌ خداوند تبارك‌ و ‌تعالي‌ ‌در‌ سه‌ ‌آيه‌ بيان‌ فرموده‌ يكي‌ ‌در‌ ‌آيه‌ سابقه‌ (‌آيه‌ 144) و ديگر ‌در‌ ‌اينکه‌ دو ‌آيه‌، و مفسرين‌ وجوهي‌ ‌براي‌ ‌آن‌ ذكر نموده‌اند«1» و فخر رازي‌ پنج‌ وجه‌ ‌براي‌ ‌آن‌ بيان‌ نموده‌ و آنچه‌


1‌-‌ ‌في‌ تفسير الصافي‌ ‌قيل‌ كرر الحكم‌ لتعدد علله‌ فانه‌ ‌تعالي‌ ذكر للتحويل‌ ثلاث‌ علل‌ تعظيم‌ الرسول‌ ابتغاء لمرضاته‌، و جري‌ العادة الالهية ‌علي‌ ‌ان‌ يولي‌ اهل‌ ‌کل‌ ملة و صاحب‌ دعوة جهة يستقبلها و يتميز بها، و دفع‌ حجج‌ المخالفين‌، و قرن‌ بكل‌ علة معلولها ‌کما‌ يقرن‌ المدلول‌ بكل‌ واحد ‌من‌ دلائله‌ تقريبا و تقريرا

[.....]

جلد 2 - صفحه 245

بنظر ميآيد و اللّه‌ اعلم‌. اينست‌ ‌که‌ ‌آيه‌ سابقه‌ ‌براي‌ اتمام‌ علاماتي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ كتب‌ انبياء سلف‌ ‌براي‌ معرفي‌ ‌اينکه‌ پيغمبر ذكر ‌شده‌ ‌بود‌ ‌که‌ عبارت‌ ‌از‌ نماز خواندن‌ بدو قبله‌ ‌باشد‌ و ‌تا‌ ‌اينکه‌ حكم‌ نيامده‌ ‌بود‌ ميگفتند ‌اينکه‌ ‌آن‌ پيغمبري‌ نيست‌ ‌که‌ ‌ما اوصاف‌ ‌او‌ ‌را‌ ديده‌ايم‌ ‌اگر‌ چه‌ ‌بعد‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌هم‌ ايمان‌ نياوردند ولي‌ راه‌ عذر ‌براي‌ ‌آنها‌ بسته‌ ‌شده‌ و ‌اينکه‌ نكته‌ ‌از‌ جمله‌ وَ إِن‌َّ الَّذِين‌َ أُوتُوا الكِتاب‌َ لَيَعلَمُون‌َ أَنَّه‌ُ الحَق‌ُّ مِن‌ رَبِّهِم‌ استفاده‌ ميشود.

و ‌آيه‌ دوم‌ ‌براي‌ بيان‌ اثبات‌ هميشگي‌ قبله‌ دوم‌ ‌يعني‌ كعبه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ قبله‌ مانند قبله‌ سابق‌ (قبله‌ بودن‌ ‌آن‌) موقت‌ و محدود نيست‌ بلكه‌ ‌الي‌ الابد ثابت‌ و محقق‌ ‌است‌ مانند شريعت‌ محمدي‌ ‌که‌ ‌تا‌ قيامت‌ باقي‌ ‌است‌ ‌بر‌ خلاف‌ شرايع‌ سابقه‌ ‌که‌ مدتش‌ محدود و موقت‌ بوده‌ ‌است‌ و ‌اينکه‌ نكته‌ ‌از‌ جمله‌ وَ إِنَّه‌ُ لَلحَق‌ُّ مِن‌ رَبِّك‌َ استفاده‌ ميشود زيرا حق‌ بمعني‌ ثابت‌ و ‌غير‌ قابل‌ زوال‌ ‌است‌.

و ‌آيه‌ سوم‌ وعده‌ ميدهد ‌که‌ تشريع‌ ‌اينکه‌ حكم‌ بمنظور اتمام‌ نعمت‌ ‌است‌ و ‌اينکه‌ وعده‌ ‌در‌ ‌آيه‌ شريفه‌ اليَوم‌َ أَكمَلت‌ُ لَكُم‌ دِينَكُم‌ وَ أَتمَمت‌ُ عَلَيكُم‌ نِعمَتِي‌ وَ رَضِيت‌ُ لَكُم‌ُ الإِسلام‌َ دِيناً«1» انجاز ‌شده‌ ‌است‌ و بيان‌ ‌اينکه‌ مطلب‌ اينست‌ ‌که‌ موضوع‌ اكمال‌ دين‌ و اتمام‌ نعمت‌ الهي‌ ‌يعني‌ ولايت‌ امير المؤمنين‌ و ائمه‌ طاهرين‌ مقدماتي‌ داشته‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌آن‌ جمله‌ همين‌ تشريع‌ قبله‌ ‌است‌ زيرا كعبه‌ خانه ‌است‌ ‌که‌ حضرت‌ ابراهيم‌ و اسمعيل‌ بناء نموده‌ و ‌در‌ حين‌ بناء ‌از‌ ‌خدا‌ درخواست‌ كرده‌ ‌که‌ ‌از‌ ذريه‌ ‌او‌ امة مسلمة قرار دهد، ‌از‌ اينجهت‌ بايد مردم‌ متوجه‌ ‌اينکه‌ خانه‌ ‌شده‌ و اهميت‌ ‌آن‌ ‌را‌ دريابند.

و مقدمه‌ ديگر فتح‌ مكه‌ بوده‌ ‌که‌ ‌در‌ سوره‌ فتح‌ بيان‌ نموده‌ و وعده‌ اتمام‌ نعمت‌ ‌را‌ داده‌ إِنّا فَتَحنا لَك‌َ فَتحاً مُبِيناً لِيَغفِرَ لَك‌َ اللّه‌ُ ما تَقَدَّم‌َ مِن‌ ذَنبِك‌َ وَ ما تَأَخَّرَ وَ يُتِم‌َّ نِعمَتَه‌ُ عَلَيك‌َ ‌براي‌ اينكه‌ خانه‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌از‌ بتها و ارجاس‌ پاك‌ نموده‌ و ‌براي‌


1‌-‌ ‌سورة‌ المائدة ‌آيه‌ 6

جلد 2 - صفحه 246

حج‌ عمومي‌ آماده‌ سازد مقدمه‌ ديگر حج‌ عمومي‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ بوده‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌آن‌ بحجة الوداع‌ تعبير ‌شده‌ ‌که‌ همه‌ مسلمين‌ ‌از‌ اطراف‌ جمع‌ شوند و ‌پس‌ ‌از‌ اتمام‌ مراسم‌ حج‌ امر مهم‌ ولايت‌ ‌که‌ صراط مستقيم‌ دين‌ حنيف‌ و اس‌ّ اساس‌ دين‌ و مايه‌ اكمال‌ و اتمام‌ شرع‌ مبين‌ ‌است‌ بمردم‌ ابلاغ‌ شود و ‌اينکه‌ وعده‌ الهي‌ صورت‌ تحقق‌ پذيرد.

لِئَلّا يَكُون‌َ لِلنّاس‌ِ عَلَيكُم‌ حُجَّةٌ ‌اينکه‌ علت‌ ديگري‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌براي‌ تحويل‌ قبله‌ بطرف‌ كعبه‌ بيان‌ ميفرمايد ‌که‌ قطع‌ حجت‌ اهل‌ كتاب‌ ‌باشد‌ زيرا اهل‌ كتاب‌ يكي‌ ‌از‌ علامات‌ پيغمبر موعود ‌را‌ نماز خواندن‌ بدو قبله‌ ميدانستند و ‌تا‌ تحويل‌ قبله‌ نشده‌ ‌بود‌ مي‌گفتند ‌اينکه‌ ‌آن‌ پيغمبر موعود نيست‌ و ‌اينکه‌ تحويل‌ احتجاج‌ آنان‌ ‌را‌ دفع‌ نمود.

و ‌اگر‌ گفته‌ شود ‌اينکه‌ حجت‌ ‌در‌ ‌آيه‌ اولي‌ (‌آيه‌ 144) بيان‌ شد و سبب‌ تكرار چيست‌! جواب‌ گوئيم‌ ‌در‌ ‌آيه‌ اولي‌ ‌اينکه‌ مطلب‌ ذكر شد ‌که‌ اهل‌ كتاب‌ ميدانند ‌اينکه‌ تحويل‌ قبله‌ حق‌ و ‌اينکه‌ همان‌ پيغمبر موعود ‌است‌ و ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ يكي‌ ‌از‌ علل‌ تحويل‌ قبله‌ ‌که‌ رفع‌ احتجاج‌ اهل‌ كتاب‌ ‌باشد‌ متذكر ميگردد و ‌از‌ ‌اينکه‌ جهت‌ تكرار نيست‌.

إِلَّا الَّذِين‌َ ظَلَمُوا مِنهُم‌ مفاد ‌اينکه‌ استثناء ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ظالمين‌ ‌از‌ اهل‌ كتاب‌ ‌بعد‌ ‌از‌ تحويل‌ قبله‌ باز حجتي‌ ‌بر‌ مسلمين‌ داشته‌ باشند بلكه‌ استثناء منقطع‌ ‌است‌ ‌يعني‌ عدم‌ انقطاع‌ عذر ظالمين‌ ‌از‌ اهل‌ كتاب‌ نه‌ ‌از‌ باب‌ اينست‌ ‌که‌ حجّتي‌ داشته‌ باشند بلكه‌ بواسطه‌ اينست‌ ‌که‌ دنبال‌ هواي‌ نفس‌ و شهوت‌ رياست‌ و جاه‌ طلبي‌ ميباشند و ‌از‌ ‌اينکه‌ جهت‌ ‌اگر‌ هزارها دليل‌ ‌براي‌ آنان‌ اقامه‌ شود ‌از‌ مخاصمه‌ و مخالفت‌ دست‌ ‌بر‌ نخواهند داشت‌ و ‌هم‌ بخود ظلم‌ ميكنند ‌که‌ ‌خود‌ ‌را‌ مستحق‌ عذاب‌ ابدي‌ مينمايند و ‌هم‌ بديگران‌ ‌که‌ ‌در‌ مقام‌ اضلال‌ آنان‌ ‌بر‌ ميآيند و ‌هم‌ بمسلمانان‌ ‌که‌ ‌در‌ صدد آزار و اذيت‌ آنان‌ ميباشند.

جلد 2 - صفحه 247

فَلا تَخشَوهُم‌ وَ اخشَونِي‌ ‌پس‌ ‌شما‌ ‌از‌ آنان‌ نترسيد زيرا ‌آنها‌ ستمكارند و خداوند دفع‌ شر آنان‌ ‌را‌ خواهد نمود ولي‌ ‌از‌ ‌خدا‌ بترسيد و ‌در‌ مقام‌ مخالفت‌ اوامر ‌او‌ مباشيد ‌که‌ گرفتار عقوبات‌ دنيوي‌ و عذاب‌ ابدي‌ خواهيد شد.

وَ لِأُتِم‌َّ نِعمَتِي‌ عَلَيكُم‌ وَ لَعَلَّكُم‌ تَهتَدُون‌َ فائده‌ ديگر ‌اينکه‌ حكم‌ اينست‌ ‌که‌ خداوند ميخواهد نعمت‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌شما‌ تمام‌ كند چنانچه‌ بيانش‌ گذشت‌ و فائده‌ سوم‌ ‌که‌ ‌بعد‌ ‌از‌ قطع‌ حجت‌ اهل‌ كتاب‌ و تماميت‌ نعمت‌ ‌است‌ هدايت‌ يافتن‌ ‌است‌ ‌يعني‌ مسلمانان‌ ‌در‌ صراط مستقيم‌ ولايت‌ ‌که‌ سعادت‌ دنيا و آخرت‌ آنان‌ ‌را‌ تأمين‌ ميكند قرار گرفته‌ ‌تا‌ بمقصد و غايت‌ مطلوب‌ نائل‌ شوند و لعل‌ّ ‌براي‌ بيان‌ غرض‌ ‌است‌ و رجاء نسبت‌ بمقام‌ تخاطب‌ ‌ يا ‌ بملاحظه‌ مخاطبين‌ ‌است‌ نه‌ اينكه‌ خداوند عاقبت‌ كار ‌بر‌ ‌او‌ نامعلوم‌ ‌باشد‌ ‌که‌ بطور ترجي‌ بيان‌ فرمايد چنانچه‌ ‌اينکه‌ مطلب‌ ‌در‌ موارد ديگر تذكر داده‌ ‌شده‌.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 150)- در این آیه، حکم عمومی توجه به مسجد الحرام را در هر مکان و هر نقطه‌ای تکرار می‌کند، می‌گوید: «از هر جا خارج شدی و به هر نقطه روی آوردی، صورت خود را به هنگام نماز متوجه مسجد الحرام کن» (وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ).

درست است که روی سخن در این جمله به پیامبر صلّی اللّه علیه و اله است ولی مسلما منظور عموم نمازگزاران می‌باشد، ولی در جمله بعد برای تأکید و تصریح اضافه می‌کند: «و هر جا شما بوده باشید روی خود را به سوی آن کنید» (وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ).

ج1، ص135

سپس در ذیل همین آیه به سه نکته مهم اشاره می‌کند:

1- کوتاه شدن زبان مخالفان! می‌گوید: «این تغییر قبله بخاطر آن صورت گرفت که مردم حجتی بر ضد شما نداشته باشند» (لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ).

هر گاه این تغییر قبله صورت نمی‌گرفت از یکسو زبان یهود به روی مسلمانان باز می‌شد و می‌گفتند: ما در کتب خود خوانده‌ایم که نشانه پیامبر موعود این است که به سوی دو قبله نماز می‌خواند و این نشانه در محمد صلّی اللّه علیه و اله نیست، و از سوی دیگر مشرکان ایراد می‌کردند که او مدعی است برای احیاء آیین ابراهیم آمده، پس چرا خانه کعبه را، که پایه گزارش ابراهیم است فراموش نموده، اما حکم تغییر قبله موقت به قبله دائمی، زبان هر دو گروه را بست.

ولی از آنجا که همیشه افراد بهانه‌جو و ستمگری هستند که در برابر هیچ منطقی تسلیم نمی‌شوند، استثنایی برای این موضوع قائل شده، می‌گوید: «مگر کسانی از آنها که ستم کرده‌اند» (إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ).

این بهانه جویان به حق شایسته نام ستمگر و ظالمند، چرا که هم بر خود ستم می‌کنند و هم بر مردم که سد راه هدایت آنها می‌شوند.

2- از آنجا که عنوان کردن این گروه لجوج را با نام «ستمگر» ممکن بود در بعضی تولید وحشت کند می‌گوید: «از آنها هرگز نترسید، و تنها از من بترسید» (فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِی).

این یکی از اصول کلی و اساسی تربیت توحیدی اسلامی است که از هیچ چیزی و هیچ کس جز خدا نباید ترس داشت.

3- تکمیل نعمت خداوند به عنوان آخرین هدف برای تغییر قبله ذکر شده، می‌فرماید: این بخاطر آن بود که شما را تکامل بخشم و از قید تعصب برهانم «و نعمت خود را بر شما تمام کنم تا هدایت شوید» (وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِی عَلَیْکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ).

نکات آیه

۱ - مسجدالحرام قبله پیامبر(ص) و همه مسلمانان جهان (و من حیث ... و حیث ما کنتم فولوا وجوهکم شطره)

۲ - مسجدالحرام قبله منطقه اى یا قبله گروهى خاص نیست. (و حیث ما کنتم فولوا وجوهکم شطره)

۳ - روکردن به سمت و جهت مسجدالحرام، کافى در اعمال مشروط به قبله (فول وجهک شطر المسجدالحرام و حیث ما کنتم فولوا وجوهکم شطره) برداشت فوق از کلمه «شطر» که به معناى سمت و جهت است، استفاده مى شود.

۴ - ادامه داشتن بیت المقدس به عنوان قبله، موجب برخوردارى مخالفان اسلام از دلیل و حجت بر علیه پیامبر و مسلمانان (فول وجهک ... فولوا وجوهکم شطره لئلا یکون للناس علیکم حجة)

۵ - تغییر قبله از بیت المقدس به مسجدالحرام، موجب از میان رفتن سوژه تبلیغاتى مخالفان بر ضد اسلام و مسلمانان شد. (فول وجهک شطر المسجدالحرام ... لئلا یکون للناس علیکم حجة)

۶ - برطرف ساختن سوژه هاى تبلیغاتى دشمنان اسلام، از وظایف ضرورى مسلمانان است. (لئلا یکون للناس علیکم حجة)

۷ - تغییر یافتن قبله از بیت المقدس به مسجدالحرام، از نشانه هاى بیان شده در ادیان پیشین براى حقانیت پیامبر موعود (فول وجهک شطر المسجدالحرام ... لئلا یکون للناس علیکم حجة) تعلیل «لئلا یکون ...» گویاى این است که: استمرار مسلمانان بر قبله سابق (بیت المقدس) موجب مى شد که مخالفان اسلام علیه حقانیت پیامبر(ص) و مسلمانان احتجاج کنند. بنابراین باید تغییر قبله از نشانه هاى مطرح شده در کتابهاى آسمانى پیشین، به عنوان نشانه اى بر حقانیت پیامبر موعود شمرده شده باشد.

۸ - تعیین کعبه به عنوان قبله مسلمانان، موجب روشن شدن حقانیت پیامبر اسلام براى گروهى از مخالفان (لئلا یکون للناس علیکم حجة إلا الذین ظلموا منهم) وجود حجت براى ستمگران - که مفاد جمله استثنائیه است - بدان معنا نیست که ستم پیشگان علیه مسلمانان دلیل دارند; بلکه مراد تقسیم مخالفان است به دو جناح: جناحى که از سر ظلم و ستم با پیامبر(ص) مخالفت مى کردند و جناحى که بر اساس شبهه دست به مخالفت زده اند. دسته اول در هر حال - چه تغییر قبله حاصل مى شد، یا نمى شد - به مخالفت و دشمنى ادامه مى دادند و دسته دوم به حقانیت پیامبر(ص) پى برده و از تبلیغات سوء دست مى کشیدند.

۹ - تنها ستم پیشگان پس از تعیین مسجدالحرام به عنوان قبله، دست از بهانه جویى برنداشته و به دشمنى خویش علیه مسلمانان ادامه مى دادند. (لئلا یکون للناس علیکم حجة إلا الذین ظلموا منهم)

۱۰ - اهل ایمان نباید از دشمنان دین در هراس بوده و از آنان بترسند. (فلا تخشوهم)

۱۱ - مسلمانان نباید به خاطر هراس از دشمنان دین و به بهانه احساس خطر از ناحیه آنها، در اجراى احکام الهى کوتاهى کنند. (فولوا وجوهکم شطره ... إلا الذین ظلموا منهم فلا تخشوهم)

۱۲ - مسلمانان در عمل به احکام الهى و مواضع به حق خویش، نباید از تبلیغات و جار و جنجال دشمنان هراسى به خود راه دهند. (فلا تخشوهم)

۱۳ - ضرورت ترس از خدا و پرهیز از مخالفت با احکام او (واخشونى)

۱۴ - ترس از خداوند، زمینه ساز عمل به احکام اوست. (فولوا وجوهکم شطره ... فلا تخشوهم واخشونى)

۱۵ - تغییر قبله از بیت المقدس به مسجدالحرام، زمینه ساز کامل شدن نعمت خدا بر مسلمانان (فولوا وجوهکم شطره ... لأتم نعمتى علیکم) برداشت فوق بر این اساس است که «لأتم نعمتى ...» عطف بر «لئلا یکون ...» باشد; در نتیجه «لأتم ...» بیان غایت و هدف براى جمله «فولوا وجوهکم شطره» خواهد شد.

۱۶ - فراهم آمدن زمینه دستیابى مسلمانان به هدایتهاى ویژه، از هدفهاى تعیین مسجدالحرام به عنوان قبله آنان (فولوا وجوهکم شطره ... لعلکم تهتدون) چون مخاطبان آیه مسلمانان هستند و آنان به دلیل ایمانشان به اسلام هدایت یافته اند; معلوم مى شود مراد از هدایت مطرح شده در «تهتدون»، هدایتى ویژه و کاملتر از هدایت نخست است.

۱۷ - تغییر قبله از بیت المقدس به مسجدالحرام، حادثه اى مهم و سرنوشت ساز در تاریخ اسلام (و من حیث خرجت فول وجهک شطر المسجد الحرام ... و لعلکم تهتدون) نزول آیات متعدد درباره تغییر و تعیین قبله; مخاطب قرار دادن پیامبر(ص) و تکرار فرمان «فولّ ...» (در آیات ۱۴۴، ۱۴۹ و ۱۵۰) و نیز مخاطب قرار دادن مسلمانان و تکرار جمله «فولوا وجوهکم شطره» (در دو آیه ۱۴۴ و ۱۵۰) بیانگر اهمیّت خاص و با ارزش بودن تغییر و تعیین قبله است و اهداف اساسى بیان شده براى آن، حکایت از سرنوشت ساز بودن آن دارد.

۱۸ - هدایت، داراى مراحل و مراتب است. (و لعلکم تهتدون) چون خطاب در «لعلکم ...» متوجّه مسلمانان است و آنان به مرحله اى از هدایت دست یافته اند، معلوم مى شود: مقصود از هدایت در «تهتدون» مرحله والاترى از مرحله سابق است و این گویاى ذو مراتب بودن هدایت است.

روایات و احادیث

۱۹ - از ابن عباس روایت شده که رسول خدا(ص) فرمود: «البیت قبلة لأهل المسجد و المسجد قبلة لأهل الحرم و الحرم قبلة لأهل الأرض فى مشارقها و مغاربها من أمتى ;[۴] کعبه، قبله اهل مسجد الحرام و مسجدالحرام قبله اهل حرم (مکّه و حوالى آن) و حرم قبله تمامى اهل زمین از امت من در مشرقها و مغربهاى آن است».

موضوعات مرتبط

  • احکام: ۱، ۳، ۱۹
  • اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱۷; تبلیغ دشمنان اسلام ۵; حجتهاى دشمنان اسلام ۴
  • انبیا: پیامبر موعود در ادیان ۷
  • انگیزش: عوامل انگیزش ۱۴
  • بیت المقدس: آثار تداوم قبله بودن بیت المقدس ۴
  • ترس: آثار ترس از خدا ۱۴; اهمیّت ترس از خدا ۱۳; ترس از دشمنان ۱۰، ۱۱، ۱۲; ترس پسندیده ۱۴; ترس ناپسند ۱۰، ۱۲
  • تکلیف: زمینه عمل به تکلیف ۱۴; قاطعیت در عمل به تکلیف ۱۱، ۱۲; قصور در عمل به تکلیف ۱۱
  • خدا: اجتناب از مخالفت با اوامر خدا ۱۳; نعمتهاى خدا ۱۵
  • دشمنان: تبلیغ دشمنان ۱۲; ممانعت از تبلیغ دشمنان ۶
  • ظالمان: بهانه جویى ظالمان ۹; دشمنى ظالمان ۹
  • قبله: آثار تغییر قبله ۵، ۸، ۱۵; احکام قبله ۱، ۳، ۱۹; اهمیّت تغییر قبله ۱۷; تغییر قبله در ادیان ۷۴ جهت قبله ۳; قبله اهل حرم ۱۹; قبله اهل مکّه ۱۹; قبله محمّد ۱; قبله مردم دور از مکّه ۱۹; قبله مسلمانان ۱
  • مؤمنان: مسؤولیت مؤمنان ۱۰، ۱۱
  • محمّد(ص): دلایل حقانیت محمّد(ص) ۷، ۸; محمّد(ص) در ادیان ۷
  • مسجدالحرام: آثار قبله شدن مسجدالحرام ۸، ۹، ۱۵; فلسفه قبله شدن مسجدالحرام ۱۶; قبله بودن مسجدالحرام ۱، ۲، ۳; قبله شدن مسجدالحرام ۱۷
  • مسلمانان: دشمنان مسلمانان ۹; مسؤولیت مسلمانان ۶، ۱۲; نعمتهاى مسلمانان ۱۵; هدایت مسلمانان ۱۶
  • نعمت: زمینه تکمیل نعمت ۱۵
  • هدایت: ایجاد زمینه هدایت ۱۶; مراتب هدایت ۱۸; مشمولان هدایت خاص ۱۶; هدایت خاص ۱۶

منابع

  1. طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌۱، ص ۱۱۱.
  2. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۴۴.
  3. تفسير جامع البيان از عامه.
  4. الدر المنثور، ج ۱، ص ۳۵۵.