ریشه وقع: تفاوت میان نسخهها
(افزودن نمودار دفعات) |
(Added root proximity by QBot) |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
=== قاموس قرآن === | === قاموس قرآن === | ||
وقوع به معنى ثبوت و سقوط است، واقعه در شدائد و ناگواريها بكار رود(مفردات) اين دو معنى در قاموس و اقرب نيز گفته شده است آن را وجوب نيز معنى كردهاند و هر سه مورد تصديق قرآن مجيد است. [نساء:100]. هر كه از خانه خود در حال هجرت به سوى خدا و رسول خارج شود، سپس مرگ او را دريابد پاداش او بر خدا حتمى و ثابت است . در مجمع نقل شده: چون آيات هجرت نازل شد مردى از مسلمانان بنام جندب بن ضمره كه در مكه بود آيات را شنيده، گفت: بخدا من از آنان نيستم كه قدرت مهاجرت نداشته باشم، راه را بلدم و در بدن نيرو دارم، با آنكه به شدت مريض بود به فرزندانش گفت:بخدا يكشب هم در مكه نخواهم ماند مىترسم در آن بميرم پسرانش او را بسريرى گذاشته و به دوش كشيدند، چون به «تنعيم» رسيد وفات كرد آيه، فوق در ماجراى او نازل گرديد. * [نمل:85]. وعده عذاب به آنها در اثر ظلمشان ثابت و حتمى گرديد. * [حج:65]. آسمان را باز مىدارد از اينكه به زمين بيفتد. * [حجر:29]. «قَعُوا» فعل امر جمع است يعنى: چون او را پرداختم واز روحم در آن دميدم سجده كنان براى او بيفتيد. * [واقعة:1-2]. واقعه چنانكه از راغب نقل شده و در مجمع نقل فرموده به معنى حادثه شديد است. شايد اطلاق اين لفظ به علت ثبوت و حتمى بودن قيامت باشد. وقعة به معنى وقوع و ظهور و آمدن است. يعنى: آنگاه كه حادثه مهيب واقع و حادث شود. در وقوع آن دروغى نيست. * [واقعة:75-76]. مواقع به معنى مواضع است كه محل ايستادن نجوم باشد. قسم به مواضع ستارگان و اگر بدانيد آن سوگند بزرگى است. * [كهف:53]. مراد از «مُواقِعُونَ» ساقط شوندگانند يعنى گناه كاران آتش را مىبينند و يقين مىكنند كه در آن خواهند افتاد. | وقوع به معنى ثبوت و سقوط است، واقعه در شدائد و ناگواريها بكار رود(مفردات) اين دو معنى در قاموس و اقرب نيز گفته شده است آن را وجوب نيز معنى كردهاند و هر سه مورد تصديق قرآن مجيد است. [نساء:100]. هر كه از خانه خود در حال هجرت به سوى خدا و رسول خارج شود، سپس مرگ او را دريابد پاداش او بر خدا حتمى و ثابت است . در مجمع نقل شده: چون آيات هجرت نازل شد مردى از مسلمانان بنام جندب بن ضمره كه در مكه بود آيات را شنيده، گفت: بخدا من از آنان نيستم كه قدرت مهاجرت نداشته باشم، راه را بلدم و در بدن نيرو دارم، با آنكه به شدت مريض بود به فرزندانش گفت:بخدا يكشب هم در مكه نخواهم ماند مىترسم در آن بميرم پسرانش او را بسريرى گذاشته و به دوش كشيدند، چون به «تنعيم» رسيد وفات كرد آيه، فوق در ماجراى او نازل گرديد. * [نمل:85]. وعده عذاب به آنها در اثر ظلمشان ثابت و حتمى گرديد. * [حج:65]. آسمان را باز مىدارد از اينكه به زمين بيفتد. * [حجر:29]. «قَعُوا» فعل امر جمع است يعنى: چون او را پرداختم واز روحم در آن دميدم سجده كنان براى او بيفتيد. * [واقعة:1-2]. واقعه چنانكه از راغب نقل شده و در مجمع نقل فرموده به معنى حادثه شديد است. شايد اطلاق اين لفظ به علت ثبوت و حتمى بودن قيامت باشد. وقعة به معنى وقوع و ظهور و آمدن است. يعنى: آنگاه كه حادثه مهيب واقع و حادث شود. در وقوع آن دروغى نيست. * [واقعة:75-76]. مواقع به معنى مواضع است كه محل ايستادن نجوم باشد. قسم به مواضع ستارگان و اگر بدانيد آن سوگند بزرگى است. * [كهف:53]. مراد از «مُواقِعُونَ» ساقط شوندگانند يعنى گناه كاران آتش را مىبينند و يقين مىكنند كه در آن خواهند افتاد. | ||
===ریشههای [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]=== | |||
<qcloud htmlpre='ریشه_'> | |||
ف:100, ل:95, ه:82, ب:59, اذا:56, ما:56, هم:53, وقع:52, انن:52, من:45, على:44, ها:40, سمو:38, کم:34, ليس:33, کون:32, يوم:31, قول:31, سجد:29, قد:27, فى:26, اذ:26, ان:25, کذب:23, عمل:23, خفض:23, هى:22, شقق:22, جرم:22, دکک:22, ربب:21, نجم:21, وعد:21, ک:20, ى:20, قسم:20, عذب:20, ارض:20, امن:20, صدق:19, روح:19, ا:19, سئل:18, رفع:18, وحد:18, ظنن:18, رجج:18, دفع:17, ثم:17, علم:16, نا:16, الله:16, کفر:16, الک:16, هو:16, سلم:16, لم:16, ذات:16, عظم:16, لما:16, حقق:16, اجر:16, بين:16, افک:16, لئک:15, دين:15, صرف:15, بطل:15, کسب:15, لا:15, شطن:15, ظلم:15, حبک:15, قوم:15, وجد:15, ذا:15, عن:14, الا:14, أما:14, موت:14, طمس:14, اله:14, بحر:14, الذين:14, مسک:14, رود:14, رجز:14, اخذ:14, ايى:14, وهى:14, لقف:14, عدو:14, بغض:13, خرج:13, کبر:13, نفخ:13, اذن:13, ملک:13, ظلل:13, نذر:13, فرج:13, شفق:13, سجر:13, او:13, مور:13, لو:13, اون:13, يا:13, غلب:13, رئى:13, اتى:13, فلح:13, درک:13, وله:13, فصل:12, جبل:12, موسى:12, خمر:12, عذر:12, لعل:12, رجس:12, کان:12, نور:12, صلح:12, اين:12, امر:12, يسر:11, حوط:11, الم:11, ائى:11, دبب:11, هنا:11, غضب:11, عجل:11, وسم:11, دعو:11, فوق:11, رسل:11, سوى:11, روض:11, صدد:11, قوى:11, جدل:10, جنن:10, جرى:10, ذکر:10 | |||
</qcloud> | |||
== کلمات مشتق شده در قرآن == | == کلمات مشتق شده در قرآن == |
نسخهٔ ۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۰۱
تکرار در قرآن: ۲۴(بار)
قاموس قرآن
وقوع به معنى ثبوت و سقوط است، واقعه در شدائد و ناگواريها بكار رود(مفردات) اين دو معنى در قاموس و اقرب نيز گفته شده است آن را وجوب نيز معنى كردهاند و هر سه مورد تصديق قرآن مجيد است. [نساء:100]. هر كه از خانه خود در حال هجرت به سوى خدا و رسول خارج شود، سپس مرگ او را دريابد پاداش او بر خدا حتمى و ثابت است . در مجمع نقل شده: چون آيات هجرت نازل شد مردى از مسلمانان بنام جندب بن ضمره كه در مكه بود آيات را شنيده، گفت: بخدا من از آنان نيستم كه قدرت مهاجرت نداشته باشم، راه را بلدم و در بدن نيرو دارم، با آنكه به شدت مريض بود به فرزندانش گفت:بخدا يكشب هم در مكه نخواهم ماند مىترسم در آن بميرم پسرانش او را بسريرى گذاشته و به دوش كشيدند، چون به «تنعيم» رسيد وفات كرد آيه، فوق در ماجراى او نازل گرديد. * [نمل:85]. وعده عذاب به آنها در اثر ظلمشان ثابت و حتمى گرديد. * [حج:65]. آسمان را باز مىدارد از اينكه به زمين بيفتد. * [حجر:29]. «قَعُوا» فعل امر جمع است يعنى: چون او را پرداختم واز روحم در آن دميدم سجده كنان براى او بيفتيد. * [واقعة:1-2]. واقعه چنانكه از راغب نقل شده و در مجمع نقل فرموده به معنى حادثه شديد است. شايد اطلاق اين لفظ به علت ثبوت و حتمى بودن قيامت باشد. وقعة به معنى وقوع و ظهور و آمدن است. يعنى: آنگاه كه حادثه مهيب واقع و حادث شود. در وقوع آن دروغى نيست. * [واقعة:75-76]. مواقع به معنى مواضع است كه محل ايستادن نجوم باشد. قسم به مواضع ستارگان و اگر بدانيد آن سوگند بزرگى است. * [كهف:53]. مراد از «مُواقِعُونَ» ساقط شوندگانند يعنى گناه كاران آتش را مىبينند و يقين مىكنند كه در آن خواهند افتاد.
ریشههای نزدیک مکانی
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
---|---|
وَقَعَ | ۶ |
يُوقِعَ | ۱ |
فَوَقَعَ | ۱ |
وَاقِعٌ | ۲ |
فَقَعُوا | ۲ |
مُوَاقِعُوهَا | ۱ |
تَقَعَ | ۱ |
لَوَاقِعٌ | ۳ |
وَقَعَتِ | ۲ |
الْوَاقِعَةُ | ۲ |
لِوَقْعَتِهَا | ۱ |
بِمَوَاقِعِ | ۱ |
وَاقِعٍ | ۱ |