ریشه فتح: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن نمودار دفعات)
(Added root proximity by QBot)
خط ۲۹: خط ۲۹:
=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
گشودن. باز كردن. خواه محسوس باشد مثل [يوسف:65]. چون متاع خويش گشودند ديدند سرمايه شان به خودشان بر گردانده شده و خواه معنوى مثل [شعراء:118]. كه مراد پيروزى و رهائى از ستمكاران است. [بقره:76]. مراد از «ما فَتَحَ اللَّهُ» بشارات رسول خدا «صلى اللَّه عليه و آله» است در تورات که گاهى بعضى از يهود آنها را به مؤمنين نقل مى‏كردند لذا بزرگانشان در خلوت آنها را از اين كار نهى كرده و مى‏گفتند: آيا آنچه را كه خدا به شما فهمانده به آنها حكايت مى‏كنيد تا پيش خدا به وسيله آن با شما محاجّه كنند؟ گوئى يهود خيال مى‏كردند اگر آنها نگويند خدا نخواهد دانست لذا در آيه بعدى فرموده آيا نمى‏دانند كه خدا آنچه پنهان يا آشكار مى‏كنند مى‏داند. [فتح:1-2]. رجوع شود به «ذنب» [ابراهيم:15]. فاعل «اسْتَفْتَحُوا» ظاهراً «رسل» است در آيات قبل، يعنى پيامبران از خدا فتح و پيروزى خواستند در نتيجه عذاب آمد و هر ستمگر لجوج از سعادت نوميد شد. ممكن است فاعل هم پيامبران باشند و هم كفار كه آنها نيز از روى مسخره و عناد يكسره شدن كار را مى‏خواستند و مى‏گفتند [سجده:28]. در اين صورت مقصود آن است كه هر دو گروه فتح را خواستند ولى به نوميدى كفار تمام شد. فتاح: بسيار گشاينده و آن از اسماء حسنى است مراد از آن عموم است و از جمله فتح و فيصله ميان حق و ناحق مى‏باشد. [سباء:26]. و آن يكبار بيشتر در قرآن مجيد نيامده است. *** مفاتح: [انعام:59]. [نور:61]. [قصص:76]. اين لفظ بيشتر از سه بار در قرآن مجيد نيامده است. مفتح (به كسر ميم و سكون فاء و فتح تاء) و مفتاح به معنى كليد و مفتح (بر وزن مقعد) به معنى خزانه و انبار است جمع اولى و دومى مفاتح و مفاتيح و جمع سومى فقط مفاتح آيد (اقرب). على هذا مفاتح در سه آيه گذشته احتمال دارد كه به معنى كليد و يا خزانه باشد ولى در آيه اول به قرينه [منافقون:7]. [حجر:21].بايد گفت كه مراد خزائن است يعنى خزائن و انبارهاى غيب نزد خدا است و جز او كسى به آنها دانا نيست و در آيه دوم اگر مراد كليدها باشد منظور آن است از جاهائيكه كليد آنها دست شماست مى‏توانيد بخوريد و يا از چيزى به خوردن مجازيد كه انبارهاى آن دست شماست و درآيه سوم قريب به علم است كه مراد خزائن باشد يعنى به قارون از گنج‏ها آنقدر داديم كه حمل گنج‏هاى او بر گروه نيرومند ثقيل بود.
گشودن. باز كردن. خواه محسوس باشد مثل [يوسف:65]. چون متاع خويش گشودند ديدند سرمايه شان به خودشان بر گردانده شده و خواه معنوى مثل [شعراء:118]. كه مراد پيروزى و رهائى از ستمكاران است. [بقره:76]. مراد از «ما فَتَحَ اللَّهُ» بشارات رسول خدا «صلى اللَّه عليه و آله» است در تورات که گاهى بعضى از يهود آنها را به مؤمنين نقل مى‏كردند لذا بزرگانشان در خلوت آنها را از اين كار نهى كرده و مى‏گفتند: آيا آنچه را كه خدا به شما فهمانده به آنها حكايت مى‏كنيد تا پيش خدا به وسيله آن با شما محاجّه كنند؟ گوئى يهود خيال مى‏كردند اگر آنها نگويند خدا نخواهد دانست لذا در آيه بعدى فرموده آيا نمى‏دانند كه خدا آنچه پنهان يا آشكار مى‏كنند مى‏داند. [فتح:1-2]. رجوع شود به «ذنب» [ابراهيم:15]. فاعل «اسْتَفْتَحُوا» ظاهراً «رسل» است در آيات قبل، يعنى پيامبران از خدا فتح و پيروزى خواستند در نتيجه عذاب آمد و هر ستمگر لجوج از سعادت نوميد شد. ممكن است فاعل هم پيامبران باشند و هم كفار كه آنها نيز از روى مسخره و عناد يكسره شدن كار را مى‏خواستند و مى‏گفتند [سجده:28]. در اين صورت مقصود آن است كه هر دو گروه فتح را خواستند ولى به نوميدى كفار تمام شد. فتاح: بسيار گشاينده و آن از اسماء حسنى است مراد از آن عموم است و از جمله فتح و فيصله ميان حق و ناحق مى‏باشد. [سباء:26]. و آن يكبار بيشتر در قرآن مجيد نيامده است. *** مفاتح: [انعام:59]. [نور:61]. [قصص:76]. اين لفظ بيشتر از سه بار در قرآن مجيد نيامده است. مفتح (به كسر ميم و سكون فاء و فتح تاء) و مفتاح به معنى كليد و مفتح (بر وزن مقعد) به معنى خزانه و انبار است جمع اولى و دومى مفاتح و مفاتيح و جمع سومى فقط مفاتح آيد (اقرب). على هذا مفاتح در سه آيه گذشته احتمال دارد كه به معنى كليد و يا خزانه باشد ولى در آيه اول به قرينه [منافقون:7]. [حجر:21].بايد گفت كه مراد خزائن است يعنى خزائن و انبارهاى غيب نزد خدا است و جز او كسى به آنها دانا نيست و در آيه دوم اگر مراد كليدها باشد منظور آن است از جاهائيكه كليد آنها دست شماست مى‏توانيد بخوريد و يا از چيزى به خوردن مجازيد كه انبارهاى آن دست شماست و درآيه سوم قريب به علم است كه مراد خزائن باشد يعنى به قارون از گنج‏ها آنقدر داديم كه حمل گنج‏هاى او بر گروه نيرومند ثقيل بود.
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
هم:100, ل:85, ف:79, من:78, ب:62, بين:60, ها:55, وله:55, ه:54, على:53, قول:52, اله:52, الله:52, ان:51, نا:51, بوب:49, ى:49, کم:45, ما:44, لا:42, فتح:41, کون:36, اذا:34, هو:34, جىء:33, الذين:32, کفر:30, انن:30, حتى:29, علم:29, سمو:28, قرب:27, قوم:26, ک:26, ربب:26, امن:26, او:25, کلل:25, فى:25, حقق:24, صدق:24, قد:22, اول:22, خير:22, اتى:21, نصر:21, رحم:21, ن:21, عند:21, يوم:21, رئى:20, قبل:20, لما:20, جنن:18, غفر:18, انس:18, خوف:18, وقى:18, شىء:18, هذا:17, رسل:17, ذا:17, لو:17, دخل:16, کذب:16, ثم:16, ذلک:16, نهى:16, کيد:16, نجو:16, نفع:16, ا:16, انت:16, الى:16, نفق:15, مع:15, زمر:15, فوج:15, وعد:15, ياجوج:15, متع:15, خيب:15, ملک:15, ملء:15, ايى:15, قدر:15, عدن:15, غنم:15, قتل:15, غيب:15, اوب:14, جهنم:14, الذى:14, سنن:14, ماجوج:14, رجع:14, خزن:14, امر:14, بشر:14, دون:14, ثوب:14, کثر:14, ارض:14, ضرع:14, ظلم:14, اخذ:14, کنز:14, وکء:14, نوء:14, وجد:14, وکل:14, غلب:14, وهن:14, عظم:14, عن:14, ذکر:14, صور:14, لم:14, يا:14, قرى:14, جبر:14, خلو:14, کبر:13, درج:13, سير:13, دين:13, حدث:13, حسن:13, عمل:13, موه:13, حفظ:13, متى:13, بضع:13, اهل:13, برک:13, خول:13, عذب:12, الا:12, ليس:12, نسى:12, همر:12, ورى:12, جبل:12, بصر:12, جعل:12, فجر:12, عصب:12, نفخ:12, سکن:12, نزل:12, ردد:12, هلک:12, شعر:12, دعو:12, بيت:12, ظلل:12, صبح:12, حدب:12, لحق:12, جمع:12, حجج:12, شدد:12, سوى:11, بعض:11, حبب:11, عين:11, سقى:11, هدى:11, قوى:11, کين:11, نسل:11, اخر:11, فرح:11, ربص:11, سلم:11, عسى:11, اذ:11, ائى:11, جناح:11, لکن:11, عرف:10, نظر:10, عود:10, دور:10, اوى:10, ولج:10, قلب:10, جنح:10, بعد:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==

نسخهٔ ‏۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۵۹

تکرار در قرآن: ۳۸(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

گشودن. باز كردن. خواه محسوس باشد مثل [يوسف:65]. چون متاع خويش گشودند ديدند سرمايه شان به خودشان بر گردانده شده و خواه معنوى مثل [شعراء:118]. كه مراد پيروزى و رهائى از ستمكاران است. [بقره:76]. مراد از «ما فَتَحَ اللَّهُ» بشارات رسول خدا «صلى اللَّه عليه و آله» است در تورات که گاهى بعضى از يهود آنها را به مؤمنين نقل مى‏كردند لذا بزرگانشان در خلوت آنها را از اين كار نهى كرده و مى‏گفتند: آيا آنچه را كه خدا به شما فهمانده به آنها حكايت مى‏كنيد تا پيش خدا به وسيله آن با شما محاجّه كنند؟ گوئى يهود خيال مى‏كردند اگر آنها نگويند خدا نخواهد دانست لذا در آيه بعدى فرموده آيا نمى‏دانند كه خدا آنچه پنهان يا آشكار مى‏كنند مى‏داند. [فتح:1-2]. رجوع شود به «ذنب» [ابراهيم:15]. فاعل «اسْتَفْتَحُوا» ظاهراً «رسل» است در آيات قبل، يعنى پيامبران از خدا فتح و پيروزى خواستند در نتيجه عذاب آمد و هر ستمگر لجوج از سعادت نوميد شد. ممكن است فاعل هم پيامبران باشند و هم كفار كه آنها نيز از روى مسخره و عناد يكسره شدن كار را مى‏خواستند و مى‏گفتند [سجده:28]. در اين صورت مقصود آن است كه هر دو گروه فتح را خواستند ولى به نوميدى كفار تمام شد. فتاح: بسيار گشاينده و آن از اسماء حسنى است مراد از آن عموم است و از جمله فتح و فيصله ميان حق و ناحق مى‏باشد. [سباء:26]. و آن يكبار بيشتر در قرآن مجيد نيامده است. *** مفاتح: [انعام:59]. [نور:61]. [قصص:76]. اين لفظ بيشتر از سه بار در قرآن مجيد نيامده است. مفتح (به كسر ميم و سكون فاء و فتح تاء) و مفتاح به معنى كليد و مفتح (بر وزن مقعد) به معنى خزانه و انبار است جمع اولى و دومى مفاتح و مفاتيح و جمع سومى فقط مفاتح آيد (اقرب). على هذا مفاتح در سه آيه گذشته احتمال دارد كه به معنى كليد و يا خزانه باشد ولى در آيه اول به قرينه [منافقون:7]. [حجر:21].بايد گفت كه مراد خزائن است يعنى خزائن و انبارهاى غيب نزد خدا است و جز او كسى به آنها دانا نيست و در آيه دوم اگر مراد كليدها باشد منظور آن است از جاهائيكه كليد آنها دست شماست مى‏توانيد بخوريد و يا از چيزى به خوردن مجازيد كه انبارهاى آن دست شماست و درآيه سوم قريب به علم است كه مراد خزائن باشد يعنى به قارون از گنج‏ها آنقدر داديم كه حمل گنج‏هاى او بر گروه نيرومند ثقيل بود.

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
فَتَحَ‌ ۱
يَسْتَفْتِحُونَ‌ ۱
فَتْحٌ‌ ۲
بِالْفَتْحِ‌ ۱
فَتَحْنَا ۴
مَفَاتِحُ‌ ۱
تُفَتَّحُ‌ ۱
افْتَحْ‌ ۱
الْفَاتِحِينَ‌ ۱
لَفَتَحْنَا ۱
تَسْتَفْتِحُوا ۱
الْفَتْحُ‌ ۳
فَتَحُوا ۱
اسْتَفْتَحُوا ۱
فُتِحَتْ‌ ۳
مَفَاتِحَهُ‌ ۲
فَافْتَحْ‌ ۱
فَتْحاً ۴
الْفَتْحِ‌ ۲
يَفْتَحُ‌ ۱
الْفَتَّاحُ‌ ۱
يَفْتَحِ‌ ۱
مُفَتَّحَةً ۱
فَفَتَحْنَا ۱
فُتِحَتِ‌ ۱

ریشه‌های مرتبط