غافر ٧٨: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(افزودن سال نزول) |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
|-|معزی=و هر آینه فرستادیم فرستادگانی پیش از تو از ایشان است آنان که داستان سرودیم بر تو و از ایشان است آنان که نخواندیم به داستان بر تو و نرسد پیمبری را که بیارد آیتی جز به دستور خدا تا هنگامی که درآید امر خدا داوری شود به حقّ و زیانکار شوند در آنجا تباهکاران | |-|معزی=و هر آینه فرستادیم فرستادگانی پیش از تو از ایشان است آنان که داستان سرودیم بر تو و از ایشان است آنان که نخواندیم به داستان بر تو و نرسد پیمبری را که بیارد آیتی جز به دستور خدا تا هنگامی که درآید امر خدا داوری شود به حقّ و زیانکار شوند در آنجا تباهکاران | ||
|-|</tabber><br /> | |-|</tabber><br /> | ||
{{آيه | سوره = سوره غافر | نزول = | {{آيه | سوره = سوره غافر | نزول = [[نازل شده در سال::12|١٢ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::78|٧٨]] | قبلی = غافر ٧٧ | بعدی = غافر ٧٩ | کلمه = [[تعداد کلمات::36|٣٦]] | حرف = }} | ||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
«قَصَصْنَا»: بازگو کردهایم. «مَا کَانَ لِرَسُولٍ»: هیچ پیغمبری حق نداشته است. هیچ پیغمبری را نسزیده است. «آیَةٍ»: مراد معجزه پیشنهادی دیگران است. «قُضِیَ بِالْحَقِّ»: دادگرانه داوری شده است. یعنی خدا پیغمبران و ایمانداران را از مهلکه نجات داده است و کفّار و معاندان را نابود نموده است (نگا: هود / و و . «هُنَالِکَ»: آنجا. آن وقت. این واژه به عنوان ظرف مکان و ظرف زمان به کار میرود (نگا: آلعمران / ، اعراف / یونس / ، فرقان / ، احزاب / ). «فَإِذَا جَآءَ أَمْرُ اللهِ قُضِیَ بِالْحَقِّ وَ خَسِرَ هُنَالِکَ الْمُبْطِلُونَ»: معنی دیگر این بخش از آیه چنین است: هنگامی که فرمان خدا صادر شد و قیامت بپا شد، دادگرانه داوری میگردد، و آنجا باطلگرایان زیانمند میگردند. | «قَصَصْنَا»: بازگو کردهایم. «مَا کَانَ لِرَسُولٍ»: هیچ پیغمبری حق نداشته است. هیچ پیغمبری را نسزیده است. «آیَةٍ»: مراد معجزه پیشنهادی دیگران است. «قُضِیَ بِالْحَقِّ»: دادگرانه داوری شده است. یعنی خدا پیغمبران و ایمانداران را از مهلکه نجات داده است و کفّار و معاندان را نابود نموده است (نگا: هود / و و . «هُنَالِکَ»: آنجا. آن وقت. این واژه به عنوان ظرف مکان و ظرف زمان به کار میرود (نگا: آلعمران / ، اعراف / یونس / ، فرقان / ، احزاب / ). «فَإِذَا جَآءَ أَمْرُ اللهِ قُضِیَ بِالْحَقِّ وَ خَسِرَ هُنَالِکَ الْمُبْطِلُونَ»: معنی دیگر این بخش از آیه چنین است: هنگامی که فرمان خدا صادر شد و قیامت بپا شد، دادگرانه داوری میگردد، و آنجا باطلگرایان زیانمند میگردند. |
نسخهٔ ۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۲۰
ترجمه
غافر ٧٧ | آیه ٧٨ | غافر ٧٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«قَصَصْنَا»: بازگو کردهایم. «مَا کَانَ لِرَسُولٍ»: هیچ پیغمبری حق نداشته است. هیچ پیغمبری را نسزیده است. «آیَةٍ»: مراد معجزه پیشنهادی دیگران است. «قُضِیَ بِالْحَقِّ»: دادگرانه داوری شده است. یعنی خدا پیغمبران و ایمانداران را از مهلکه نجات داده است و کفّار و معاندان را نابود نموده است (نگا: هود / و و . «هُنَالِکَ»: آنجا. آن وقت. این واژه به عنوان ظرف مکان و ظرف زمان به کار میرود (نگا: آلعمران / ، اعراف / یونس / ، فرقان / ، احزاب / ). «فَإِذَا جَآءَ أَمْرُ اللهِ قُضِیَ بِالْحَقِّ وَ خَسِرَ هُنَالِکَ الْمُبْطِلُونَ»: معنی دیگر این بخش از آیه چنین است: هنگامی که فرمان خدا صادر شد و قیامت بپا شد، دادگرانه داوری میگردد، و آنجا باطلگرایان زیانمند میگردند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
نکات آیه
۱ - خداوند، پیش از بعثت پیامبراسلام(ص)، رسولانى بسیار فرستاده است. (و لقد أرسلنا رسلاً من قبلک) تنکیر «رسلاً» براى بیان تکثیر است.
۲ - رسولان الهى، انسان هایى بزرگ و برجسته (و لقد أرسلنا رسلاً) تنکیر «رسلاً» مى تواند براى افاده تعظیم باشد.
۳ - خداوند، تنها سرگذشت برخى از رسولان را براى پیامبر اسلام(ص) بازگو کرده و برخى دیگر را نقل نکرده است. (رسلاً من قبلک منهم من قصصنا علیک و منهم من لم نقصص علیک)
۴ - در قرآن، تنها سرگذشت برخى از فرستادگان الهى بازگو شده است. (رسلاً من قبلک منهم من قصصنا علیک و منهم من لم نقصص علیک) برداشت یاد شده مبتنى بر این احتمال است که مقصود از آیه شریفه، نقل داستان هاى پیامبران در قرآن باشد.
۵ - پیامبران، بدون اذن پروردگار، توانایى آوردن هیچ معجزه اى را ندارند. (و ما کان لرسول أن یأتى بأیة إلاّ بإذن اللّه) مقصود از «آیة» در این جا معجزه است.
۶ - تمامى معجزات فرستادگان الهى، به اذن خدا و در چهار چوب مشیت و مصالح مقدر شده او بود. (و ما کان لرسول أن یأتى بأیة إلاّ بإذن اللّه)
۷ - معجزات پیامبران، در جهت اثبات حق و ابطال باطل بود. (و ما کان لرسول أن یأتى بأیة إلاّ بإذن اللّه) جمله «و خسر هنالک المبطلون» در ذیل آیه، قرینه است براین که معجزات رسولان، در راستاى زیان زدن به باطل گرایان و مبارزه با جریان باطل است.
۸ - معجزات فرستادگان الهى، در حقیقت فعل خدا بود که با واسطه پیامبران صورت مى پذیرفت. (و ما کان لرسول أن یأتى بأیة إلاّ بإذن اللّه) برداشت یاد شده از این نکته استفاده مى شود که از یک سو، معجزات از نظر ظاهرامر، به وسیله پیامبران صورت مى پذیرفت و از سوى دیگر، خداوند این عمل را در قلمرو اذن و فرمان خود مى داند. بر این اساس استنباط مى شود که معجزه حقیقتاً از آن خدا است و پیامبران واسطه اجراى آن مى باشند.
۹ - قیامت، روز داورى خداوند میان خلایق است. (فإذا جاء أمر اللّه قضى بالحقّ)
۱۰ - داورى خداوند، بر اساس حق است. (فإذا جاء أمر اللّه قضى بالحقّ)
۱۱ - حکم خداوند به عذاب کافران در دنیا، مطابق حق است. (فإذا جاء أمر اللّه قضى بالحقّ) برداشت یاد شده بر این احتمال است که مقصود از «أمر اللّه» عذاب دنیوى (استیصال) باشد; چنان که موارد بسیارى در قرآن به همین معنا آمده است; مانند عذاب طوفان نوح که از آن چنین یاد شده است: «قال لاعاصم الیوم من أمر اللّه ...»، (هود، آیه ۴۳).
۱۲ - قیامت، روز کشف زیان کارى اهل باطل (و خسر هنالک المبطلون)
۱۳ - خسارت و زیان بارى اهل باطل، به هنگام نزول عذاب استیصال (و خسر هنالک المبطلون)
روایات و احادیث
۱۴ - «عن على(ع) [فى قوله «و منهم من لم نقصص علیک»] انّه قال: بعث اللّه نبیّاً أسود لم یقص علینا قصته;[۱] از امام على(ع) درباره سخن خداوند «و منهم من لم نقصص علیک» روایت شده که فرمود: خدا پیامبرى سیاه چهره را مبعوث کرده بود که قصه او را براى ما نقل نکرده است».
موضوعات مرتبط
- انبیا: انبیا و معجزه ۵; انبیاى قبل از محمد(ص) ۱; تاریخ انبیا ۱، ۱۴، ۱۵; قصص انبیا ۳، ۴; مقامات انبیا ۲; منشأ معجزه انبیا ۶; نبوت انبیا ۱; نقش انبیا ۸
- باطل: زیانکارى اهل باطل ۱۲، ۱۳; عذاب استیصال اهل باطل ۱۳
- حق: حق ناپذیران ۱۲; روش اثبات حق ۷
- خدا: آثار اذن خدا ۶; افعال خدا ۸; اهمیت اذن خدا ۵; حقانیت قضاوت خدا ۱۱; حق در قضاوت خدا ۱۰; قضاوت اخروى خدا ۹; مشیت خدا ۶; مقدرات خدا ۶; ملاک قضاوت خدا ۱۰، ۱۱
- رسولان خدا: ۱، ۲، ۳، ۴
- قرآن: قصص قرآن ۳، ۴، ۱۴
- قیامت: ظهور حقایق در قیامت ۱۲; ویژگیهاى قیامت ۹، ۱۲
- کافران: حقانیت عذاب دنیوى کافران ۱۱
- معجزه: عجز از معجزه ۵; منشأ معجزه ۸; نقش معجزه ۷
منابع
- ↑ مجمع البیان، ج ۸، ص۸۳۰; نورالثقلین، ج ۴- ، ص ۵۳۷، ح ۱۱۷.