المؤمنون ١٠٠: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
(افزودن سال نزول)
خط ۱۶: خط ۱۶:
|-|معزی=شاید کرداری شایسته کنم در آنچه بازگذاردم نه چنین است همانا آن است سخنی که او است گوینده آن و از پشت سر آنان است برزخی (دیواری) تا روزی که برانگیخته شوند
|-|معزی=شاید کرداری شایسته کنم در آنچه بازگذاردم نه چنین است همانا آن است سخنی که او است گوینده آن و از پشت سر آنان است برزخی (دیواری) تا روزی که برانگیخته شوند
|-|</tabber><br />
|-|</tabber><br />
{{آيه | سوره = سوره المؤمنون | نزول = | نام = [[شماره آیه در سوره::100|١٠٠]] | قبلی = المؤمنون ٩٩ | بعدی = المؤمنون ١٠١  | کلمه = [[تعداد کلمات::17|١٧]] | حرف =  }}
{{آيه | سوره = سوره المؤمنون | نزول = [[نازل شده در سال::5|٥ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::100|١٠٠]] | قبلی = المؤمنون ٩٩ | بعدی = المؤمنون ١٠١  | کلمه = [[تعداد کلمات::17|١٧]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
«لَعَلِّی»: تا این که من. شاید که من. «فِیمَا تَرَکْتُ»: در برابر فرصتهائی که از دست داده‌ام. در برابر اموال و اشیائی که آنها را ترک گفته‌ام و از آنها جدا گشته‌ام. به عوض ایمان و اعمال نیکوئی که نداشته‌ام. «کَلِمَةٌ»: کلام و سخن (نگا: کهف / . «مِن وَرَآئِهِمْ»: در پیش روی ایشان. در جلو آنان (نگا: ابراهیم / ). «بَرْزَخ‌ٌ»: حائل و مانعی که ایشان را از رجوع به دنیا باز می‌دارد. عالم برزخ. مراد از برزخ، مرگ و یا این که جهان میان مرگ و رستاخیز است که بدان عالم قبر و عالم ارواح نیز گفته می‌شود.
«لَعَلِّی»: تا این که من. شاید که من. «فِیمَا تَرَکْتُ»: در برابر فرصتهائی که از دست داده‌ام. در برابر اموال و اشیائی که آنها را ترک گفته‌ام و از آنها جدا گشته‌ام. به عوض ایمان و اعمال نیکوئی که نداشته‌ام. «کَلِمَةٌ»: کلام و سخن (نگا: کهف / . «مِن وَرَآئِهِمْ»: در پیش روی ایشان. در جلو آنان (نگا: ابراهیم / ). «بَرْزَخ‌ٌ»: حائل و مانعی که ایشان را از رجوع به دنیا باز می‌دارد. عالم برزخ. مراد از برزخ، مرگ و یا این که جهان میان مرگ و رستاخیز است که بدان عالم قبر و عالم ارواح نیز گفته می‌شود.

نسخهٔ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۰۷


ترجمه

شاید در آنچه ترک کردم (و کوتاهی نمودم) عمل صالحی انجام دهم!» (ولی به او می‌گویند:) چنین نیست! این سخنی است که او به زبان می‌گوید (و اگر بازگردد، کارش همچون گذشته است)! و پشت سر آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند!

شايد من در آنچه پشت سر گذاشته‌ام، كار نيكى انجام دهم. حاشا، اين سخنى است كه او [لفظا] گوينده‌ى آن است و پشت سرشان برزخى است تا روزى كه برانگيخته شوند
شايد من در آنچه وانهاده‌ام كار نيكى انجام دهم. نه چنين است، اين سخنى است كه او گوينده آن است و پشاپيش آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته خواهند شد.
تا شاید به تدارک گذشته عملی صالح به جای آرم. (به او خطاب شود که) هرگز نخواهد شد، این کلمه‌ای است که (از حسرت) همی بگوید (و ثمری نمی‌بخشد) و در برابر آنها عالم برزخ است تا روزی که برانگیخته شوند.
امید است در [برابر] آنچه [از عمر، مال و ثروت در دنیا] واگذاشته ام کار شایسته ای انجام دهم. [به او می گویند:] این چنین نیست [که می گویی] بدون تردید این سخنی بی فایده است که او گوینده آن است، و پیش رویشان برزخی است تا روزی که برانگیخته می شوند.
شايد، كارهاى شايسته‌اى را كه ترك كرده بودم به جاى آورم. هرگز. اين سخنى است كه او مى‌گويد و پشت سرشان تا روز قيامت مانعى است كه بازگشت نتوانند.
باشد که در آنچه فروگذار کرده‌ام، کاری شایسته پیش گیرم، حاشا، این سخنی است که او [ظاهرا] گوینده آن است، و پیشاپیش آنان [زندگی‌] برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند
شايد در آنچه واگذاشته‌ام كار نيك و شايسته كنم. نه چنين است، اين سخنى است كه او گوينده آن است، و فرارويشان برزخى است تا روزى كه برانگيخته شوند.
تا این که کار شایسته‌ای بکنم و فرصتهائی را که از دست داده‌ام جبران نمایم. نه! (هرگز راه بازگشتی وجود ندارد). این سخنی است که او بر زبان می‌راند (و اگر به فرض به زندگی دنیا برگردد، باز به همان برنامه و روش خود ادامه می‌دهد). در پیش روی ایشان جهان برزخ است تا روزی که برانگیخته می‌شوند (و دوباره زنده می‌گردند و برای سعادت سرمدی یا شقاوت ابدی به صحرای محشر گسیل می‌شوند).
«شاید من در آنچه وانهادم کار نیکی انجام دهم.» (بدو گفته شود:) «هرگز! این سخنی است که او (تنها) گوینده‌ی آن است، حال آنکه از دنبالشان (میانه‌ی دو زندگی دنیا و آخرت) برزخی است تا روزی که برانگیخته خواهند شد.»
شاید کرداری شایسته کنم در آنچه بازگذاردم نه چنین است همانا آن است سخنی که او است گوینده آن و از پشت سر آنان است برزخی (دیواری) تا روزی که برانگیخته شوند


المؤمنون ٩٩ آیه ١٠٠ المؤمنون ١٠١
سوره : سوره المؤمنون
نزول : ٥ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«لَعَلِّی»: تا این که من. شاید که من. «فِیمَا تَرَکْتُ»: در برابر فرصتهائی که از دست داده‌ام. در برابر اموال و اشیائی که آنها را ترک گفته‌ام و از آنها جدا گشته‌ام. به عوض ایمان و اعمال نیکوئی که نداشته‌ام. «کَلِمَةٌ»: کلام و سخن (نگا: کهف / . «مِن وَرَآئِهِمْ»: در پیش روی ایشان. در جلو آنان (نگا: ابراهیم / ). «بَرْزَخ‌ٌ»: حائل و مانعی که ایشان را از رجوع به دنیا باز می‌دارد. عالم برزخ. مراد از برزخ، مرگ و یا این که جهان میان مرگ و رستاخیز است که بدان عالم قبر و عالم ارواح نیز گفته می‌شود.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱ - اعتراف ضمنى کافران در هنگام مرگ، به زشتى اعمال گذشته خویش (قال ربّ ارجعون . لعلّى أعمل صلحًا)

۲ - کافران در هنگام مرگ، آرزومند یافتن فرصتى دو باره، براى تدارک فرصت هاى از دست رفته و جبران بدى هاى گذشته خود، با انجام اعمال نیک (قال ربّ ارجعون . لعلّى أعمل صلحًا فیما ترکت)

۳ - آرزوى کافران در هنگام مرگ، براى بازگشت به دنیا و استفاده از امکانات و اموال خود در راه خیر* (قال ربّ ارجعون . لعلّى أعمل صلحًا فیما ترکت) برداشت فوق، بدان احتمال است که مراد از «ما ترکت» اموال و امکاناتى باشد که فرد، پس از مرگ خویش بر جاى مى گذارد; نه فرصت هاى از دست رفته; چنان که در برداشت پیشین بیان شد.

۴ - مال و امکانات دنیوى، وسیله اى کارآمد براى انجام اعمال صالح* (قال ربّ ارجعون . لعلّى أعمل صلحًا فیما ترکت)

۵ - زندگى دنیوى، تنها فرصت عمل و کسب ارزش ها (قال ربّ ارجعون . لعلّى أعمل صلحًا فیما ترکت)

۶ - ضییع عمر و از دست دادن فرصت هاى زندگى دنیوى، مایه حسرت انسان به هنگام مرگ (قال ربّ ارجعون . لعلّى أعمل صلحًا فیما ترکت)

۷ - تمناى کافران بر بازگشت به دنیا، تمنایى مردود و غیر قابل پذیرش (قال ربّ ارجعون ... کلاَّ)

۸ - تعهد کافران در هنگام مرگ، بر تدارک بدى هاى گذشته با انجام نیکى ها، تعهدى بى پشتوانه و غیر عملى (قال ربّ ارجعون ... کلاَّ إنّها کلمة هو قائلها) در برداشت بالا، جمله «إنّها کلمة هو قائلها» تعلیل براى ردّ درخواست کافران گرفته شده است; یعنى، ردّ خواسته آنها، بدان جهت است که آنان بدان، عمل نخواهند کرد; چون اگر آنها اهل عمل بودند، در گذشته انجام مى دادند.

۹ - ایمان و اعتراف به حق، در شرایط اضطرار و ناگزیرى، فاقد ارزش و اصالت است. (قال ربّ ارجعون ... کلاَّ إنّها کلمة هو قائلها)

۱۰ - شرارت و حق ستیزى کافران در دنیا، گواه حق گریزى آنان پس از بازگشت دوباره به دنیا (قال ربّ ارجعون ... کلاَّ إنّها کلمة هو قائلها)

۱۱ - کافران ستم پیشه و حق ستیز، غیر قابل اعتماداند. (لعلّى أعمل صلحًا ... کلاّ إنّها کلمة هو قائلها)

۱۲ - ورود انسان ها، پس از مرگ به عالم برزخ (و من ورائهم برزخ إلى یوم یبعثون)

۱۳ - برزخ، مرحله اى میان حیات دنیوى و رستاخیز (و من ورائهم برزخ إلى یوم یبعثون)

موضوعات مرتبط

  • آرزو: آرزوى بازگشت به دنیا ۳، ۷
  • اقرار: اقرار به حق ۹; اقرار به عمل ناپسند ۱; اقرار بى ارزش ۹; اقرار در اضطرار ۹
  • امکانات مادى: نقش امکانات مادى ۴
  • ایمان: ایمان بى ارزش ۹; ایمان در اضطرار ۹
  • حسرت: عوامل حسرت ۶
  • زندگى: نقش زندگى دنیوى ۵
  • عالم برزخ: زمان ورود به عالم برزخ ۱۲; نقش عالم برزخ ۱۳
  • عمر: آثار تضییع عمر ۶
  • عمل: جبران عمل ناپسند ۲، ۸; فرصت عمل ۵
  • عمل صالح: آثار عمل صالح ۲; ابزار عمل صالح ۴
  • فرصت: آثار تباهى فرصت ۶
  • کافران: آرزوى کافران ۲، ۳; احتضار کافران ۱، ۲، ۳، ۸; استمهال کافران ۲; اقرار کافران ۱; بى اعتمادى به کافران ظالم ۱۱; پوچى تعهد کافران ۸; حق ستیزى کافران ۱۰; دلایل حق ناپذیرى کافران ۱۰; رد آرزوى کافران ۷; شرارت کافران۱۰
  • مال: نقش مال ۴
  • مرگ: نقش مرگ ۱۲

منابع