تفسیر:نمونه جلد۱۴ بخش۶۲
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |
آيه ۹۹ - ۱۰۰
آيه و ترجمه
حَتى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْت قَالَ رَب ارْجِعُونِ(۹۹) لَعَلى أَعْمَلُ صلِحاً فِيمَا تَرَكْتَكلا إِنَّهَا كلِمَةٌ هُوَ قَائلُهَا وَ مِن وَرَائهِم بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ(۱۰۰) ترجمه : ۹۹ - (آنها همچنان به راه غلط خود ادامه مى دهند) تا زمانى كه مرگ يكى از آنان فرا رسد مى گويد: پروردگار من ! مرا باز گردانيد!. ۱۰۰ - شايد در آنچه ترك كردم (و كوتاهى نمودم ) عمل صالحى انجام دهم (به او مى گويند) چنين نيست ، اين سخنى است كه او به زبان مى گويد (و اگر باز گردد برنامه اش همچون سابق است ) و پشت سر آنها برزخى است تا روزى كه برانگيخته مى شوند. تفسير: تقاضاى ناممكن ! در تعقيب بحثهائى كه در آيات قبل پيرامون سرسختى مشركان و گنهكاران در مسير باطلشان گذشت ، در آيات مورد بحث وضع دردناكشان را به هنگامى كه در آستانه مرگ قرار مى گيرند چنين توصيف مى كند: آنها به اين راه غلط خود همچنان ادامه مى دهند تا هنگامى كه مرگ يكى از آنها فرا رسد (حتى اذا جاء احدهم الموت ).
در اين هنگام كه خود را در حال بريدن از اين جهان و قرار گرفتن در جهان ديگر مى بينند، پرده هاى غرور و غفلت از مقابل ديدگانشان كنار مى رود گوئى سرنوشت دردناك خويش را با چشم مى بيند، عمر و سرمايه هاى از دست رفته و كوتاهيهائى را كه در گذشته كرده و گناهانى را كه مرتكب شده اند عواقب شوم آن را مشاهده مى كنند، اينجا است كه فرياد او بلند مى شود و مى گويد: اى پروردگار من ! مرا باز گردانيد! (قال رب ارجعون ). مرا باز گردانيد «شايد گذشته خود را جبران كنم و عمل صالحى در برابر آنچه ترك گفتم بجا آورم » (لعلى اعمل صالحا فيما تركت ). اما از آنجا كه قانون آفرينش چنين اجازه بازگشتى را به هيچكس ، نه نيكوكار و نه بدكار، نمى دهد، به او چنين پاسخ داده مى شود «نه ! هرگز راه باز - گشتى وجود ندارد» (كلا). «اين سخنى است كه او به زبان مى گويد» (انها كلمة هو قائلها). سخنى كه هرگز از اعماق دلش با اراده و آزادى بر نخواسته است ، اين همان سخنى است كه هر بدكارى به موقع گرفتار شدن در چنگال مجازات و هر قاتلى به هنگام ديدن چوبه دار مى گويد و هر وقت امواج بلا فرو بنشيند باز همان برنامه سابق خود را ادامه مى دهد. اين شبيه چيزى است كه در آيه ۲۸ سوره انعام مى خوانيم و لورد «و لعادوا لما نهوا عنه » (آنها اگر به حيات دنيا باز گردند باز به همان برنامه ها و روش خود ادامه مى دهند). و در پايان آيه ، اشاره بسيار كوتاه و پر معنى به جهان اسرار آميز برزخ كرده مى گويد: «در پشت سر آنها تا روزى كه برانگيخته مى شوند برزخى وجود دارد» (و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون ).
نكته ها: ۱ - مخاطب در جمله «رب ارجعون » كيست ؟ با توجه به اينكه كلمه «رب » مخفف «ربى » به معنى «پروردگار من » مى باشد، آغاز اين جمله نشان مى دهد مخاطب خداوند متعال است ، ولى از آنجا كه «ارجعون » (باز گردانيد مرا) به صيغه جمع آمده ، مخاطب نمى تواند خدا باشد، و جمع اين دو تعبير در جمله فوق سؤ ال انگيز شده است . جمعى از مفسران معتقدند كه مخاطب خداوند است و ذكر صيغه جمع در اينجا به عنوان احترام و تعظيم است ، كه در زبان فارسى ما نيز معمول است به مخاطب واحد، هنگام احترام «شما» مى گوئيم ، ولى با توجه به اينكه اين تعبير در زبان عربى ، مخصوصا در اعصار گذشته ، رائج نبوده ، و در قرآن نيز نمونه اى براى آن ديده نمى شود، ضعف اين تفسير روشن است . جمع ديگرى از مفسران گفته اند مخاطب در واقع فرشتگان مرگ و قبض ارواحند، و گفتن كلمه رب يكنوع استغاثه به درگاه خدا مى باشد كه در سخنان روز مره ما نيز فراوان است كه وقتى انسان در بحرانى سخت قرار مى گيريد نخست به درگاه خدا استغاثه مى كند و بعد از مردم يارى مى طلبد و فرياد مى زند: «اى خدا! اى خدا! مرا نجات دهيد، به كمك من بشتابيد». اين تفسير صحيحتر به نظر مى رسد.
۲ - تفسير جمله «فيما تركت » در آيات فوق خوانديم كه كافران در آستانه مرگ تقاضا مى كنند كه آنها را بازگردانند تا «در آنچه ترك گفته اند» عمل صالح انجام دهند. بعضى معتقدند «فيما تركت » در اينجا اشاره به اموالى است كه از آنها به يادگار مى ماند كه در تعبيرات معمولى نيز از آن به «تركه ميت » تعبير مى شود. حديثى كه از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده است شاهدى بر اين معنى است ، آنجا كه فرمود: من منع قيراطا من الزكوة فليس بمؤ من و لا مسلم و هو قوله تعالى رب ارجعون لعلى اعمل صالحا فيما تركت : «كسى كه قيراطى از زكات را ندهد نه مؤ من است و نه مسلمان و سخن خداوند رب ارجعون ...» نيز همين را مى گويد. در حالى كه بعضى ديگر معنى وسيعترى براى آن قائلند و «ما تركت » را اشاره به تمام اعمال صالحى كه ترك گفته مى دانند، يعنى : خداوندا! مرا باز گردان تا اعمال صالحى را كه ترك كرده ام جبران كنم ، و حديثى كه در بالا نقل كرديم چنانچه از قبيل بيان مصداق روشن باشد منافاتى با اين تفسير وسيع و جامع ندارد و با توجه به اينكه اين گونه افراد از تمام فرصتهائى كه از دست داده اند پشيمان مى شوند و ميل دارند همه را جبران كنند، تفسير دوم صحيحتر به نظر مى رسد. ضمنا تعبير به «لعل » در جمله «لعلى اعمل صالحا» (شايد عمل صالحى انجام دهم ) ممكن است اشاره به اين باشد كه اين افراد آلوده و منحرف از وضع آينده خود نيز اطمينان كامل ندارند و كم و بيش مى دانند كه اين ندامت و پشيمانى معلول شرائط خاصى است كه در آستانه مرگ براى آنها پيدا شده است و اى بسا
اگر باز گردند همان روش گذشته را ادامه خواهند داد و حقيقت نيز همين است . ۳ - «كلا» در اينجا چه چيزى را نفى مى كند؟ «كلا» كلمه اى است كه در لغت عرب براى منع و جلوگيرى و ابطال گفتار طرف مقابل مى آيد، و در واقع نقطه مقابل «اى » (آرى ) است كه براى تصديق مى باشد. در پاسخ سؤ ال فوق بعضى گفته اند: «كلا» نفى تقاضاى كفار براى بازگشت به زندگى دنيا است ، يعنى : راه بازگشت بسته شده و به هيچوجه امكان پذير نيست . بعضى ديگر گفته اند كه اين كلمه براى نفى ادعاى آنها است كه مى گويند اگر ما به دنيا باز گرديم گذشته را جبران خواهيم كرد، خداوند مى گويد: اين يك ادعاى بى اساس و تو خالى است و اگر آنها باز گردند برنامه همان برنامه پيشين است . در عين حال هيچ مانعى ندارد كه اين كلمه اشاره به نفى هر دو معنى باشد. ذكر اين نكته نيز لازم است كه اين تقاضا و جواب گر چه در آيه فوق تنها در مورد مشركان ذكر شده ولى مسلم است كه اختصاص به آنها ندارد، بلكه تقاضاى همه گنهكاران و ستمگران و آلودگان است كه با ديدن سر نوشت دردناك خود در آستانه مرگ از گذشته پشيمان مى شوند و تقاضاى بازگشت مى كنند اما دست رد بر سينه آنها مى زنند.
جهان برزخ چيست ؟
عالم برزخ چه عالمى است ؟ و كجا است ؟ و دليل بر اثبات چنين عالمى كه در ميان دنيا و عالم آخرت قرار دارد چيست ؟
آيا برزخ براى همه است يا براى گروه معينى ؟ و بالاخره وضع حال مؤ منان و صالحان و نيز كافران و بدكاران در آنجا چگونه است ؟ اينها سؤ الاتى است كه در اين زمينه وجود دارد و در آيات و روايات اشاراتى به آن شده است و لازم است تا آنجا كه وضع اين كتاب اجازه مى دهد به پاسخ آنها بپردازيم . واژه «برزخ » در اصل به معنى چيزى است كه در ميان دو شى ء، حائل مى شود و سپس به هر چيزى كه ميان دو امر قرار گيرد برزخ گفته شده است و روى همين جهت به عالمى كه ميان دنيا و عالم آخرت قرار گرفته ، برزخ گفته مى شود. دليل بر وجود چنين جهانى كه گاهى از آن تعبير به «عالم قبر» و يا «عالم ارواح » مى شود از طريق ادله نقليه است آيات متعددى از قرآن مجيد داريم كه بعضى ظهور و بعضى صراحت در اين معنى دارد. آيه مورد بحث (و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون ) ظاهر در وجود چنين عالمى است ، هر چند بعضى خواسته اند كلمه برزخ را در اين آيه به معنى مانعى براى بازگشت به اين دنيا معرفى كنند و گفته اند مفهوم آيه اين است كه پشت سر انسان مانعى است كه او را از بازگشت به اين جهان منع مى كند، ولى اين معنى بسيار بعيد به نظر مى رسد، زيرا تعبير به «الى يوم يبعثون » (تا روز رستاخيز) دليل بر اين است كه اين برزخ در ميان دنيا و آخرت قرار گرفته ، نه ميان انسان و دنيا. از آياتى كه «صريحا» وجود چنين جهانى را اثبات مى كند آيات مربوط به حيات شهيدان است مانند و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون : «هرگز گمان نكن كسانى كه در راه خدا كشته شدند
مردگانند آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند» (آيه ۱۶۹ سوره آل عمران ). در اينجا خطاب به پيامبر است ، و در آيه ۱۵۴ سوره بقره خطاب به همه مؤ منان كرده مى گويد: و لا تقولوا لمن يقتل فى سبيل الله اموات بل احياء و لكن لا تشعرون . نه تنها در مورد مؤ منان عاليمقامى همچون شهيدان جهان برزخ وجود دارد بلكه درباره كفار طغيانگرى همچون فرعون و يارانش نيز وجود برزخ صريحا در آيه ۴۶ سوره مؤ من آمده است : النار يعرضون عليها غدوا و عشيا و يوم تقوم الساعة ادخلوا آل فرعون اشد العذاب : ((آنها (فرعون و يارانش ) هر صبح و شام در برابر آتش قرار مى گيرند و به هنگامى كه روز قيامت بر پا مى گردد فرمان داده مى شود آل فرعون را در شديدترين كيفرها وارد كنيد. البته آيات ديگرى را نيز براى اين موضوع ذكر كرده اند كه در صراحت و ظهور به پايه آيات فوق نمى رسد، تنها مطلبى كه در آيات برزخ بايد مورد توجه قرار گيرد اين است كه بجز آيه مورد بحث كه مساءله برزخ را به طور كلى بيان كرده ، بقيه آنها مساءله را به صورت خصوصى مثلا در مورد «شهداء» يا «آل فرعون » طرح مى كند. ولى روشن است كه نه آل فرعون خصوصيتى دارند، كه همانند آنها در جهان بسيار بوده ، و نه شهيدان چرا كه قرآن مجيد گروهى از صالحان و خاصان را همطراز آنها شمرده ، در آيه ۶۹ سوره نساء پيامبران و صديقان و شهداء و صالحان را در كنار هم قرار مى دهد فاولئك مع الذين انعم الله عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين . درباره عمومى بودن يا نبودن برزخ سخنى داريم كه در پايان اين بحث
به خواست خدا خواهد آمد. و اما از نظر روايات - در كتب معروف شيعه و اهل تسنن روايات فراوانى است كه با تعبيرات مختلف و كاملا متفاوت از جهان برزخ و عالم قبر و ارواح و خلاصه جهانى كه ميان اين عالم و عالم آخرت قرار دارد سخن مى گويد: ۱ - در حديث معروفى كه در كلمات قصار در نهج البلاغه آمده است مى خوانيم كه على (عليه السلام ) هنگام مراجعت از جنگ صفين وقتى كه نزديك كوفه كنار قبرستانى كه بيرون دروازه قرار داشت رسيد، رو به سوى قبرها كرد و چنين گفت : يا اهل الديار الموحشة و المحال المقفرة و القبور المظلمة ! يا اهل التربه ! يا اهل الغربه ! يا اهل الوحده ! يا اهل الوحشة ! انتم لنا فرط سابق و نحن لكم تبع لا حق ، اما الدور فقد سكنت ، و اما الازواج فقد نكحت و اما الاموال فقد قسمت ، هذا خبر ما عندنا فما خبر ما عندكم ؟ ثم التفت الى اصحابه فقال : اما لو اذن لهم فى الكلام لاخبروكم ان خير الزاد التقوى : «اى ساكنان خانه هاى وحشتناك و مكانهاى خالى و قبرهاى تاريك ! اى خاك نشينان ! اى غريبان ! اى تنهايان ! اى وحشتزدگان ! شما در اين راه بر ما پيشى گرفتيد و ما نيز به شما ملحق خواهيم شد، اگر از اخبار دنيا بپرسيد به شما مى گويم خانه هايتان را ديگران ساكن شدند، همسرانتان به نكاح ديگران در آمدند، و اموالتان تقسيم شد، اينها خبرهائى است كه نزد ما است نزد شما چه خبر؟! سپس رو به يارانش كرد و فرمود: اگر به آنها اجازه سخن گفتن داده شود حتما به شما خبر مى دهند كه بهترين زاد و توشه براى اين سفر پرهيزكارى است ».
روشن است كه تمام اين تعبيرات را بر مجاز و كنايه نمى توان حمل كرد، بلكه همه آنها خبر از اين واقعيت مى دهد كه انسان بعد از مرگ داراى يكنوع حيات برزخى است مى فهمد و درك مى كند و اگر اجازه سخن گفتن داشته باشد سخن هم مى گويد. ۲ - در حديث ديگرى از اصبغ بن نباته از على (عليه السلام ) مى خوانيم كه روزى حضرت از كوفه خارج شد و به نزديك سرزمين «غرى » (نجف ) آمد و از آن گذشت اصبغ مى گويد: ما به او رسيديم در حالى كه ديديم روى زمين دراز كشيده است قنبر گفت : اى امير مؤ منان اجازه نمى دهى عبايم را زير پاى شما پهن كنم ؟ فرمود: نه اينجا سرزمينى است كه خاكهاى مؤ منان در آن قرار دارد و يا اين كار تو مزاحمتى براى آنها است . اصبغ مى گويد: عرض كردم خاك مؤ من را فهميدم چيست ؟ اما مزاحمت آنها چه معنى دارد؟ فرمود: يا بن نباته لو كشف لكم لرايتم ارواح المؤ منين فى هذا الظهر حلقا، يتزاورون و يتحدثون ، ان فى هذا الظهر روح كل مؤ من و بوادى برهوت نسمة كل كافر: ((اى فرزند نباته اگر پرده از مقابل چشم شما بر داشته شود ارواح مؤ منان را مى بينيد كه در اينجا حلقه حلقه نشسته اند و يكديگر را ملاقات مى كنند و سخن مى گويند اينجا جايگاه مؤ منان است و در وادى برهوت ارواح كافران . ۳ - در حديث ديگرى از امام على بن الحسين (عليهماالسلام ) مى خوانيم : ان القبر اما روضة من رياض الجنة ، او حفرة من حفر النار!: «قبر باغى است از باغهاى بهشت يا گودالى از گودالهاى جهنم »!.
۴ - در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم : كه فرمود: البرزخ القبر، و هو الثواب و العقاب بين الدنيا و الاخرة ... و الله ما نخاف عليكم الا البرزخ : «برزخ همان عالم قبر است كه پاداش و كيفر ميان دنيا و آخرت است ، به خدا ما بر شما نمى ترسيم مگر از برزخ »!. ۵ - در حديث ديگرى كه در كتاب كافى نقل شده است بعد از ذكر اين جمله مى خوانيم راوى از امام سؤ ال كرد و ما البرزخ (برزخ چيست ) امام فرمود: القبر منذ حين موته الى يوم القيامة (قبر از زمان مرگ تا روز قيامت ادامه دارد). ۶ - در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم كه شخصى خدمتش عرض كرد: جمعى نقل مى كنند كه ارواح مؤ منان بعد از مرگ در سينه پرندگان سبز رنگى قرار مى گيرند كه اطراف عرش الهى مى گردند؟! امام فرمود: لا، المؤ من اكرم على الله من ان يجعل روحه فى حوصلة طير و لكن فى ابدان كابدانهم : «چنين نيست ، مؤ من نزد خدا گراميتر از اين است كه روح او را در سينه پرنده اى محبوس كند، بلكه ارواح مؤ منين در بدنهائى همانند بدنهايشان قرار دارد». اين حديث اشاره به قالب مثالى است كه از جهاتى شباهت به اين بدن مادى دارد ولى داراى يكنوع تجرد برزخى است . ۷ - باز در حديث ديگرى كه در كتاب «كافى » نقل شده از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم كه در مورد ارواح مؤ منين از حضرتش سؤ ال كردند فرمود: فى حجرات فى الجنه ياكلون من طعامها و يشربون من شرابها و يقولون ربنا اقم لنا
الساعة و انجز لنا ما وعدتنا: ((آنها در حجره هائى از بهشت قرار دارند، از غذاهاى بهشتى مى خورند، و از نوشيدنيهايش مى نوشند، و مى گويند پروردگارا! هر چه زودتر قيامت را بر پا كن و به وعده هايى كه به ما داده اى وفا فرما. ۸ - در حديث ديگرى در همان كتاب از همان امام بزرگوار آمده است : هنگامى كه يكى از مؤ منان از دنيا مى رود، ارواح مؤ منين او را احاطه مى كنند و از كسانى كه در دنيا بوده اند و زنده اند يا مرده اند جستجو مى كنند، اگر بگويد فلانكس از دنيا رفته اما او را نزد خود حاضر نمى بينند مى گويند: حتما سقوط كرده (يعنى در دوزخ قرار گرفته !). پيدا است كه منظور از بهشت و جهنم در روايات فوق ، بهشت و دوزخ برزخى است نه عالم قيامت كه اين دو با هم فرق بسيار دارند. خلاصه روايات در اين زمينه بسيار زياد است و در ابواب مختلف جمع آورى شده است كه به قسمتى از ابواب آن اشاره مى كنيم : روايات فراوانى كه سخن از سؤ ال و فشار و عذاب قبر مى گويد. رواياتى كه از تماس ارواح با خانواده خود و مشاهده وضع حال آنها بحث مى كند. رواياتى كه از حوادث شب معراج و تماس پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) با ارواح انبيا و پيامبران سخن مى گويد. رواياتى كه مى گويد: نتيجه كارهاى نيك يا بدى كه انسان در اين جهان انجام داده بعد از مرگ به او مى رسد... و مانند آن .
برزخ و ارتباط با عالم ارواح - گر چه بسيارى از كسانى كه دعوى ارتباط با عالم ارواح دارند دروغ مى گويند، يا گرفتار تخيل و پندارند، ولى طبق تحقيقاتى كه انجام شده است اين امر به اثبات رسيده كه ارتباط با عالم ارواح امكان پذير است ، و اين امر براى جمعى از آگاهان ، به تجربه رسيده است كه در تماس با ارواح حقايقى را درك كرده اند. اين امر خود دليل روشنى بر اثبات جهان برزخ و واقعيت آن است ، و نشان مى دهد كه بعد از عالم دنيا و مرگ جسم ، و قبل از قيام آخرت ، جهان ديگرى وجود دارد. همچنين دلائل عقلى كه براى اثبات تجرد روح و بقاى آن بعد از فناى جسم در دست داريم خود دليل ديگرى بر اثبات جهان برزخ است (دقت كنيد). ترسيمى از عالم برزخ اگر از شاخ و برگها صرف نظر كنيم در ميان علماى اسلام در مورد مساءله برزخ و عذاب و نعمت در اين عالم اتفاق نظر وجود دارد و علماى شيعه و اهل سنت در اين امر متفقند، جز اندكى كه قابل ملاحظه نيستند. دليل اين اتفاق نظر نيز روشن است زيرا وجود جهان برزخ و نعمت و عذاب آن همانگونه كه گفتيم صريحا در آيات قرآن مجيد آمده است . در مورد شهيدان قرآن با صراحت مى گويد: نبايد تصور كرد كه آنها مردگانند آنها زنده اند و نزد پروردگارشان نعمت و روزى مى گيرند و از آنچه خدا به آنها داده است خوشحالند و حتى به بازماندگان بشارت مى دهند كه آنها غم و اندوهى ندارند (آل عمران آيه ۱۶۹).
نه تنها اين دسته از نيكوكاران متنعمند بلكه گروهى از بدترين طاغيان و مجرمان نيز در عذابند چنانكه درباره معذب بودن آل فرعون بعد از مرگ و قبل از قيام قيامت ، قبلا اشاره كرديم (سوره غافر آيه ۴۶). و روايات نيز چنانكه دانستيم در منابع اسلامى در حد تواتر است . بنابراين اصل وجود عالم برزخ جاى بحث نيست ، مهم آن است كه بدانيم زندگى برزخى چگونه است كه در اينجا تصويرهاى مختلفى ذكر شده است كه روشنترين آنها آن است كه روح انسان بعد از پايان زندگى اين جهان در اجساد لطيفى قرار مى گيريد كه از بسيارى از عوارض اين ماده كثيف بر كنار است و چون از هر نظر شبيه اين جسم است ، به آن «قالب مثالى » يا «بدن مثالى » مى گويند كه نه به كلى مجرد است ، و نه مادى محض ، بلكه داراى يكنوع «تجرد برزخى » است . بعضى از محققان آن را تشبيه به وضع روح در حالت خواب كرده اند كه در آن حال ممكن است با مشاهده نعمتهائى براستى لذت ببرد و يا بر اثر ديدن مناظر هولناك معذب و متالم شود آنچنان كه گاه واكنش آن در همين بدن نيز ظاهر مى شود، و به هنگام ديدن خواب هاى هولناك ، فرياد مى كشد، نعره مى زند، پيچ و تاب مى خورد، بدن او غرق عرق مى شود. حتى بعضى معتقدند كه در حال خواب به راستى روح با قالب مثالى فعاليت مى كند و حتى بالاتر از آن معتقدند كه ارواح قويه در حال بيدارى نيز مى تواند همان تجرد برزخى را نيز پيدا كند، يعنى از جسم جدا شده و با همين قالب مثالى به ميل خود، و يا از طريق خوابهاى مغناطيسى در جهان سير كند و از مسائلى با خبر گردد.
بلكه بعضى تصريح مى كنند كه قالب مثالى در باطن بدن هر انسانى هست ، منتها به هنگام مرگ و آغاز زندگى برزخى جدا مى شود و گاه در همين زندگى مادى دنيا نيز امكان جدائى - چنانكه گفتيم - براى او حاصل مى شود. حال اگر تمام اين مشخصات را براى قالب مثالى نپذيريم اصل مطلب را نمى توان انكار كرد چرا كه در روايات بسيارى به آن اشاره شده و از نظر دليل عقل نيز هيچگونه مانعى ندارد. ضمنا از آنچه گفتيم پاسخ اين ايراد روشن شد كه بعضى مى گويند: اعتقاد به جسد مثالى مستلزم اعتقاد به مساءله تناسخ است ، چرا كه تناسخ چيزى جز اين نيست كه روح واحد منتقل به جسمهاى متعدد گردد. جواب اين ايراد را مرحوم «شيخ بهائى » به طرز روشنى بيان كرده است ، او مى گويد: تناسخى كه همه مسلمانان اتفاق بر بطلان آن دارند اين است كه روح بعد از ويرانى اين بدن به بدن ديگرى در همين عالم بازگردد، اما تعلق روح به بدن مثالى در «جهان برزخ » تا قيام قيامت كه باز به بدنهاى نخستين به فرمان خدا بر مى گردد هيچگونه ارتباطى به تناسخ ندارد، و اگر مى بينيد ما تناسخ را شديدا انكار كرده و معتقدان آن را تكفير مى كنيم به خاطر آن است كه آنها قائل به ازلى بودن ارواح و انتقال دائمى آنها از بدنى به بدن ديگرند و معاد جسمانى را در جهان ديگر به كلى منكرند. و اگر همانطور كه بعضى گفته اند قالب مثالى در باطن همين بدن مادى باشد پاسخ مساءله تناسخ روشنتر مى شود، زيرا روح از قالب خود به قالب ديگرى منتقل نشده بلكه بعضى از قالبهاى خود را رها ساخته و با ديگرى ادامه حيات برزخى داده است .
سؤ ال ديگر كه در اينجا باقى مى ماند اين است كه از بعضى آيات قرآن استفاده مى شود كه گروهى از مردم داراى عالم برزخ نيستند، چنانكه در آيه ۵۵ و ۵۶ سوره روم مى خوانيم : «گروهى از مجرمان بعد از بر پا شدن قيامت سوگند ياد مى كنند كه ساعتى بيشتر در جهان برزخ نبودند ولى بزودى مؤ منان آگاه به آنها مى گويند شما به فرمان خدا مدتى طولانى تا روز قيامت ، مكث كرده ايد و هم اكنون روز قيامت است ». پاسخ اين ايراد در روايات متعددى چنين داده شده است : مردم سه گروهند : گروهى مؤ منان خالص ، گروهى كافران خالص ، و گروهى متوسط و مستضعفند. جهان برزخ مخصوص گروه اول و دوم است اما گروه سوم در يكنوع حالت بيخبرى ، عالم برزخ را طى مى كنند (براى اطلاع بيشتر از اين روايات به جلد ۶ بحار الانوار بحث احوال برزخ و قبر مراجعه شود).
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |