يوسف ١١٠: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(افزودن سال نزول) |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
|-|معزی=تا هنگامی که نومید شدند فرستادگان و پنداشتند که دروغ گفته شدند بیامدشان یاری ما پس نجات دهیم هرکه را خواهیم و برنگردد خشم ما از گروه گنهکاران | |-|معزی=تا هنگامی که نومید شدند فرستادگان و پنداشتند که دروغ گفته شدند بیامدشان یاری ما پس نجات دهیم هرکه را خواهیم و برنگردد خشم ما از گروه گنهکاران | ||
|-|</tabber><br /> | |-|</tabber><br /> | ||
{{آيه | سوره = سوره يوسف | نزول = | {{آيه | سوره = سوره يوسف | نزول = [[نازل شده در سال::11|١١ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::110|١١٠]] | قبلی = يوسف ١٠٩ | بعدی = يوسف ١١١ | کلمه = [[تعداد کلمات::21|٢١]] | حرف = }} | ||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
«حَتّی»: برای غایت محذوفی است که سیاق دالّ بر آن است: لا یُغْرِرْهُمْ تَمادی ایّامِهِمْ فَإِنَّ مَنْ قَبْلَهُمْ أُمْهِلُوا حَتّی. «إِسْتَیْأَسَ»: مأیوس و ناامید شدند (نگا: یوسف / ). «ظَنُّوا»: گمان بردند. انگاشتند. «کُذِبُوا»: تکذیب شدهاند. با آنان دروغ گفته شده است. «ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا»: پیغمبران میانگاشتند که همه مردمان از جمله مؤمنان تازه ایمان، ایشان را تکذیب میکنند. مؤمنان گمان میبردند که پیغمبران به دروغ بدیشان وعده نصرت و پیروزی دادهاند. پیامبران در طوفانیترین حالات و در لحظاتی ناپایدار و به مقتضای طبع بشری، بیاختیار به مغز آنان میگذشت که نکند وعده پیروزی خلاف از آب درآید، و یا وعده پیروزی مشروط به شرائطی بوده که حاصل نشده باشد (نگا: بقره / . «نُجِّیَ»: فعل ماضی مجهول است. به معنی: نجات داده شده است. «فَنُجِّیَ مَنْ ...»: مراد نجات پیغمبران و مؤمنان است. «بَأْسُنَا»: عذاب ما (نگا: انعام / ، اعراف / ، ). | «حَتّی»: برای غایت محذوفی است که سیاق دالّ بر آن است: لا یُغْرِرْهُمْ تَمادی ایّامِهِمْ فَإِنَّ مَنْ قَبْلَهُمْ أُمْهِلُوا حَتّی. «إِسْتَیْأَسَ»: مأیوس و ناامید شدند (نگا: یوسف / ). «ظَنُّوا»: گمان بردند. انگاشتند. «کُذِبُوا»: تکذیب شدهاند. با آنان دروغ گفته شده است. «ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا»: پیغمبران میانگاشتند که همه مردمان از جمله مؤمنان تازه ایمان، ایشان را تکذیب میکنند. مؤمنان گمان میبردند که پیغمبران به دروغ بدیشان وعده نصرت و پیروزی دادهاند. پیامبران در طوفانیترین حالات و در لحظاتی ناپایدار و به مقتضای طبع بشری، بیاختیار به مغز آنان میگذشت که نکند وعده پیروزی خلاف از آب درآید، و یا وعده پیروزی مشروط به شرائطی بوده که حاصل نشده باشد (نگا: بقره / . «نُجِّیَ»: فعل ماضی مجهول است. به معنی: نجات داده شده است. «فَنُجِّیَ مَنْ ...»: مراد نجات پیغمبران و مؤمنان است. «بَأْسُنَا»: عذاب ما (نگا: انعام / ، اعراف / ، ). |
نسخهٔ ۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۵۵
ترجمه
يوسف ١٠٩ | آیه ١١٠ | يوسف ١١١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«حَتّی»: برای غایت محذوفی است که سیاق دالّ بر آن است: لا یُغْرِرْهُمْ تَمادی ایّامِهِمْ فَإِنَّ مَنْ قَبْلَهُمْ أُمْهِلُوا حَتّی. «إِسْتَیْأَسَ»: مأیوس و ناامید شدند (نگا: یوسف / ). «ظَنُّوا»: گمان بردند. انگاشتند. «کُذِبُوا»: تکذیب شدهاند. با آنان دروغ گفته شده است. «ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا»: پیغمبران میانگاشتند که همه مردمان از جمله مؤمنان تازه ایمان، ایشان را تکذیب میکنند. مؤمنان گمان میبردند که پیغمبران به دروغ بدیشان وعده نصرت و پیروزی دادهاند. پیامبران در طوفانیترین حالات و در لحظاتی ناپایدار و به مقتضای طبع بشری، بیاختیار به مغز آنان میگذشت که نکند وعده پیروزی خلاف از آب درآید، و یا وعده پیروزی مشروط به شرائطی بوده که حاصل نشده باشد (نگا: بقره / . «نُجِّیَ»: فعل ماضی مجهول است. به معنی: نجات داده شده است. «فَنُجِّیَ مَنْ ...»: مراد نجات پیغمبران و مؤمنان است. «بَأْسُنَا»: عذاب ما (نگا: انعام / ، اعراف / ، ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۱۱ - ۱۰۳، سوره يوسف
- اشاره اى به دلالت جمله : ((يمرّون عليها)) بر حركت زمين
- توضيحى در مورد نسبى و اضافى بودن ايمان و شرك و امكان اجتماع بعض مراتب آن دوباهم
- اعلام راه : ((هذه سبيلى )) بيان راه : ((ادعوا الى الله على بصيرة )) دعوت كنندگان :رسول الله(صلى الله عليه و آله ) و پيروان او
- تطبيق دعوت پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) با دعوت پيامبران پيش از آن حضرت
- معناى آيه : ((حتى اذا استياءس الرّسل و ظنّوا انّهم قد كذبوا..))
- بحث روايتى
- رواياتى در معناى جمله ! ((ما يؤ من اكثرهم بالله الّا و هم مشركون ))
- دو روايت در بيان اينكه مراد از: ((من اتّبعنى )) در آيه :((قل هذه سبيلى ...)) على (عليه السلام ) است
- چند روايت در معناى آيه : ((حتى اذا استياءسالرّسل ...))
نکات آیه
۱- پیامبران پیشین براى گرایش دادن مردم به توحید تلاشى پى گیر داشتند و مدتى مدید به هدایت آنان همّت مى گماشتند. (حتّى إذا استیئس الرسل و ظنوا أنهم قد کذبوا) «حتى» غایت براى جمله اى محذوف است و تقدیر کلام با توجه به آیه قبل و نیز آیه مورد بحث مى تواند این گونه باشد: آن پیامبرانى که به سوى امتهاى پیشین فرستادیم، مردم خویش را دعوت کردند ; ولى آنان نپذیرفتند. ایشان را به آمدن عذاب هشدار دادند، دست برنداشتند تا اینکه ... . روشن است که ناامید شدن پیامبران در مدت کوتاه تحقق نمى یابد و بدون تلاش نیز مأیوس شدن وجه صحیحى ندارد. از این رو «حتّى إذا استیئس الرسل» حاکى از تلاش پى گیر در مدت طولانى است.
۲- عموم مردم با پیامبران مخالفت مى کردند و از پذیرش دعوت ایشان سرباز مى زدند. (حتّى إذا استیئس الرسل) چنان چه عده بسیارى از مردم ایمان مى آوردند ، پیامبران مأیوس نمى شدند. بنابراین «استیئس الرسل» حاکى است که همه و یا اکثر مردم از پذیرش دعوت پیامبران امتناع مى کردند. جمله «فنجى من نشاء» دلالت بر آن دارد که برخى ایمان آورده بودند.
۳- اصرار کفرپیشگان بر تکذیب پیامبران و عناد و لجاجت آنان ، موجب یأس پیامبران از موفقیّت خویش و ایمان آوردن قومشان (حتّى إذا استیئس الرسل) متعلق «استیئس» ایمان آوردن مردم و موفقیت پیامبران است.
۴- پیامبران ، کفرپیشگان امت خویش را به نزول عذابهاى الهى هشدار مى دادند. (و ظنوا أنهم قد کذبوا) ضمیرهاى جمع در جمله «ظنوا ...» به «الذین» در آیه قبل برمى گردد.
۵- مهلت دادن به امتهاى کفرپیشه و تکذیب گر و تأخیر در نزول عذاب بر ایشان ، از سنتهاى خداوند است. (حتّى إذا استیئس الرسل و ظنوا أنهم قد کذبوا) از آن جا که تأخیر عذاب براى همه امتها و تکذیب کنندگان تمامى پیامبران بوده - زیرا «رسل» جمع و داراى الف و لام مى باشد و شامل همه رسولان است - استفاده مى شود که: مهلت دادن به تکذیب گران و تعجیل نکردن در عذاب آنان، شیوه اى مستمر و از سنتهاى خداوند است.
۶- تأخیر عذاب کفرپیشگان تکذیب گر ، موجب اطمینان آنان بر دروغ بودن آن مى شد. (و ظنوا أنهم قد کذبوا) «کِذب» به معناى دروغ گفتن است و «کُذبوا» ; یعنى، به آنان دروغ گفته شد. جمله «فنجّى من نشاء» و «لایردّ بأسنا» مى رساند که از مصادیق آنچه کافران دروغش مى پنداشتند، نزول عذاب بوده است. قابل ذکر است که حرف «قد» در «قد کذبوا» - که براى تأکید و تحقیق است - مى رساند که «ظنّوا» به معناى اطمینان پیدا کردند، است.
۷- خداوند ، یارى کننده پیامبران خویش و سرکوب کننده مخالفان ایشان (حتّى إذا استیئس الرسل ... جاءهم نصرنا)
۸- نزول عذاب بر تکذیب کنندگان انبیا ، نمودى از امدادهاى خداوند به پیامبران خویش (جاءهم نصرنا فنجى من نشاء) مراد از یارى خدا (جاءهم نصرنا) به قرینه «فنجى من نشاء ...» نزول عذاب است. بنابراین تعبیر کردن از نزول عذاب به آمدن یارى ، حکایت از برداشت فوق دارد.
۹- ناامیدى پیامبران از هدایت یافتن مردم ، شرط نزول عذاب الهى بر امتهاى آنان بود. (حتّى إذا استیئس الرسل ... جاءهم نصرنا فنجى من نشاء)
۱۰- از میان رفتن لیاقت و قابلیت مردم براى هدایت ، شروط نزول عذاب الهى بر آنان است. (حتّى إذا استیئس الرسل ... جاءهم نصرنا)
۱۱- خداوند ، پیامبران و پیروان ایشان را از عذابهاى استیصال نجات مى بخشید. (جاءهم نصرنا فنجى من نشاء) «نجى» ماضى مجهول و «من» نایب فاعل آن است. مفعول «نشاء» کلمه اى مانند «نجاته» است که از «نجى» استفاده مى شود. بنابراین «فنجى من نشاء» ; یعنى، پس نجات داده شد آنکه ما نجات یافتنش را مى خواستیم. از مصداقهاى مورد نظر براى «من نشاء» پیامبران و پیروان ایشان است.
۱۲- خداوند ، تقواپیشگان و درستکاران را از عذابهاى استیصال نجات مى بخشد. (فنجى من نشاء) از مصادیق مورد نظر براى «من نشاء» علاوه بر پیامبران ، تقواپیشگان و درستکاران است. آیه قبل (أفلم یسیروا ... و لدار الأخرة خیر للذین اتقوا) و ذیل آیه مورد بحث (و لایردّ بأسنا عن القوم المجرمین) قرینه بر این معناست.
۱۳- گنه کاران مجرم ، پس از نزول عذاب الهى ، راهى براى نجات خویش نخواهند یافت. (و لایردّ بأسنا عن القوم المجرمین) «بأس» به معناى عذاب است. «ردّْ» (مصدر لایردّ) به معناى بازگرداندن مى باشد.
۱۴- مشیّتهاى الهى نافذ و غیر قابل تخلف است. (فنجى من نشاء)
۱۵- مشیّتهاى الهى قانونمند است. (فنجى من نشاء و لایردّ بأسنا عن القوم المجرمین) خداوند پس از آنکه نجات افرادى را به مشیّت خویش وابسته دانست (فنجى من نشاء) با جمله «و لایردّ بأسنا ...» بیان کرد که مجرمان به عذاب گرفتار مى شوند تا به این نکته اشاره کند که مشیّت الهى بى دلیل نبوده و قانونمند است.
۱۶- تکذیب پیامبران الهى ، جرم و گناه است و تکذیب کنندگان مجرم و گنهکارند. (و لایردّ بأسنا عن القوم المجرمین)
۱۷- گنهکاران و تکذیب کنندگان پیامبر(ص) در خطر گرفتار آمدن به عذابهاى دنیوى اند. (و لایردّ بأسنا عن القوم المجرمین)
روایات و احادیث
۱۸- «قال المأمون:... یا أباالحسن(ع) فاخبرنى عن قول الله عزوجل: «حتّى إذا استیأس الرسل و ظنّوا أنّهم قد کذبوا جائهم نصرنا» قال الرضا(ع) یقول الله عزوجل: «حتى إذا استیأس الرسل» من قومهم و ظنّ قومهم أن الرسل قد کذبوا جاء الرسل نصرنا... ;[۱] مأمون [به امام رضا(ع)] گفت: اى اباالحسن! پس مرا خبر ده از سخن خداوند عزوجل: «حتّى إذا استیأس الرسل و ظنّوا أنهم قد کذبوا جائهم نصرنا» امام رضا(ع) فرمود: خداوند مى فرماید: تا آن گاه که رسولان از قوم خود ناامید شدند و قومشان گمان کردند رسولان دروغ گفته اند، یارى ما براى پیامبران رسید ...».
موضوعات مرتبط
- اکثریت: عصیان اکثریت ۲
- امتها: شرایط عذاب امتها ۹; مهلت به امتها ى کافر ۵
- انبیا: آثار دشمنى با انبیا ۳; آثار یأس انبیا ۹; اصرار مکذبان انبیا ۳; امداد به انبیا ۸; تبلیغ انبیا ۱; دشمنى مکذبان انبیا ۳; دعوتهاى انبیا ۱; سرکوبى مخالفان انبیا ۷; عذاب مکذبان انبیا ۸; عوامل یأس انبیا ۳; گناه تکذیب انبیا ۱۶; لجاجت مکذبان انبیا ۳; مخالفان انبیا ۲; نجات انبیا ۱۱; نجات پیروان انبیا ۱۱; هدایتگرى انبیا ۱; هشدارهاى انبیا ۴; هماهنگى انبیا ۴; یاور انبیا ۷; یأس از ایمان اقوام انبیا ۱۸; یأس از مکذبان انبیا ۳; یأس انبیا ۱۸
- توحید: اهمیت دعوت به توحید ۱ جرایم: موارد جرم ۱۶
- خدا: امدادهاى خدا ۷; حتمیت مشیت خدا ۱۴; سنتهاى خدا ۵; قانونمندى مشیت خدا ۱۵; نجات بخشى خدا ۱۱، ۱۲; نشانه هاى امدادهاى خدا ۸
- سنتهاى خدا: سنت مهلت ۵
- صالحان: نجات صالحان ۱۲
- عذاب: اهل عذاب ۱۷; شرایط نزول عذاب ۱۰; عوامل تکذیب عذاب ۶; مهلت در عذاب ۵; نجات از عذاب ۱۳; نجات از عذاب استیصال ۱۱، ۱۲
- عصیان: عصیان از انبیا ۲
- کافران: انذار کافران ۴; بینش کافران ۶; تأخیر عذاب کافران ۶; عذاب کافران ۴; یأس از ایمان کافران ۹
- کفر: آثار اصرار بر کفر ۳
- گناه: موارد گناه ۱۶ گناهکاران: ۱۶ حتمیت عذاب گناهکاران ۱۳; عذاب دنیوى گناهکاران ۱۷
- متقین: نجات متقین ۱۲
- مجرمان: ۱۶
- محمد(ص): عذاب دنیوى مکذبان محمد(ص) ۱۷
- هدایت: آثار هدایت ناپذیرى ۱۰
منابع
- ↑ عیون اخبارالرضا، ج ۱، ص ۲۰۲، ح ۱ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۴۷۹، ح ۲۵۱.