هود ٣١: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
(افزودن سال نزول)
خط ۱۶: خط ۱۶:
|-|معزی=و نمی‌گویم به شما که نزد من است گنجهای خدا و ندانم ناپیدا را و نگویم که منم فرشته و نمی‌گویم بدانان که به خواری نگرد دیدگان شما هرگز ندهد خدا بدیشان خیری خدا داناتر است بدانچه در دلهای آنان است که می‌باشم در آن هنگام از ستمکاران‌
|-|معزی=و نمی‌گویم به شما که نزد من است گنجهای خدا و ندانم ناپیدا را و نگویم که منم فرشته و نمی‌گویم بدانان که به خواری نگرد دیدگان شما هرگز ندهد خدا بدیشان خیری خدا داناتر است بدانچه در دلهای آنان است که می‌باشم در آن هنگام از ستمکاران‌
|-|</tabber><br />
|-|</tabber><br />
{{آيه | سوره = سوره هود | نزول = | نام = [[شماره آیه در سوره::31|٣١]] | قبلی = هود ٣٠ | بعدی = هود ٣٢  | کلمه = [[تعداد کلمات::35|٣٥]] | حرف =  }}
{{آيه | سوره = سوره هود | نزول = [[نازل شده در سال::9|٩ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::31|٣١]] | قبلی = هود ٣٠ | بعدی = هود ٣٢  | کلمه = [[تعداد کلمات::35|٣٥]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
«وَ لآ أَعْلَمُ الْغَیْبَ»: عطف بر (عِندِی خَزآئِنُ اللهِ) است و تکرار (لا) برای تأکید نفی است. «تَزْدَرِی»: حقیر می‌بینند. خوار و پست می‌بینند. از باب افتعال و از ماده (زری) است. «خَیْراً»: خوبی. نیکی. مراد خوشبختی دنیا و آخرت است که در برابر داشتن ایمان به مؤمنان وعده داده شده است (نگا: یونس /  و ، زمر / ، نور / ).
«وَ لآ أَعْلَمُ الْغَیْبَ»: عطف بر (عِندِی خَزآئِنُ اللهِ) است و تکرار (لا) برای تأکید نفی است. «تَزْدَرِی»: حقیر می‌بینند. خوار و پست می‌بینند. از باب افتعال و از ماده (زری) است. «خَیْراً»: خوبی. نیکی. مراد خوشبختی دنیا و آخرت است که در برابر داشتن ایمان به مؤمنان وعده داده شده است (نگا: یونس /  و ، زمر / ، نور / ).

نسخهٔ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۵۲


ترجمه

من هرگز به شما نمی‌گویم خزائن الهی نزد من است! و غیب هم نمی‌دانم! و نمی‌گویم من فرشته‌ام! و (نیز) نمی‌گویم کسانی که در نظر شما خوار می‌آیند، خداوند خیری به آنها نخواهد داد؛ خدا از دل آنان آگاهتر است! (با این حال، اگر آنها را برانم،) در این صورت از ستمکاران خواهم بود!»

|و به شما نمى‌گويم خزاين الهى نزد من است، و غيب هم نمى‌دانم و نمى‌گويم من فرشته‌ام، و در باره‌ى كسانى كه در چشم شما خوار مى‌آيند، [مثل شما] نمى‌گويم كه خدا هرگز خيرشان نخواهد داد. خدا به آنچه در ضمير آنهاست آگاه‌تر است. [پس اگر طردشان كنم‌] من در آن ص
«و به شما نمى‌گويم كه گنجينه‌هاى خدا پيش من است، و غيب نمى‌دانم، و نمى‌گويم كه من فرشته‌ام، و در باره كسانى كه ديدگان شما به خوارى در آنان مى‌نگرد، نمى‌گويم خدا هرگز خيرشان نمى‌دهد. خدا به آنچه در دل آنان است آگاه‌تر است. [اگر جز اين بگويم‌] من در آن صورت از ستمكاران خواهم بود.»
من شما را نمی‌گویم که خزائن خدا نزد من است و نه مدعیم که از علم غیب حق آگاهم و نه دعوی کنم که فرشته آسمانم و هرگز مؤمنان پاکی را که به چشم شما خوارند نخواهم گفت که خدا آنها را هیچ خیری نرساند، که خدا بر دلهای با اخلاص آنها داناتر است که (آنها را عزیز و گرامی داشته و) اگر من آنها را خوار شمارم از ستمکاران عالم به شمار باشم.
و من به شما نمی گویم که گنجینه های [عنایات و الطاف] خدا نزد من است [تا به طور مستقل بتوانم حاجات شما را برآورم و هر تصرفی را که مایل باشم در آسمان ها و زمین بنمایم]، و ادعا نمی کنم که غیب هم می دانم، و نمی گویم که من فرشته ام و درباره آنان که چشمانتان فرومایه و خوارشان می نگرد، نمی گویم که خدا هرگز خیری به آنان نخواهد داد؛ خدا به آنچه در دل آنان است آگاه تر است؛ اگر چنین گویم از ستمکاران خواهم بود.
به شما نمى‌گويم كه خزاين خدا در نزد من است. و علم غيب هم نمى‌دانم. و نمى‌گويم كه فرشته هستم. و نمى‌گويم كه خدا به آنان كه شما به حقارت در آنها مى‌نگريد خير خود را عطا نكند. خدا به آنچه در دلهاى آنهاست آگاه‌تر است. اگر چنين كنم، از ستمكاران خواهم بود.
و به شما نمی‌گویم که خزاین الهی نزد من است، و غیب نیز نمی‌دانم، و نمی‌گویم که فرشته‌ام، و به کسانی که در چشمان شما خوار می‌آیند، نمی‌گویم که خداوند هرگز خیری به آنان نخواهد داد، خداوند به ما فی‌الضمیر آنان داناتر است، اگر چنین کنم از ستمکاران خواهم بود
و به شما نمى‌گويم كه گنجهاى خدا نزد من است و من غيب نمى‌دانم و نمى‌گويم من فرشته‌ام و در باره كسانى كه چشمهاى شما آنان را خوار مى‌نگرد نمى‌گويم كه خداوند هرگز به آنان نيكيى نمى‌دهد- خدا به آنچه در دلهاى ايشان است داناتر است- كه آنگاه از ستمكاران باشم.
من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های (رزق و روزی) خدا در دست من است (و هرگونه که بخواهم در آن تصرّف می‌کنم و کسانی را که از من پیروی کنند، ثروتمند می‌سازم) و به شما نمی‌گویم که من غیب می‌دانم (و آگاه از علم خدا می‌باشم و از چیزهائی باخبرم که دیگران از آنها بی‌خبرند) و من نمی‌گویم که من فرشته‌ام. و من (هرگز برای خوشایند شما) نمی‌گویم آنان که در نظر شما خوار می‌آیند، خداوند هیچ گونه خوبی و نیکی بهره‌ی ایشان نمی‌سازد (و اجر و پاداش فراوان و قابل توجّهی بدانان عطاء نمی‌کند. من جز ایمان و صداقت از آنان نمی‌بینم و من مأمور به ظاهرم) و خدا از چیزهائی که در اندرون دارند آگاه‌تر (از هر کسی) است. (اگر آنچه شما دوست دارید بگویم و بکنم،) در این صورت من از زمره‌ی ستمکاران (به خود و به دیگران) خواهم بود.
« و برای شما نمی‌گویم گنجینه‌های خدا نزد من است و نه غیب می‌دانم و (نیز) نمی‌گویم (که‌) من همانا فرشته‌ام، و درباره‌ی کسانی که دیدگان شما به خواری و نقصان در آنان می‌نگرد، نمی‌گویم خدا هرگز خیرشان نمی‌دهد. خدا به آنچه در جان‌های آنان است دانا‌تر است. (اگر جز این بگویم) من در این هنگام(و هنگامه)‌، بی‌گمان از ستمکاران خواهم بود.»
و نمی‌گویم به شما که نزد من است گنجهای خدا و ندانم ناپیدا را و نگویم که منم فرشته و نمی‌گویم بدانان که به خواری نگرد دیدگان شما هرگز ندهد خدا بدیشان خیری خدا داناتر است بدانچه در دلهای آنان است که می‌باشم در آن هنگام از ستمکاران‌


هود ٣٠ آیه ٣١ هود ٣٢
سوره : سوره هود
نزول : ٩ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«وَ لآ أَعْلَمُ الْغَیْبَ»: عطف بر (عِندِی خَزآئِنُ اللهِ) است و تکرار (لا) برای تأکید نفی است. «تَزْدَرِی»: حقیر می‌بینند. خوار و پست می‌بینند. از باب افتعال و از ماده (زری) است. «خَیْراً»: خوبی. نیکی. مراد خوشبختی دنیا و آخرت است که در برابر داشتن ایمان به مؤمنان وعده داده شده است (نگا: یونس / و ، زمر / ، نور / ).


تفسیر

نکات آیه

۱- نوح(ع) ، نه گنجینه هاى هستى را در اختیار داشت ، نه غیب مى دانست و نه از فرشتگان بود. (لاأقول لکم عندى خزائن الله ... و لاأقول إنى ملک)

۲- اشراف و سران قوم نوح ، او را به دلیل ملک نبودن و دسترسى نداشتن به گنجینه هاى هستى و نداشتن علم غیب ، لایق مقام پیامبرى نمى دانستند. (و لا أقول لکم عندى خزائن الله ... و لا أقول إنى ملک) به نظر مى رسد جمله هاى «لا أقول لکم ...» ناظر به «ما نرى لکم علینا من فضل» باشد و لذا اشاره به انتظارات نابه جاى قوم نوح ، از مدعیان نبوت دارد.

۳- در اختیار داشتن همه نعمتهاى الهى و توان دسترسى به گنجینه هاى هستى و دانستن غیب ، از لوازم و شرایط پیامبرى نیست. (و لاأقول لکم عندى خزائن الله و لاأعلم الغیب)

۴- فرشته بودن ، از شرایط احراز مقام نبوت و پیامبرى نیست. (و لاأقول إنى ملک)

۵- بشر ، شایسته دستیابى به مقام رسالت و پیامبرى است. (و لاأقول إنى ملک)

۶- هر نعمت و موهبتى در جهان هستى ، داراى مخزن و گنجینه اى خاص است. (خزائن الله) برداشت فوق ، از جمع آوردن کلمه «خزائن» به دست آمده است.

۷- نعمتهاى هستى و گنجینه هاى آن ، به تمامى از آنِ خدا و در اختیار اوست. (خزائن الله)

۸- نعمتهاى الهى در جهان هستى ، گرانبها و ارجمند است. (خزائن الله) خزائن (جمع خِزانه) به معناى گنجینه هاست. استفاده از کلمه گنجینه براى جایگاه نعمتها و موهبتهاى هستى ، براى رساندن این معناست که: نعمتها و موهبتهاى هستى پر ارج و گرانبهاست; زیرا معمولاً اشیاى ذى قیمت را در گنجینه نگهدارى مى کنند.

۹- تهى دستان و مستضعفان جامعه ، در نظر ظاهر بین اشراف قوم نوح ، مردمى پست و حقیر (و لاأقول للذین تزدرى أعینکم لن یؤتیهم الله خیراً) إزدراء (مصدر تزدرى) به معناى حقیر شمردن و ناقص و معیوب دانستن است (لسان العرب). مفعول «تزدرى» ضمیر محذوفى است که به «الذین» برمى گردد و مراد از آن، پیروان حضرت نوح مى باشد. یعنى «الذین تزدریهم أعینکم» (آنان که چشمان شما ایشان را حقیر و ناقص و معیوب مى بیند.) اسناد «تزدرى» به «أعینکم» اشاره به ظاهربینى اشراف و سران دارد.

۱۰- سران و اشراف قوم نوح ، محرومان و مستضعفان را ، ناتوان از رسیدن به خیر و نیکى مى پنداشتند. (لاأقول للذین تزدرى أعینکم لن یؤتیهم الله خیراً) جمله «لن یؤتیهم الله خیراً» بیان اندیشه سران و اشراف قوم نوح درباره محرومان و تهى دستان جامعه است. این جمله با توجه به کلمه «لن» حکایت از آن دارد که: اشراف دستیابى محرومان را به خیر و نیکى ، نامحتمل مى دانستند.

۱۱- محروم بودن انسان از مال و منال (مادیات) ، نشانه ناشایستگى او براى دستیابى به خیرهاى معنوى و الهى نیست. (لاأقول للذین تزدرى أعینکم لن یؤتیهم الله خیراً)

۱۲- محور ارزیابى انسانها در مکتب انبیا ، جنبه باطنى و نفسانى آنهاست نه ویژگیهاى ظاهرى و مادى. (و لاأقول للذین تزدرى أعینکم ... الله أعلم بما فى أنفسهم) نوح(ع) در بیان نگرش کافران درباره انسانها، کلمه «أعینکم» رابه کار برد و در بیان بینش خود «أنفسهم» را محور قرارداد تا به این نکته اشاره کند که: انسانهاى غیر الهى در ارزش گذارى، نظر به جنبه هاى مادى و ظاهرى انسان دارند و پیامبران نظر به جان و روان انسانها دوخته اند.

۱۳- خداوند ، اعطاکننده خیر و نیکى به انسانها و رساننده آنان به مقامهاى معنوى است. (لا أقول ... لن یؤتیهم الله خیراً)

۱۴- خداوند ، آگاه به امور نفسانى و جنبه روحانى انسان (الله أعلم بما فى أنفسهم)

۱۵- ظلم و ستم سران و اشراف قوم نوح به محرومان و مستضعفان آن قوم (لاأقول للذین تزدرى أعینکم ... إنى إذًا لمن الظلمین) جمله «إنى إذًا لمن الظالمین» تعریضى است به سران و اشراف قوم نوح که شما با این پندار - که محرومان شایسته خیر نیستند - در حق آنان ستم مى کنید.

۱۶- ناشایست شمردن تهى دستان ، براى کسب خیر و مقامهاى معنوى ، گناه و پندارى است به دور از واقعیت. (لا أقول للذین تزدرى أعینکم ... إنى إذًا لمن الظلمین)

۱۷- سخن نابحق گفتن درباره مردم و نالایق شمردن آنان بدون هیچ دلیل و برهان ، ظلم به آنان است. (لا أقول ... الله أعلم بما فى أنفسهم إنى إذًا لمن الظلمین)

موضوعات مرتبط

  • ارزشها: ملاک ارزشها ۱۱، ۱۲
  • ارزیابى : ارزیابى در ادیان ۱۲; ملاک ارزیابى ۱۱، ۱۲
  • افترا: ظلم افترا ۱۷
  • امکانات مادى: نقش امکانات مادى ۱۱، ۱۲
  • انبیا: بشر بودن انبیا ۴
  • انسان: استعدادهاى انسان ۵
  • برهان: اهمیت برهان ۱۷
  • بینش: بینش غلط ۹، ۱۶
  • خدا: اختصاصات خدا ۷; اختیارات خدا ۷; ارزش نعمتهاى خدا ۸; عطایاى خدا ۱۳; علم غیب خدا ۱۴; نعمتهاى خدا ۶، ۷
  • خیر: منشأ خیر ۱۳
  • ظالمان: ۱۵
  • ظلم: موارد ظلم ۱۷
  • فقرا: فقرا و خیر ۱۰، ۱۱، ۱۶; فقرا و مقامات معنوى ۱۶
  • قوم نوح : اشراف قوم نوح و فقرا ۹، ۱۰; اشراف قوم نوح و نوح(ع) ۲; بینش اشراف قوم نوح ۲، ۹، ۱۰; تاریخ قوم نوح ۱۵; طبقات اجتماعى قوم نوح ۹، ۱۰، ۱۵; ظلم اشراف قوم نوح ۱۵; ظلم به فقراى قوم نوح ۱۵
  • گناه: موارد گناه ۱۶
  • مقامات معنوى: منشأ مقامات معنوى ۱۳
  • معنویات: نشانه هاى برخوردارى از معنویات ۱۱
  • ملائکه: ملائکه و نبوت ۴
  • نبوت: شرایط نبوت ۳، ۴; مقام نبوت ۵; نبوت بشر ۵; نبوت و امکانات مادى ۳; نبوت و علم غیب ۳
  • نعمت: خزاین نعمت ۶; مالک خزاین نعمت ۷; منشأ نعمت ۶، ۷
  • نوح(ع): بشر بودن نوح(ع) ۱; محدوده اختیارات نوح(ع) ۱; محدوده علم نوح(ع) ۱

منابع