المائدة ١١٦: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(افزودن سال نزول) |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
|-|معزی=و هنگامی که گفت خدا ای عیسی بن مریم آیا تو گفتی به مردم که بگیرید من و مادرم را خدایانی جز خداوند گفت منزّهی تو نرسد مرا که گویم آنچه را سزاوار من نیست اگر میگفتمش همانا میدانستیش میدانی آنچه را در نهاد من است و ندانم آنچه را در نهان تو است همانا توئی تو دانای نهانها | |-|معزی=و هنگامی که گفت خدا ای عیسی بن مریم آیا تو گفتی به مردم که بگیرید من و مادرم را خدایانی جز خداوند گفت منزّهی تو نرسد مرا که گویم آنچه را سزاوار من نیست اگر میگفتمش همانا میدانستیش میدانی آنچه را در نهاد من است و ندانم آنچه را در نهان تو است همانا توئی تو دانای نهانها | ||
|-|</tabber><br /> | |-|</tabber><br /> | ||
{{آيه | سوره = سوره المائدة | نزول = | {{آيه | سوره = سوره المائدة | نزول = [[نازل شده در سال::21|٩ هجرت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::116|١١٦]] | قبلی = المائدة ١١٥ | بعدی = المائدة ١١٧ | کلمه = [[تعداد کلمات::49|٤٩]] | حرف = }} | ||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
«مِن دُونِ»: سوای. غیراز. «نَفْس»: ذات. دل و جان. «علاّمُ»: بس آگاه. | «مِن دُونِ»: سوای. غیراز. «نَفْس»: ذات. دل و جان. «علاّمُ»: بس آگاه. |
نسخهٔ ۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۴۲
ترجمه
المائدة ١١٥ | آیه ١١٦ | المائدة ١١٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مِن دُونِ»: سوای. غیراز. «نَفْس»: ذات. دل و جان. «علاّمُ»: بس آگاه.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
يَا أَهْلَ الْکِتَابِ لاَ تَغْلُوا... (۷) لَقَدْ کَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَ... (۴) إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ... (۱۳) وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ وَ مَا... (۲)
وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ... (۱) قَالَ اللَّهُ هٰذَا يَوْمُ يَنْفَعُ... (۵) وَ قَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ... (۴) وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعاً ثُمَ... (۲)
تفسیر
- آيات ۱۲۰ - ۱۱۶ سوره مائده
- مورد استعمال عبارت ((من دون الله )) در قرآن ، و بيان اينكه خداقابل انكار نيست هر چند در تشخيص اسماء و صفات او اشتباه شود و به ظاهر انكار گردد.
- اعتقاد به الوهيت مريم ، مادر عيسى (ع ) در ميان مسيحيان ونقل گفتار صاحب تفسير ((المنار)) در اين باره
- نهايت عبوديت و ادب بندگى در پاسخ حضرت عيسى (ع ) به خداوند
- فقط علم خداى سبحن معتبر است و علم و جهل جز او را بها و اعتبارى نيست
- حقيقت شهادت را فقط خدا دارا است و اوست كه بر هر چيز شهادت عامه و مطلقه دارد ((وانتعلى كل شى ء شهيد))
- نكاتى چند در عبارت : ((ان تعذبهم فانهم عبادك وان تغفرلهم فانك انت العزيز الحكيم))
- صدق صادقين (در قول و در عمل ) در آخرت برايشان سودمند خواهد بود
- فرق رضايت از عمل با رضايت از عامل و اشاره به معناى رضايت پروردگار از بنده وآثار اين رضايت
- (رواياتى در ذيل آيات شريفه : ((ءانت قلت للناس ...)))
- توضيح اينكه در حديث آمده : خداوند با يك حرف از خلق خود محجوب شده و شرحى درمورد اينكه اسم اعظم خداوند از نوع الفاظ نيست
- گفتارى پيرامون معناى ادب
- معناى ادب و بيان اختلاف مفهوم آن با اختلاف مقاصد در جوامع مختلف
- اخلاق وصف روح ، و ادب وصف عمل است و ادب ، ناشى از اخلاق مى باشد و ادب الهى انبياءهياءت زيباى اعمال دينى ايشان است
- اسلام سرتاپاى زندگى را داراى ادب نموده است و آن عبارت است از انجام دادناعمال بر هياءت توحيد
- اثر عمل در پرورش خود و ديگران ، و بيان اينكه مربى بايد بدانچه به ديگران مىآموزد ايمان داشته ، عملش مطابق علمش باشد
- مراد از هدايت انبياء (ع ) توحيد ايشان است و امر به اقتداء به هدايت آنان (فبهديهم اقتده )امر به پيروى آنان است در عمل
- تاءديب الهى انبياء (ع ) از طريق وحى تسديدى و تاءديبى است كه جداى از وحى نبوت وتشريع بوده است
- ادب الهى انبياء (ع ) هم شامل ادب نسبت به خداوند مى شود و همشامل ادب نسبت به مردم (ادب فردى و ادب اجتماعى )
- عدم تكلف و استفاده از طيبات و رزق حلال از آداب انبياء (ع ) بوده است
- ادب آدم و حوا در دعاى خود: ((ربنا اننا ظلمنا انفسنا...)) پس از آنكه نهى ارشادى ازخوردن درخت را مخالفت كردند
- ادب نوح (ع ) در گفتگويش با خداى تعالى در داستان دعوت فرزندش
- ادب ابراهيم (ع ) در احتجاج با قوم خود و در دعا و درخواست هايش از خداوند
- مقام رفيع حضرت ابراهيم (ع ) و جايگاه والاى او نزد تمام اديان توحيدى
- درخواست حضرت ابراهيم (ع ) از خداوند در خصوص سرزمين مقدس مكه
- دعاى ديگرى از حضرت ابراهيم (ع ) و توجه بر ادبى كه در آن رعايت شده است
- ادب اسماعيل (ع ) نسبت به خداوند تعالى
- ادب يعقوب (ع ) در كلامش كه گفت : ((انما اشكو بثى و حزنى الى الله ...))
- ادب در دعاى يوسف صديق (ع ) به هنگامى كه همسر عزيز مصر او را تهديد كرد و در كلاماو پس از ديدار پدر
- ادب يوسف (ع ) در دعاى ديگرش در زمانى كه خود عزيز مصر شده بود
- ادب موسى (ع ) در دعاهايش و بيان اينكه اعتراف آنجناب (رب انى ظلمت نفسى ) اعتراف بهگناه نيست
- دعاى موسى عليه السلام در اولين روز بعثت خود
- نفرين موسى و هارون درباره فرعون و فرعونيان
- فرق بين دعا و نفرين و بيان آدابى كه موسى (ع ) در نفرين خود به فرعون وفرعونيان رعايت نموده است
- توجه به ادب جميلى كه حضرت موسى (ع ) در كلام خود بكار برده است
- ادب در دعا وثناى حضرت شعيب ، داوود و سليمان (ع )
- ادب در دعاى يونس (ع ) در شكم ماهى
- دعاى ايوب و زكريا (ع )
- وجوه لطيفى از ادب عبوديت عيسى (ع ) در مقام دعا براىنزول مائده و در مقام تبرئه خود از شرك ورزيدن نصارا
- دعائى كه ادب بندگى پيامبر اسلام (ص ) و مؤ منين به آن حضرت را نشان مى دهد
- يكى از آداب انبياء (ع ) ادبى بود كه در گفتگوى با قوم خود از طرف پروردگار خودآن را رعايت مى كردند
- مقايسه طرز گفتار و رفتار طواغيت همچون فرعون و نمرود، با رفتار و گفتا انبياء (ع )
- ادب ديگر انبياء (ع )، ادبى است كه در معاشرت و گفتگو با مردم و در برابر مكذبين ومعاندين مراعات مى نمودند
- خود را از مردم شمردن و متناسب با ميزان عقل مردم سخن گفتن ، از آداب انبياء (ع ) است
- در باطل و در حقى كه آميخته با باطل است ادب نيست
- نفى امتيازهاى مادى و طبقاتى و بزرگداشت اهل علم و تقوا، از جمله آداب انبياء (ع ) است
- (شامل يكصدوهشتاد و سه روايت راجع به اوصاف ،احوال و و سنن پيامبر گرامى اسلام (ص ))
- سيره پيامبر اكرم (ص ) از زبان مبارك امام حسين (ع )
- شرح و تفسير كلمات و جملات روايت مشهورى كه درباره جسمى واحوال روحى پيامبر اكرم (ص ) نقل شده است
- روايات ديگرى در درباره سيره عملى رسول اكرم (ص )
- عبادت پيامبر اكرم (ص ) از ساده روايات
- سخاوت حضرت (ص ) و توجه ايشان به امر نيازمندان
- رواياتى درباره پاره اى از سنن و آداب رسول الله (ص ) در معاشرت با مردم
- از جمله سنن و آداب آن حضرت در امر نظافت و نزاهت
- آداب آن جناب در سفر
- رواياتى درباره آداب حضرتش در پوشاك و متعلقات آن
- آداب آن حضرت در خوردنيها و آشاميدنى ها
- آداب آن جناب در وضو ساختن و غسل نمودن
- از جمله آداب حضرتش در نماز و ملحقات آن
- روزه گرفتن آن حضرت
- جمله اى از آداب آن جناب در قرائت قرآن و دعا
- گفتارى پيرامون بندگى و بنده دارى
- اعتبار عبوديت براى خداى سبحان
- سلطنت حقيقى و مالكيت واقعى پروردگار منشاء وجوب انقياد موجودات در برابر اراده اواست
- برده گيرى و اسباب آن
- سير تاريخى برده گيرى
- لغو دو سبب از اسباب بردگى (سلطه و قلدرى ولايت پدر و شوهر) در اسلام
- برده گيرى اسراى جنگى در جنگ مسلمين با كفار، در اسلام پذيرفته شده است
- راه برده گيرى در اسلام
- رفتار و سيره اسلام درباره غلامان و كنيزان و عنايت بسيار به آزاد گشتن بردگان
- سير برده گيرى در تاريخ
- انديشه الغاى بردگى تا چه اندازه صحيح بوده است
- لازمه زندگى اجتماعى ، محدوديت آزادى هاى فردى است
- ميزان محدوديت آزادى در اجتماع ؟ و بيان صحت نظر و روش اسلام درباره برده گيرى وانطباق آن با عقل و فطرت
- داستان بر انداختن برده گيرى به كجا انجاميد؟
- ادامه برده گيرى در قرن حاضر به شكلى جديد (همان آتش و همان كاسه )
- برده گيرى قرن بيستم توسط كشورهاى متمدن !
- روش اسلام درباره بردگى حكيمانه ترين روش است
- بررسى اين سخن كه منشاء انديشه الغاء بردگى ، تساوى حقوق افراد بشر بوده است
- وجه علوم تشريع تملك مال براى بردگان و موقت كردن بردگى در اسلام
- گفتارى چند در پيرامون عفو و مجازات
- لزوم وجود سنخيت بين عمل و كيفر و پاداش
- كيفر دادن در مقابل جرائم نشان دهنده يك نوع بردگى است
- عفو و بخشش ، حد مشروعيت آن و اسبابى كه براى مغفرت در قرآن آمده است : (تو به وشفاعت )
- مراتب عفو كه مترتب است بر مراتب گناه
- انواع امر و نهى : جزائى اخلاقى
نکات آیه
۱- خداوند در قیامت و در حضور پیامبران از مسیح (ع) خواهد پرسید که آیا وى مردمان را به پرستش خویش و مادرش مریم فراخوانده است؟ (و اذ قال اللّه یعیسى ابن مریم ءانت قلت للناس اتخذونى و امى الهین) با توجه به آیات بعد همانند «قال اللّه هذا یوم ...» آیه ۱۱۹ و توجه به این حقیقت که در زمان حضور مسیح (ع) در میان امت خویش کسى معتقد به الوهیت وى و مریم (ع) نبوده است، معلوم مى شود این پرسش و پاسخ در قیامت اتفاق خواهد افتاد. گفتنى است که تعبیر از آینده با فعل ماضى (قال) براى رساندن تحقق قطعى آن صحنه است.
۲- خدا در قیامت پیامبران خویش را از چگونگى شکل گیرى گرایشهاى باطل امتها مورد پرسش قرار مى دهد. (و اذ قال اللّه یعیسى ابن مریم ءانت قلت للناس)
۳- مسیح (ع) و مادرش مریم خدایانى همتاى خداوند جهان در پندار گروهى از مسیحیان (ءانت قلت للناس اتخذونى و امى الهین من دون اللّه)
۴- شرک در الوهیت و عبادت، در حقیقت انکار خداوند است. (اتخذونى و امى الهین من دون اللّه)
۵- پرستش مسیح (ع) و مادرش مریم و اعتقاد به الوهیت آنها، خواسته حضرت عیسى (ع)، در پندار باطل مسیحیان* (ءانت قلت للناس اتخذونى و امى الهین)
۶- الوهیت مقامى ناسازگار با زاده شدن و زاییدن (اتخذونى و امى الهین)
۷- خداوند منزه از هرگونه شریک در الوهیت و فراتر از داشتن همتایى شایسته پرستش (قال سبحنک)
۸- عیسى (ع) خود معتقد و معترف به تنزیه خداوند از داشتن هرگونه شریکى شایسته الوهیت و پرستش (قال سبحنک)
۹- عیسى (ع) در قیامت منکر ادعاى گزاف الوهیت براى خود و مادرش مریم (ما یکون لى ان اقول ما لیس لى بحق)
۱۰- عیسى (ع) شخصیتى بدور از ادعاى گزاف آمیز درباره خویش و مادرش مریم (ما یکون لى ان اقول ما لیس لى بحق)
۱۱- پیامبران الهى منزه از دعوت به پرستش خود و خدا خواندن خویش (ما یکون لى ان اقول ما لیس لى بحق)
۱۲- هیچکس حتى مسیح (ع) و مادرش مریم شایسته همتایى با خداوند نخواهد بود. (ما یکون لى ان اقول ما لیس لى بحق)
۱۳- اعتراف عیسى (ع) به شایسته نبودن خویش و مادرش مریم براى خدایى، دلیل واهى بودن عقیده مسیحیان به الوهیت آنان (ما یکون لى ان اقول ما لیس لى بحق)
۱۴- عیسى (ع) بدور از اندیشه همتایى با خداوند (ما یکون لى ان اقول ما لیس لى بحق ... تعلم ما فى نفسى) جمله «ما یکون لى ان اقول ...» بیان این جهت است که عیسى (ع) هرگز چیزى را که سزاوار وى نیست اظهار نداشته و جمله «تعلم ما فى نفسى» اشاره به این دارد که در اندیشه و افکار وى نیز چنین چیزى یعنى شایستگى الوهیت و همتایى با خداوند، خطور نکرده است.
۱۵- خداوند آگاه به گفته ها و اندیشه هاى آدمیان و تمامى حالات و صفات نفسانى ایشان (ان کنت قلته فقد علمته تعلم ما فى نفسى)
۱۶- آگاه نبودن خداوند به ادعاى الوهیت عیسى (ع) على رغم آگاهى مطلق او دلیل روشن بر نبود چنین ادعایى در گفته هاى عیسى (ع) (ان کنت قلته فقد علمته تعلم ما فى نفسى)
۱۷- مسیح (ع) آگاه و معتقد به احاطه علمى خداوند بر وى و تمامى اندیشه ها و صفات نفسانى او (تعلم ما فى نفسى)
۱۸- انسانها و حتى پیامبرانى همانند مسیح (ع) ناآگاه به آنچه خداوند در درون ذات خویش دارد. (تعلم ما فى نفسى و لا اعلم ما فى نفسک)
۱۹- توجه به محدودیت دانش پیامبران (ع) بازدارنده آدمى از باور به الوهیت آنان (و لا اعلم ما فى نفسک)
۲۰- دانایى خداوند به درون عیسى (ع) و بى خبرى عیسى (ع) از درون خداوند، دلیل نفى الوهیت عیسى (ع) و حصر آن به خداوند. (سبحنک ... تعلم ما فى نفسى و لا اعلم ما فى نفسک انک انت علّم الغیوب) جمله «سبحنک ما یکون لى ..»، بیانگر یگانگى خداوند و نفى الوهیت از عیسى (ع) است و جمله «تعلم ما فى نفسى و لا اعلم ...» که حاکى از محدودیت علمى عیسى (ع) و علم مطلق خداوند است، به منزله دلیل آن مى باشد.
۲۱- تنها خداوند داراى آگاهى گسترده و دقیق به تمامى غیبها و اسرارها (انک انت علّم الغیوب)
۲۲- دانایى گسترده و دقیق به درون انسانها، تنها از آن خداست. (تعلم ما فى نفسى ... انک انت علّم الغیوب)
۲۳- درون و ذات مردمان و اندیشه هاى ابراز نشده ایشان از جمله امور غیبى (تعلم ما فى نفسى ... انک انت علّم الغیوب)
۲۴- دانایى مطلق به تمامى حقایق جهان، ملاک الوهیت (تعلم ما فى نفسى و لا اعلم ما فى نفسک انک انت علّم الغیوب)
موضوعات مرتبط
- آفرینش: علم به آفرینش ۲۴
- اسماء و صفات: صفات جلال ۷
- الوهیت: مقام الوهیت ۶ ; ملاک الوهیت ۶، ۲۴
- امّت: پرسش از گرایش امّت ها ۲
- انبیا: در قیامت ۱ ; پرسش از انبیا ۲ ; دعوت انبیا ۱۱ ; عقیده انبیا ۱۱ ; علم انبیا ۱۸ ; محدوده علم انبیا ۱۸، ۱۹ ; نفى الوهیت انبیا ۱۹
- انسان: جهل انسان ۱۸ ; حالات انسان ۱۵ ; راز انسان ها ۲۲، ۲۳ ; نیت انسان ۱۵
- توحید: ذاتى ۷، ۸، ۱۲، ۱۴ ; توحید عبادى ۷، ۸
- خدا: اختصاصات خدا ۲۰، ۲۱، ۲۲ ; انکار خدا ۴ ; تنزیه خدا ۷، ۸ ; علم به ذات خدا ۲۰ ; علم خدا ۱۶، ۱۷، ۱۸ ; علم غیب خدا ۱۵، ۲۰، ۲۱، ۲۲ ; وحدانیّت خدا ۱۲
- شرک: ذاتى ۴ ; شرک عبادى ۴ ; نفى شرک ۸، ۱۱
- عقیده: باطل ۳، ۵، ۱۳ ; موانع عقیده باطل ۱۹
- علم: اهمیّت علم ۲۴
- عیسى (ع): الوهیت عیسى (ع) ۳، ۵ ; پرسش از عیسى (ع) ۱ ; تنزیه عیسى (ع) ۱۴ ; جهل عیسى (ع) ۲۰ ; حالات عیسى (ع) ۱۷ ; شخصیت عیسى (ع) ۱۰ ; عقیده عیسى (ع) ۸، ۱۰، ۱۳، ۱۴، ۱۶، ۱۷ ; علم عیسى (ع) ۱۷ ; عیسى (ع) در قیامت ۱، ۹ ; نفى الوهیت عیسى (ع) ۹، ۱۳، ۱۶، ۲۰
- غیب: موارد غیب ۲۳
- قیامت: پرسش در قیامت ۱، ۲
- مریم (ع): الوهیت مریم (ع) ۳، ۵ ; نفى الوهیت مریم (ع) ۹، ۱۳
- مسیحیان: عقیده مسیحیان ۳، ۵، ۱۳