المائدة ٧٩: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(افزودن سال نزول) |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
|-|معزی=بودند دست برنمیداشتند از زشتی که میکردند چه زشت است آنچه بودند میکردند | |-|معزی=بودند دست برنمیداشتند از زشتی که میکردند چه زشت است آنچه بودند میکردند | ||
|-|</tabber><br /> | |-|</tabber><br /> | ||
{{آيه | سوره = سوره المائدة | نزول = | {{آيه | سوره = سوره المائدة | نزول = [[نازل شده در سال::19|٧ هجرت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::79|٧٩]] | قبلی = المائدة ٧٨ | بعدی = المائدة ٨٠ | کلمه = [[تعداد کلمات::10|١٠]] | حرف = }} | ||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
«لا یَتَنَاهَوْنَ»: یکدیگر را نصیحت نمینمودند و از منکرات نهی نمیکردند. از منکرات دست نمیکشیدند. | «لا یَتَنَاهَوْنَ»: یکدیگر را نصیحت نمینمودند و از منکرات نهی نمیکردند. از منکرات دست نمیکشیدند. |
نسخهٔ ۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۴۲
ترجمه
المائدة ٧٨ | آیه ٧٩ | المائدة ٨٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لا یَتَنَاهَوْنَ»: یکدیگر را نصیحت نمینمودند و از منکرات نهی نمیکردند. از منکرات دست نمیکشیدند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
لَوْ لاَ يَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ... (۴)
صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ... (۰) کُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ... (۴) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا... (۲)
تفسیر
- آيات ۸۶ - ۶۸، سوره مائده
- نكته درباره جمله : ((لستم على شى ء)) در آيه شريفه :((قل يا اهل الكتاب لستم على شى ء...))
- يهود و نصارا فاقد پايگاهى قابل اعتماد براى اقامه دين هستند
- اسم و لقب هيچ اثرى در سعادت آدمى ندارد و فقط ايمان به خدا و روز جزا وعمل صالح مايه سعادت است
- چون يهود براى خود برترى مى پنداشتند كور و كر شدند (از دين حق و شنيدن پند عاجزگشتند)
- بطلان و نامعقول بودن سخن نصارا كه گفته اند: ((ان الله ثالث ثلثة ))
- چگونگى اعتقاد به تثليث در ميان عوام نصارا
- احتجاج بر نفى الوهيت مسيح (ع ) و نيز نفى الوهيت ما در مسيح (بنابر يكاحتمال در معناى آيه )
- استدلال بروجوب عبادت خداى سبحان و عبادت نكردن هر چه جز او
- نكاتى كه در استدلال و احتجاج فوق در آيه شريفه وجود دارد
- نكته اينكه در جمله : ((مالا يملك لكم ضرا ولا نفعا)) و جملات مشابه آن ((ضر))قبل از ((نفع )) آورده شده است
- معناى علو و بيات جايگاه (غدير) نزد قديم يهود
- غلو اهل كتاب كه از آن نهى شده اند اين بوده كه انبياء و احبار و راهبان خود را تا مقامربوبيت بالا مى برده اند
- اعتقاد به پدرى و پسرى از اقوام بت پرست به مسيحيت راه يافته است
- علت اينكه نصارا نزديك ترين ملت ها به مسلمين از جهت دوستى معرفى شده اند
- وجود علماء و پارسايان بسيار در ميان نصارا و استكبار نور زيدن آنها علت انس بيشترآنان با مسلمين بوده است
- چند روايت در مورد اقوامى كه به شكل خوك و ميمون مسخ شدند
- رواياتى درباره امر به معروف و نهى از منكر و تعليم احكام الهى
- رواياتى در ذيل آيه : ((ذلك بان منهم قسيسين ...)) ونزول آن در شاءن نصاراى حبشه و داستان نجاشى
- قرآن كريم وحدت عدديه را از پروردگار جل وعلا نفى مى كند
- چون خداى تعالى مالك تمامى كمالات و اصيل در هر كمالى است ، اتصاف او به وحدت وكثرت عدديه محال است
- نفى وحدت عددى در سوره توحيد
- وحدت خداوند سبحان در توحيدى كه نصارا معتقدند و حدت عددى است كه قرآن منكر آن است
- (شرح و تفسير سخنانى از اميرالمؤ منين (ع ) درباره توحيد خداى سبحان ، نفى وحدتعددى و نفى حد از ذات اقدس الهى و...)
- شرح كلماتى از خطبه اميرالمؤ منين در نهج البلاغه درباره توحيد و صفات الهى
- خطبه ديگرى از كلام نورانى اميرالمؤ منين (ع ) در نهج البلاغه
- خطبه نورانى ديگرى از نهج البلاغه و شرح آن
- كلام گوهربار ديگرى از مولا اميرالمؤ منين (ع ) در توحيد و صفات خداوند
- خطبه ديگرى از اميرالمؤ منين (ع ) درباره توحيد الهى از كتاب احتجاج طبرسى
- فرمايش رسول خدا (ص ) درباره معناى توحيد بروايت اميرالمؤ منين (ع )
- (درباره اعتقاد به ودت عددى خداوند و رد آن در سخنان امام على (ع ))
نکات آیه
۱- بى اعتنایى گروهى از بنى اسرائیل به وظیفه الهى نهى از منکر و بى تفاوتى آنان در برابر فساد جامعه خویش (کانوا لایتناهون عن منکر فعلوه) «لایتناهون» یعنى همدیگر را باز نمى داشتند و نهى نمى کردند.
۲- رواج فساد و منکرات در بین بنى اسرائیل (کانوا لایتناهون عن منکر فعلوه) استمرار ترک نهى از منکر که از جمله «کانوا لایتناهون» به دست مى آید، حکایت از استمرار و رواج کارهاى ناشایست در بین بنى اسرائیل دارد.
۳- نهى از منکر وظیفه اى ضرورى بر عهده همگان (کانوا لایتناهون عن منکر فعلوه)
۴- ترک نهى از منکر، نمونه اى بارز از تجاوزگرى بنى اسرائیل (و کانوا یعتدون. کانوا لایتناهون) جمله «کانوا لایتناهون» تفسیر جمله «کانوا یعتدون» و یا بیان مصداقى بارز از آن مى باشد.
۵- ترک نهى از منکر و بى اعتنایى به رواج فساد در جامعه موجب گرفتار شدن به لعنت خدا و پیامبران (لعن الذین کفروا ... ذلک بما عصوا و کانوا یعتدون.کانوا لایتناهون)
۶- ترک نهى از منکر عامل روى آورى جوامع به کفرپیشگى (لعن الذین کفروا ... ذلک بماعصوا و کانوا یعتدون.کانوا لایتناهون) در آیه قبل تجاوز و تعدى موجب گرفتار شدن به کفر و لعنت الهى دانسته شد و آیه مورد بحث ترک نهى از منکر را مصداقى بارز براى تعدى و تجاوز شمرده بنابراین ترک نهى از منکر عامل گرایش مردمان به کفر و گرفتار شدن به لعنت الهى است.
۷- بنى اسرائیل مردمانى آلوده به منکرات و گستاخ در برابر منهیات و محرمات دین (کانوا لایتناهون عن منکر فعلوه) بدان احتمال که «لایتناهون» به معناى «لاینتهون» باشد یعنى بنى اسرائیل دست از کار زشت بر نمى داشتند و به نهیبها و هشدارها ترتیب اثر نمى دادند.
۸- ترک نهى از منکر از اعمال زشت و ناپسند گروهى از بنى اسرائیل (کانوا لایتناهون ... لبئس ما کانوا یفعلون)
۹- ترک نهى از منکر عملى زشت و ناپسند (کانوا لایتناهون ... لبئس ما کانوا یفعلون)
روایات و احادیث
۱۰- لعن شدن گروهى از بنى اسرائیل به سبب تأثیرناپذیرى آنان در برابر نهى از منکر و نیز گروه ناهى از منکر به سبب همنشینى با گنهکاران (لعن الذین کفروا من بنى اسرءیل ... کانوا لایتناهون عن منکر فعلوه) از حضرت على (ع) روایت شده: ... و لما وقع التقصیر فى بنى اسرائیل جعل الرجل منهم یرى اخاه على الذنب فینهاه فلاینهى فلایمنعه ذلک من ان یکون اکیله و جلیسه و شربیه حتى ضرب اللّه عزوجل قلوب بعضهم ببعض و نزل فیهم القرآن حیث یقول عزوجل «لعن الذین کفروا من بنى اسرئیل ... کانوا لایتناهون عن منکر فعلوه ... .»[۱]
موضوعات مرتبط
- انبیا: موجبات لعن انبیا ۵
- بنى اسرائیل: و نهى از منکر ۸ ; تجاوز بنى اسرائیل ۴ ; سکوت بنى اسرائیل ۱ ; عصیان بنى اسرائیل ۷ ; عمل ناپسند ۸ ; فساد در بنى اسرائیل ۱، ۲ ; لعن بر بنى اسرائیل ۱۰ ; منکرات در بنى اسرائیل ۲، ۷ ; نهى از منکر در بنى اسرائیل ۱
- خدا: موجبات لعن خدا ۵
- عمل: ناپسند ۹
- فساد: بى توجهى به فساد ۵
- کفر: زمینه کفر ۶
- گناهکاران: همنشینى با گناهکاران ۱۰
- لعن: موجبات لعن ۱۰
- مسؤولیت عمومى:۳
- نهى از منکر: آثار ترک نهى از منکر ۵، ۶ ; اهمیّت نهى از منکر ۱، ۳ ; بیتوجهى به نهى از منکر ۱۰ ; ترک نهى از منکر ۴، ۸، ۹
منابع
- ↑ ثواب الاعمال مترجم، ص ۵۹۷، ح ۳; نورالثقلین، ج ۱، ص ۶۶۰، ح ۳۱۲.