گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۲۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۴۶: خط ۱۴۶:


==توضيح مراد از آيه: «و لولا كلمة سبقت من ربك...»==
==توضيح مراد از آيه: «و لولا كلمة سبقت من ربك...»==
«'''وَ لَوْ لا كلِمَةٌ سبَقَت مِن رَّبِّك لَكانَ لِزَاماً وَ أَجَلٌ مُّسمًّى'''»:
«'''وَ لَوْلا كلِمَةٌ سبَقَت مِن رَّبِّك لَكانَ لِزَاماً وَ أَجَلٌ مُّسمًّى'''»:


مقتضاى سياق سابق اين است كه كلمه ((لزاما(( به معناى ملازمه باشد، چون هر دو، مصدر باب مفاعله ، يعنى ((لازم - يلازم (( است و مراد از مصدر معناى اسم فاعل باشد، كه در اين صورت اسم ((كان (( ضميرى خواهد بود كه به كلمه هلاك بر مى گردد، كه در آيه قبلى قرار داشت ، و جمله ((و اجل مسمى (( عطف بر ((كلمه سبقت (( خواهد بود، و تقدير كلام ((و لو لا كلمه سبقت من ربك و اجل مسمى لكان الهلاك ملازما لهم اذا سرفوا و لم يومنوا بايات ربهم (( مى شود، يعنى اگر قضايى از پروردگارت رانده نشده بود و اجلى معين نگشته بود، هلاك ملازم ايشان بود، چون اسراف ورزيدند و به آيات پروردگار خود ايمان نياوردند.
مقتضاى سياق سابق، اين است كه كلمۀ «لِزَاماً» به معناى ملازمه باشد. چون هر دو، مصدر باب مفاعله، يعنى «لازم - يُلَازِمُ» است و مراد از مصدر معناى اسم فاعل باشد، كه در اين صورت، اسم «كَانَ»، ضميرى خواهد بود كه به كلمه «هلاك» بر مى گردد، كه در آيه قبلى قرار داشت.  


بعضى از مفسرين احتمال داده اند كه كلمه ((لزام (( اسم آلت باشد، مانند حزام و ركاب . بعضى ديگر احتمال داده اند جمع لازم باشد، مانند قيام كه جمع قائم است . ولى نه اسم آلت با سياق خيلى سازگار است و نه جمع .
و جملۀ «وَ أجَلٌ مُسَمّى»، عطف بر كلمه «سَبَقَت» خواهد بود، و تقدير كلام «وَ لَولَا كَلِمَةٌ سَبَقَت مِن رَبِّكَ وَ أجَلٌ مُسَمّى لَكَانَ الهِلَاكُ مُلَازِماً لَهُم إذَا سَرَفُوا وَ لَم يُؤمِنُوا بِآيَاتِ رَبِّهم» مى شود. يعنى اگر قضايى از پروردگارت رانده نشده بود و اجلى معين نگشته بود، هلاك ملازم ايشان بود. چون اسراف ورزيدند و به آيات پروردگار خود ايمان نياوردند.
 
بعضى از مفسران احتمال داده اند كه كلمۀ «لِزَام»، اسم آلت باشد، مانند حزام و ركاب. بعضى ديگر احتمال داده اند جمع «لازم» باشد. مانند «قيام» كه جمع قائم است. ولى نه اسم آلت با سياق خيلى سازگار است و نه جمع.


«'''و لو لا كلمه سبقت من ربك'''» - اين جمله از خداى سبحان در حق بنى اسرائيل و
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۲۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۲۷ </center>
ديگران در چند جاى قرآن مكرر آمده ، مانند ((و لو لا كلمه سبقت من ربك لقضى بينهم (( و نيز مانند ((و لو لا كلمه سبقت من ربك الى اجل مسمى لقضى بينهم (( كه در اين سوره به قيد ((اجل مسمى (( مقيد شده و ما در تفسير دو سوره يونس و هود گفتيم كه مراد از اين ((كلمه (( همان قضايى است كه هنگام هبوط دادن آدم از بهشت به زمين راند و فرمود: ((و لكم فى الارض مستقر و متاع الى حين ((
«'''وَ لَولَا كَلِمَةٌ سَبَقَت مِن رَبِّكَ'''» - اين جمله از خداى سبحان، در حق بنى اسرائيل و ديگران در چند جاى قرآن مكرر آمده. مانند: «وَ لَولَا كَلِمَةٌ سَبَقَت مِن رَبِّكَ لَقُضِىَ بَينَهُم». و نيز مانند: «وَ لَولَا كَلِمَةٌ سَبَقَت مِن رَبِّكَ إلَى أجَلٍ مُسَمّى لَقُضِىَ بَينَهُم»، كه در اين سوره به قيد «أجل مُسَمّى» مقيد شده، و ما در تفسير دو سوره «يونس» و «هود» گفتيم كه مراد از اين «كلمه»، همان قضايى است كه هنگام هبوط دادن آدم از بهشت به زمين راند و فرمود: «وَ لَكُم فِى الأرضِ مُستَقَرٌّ وَ مَتَاعٌ إلَى حِين».
مردم به حكم اين قضاء در برابر اسراف و كفرشان در بين و فاصله استقرارشان در زمين و اجل مسمايشان ايمن از عذاب استيصالند، مگر آنكه رسولى به سويشان بيايد، و قضاى الهى را در بينشان اجراء نمايد، همچنانكه فرمود: ((و لكل امه رسول فاذا جاء رسولهم قضى بينهم بالقسط و هم لا يظلمون ((
 
مردم به حكم اين قضاء در برابر اسراف، و كفرشان در بين و فاصله استقرارشان در زمين و اجل مسمّايشان ايمن از عذاب استيصال اند، مگر آن كه رسولى به سويشان بيايد، و قضاى الهى را در بينشان اجراء نمايد. همچنان كه فرمود: «وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإذَا جَاءَ رَسُولُهُم قُضِىَ بَينَهُم بِالقِسطِ وَ هُم لَا يُظلَمُون».


عذاب استيصالى هم كه دنبال معجزه پيشنهادى مردم در صورت ايمان نياوردن مى آيد، به همين قضايى كه گفتيم بر مى گردد، حال اين امت هم حال ساير امتها است كه به خاطر وعده اى كه در سابق از خداى تعالى گذشته است از عذاب استيصال ايمنند، باقى مى ماند قضاى ميان آنان و پيغمبرشان ، كه در خصوص اين امت اين قضاء تا مدتى تاءخير افتاده ، همچنانكه استفاده آن در ذيل آيه ((و لكل امه رسول (( كه از آيات سوره يونس است گذشت .
عذاب استيصالى هم كه دنبال معجزه پيشنهادى مردم در صورت ايمان نياوردن مى آيد، به همين قضايى كه گفتيم، بر مى گردد. حال اين امت هم، حال ساير امت ها است كه به خاطر وعده اى كه در سابق از خداى تعالى گذشته است، از عذاب استيصال ايمن اند. باقى مى ماند قضاى ميان آنان و پيغمبرشان، كه در خصوص اين امت اين قضاء تا مدتى تأخير افتاده، همچنان كه استفاده آن در ذيل آيه «وَ لِكُلّ أُمَّةٍ رَسُولٌ»، كه از آيات سوره «يونس» است، گذشت.


بعضى از مفسرين احتمال داده اند كه مراد از ((كلمه (( وعده خاصى به اين امت باشد، و آن اين باشد كه در خصوص اين امت عذاب تا روز قيامت تاءخير افتاده باشد، ولى در همانجا كه آيات سوره يونس را تفسير مى كرديم گذشت ، كه اين احتمال خلاف ظاهر آيات است ، بله كلام خداوند متعال دلالت مى كند بر تاءخير عذاب تا مدتى ، چنانچه گذشت .
بعضى از مفسران احتمال داده اند كه مراد از «كلمه»، وعده خاصى به اين امت باشد، و آن، اين باشد كه در خصوص اين امت، عذاب تا روز قيامت تأخير افتاده باشد، ولى در همان جا كه آيات سوره «يونس» را تفسير مى كرديم، گذشت، كه اين احتمال خلاف ظاهر آيات است. بله كلام خداوند متعال دلالت مى كند بر تأخير عذاب تا مدتى، چنانچه گذشت.


نظير اين احتمال در فساد، نظريه جمعى ديگر است كه گفته اند: مراد از ((كلمه ((
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۲۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۲۸ </center>
قضاء عذاب از كفار اهل بدر است ، به وسيله شمشير مسلمين و اجل مسمى مربوط به بقيه كفار مكه است ، ولى فساد اين قول روشن است .
نظير اين احتمال در فساد، نظريه جمعى ديگر است كه گفته اند: مراد از «كلمه»، قضاء عذاب از كفار اهل بدر است، به وسيله شمشير مسلمين و اجل مسمّى مربوط به بقيه كفار مكه است، ولى فساد اين قول روشن است.


«'''و اجل مسمى'''» - در تفسير اول سوره انعام گذشت ، كه اجل مسمى عبارت است از اجلى كه با نامگذاريش آن چنان معين شده كه به هيچ وجه تخلف نمى كند، همچنانكه فرمود: ((ما تسبق من امه اجلها و ما يستاخرون (( ولى بعضى از مفسرين گفته اند: كه مراد از اجل مسمى ، روز قيامت است .  
«'''وَ أجَلٍ مُسَمّى'''» - در تفسير اول سوره «انعام» گذشت، كه «اجل مسمّى» عبارت است از اجلى كه با نامگذاری اش، آن چنان معين شده كه به هيچ وجه تخلف نمى كند. همچنان كه فرمود: «مَا تَسبِقُ مِن أُمَّةٍ أجَلَهَا وَ مَا يَستَأخِرُون». ولى بعضى از مفسرن گفته اند: كه مراد از «اجل مسمّى»، روز قيامت است.  


جمعى ديگر گفته اند: اجل مسمى آن كلمه اى است كه از خدا رانده شده باشد، و بنابراين قول ، عطف اجل بر كلمه عطف تفسيرى مى شود. اما به هيچ يك از اين دو قول نمى شود اعتماد كرد، چون دليلى بر آنها نيست .
جمعى ديگر گفته اند: «اجل مسمّى»، آن كلمه اى است كه از خدا رانده شده باشد. و بنابراين قول، عطف «اجل» بر «كلمه»، عطف تفسيرى مى شود. اما به هيچ يك از اين دو قول نمى شود اعتماد كرد. چون دليلى بر آن ها نيست.


پس ما حصل معناى آيه اين مى شود: ((اگر كلمه اى كه از پروردگارت پيشى گرفته - اضافه رب به - كاف - خطاب احترام و تاءييدى از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) است - نبود كه عذابشان را تاءخير انداخت ، و اجل مسمى وقت آن را معين كرده ، هر آينه هلاكت ملازم آنان بود، و به مجرد كفر و اسراف هلاك مى شدند((
پس ماحصل معناى آيه اين مى شود: «اگر كلمه اى كه از پروردگارت پيشى گرفته - اضافه ربّ به «كاف» خطاب، احترام و تأييدى از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» است - نبود كه عذابشان را تأخير انداخت، و اجل مسمّى وقت آن را معين كرده، هر آينه هلاكت ملازم آنان بود، و به مجرد كفر و اسراف هلاك مى شدند».


از اينجا روشن مى شود كه مجموع كلمه اى كه پيشى گرفته ، و اجل مسمى ، يك علت تام ، براى تاءخير عذاب از ايشان است نه دو علت ، كه هر يك سبب مستقلى باشد كما اينكه بسيارى از مفسرين پنداشته اند.
از اين جا روشن مى شود كه مجموع كلمه اى كه پيشى گرفته، و اجل مسمّى، يك علت تام، براى تأخير عذاب از ايشان است، نه دو علت، كه هر يك سبب مستقلى باشد، كما اين كه بسيارى از مفسران پنداشته اند.


«'''فَاصبرْ عَلى مَا يَقُولُونَ وَ سبِّحْ بحَمْدِ رَبِّك قَبْلَ طلُوع الشمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبهَا...'''»:
«'''فَاصبرْ عَلى مَا يَقُولُونَ وَ سبِّحْ بحَمْدِ رَبِّك قَبْلَ طلُوع الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبهَا...'''»:


در اين آيه ، رسول گرامى خود را دستور مى دهد تا در برابر گفته هاى كفار صبر كند، و اين دستور خود را متفرع بر مطالب قبل كرده ، گويا فرموده است : وقتى يكى از قضاهاى رانده شده خدايى باشد كه عذاب كفار را تاءخير بيندازد، و از آنان در برابر سخنان كفرآميزى كه مى گويند انتقام نگيرد، ديگر جز صبر راهى براى تو نمى ماند، بايد به قضاى خدا راضى شوى ، و او را از آنچه درباره اش از كلمات شرك مى گويند منزه بدارى ، و در برابر عكس العمل هاى بدى كه نشان مى دهند صبر كنى و در ازاى آثار قضاى او حمد خدا گويى ، چون آثار قضاى او جز اثر جميل نخواهد بود، پس بر آنچه مى گويند صبر كن ، و به حمد پروردگارت تسبيح گوى ، باشد كه خوشنود گردى .
در اين آيه، رسول گرامى خود را دستور مى دهد تا در برابر گفته هاى كفار صبر كند، و اين دستور خود را متفرع بر مطالب قبل كرده. گويا فرموده است: وقتى يكى از قضاهاى رانده شده خدايى باشد كه عذاب كفار را تأخير بيندازد، و از آنان در برابر سخنان كفرآميزى كه مى گويند انتقام نگيرد، ديگر جز صبر راهى براى تو نمى ماند. بايد به قضاى خدا راضى شوى، و او را از آنچه درباره اش از كلمات شرك مى گويند، منزه بدارى، و در برابر عكس العمل هاى بدى كه نشان مى دهند، صبر كنى و در ازاى آثار قضاى او، حمد خدا گويى. چون آثار قضاى او، جز اثر جميل نخواهد بود. پس بر آنچه مى گويند، صبر كن، و به حمد پروردگارت تسبيح گوى، باشد كه خوشنود گردى.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۲۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۲۹ </center>
مفاد و مراد آيه :((و سبح بحمد ربك قبل طلوع الشمس وقبل غروبها...(( و اقوال و وجوه عديده اى كه مفسرين پيرامون آن گفته اند
==اقوال مفسران در باره آيه: «و سبح بحمد ربك قبل طلوع الشمس و قبل غروبها...»==


«'''و سبح بحمد ربك'''» - يعنى او را در حالى منزه بدار كه مشغول به حمد و نيايش باشى ، چون اين حوادث كه تحملش مشكل و صبر بر آن دشوار است ، نسبتى با عوامل خود دارد كه البته از اين نظر حوادثى است بد و زشت ، كه بايد خداى را از آن منزه بدارى ، و نسبت ديگرى به خداى تعالى دارد كه همان اذن خدا است ، كه به اين نسبت همه حوادثى است جميل ، و جز مصالحى عمومى كه باعث اصلاح نظام هستى است بر آن مترتب نمى شود، و از اين نظر بايد خداى را حمد و ثنا گويى .
«'''و سبح بحمد ربك'''» - يعنى او را در حالى منزه بدار كه مشغول به حمد و نيايش باشى ، چون اين حوادث كه تحملش مشكل و صبر بر آن دشوار است ، نسبتى با عوامل خود دارد كه البته از اين نظر حوادثى است بد و زشت ، كه بايد خداى را از آن منزه بدارى ، و نسبت ديگرى به خداى تعالى دارد كه همان اذن خدا است ، كه به اين نسبت همه حوادثى است جميل ، و جز مصالحى عمومى كه باعث اصلاح نظام هستى است بر آن مترتب نمى شود، و از اين نظر بايد خداى را حمد و ثنا گويى .
۱۴٬۴۹۲

ویرایش