گمنام

تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۳۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۲: خط ۱۲:
بعضى ديگر در وجه تشبيه مزبور گفته اند: تشبيه عمل كفار است به عمل مسلمين و مؤمنين، و معنايش اين است كه: كفر در نظر كفار جلوه كرده و به آن عمل كرده اند. همچنان كه ايمان در نظر مؤمنين جلوه كرده و بدان عمل نموده اند. وليكن اين معنا از سياق صدر آيه به دور است.
بعضى ديگر در وجه تشبيه مزبور گفته اند: تشبيه عمل كفار است به عمل مسلمين و مؤمنين، و معنايش اين است كه: كفر در نظر كفار جلوه كرده و به آن عمل كرده اند. همچنان كه ايمان در نظر مؤمنين جلوه كرده و بدان عمل نموده اند. وليكن اين معنا از سياق صدر آيه به دور است.
<span id='link241'><span>
<span id='link241'><span>
==مكر بزرگان و اعيان هر قريه، در برابر دعوت انبياء و استهزء رسالت پيغمبر«ص» ==
==مكر بزرگان و اعيان هر قريه، در برابر دعوت انبياء و استهزاء رسالت پيغمبر«ص» ==
«'''وَ كَذَلِك جَعَلْنَا فى كلِّ قَرْيَةٍ أَكابرَ مُجْرِمِيهَا ...'''»:
«'''وَ كَذَلِك جَعَلْنَا فى كلِّ قَرْيَةٍ أَكابرَ مُجْرِمِيهَا ...'''»:


خط ۲۷: خط ۲۷:
و باز نظير آن در هر قريه اى، بزرگتران مجرمينش را واداشتيم تا مكر كنند، و در مقابل مكر آنان، مؤمنين را نور داديم. پس هر رفتارى كه با مؤمنين كرديم، با كفار هم كرديم، الا اين كه كفار به سوء اختيار خود گمراهى، و مؤمنين به حسن اختيار خود، هدايت را اختيار كردند. زيرا «جعل» (جعلنا) در هر دو، به معناى صيرورت است. جز اين كه در باره لطف و نسبت به كفار، متمكن ساختن ايشان از مكر و فريب مى باشد». و اين سخن، خالى از بُعد نيست.
و باز نظير آن در هر قريه اى، بزرگتران مجرمينش را واداشتيم تا مكر كنند، و در مقابل مكر آنان، مؤمنين را نور داديم. پس هر رفتارى كه با مؤمنين كرديم، با كفار هم كرديم، الا اين كه كفار به سوء اختيار خود گمراهى، و مؤمنين به حسن اختيار خود، هدايت را اختيار كردند. زيرا «جعل» (جعلنا) در هر دو، به معناى صيرورت است. جز اين كه در باره لطف و نسبت به كفار، متمكن ساختن ايشان از مكر و فريب مى باشد». و اين سخن، خالى از بُعد نيست.


كلمه «''' جعل '''» در جمله «''' جعلنا فى كل قرية اكابر مجرميها '''» به همان معنايى است كه «''' جعل '''» در جمله «''' و جعلنا له نورا '''» به آن معنا است ، و چون در دومى به معناى خلق است ناگزير بايد در اولى هم به معناى خلق باشد. و بنابراين ، معناى جمله اولى اين مى شود كه : ما در هر قريهاى بزرگترين مجرمين آن قريه را براى اين خلق كرديم كه در آن قريه مكر كنند و غايت خلقت بودن مكر در اين آيه نظير غايت بودن دخول در آتش است در آيه «''' و لقد ذرانا لجهنم كثيرا من الجن و الانس '''» كه معناى آن در چند جاى اين كتاب گذشته و اگر اكابر مجرمين را اختصاص به ذكر داد براى اين است كه بفهماند فريب هر فريبكارى به خودش برمى گردد، و معلوم است كه مكر كننده ها در هر قومى اكابر آن قومند، و اما اصاغر و كوچكترها كه همان عامه مردمند در حقيقت اتباع اكابرند، و از خود اراده مستقلى ندارند.
كلمه «جعل» در جمله «جعلنا فى كل قرية اكابر مجرميها»، به همان معنايى است كه «جعل» در جمله «و جعلنا له نورا» به آن معنا است. و چون در دومى به معناى خلق است، ناگزير بايد در اولى هم به معناى خلق باشد.  
و اما اينكه فرمود: «''' و ما يمكرون الا بانفسهم و ما يشعرون '''» جهتش اين است كه مكر به معناى عملى است كه مكر شده آنرا به حال خود نافع بداند و حال آنكه مكر كننده آن عمل را به منظور ضرر رسانيدن به او و خنثى كردن زحمات و باطل ساختن غرضش انجام داده ، و از آنجا كه خداوند سبحان غرضى از دعوت دينى خود نداشته از آن ، نفعى عايد او نمى شود، و منظورش همه منتفع شدن خود مردم است ، پس اگر كسى با خدا مكر كند و نگذارد كه غرض از دعوتهاى دينى حاصل شود در حقيقت به خود ضرر زده نه به پروردگار خود.
 
و بنابراين، معناى جمله اولى اين مى شود كه: ما در هر قريه اى، بزرگترين مجرمان آن قريه را براى اين خلق كرديم كه در آن قريه مكر كنند، و غايت خلقت بودن مكر در اين آيه، نظير غايت بودن دخول در آتش است در آيه «و لقد ذرانا لجهنم كثيرا من الجن و الانس»، كه معناى آن در چند جاى اين كتاب گذشته، و اگر اكابر مجرمان را اختصاص به ذكر داد، براى اين است كه بفهماند فريب هر فريبكارى به خودش بر مى گردد، و معلوم است كه مكر كننده ها در هر قومى، اكابر آن قوم اند. و اما اصاغر و كوچكترها كه همان عامه مردم اند، در حقيقت اتباع اكابرند، و از خود اراده مستقلى ندارند.
 
و اما اين كه فرمود: «و ما يمكرون الا بانفسهم و ما يشعرون»، جهتش اين است كه «مكر» به معناى عملى است كه مكر شده، آن را به حال خود نافع بداند و حال آن كه مكر كننده، آن عمل را به منظور ضرر رسانيدن به او و خنثى كردن زحمات و باطل ساختن غرضش انجام داده، و از آن جا كه خداوند سبحان، غرضى از دعوت دينى خود نداشته، از آن، نفعى عايد او نمى شود، و منظورش همه منتفع شدن خود مردم است. پس اگر كسى با خدا مكر كند و نگذارد كه غرض از دعوت هاى دينى حاصل شود، در حقيقت به خود ضرر زده، نه به پروردگار خود.


«'''وَ إِذَا جَاءَتْهُمْ ءَايَةٌ قَالُوا لَن نُّؤْمِنَ...رِسالَتَهُ'''»:
«'''وَ إِذَا جَاءَتْهُمْ ءَايَةٌ قَالُوا لَن نُّؤْمِنَ...رِسالَتَهُ'''»:


اينكه گفتند: «''' ما به تو ايمان نخواهيم آورد تا آنكه به خود ما نازل شود '''» آنچه كه به رسولان خدا نازل مى شود مقصودشان اين بوده كه آنان نيز به مقام رسالت نائل شده و علاوه بر اصول و فروع معارف دينى ، داراى خود رسالت نيز بشوند، و گر نه اگر مقصودشان اين نبود جا داشت گفته آنان به عبارت : «''' مثل ما اوتى انبياء الله '''» و امثال آن حكايت شود، مانند آيه «''' لو لا يكلمنا الله او تاتينا آية '''» و آيه «''' لو لا انزل علينا الملئكة او نرى ربنا '''» .
اين كه گفتند: «ما به تو ايمان نخواهيم آورد تا آن كه به خود ما نازل شود»، آنچه كه به رسولان خدا نازل مى شود، مقصودشان اين بوده كه آنان نيز به مقام رسالت نائل شده و علاوه بر اصول و فروع معارف دينى، داراى خود رسالت نيز بشوند، و گرنه اگر مقصودشان اين نبود، جا داشت گفته آنان به عبارت: «مثل ما اوتى انبياء الله» و امثال آن حكايت شود. مانند آيه «لولا يكلمنا الله او تاتينا آية»، و آيه «لولا انزل علينا الملائكة او نرى ربنا».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۷۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۷۰ </center>
پس مرادشان از اينكه گفتند: «''' نؤ تى مثل ما اوتى رسل الله '''» اين بوده كه ما ايمان نمى آوريم مگر وقتى كه آنچه به فرستادگان خدا آمده براى ما نيز بيايد، و اين خود يك نحو استهزا است ، زيرا بت پرستان اصل رسالت را قبول نداشتند، پس اين سخنشان به يك معنا شبيه به كلام ديگرشان است كه گفتند: «''' لو لا نزل هذا القرآن على رجل من القريتين عظيم '''» و جوابش هم همان جوابى است كه خداى تعالى از اين كلامشان داده و فرموده : «''' اهم يقسمون رحمة ربك '''» و نيز در همين آيه مورد بحث فرموده : «''' الله اعلم حيث يجعل رسالته : خدا بهتر مى داند رسالت خود را در كجا قرار دهد '''» .
پس مرادشان از اين كه گفتند: «نؤتى مثل ما اوتى رسل الله»، اين بوده كه ما ايمان نمى آوريم، مگر وقتى كه آنچه به فرستادگان خدا آمده، براى ما نيز بيايد، و اين خود يك نحو استهزا است. زيرا بت پرستان، اصل رسالت را قبول نداشتند.
از آنچه گذشت معلوم شد ضميرى كه در جمله «''' اذا جاءتهم '''» است به «''' اكابر مجرمين '''» كه در آيه قبلى بود بر مى گردد، چون اگر بگوييم به عموم كفار و مشركين بر مى گردد جمله «''' حتى نؤ تى مثل ما اوتى رسل الله '''» معنا نمى دهد، زيرا معنا ندارد مشركين همگى آرزوى رسالت را كرده باشند، اگر همه اين توقع را مى داشتند ديگر كسى براى تبليغ رسالت باقى نمى ماند. و نيز جمله «''' الله اعلم حيث يجعل رسالته '''» هم جواب ايشان نمى شد، براى اينكه جواب مشركين در اين فرض اين است كه اين آرزوى شما نشدنى و لغو است نه اينكه بفرمايد: «''' خدا داناتر است بر اينكه رسالتش را در كجا قرار دهد '''» .
 
و عيد و تهديدى هم كه در ذيل آيه است ، يعنى جمله «''' سيصيب الذين اجرموا صغار عند الله و عذاب شديد بما كانوا يمكرون '''» نيز نظر ما را تاءييد مى كند، براى اينكه اين جمله مى فهماند اين آرزو از همان اكابرى است كه مرتكب جرم شده اند، و علت عذاب را هم همان مكرى قرار داده كه در آيه قبل به اكابر مجرمين نسبت داده بود. پس معلوم مى شود صغار و ذلت و خوارى هم عذاب همانها است ، نه ديگران .
پس اين سخنشان، به يك معنا، شبيه به كلام ديگرشان است كه گفتند: «لولا نزل هذا القرآن على رجل من القريتين عظيم»، و جوابش هم، همان جوابى است كه خداى تعالى از اين كلامشان داده و فرموده: «اهم يقسمون رحمة ربك»، و نيز در همين آيه مورد بحث فرموده: «الله اعلم حيث يجعل رسالته: خدا بهتر مى داند رسالت خود را در كجا قرار دهد».
معناى «''' شرح صدر '''» و بيان اينكه خداوند براى هدايت بنده سينه او را شرح و توسعه مى دهد.
 
فَمَن يُرِدِ اللَّهُ أَن يَهدِيَهُ يَشرَحْ صدْرَهُ لِلاسلَمِ
از آنچه گذشت، معلوم شد ضميرى كه در جمله «اذا جاءتهم» است به «اكابر مجرمين»، كه در آيه قبلى بود، بر مى گردد. چون اگر بگوييم به عموم كفار و مشركان بر مى گردد، جمله «حتى نؤتى مثل ما اوتى رسل الله» معنا نمى دهد، زيرا معنا ندارد مشركان، همگى آرزوى رسالت را كرده باشند. اگر همه اين توقع را مى داشتند، ديگر كسى براى تبليغ رسالت باقى نمى ماند.  
 
و نيز جمله «الله اعلم حيث يجعل رسالته» هم جواب ايشان نمى شد. براى اين كه جواب مشركان در اين فرض اين است كه اين آرزوى شما نشدنى و لغو است، نه اين كه بفرمايد: «خدا داناتر است بر اين كه رسالتش را در كجا قرار دهد».
 
و عيد و تهديدى هم كه در ذيل آيه است، يعنى جمله «سيصيب الذين اجرموا صغار عند الله و عذاب شديد بما كانوا يمكرون» نيز، نظر ما را تاءييد مى كند. براى اين كه اين جمله مى فهماند اين آرزو از همان اكابرى است كه مرتكب جرم شده اند، و علت عذاب را هم، همان مكرى قرار داده كه در آيه قبل به اكابر مجرمين نسبت داده بود. پس معلوم مى شود صغار و ذلت و خوارى هم، عذاب همان ها است، نه ديگران.
 
==معناى شرح صدر بندۀ مؤمن، توسط خدای تعالی==
«'''فَمَن يُرِدِ اللَّهُ أَن يَهدِيَهُ يَشرَحْ صدْرَهُ لِلاسلَامِ'''»:
 
كلمه «''' شرح '''» به معناى بسط و وسعت دادن است . راغب در مفردات خود گفته : اصل اين كلمه به معناى پهن كردن و بسط كردن گوشت و امثال آن است . و شرح صدرى هم كه در قرآن به معناى ظرفيت داشتن براى فرا گرفتن علم و عرفان آمده در حقيقت به همان معناى اصليش استعمال شده ، چون سينه را شرح دادن و آنرا پذيراى هر معارفى كه پيش بيايد كردن خود يك نحو توسعه است ، به شهادت اينكه در باره اضلال كه مقابل شرح صدر است مى فرمايد: «''' يجعل صدره ضيقا حرجا '''» .
كلمه «''' شرح '''» به معناى بسط و وسعت دادن است . راغب در مفردات خود گفته : اصل اين كلمه به معناى پهن كردن و بسط كردن گوشت و امثال آن است . و شرح صدرى هم كه در قرآن به معناى ظرفيت داشتن براى فرا گرفتن علم و عرفان آمده در حقيقت به همان معناى اصليش استعمال شده ، چون سينه را شرح دادن و آنرا پذيراى هر معارفى كه پيش بيايد كردن خود يك نحو توسعه است ، به شهادت اينكه در باره اضلال كه مقابل شرح صدر است مى فرمايد: «''' يجعل صدره ضيقا حرجا '''» .
پس كسى كه خداوند سينهاش را براى قبول اسلام كه همان تسليم بودن است شرح كرده باشد در حقيقت سينه اش را براى تسليم در برابر اعتقادات صحيح و عمل صالح وسعت داده ، به طورى كه هيچ مطلب حق و صحيحى به او پيشنهاد نمى شود مگر آنكه او را مى پذيرد، و اين نيست مگر بخاطر اينكه چشم بصيرتش نورى دارد كه هميشه به اعتقاد صحيح و عمل صحيح ميتابد، به خلاف آن كسى كه چشم دلش كور شده ، او حق را از باطل و راست را از دروغ تشخيص نمى دهد، همچنانكه فرموده : «''' فانها لا تعمى الابصار و لكن تعمى القلوب التى فى الصدور '''» .
پس كسى كه خداوند سينهاش را براى قبول اسلام كه همان تسليم بودن است شرح كرده باشد در حقيقت سينه اش را براى تسليم در برابر اعتقادات صحيح و عمل صالح وسعت داده ، به طورى كه هيچ مطلب حق و صحيحى به او پيشنهاد نمى شود مگر آنكه او را مى پذيرد، و اين نيست مگر بخاطر اينكه چشم بصيرتش نورى دارد كه هميشه به اعتقاد صحيح و عمل صحيح ميتابد، به خلاف آن كسى كه چشم دلش كور شده ، او حق را از باطل و راست را از دروغ تشخيص نمى دهد، همچنانكه فرموده : «''' فانها لا تعمى الابصار و لكن تعمى القلوب التى فى الصدور '''» .
خط ۵۵: خط ۶۶:
در اين آيه ضلالت كه همان ايمان نياوردن است «''' رجس '''» خوانده شده ، و «''' رجس '''» به معناى قذارت و نجاست است ، الا اينكه در معناى اين قسم نجاست يك نوع استعلا خوابيده ، و به همين جهت در آيه آنرا با كلمه «''' على '''» كه دلالت بر استعلا دارد متعدى نموده و فرموده : «''' على الذين لا يؤ منون '''» و اين تعبير براى اين است كه بفهماند قذارت مزبور مسلط و محيط به آنان است ، به طورى كه ميان آنان و ديگران حائل شده ، ديگران از نزديكى به آنان نفرت دارند همانطورى كه مردم از يك غذاى آلوده به قذارت متنفر مى شوند.
در اين آيه ضلالت كه همان ايمان نياوردن است «''' رجس '''» خوانده شده ، و «''' رجس '''» به معناى قذارت و نجاست است ، الا اينكه در معناى اين قسم نجاست يك نوع استعلا خوابيده ، و به همين جهت در آيه آنرا با كلمه «''' على '''» كه دلالت بر استعلا دارد متعدى نموده و فرموده : «''' على الذين لا يؤ منون '''» و اين تعبير براى اين است كه بفهماند قذارت مزبور مسلط و محيط به آنان است ، به طورى كه ميان آنان و ديگران حائل شده ، ديگران از نزديكى به آنان نفرت دارند همانطورى كه مردم از يك غذاى آلوده به قذارت متنفر مى شوند.
<span id='link243'><span>
<span id='link243'><span>
==دو اشتباه در مورد انتساب هدايت و ضلالت انسان به خداى تعالى . ==
==دو اشتباه در مورد انتساب هدايت و ضلالت انسان به خداى تعالى . ==
بعضى از دانشمندان به اين آيه استدلال كرده اند بر اينكه مساءله هدايت و ضلالت كار خود خداى تعالى است و هيچ كس را در آن دخالتى نيست . و اين حرف اشتباه بزرگى است ، براى اينكه آيه شريفه همانطورى كه گفته شد در مقام بيان حقيقت هدايت و ضلالتى است كه از ناحيه خدا است و در حقيقت يك نوع معرف براى آن دو است ، نه اينكه بخواهد آن دو را منحصر در خداى تعالى كند، و از ديگران نفى نمايد.
بعضى از دانشمندان به اين آيه استدلال كرده اند بر اينكه مساءله هدايت و ضلالت كار خود خداى تعالى است و هيچ كس را در آن دخالتى نيست . و اين حرف اشتباه بزرگى است ، براى اينكه آيه شريفه همانطورى كه گفته شد در مقام بيان حقيقت هدايت و ضلالتى است كه از ناحيه خدا است و در حقيقت يك نوع معرف براى آن دو است ، نه اينكه بخواهد آن دو را منحصر در خداى تعالى كند، و از ديگران نفى نمايد.
۱۴٬۴۱۸

ویرایش