تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۴۹: خط ۴۹:
ما نمى گوييم آيه با آن توجيهى كه كرده اند، نمى سازد، بلكه مى گوييم: بايد رعايت سياق را هم كرد. و آيه شريفه، با در نظر گرفتن آن جهت، فقط يك مورد دارد و بس، و با يك مورد انطباق مى كند و بس، و آن مورد، خداى سبحان و بت هايى است كه مى پرستيدند و لا غير.
ما نمى گوييم آيه با آن توجيهى كه كرده اند، نمى سازد، بلكه مى گوييم: بايد رعايت سياق را هم كرد. و آيه شريفه، با در نظر گرفتن آن جهت، فقط يك مورد دارد و بس، و با يك مورد انطباق مى كند و بس، و آن مورد، خداى سبحان و بت هايى است كه مى پرستيدند و لا غير.


==مراد از غيبت آسمان ها و زمين، در آیه: «وَ لِلهِ غَيبُ السَّماوات وَ الارض»==
==مراد از غيبت آسمان ها و زمين، در آیه شریفه==
«'''وَ للَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ وَ مَا أَمْرُ السَّاعَةِ إِلّا كلَمْح الْبَصرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَئٍ قَدِيرٌ'''»:
«'''وَ للَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ وَ مَا أَمْرُ السَّاعَةِ إِلّا كلَمْح الْبَصرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَئٍ قَدِيرٌ'''»:


در اطلاقات قرآن كريم «'''غيب '''» مقابل «'''شهادت '''» بكار رفته ، و مكرر فرموده : «'''عالم الغيب و الشهادة '''» و مكرر گفتهايم كه غيب و شهادت دو امر اضافى است ، به اين معنا كه ممكن است يك امر نسبت به چيزى غيب و غايب باشد و نسبت به چيزى ديگر شهادت و مشهود باشد.
در اطلاقات قرآن كريم، «غيب»، مقابل «شهادت» به كار رفته، و مكرر فرموده: «عَالِمُ الغَيبِ وَ الشَّهَادَة»، و مكرر گفته ايم كه غيب و شهادت، دو امر اضافى است. به اين معنا كه ممكن است يك امر نسبت به چيزى غيب و غايب باشد، و نسبت به چيزى ديگر شهادت و مشهود باشد.
و چون ممكن است يك شى ء داراى چند وجه باشد، يك وجهش براى غير خود، شهادت باشد يعنى ظاهر باشد، و وجه ديگرش غيب باشد، و خلاصه موجود واحد، هم غيب باشد و هم شهادت ، بنا بر اين ، اضافه غيب و شهادت به هر چيز، دو جور تصور دارد، يكى اضافه لاميه (مانند غلام زيد) و يكى اضافه تبعيضى (مانند انگشتر نقره ).
 
اگر اضافه غيب به سماوات و ارض اضافه لاميه باشد معناى «'''و لله غيب السموات و الارض '''» اين مى شود كه خدا از آسمانها و زمين چيزى مى داند كه خارج از حدود آن دو است ، آنجا هم كه اضافه به منظور نوعى اختصاص است مانند «'''فلا يظهر على غيبه احدا'''» نيز ملحق به همين اضافه لاميه است .
و چون ممكن است يك شئ داراى چند وجه باشد، يك وجهش براى غير خود، شهادت باشد، يعنى ظاهر باشد، و وجه ديگرش غيب باشد، و خلاصه موجود واحد، هم غيب باشد و هم شهادت. بنابراين، اضافه غيب و شهادت به هر چيز، دو جور تصور دارد: يكى اضافۀ لاميّه (مانند غلام زيد)، و يكى اضافه تبعيضى، (مانند انگشتر نقره).
و اگر اضافه به معناى دوم باشد آن وقت مراد از غيب سماوات و ارض ‍ غيبى است كه آسمانها و زمين مشتمل بر آنند يعنى غيبى است كه در داخل آن دو است ،
 
اگر اضافه غيب به سماوات و ارض، اضافۀ «لاميه» باشد، معناى «وَ لِلّهِ غَيبُ السَّمَاوَاتِ وَ الأرض»، اين مى شود كه خدا از آسمان ها و زمين، چيزى مى داند كه خارج از حدود آن دو است. آن جا هم كه اضافه به منظور نوعى اختصاص است، مانند: «فَلَا يُظهِرُ عَلَى غَيبِهِ أحَداً» نيز، ملحق به همين اضافه لاميّه است.
 
و اگر اضافه به معناى دوم باشد، آن وقت مراد از غيب سماوات و ارض، غيبى است كه آسمان ها و زمين، مشتمل بر آن اند. يعنى غيبى است كه در داخل آن دو است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۴۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۴۰ </center>
خلاصه اينكه آسمان و زمين دو رو دارند يكى براى مردم مشهود است و روى ديگرش غايب ، ولى براى خدا هر دو مشهود است . و به عبارت ديگر خدا از آن سوى آسمانها و زمين كه براى بشر غايب است خبر دارد.
خلاصه اين كه: آسمان و زمين، دو رو دارند: يكى براى مردم مشهود است و روى ديگرش، غايب، ولى براى خدا، هر دو مشهود است. و به عبارت ديگر: خدا از آن سوى آسمان ها و زمين كه براى بشر غايب است، خبر دارد.
<span id='link300'><span>
<span id='link300'><span>