تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۲۸: تفاوت میان نسخهها
از الکتاب
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
<span id='link216'><span> | <span id='link216'><span> | ||
و نيز به سند خود، از عبدالاعلى، مولى آل سام، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه در ضمن حديثى فرمودند: و هر كه گمان كند كه خدا را شناخته و وقتى از او بپرسند چطور شناختى، او در جواب، خدا را به حجاب و يا صورت و يا مثالى تشبيه كند، چنين كسى مشرك است. زيرا حجاب و مثال و صورت، غير خدا است. خداى تعالى واحد است و توحيد او ضرورى است. | |||
و نيز به سند | |||
بنابراين، چگونه داراى توحيد است كسى كه او را به غير او شناخته است. تنها راه شناختن خدا، اين است كه او را با او و از راه خود او بشناسند. هر كس او را به وسيله غير او بشناسد، در حقيقت او را نشناخته، بلكه همان غير را شناخته است. چون ميان خدا و خلايق، واسطه اى نيست تا خلايق، او را به وسيله آن واسطه بشناسند. خداوند همه عالَم را از هيچ آفريده. | |||
به اسمائى مسمى مى شود و | به اسمائى مسمى مى شود و او، غير آن اسماء است و اسماء هم، غير اوست. و اگر به وصفى توصيفش مى كنيم، او غير واصف و واصف غير اوست. بنابراين، هر كس خيال كند كه ايمانش به خداى تعالى، ايمان به كسى است كه او را نمى شناسد، او گمراه از معرفت است. چون مخلوق، جز با خدا چيزى را درك نمى كند. پس معرفت به خدا هم، جز با خداى تعالى به دست نمى آيد. آرى، نه خداوند در مخلوقات است و نه مخلوقات در اويند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۴۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۴۴ </center> | ||
<span id='link217'><span> | <span id='link217'><span> | ||
==انحصار معرفت به خدا در فكر واستدلال ، خودجهل به خدا و شرك خفى به او است == | ==انحصار معرفت به خدا در فكر واستدلال ، خودجهل به خدا و شرك خفى به او است == | ||
مؤ لف : اين روايت معرفت خدا را براى هر موجودى كه داراى درك است هر چند دركش ناچيز باشد اثبات مى كند، و آن را به آدميان انحصار نمى دهد، چون ملاك اين معرفت و راه آن را فكر ندانسته تا در نتيجه مخصوص آدميان باشد و صريحا مى رساند كه انحصار معرفت به فكر و استدلال خود جهل به خدا و شرك خفى به او است . | مؤ لف : اين روايت معرفت خدا را براى هر موجودى كه داراى درك است هر چند دركش ناچيز باشد اثبات مى كند، و آن را به آدميان انحصار نمى دهد، چون ملاك اين معرفت و راه آن را فكر ندانسته تا در نتيجه مخصوص آدميان باشد و صريحا مى رساند كه انحصار معرفت به فكر و استدلال خود جهل به خدا و شرك خفى به او است . |