تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۱: تفاوت میان نسخهها
از الکتاب
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۱۴۷: | خط ۱۴۷: | ||
<span id='link8'><span> | <span id='link8'><span> | ||
==استدلال اول | ==استدلال اول اثبات معاد، به سنت افاضۀ رحمت بر خلایق == | ||
«'''إِنَّهُ يَبْدَؤُا الخَْلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ لِيَجْزِى الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصالِحَاتِ بِالْقِسطِ...'''»: | |||
ممكن هم هست تعليل آن جمله متقدم باشد، و بخواهد به دو حجت و برهانى كه قرآن همواره به آن دو حجت بر اثبات معاد استدلال مى كند اشاره نمايد. حجت اول را جمله : | اين جمله، جمله «اليه مرجعكم جميعا» را تاءكيد، و معناى اجمالى رجوع و معاد را كه اين جمله متضمن آن است تفصيل و شرح مى دهد. | ||
ممكن هم هست تعليل آن جمله متقدم باشد، و بخواهد به دو حجت و برهانى كه قرآن همواره به آن دو حجت بر اثبات معاد استدلال مى كند اشاره نمايد. | |||
حجت اول را جمله: «انه يبدؤا الخلق ثم يعيده» متضمن است ، به اين بيان كه يكى از سنتهاى جارى خداى سبحان اين است كه هستى را به هر چيزى كه مى آفريند افاضه مى كند، و اين افاضه خود را به رحمتش آنقدر ادامه مى دهد تا آن موجود خلقتش به حد كمال و تماميت برسد، در اين مدت آن موجود به رحمتى از خداى تعالى موجود شده و زندگى مى كند و از آن رحمت برخوردار مى گردد، و اين برخوردارى همچنان ادامه دارد تا مدت معين . | |||
بعد از آنكه آن مدت بسر آمد و موجود نامبرده به نقطه انتهاى اجل معين خود رسيد اين رسيدن به نقطه نهائى فناء و هيچ شدن آن موجود نيست ، زيرا معناى فانى شدنش باطل شدن رحمت الهى ايست كه باعث وجود و بقاء و آثار وجود يعنى حيات ، قدرت ، علم و ساير آثار وجودى او بود، و معلوم است كه رحمت الهى بطلان نمى پذيرد. | بعد از آنكه آن مدت بسر آمد و موجود نامبرده به نقطه انتهاى اجل معين خود رسيد اين رسيدن به نقطه نهائى فناء و هيچ شدن آن موجود نيست ، زيرا معناى فانى شدنش باطل شدن رحمت الهى ايست كه باعث وجود و بقاء و آثار وجود يعنى حيات ، قدرت ، علم و ساير آثار وجودى او بود، و معلوم است كه رحمت الهى بطلان نمى پذيرد. | ||
پس | پس رسيدن به نقطه نهائى اجل به معناى گرفتن و قبض كردن رحمتى است كه بسط كرده بود. آرى، آنچه خداى تعالى افاضه مى كند وجه خدا و جلوه او است ، و وجه خدا فنا پذير نيست . | ||
پس اين كه مى بينيم فلان موجود از بين مى رود و اجلش به سر مى آيد، اين سرآمدن اجل آنطور كه ما مى پنداريم فنا و بطلان آن موجود نيست، بلكه برگشتن آن به سوى خداى تعالى است، به همان جائى كه از آنجا نازل شده بود، و چون آنچه نزد خدا است باقى است، پس اين موجود نيز باقى است، و آنچه كه به نظر ما، هست و نيست شدن مى باشد در واقع بسط رحمت خداى تعالى و قبض آن است، و اين همان معاد موعود است. | پس اين كه مى بينيم فلان موجود از بين مى رود و اجلش به سر مى آيد، اين سرآمدن اجل آنطور كه ما مى پنداريم فنا و بطلان آن موجود نيست، بلكه برگشتن آن به سوى خداى تعالى است، به همان جائى كه از آنجا نازل شده بود، و چون آنچه نزد خدا است باقى است، پس اين موجود نيز باقى است، و آنچه كه به نظر ما، هست و نيست شدن مى باشد در واقع بسط رحمت خداى تعالى و قبض آن است، و اين همان معاد موعود است. |