گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۲۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۱۱: خط ۱۱۱:
<span id='link207'><span>
<span id='link207'><span>


==دعا و در خواست توفيق شكر نعمت و انجام اعمال صالح و مرضى خدا ==
==درخواست توفيق شكر نعمت و انجام اعمال صالح و مرضىّ خدا ==
خداى تعالى در اين آيه آن نعمتى را كه سائل درخواست كرده نام نبرده ، تا هم نعمتهاى ظاهرى چون حيات ، رزق ، شعور و اراده را، و هم نعمتهاى باطنى چون ايمان به خدا اسلام ، خشوع ، توكل بر خدا و تفويض به خدا را شامل شود. پس جمله ((رب اوزعنى ان اشكر نعمتك ...(( درخواست اين است كه نعمت ثناء بر او را ارزانيش بدارد تا با اظهار قلى و عملى نعمت او را اظهار نمايد. اما قولى كه روشن است . و اما عملى به اينكه نعمت هاى خدا را طورى استعمال كند كه همه بفهمند نعمت وى از خداى سبحان است و خدا آن را به وى داده ، و از ناحيه خود او نيست ، و لازمه اين گونه استعمال اين است كه عبوديت و مملوكيت اين انسان در گفتار و كردارش هويدا باشد.
خداى تعالى در اين آيه، آن نعمتى را كه سائل درخواست كرده، نام نبرده، تا هم نعمت هاى ظاهرى چون حيات، رزق، شعور و اراده را، و هم نعمت هاى باطنى، چون ايمان به خدا اسلام، خشوع، توكل بر خدا و تفويض به خدا را شامل شود. پس جملۀ «رَبّ أوزِعنِى أن أشكُرَ نِعمَتَك...»، درخواست اين است كه نعمت ثناء بر او را ارزانی اش بدارد، تا با اظهار قولى و عملى، نعمت او را اظهار نمايد.  


و اينكه كلمه ((نعمت (( را با جمله ((التى انعمت على و على والدى (( تفسير كرده مى فهماند كه شكر مذكورم از طرف خود سائل است ، و هم از طرف پدر و مادرش . و در حقيقت فرزند بعد از درگذشت پدر و مادرش زبان ذكر گويى براى آنان است .
اما قولى كه روشن است. و اما عملى، به اين كه نعمت هاى خدا را طورى استعمال كند كه همه بفهمند نعمت وى از خداى سبحان است و خدا آن را به وى داده، و از ناحيه خود او نيست. و لازمۀ اين گونه استعمال اين است كه عبوديت و مملوكيت اين انسان در گفتار و كردارش هويدا باشد.


«'''و ان اعمل صالحا ترضيه'''» - اين جمله عطف است بر جمله ((ان اشكر...((، و سؤ ال ديگرى است متمم سؤ ال شكر، چون شكر نعمت چيزى است كه ظاهر اعمال انسان را زينت مى دهد، و صلاحيت پذيرفتن خداى تعالى زيورى است كه باطن اعمال را مى آرايد، و آن را خالص براى خدا مى سازد.
و اين كه كلمه «نعمت» را با جمله «الّتِى أنعَمتَ عَلَىّ وَ عَلى وَالِدَىّ» تفسير كرده، مى فهماند كه شكر مذكور، هم از طرف خود سائل است، و هم از طرف پدر و مادرش. و در حقيقت، فرزند بعد از درگذشت پدر و مادرش، زبان ذكرگويى براى آنان است.


«'''و اصلح لى فى ذريتى'''» - اصلاح در ذريه به اين معنا است كه صلاح را در ايشان ايجاد كند و چون اين ايجاد از ناحيه خداست ، معنايش اين مى شود كه ذريه را موفق به عمل صالح سازد، و اين اعمال صالح كار دلهايشان را به صلاح بكشاند. و اگر كلمه اصلاح را مقيد كرد به قيد ((لى (( و گفت ((ذريه ام را براى من اصلاح كن (( براى اين است كه بفهماند اصلاحى درخواست مى كند كه خود او از اصلاح آنان بهره مند شود، يعنى ذريه او به وى احسان كنند، همانطور كه او به پدر و مادرش ‍ احسان مى كرد.
«'''وَ أن أعمَل صَالِحاً تَرضَيهُ'''» - اين جمله عطف است بر جمله «أن أشكر...»، و سؤال ديگرى است متمم سؤال شكر. چون شكر نعمت چيزى است كه ظاهر اعمال انسان را زينت مى دهد، و صلاحيت پذيرفتن خداى تعالى، زيورى است كه باطن اعمال را مى آرايد، و آن را خالص براى خدا مى سازد.


و خلاصه دعاى اين است كه خدا شكر نعمتش و عمل صالح را به وى الهام كند، و او را نيكوكار به پدر و مادرش سازد، و ذريه اش را براى او چنان كند كه او را براى پدر و مادرش كرده بود. در تفسير آيه ۱۴۴ از سوره آل عمران و آيه ۱۷ از سوره اعراف گفتيم كه شكر نعمت خدا به معناى حقيقيش اين است كه بنده خدا خالص براى خدا باشد، پس برگشت معناى دعا به درخواست خلوص نيت و صلاح عمل است .
«'''وَ أصلِح لِى فِى ذُرّيَتِى'''» - اصلاح در ذرّيه، به اين معنا است كه صلاح را در ايشان ايجاد كند و چون اين ايجاد از ناحيه خداست، معنايش اين مى شود كه ذرّيه را موفق به عمل صالح سازد، و اين اعمال صالح، كار دل هايشان را به صلاح بكشاند. و اگر كلمه اصلاح را مقيد كرد به قيد «لِى» و گفت: «ذُرّيه ام را براى من اصلاح كن»، براى اين است كه بفهماند اصلاحى درخواست مى كند كه خود او از اصلاح آنان بهره مند شود. يعنى ذريه او به وى احسان كنند، همان طور كه او به پدر و مادرش احسان مى كرد.
 
و خلاصه دعاى او، اين است كه خدا شكر نعمتش و عمل صالح را به وى الهام كند، و او را نيكوكار به پدر و مادرش سازد، و ذرّيه اش را براى او چنان كند كه او را براى پدر و مادرش كرده بود. در تفسير آيه ۱۴۴ از سوره آل عمران و آيه ۱۷ از سوره اعراف گفتيم كه: شكر نعمت خدا به معناى حقيقی اش، اين است كه: بندۀ خدا خالص براى خدا باشد. پس برگشت معناى دعا به درخواست خلوص نيت و صلاح عمل است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۰۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۰۹ </center>
«'''انى تبت اليك و انى من المسلمين'''» - يعنى من به سوى تو برگشتم و از كسانى هستم كه امور را تسليم تو نمودند، به طورى كه تو هيچ اراده اى نكردى مگر آنكه آنان نيز همان را خواستند، بلكه جز آنچه تو مى خواهى نمى خواهند.
«'''إنّى تَبتَ إلَيكَ وَ إنّى مِنَ المُسلِمِين'''» - يعنى من به سوى تو برگشتم و از كسانى هستم كه امور را تسليم تو نمودند، به طورى كه تو هيچ اراده اى نكردى، مگر آن كه آنان نيز همان را خواستند، بلكه جز آنچه تو مى خواهى، نمى خواهند.


اين جمله در مقام بيان علت مطالبى است كه در دعا بوده . اين آيه از آنجا كه دعا را نقل مى كند، و آن را رد ننموده ، بلكه با وعده قبولى آن را تاءييد مى كند و مى فرمايد: ((اولئك الذين نتقبل عنهم ...((، اين نكته را روشن مى سازد كه وقتى توبه و تسليم خدا شدن در كسى جمع شد، دنبالش خداوند آنچه را كه باعث خلوص وى مى شود به دل او الهام مى كند، و در نتيجه هم ذاتا از مخلصين - به فتحه لام - مى شود، و هم عملا از مخلصين - به كسره لام .
اين جمله، در مقام بيان علت مطالبى است كه در دعا بوده. اين آيه از آن جا كه دعا را نقل مى كند، و آن را رد ننموده، بلكه با وعدۀ قبولى آن را تأييد مى كند و مى فرمايد: «أولَئِكَ الّذِينَ نَتَقَبّلُ عَنهُم...»، اين نكته را روشن مى سازد كه وقتى توبه و تسليم خدا شدن در كسى جمع شد، دنبالش خداوند آنچه را كه باعث خلوص وى مى شود، به دل او الهام مى كند، و در نتيجه، هم ذاتا از مخلَصين - به فتحه لام - مى شود، و هم عملا از مخلِصين - به كسره لام.


اما اينكه توبه و تسليم مؤ ثر در اخلاص ذات است ، در همين نزديكيها بدان اشاره كرديم . و اما تاءثير آن در اخلاص عمل براى اينكه عمل به خاطر قبول خدا صالح نمى شود، و به سوى او بالا نمى رود، مگر وقتى كه خالص براى او باشد، همچنان كه فرمود: ((الا لله الدين الخالص ((.
اما اين كه توبه و تسليم مؤثر در اخلاص ذات است، در همين نزديكی ها بدان اشاره كرديم. و اما تأثير آن در اخلاص عمل، براى اين كه عمل به خاطر قبول خدا صالح نمى شود، و به سوى او بالا نمى رود، مگر وقتى كه خالص براى او باشد، همچنان كه فرمود: «ألَا لِله الدّينُ الخَالِص».
<span id='link208'><span>
<span id='link208'><span>


«'''أُولَئك الَّذِينَ نَتَقَبَّلُ عَنهُمْ أَحْسنَ مَا عَمِلُوا وَ نَتَجَاوَزُ عَن سيِّئَاتهِمْ فى أَصحَابِ الجَْنَّةِ ...'''»:
«'''أُولَئِكَ الَّذِينََ نَتَقَبَّلُ عَنهُمْ أَحْسنَ مَا عَمِلُوا وَ نَتَجَاوَزُ عَن سَيِّئَاتهِمْ فى أَصحَابِ الجَْنَّةِ ...'''»:


كلمه ((نتقبل (( متكلم مع الغير از مضارع باب تفعل است ، و تقبل همان معناى قبول را دارد، اما از آن بليغ ‌تر است . و مراد از ((احسن ما عملوا(( اطاعتهاى واجب و مستحب است ، چون اين طاعات است كه پذيرفته مى شود، اما مباحات هر چند هم داراى حسن باشد تقبل نمى پذيرد - صاحب مجمع البيان چنين گفته ، و تفسير خوبى است . مؤ يد آن اين است كه تقبل بهترين عمل را در مقابل بخشودگى گناهان قرار داده ، پس كانه گفته شده اعمال انسان دو جور است ، يا طاعات است ، يعنى واجبات و مستحبات ، كه بهترين اعمال او است كه ما آن را قبول مى كنيم ، و يا گناهان است كه از آن درمى گذريم ، و اما آن اعمالى كه طاعت و حسنه نيست نه مقبول است و نه غير مقبول .
كلمه ((نتقبل (( متكلم مع الغير از مضارع باب تفعل است ، و تقبل همان معناى قبول را دارد، اما از آن بليغ ‌تر است . و مراد از ((احسن ما عملوا(( اطاعتهاى واجب و مستحب است ، چون اين طاعات است كه پذيرفته مى شود، اما مباحات هر چند هم داراى حسن باشد تقبل نمى پذيرد - صاحب مجمع البيان چنين گفته ، و تفسير خوبى است . مؤ يد آن اين است كه تقبل بهترين عمل را در مقابل بخشودگى گناهان قرار داده ، پس كانه گفته شده اعمال انسان دو جور است ، يا طاعات است ، يعنى واجبات و مستحبات ، كه بهترين اعمال او است كه ما آن را قبول مى كنيم ، و يا گناهان است كه از آن درمى گذريم ، و اما آن اعمالى كه طاعت و حسنه نيست نه مقبول است و نه غير مقبول .
۱۴٬۴۹۲

ویرایش