گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۲۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۲۴: خط ۱۲۴:
و خلاصه دعاى او، اين است كه خدا شكر نعمتش و عمل صالح را به وى الهام كند، و او را نيكوكار به پدر و مادرش سازد، و ذرّيه اش را براى او چنان كند كه او را براى پدر و مادرش كرده بود. در تفسير آيه ۱۴۴ از سوره آل عمران و آيه ۱۷ از سوره اعراف گفتيم كه: شكر نعمت خدا به معناى حقيقی اش، اين است كه: بندۀ خدا خالص براى خدا باشد. پس برگشت معناى دعا به درخواست خلوص نيت و صلاح عمل است.
و خلاصه دعاى او، اين است كه خدا شكر نعمتش و عمل صالح را به وى الهام كند، و او را نيكوكار به پدر و مادرش سازد، و ذرّيه اش را براى او چنان كند كه او را براى پدر و مادرش كرده بود. در تفسير آيه ۱۴۴ از سوره آل عمران و آيه ۱۷ از سوره اعراف گفتيم كه: شكر نعمت خدا به معناى حقيقی اش، اين است كه: بندۀ خدا خالص براى خدا باشد. پس برگشت معناى دعا به درخواست خلوص نيت و صلاح عمل است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۰۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۰۹ </center>
«'''إنّى تَبتَ إلَيكَ وَ إنّى مِنَ المُسلِمِين'''» - يعنى من به سوى تو برگشتم و از كسانى هستم كه امور را تسليم تو نمودند، به طورى كه تو هيچ اراده اى نكردى، مگر آن كه آنان نيز همان را خواستند، بلكه جز آنچه تو مى خواهى، نمى خواهند.
«'''إنّى تُبتُ إلَيكَ وَ إنّى مِنَ المُسلِمِين'''» - يعنى من به سوى تو برگشتم و از كسانى هستم كه امور را تسليم تو نمودند، به طورى كه تو هيچ اراده اى نكردى، مگر آن كه آنان نيز همان را خواستند، بلكه جز آنچه تو مى خواهى، نمى خواهند.


اين جمله، در مقام بيان علت مطالبى است كه در دعا بوده. اين آيه از آن جا كه دعا را نقل مى كند، و آن را رد ننموده، بلكه با وعدۀ قبولى آن را تأييد مى كند و مى فرمايد: «أولَئِكَ الّذِينَ نَتَقَبّلُ عَنهُم...»، اين نكته را روشن مى سازد كه وقتى توبه و تسليم خدا شدن در كسى جمع شد، دنبالش خداوند آنچه را كه باعث خلوص وى مى شود، به دل او الهام مى كند، و در نتيجه، هم ذاتا از مخلَصين - به فتحه لام - مى شود، و هم عملا از مخلِصين - به كسره لام.
اين جمله، در مقام بيان علت مطالبى است كه در دعا بوده. اين آيه از آن جا كه دعا را نقل مى كند، و آن را رد ننموده، بلكه با وعدۀ قبولى آن را تأييد مى كند و مى فرمايد: «أولَئِكَ الّذِينَ نَتَقَبّلُ عَنهُم...»، اين نكته را روشن مى سازد كه وقتى توبه و تسليم خدا شدن در كسى جمع شد، دنبالش خداوند آنچه را كه باعث خلوص وى مى شود، به دل او الهام مى كند، و در نتيجه، هم ذاتا از مخلَصين - به فتحه لام - مى شود، و هم عملا از مخلِصين - به كسره لام.
خط ۱۳۱: خط ۱۳۱:
<span id='link208'><span>
<span id='link208'><span>


«'''أُولَئِكَ الَّذِينََ نَتَقَبَّلُ عَنهُمْ أَحْسنَ مَا عَمِلُوا وَ نَتَجَاوَزُ عَن سَيِّئَاتهِمْ فى أَصحَابِ الجَْنَّةِ ...'''»:
«'''أُولَئِكَ الَّذِينَ نَتَقَبَّلُ عَنهُمْ أَحْسنَ مَا عَمِلُوا وَ نَتَجَاوَزُ عَن سَيِّئَاتهِمْ فى أَصحَابِ الجَْنَّةِ ...'''»:


كلمه ((نتقبل (( متكلم مع الغير از مضارع باب تفعل است ، و تقبل همان معناى قبول را دارد، اما از آن بليغ ‌تر است . و مراد از ((احسن ما عملوا(( اطاعتهاى واجب و مستحب است ، چون اين طاعات است كه پذيرفته مى شود، اما مباحات هر چند هم داراى حسن باشد تقبل نمى پذيرد - صاحب مجمع البيان چنين گفته ، و تفسير خوبى است . مؤ يد آن اين است كه تقبل بهترين عمل را در مقابل بخشودگى گناهان قرار داده ، پس كانه گفته شده اعمال انسان دو جور است ، يا طاعات است ، يعنى واجبات و مستحبات ، كه بهترين اعمال او است كه ما آن را قبول مى كنيم ، و يا گناهان است كه از آن درمى گذريم ، و اما آن اعمالى كه طاعت و حسنه نيست نه مقبول است و نه غير مقبول .
كلمه «نَتَقَبّلُ»، متكلم مع الغير از مضارع باب تفعّل است، و تقبّل همان معناى قبول را دارد، اما از آن بليغ ‌تر است. و مراد از «أحسَنَ مَا عَمِلُوا»، اطاعت هاى واجب و مستحب است. چون اين طاعات است كه پذيرفته مى شود، اما مباحات هرچند هم داراى حُسن باشد، تقبّل نمى پذيرد - صاحب مجمع البيان چنين گفته، و تفسير خوبى است. مؤيد آن، اين است كه تقبّل بهترين عمل را در مقابل بخشودگى گناهان قرار داده.
 
پس كأنّه گفته شده: اعمال انسان دو جور است. يا طاعات است، يعنى واجبات و مستحبات، كه بهترين اعمال او است كه ما آن را قبول مى كنيم. و يا گناهان است كه از آن درمى گذريم. و اما آن اعمالى كه طاعت و حسنه نيست، نه مقبول است و نه غيرمقبول .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۱۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۱۰ </center>
و جمله ((فى اصحاب الجنه (( متعلق است به جمله ((نتجاوز(( و معنايش اين است كه : ما از گناهان آنان نيز در جمله كسانى كه گناهانشان بخشوده مى شود و اهل بهشت مى شوند، درمى گذريم . در نتيجه جمله مزبور حال از ضمير عنهم خواهد بود.
و جمله «فِى أصحَابِ الجَنّة»، متعلق است به جمله «نَتَجَاوَزُ»، و معنايش اين است كه: ما از گناهان آنان نيز در جمله كسانى كه گناهانشان بخشوده مى شود و اهل بهشت مى شوند، در مى گذريم. در نتيجه، جمله مزبور، حال از ضمير «عَنهُم» خواهد بود.
 
«'''وَعدَ الصّدقِ الّذِى كَانُوا يُوعَدُون'''» - يعنى خداوند با اين كلام خود، وعده شان مى دهد وعده اى صدق، كه تاكنون به زبان انبياء و رُسُل وعده داده مى شدند. ممكن هم هست مراد اين باشد كه در قيامت با اين تقبّل و تجاوز، آن وعدۀ صدقى كه در دنيا داده مى شدند، منجّز مى شود.


«'''وعد الصدق الذى كانوا يوعدون'''» - يعنى خداوند با اين كلام خود وعده شان مى دهد وعده اى صدق كه تاكنون به زبان انبياء و رسل وعده داده مى شدند. ممكن هم هست مراد اين باشد كه در قيامت با اين تقبل و تجاوز آن وعده صدقى كه در دنيا داده مى شدند منجر مى شود.
«'''وَ الَّذِى قَالَ لِوَالِدَيْهِ أُفٍ لَّكُمَا أَتَعِدَانِنى أَنْ أُخْرَجَ وَ قَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِن قَبْلى'''»:


«'''وَ الَّذِى قَالَ لِوَلِدَيْهِ أُفٍ لَّكُمَا أَ تَعِدَانِنى أَنْ أُخْرَجَ وَ قَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِن قَبْلى'''»:
بعد از آن كه وضع انسان تائب و تسليم به خدا، و درخواست او براى خلوص و اخلاص و نيكى به والدين، و اصلاح اولادش را ذكر كرد، در مقابل اين انسان، انسان ديگرى را يادآور شده كه به خدا و رسولش و معاد، كفر مى ورزد؛ و چون پدر و مادرش، او را به سوى ايمان دعوت نموده، از معاد مى ترسانند، عاق پدر و مادر مى شود.


بعد از آنكه وضع انسان تائب و تسليم به خدا، و درخواست او براى خلوص و اخلاص و نيكى به والدين ، و اصلاح اولادش را ذكر كرد، در مقابل اين انسان ، انسان ديگرى را يادآور شده كه به خدا و رسولش و معاد، كفر مى ورزد؛ و چون پدر و مادرش او را به سوى ايمان دعوت نموده از معاد مى ترسانند عاق پدر و مادر مى شود.
پس اين كه فرمود: «وَ الّذِى قَالَ لِوَالِدَيهِ أُفّ لَكُمَا»، ظاهرش اين است كه مبتدایى است در معناى جمع كه خبرش جمله «أولئِكَ الّذِينَ» است. و كلمه «أُف»، يك كلمه است، ولى دو معنا را اظهار مى دارد: يكى خستگى و يكى هم خشم.  


پس اينكه فرمود: ((و الذى قال لوالديه اف لكما((، ظاهرش اين است كه مبتدائى است در معناى جمع كه خبرش جمله ((اولئك الذين (( است . و كلمه ((اف (( يك كلمه است ولى دو معنا را اظهار مى دارد، يكى خستگى و يكى هم خشم . و جمله ((اتعداننى ان اخرج (( استفهامى است توبيخى ، و معنايش اين است كه : آيا مرا تهديد مى كنى كه يك بار ديگر از قبرم بيرونم كنند، و براى پس دادن حساب حاضرم سازند، و خلاصه آيا مرا به معاد تهديد مى كنى ؟ در حالى كه ((و قد خلت القرون من قبلى (( امت هايى كه قبل از من بودند و هلاك شدند، احدى از آنان زنده و مبعوث نشد.
و جملۀ «أتَعِدَانِنى أن أُخرَجَ»، استفهامى است توبيخى، و معنايش اين است كه: آيا مرا تهديد مى كنى كه يك بار ديگر از قبرم بيرونم كنند، و براى پس دادن حساب حاضرم سازند. و خلاصه آيا مرا به معاد تهديد مى كنى؟ در حالى كه «وَ قَد خَلَتِ القُرُونُ مِن قَبلِى». امت هايى كه قبل از من بودند و هلاك شدند، احدى از آنان زنده و مبعوث نشد.


و اين استفهام در حقيقت به پندار آنان حجتى بوده بر نفى معاد، به اين بيان كه اگر در اين ميان احياء و بعثى مى بود، بايد بعضى از افرادى كه تاكنون مرده اند زنده شده باشند، با اينكه مردگان تا امروز بشر، در اين قرنهاى طولانى كه نمى توان آغازش را دقيقا معين كرد، آن قدر زياد بودند كه از حد شمار بيرونند، و از هيچ يك آنها خبر و اثرى نشده . ولى اين نابخردان اينقدر نفهميده اند كه اگر بعضى از مردگان گذشته زنده مى شدند، در دنيا زنده مى شدند، و تهديد و وعيد خداى سبحان اين نيست ، بلكه زنده شدن در آخرت و برخاستن در نشاءه ديگر است نه در دنيا.
و اين استفهام، در حقيقت به پندار آنان حجتى بوده بر نفى معاد، به اين بيان كه: اگر در اين ميان احياء و بعثى مى بود، بايد بعضى از افرادى كه تاكنون مُرده اند، زنده شده باشند. با اين كه مُردگان تا امروز بشر، در اين قرن هاى طولانى كه نمى توان آغازش را دقيقا معين كرد، آن قدر زياد بودند كه از حدّ شمار بيرونند، و از هيچ يك آن ها خبر و اثرى نشده. ولى اين نابخردان اين قدر نفهميده اند كه اگر بعضى از مُردگان گذشته زنده مى شدند، در دنيا زنده مى شدند، و تهديد و وعيد خداى سبحان اين نيست، بلكه زنده شدن در آخرت و برخاستن در نشئۀ ديگر است، نه در دنيا.


«'''و هما يستغيثان اللّه ويلك امن ان وعد اللّه حق'''» - كلمه ((يستغيثان (( از مصدر استغاثه است ، كه به معناى طلب غوث (پناه ) از خدا است . و معناى جمله اين است كه : در حالى كه پدر و مادرش از خدا طلب مى كنند كه پناهشان دهد، و در اقامه حجت و متمايل كردن دل فرزند به سوى ايمان كمكشان فرمايد، به فرزندشان مى گويند: واى بر تو! به خدا و به آنچه رسولش آورده كه يكى از آنها وعده به معاد است ايمان بياور، و مطمئن باش كه وعده خدا به معاد كه به وسيله رسولانش ‍ داده ، وعده اى است حق .
«'''وَ هُمَا يَستَغِيثَانِ اللّه وَيلَكَ آمِن إنّ وَعدَ اللّه حَقّ'''» - كلمه «يَستَغِيثَان»، از مصدر استغاثه است، كه به معناى طلب غوث (پناه) از خدا است. و معناى جمله اين است كه: در حالى كه پدر و مادرش از خدا طلب مى كنند كه پناهشان دهد، و در اقامه حجت و متمايل كردن دل فرزند به سوى ايمان كمكشان فرمايد، به فرزندشان مى گويند: واى بر تو! به خدا و به آنچه رسولش آورده، كه يكى از آن ها وعدۀ به معاد است، ايمان بياور، و مطمئن باش كه وعدۀ خدا به معاد، كه به وسيلۀ رسولانش داده، وعده اى است حق.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۱۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۱۱ </center>
از اينجا روشن مى شود كه مراد آن پدر و مادر از اينكه گفتند ((ايمان بياور(( اين بوده كه به خدا و رسولش در آنچه رسول از ناحيه خدا آورده ايمان بياور. و اينكه گفت : ((ان وعد اللّه حق (( اين بوده كه فرزندشان به معاد ايمان بياورد، و نيز جمله قبلى را كه گفتند ايمان بياور تعليل كند و به فرزند مى فهماند اينكه گفتيم ايمان بياور به منظور انذار و تخويف بوده .
از اين جا روشن مى شود كه مراد آن پدر و مادر از اين كه گفتند: «ايمان بياور»، اين بوده كه به خدا و رسولش در آنچه رسول از ناحيه خدا آورده، ايمان بياور. و اين كه گفت: «إنّ وَعدَ اللّه حَقّ»، اين بوده كه فرزندشان به معاد ايمان بياورد، و نيز جمله قبلى را كه گفتند ايمان بياور، تعليل كند و به فرزند مى فهماند اين كه گفتيم ايمان بياور، به منظور انذار و تخويف بوده.


«'''فيقول ما هذا الا اساطير الاولين'''» - اشاره با كلمه ((هذا(( به همان وعده و انذارى است كه پدر و مادرش كردند، و يا به همه آن دعوتهايى است كه نمودند. و معنايش اين است كه : اين انسان كه مورد بحث بود به والدين خود مى گويد: اين وعده هايى كه مى دهيد، و اين تهديدهايى كه مرا با آن مى ترسانيد، و يا همه اين دعوتهايى كه مى كنيد چيزى جز خرافات مردم وحشى قرون گذشته نيست .
«'''فَيَقُولُ مَا هَذَا إلّا أسَاطِيرُ الأوّلِين'''» - اشاره با كلمه «هذا»، به همان وعده و انذارى است كه پدر و مادرش كردند، و يا به همۀ آن دعوت هايى است كه نمودند. و معنايش اين است كه: اين انسان كه مورد بحث بود، به والدين خود مى گويد: اين وعده هايى كه مى دهيد، و اين تهديدهايى كه مرا با آن مى ترسانيد، و يا همه اين دعوت هايى كه مى كنيد، چيزى جز خرافات مردم وحشى قرون گذشته نيست.


«'''أُولَئك الَّذِينَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ ...'''»:
«'''أُولَئك الَّذِينَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ ...'''»:
۱۴٬۴۷۳

ویرایش