الحجر ٩٥: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
(افزودن سال نزول)
خط ۱۶: خط ۱۶:
|-|معزی=همانا ما نگهداشتیمت از استهزاءکنندگان‌
|-|معزی=همانا ما نگهداشتیمت از استهزاءکنندگان‌
|-|</tabber><br />
|-|</tabber><br />
{{آيه | سوره = سوره الحجر | نزول = | نام = [[شماره آیه در سوره::95|٩٥]] | قبلی = الحجر ٩٤ | بعدی = الحجر ٩٦  | کلمه = [[تعداد کلمات::3|٣]] | حرف =  }}
{{آيه | سوره = سوره الحجر | نزول = [[نازل شده در سال::3|٣ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::95|٩٥]] | قبلی = الحجر ٩٤ | بعدی = الحجر ٩٦  | کلمه = [[تعداد کلمات::3|٣]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
«کَفَیْنَاکَ»: تو را بسنده‌ایم. تو را حمایت و حفاظت می‌کنیم (نگا: بقره / .
«کَفَیْنَاکَ»: تو را بسنده‌ایم. تو را حمایت و حفاظت می‌کنیم (نگا: بقره / .

نسخهٔ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۵۷


ترجمه

ما شرّ استهزاکنندگان را از تو دفع خواهیم کرد؛

|ما شرّ مسخره كنندگان را از تو دور مى‌سازيم
كه ما [شر] ريشخندگران را از تو برطرف خواهيم كرد.
همانا ما تو را از شر استهزا کنندگان محفوظ نمودیم.
که ما [شرّ] استهزا کنندگان را از تو بازداشته ایم.
ما مسخره‌كنندگان را از تو باز مى‌داريم؛
ما تو را از [شر] ریشخندکنندگان کفایت [و حمایت‌] می‌کنیم‌
هر آينه ما تو را از استهزا كنندگان كفايت كرديم
ما تو را از (کید و مکر و اذیّت و آزار) استهزاء کنندگان مصون و محفوظ می‌داریم.
بی‌چون ما (شرّ) مسخره‌کنندگان را از تو کفایت کردیم [:باز داشتیم].
همانا ما نگهداشتیمت از استهزاءکنندگان‌


الحجر ٩٤ آیه ٩٥ الحجر ٩٦
سوره : سوره الحجر
نزول : ٣ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«کَفَیْنَاکَ»: تو را بسنده‌ایم. تو را حمایت و حفاظت می‌کنیم (نگا: بقره / .

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱- پیامبر(ص) تحت حمایت ویژه خداوند در برابر استهزا، آزار و اذیت مشرکان و دشمنان (إنا کفینک المستهزءین)

۲- نوید خداوند به پیامبر(ص) مبنى بر دفع شرّ استهزا کنندگان آن حضرت و قرآن (إنا کفینک المستهزءین)

۳- حمایت خداوند از پیامبر(ص) در برابر دشمنان، پشتوانه آن حضرت در آشکارا و علنى کردن دعوت خویش و بى اعتنایى به مشرکان و دشمنان (فاصدع بما تؤمر و أعرض عن المشرکین . إنا کفینک المستهزءین) جمله «إنا کفیناک ...» به منزله تعلیل براى جمله «فاصدع بماتؤمر ...» است; یعنى، چون ما از تو حمایت مى کنیم، پس به آنچه مأمور شدى عمل کن و از مشرکان اعراض نما.

۴- پیامبر(ص) در نیمه نخست رسالت (دوران مکه) مورد تمسخر مشرکان و مواجه با مخالفتها و آزار شدید روحى آنان بود. (و أعرض عن المشرکین. إنا کفینک المستهزءین)

۵- استهزا و تمسخر از روشهاى دشمنان و مخالفان علیه پیامبر(ص) (إنا کفینک المستهزءین) توصیف مشرکان و مخالفان پیامبر(ص) به «استهزاگران» نشان دهنده این نکته است که آنان همواره از این روش، براى مبارزه با آن حضرت استفاده مى کردند.

۶- پیامبر(ص) نسبت به دشمنى، آزار روحى و تمسخر مشرکان و کافران در صورت علنى و آشکارا نمودن دعوت خویش، نگران بود. (فاصدع بما تؤمر ... إنا کفینک المستهزءین) جمله «إنا کفیناک المستهزءین» احتمال دارد پاسخى باشد در برابر نگرانیهاى پیامبر(ص) که ممکن بود پس از فرمان آشکار کردن دعوت خود و اعراض از مشرکان (فاصدع بما تؤمر ... و أعرض عن المشرکین) بروز کند.

روایات و احادیث

۷- «عن أبان بن عثمان الأحمر رفعه قال: المستهزئون برسول الله(ص) خمسة، الولیدبن المغیرة المخزومى و العاص بن وائل السهمى و الأسود بن عبدیغوث زهرى و الأسود بن مطلّب و الحارث بن الطُلاطلة الثقفى;[۱] در مرفوعه ابان بن عثمان احمر آمده است که [معصوم(ع)] فرمود: استهزا کنندگان به رسول خدا(ص) پنج نفر بودند: ۱- ولید بن مغیرة مخزومى، ۲- عاص بن وائل سهمى، ۳- اسود بن عبدیغوث زهرى، ۴- اسود بن مطلّب، ۵- حارث بن طلاطلة الثقفى».

موضوعات مرتبط

  • اسلام: تاریخ صدر اسلام ۴، ۷
  • حمایتهاى خدا: مشمولان حمایتهاى خدا ۱، ۳
  • خدا: بشارتهاى خدا ۲
  • قرآن: دفع شرّ استهزاگران قرآن ۲
  • کافران: استهزاهاى کافران ۶; دشمنى کافران ۶
  • محمد(ص): اذیت محمد(ص) ۴، ۶; اذیتهاى دشمنان محمد(ص) ۱; استهزاگران محمد(ص) ۷; استهزاهاى دشمنان محمد(ص) ۱، ۵; استهزاهاى مخالفان محمد(ص) ۵; استهزاى محمد(ص)۱، ۴، ۵; بشارت به محمد(ص) ۲; بی اعتنایى محمد(ص) به دشمنان ۳; بی اعتنایى محمد(ص) به مشرکان ۳; حامى محمد(ص) ۱، ۳; دشمنان محمد(ص) ۶; دعوت آشکار محمد(ص) ۳، ۶; دفع شر استهزاگران محمد(ص) ۲; روش برخورد دشمنان محمد(ص) ۵; روش برخورد مخالفان محمد(ص) ۵; مخالفان محمد(ص) ۴; نگرانى محمد(ص) ۶
  • مشرکان: اذیتهاى مشرکان ۱، ۴; استهزاهاى مشرکان ۱، ۴، ۶; دشمنى مشرکان ۶; مشرکان و محمد(ص) ۴

منابع

  1. خصال شیخ صدوق، ص ۲۷۹، ح ۲۴; نورالثقلین، ج ۳، ص ۳۶، ح ۱۲۷.