يونس ١٢: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
(افزودن سال نزول)
خط ۱۶: خط ۱۶:
|-|معزی=و هرگاه برسد انسان را سختی بخواند ما را بر پهلو یا نشسته یا ایستاده تا گاهی که بازکردیم (برگشودیم) از او سختیش را درگذرد چنانکه گوئی نخوانده است ما را بسوی سختی که بدو رسیده بدینسان بیاراست برای اسراف‌کنندگان آنچه بودند می‌کردند
|-|معزی=و هرگاه برسد انسان را سختی بخواند ما را بر پهلو یا نشسته یا ایستاده تا گاهی که بازکردیم (برگشودیم) از او سختیش را درگذرد چنانکه گوئی نخوانده است ما را بسوی سختی که بدو رسیده بدینسان بیاراست برای اسراف‌کنندگان آنچه بودند می‌کردند
|-|</tabber><br />
|-|</tabber><br />
{{آيه | سوره = سوره يونس | نزول = | نام = [[شماره آیه در سوره::12|١٢]] | قبلی = يونس ١١ | بعدی = يونس ١٣  | کلمه = [[تعداد کلمات::28|٢٨]] | حرف =  }}
{{آيه | سوره = سوره يونس | نزول = [[نازل شده در سال::16|٤ هجرت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::12|١٢]] | قبلی = يونس ١١ | بعدی = يونس ١٣  | کلمه = [[تعداد کلمات::28|٢٨]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
«مَسَّ»: دست داد. اصابت کرد و رسید. «الضُّرُّ»: بلا و محنت. زیان مالی یا جانی. «لِجَنبِهِ»: بر پهلوی خود. حرف (ل) به معنی (عَلی) است، و (لِجَنبِهِ) حال ضمیر فاعلی مستتر در فعل (دَعَانَا) است. «قَاعِداً»: نشسته. حال است و عطف بر (لِجَنبِهِ) است.
«مَسَّ»: دست داد. اصابت کرد و رسید. «الضُّرُّ»: بلا و محنت. زیان مالی یا جانی. «لِجَنبِهِ»: بر پهلوی خود. حرف (ل) به معنی (عَلی) است، و (لِجَنبِهِ) حال ضمیر فاعلی مستتر در فعل (دَعَانَا) است. «قَاعِداً»: نشسته. حال است و عطف بر (لِجَنبِهِ) است.

نسخهٔ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۵۱


ترجمه

هنگامی که به انسان زیان (و ناراحتی) رسد، ما را (در هر حال:) در حالی که به پهلو خوابیده، یا نشسته، یا ایستاده است، می‌خواند؛ امّا هنگامی که ناراحتی را از او برطرف ساختیم، چنان می‌رود که گویی هرگز ما را برای حل مشکلی که به او رسیده بود، نخوانده است! این گونه برای اسرافکاران، اعمالشان زینت داده شده است (که زشتی این عمل را درک نمی‌کنند)!

|و چون به آدمى گزندى رسد، ما را [در همه حال‌] به پهلو خفته يا نشسته و يا ايستاده مى‌خواند، و چون گرفتارى‌اش را برطرف ساختيم چنان مى‌رود كه گويى اصلا ما را براى محنتى كه بدو رسيده نخوانده است. اين گونه براى اسرافكاران اعمالى كه انجام مى‌دادند زينت داد
و چون انسان را آسيبى رسد، ما را -به پهلو خوابيده يا نشسته يا ايستاده- مى‌خواند، و چون گرفتاريش را برطرف كنيم چنان مى‌رود كه گويى ما را براى گرفتاريى كه به او رسيده، نخوانده است. اين گونه براى اسرافكاران آنچه انجام مى‌دادند زينت داده شده است.
و هرگاه آدمی را رنج و زیانی رسد همان لحظه به هر حالت باشد از خفته و نشسته و ایستاده فورا ما را به دعا می‌خواند و آن گاه که رنج و زیانش را بر طرف سازیم باز به حال غفلت و غرور چنان باز می‌گردد که گویی هیچ ما را برای دفع ضرر و رنجی که به او رسیده بود نخوانده است! اعمال زشت تبهکاران این چنین در نظرشان زیبا جلوه داده شده است.
و چون انسان را گزند و آسیبی رسد، ما را [در همه حالات] به پهلو خوابیده یا نشسته یا ایستاده [به یاری] می خواند، پس زمانی که گزند و آسیبش را برطرف کنیم، آن چنان به راه ناسپاسی و گناه می رود که گویی هرگز ما را برای برطرف کردن گزند و آسیبی که به او رسیده [به یاری] نخوانده است!! این گونه برای اسراف کاران اعمالی که همواره انجام می دادند، آراسته شده [تا جایی که زشتی اعمالشان را نمی فهمند.]
چون به آدمى گزندى رسد، چه بر پهلو خفته باشد و چه نشسته يا ايستاده ما را به دعا مى‌خواند. و چون آن گزند را از او دور سازيم، چنان مى‌گذرد كه گويى ما را براى دفع آن گزندى كه به او رسيده بود هرگز نخوانده است. اعمال اسرافكاران اينچنين در نظرشان آراسته شده است.
و چون انسان را رنجی رسد، ما را [در همه حال‌] چه بر پهلو خفته، چه نشسته، چه ایستاده بخواند، آنگاه چون رنجش را از او باز داریم، به راه خود رود، گویی ما را به خاطر رنجی که به او رسیده بود، به دعا نخوانده است، بدین‌سان در نظر اسرافکاران کار و کردارشان آراسته شده است‌
و چون آدمى را گزندى فرا رسد ما را بخواند به پهلو خفته، يا نشسته، يا ايستاده. پس همين كه گزند وى از او برداريم چنان برود كه گويى هرگز ما را براى گزندى كه به وى رسيده بود نخوانده است. اينچنين براى گزافكاران كارهايى كه مى‌كردند آرايش يافته است.
هنگامی که به انسان ناراحتی و بلائی می‌رسد (که نه خود و نه دیگران نمی‌توانند آن را دفع و چاره کنند)، چه بر پهلو خوابیده، و چه نشسته، و چه ایستاده باشد (برای رفع مشکل) ما را به کمک می‌خواند. امّا هنگامی که ناراحتی و بلائی را (که در مقابل آن درمانده بود) از او به دور داشتیم، آن چنان راه (سابق) خود را در پیش می‌گیرد (و خدای را باز هم فراموش می‌کند) که انگار ما را برای دفع محنتی که بدو رسیده است به فریاد نخوانده است (و اصلاً ضرر و زیانی متوجّه او نبوده و بلائی بدو دست نداده است. آری! همیشه) این چنین اعمال اسرافگران در نظرشان آراسته شده است (و تکرار گناه از قباحت آن کاسته است، و اهریمن نابکار باطل را برای آنان حق جلوه داده است).
و چون انسان را آسیب فرا رسد، ما را - به پهلو خوابیده، یا ایستاده - می‌خواند. پس چون گرفتاریش را بر طرف سازیم، چنان (بی‌تفاوت از آن) می‌گذرد، که گویی ما را برای زیانی که به او رسیده، نخوانده است. این‌گونه برای اسرافکاران آنچه انجام می‌داده‌اند زینت داده شده است.
و هرگاه برسد انسان را سختی بخواند ما را بر پهلو یا نشسته یا ایستاده تا گاهی که بازکردیم (برگشودیم) از او سختیش را درگذرد چنانکه گوئی نخوانده است ما را بسوی سختی که بدو رسیده بدینسان بیاراست برای اسراف‌کنندگان آنچه بودند می‌کردند


يونس ١١ آیه ١٢ يونس ١٣
سوره : سوره يونس
نزول : ٤ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«مَسَّ»: دست داد. اصابت کرد و رسید. «الضُّرُّ»: بلا و محنت. زیان مالی یا جانی. «لِجَنبِهِ»: بر پهلوی خود. حرف (ل) به معنی (عَلی) است، و (لِجَنبِهِ) حال ضمیر فاعلی مستتر در فعل (دَعَانَا) است. «قَاعِداً»: نشسته. حال است و عطف بر (لِجَنبِهِ) است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱ - نیایش خالصانه انسان با خدا، به هنگام گرفتاریها و مصیبتهاى سخت و جانکاه (و إذا مسّ الإنسن الضرّ دعانا) «ضرّ» به معناى مطلق آسیب است، ولى در این جا با توجّه به «ال» - که به اصطلاح اهل ادب «ال» کمالیه است - به معناى آسیب سخت و جانکاه مى باشد.

۲ - توحید ربوبى، باور فطرى و غریزى انسان (و إذا مسّ الإنسن الضرّ دعانا) از این که انسانها در مواقع اضطرار و در هنگامه هاى سخت و دشوار، به خدا پناه مى برند و نجات خود را تنها در گرو مشیّت او مى دانند ; معلوم مى شود که این باور، باورى غریزى و ایمانى فطرى است.

۳ - گرفتاریها و مصایب، مایه بیدارى و تجلى فطرت توحیدى انسان (و إذا مسّ الإنسن الضرّ دعانا)

۴ - آدمیان، به هنگام گرفتارى و رنج، اهل دعا شده و در هر حالتى خدا را به فریادرسى مى خوانند. (و إذا مسّ الإنسن الضرّ دعانا لجنبه أو قاعداً أو قائماً)

۵ - انسانها، به هنگام گرفتارى و رنج فراگیر، به ناتوانى خود و قدرت و یارى خداوند اذعان مى کنند. (و إذا مسّ الإنسن الضرّ دعانا)

۶ - نیایش خالصانه شرک پیشگان به درگاه خداوند، به هنگام گرفتاریها و مصایب، دلیلى روشن بر پوچى اندیشه شرک و حقانیت توحید ربوبى (و إذا مسّ الإنسن الضرّ دعانا) روى سخن در این سوره با مشرکان مکّه است و آیه شریفه در مقام بیان یکى از دلیلهاى روشن توحید ربوبى و پوچى اندیشه شرک است.

۷ - نیایش خالصانه به درگاه خدا، عامل جلب رحمت او و مایه رفع گرفتاریهاست. (و إذا مسّ الإنسن الضرّ دعانا ... فلما کشفنا عنه ضرّه) تفریع جمله «لما کشفنا» بر «دعانا» بیانگر برداشت فوق است.

۸ - رهایى انسان از گرفتاریها و مصایب، در گرو مشیّت خدا و بسته به لطف و رحمت اوست. (و إذا مسّ الإنسن الضرّ دعانا ... فلما کشفنا عنه ضرّه)

۹ - لزوم شکر و سپاسگزارى به درگاه خدا، در برابر نعمت آسایش و رفاه و رفع گرفتاریها (فلما کشفنا عنه ضرّه مرّ کأن لم یدعنا إلى ضرّ مسّه)

۱۰ - انسان در برابر نعمتهاى خدا و لطف و مهربانیهاى او، موجودى ناسپاس است. (و إذا مسّ الإنسن الضرّ دعانا ... فلما کشفنا عنه ضرّه مرّ کأن لم یدعنا إلى ضرّ مسّه)

۱۱ - انسان باید در حال آسایش و سختى، متوجّه خدا بوده و به درگاه او نیایش داشته باشد. (و إذا مسّ الإنسن الضرّ دعانا ... فلما کشفنا عنه ضرّه مرّ کأن لم یدعنا)

۱۲ - رفاه و آسایش بسیار و بر کنار بودن از گرفتاریها و مصایب روزگار، زمینه ساز غفلت از یاد خداست. (فلما کشفنا عنه ضرّه مرّ کأن لم یدعنا إلى ضرّ مسّه کذلک زین للمسرفین)

۱۳ - زیبا جلوه کردن اعمال زشت، پیامد رفاه و آسایش بسیار، اسراف پیشگى، بیگانگى با خدا و غفلت از یاد او (فلما کشفنا عنه ضرّه ... کذلک زیّن للمسرفین ما کانوا یعملون)

۱۴ - مرفهان اسراف پیشه، مردمانى خودپسند، از خود راضى و حق ناپذیر (کذلک زیّن للمسرفین ما کانوا یعملون)

۱۵ - کسانى که در گرفتاریها به یاد خدا بوده و در رفاه و آسایش از او غافل مى شوند، مردمى مسرف هستند. (و إذا مسّ الإنسن الضرّ دعانا ... فلما کشفنا عنه ضرّه ... لم یدعنا ... کذلک زیّن للمسرفین)

موضوعات مرتبط

  • اخلاص: آثار اخلاص ۷
  • اسراف: آثار اسراف ۱۳
  • اقرار: اقرار به امدادهاى خدا ۵ ; اقرار به عجز ۵ ; اقرار به قدرت خدا ۵
  • انسان: اقرار انسان ها ۵ ; انسان ها در سختى ۱، ۴، ۵ ; دعاى انسان ۱ ; کفران انسان ۱۰
  • توحید: دلایل حقانیت توحید ربوبى ۶ ; فطریت توحید ربوبى ۲
  • خدا: آثار رحمت خدا ۸ ; آثار لطف خدا ۸ ; آثار مشیّت خدا ۸
  • دعا: آثار دعاى خالصانه ۷ ; اهمیّت دعا ۱۱ ; دعا در سختى ۱، ۶ ; عوامل دعا ۴
  • ذاکران: ذاکران خدا در سختى ۱۵
  • ذکر: اهمیّت ذکر خدا ۱۱ ; ذکر خدا در رفاه ۱۱ ; ذکر خدا در سختى ۱۱
  • رحمت: عوامل رحمت ۷
  • رفاه: آثار رفاه ۱۲، ۱۳
  • سختى: آثار سختى ۳، ۴، ۵ ; عوامل نجات از سختى ۷، ۸
  • شرک: دلایل بىمنطقى شرک ۶
  • شکر: اهمیّت شکر خدا ۹ ; اهمیّت شکر نعمت ۹ ; شکر در رفاه ۹
  • عمل: عوامل تزیین عمل ناپسند ۱۳
  • غفلت: آثار غفلت از خدا ۱۳ ; زمینه غفلت از خدا ۱۲
  • فطرت: عوامل تجلى فطرت توحیدى ۳
  • مرفهان: حق ناپذیرى مرفهان ۱۴ ; مرفهان غافل ۱۵
  • مسرفان: ۱۵ حق ناپذیرىمسرفان ۱۴; صفات مسرفان ۱۴;عُجب مسرفان۱۴
  • مشرکان: دعاى مشرکان ۶ ; مشرکان در سختى ۶

منابع