گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
خط ۳۶: خط ۳۶:


==فايده نقل داستان انبياء گذشته براى رسول خدا «ص» و مؤمنان ==
==فايده نقل داستان انبياء گذشته براى رسول خدا «ص» و مؤمنان ==
«'''وَ كلاً نَّقُص عَلَيْك مِنْ أَنبَاءِ الرُّسلِ مَا نُثَبِّت بِهِ فُؤَادَك ...'''»:
«'''وَ كُلاً نَّقُصُّ عَلَيْك مِنْ أَنبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّت بِهِ فُؤَادَك ...'''»:


يعنى همه داستانها را به گونه اجمال و يا تفصيل برايت نقل مى كنيم ضضو اضضضه فرمود: «من انباء الرسل» بيان مضاف اليه «'''كل '''» است و جمله «ما نثبت به فوادك» عطف بيان «انباء» است كه به فايده نقل كردن اين داستانها نسبت به آن جناب اشاره نموده ، مى فهماند كه نقل آنها قلب او را آرامش و سكون مى بخشد، و ماده قلق و اضطراب را از دل او برمى كند، و معنايش اين است كه:  
يعنى همه داستان ها را به گونه اجمال و يا تفصيل، برايت نقل مى كنيم. و این که فرمود: «مِن أنبَاءِ الرُّسُل»، بيان مضافٌ إليه «كُلّ» است، و جملۀ «مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ»، عطف بيان «أنبَاء» است، كه به فايده نقل كردن اين داستان ها نسبت به آن جناب اشاره نموده، مى فهماند كه نقل آن ها، قلب او را آرامش و سكون مى بخشد، و ماده قلق و اضطراب را از دل او بر مى كند، و معنايش اين است كه:  


ما داستانهاى انبياء را برايت نقل مى كنيم تا به وسيله آن قلبت را آرامش بخشيم ، و آن را در راهى كه براى دعوت به سوى حق و نهضت عليه ريشه هاى فساد پيش گرفتى و در تحمّل آزار از امتت قوى و استوار سازيم.
ما داستان هاى انبياء را برايت نقل مى كنيم، تا به وسيله آن، قلبت را آرامش بخشيم، و آن را در راهى كه براى دعوت به سوى حق و نهضت عليه ريشه هاى فساد پيش گرفتى و در تحمّل آزار از امتت، قوى و استوار سازيم.


آنگاه شروع مى كند به ذكر فايده اى كه اين سوره براى عموم يعنى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) و مؤمنين و كافرين قومش دارد. و در خصوص آنچه به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) عايد مى گردد فرموده:  
آنگاه شروع مى كند به ذكر فايده اى كه اين سوره، براى عموم، يعنى رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» و مؤمنان و كافران قومش دارد. و در خصوص آنچه به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» عايد مى گردد، فرموده:  


«و جاءك فى هذه الحق»، حال اشاره «هذه» را خواه سوره بدانيم و يا آيات نازله در آن و يا به وجهى به داستانهايى كه در آن آمده ، زيرا آمدن حق در آن داستانها به همين است كه خدا حق را در ضمن آن قصه ها و قبل از آن و بعد از آن بيان كند، حقايق و معارف مربوط به مبداء و معاد و سنت جارى خدا در خلق را - كه چگونه پيغمبران را فرستاده و دعوت توحيد را انتشار داده و مؤمنين را در دنيا به نجات از مهالك و در آخرت به نجات از آتش سعادتمند، و ظالمين را به اخذ در دنيا و عذاب خالد در آخرت بدبخت نموده - شرح دهد.
«وَ جَاءَكَ فِى هَذِهِ الحَقّ»، حال اشاره «هذه» را خواه سوره بدانيم و يا آيات نازله در آن و يا به وجهى به داستان هايى كه در آن آمده، زيرا آمدن حق در آن داستان ها، به همين است كه خدا حق را در ضمن آن قصه ها و قبل از آن و بعد از آن بيان كند. حقايق و معارف مربوط به مبدأ و معاد و سنت جارى خدا در خلق را - كه چگونه پيغمبران را فرستاده و دعوت توحيد را انتشار داده و مؤمنان را در دنيا به نجات از مهالك و در آخرت به نجات از آتش سعادتمند، و ظالمان را به اخذ در دنيا و عذاب خالد در آخرت، بدبخت نموده - شرح دهد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۹۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۹۶ </center>
اين در خصوص آنچه كه به رسول (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) عايد مى شد، و در آنچه كه عايد و مربوط به مؤ منين است فرموده : و موعظه و ذكرى للمؤ منين . توضيحش اينست كه آنچه از معارف و حقايق بيان كرده براى مؤ منين ، هم تذكر است و هم موعظه . تذكر است براى اينكه مؤ منين با شنيدن آنها آنچه از علوم فطرى مربوط به مبداء و معاد و متعلقات آن از ياد برده بودند بياد مى آورند. و موعظه است ، براى اينكه آن معارف و حقايق در لفافه داستانها بيان شده ، و همان داستانها مايه عبرت است.
اين در خصوص آنچه كه به رسول «صلى اللّه عليه و آله و سلم» عايد مى شد، و در آنچه كه عايد و مربوط به مؤمنان است، فرموده: «وَ مَوعِظَةً وَ ذِكرَى لِلمُؤمِنِين».  


آخرين حرف به ايمان نياورندگان: «اعملوا على مكانتكم...»
توضيحش اين است كه آنچه از معارف و حقايق بيان كرده براى مؤمنان، هم تذكر است و هم موعظه. تذكر است براى اين كه مؤمنان با شنيدن آن ها، آنچه از علوم فطرى مربوط به مبدأ و معاد و متعلقات آن از ياد برده بودند، به ياد مى آورند. و موعظه است، براى اين كه آن معارف و حقايق در لفافه داستان ها بيان شده، و همان داستان ها، مايه عبرت است.
 
==آخرين حرف به ايمان نياورندگان: «إعمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُم...»==


«'''وَ قُل لِّلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ اعْمَلُوا عَلى مَكانَتِكُمْ إِنَّا عَامِلُونَ وَ انتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُونَ'''»:
«'''وَ قُل لِّلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ اعْمَلُوا عَلى مَكانَتِكُمْ إِنَّا عَامِلُونَ وَ انتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُونَ'''»:


اين قسمت مربوط به غير مؤ منين است كه پيغمبر خود را دستور مى دهد كه احتجاج و بگومگوى با ايشان را خاتمه داده آخرين حرف را به ايشان بگويد، و پس از آنهمه موعظه و آوردن داستانهاى گذشتگان بفرمايد: حال اگر ايمان نمى آوريد، و از شرك و فساد دست بر نمى داريد، و آنچه كه من به گوشتان خواندم بيدارتان نكرد، و اگر داستانهاى عبرت آورى را كه آوردم و سنتى را كه خدا در آنان معمول داشت برايتان گفتم و هيچيك در شما اثر نكرد، پس هر چه مى خواهيد بكنيد، و در موقعيت و وضعى كه داريد هر چه را براى خود خير تشخيص مى دهيد انجام دهيد، ما هم كار خود را مى كنيم ، و انتظار مى بريم روزى را كه عاقبت، عملتان به استقبالتان آيد، و به زودى خواهيد فهميد كه آنچه ما از اخبار الهى مى گفتيم راست بود يا دروغ.
اين قسمت، مربوط به غير مؤمنان است كه به پيغمبر خود دستور مى دهد كه احتجاج و بگومگوى با ايشان را خاتمه داده، آخرين حرف را به ايشان بگويد، و پس از آن همه موعظه و آوردن داستان هاى گذشتگان بفرمايد:  


اين بيان در حقيقت خاتمه دادن به احتجاج و نوعى تهديد است ، كه در داستانهاى گذشتگان از قبيل داستان نوح و هود و صالح بازگو كرده ، و در قصّه شعيب از خود آنجناب حكايت كرده كه فرمود: «يا قوم اعملوا على مكانتكم انى عامل سوف تعلمون من ياتيه عذاب يخزيه و من هو كاذب و ارتقبوا انى معكم رقيب».
حال اگر ايمان نمى آوريد، و از شرك و فساد دست بر نمى داريد، و آنچه كه من به گوشتان خواندم، بيدارتان نكرد، و اگر داستان هاى عبرت آورى را كه آوردم و سنتى را كه خدا در آنان معمول داشت، برايتان گفتم و هيچ يك در شما اثر نكرد، پس هرچه مى خواهيد، بكنيد، و در موقعيت و وضعى كه داريد، هرچه را براى خود خير تشخيص مى دهيد، انجام دهيد، ما هم كار خود را مى كنيم، و انتظار مى بريم روزى را كه عاقبت، عملتان به استقبالتان آيد، و به زودى، خواهيد فهميد كه آنچه ما از اخبار الهى مى گفتيم، راست بود، يا دروغ.


«'''وَ للَّهِ غَيْب السمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُ الاَمْرُ كُلُّهُ'''»:
اين بيان، در حقيقت خاتمه دادن به احتجاج و نوعى تهديد است، كه در داستان هاى گذشتگان، از قبيل داستان نوح و هود و صالح بازگو كرده، و در قصّه شعيب، از خود آن جناب حكايت كرده كه فرمود: «يَا قَومِ اعمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُم إنِّى عَامِلٌ سَوفَ تَعلَمُونَ مَن يَأتِيهِ عَذَابٌ يُخزِيهِ وَ مَن هُوَ كَاذِبٌ وَ ارتَقِبُوا إنّى مَعَكُم رَقِيبٌ».


از آنجا كه دستور گفتن رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) ضضضه ايشان ضضه «يا قوم اعملوا» در حقيقت معنايش گفتن خود خدا بود، لذا دنبال آن ، دو جمله مورد بحث را آورد تا رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) دلگرم شود و مطمئن گردد كه به زودى گردش روزگار عليه آنان دور خواهد زد، و كار به نفع وى خاتمه خواهد يافت .
«'''وَ للَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُ الاَمْرُ كُلُّهُ'''»:
 
از آن جا كه دستور گفتن رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، به ايشان که «يَا قَومِ اعمَلُوا»، در حقيقت معنايش گفتن خود خدا بود، لذا دنبال آن، دو جمله مورد بحث را آورد تا رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» دلگرم شود و مطمئن گردد كه به زودى، گردش روزگار عليه آنان دور خواهد زد، و كار به نفع وى خاتمه خواهد يافت.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۹۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۹۷ </center>
و در حقيقت معناى آيه اين است كه تو به كار و وظيفه خويش بپردازد و با پيروانت منتظر باش و بدانكه غيب آسمانها و زمين كه عاقبت امر تو و ايشان در آن نهفته است به دست پروردگارت است ، نه بت هاى ايشان كه با آنها شرك مى ورزند، و نه به آن اسبابى كه پشتگرمى ايشان به آنها است، و دلخوش اند كه با آن اسباب مى توانند اوضاع را به نفع خود بچرخانند، و سرانجام برد با آنان بشود.  
و در حقيقت، معناى آيه اين است كه: تو به كار و وظيفه خويش بپرداز و با پيروانت منتظر باش و بدان كه غيب آسمان ها و زمين، كه عاقبت امر تو و ايشان در آن نهفته است، به دست پروردگارت است، نه بت هاى ايشان كه با آن ها شرك مى ورزند، و نه به آن اسبابى كه پشتگرمى ايشان به آن ها است، و دلخوش اند كه با آن اسباب، مى توانند اوضاع را به نفع خود بچرخانند، و سرانجام برد با آنان بشود.  


حاشا! گردش روزگار و غيب آسمانها و زمين و خلاصه همه امور به دست پروردگار تو است ، از غيب خود عاقبت امر ايشان را آنطور كه خودش خواسته و خبر داده بيرون مى افكند و تحقّق خارجى مى دهد، پس مطمئن بدان كه دور فلك به نفع تو و عليه ايشان است . و اين از آن بيانات عجيب قرآنى است.
حاشا! گردش روزگار و غيب آسمان ها و زمين و خلاصه همه امور به دست پروردگار تو است، از غيب خود، عاقبت امر ايشان را آن طور كه خودش خواسته و خبر داده، بيرون مى افكند و تحقّق خارجى مى دهد. پس مطمئن بدان كه دور فلك به نفع تو و عليه ايشان است و اين، از آن بيانات عجيب قرآنى است.


و از همين بيان معلوم مى شود كه كلمه «'''ربك '''» كه در آيات مورد بحث مكرر آمده چرا در اين آيه به كلمه «'''اللّه '''» تبديل شده ؟ وجهش ‍ اين است كه در كلمه اللّه اشاره اى به احاطه بر هر كوچك و بزرگ هست ، كه در هيچ اسم ديگرى آن اشاره وجود ندارد، و چون مقام ، اقتضاء مى كرد اعتماد و التجاء به يك ملجاى را كه هيچ قاهرى فوق آن نباشد و آن خداى سبحان است ، و لذا مى بينيم بعد از تكرار كلمه رب در خلال جملات گذشته در جمله مورد بحث كلمه «اللّه» را آورده ، و بعد باز هم كلمه «رب» را به ميان مى آورد و مى فرمايد: «و ما ربك بغافل عما تعملون».
و از همين بيان معلوم مى شود كه: كلمۀ «رَبُّك» كه در آيات مورد بحث مكرر آمده، چرا در اين آيه به كلمه «اللّه» تبديل شده؟


«'''فاعبده و توكل عليه '''» - از ظاهر كلام برمى آيد كه اين جمله متفرع بر جمله «و اليه يرجع الامر كله» باشد و معنايش اين است: وقتى همه امور مرجوع به او باشد پس غير او مالك چيزى نيستند، و در هيچ چيز استقلال ندارند، پس او را عبادت كن و براى خود در همه امور وكيلش بگير، و بر هيچ سببى از اسباب توكل مكن ، زيرا هر سببى را او سبب كرده و اگر بخواهد سببيّت را از آن سلب مى كند، پس اين خيلى نادانى است كه آدمى بر سببى از اسباب اعتماد كند و با اينكه خداوند از آنچه مى كنند غافل نيست ديگر چگونه جايز است در امر عبادت و توكّل بر او كوتاهى كنيم.
وجهش اين است كه در كلمه «اللّه»، اشاره اى به احاطه بر هر كوچك و بزرگ هست، كه در هيچ اسم ديگرى آن اشاره وجود ندارد، و چون مقام، اقتضاء مى كرد اعتماد و التجاء به يك ملجاى را كه هيچ قاهرى فوق آن نباشد و آن خداى سبحان است، و لذا مى بينيم بعد از تكرار كلمۀ «ربّ» در خلال جملات گذشته، در جمله مورد بحث كلمه «اللّه» را آورده، و بعد باز هم كلمۀ «ربّ» را به ميان مى آورد و مى فرمايد: «وَ مَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعمَلُون».
 
«'''فَاعبُدهُ وَ تَوَكَّل عَلَيه '''» - از ظاهر كلام بر مى آيد كه اين جمله، متفرع بر جملۀ «وَ إلَيهِ يُرجَعُ الأمرُ كُلُّه» باشد و معنايش اين است:  
 
وقتى همه امور، مرجوع به او باشد، پس غير او مالك چيزى نيستند، و در هيچ چيز استقلال ندارند. پس او را عبادت كن و براى خود در همه امور وكيلش بگير، و بر هيچ سببى از اسباب توكل مكن. زيرا هر سببى را او سبب كرده و اگر بخواهد سببيّت را از آن سلب مى كند، پس اين خيلى نادانى است كه آدمى بر سببى از اسباب اعتماد كند و با اين كه خداوند از آنچه مى كنند، غافل نيست، ديگر چگونه جايز است در امر عبادت و توكّل بر او كوتاهى كنيم.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۹۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۹۸ </center>


خط ۷۲: خط ۸۰:


<span id='link64'><span>
<span id='link64'><span>
==آيات ۱ - ۳  سوره يوسف ==
==آيات ۱ - ۳  سوره يوسف ==
* سوره «يوسف»، مكى است و صد و يازده آيه دارد.
* سوره «يوسف»، مكى است و صد و يازده آيه دارد.
۱۶٬۹۳۶

ویرایش