۱۷٬۰۳۳
ویرایش
خط ۲۳۱: | خط ۲۳۱: | ||
<span id='link375'><span> | <span id='link375'><span> | ||
==خليفه بودن انسان در | ==خليفه بودن انسان در زمين، مستلزم «كشف سوء»، و رفع موانع از پيش پاى اوست == | ||
توضيح | توضيح این که: تصرفاتى كه انسان در زمين و مخلوقات زمين مى كند، امورى است كه با زندگى و معاشش ارتباط دارد و گاهى ناگواری ها و عوامل سوء، او را از اين تصرف باز مى دارد. در نتيجه آن «سوء» كه وى را مضطر و بيچاره نموده و از خدا كشف آن سوء را مى خواهد، حتما چيزى است كه نمى گذارد او تصرفى را كه گفتيم بكند، يا تصرفات او را محدود می سازد و از بعضی از آن ها جلوگیری می کند و | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۵۴۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۵۴۹ </center> | ||
درب زندگى و بقاء و همچنين ساير تعلقات زندگى را به روى او مى بندد. پس اگر خداى تعالى در چنين فرضى، به دعاى آن شخص مضطر، كشف سوء از او بكند، در حقيقت خلافتى را كه به او داده بود، تكميل كرده است. | |||
اين معنا وقتى بيشتر واضح و روشن مى شود كه دعا و درخواست در جمله | اين معنا وقتى بيشتر واضح و روشن مى شود كه دعا و درخواست در جمله «إذَا دَعَاهُ» را، بر اعم از دعاى زبانى و غيرزبانى حمل كنيم. دعاى زبانى كه آيه «وَ آتَيكُم مِن كُلِّ مَا سَألتُمُوهُ» و دعاى غيرزبانى كه آيه «يَسئَلُهُ مَن فِى السَّمَاوَاتِ وَ مَن فِى الأرض» متعرض آن است. چون بنابراين تمامى آنچه كه به انسان داده شده و هر تصرفى كه ارزانى شده، همه از مصاديق كشف «سوء» از مضطر محتاج خواهد بود. البته كشف سوء بعد از دعاى او. | ||
پس خليفه قرار دادن | پس خليفه قرار دادن انسان، مستلزم اين اجابت دعا و كشف سوئى است كه او را مضطر و بيچاره مى كند. | ||
بعضى | بعضى از مفسران گفته اند: معناى آيه اين است كه: خداوند شما را جانشين امت هايى كه قبل از شما در زمين بودند، مى كند، تا در مسكن ايشان در زمين مسكن كنيد و بعد از رفتن آنان، در زمين تصرف كنيد. ليكن معنايى كه ما براى آيه كرديم، با سياق آيه مناسب تر است. | ||
«''' | بعضى ديگر گفته اند: معناى آيه اين است كه: خداوند شما را جانشينان كفار مى كند و شما را در بلاد آنان جاى مى دهد، تا به جاى شرك آنان در آن بلاد، طاعت خدا كنيد و به جاى عنادى كه آنان با خدا مى ورزيدند، سر در طاعتش نهيد. ليكن اين وجه نيز درست نيست. براى اين كه خطاب در آيه مانند ساير آيات پنج گانه قبل، به كفار است، نه به مؤمنان، در حالى كه در اين وجه كه گفته اند خطاب به مؤمنان است. | ||
«'''قَلِيلاً مَا تَذَكَّرُون '''» - خطاب در اين جمله، خطابى است توبيخى به كفار. البته در بعضى از قرائت ها «يَذَّكَّرُون» هم خوانده شده و اين قرائت بهتر است. براى اين كه با ذيل ساير آيات پنج گانه موافق است. چون در آخر همه آن ها صيغه جمع غايب آمده. در يكى فرموده: «بَل هُم قَومٌ يَعدِلُون». در ديگرى آمده: «بَل أكثَرَهُم لَا يَعلَمُون» و همچنين در بقيه. | |||
ديگر اين كه اصولا روى سخن در اين پنج آيه، به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» است، نه به كفار تا به صيغه جمع حاضر، بفرمايد «تَذَكَّرُون: كم متذكر مى شويد»، بلكه از آن جايى كه گفتيم روى سخن با رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» است، بايد به طريق التفات - كه بيانش گذشت - به آن جناب بفرماید | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۵۵۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۵۵۰ </center> | ||
كه كفار كم متذكر مى شوند، و يا مردمى هستند كه عدول مى كنند، يا بيشترشان نمى دانند. | |||
ویرایش