القمر ٣١: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
خط ۴۳: خط ۴۳:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link80 | سعادت و نحوست، در آيات قرآن كريم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link80 | سعادت و نحوست، در آيات قرآن كريم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link81 | سعادت و نحوست، در روايات]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link81 | سعادت و نحوست، در روايات]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link82 | برخی از احاديث ائمّه «ع» كه دلالت بر عدم نحوست ذاتى زمان دلالت مى كند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link82 | برخی از احاديث ائمّه «ع» كه بر عدم نحوست ذاتى زمان دلالت مى كند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link83 | رواج عقيده به سعادت و نحوست ايام، در بين اهل سنّت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link83 | رواج عقيده به سعادت و نحوست ايام، در بين اهل سنّت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link84 | ۲ سعادت و نحوست كواكب]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link84 | ۲ سعادت و نحوست كواكب]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ مرداد ۱۴۰۱، ساعت ۰۸:۳۶

کپی متن آیه
إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ‌ صَيْحَةً وَاحِدَةً فَکَانُوا کَهَشِيمِ‌ الْمُحْتَظِرِ

ترجمه

ما فقط یک صیحه [= صاعقه عظیم‌] بر آنها فرستادیم و بدنبال آن همگی بصورت گیاه خشکی درآمدند که صاحب چهارپایان (در آغل) جمع‌آوری می‌کند!

|همانا ما بر سرشان يك صيحه [ى مرگبار] فرستاديم و همگى چون علف خشك، خرد و ريز شدند
ما بر [سر]شان يك فرياد [مرگبار] فرستاديم و چون گياه خشكيده [كومه‌ها] ريزريز شدند.
ما بر هلاک آنها یک صیحه (عذاب آسمانی) فرستادیم و همه مانند گیاه خشک و خرد شدند.
ما بر آنان یک فریاد مرگبار فرستادیم، پس همه آنان به صورت گیاه خشکی که در آغل چهارپایان جمع می کنند، درآمدند.
ما بر آنها يك آواز سهمناك فرستاديم. پس همانند آن علفهاى خشك آغل گوسفند شدند.
ما بر آنان بانگ مرگباری یگانه فرو فرستادیم، آنگاه مانند خار و خاشاکی شدند که از سایه‌بان‌ساز بازماند
بر آنها تنها يك بانگ سخت فرستاديم، پس همچون كاهى كه صاحب آغل براى گوسفندان آماده مى‌كند- خرد و در هم شكسته- شدند.
ما بر آنان یک صدای سهمناک سر دادیم و ایشان همگی به صورت گیاه خشکی درآمدند که صاحب چهارپایان در آغل جمع‌آوری می‌کند.
ما بر (سر و سامان)شان یک بانگ (مرگبار) فرو فرستادیم و چون گیاه خشکیده‌(ی کومه‌ها) ریز ریز و آماده‌(ی سوختن یا خوردن حیوانات) شدند.
همانا فرستادیم بر ایشان خروشی را تا شدند مانند برگ خشکیده کوخ سازنده‌

We sent against them a single Scream, and they became like crushed hay.
ترتیل:
ترجمه:
القمر ٣٠ آیه ٣١ القمر ٣٢
سوره : سوره القمر
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«هَشِیمِ»: گیاه خشک و خرد شده. «الْمُحْتَظِرِ»: کسی که آغلی را برای گوسفندان و حیوانات درست می‌کند که مانع خروج آنها یا حمله حیوانات وحشی گردد، یا این که علوفه چهارپایان را در آن انبار می‌کند. «هَشِیمِ الْمُحْتَظِرِ»: علوفه خشک موجود در آغل شخص آغلدار.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً واحِدَةً فَكانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ «31»

(به كيفر اين جنايت) ما صيحه (و صاعقه‌اى مرگبار) را فرو فرستاديم، پس آنان مثل گياه خشك و خردشده‌اى گشتند كه صاحب چهارپايان در آغل مى‌ريزد.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً واحِدَةً فَكانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ (31)

پس بيان نوع عذاب را فرمايد:

إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ‌: بدرستى كه ما فرستاديم بر ايشان، صَيْحَةً واحِدَةً: يك فرياد كردن كه صيحه جبرئيل بود، فَكانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ: پس گشتند مانند درخت خشك در هم شكسته كسى كه سازنده حظيره باشد براى حفظ و جمع آن، يا مانند گياه خشك كه صاحب حظيره آن را جمع كرده باشد در تابستان براى علوفه گوسفندان خود در زمستان، خلاصه كلام آنكه بعد از هلاك شدن متشتت و ريز ريز گشتند مانند گياه خشك خرد مرد گشته.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «22» كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ «23» فَقالُوا أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذاً لَفِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ «24» أَ أُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ «25» سَيَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ «26»

إِنَّا مُرْسِلُوا النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَ اصْطَبِرْ «27» وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْماءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ «28» فَنادَوْا صاحِبَهُمْ فَتَعاطى‌ فَعَقَرَ «29» فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ (30) إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً واحِدَةً فَكانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ (31)


جلد 5 صفحه 103

ترجمه‌

و بتحقيق آسان نموديم قرآن را براى پند گرفتن پس آيا پند گيرنده‌ئى هست‌

تكذيب كردند قوم ثمود بيم‌دهندگان را

پس گفتند آيا انسانى را كه از جنس ما و منفرد است پيروى كنيم همانا ما در اين وقت در گمراهى و عذابهاى گوناگونيم‌

آيا القاء شده بر او وحى آسمانى از ميان ما بلكه او است بسيار دروغگوى خودپسند و متكبّر

زود باشد كه بدانند فردا كيست بسيار دروغگوى خودپسند و متكبّر

همانا ما فرستندگانيم ناقه را آزمايش براى آنها پس مراقب آنها باش و صبر كن‌

و آگاه كن آنها را كه آب قسمت شده است ميانشان هر قسمتى حاضر شده بنوبت‌

پس خواندند يارشان را پس مرتكب كشتار شد و پى كرد

پس چگونه بود عذاب من و بيم دادنم‌

همانا ما فرستاديم بر آنها يك صوت مهيب را پس بودند مانند گياه خشك فراهم آورده انباردار.

تفسير

خداوند متعال اين آيه شريفه را بعد از نقل قصص تكرار فرموده براى تأكيد معنى و تثبيت آن و مزيد تأثير و تقرير در اذهان شنوندگان و بنظر حقير چنانچه در اوائل كتاب اشاره بآن شد تكرار از لوازم وعظ و خطابه است و احتياج بنكته ندارد و بعضى از مفسّرين آنرا اشاره بجهاتيكه براى تسهيل قرآن در بيان مفاد اين آيه در ضمن آيات سابقه ذكر شد گرفته‌اند از قبيل تبيين احكام و تقرير معارف و توضيح مواعظ و تسهيل براهين و تعبير از وقايع بعبارات متعدّده و بيان آنها بأمثله مختلفه كه هر جهتى اقتضاء تكرارى دارد و متذكر فرموده كفار مكّه را بتكذيب قوم ثمود حضرت صالح را كه يكى از منذرين بانذار الهى و پيغمبران خدا بود كه تكذيب يكى از آنها باعتبار وحدت قول و دعوت همه بتوحيد در حكم تكذيب همه ميباشد و دليل آنها از غايت جهل و نادانى بر مدّعاى خودشان كه نفى رسالت آن حضرت بود اين بود كه يك نفر بشر كه از جنس ما است و مانند ما ميخورد و ميآشامد و در كوچه و بازار راه ميرود و اتباع و انصارى ندارد چگونه ممكن است بمقام نبوّت برسد و از طرف خداوند بر خلق مبعوث‌


جلد 5 صفحه 104

گردد و ما مجبور باطاعت و تبعيّت از قول و فعل او باشيم اگر چنين باشد ما در گمراهى و خطا و شدّت و عذاب و التهاب از ناملائمات زيادى واقع خواهيم شد يا چون حضرت صالح بآنها فرموده بود در صورت مخالفت دستورات من در آتشهاى سوزانى واقع خواهيد شد آنها معارضه بمثل نمودند و گفتند در صورت متابعت در آتشها و التهاباتيم چون اصل سعر بمعناى التهاب است يا تعجب نمودند كه چگونه ميشود ما از ترك متابعت او در آتشهاى سوزانى باشيم و باز تعجب نمودند كه وحى الهى يا كتاب آسمانى نازل شود بر يك نفر عادى از بين جماعتى كه از يك قبيله هستند و با يكديگر زندگى ميكنند و اخيرا تصريح كردند كه او كذّاب است و براى خودخواهى و رياست و تكبّر نمودن بر ما اين ادّعا را نموده لذا خداوند فرموده فرداى قيامت معلومشان ميشود كه كذاب أشر كيست يا حضرت صالح بدستور الهى بآنها فرموده چون ستعلمون بصيغه خطاب نيز قرائت شده است بنابر حكايت قول آن حضرت يا التفات از غيبت بخطاب در كلام خدا در هر حال بتفصيلى كه در سوره اعراف گذشت خداوند ناقه‌اى را براى امتحان آنها از كوه بيرون آورد و بحضرت صالح دستور فرمود كه مراقب سلوك آنها با ناقه و منتظر امر الهى در باره آنها باشد و بر آزار و ايذاء آنان صبر فرمايد و بآنها خبر دهد كه خداوند مقرّر فرموده كه آب رودخانه بين آنها و ناقه قسمت شود يك روز حق آنها و يكروز حق ناقه باشد و سهم هر كدام محفوظ و حاضر و آماده براى صاحبش بنوبه خود بماند پس آنها يار و مصاحب خودشان قدار بن سالف را خواندند و او را وادار بقتل ناقه كردند و او با دو ضرب شمشير آن حيوان را كشت و پى كرد و شايد بملاحظه وادار شدن او بقتل يا با دو ضرب واقع شدن آن باشد كه خداوند فرموده فتعاطى فعقر چون تعاطى تناول شى‌ء بتكلّف است پس خداوند بيك فرياد جبرئيل گوشهاى آنها را پاره و دلهاشان را متلاشى فرمود و همه در يك چشم بهم زدن مردند و بدنهاشان خشك و خرد شد مانند گياه خشك كه صاحب محوّطه‌ئى از چوب و نى براى علوفه گوسفندان خود جمع نموده و زير دست و پاى آنها در زمستان ريز ريز شده و محتظر بفتح نيز قرائت شده و بنابراين ظاهرا مراد گياه يا نى و سر شاخه خرد


جلد 5 صفحه 105

خشكى است كه براى احتظار جمع شده مانند آنكه بآجرى كه براى بناء خانه جمع شده ميگويند آجر بناء و حظيره بر چنين محوّطه اطلاق ميشود و حظيرة القدس از القاب بهشت است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِنّا أَرسَلنا عَلَيهِم‌ صَيحَةً واحِدَةً فَكانُوا كَهَشِيم‌ِ المُحتَظِرِ (31)

محققا ‌ما فرستاديم‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ ثمود يك‌ صيحه‌، ‌پس‌ بودند مثل‌ چوب‌ پوسيده‌ خشك‌ ‌که‌ مهياي‌ سوختن‌ ‌است‌، ‌در‌ اينجا تعبير بصيحه‌ فرموده‌ يك‌ جا تعبير بصاعقه‌ فرموده‌: أَنذَرتُكُم‌ صاعِقَةً مِثل‌َ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ فصلت‌ آيه 12 يك‌ جا تعبير‌-‌ ‌به‌ رجفه‌ فرموده‌: فَأَخَذَتهُم‌ُ الرَّجفَةُ اعراف‌ آيه 76 و تمام‌ بيك‌ معني‌ صيحه‌ آمد صاعقه‌ ‌که‌ عذاب‌ ‌باشد‌ گرفت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌آنها‌ برجفه‌ افتادند و هلاك‌ شدند، لذا ميفرمايد:

إِنّا أَرسَلنا عَلَيهِم‌ صَيحَةً واحِدَةً ‌که‌ ابتداء صيحه‌ آمد و عذاب‌ رسيد و رجفه‌ ‌آنها‌ ‌را‌ گرفت‌.

فَكانُوا كَهَشِيم‌ِ المُحتَظِرِ هشيم‌ چوب‌ خشك‌ ‌در‌ ‌هم‌ شكسته‌ ‌است‌ محتضر پراكنده‌ ‌هر‌ كدام‌ بيك‌ طرفي‌ مثل‌ چوبهايي‌ ‌که‌ ‌در‌ اطراف‌ يك‌ قطعه‌ نصب‌ مي‌كنند

جلد 16 - صفحه 361

حيوانات‌ موذيه‌ نتوانند داخل‌ شوند.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 31)- و سپس می‌افزاید: «ما فقط یک صیحه [- صاعقه عظیم] بر آنها فرستادیم، و به دنبال آن همگی به صورت گیاه خشکی درآمدند که صاحب چهارپایان (برای حیوانات خود در آغل) جمع‌آوری می‌کند»! (إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ صَیْحَةً واحِدَةً فَکانُوا کَهَشِیمِ الْمُحْتَظِرِ).

تعبیری که در این آیه در باره عذاب قوم ثمود آمده است بسیار عجیب و پر معنی است، چرا که خداوند برای نابودی این قوم سرکش هرگز لشکریانی از آسمان و زمین نفرستاد، تنها با یک صیحه آسمانی، یک صاعقه گوشخراش، یک موج عظیم انفجار- که همه چیز را در مسیر خود در شعاع وسیعی در هم کوبید و خرد کرد- کار آنها را ساخت! درک این معنی برای گذشتگان مشکل بود، اما برای ما که امروز از تأثیر امواج ناشی از انفجار آگاه هستیم که چگونه همه چیز را در مسیر خود متلاشی و خرد

ج5، ص37

می‌کند آسان است، البته صاعقه عذاب الهی با این انفجارهای بشری قابل مقایسه نیست و از اینجا روشن می‌شود که این صاعقه عظیم چه بلائی بر سر این قوم خیره سر آورد؟

نکات آیه

۱ - نزول عذاب بر قوم ثمود، پس از پى کردن ناقه صالح (فتعاطى فعقر ... إنّا أرسلنا علیهم صیحة وحدة)

۲ - صیحه (صداى سهمگین) آسمانى، وسیله نابودى قوم ثمود (إنّا أرسلنا علیهم صیحة وحدة)

۳ - عذاب قوم ثمود، همراه با صاعقه اى عظیم و کشنده * (إنّا أرسلنا علیهم صیحة وحدة فکانوا کهشیم المحتظر) با توجه به این که خشک شدن بدن قوم ثمود، بیش از آن که متأثر از صداى مهیب باشد، معلول صاعقه است; احتمال مى رود صیحه در این آیه، بدان جهت آمده باشد که همواره پس از صاعقه صدایى شنیده مى شود.

۴ - خشک شدن قوم ثمود، همانند علف هاى خشک دامداران، با یک صداى مهیب آسمانى (إنّا أرسلنا علیهم صیحة وحدة فکانوا کهشیم المحتظر) «هشیم» به گیاه خشک و «محتظر» به کسى گفته مى شود که براى دام آغل درست کند. بنابراین «هشیم المحتظر»; یعنى، علف خشکى که دامدار براى دامش تهیه مى کند.

۵ - همدستان کشنده ناقه صالح، شریک جرم او و مبتلا به عذابى همسان (فتعاطى فعقر ... فکانوا کهشیم المحتظر) مفرد بودن «فقعر» مى رساند که کشنده ناقه یک نفر بود; ولى تعبیر «أرسلنا علهیم» افاده مى کند که عذاب الهى - علاوه بر کشنده ناقه - شامل همه کسانى بود که به صورت غیر مستقیم، نوعى هم فکرى و هماهنگى با وى داشته اند.

۶ - فراهم آورندگان زمینه گناه، همانند مرتکبان گناه مستحق عذاب اند. (فعقر ... إنّا أرسلنا علیهم) در صورتى که قوم ثمود در ابتلا به عذاب خصوصیتى نداشته باشند; از آیه شریفه استفاده مى شود که همه توطئه گران علیه حق، در معرض عذاب اند; چه مباشران و چه فراهم آورندگان زمینه جرم و خطا.

۷ - عوامل طبیعى، تحقق بخش اراده الهى در کیفر حق ستیزان (إنّا أرسلنا علیهم صیحة وحدة فکانوا کهشیم المحتظر)

موضوعات مرتبط

  • تشبیهات قرآن: تشبیه به علفهاى خشک ۴; تشبیه قوم ثمود ۴
  • حق: مجارى کیفر حق ستیزان ۷
  • خدا: مجارى اراده خدا ۷
  • صالح(ع): آثار عقر شتر صالح(ع) ۱; عاقر شتر صالح(ع) ۵
  • عذاب: ابزار عذاب ۲، ۳; اهل عذاب ۶; عذاب با صاعقه ۳; عذاب با صیحه آسمانى ۲، ۴
  • عوامل طبیعى: نقش عوامل طبیعى ۷
  • قرآن: تشبیهات قرآن ۴
  • قوم ثمود: تاریخ قوم ثمود ۱، ۲، ۳، ۵; عذاب قوم ثمود ۵; موجبات عذاب قوم ثمود۱; نقش قوم ثمود ۵; ویژگیهاى عذاب قوم ثمود ۲، ۳، ۴
  • گناه: آثار تعاون در گناه ۶; آثار گناه ۶; تعاون در گناه ۵

منابع