القارعة ٤: تفاوت میان نسخهها
(افزودن جزییات آیه) |
(←تفسیر) |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۳#link411 | آيات ۱ - | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۳#link411 | آيات ۱ - ۱۱ سوره قارعه]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۳#link412 | وجه | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۳#link412 | وجه نامگذاری قيامت به «قارعه» و تشبيه مردم پس از بر انگيخته شدن، به تودۀ ملخ]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۴#link413 | معناى | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۴#link413 | معناى اين كه درباره كسى كه اعمالش سبك است، فرمود: «فأمّه هاوية»]] | ||
}} | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۸ اسفند ۱۴۰۰، ساعت ۰۲:۲۲
کپی متن آیه |
---|
يَوْمَ يَکُونُ النَّاسُ کَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ |
ترجمه
القارعة ٣ | آیه ٤ | القارعة ٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«یَوْمَ»: قیامت، مدّت زمانی است که با نفخه صور اوّل شروع و با داوری در میان مردم پایان میگیرد. «الْفَرَاشِ»: پروانه. اسم جنس است. مراد پروانههائی است که شبها دیوانهوار و حیران پیرامون نور چراغ میگردند و میسوزند و میافتند. عربها، در سرگشتگی و نادانی و بیخبری از عاقبت کار، به پروانه ضربالمثل میزنند. «الْمَبْثُوثِ»: پراکنده.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
الْقارِعَةُ «1» مَا الْقارِعَةُ «2» وَ ما أَدْراكَ مَا الْقارِعَةُ «3» يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ «4» وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ «5» فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ «6» فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ «7» وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ «8» فَأُمُّهُ هاوِيَةٌ «9» وَ ما أَدْراكَ ما هِيَهْ «10» نارٌ حامِيَةٌ «11»
«1» حادثه كوبنده. «2» آن حادثه كوبنده چيست؟ «3» و تو چه دانى آن حادثه كوبنده چيست؟ «4» روزى كه مردم مانند پروانهها پراكنده باشند. «5» و كوهها مانند پشمِ رنگارنگِ زده شده. «6» پس هر كس كفّههاى (عمل خيرش در) ترازويش سنگين باشد، «7» پس او در زندگى رضايت بخشى است. «8» ولى هر كس كفّههاى (كار خيرش در) ترازويش سبك باشد، «9» پس در آغوش آتش است. «10» و تو چه دانى آن چيست؟ «11» آتشى سوزان.
نکته ها
«قارعة» از «قرع» به معناى كوبيدن چيزى بر چيزى است. يكى از نامهاى قيامت، «قارعة» است، زيرا با صيحهى كوبنده آغاز مىشود و عذاب آن كوبنده است.
در روايات مىخوانيم: حضرت على عليه السلام و فرزندان معصومش، ميزان و معيار سنجش
جلد 10 - صفحه 575
اعمال انسانها در قيامت هستند. «1»
شايد دليل آنكه كلمه «موازين» به صورت جمع آمده، اين باشد كه كارهاى گوناگون انسان با ابزارهاى گوناگون سنجيده مىشود و هر كار، ميزان مخصوص به خود را دارد.
«موازين» جمع «ميزان» به معناى وسيله سنجش است و روشن است كه اعمال انسان، امرى مادى و داراى وزن و جرم نيست كه با ترازوهاى معمولى سنجيده شود، بلكه هر دسته از اعمال انسان، معيار سنجش مخصوص به خود دارد.
مادر براى همه فرزندان، مأوى و پناهگاه است، اما در آنجا مادر و پناهگاه گروهى از انسانها دوزخ است.
«هاوِيَةٌ» از «هوى» به معناى سقوط است و دوزخ، محلّ سقوط گروهى است.
«حامِيَةٌ» از «حمى» به معناى شدّت حرارت است.
كوههاى رنگارنگ در اثر قطعه قطعه شدن و خورد و خاك شدن، مثل پشم زده رنگارنگ مىشوند. «كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ» «منفوش» از «نفش» به معناى باز كردن و كشيدن پشم است تا آنجا كه اجزاى آن از هم بگسلد. «2»
سبك و سنگينى مخصوص ماديات نيست. لذا به سخنان بىمحتوى مىگويند: سخن سبك. شايد مراد از «ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ» و «خَفَّتْ مَوازِينُهُ» ارزش و كيفيّت عمل باشد و شايد هم مراد، قلّت و كثرت آن باشد.
حضرت على عليه السلام فرمودند: مراد از سبكى عمل، كم بودن عمل و مراد از سنگينى عمل، زيادى آن است. «قلة الحساب و كثرته» «3»
شخصى سلمان را تحقير كرد كه تو كيستى و چيستى؟ پاسخ داد: اول من و تو نطفه و آخر
«1». بحارالانوار، ج 7، ص: 252.
«2». تفسير راهنما.
«3». احتجاج طبرسى، ج 1، ص 363. به نقل راهنما.
جلد 10 - صفحه 576
من و تو مردار است. اين دنياست، اما در قيامت، «من ثقلت موازينه فهو الكريم و من خفت موازينه فهو لئيم» «1» هر كس ميزان او سنگين باشد، تكريم مىشود و هر كس سبك باشد، تحقير و ملامت خواهد شد.
پیام ها
1- قيامت، كوبنده مستكبران و روحيههاى متكبّرانه است. «الْقارِعَةُ مَا الْقارِعَةُ»
2- قيامت فراتر از فكر بشر است. حتى پيامبر بدون بيان الهى از آن خبر ندارد. «وَ ما أَدْراكَ مَا الْقارِعَةُ»
3- قيامت روز تحيّر و سرگردانى بشر است. «كَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ»
4- بهشت را به بها دهند نه بهانه. «مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ»
5- زندگىِ سراسر شاد، مخصوص قيامت است. زيرا در دنيا در كنار كاميابىها، دغدغه بيمارى، سرقت، حسادت، از دست دادن و گذرا بودن هست. «عِيشَةٍ راضِيَةٍ»
6- رضايت از زندگى، از نشانههاى جامعه بهشتى است. «فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ»
7- مبناى كيفر و پاداش، عمل است كه با ترازوى عدل سنجيده مىشود. ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ ... خَفَّتْ مَوازِينُهُ
«والحمدللّه ربّ العالمين»
«1». تفسير نور الثقلين.
جلد 10 - صفحه 578
سوره تكاثر
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ «4»
«1» مجمع البيان (چ 1403)، ج 5، ص 532.
جلد 14 - صفحه 321
يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ: روزى كه باشند مردمان از شدت اضطراب، كَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ: مانند پروانههاى پراكنده، در كثرت و ذلت و ضعف و انتشار و سر گشتگى و دواعى از تمام اطراف، يعنى مردمان جوقه جوقه و گروه گروه بر يكديگر مىافتند مانند غوغاى ملخ كه بباد به هم برمىآيند و پريشان حال و پايمال مىشوند. نزد بعضى آنكه همچنان كه پروانه خود را به آتش مىزند و در آتش مىافتد، مردم نيز در روز قيامت به آتش مىافتند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
الْقارِعَةُ «1» مَا الْقارِعَةُ «2» وَ ما أَدْراكَ مَا الْقارِعَةُ «3» يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ «4»
وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ «5» فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ «6» فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ «7» وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ «8» فَأُمُّهُ هاوِيَةٌ «9»
وَ ما أَدْراكَ ما هِيَهْ «10» نارٌ حامِيَةٌ «11»
ترجمه
آن كوبنده،
چيست آن كوبنده
و چه ميدانى تو كه چيست آن كوبنده
روز كه ميباشند مردم مانند پرندگان كوچكى كه گرد چراغ ميگردند و پراكنده ميشوند
و ميباشند كوهها مانند پشم رنگارنگ زده شده
پس اما كسيكه سنگين باشد مقدار كارهاى خوب او
پس او در زندگانى رضايت بخش خواهد بود
و اما كسيكه سبك باشد مقدار كارهاى خوب او
پس جايگاه اصلى او هاويه است
و چه ميدانى تو كه چيست آن
آتشى است كه گرمى آن بسيار است.
تفسير
خداوند سبحان در اين سوره شريفه باز بعضى از اوضاع و اهوال قيامت را بيان فرموده باين تقريب كه آن روز و وقتى كه كوبنده است دلهاى مردم را بفزع و هول و افلاك و كواكب را بانشقاق و انحطاط كه باين مناسبت بقارعه ناميده شده چيست آن و براى اهميّت و عظمت امر آن پرسش از حقيقت آن شده و بجاى ضمير براى مزيد تهويل و تجليل اسم ظاهر تكرار شده است و باز بهمين غرض فرموده و چه ميدانى تو اى پيغمبر حقيقت و كنه آنرا بتفصيل چون امر آن بالاتر و برتر از آنست كه دانش كسى بكنه آن برسد بلى اجمالا آنچه را خداوند بآن خبر داده از اوضاع آن عالم ميدانى و چه قدر فرق است بين عيان و بيان آن روزى است كه تمام مردم مانند پرندگان كوچكى كه گرد چراغ در شب تابستان جمع ميشوند و پريشان و سر گردان گشته بال و پر سوخته و ريخته منتشر و پراكنده ميگردند ميباشند و وجه شبه معلوم است كه زيادى و سر گردانى
جلد 5 صفحه 426
و تشويش و انتشار و التهاب و ذلّت و انكسار است و كوهها مانند پشم الوان زده شده ميباشند در تفرّق اجزاء و انتشار آن در فضا و در آن روز ميزانهاى اعمال وضع و وزن آنها معلوم ميشود و تحقيق اين معنى در اوائل سوره اعراف گذشت پس كسيكه سنگين شود مقادير حسنات او برجحان بر سيّئاتش پس او در زندگانى رضايت بخش بهشت خواهد بود و كسيكه سبك باشد مقدارهاى كارهاى خوبش بالنّسبه بكارهاى بدش پس مانند كودكى كه در آغوش مادر جاى گيرد در آتش جهنّم مأوى خواهد گرفت چون موازين بمعناى مقادير است و هاويه از اسماء آتش جهنّم ميباشد و خداوند آنرا تفسير فرموده كه ميفرمايد چه ميدانى تو اى پيغمبر كه چيست هاويه و چه قدر جاى بدى است آن آتش بسيار گرم ميباشد و هاء در ما هيه براى وقف است و با اين بيان الهى باز بعضى فامّه هاويه را بفرود آمدن در جهنم با مغز سر تفسير نمودهاند در ثواب الاعمال و مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه زياد سوره القارعه را قرائت نمايد خداوند او را از فتنه دجال و ايمان باو و از عذاب جهنّم مأمون فرمايد و الحمد للّه رب العالمين
جلد 5 صفحه 427
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يَومَ يَكُونُ النّاسُ كَالفَراشِ المَبثُوثِ «4» وَ تَكُونُ الجِبالُ كَالعِهنِ المَنفُوشِ «5»
روزي که جميع افراد انسان مبعوث ميشود مثل جراد منتشر پراكنده ميشوند چنانچه در جاي ديگر ميفرمايد: يَخرُجُونَ مِنَ الأَجداثِ كَأَنَّهُم جَرادٌ مُنتَشِرٌ قمر آيه 7. و تشبيه بجراد و فراش براي اينکه است که يك مرتبه آني و فوري تمام مثل مور و ملخ پراكنده از قبرها بيرون ميريزند در صحراي محشر که ميفرمايد: وَ ما أَمرُ- السّاعَةِ إِلّا كَلَمحِ البَصَرِ أَو هُوَ أَقرَبُ نحل آيه 77. و راه بجايي ندارند از اينکه طرف بآن طرف ميدوند چنانچه ملخ و مورچه از هر طرفي ميروند و برميگردند بطرف ديگر که معني مبثوث و منتشر است.
وَ تَكُونُ الجِبالُ كَالعِهنِ المَنفُوشِ.
عهن پنبه و پشم است که دم جك حلاج ريز ريز شده باشد، با اينكه كوهها از هم پاشيده شدند اشجار و عمارات و پستيها و بلندي زمين بطريق اولي از هم پاشيده ميشود که ميفرمايد: يَسئَلُونَكَ عَنِ الجِبالِ فَقُل يَنسِفُها رَبِّي نَسفاً فَيَذَرُها قاعاً صَفصَفاً لا تَري فِيها عِوَجاً وَ لا أَمتاً طه آيه 105 الي 107، و عوج و امت پستي و بلندي است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 4)- سپس در توصیف آن روز عجیب میگوید: «روزی که مردم مانند پروانههای پراکنده خواهند بود» (یوم یکون الناس کالفراش المبثوث).
تشبیه به «پروانه» به خاطر آن است که پروانهها معمولا خود را دیوانهوار به آتش میافکنند و میسوزانند، بدکاران نیز خود را در آتش جهنم میافکنند.
نکات آیه
۱ - مردم در قیامت، مانند پروانه هاى ریز و پراکنده در هوا، هراسان و بى سامان به هر طرف روى خواهند آورد. (یوم یکون الناس کالفراش المبثوث) «فَراشَة» (مفرد «فَراش»); یعنى، آنچه بال زده و در حرارت چراغ سقوط کرده و خود را مى سوزاند (تاج العروس) «فرّاء» آنها را ملخ هایى مى داند که روى زمین گسترده و در هم مى لولند (مجمع البیان). تشبیه مردم در قیامت به آن حشرات، نشانگر سردرگمى، ترس و اضطرابى است که انسان ها را به هر سو خواهد کشاند.
۲ - کوبندگى حوادث قیامت، هول انگیز و دهشت آور است. (ما القارعة . یوم یکون الناس کالفراش المبثوث) «یوم» ظرف براى فعل محذوفى است که وصف «القارعة» بر آن دلالت دارد; یعنى، «تقرع یوم...».
۳ - تشبیه وضع انسان ها در قیامت، به انبوه ملخ هاى پراکنده* (یوم یکون الناس کالفراش المبثوث) برداشت یاد شده، ناظر به این احتمال است که فَراش - چنان که فرّاء گفته است - به معناى ملخ هایى باشد که بر زمین گسترده شده، درهم مى لولند. گفتنى است که این معنا، تنها از فرّاء نقل شده است.
۴ - مردم در نخستین مراحل رستاخیز، سردرگم و حیرت زده خواهند بود. (کالفراش المبثوث) «مبثوث»، به معناى منتشر و متفرق است. «بَثَّ الغُبارَ»; یعنى، غبار را برانگیخت (قاموس). پراکندگى و افشانده بودن، نشانگر آشفتگى و پریشان حالى است.
موضوعات مرتبط
- انسان: انسان ها در قیامت ۳; بى پناهى انسان ها در قیامت ۱; تحیر اخروى انسان ها ۴; ترس انسان ها در قیامت ۱
- تشبیهات قرآن: تشبیه انسان ها ۱، ۳; تشبیه به پروانه هاى پراکنده ۱; تشبیه به مل هاى پراکنده ۳
- قرآن: تشبیهات قرآن ۱، ۳
- قیامت: ترسناکى قیامت ۲; کوبندگى قیامت ۲; ویژگیهاى قیامت ۲، ۴
منابع