القمر ٧
کپی متن آیه |
---|
خُشَّعاً أَبْصَارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ کَأَنَّهُمْ جَرَادٌ مُنْتَشِرٌ |
ترجمه
القمر ٦ | آیه ٧ | القمر ٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«خُشَّعاً»: جمع خاشِع، ذلیل و خوار. فرو افتاده و به زیر انداخته شده. حال ضمیر (و) در فعل (یَخْرُجُونَ) است. «أَبْصَارُ»: فاعل (خُشَّعاً) است (نگا: قلم / ). «الأجْدَاثِ»: جمع جَدَث، قبرها. گورها. «جَرَادٌ»: ملخ. «مُنتَشِرٌ»: پخش و پراکنده.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱ - ۸ سوره قمر
- اشاره به مطالب سوره مباركه قمر
- مقصود از انشقاق قمر و وجوه مختلف در اين باره
- تشبيه كردن مردم در خروج از قبر را، به ملخ هاى پراکنده
- بحث روايتى
- پاسخ كسانى كه به وقوع معجزۀ شقّ القمر اشكال كرده اند
- پاسخ استدلال منكران شقّ القمر به آيه «قُل سُبحَانَ رَبّی هَل كُنتُ إلّا بَشَراً رَسُولاً»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ كَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ «7»
آنان در حالى كه چشمهايشان (از ترس و وحشت) فرو افتاده، همچون ملخهاى پراكنده، از قبرها خارج مىشوند.
نکته ها
«اجداث» جمع «جدث» به معناى قبر است.
فروافتادن چشم يا از شدّت ترس است و يا شدّتِ شرمسارى كه موجب ذلّت و خوارى مىشود.
تشبيه مجرمان در قيامت به ملخهاى پراكنده، بيانگر سردرگمى و حيرتزدگى آنان به هنگام خروج از قبرهاست.
جلد 9 - صفحه 348
پیام ها
1- حالات روحى وروانى انسان در جسم و ظاهر او أثر مىگذارد. «خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ»
2- معاد، جسمانى است. «يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ»
3- از شيوههاى تربيت، استفاده از مثال و تمثيل است. «كَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ» بهترينِ مثالها، ملموسترين آنهاست
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ كَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ «7»
جلد 12 - صفحه 372
خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ: در حالتى كه ذليل باشند چشمهاى ايشان و در پيش افكنده از هول و هيبت آن، يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ: بيرون آيند از قبرها، يعنى در وقت بيرون آمدن از قبرها سر در پيش افكنده ترسان و هراسان باشند، كَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ: گوئيا ايشان ملخهاى پراكندهاند.
لطيفه: يكى از محسنات بديعيه، تشبيه است كه وجه شبهى در مشبه و مشبه به باشد تا اشتراك معنوى محقق آيد، مانند اين آيه شريفه: خداى تعالى در بيان حشر خلايق فرمايد: مردم برمىخيزند از قبرها مانند ملخهاى منتشر و پراكنده كه در اين تشبيه شش جهت ملحوظ شده: 1- در آن فضاى هوا پوشيده گردد. 2- حركت مىكنند لكن سرگردانند. 3- جمعند اما مفرقند. 4- آنكه عدد آنها احصا نشود. 5- آنكه ندانند كجا روند. 6- توجه و التفات به يكديگر اصلا ندارند؛ همينطور مردم از قبرها مبعوث گردند و اله و متحير، جمع و مفرق، عدد آنها احصا نشود، ندانند كجا روند، فضاى قيامت را پر كرده، و توجه به يكديگر هيچ ندارند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ «1» وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ «2» وَ كَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ وَ كُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ «3» وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنَ الْأَنْباءِ ما فِيهِ مُزْدَجَرٌ «4»
حِكْمَةٌ بالِغَةٌ فَما تُغْنِ النُّذُرُ «5» فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلى شَيْءٍ نُكُرٍ «6» خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ كَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ «7» مُهْطِعِينَ إِلَى الدَّاعِ يَقُولُ الْكافِرُونَ هذا يَوْمٌ عَسِرٌ «8» كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنا وَ قالُوا مَجْنُونٌ وَ ازْدُجِرَ «9»
فَدَعا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ «10»
ترجمه
نزديك شد قيامت و شكافته شد ماه
و اگر ببينند نشانهاى از قدرت و معجزيرا روى ميگردانند و ميگويند جادوئى است پى در پى و بادوام
و تكذيب كردند و پيروى نمودند ميلهاى نفسانى خود را و هر امرى بجاى خود قرارگيرنده است
و بتحقيق آمد آنها را از خبرها آنچه كه در آن باز داشتن از معاصى است
حكمتى است تامّ و تمام پس بىنياز ننمودند بيمدهندگان
پس روى بگردان از آنها روزى كه بخواند خواننده بسوى چيزى زشت و ناخوش
با آنكه بزير افكنده باشد چشمهاشان بيرون مىآيند از قبرها گوئيا آنان ملخ پراكندهاند
با آنكه نگران يا گردن كشيده شتابندگانند بسوى خواننده ميگويند كافران اين روزى است دشوار
تكذيب كردند پيش از آنها قوم نوح پس تكذيب كردند بنده ما را و گفتند ديوانهايست و باز داشته شد از تبليغ
پس خواند پروردگارش را كه همانا من مقهور شدم پس انتقام بكش از آنها براى من.
تفسير
خداوند متعال در اين سوره مباركه خبر داده است از وقوع دو امر بزرگ يكى نزديك شدن قيامت بآمدن پيغمبر آخر الزّمان و ختم دائره رسالت و ديگر انشقاق و دو پاره شدن ماه بمعجز آن حضرت كه دعوى تواتر اخبار و اجماع مسلمانان بر آن شده و اجمال قضيه كه قدر مشترك بين روايات است
جلد 5 صفحه 99
آنست كه كفّار قريش از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم تقاضا نمودند كه ماه را براى آنها دو نيمه نمايد تا ايمان بياورند و حضرت قبول فرمود و در شب چهاردهم ماهى در حضور همه آنرا دو پاره فرمود بامر مبارك و همه مشاهده كردند در مكّه معظمه و پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم از آنها شهادت گرفت و سجده شكر فرمود و ماه را بصورت اول عودت داد. و فرداى آنشب از مسافرين سؤال نمودند و آنها هم تصديق كردند كه آنرا بين راه ديديم و با وجود اين گفتند محمّد پى در پى جادو ميكند يا سحرش قوى و مستحكم است يا دوام و استمرار دارد چون در بعضى از روايات ذكر شده كه بقدر ما بين عصر تا شب بحال انشقاق باقى بود و آنها ميديدند و شبهاتى كه در اين باب شده يا ناشى از قصور در اعتقاد بعموم قدرت الهى است كه در علوم عقليّه اثبات شده و دلالت ادلّه شرعيّه بر آن واضح است يا از توهّم عدم تغيير در اوضاع افلاك است كه بردّ شمس و تناثر نجوم و حدوث شفق و امثال اينها براى عظمت مقام يا مصيبت اولياء خدا در مواقع لازم و مناسب مسلّم و محسوس شده و والد ماجد ما در شفاء الصدور ضمن اثبات تأثير مصيبت امام مظلوم در آسمانها بما لا مزيد عليه آنرا ثابت فرموده است يا از استبعاد عدم رؤيت آن در غير عربستان و عدم نقل آن در صورت رؤيت است كه جواب گفتهاند در اين قبيل امور كه عامّه از آن غفلت دارند خصوصا در وقتى كه مردم نوعا خوابند و احتمال وجود موانعى در آفاق از ابر و غيره ميرود بكلّى بيوجه است و بنظر حقير اگر گفته شود انشقاق در قمر مرئى و موجود در باصره شده نه در قمر موجود در فلك تمام شبهات و استبعادات رفع ميشود و مانعى هم ندارد چون اعجاز نبى صلى اللّه عليه و آله و سلّم بآن ثابت و الزام متقاضى بآن حاصل خواهد شد و احتياجى بتصرّف در اوضاع علوى نخواهد داشت چنانچه گفتهاند فرقى نيست در اثبات اعجاز پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم بتسبيح سنگ ريزه در دست مبارك بين گويا كردن آنها يا شنواندن تسبيح آنها را بقوم در هر حال اينقضيّه از مسلّمات تاريخى و دينى است اگر چه در تفسير آيه شريفه بعضى گفتهاند مراد انشقاق قمر در قيامت است كه براى تحقق وقوع از آن بماضى تعبير شده و اين معنى مخالف با ظاهر اين آيه و آيه بعد است چون ظاهر از آيه معجزه است كه حمل بر سحر ميشود نه
جلد 5 صفحه 100
علامت قيامت چون آن وقت احتياجى بمعجزه نيست و آيه حمل بر سحر نميشود و اگر مراد از كلمه آيه معجزه ديگرى باشد ارتباط بين دو آيه از بين ميرود و سياق كلام مخالف با آنست در هر صورت تكذيب نمودند پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم را و پيروى كردند از هواى نفس خودشان غافل از آنكه هر امر بجاى خود ثابت و محفوظ و مستقرّ است تا به نتيجه دنيوى و پاداش اخروى خود برسد و در قضاياى امم سابقه كه براى آنها در قرآن ذكر شده موجبات بازداشتن از كفر و اتّعاظ بعمل آمده و معارف حقّه بپايان رسيده ولى افسوس كه بيم دادن بيمدهندگان براى آنها ثمرى نبخشيده بر سيه دل چه سود خواندن پند- نرود ميخ آهنين بر سنگ پس خدا به پيغمبر خود فرموده آنها را بحال خودشان واگذار تا روز كه اسرافيل بنفخه دوم صور آنها را دعوت نمايد بامريكه در نظر آنها منكر و ناپسند است كه اهوال قيامت و عذاب دوزخ باشد و با حال انكسار و ذلّت بطوريكه از ترس چشمهاشان بزير افكنده شده آنروز بيرون آيند از قبرها و مانند ملخ پراكنده در صحراى محشر گردند و مضطرب و پريشان باشند و با سرعت و شتاب در حركت و گردن كشيده داعى حق را اجابت نمايند و با خود گويند چه روز سختى است امروز و پيش از اين كفّار مكّه كه پيغمبر آخر الزّمان را تكذيب نموده مجنون و ساحر خواندند قوم نوح عليه السّلام هم آنحضرت را تكذيب نمودند و نسبت جنون باو دادند و ممنوع از دعوتش كردند و او نهصد و پنجاه سال بر آزار آنها صبر نمود تا از ايمان آنها مأيوس شد و ميخواستند او را سنگسار نمايند پس خواند پروردگار خود را براى آنكه انتقام او را از آنها بكشد و خدا كشيد چنانچه در آيات آتيه بيايد انشاء اللّه تعالى.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
خُشَّعاً أَبصارُهُم يَخرُجُونَ مِنَ الأَجداثِ كَأَنَّهُم جَرادٌ مُنتَشِرٌ «7»
چشمهاي آنها به زير افتاده طاقت مشاهده احوال قيامت را ندارند بيرون ميشوند از قبرها مثل اينكه آنها ملخ پراكنده صحراي محشر هستند.
خُشَّعاً أَبصارُهُم چون مشاهده ميكنند عذاب و سختيهاي صحراي محشر را به ذلت و خواري و خفّت ميافتند و آثار ذلت و خفّت در چشم آنها ظاهر ميشود چنانچه آثار عزّت و فرح هم در چشم ظاهر ميشود لذا چشمهاي آنها خاشع و خاضع ميشود.
يَخرُجُونَ مِنَ الأَجداثِ نفخه ثانيه يك مرتبه تمام از زمان آدم تا آخر دنيا از قبر بيرون ميآيند و احوال قيامت را مشاهده ميكنند چنانچه ميفرمايد: ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخري فَإِذا هُم قِيامٌ يَنظُرُونَ زمر آيه 68.
كَأَنَّهُم جَرادٌ مُنتَشِرٌ تشبيه به ملخ يكي براي كثرت آنها است که ما در زبان خود ميگوئيم مثل مور و ملخ و يكي در يك جهت سير نميكنند بهم ميريزند و
جلد 16 - صفحه 350
از هر طرفي فرار ميكنند و راه نجاتي ندارند.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 7)- در این آیه به توضیح بیشتری در همین زمینه پرداخته میگوید:
«آنان در حالی که چشمهایشان از شدت وحشت به زیر افتاده، همچون ملخهای پراکنده از قبرها خارج میشوند»! (خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ کَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ).
نسبت «خشوع» به «چشمها» به خاطر آن است که صحنه آن قدر هولناک است که تاب تماشای آن را ندارند، لذا چشم از آن برمیگیرند و به زیر میاندازند.
و تشبیه به «ملخهای پراکنده» به تناسب این است که توده ملخها برخلاف بسیاری از پرندگانی که به هنگام حرکت دسته جمعی با نظم و ترتیب خاصی حرکت میکنند هرگز نظم و ترتیبی ندارند، به علاوه آنها همچون ملخها در آن روز موجوداتی ضعیف و ناتوانند و چنان وحشت زده میشوند که مانند مستها بیتوجه به هر طرف رو میآورند و به یکدیگر میخورند.
نکات آیه
۱ - آثار ذلت و نگرانى، نمایان در چشم کافران، به هنگام خروج از قبرها در رستاخیز (خشّعًا أبصرهم یخرجون من الأجداث)
۲ - تکذیب گران هواپرست، گرفتار ذلت و خوارى در رستاخیز (و کذّبوا و اتّبعوا أهواءهم ... خشّعًا أبصرهم یخرجون من الأجداث)
۳ - معاد آدمیان در رستاخیز، معادى جسمانى است. (یخرجون من الأجداث) آنچه در قبرها نهان شده، جسم آدمیان است. پس خروج از قبر، بیرون آمدن اجسام ایشان است.
۴ - منظره رستاخیز آدمیان، همچون منظره ملخ هاى پراکنده بر پهنه زمین (یخرجون من الأجداث کأنّهم جراد منتشر)
۵ - نگرانى و سردرگمى آدمیان، در لحظه هاى آغازین رستاخیز و خروج از قبرها (یخرجون من الأجداث کأنّهم جراد منتشر) تشبیه به «جراد منتشر»، بیانگر سردرگمى و حرکت هاى نامنظم و حیرت زده آدمیان، پس از خروج از قبرها در روز رستاخیز است.
موضوعات مرتبط
- انسان: انسان ها در قیامت ۵; سرگردانى اخروى انسان ۵; نگرانى اخروى انسان ها ۵
- تشبیهات قرآن: تشبیه انسان ها در قیامت ۴; تشبیه به مل هاى پراکنده ۴
- قبر: خروج از قبر ۱، ۵
- قرآن: تشبیهات قرآن ۴
- قیامت: ویژگیهاى قیامت ۴
- کافران: حشر اخروى کافران ۱; ذلت اخروى کافران ۱; کافران در قیامت ۱; نگرانى اخروى کافران ۱
- معاد: معاد جسمانى ۳
- هواپرستان: ذلت اخروى هواپرستان ۲; هواپرستان در قیامت ۲
منابع