الشرح ٤: تفاوت میان نسخهها
(افزودن جزییات آیه) |
(←تفسیر) برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۹#link365 | آيات ۱ - | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۹#link365 | آيات ۱ - ۸ سوره انشراح]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۹#link366 | نادرستى سخن فخر رازى در ردّ اين قول كه سوره | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۹#link366 | نادرستى سخن فخر رازى در ردّ اين قول كه سوره «والضحّى» و «ألم نشرح» يك سوره اند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۹#link367 | مقصود از شرح صدر رسول الله | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۹#link367 | مقصود از شرح صدر رسول الله «ص» در «ألم نشرح لك صدرك»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۹#link368 | وجوه مختلف در باره مراد از | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۹#link368 | وجوه مختلف در باره مراد از «وضع وزر» از آن حضرت]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۹#link369 | توضيح مفاد آيه : | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۹#link369 | توضيح مفاد آيه: «فإنّ مع العُسر يُسرا» و ردّ سخنى از زمخشرى در اين باره]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۹#link370 | مفاد تكرار جمله : | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۹#link370 | مفاد تكرار جمله : «إنّ مع العُسر يُسسرا» و چند وجه درباره امر «فإذا فرغت فانصب...» به پيامبر «ص»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۹#link371 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۹#link371 | رواياتى تمثيلى حاكى از شكافته شدن سينه پيامبر«ص» و تبديل قلب او]] | ||
}} | }} |
نسخهٔ ۱۶ اسفند ۱۴۰۰، ساعت ۰۳:۲۶
کپی متن آیه |
---|
وَ رَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ |
ترجمه
الشرح ٣ | آیه ٤ | الشرح ٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«ذِکْر»: آوازه. نام نیک. حسن شهرت. آوای گواهی به پیغمبری محمّد، به دنبال گواهی به توحید خداوند، شبانهروز دست کم پنج بار بر فراز منارهها و بر بال امواج تلویزیونها و رادیوها در آفاق طنینانداز است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱ - ۸ سوره انشراح
- نادرستى سخن فخر رازى در ردّ اين قول كه سوره «والضحّى» و «ألم نشرح» يك سوره اند
- مقصود از شرح صدر رسول الله «ص» در «ألم نشرح لك صدرك»
- وجوه مختلف در باره مراد از «وضع وزر» از آن حضرت
- توضيح مفاد آيه: «فإنّ مع العُسر يُسرا» و ردّ سخنى از زمخشرى در اين باره
- مفاد تكرار جمله : «إنّ مع العُسر يُسسرا» و چند وجه درباره امر «فإذا فرغت فانصب...» به پيامبر «ص»
- رواياتى تمثيلى حاكى از شكافته شدن سينه پيامبر«ص» و تبديل قلب او
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ «1» وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ «2» الَّذِي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ «3» وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ «4» فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً «5» إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً «6» فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ «7» وَ إِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ «8»
(اى پيامبر!) آيا به تو شرح صدر عطا نكرديم؟ و بار سنگينات را از (دوش) تو برنداشتيم؟ آن (بار گرانى) كه براى تو كمرشكن بود. و نام تو را بلند (آوازه) گردانيديم. پس (بدان كه) با هر سختى آسانى است. آرى، با هر دشوارى آسانى است. پس هر وقت (از كارى) فراغت يافتى (براى كار جديد) خود را به تعب انداز. و با رغبت و اشتياق به سوى پروردگارت روىآور.
نکته ها
در سوره قبل (ضُحى) فرمود: خداوند تو را رها نكرده است: «ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ» در اين سوره مىفرمايد: چگونه تو را رها كرده، كسى كه بزرگترين الطاف و سرمايهها را كه شرح صدر است به تو داده است: «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ»
«شرح صدر» به معناى گشايش سينه و بالا رفتن ظرفيّت انسان است تا بتواند ناملايمات را تحمّل كند و در مشكلات و سختىها صبر و پايدارى ورزد.
هنگامى كه خداوند حضرت موسى را به رسالت برگزيد، اولين خواسته او سعه صدر بود كه
جلد 10 - صفحه 523
گفت: «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي» «1» پروردگارا! سعه صدر به من عطا كن. ولى پيامبر اسلام بدون درخواست مورد لطف قرار گرفت و سعه صدر را از خداوند دريافت كرد. «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ»
مراد از بار سنگين كه بر دوش پيامبر سنگينى مىكرد و خداوند با دادن شرح صدر، آن را ازدوش پيامبر برداشت، مسئوليّت رسالت و دعوت مردم به توحيد و مبارزه با فساد و شرك و خرافات است.
از آنجا كه غم و غصهها را نمىتوان كم كرد، پس بايد ظرفيّتها را بالا برد تا بتوان مشكلات را تحمّل كرد و كم نياورد. شرح صدر نشانه لطف ويژه الهى است: «فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ» «2» يعنى هر كس را خداوند اراده كند هدايت يابد، روح او را براى پذيرش اسلام باز مىكند.
از نظر روانى، هنگام برخورد با مشكلات نبايد تمام ذهن متوجه آن شود، بلكه بايد به سهولتهاى پس از آن كه مورد وعده و سنت الهى است نيز توجه نمود.
عُسرها سبب يُسر است. كلمه «مع» ممكن است به معناى سبب باشد، يعنى هر سختى در درون خود تجربهها و سازندگىهايى دارد. «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً»
حذف حرف فاء در جمله دوم «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً، إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً» بيانگر آن است كه اين اصل عمومى است و مخصوص پيامبر نيست.
رهبران حق كه در برابر طوفان مخالفتها و مشكلات و شكنجهها و تهديدها و توطئهها و تهمتها و لجاجتها و جنگها و ... قرار مىگيرند بيش از هر چيز به سعه صدر نياز دارند.
«1». طه، 25.
«2». انعام، 125.
جلد 10 - صفحه 524
«أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ»
بر اساس روايات كه مورد فتواى مراجع دينى نيز قرار گرفته است، اين سوره و سوره ضُحى يك سوره حساب مىشوند نظير سوره فيل و قريش و در نمازهاى واجب كه بعد از سوره حمد، خواندن بيش از يك سوره جايز نيست، اين دو سوره بايد با هم خوانده شود. شاهد يكى بودن اين دو سوره، تناسب آيه آخر سوره قبل با آيه اول اين سوره است كه مىفرمايد:
«أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ»
شرح صدرى كه به پيامبر اسلام داده شد، باعث شد تا آن حضرت در برابر آن همه آزارها، قومش را نفرين نكند و مىفرمود: «اللهم اهد قومى فانهم لا يعلمون» «1» يعنى خداوندا اين مردم را هدايت كن زيرا كه نمىدانند و در فتح مكه با اعلام عفو عمومى فرمود: «لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ» امروز باكى بر شما نيست و همه را بخشيدم، همانگونه كه يوسف با اين جمله تمام برادرانش را يكجا عفو كرد.
نمونه «وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ .. وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ» اين بود كه مردم فوج فوج در دين خدا وارد مىشدند «يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْواجاً» «2» و در جنگهاى بدر و خندق و حنين اسلام پيروز شد و با اينكه بعضى منافق و يا ترسو بودند و فرار مىكردند باز اسلام رو به رشد بود.
در اكثر موارد اين بار سنگين توسط حضرت على عليه السلام از دوش پيامبر برداشته مىشد. او در بدر و خيبر و احد شجاعانهترين عمليات را انجام داد.
البته در برخى موارد، «وزر» و سنگينى را، از طريق امدادهاى غيبى و نزول فرشتگان «3» و يا القاء ترس «4» در دل دشمنان، از دوش پيامبر اكرم برداشته شد.
خداوند، نام و ياد پيامبرش را گرامى داشته است. در قرآن، به درود و صلوات بر پيامبرش فرمان داده است: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً» «5» نام او را در بسيارى از آيات در كنار نام خودش آورد است، «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ» «6»* در اذان، شهادت به رسالت او را در كنار شهادت به وحدانيّت خودش قرار داده است. «اشهد أن لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله» و در تشهد هر نماز، نيز اين شهادتين را تكرار كرده است.
زنى از ندادن نفقه شوهر فقيرش، نزد حضرت على عليه السلام شكايت كرد. حضرت مرد را زندانى
«1». بحارالانوار، ج 11، ص 298.
«2». نصر، 2.
«3». آل عمران، 123- 125.
«4». آل عمران، 151 و حشر، 2.
«5». احزاب، 56.
«6». محمّد، 33.
جلد 10 - صفحه 525
نكرد و فرمود: «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً» «1»
پیام ها
1- سعه صدر، زمينهساز انجام برنامههاى سنگين رسالت است. أَ لَمْ نَشْرَحْ ... وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ
2- از آينده مكتب نگران مباشيد. «وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ»
3- مبارزه با خرافات و آداب و رسوم جاهلى بسيار سنگين است. «وِزْرَكَ»
4- كار پيامبر در حدّ كمرشكن بود. «أَنْقَضَ ظَهْرَكَ»
5- نام نيك و آبرو لازمه توفيق در رهبرى جامعه است. «رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ»
6- سنّت و برنامه الهى آن است كه بدنبال هر سختى، آسانى است. «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً» (در جاى ديگر قرآن مىخوانيم: «سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً» «2» سختىها و مشكلات زوالپذيرند و به آسانى تبديل مىشوند).
صبر و ظفر هر دو دوستان قديمند
بر اثر صبر نوبت ظفر آيد
7- انسان بايد بعد از فارغ شدن از هر كار و مسئوليّتى، آماده پذيرش مسئوليّت ديگر و تلاش و كوشش ديگر باشد. «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ»
8- تلاشها بايد جهت الهى داشته باشد. «إِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ»
9- تلاش و كوشش بايد همراه با اخلاص باشد. فَانْصَبْ ... إِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ
10- براى توجه به خداوند بايد نهايت تلاش را بكار برد. «فَانْصَبْ- إِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ»
11- پيمودن راه خدا بايد عاشقانه و با رغبت باشد. «إِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ»
12- رغبتها و تمايلات تنها سزاوار اوست نه ديگران. «إِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ»
«والحمدللّه ربّ العالمين»
«1». تفسير نور الثقلين.
«2». طلاق، 7.
جلد 10 - صفحه 528
سوره تين
اين سوره هشت آيه دارد و در مكّه نازل شده است.
نام سوره برگرفته از آيه اول است و به معناى انجير مىباشد.
محور سوره، كيفر و پاداش انسانها در قيامت است، امّا مطلب را از راه آفرينش انسانها در بهترين صورت و دو گروه شدن آنان بر مبناى ماندن بر فطرت پاك الهى و يا خروج از آن و سقوط به پايينترين درجات انسانيّت، بيان مىكند كه اين اختلاف در انتخاب، موجب اختلاف در كيفر و پاداش الهى مىشود. و طبيعتاً حكمت اقتضا مىكند كه دو گروه يكسان ديده نشوند.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ «4»
وَ رَفَعْنا لَكَ: و برداشتيم و بلند نموديم براى اظهار قدر و منزلت تو، ذِكْرَكَ: ذكر تو را، به نبوت و رسالت و خاتميت. يا نام تو را قرين نام خود ساختيم وصيت تو را در عالم رفيع نموديم در اذان و اقامه و خطبه و تشهّد، تا مرا ياد نكنند، مگر آنكه تو را در عقب آن ذكر كنند. ابو سعيد خدرى از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه: جبرئيل در اين آيه مرا گفت:
«قال اللّه اذا ذكرت ذكرت معى»: هرگاه من مذكور شوم، تو با من مذكور شوى. و حسان بن ثابت در اين معنى گفته:
اعزّ عليه للنبوّة خاتم
من اللّه مشهور يلوح و يشهد
و ضم الا الاله اسم النبى الى اسمه
اذا قال فى الخمس المؤذّن اشهد
و شقّ له من اسمه ليجلّه
فذو العرش محمود و هذا محمد «1»
تتمّه- وجوه ديگر در ترفيع ذكر و نام آن حضرت بيان نمودهاند:
1- آنكه بر تو صلوات فرستاديم و بندگان را امر نموديم بر تو صلوات فرستند. (إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً). «2» 2- طاعت و رضاى خود را در طاعت و رضاى تو گردانيديم كه «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»* «3» و «وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»*. «4» 3- تو را نبى اللّه و رسول اللّه ملقب گردانيديم و مقدّم و پيشواى خلق اولين
«1». مجمع البيان (چ 1403 هج) ج 5 ص 509- 508.
«2». سوره احزاب، آيه 56.
«3» سوره احزاب، آيه 71.
«4». سوره انفال، آيه 20 و 46.
جلد 14 - صفحه 265
و آخرين قرار داديم.
4- از جميع انبياء و امّت اخذ ميثاق نموديم كه به تو ايمان آورند و تصديق كنند.
5- در قيامت، تو را شافع بندگان گردانيديم.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ «1» وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ «2» الَّذِي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ «3» وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ «4»
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً «5» إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً «6» فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ «7» وَ إِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ «8»
ترجمه
آيا گشايش نداديم براى تو سينه تو را
و برداشتيم از دوش تو بار گران تو را
كه كمر شكن بود براى تو
و بلند نموديم براى تو نام تو را
پس همانا با سختى آسانى است
همانا با سختى آسانى است
و چون فارغ شدى پس كوشش در عبادت كن
و بسوى پروردگارت پس رغبت نماى.
تفسير
خداوند منّان در تعقيب بيان الطاف و نعم خود در سوره سابقه نسبت بحضرت ختمى مرتبت ميفرمايد آيا ما شرح صدر و گشايش دل بتو عنايت ننموديم كه مشتمل شد بر علم و حكمت و قابل شد براى تلقّى وحى و قبول رسالت و قادر شد بر تحمّل آزار قوم و جمع بين دعوت خلق و اشتغال بعبادت حق و چون شرح صدر و گشودگى دل بفرح و سرور و اطمينان خاطر است چنانچه دلتنگى از همّ و غم و اندوه است قمّى ره نقل فرموده كه شرح صدر آنحضرت بآن بود كه خداوند امير المؤمنين عليه السّلام را وصى او قرار داد و در روز فتح مكّه كه قريش اسلام آوردند او را مسرور فرمود و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه پرسيدند از او آيا سينه گشوده ميشود فرمود بلى گفتند آيا نشانهاى دارد كه شناخته شود بآن فرمود اعراض از دنيا و اقبال بآخرت و تهيه براى مرگ پيش از ورود آن و برداشتيم از دوش تو بار سنگين همّ و غمّ از آزار قوم و انجام رسالت را بوجود امير المؤمنين و شمشير او و ثروت حضرت
جلد 5 صفحه 404
خديجه آن بار سنگينى كه كمر شكن بود براى تو اگر نبود كمك آن دو و قمّى ره وزر را بسنگينى جنگ تفسير فرموده و شايد مراد آن باشد كه حضرت بنفس نفيس خود مأمور بجنگ نبود و بيشتر امير المؤمنين عليه السّلام در جنگها مراقبت و دفاع از حضرت مينمود در هر حال اصل وزر بمعناى سنگينى است و وزير هم مشتقّ از وزر است چون مسؤليّت سنگينى در عهده دارد و گناه را هم كه وزر ميگويند بمناسبت سنگينى عقوبت آن است و اينجا هم بعضى گفتهاند مراد دفع نمودن گناه است از آن حضرت بعطا نمودن قوه عصمت ولى آيات آتيه مؤيّد معناى اول است كه ميفرمايد و بلند نموديم و خواهيم نمود نام تو را در دنيا بطوريكه تمام مردم عالم تو را بشناسند يا برسالت و خاتميّت يا بعلم و حكمت و بزرگى و بزرگوارى براى تسكين خاطر او و قمّى ره نقل فرموده كه مراد آنست كه نام برده ميشوى تو وقتى كه نامبرده شوم من و آن قول مردم است اشهد أن لا اله الا اللّه و أن محمّدا رسول اللّه و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل فرموده در اين آيه كه فرمود جبرئيل بمن گفت خداوند عز و جل فرمود وقتى نامبرده شوم من نامبرده شوى تو با من پس همانا با همّ و غمّ و رنج و سختى و بار گران شادى و مسرّت و فتح و ظفر و سهولت امر است و نبايد مأيوس از رحمت خدا شد در دنيا علاوه بر آنكه با مشقّت و صعوبت انجام تكاليف الهيّه در دنيا سهولت و آسانى امر آخرت است و بنابر اين دو عسر است و دو يسر و محتمل است مراد آن باشد كه با سختيهاى دنيوى تو سهولت دنيوى و اخروى است و اشاره باين باشد آنچه در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه بيرون آمد روزى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مسرور و خوشحال و ميفرمود هرگز غلبه پيدا نميكند يك عسر بر دو يسر و در بيان وجه آن گفته شده كه چون عسر معرّف بالف و لام است و آن يا براى عهد است يا جنس متعدّد نميشود ولى يسر نكره است كه شايع در جنس خود است پس متعدد ميشود و اقرب در نظر آنست كه جمله دوم تقرير و تثبيت جمله اول باشد باين تقريب كه چون جمله اول متفرّع بر آيات سابقه است وعده سهولت امر بر پيغمبر اكرم باشد بعد از صعوبت آن و لذا مبدوّ بفاء تفريع شده و جمله دوم كه خالى از آن است بيان امر كلّى باشد و بمنزله دليل براى جمله اول و اشاره بآنكه بناء الهى بر آنست كه بعد از سختى
جلد 5 صفحه 405
آسانى براى بندگان خصوصا اهل ايمان پيش بياورد و در خاتمه بنظر حقير امر فرموده است كه بعد از فراغت از امر دعوت و ارشاد و هدايت خلق بدين حق قيام بوظائف عبادت نمايد و زحمت در تحصيل قرب پروردگار خود كشد و رغبت بمناجات و انس با خداوند كند و از غير بگسلد و بدوست پيوندد و در روايات ائمه اطهار باشتغال بدعا بعد از فراغت از نماز تفسير شده و بنصب امير المؤمنين عليه السّلام بخلافت بعد از فراغت از امر نبوّت و بمعناى اخير بايد فانصب بكسر صاد قرائت شود و ظاهرا نشده و اللّه اعلم بحقائق الامور و بر حسب بعضى از روايات معتبره سوره الضحى و اين سوره يكى است و همچنين سوره فيل و ايلاف و بايد در نماز جمعا خوانده شود اگر چه شيخ استاد ما قدس سرّه در كتاب صلاة خود در لزوم آن بر حسب روايات اشكال فرموده ولى ظاهرا مسئله مسلّم است و بايد بسم اللّه را هم ميان آن دو خواند و تناسب معانى و ارتباط مطالب هر يك از آن دو با ديگرى شاهد بر وحدت است چنانچه علامه طباطبائى قدس سره فرموده و الضحى و الانشراح واحدة بالاتّفاق و المعانى شاهده كذالك الفيل مع الايلاف و فصل بسم اللّه لا ينافى و ثواب قرائت اين سوره هم در ذيل سوره الشمس گذشت و الحمد للّه على نعمه و آلائه و الصلوة و السلام على امنائه و اصفيائه.
جلد 5 صفحه 406
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ رَفَعنا لَكَ ذِكرَكَ «4»
و بلند كرديم و رفعت داديم نام تو را. در دخول در اسلام شهادت برسالت تو را قرين شهادت بتوحيد الهي قرار داديم، در نماز شرط صحت نماز در تشهد در أذان و اقامه و در هر كجا که اسم شريفت برده شود دستور صلوات بر تو داديم که در آيه شريفه ميفرمايد:
إِنَّ اللّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيهِ وَ سَلِّمُوا تَسلِيماً احزاب آيه 56. تو را افضل انبياء قرار داديم اوصياء تو را افضل أوصياء، امت تو را افضل امم، كتاب تو را افضل كتب، دين تو را افضل اديان، بتو مقام محمود عنايت كرديم، تو را واسطه فيوضات بندگان قرار داديم در معراج بمقام قاب قوسين او أدني رسانديم، و شفاعت تو را در حق هر که بخواهي قبول كرديم، شفاعت كبري.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 4)- و در بیان سومین موهبت، میفرماید: «و آوازه تو را بلند ساختیم» (و رفعنا لک ذکرک).
نام تو همراه اسلام و نام قرآن همه جا پیچید، و از آن بهتر این که نام تو در کنار نام اللّه هر صبح و شام بر فراز مأذنهها و هنگام اذان برده میشود، و شهادت به رسالت تو، در کنار شهادت به توحید و یگانگی خداوند نشان اسلام، و دلیل پذیرش این آیین پاک است.
در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله در تفسیر این آیه میخوانیم که فرمود: جبرئیل به من گفت: خداوند متعال میگوید: هنگامی که نام من برده میشود نام تو نیز همراه من ذکر میشود- و در عظمت مقام تو همین بس.
نکات آیه
۱ - خداوند، پیامبر(ص) را در عصر بعثت، نامدار و بلندآوازه ساخت و آن حضرت را در اوج شهرت قرار داد. (و رفعنا لک ذکرک)
۲ - پیامبر(ص)، فردى آبرومند و داراى مقامى ارجمند، در دیدگاه مردم عصر خویش (و رفعنا لک ذکرک) یاد رفیع، کنایه از احترام گذاشتن یادکنندگان است.
۳ - بلند آوازگى و شهرت پیامبر(ص)، داراى نقشى بسزا در رفع مشکلات رسالت الهى و کاهش سنگینى آن (و وضعنا عنک وزرک ... و رفعنا لک ذکرک) حرف «لام» در «لک» یا براى تعلیل است و یا انتفاع. در صورت دوم دلالت دارد که «رفعت ذکر»، براى پیامبر(ص) سودمند است. گفتنى است که خطاب به پیامبر(ص) در «لک» - به قرینه «وزرک الذى أنقض ظهرک» - به اعتبار مقام رسالت و رهبرى آن حضرت است.
۴ - آبرومندى نزد مردم، از ویژگى هاى لازم و سودمند براى رهبران الهى (و رفعنا لک ذکرک)
۵ - خوش نامى، نعمتى الهى و سزاوار بازگو کردن و اظهار خرسندى است. (وامّا بنعمة ربّک فحدّث... و رفعنا لک ذکرک)
۶ - خداوند، با توجه دادن پیامبر(ص) به نعمت خوش نامى، آن را عطاى ویژه خویش به آن حضرت خواند. (و رفعنا لک ذکرک)
۷ - توجّه پیامبر(ص)، به خدادادى بودن نعمت خوش نامى، مایه اطمینان آن حضرت به دورى اش از قهر و خشم خداوند (ما ودّعک ربّک و ما قلى ... و رفعنا لک ذکرک)
۸ - شخصیت رسول اکرم(ص)، زیبنده نیک نامى و آبرومندى بود. (و رفعنا لک ذکرک) در برداشت یاد شده، «لام» در «لک» براى تعلیل فرض شده و بیانگر آن است که پیامبر(ص)، خود علتى کافى براى آوازه بلند و شایسته رفعت ذکر است.
روایات و احادیث
۹ - «عن رسول اللّه(ص) قال: أتانى جبرئیل فقال: إنّ ربّک یقول: تدرى کیف رفعت ذکرک؟ قلت: اللّه أعلم، قال: إذا ذُکِرتُ ذُکرتَ معى;[۱] از رسول خدا(ص) روایت شده که فرمود: جبرئیل نزد من آمد و گفت: پروردگارت مى فرماید: آیا مى دانى چگونه آوازه تو را بلند ساختم؟ رسول خدا(ص) فرمود: خدا آگاه تر است [جبرئیل عرض کرد:] خداوند مى فرماید: آن هنگام که من یاد مى شوم تو نیز همراه من یاد مى شوى [مانند یاد خدا در اذان و اقامه و تشهد نماز]».
موضوعات مرتبط
- بعثت: تاریخ مقارن بعثت ۱
- تبرى: تبرى از غضب خدا ۷
- تذکر: تذکر خوشنامى محمد(ص) ۶
- خدا: تذکرات خدا ۶; نعمتهاى خدا ۵
- خوشنامى: اظهار خوشنامى ۵; سرور خوشنامى ۵
- ذکر: آثار ذکر نعمت ۷; ذکر نعمت خوشنامى ۷
- رهبران دینى: اهمیت آبروى رهبران دینى ۴; خوشنامى در رهبران دینى ۴; ویژگیهاى رهبران دینى ۴
- لطف خدا: مشمولان لطف خدا ۱، ۶
- محمد(ص): آبرومندى محمد(ص) ۸; خوشنامى محمد(ص) ۲، ۸، ۹; شخصیت محمد(ص) ۲، ۸; عوامل اطمینان محمد(ص) ۷; عوامل تسهیل مشکلات محمد(ص) ۳; فضایل محمد(ص) ۶، ۸، ۹; منشأ خوشنامى محمد(ص) ۱; منشأ شهرت محمد(ص) ۱; نقش خوشنامى محمد(ص) ۳; نقش شهرت محمد(ص) ۳
- مردم: مردم صدر اسلام و محمد(ص) ۲
- نعمت: نعمت خوشنامى ۵
منابع
- ↑ الدرالمنثور، ج ۸، ص ۵۴۹.