الطور ٣٦: تفاوت میان نسخهها
(افزودن جزییات آیه) |
(←تفسیر) |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۲#link15 | آيات ۲۹ - | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۲#link15 | آيات ۲۹ - ۴۴ سوره طور]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۲#link16 | نفى عذرها ودستاويزهاى تكذيب كنندگان]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۲#link16 | نفى عذرها ودستاويزهاى تكذيب كنندگان]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۲#link17 | چند وجه در معناى آيه : | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۲#link17 | چند وجه در معناى آيه: «أم خُلِقُوا مِن غَيرِ شَئٍ...»]] | ||
}} | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۳۱ مرداد ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۳۲
کپی متن آیه |
---|
أَمْ خَلَقُوا السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بَلْ لاَ يُوقِنُونَ |
ترجمه
الطور ٣٥ | آیه ٣٦ | الطور ٣٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لا یُوقِنُونَ»: به یقین و باور نرسیدهاند و هنوز سرگشتهاند. جویا و خواستار یقین نیستند و در پی ایمان به وحدانیت خدا نمیباشند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَمْ خَلَقُوا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بَلْ لا يُوقِنُونَ «36»
تفسير نور(10جلدى) ج9 293 سوره الطور، آيه 36 ..... ص : 293
ا آسمانها وزمين را آفريدهاند! بلكه (حق اين است كه) يقين نمىجويند.
نکته ها
انسان نبايد در برابر انواع تهمتها دست از ارشاد و استدلال خود بر دارد. با آنكه در آيات قبل تهمتهاى گوناگونى به پيامبر عزيز اسلام زدند، ولى خداوند در اين آيات با طرح چند سؤال وجدان خفته آنان را بيدار مىكند.
قرآن، مهمترين مباحث فلسفى را در قالب سادهترين بيان مطرح مىكند. در اين آيهى شريفه دو فرض مطرح شده است: يكى آنكه انسان بدون علّت آفريده شده باشد، «خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ» دوم آنكه انسان خودش خويشتن را آفريده باشد و هر دو فرض عقلًا محال است. زيرا انسان پديده است و هر پديدهاى علّت مىخواهد، علاوه بر آنكه انسانى كه نبوده چگونه سبب بودن خود مىشود؟!
مشركان مىدانستند كه آفريدگار آسمانها و زمين، خداوند است و قرآن بارها اين مطلب را بيان كرده است كه اگر از مشركان پرسيده شود كه آفريدگار آسمانها و زمين كيست خواهند گفت: خدا. بنابراين پرسش اصلى اين آيات آن است كه چرا شما به آنچه از سوى آفريدگارتان براى هدايت شما فرستاده شده، ايمان نمىآوريد و نافرمانى مىكنيد؟
پیام ها
1- شيوه طرح سؤال براى بيدارى وجدان ذهن و فكر انسانها، از شيوههاى قرآنى در مباحث خداشناسى است. أَمْ خُلِقُوا ... أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ
2- اگر انسان نبوده پس چگونه سبب هستى خود شده و اگر بوده چگونه دوباره خود را بوجود آورده است؟ «أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ»
جلد 9 - صفحه 294
3- آن گونه سؤال كنيد كه هر كس جواب منطقى شما را در وجدان خود احساس كند. «أَمْ خَلَقُوا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ»
4- انسان نه آفريدگار خويش است نه آفريدگار غير خويش. أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ أَمْ خَلَقُوا السَّماواتِ ...
5- لجاجت، انسان را به جايى مىرساند كه حتّى اگر در بنبست استدلال قرار گيرد، تسليم نشده و به باور و يقين نمىرسد. «بَلْ لا يُوقِنُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَمْ خَلَقُوا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بَلْ لا يُوقِنُونَ (36)
و نيز بر سبيل الزام حجت فرمايد:
أَمْ خَلَقُوا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ: آيا آفريدهاند آسمانها و زمينها را و حال آنكه نه چنين است، بَلْ لا يُوقِنُونَ: بلكه يقين پيدا نمىكنند كه خالق جميع ممكنات، ذات يگانه قادر متعال است و به سبب عناد و استكبار اعتراف ننمايند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَذَكِّرْ فَما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِكاهِنٍ وَ لا مَجْنُونٍ «29» أَمْ يَقُولُونَ شاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ (30) قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصِينَ (31) أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلامُهُمْ بِهذا أَمْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ (32) أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لا يُؤْمِنُونَ (33)
فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ إِنْ كانُوا صادِقِينَ (34) أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ (35) أَمْ خَلَقُوا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بَلْ لا يُوقِنُونَ (36) أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَبِّكَ أَمْ هُمُ الْمُصَيْطِرُونَ (37) أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ يَسْتَمِعُونَ فِيهِ فَلْيَأْتِ مُسْتَمِعُهُمْ بِسُلْطانٍ مُبِينٍ (38)
أَمْ لَهُ الْبَناتُ وَ لَكُمُ الْبَنُونَ (39) أَمْ تَسْئَلُهُمْ أَجْراً فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ (40)
ترجمه
پس تذكّر و پند ده پس نيستى تو بحمد و انعام پروردگارت مخبر از غيب بوسيله جنّ و نه ديوانه
بلكه ميگويند شاعر است انتظار ميبريم براى او حوادث روزگار را
بگو منتظر باشيد پس همانا من با شما از منتظرانم
آيا امر ميكند آنها را عقولشان باين يا آنها گروهى سركش و متجاوزند
يا ميگويند پيش خود ساخته است آنرا بلكه ايمان نمىآورند
پس بياورند سخنى مانند آن اگر راست ميگويند
آيا آفريده شدهاند بدون آفريننده يا آنها آفرينندگانند
آيا آفريدهاند آسمانها و زمين را بلكه يقين نمىكنند
يا نزدشان خزانههاى پروردگار تو است يا آنها تسلّط و غلبه دارندهاند
يا براى آنها نردبانى است كه گوش ميدهند در آن پس بايد بياورد شنونده آنها دليلى واضح
آيا براى او دختران است و براى شما پسران
يا ميخواهى از آنها مزدى پس آنها از غرامت و تاوان گرانبارانند.
جلد 5 صفحه 78
تفسير
خداوند متعال در اين آيات شريفه ابطال فرموده اقوال كفّار مكّه و اثبات فرموده اعجاز قرآن و توحيد و نبوّت عامّه و خاصّه و ساير معارف الهيّه را با بيانات مختصرى باين تقريب كه دستور فرموده به پيغمبر اكرم كه ثابت باش بهدايت و ارشاد و موعظه و پند و اندرز قوم و اعتنا بگفتار و كردار آنها منما تو بحمد اللّه تعالى و فضل و نعمت پروردگار كه شامل حال تو شده كاهن و ديوانه نيستى و اينكه ميگويند محمّد شاعر است ما انتظار داريم حوادث روزگار او را هلاك نمايد و از دستش راحت شويم بگو منهم منتظر چنين روزى هستم كه خدا بر حسب وعده خود مرا بر شما ظفر دهد و من شما را بكشم يا ببخشم يا اسير كنم آيا اين طائفه قريش كه معروف بعقل و فطانت شدند عقلشان اين حكم را ميكند كه كسى مردّد باشد بين كاهن و ديوانه و شاعر در صورتى كه كاهن بايد عاقل و فطن باشد تا تسخير جنّ كند و شاعر بايد با ذوق و هوش و قريحه و سليقه و ذكاوت باشد و ديوانه فاقد عقل و همه چيز است چگونه ميشود معنون بآن دو يا مردّد بين آن سه گردد پس معلوم ميشود اينها قومى طاغى و ياغى با خدا و پيغمبرند عناد و لجاج و تعصّب بيجا وادارشان باين نسبتها نموده است و اينكه ميگويند قرآن را از پيش خود در آورده و نسبت بخدا ميدهد دروغ ميگويند خودشان هم اعتقاد به اين معنى ندارند براى آنكه زير بار حق نروند اين تهمت را بتو ميزنند اگر راست ميگويند اينها كه از فصحاء و بلغاء و ادباء معروف عربند يك قصّه يا مقاله مانند آن بياورند آيا آنها بدون خالق و مقدّر خلق و تقدير شدهاند يا خودشان خودشان را خلق كردهاند يا آسمانها و زمين را آنها خلق كردهاند و ميدانند خالقى ندارد هيچيك از اينها نيست فقط آنستكه يقين ندارند كه خالق آسمانها و زمين و تمام موجودات آنها خداوند يگانه است لذا عبادت او را نميكنند آيا نزد آنها است منابع رزق و معادن علم و رحمت الهى كه بهر كس بخواهند بدهند و او را بمنصب رسالت و امامت برسانند يا آنكه آنها مسلّط بر امور عالمند كه بتوانند خودشان پيغمبر و امام براى خود تعيين كنند و خدا را ملزم بقبول آن نمايند كه ميگويند چرا خدا محمّد را بنبوّت اختيار فرمود و على را جانشين او قرار داد يا نردبانى دارند كه
جلد 5 صفحه 79
بوسيله آن بآسمان صعود نمايند و تكاليف و مقدّرات خودشان را از ملأ اعلى بپرسند كه ميگويند ما اصلا احتياج به پيغمبر و امام نداريم يا گوش دهند بوحى الهى كه بملائكه ميشود اگر چنين است آن شخص را كه بآسمان فرستادهاند براى شنيدن بايد بياورند با دليلى واضح كه رفته و شنيده و راست ميگويد اينها قابليّت و تمكّن اين امور را مسلّما ندارند چون بقدرى بىخردند كه ميگويند ملائكه دختران خدايند آيا سزاوار است عاقلى براى خلق پسران را بپسندد و اختيار كند و براى خدا دختران را اين نهايت سفاهت و بىعقلى آنها است چنانچه قمّى ره نقل فرموده كه قريش قائل باين معنى بودند آيا كسانيكه به اين درجه بىعقل باشند ميتوانند عروج بآسمان نمايند و مطّلع از غيب اينعالم شوند و اخيرا به پيغمبر خود ميفرمايد آيا تو از آنها مزدى براى اداء رسالت تقاضا نمودى كه براى سنگينى آن غرامت و ضرر مالى از قبول رسالت تو اباء و امتناع دارند و احتمالات ديگرى هم در بين هست كه بيايد انشاء اللّه تعالى.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَم خَلَقُوا السَّماواتِ وَ الأَرضَ بَل لا يُوقِنُونَ (36)
يا اينكه آنها خلق كردند آسمانها و زمين را، بلكه اينها يقين ندارند امر خلقت و رزق بدست خداوند است و منحصر باو است قُلِ اللّهُ خالِقُ كُلِّ شَيءٍ وَ هُوَ الواحِدُ القَهّارُ رعد آيه 17 اللّهُ خالِقُ كُلِّ شَيءٍ وَ هُوَ عَلي كُلِّ شَيءٍ وَكِيلٌ زمر آيه 63 ذلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُم خالِقُ كُلِّ شَيءٍ لا إِلهَ إِلّا هُوَ مؤمن آيه 64 و غير اينها از آيات، و مكرر گفتهايم که اينکه از توحيد افعالي است و رد حكماء که عقول طوليه و عرضيه قائلند و كساني که امر خلقت را مستند بملائكه و انبياء و اولياء يا مستند باسباب ميدهند که شرك افعالي است.
بَل لا يُوقِنُونَ تمام اينکه نسبتها را از روي جهل و ناداني و ظنّ و شك ميدهند و ميگويند يقين ندارند. وَ ما لَهُم بِذلِكَ مِن عِلمٍ إِن هُم إِلّا يَظُنُّونَ جاثيه آيه 23 بر فرض دعوي يقين هم بكنند جهل مركب است که جاهل بجهل خود هستند و همچه دعوايي هم نميتوانند بكنند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 36)- این آیه به سؤال دیگری که در باره ادعائی که در مرحله پائینتر قرار دارد پرداخته، میگوید: «آیا آنها آسمانها و زمین را آفریدهاند»؟ (أَمْ خَلَقُوا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ).
اگر بیعلت به وجود نیامدهاند، و نیز خود علت خویش نبودهاند، آیا آنها واجب الوجود و خالق آسمانها و زمینند؟ و اگر مبدأ عالم هستی نیستند آیا خداوند امر خلقت آسمان و زمین را به آنها واگذارده؟ و به این ترتیب مخلوقی هستند که خود فرمان خلقت دارند؟
مسلما آنها هرگز نمیتوانند چنین ادعای باطلی کنند، لذا در دنباله همین سخن میافزاید: «بلکه آنها (جویای) یقین نیستند» (بَلْ لا یُوقِنُونَ).
آری آنها دنبال بهانهای برای فرار از ایمانند.
نکات آیه
۱ - آفرینش آسمان ها و زمین، مخصوص خداوند و غیر او فاقد کمترین تأثیر درآن (أم خلقوا السموت و الأرض)
۲ - آفرینش آسمان ها و زمین، نشانى از آفریدگار شایسته عبادت و اطاعت (أم خلقوا السموت و الأرض) خداوند با این پرسش، کافران را به خالقیت خویش توجه داده است; تا از این طریق آنان دست از لجاج بردارند و به اطاعت و عبادت او بگروند.
۳ - توجه و ایمان به آفرینش هستى به وسیله خداوند، متقضى گردن نهادن به دستورات او (أم خلقوا السموت و الأرض) خداوند، براى به اطاعت واداشتن کافران، آنان را به خالقیت خویش تذکر داده است; زیرا پذیرش خالقیت خداوند، مسلتزم اطاعت او است.
۴ - لجاجت و عناد، مانع درس آموزى کافران از آفرینش هستى (أم خلقوا السموت و الأرض بل لایوقنون) عبارت «بل لایوقنون» بیانگر این نکته است که موضع گیرى ناباورانه کافران درباره قرآن و پیامبر(ص) برخاسته از یقین علمى آنان نیست; بلکه صرفاً از روى ستیزه جویى و لجبازى مى باشد.
۵ - موضع گیرى هاى کافران در قبال قرآن و پیامبر(ص)، متکى به پندار - و نه دلیل یقینى - (أم خلقوا السموت و الأرض بل لایوقنون)
موضوعات مرتبط
- آسمان: آثار خلقت آسمان ها ۲; منشأ خلقت آسمان ها ۱
- آفرینش: خلقت آفرینش ۳; عبرت از خلقت آفرینش ۴
- اطاعت: اطاعت از خدا ۲; زمینه اطاعت از خدا ۳
- ایمان: آثار ایمان به خالقیت خدا ۳
- توحید: توحید افعالى ۱
- جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۱
- خدا: خالقیت خدا ۱; دلایل خدا شناسى ۲
- ذکر: آثار ذکر خالقیت خدا ۳
- زمین: آثار خلقت زمین ۲; منشأ خلقت زمین ۱
- قرآن: موضعگیرى علیه قرآن ۵
- کافران: آثار دشمنى کافران ۴; آثار لجاجت کافران ۴; خیال پردازى کافران۵; موانع عبرت پذیرى کافران ۴; موضعگیرى کافران ۵
- محمد(ص): موضعگیرى علیه محمد(ص) ۵
منابع