النحل ٥١: تفاوت میان نسخهها
(افزودن جزییات آیه) |
(←تفسیر) |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link248 | آيات ۴۱ - | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link248 | آيات ۴۱ - ۶۴ سوره نحل]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link249 | مقصود از | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link249 | مقصود از «حسنه» در دنيا، كه خداوند به مهاجران وعده داده؟]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link250 | علت توصيف | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link250 | علت توصيف مهاجران، به دو صفت «صبر» و «توكل»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link252 | معنای كلمۀ «ذكر»، و مراد از «اهل ذکر»، در آیه شریفه]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link252 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link255 | وجوهى كه مفسران در تفسير آيه: «فَاسئَلُوا أهلَ الذِّکر» گفته اند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link256 | حجت بودن بيانات رسول خدا و عترت او «ع»]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link257 | تهديد مشركان، كه از درِ مكر به خدا و پيامبرانش، گناه مى كردند]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link255 | وجوهى كه | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link258 | مراد از تهدید مشرکان به «اخذ در تقلّب» و «اخذ بر تخوّف»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link256 | حجت بودن بيانات رسول | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link259 | گردش سايه اشياء، نشانه خضوع و سجود موجودات در برابر خداست]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link257 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link260 | معنای سجده جنبندگان آسمان ها و زمين، براى خدا]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link258 | مراد از | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link261 | توضيحى درباره استكبار در مقابل مخلوق و در مقابل خالق]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link259 | گردش سايه | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link263 | وجه عدم استكبار عملى ملائكه، در برابر خداى سبحان]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link260 | سجده جنبندگان | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link265 | مقصود از جمله: «لَا تَتَّخذُوا إلَهَينِ اثنَين»، در آیه شریفه]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link261 | توضيحى درباره استكبار | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link266 | لازمه مالكيت مطلقه خدا اين است كه: دین، تنها و تنها برای اوست]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link267 | انسان به طور فطری، در تنگناها و شدائد، دست به دامان خداوند می شود]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link263 | وجه عدم استكبار عملى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link268 | توضيح اين كه: كفران نعمت، غایت و غرض شرك ورزيدن مشركان است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link269 | مقصود از اين كه: مشركان، بخشى از روزى خود را نصيب «مَا لَا يَعلَمُون» قرار مى دهند]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link265 | مقصود از جمله : | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link270 | سبب اين كه مشركان، ملائكه را مؤنث و دختران خدا مى دانستند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link266 | لازمه مالكيت مطلقه خدا اين است كه | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link271 | گفتگویی در معناى جمله: «وَ لَهُم مَا يَشتَهُون»، در آیه شریفه]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link267 | در تنگناها و شدائد، | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link272 | حكايت دختركُشى مشركان و نكوهش آن]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link268 | توضيح | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link273 | ايمان نداشتن به آخرت، ريشه همه گناهان است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link269 | مقصود از | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link274 | منزه بودن خداى تعالى، از هر قبيح عقلى و طبعى]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link270 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link275 | معناى جملۀ «وَ ِللّهِ المَثَلُ الأعلَى»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link271 | معناى جمله : | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link276 | اگر خدا مردم را به ظلمشان مجازات كند، جنبنده ای بر روى زمين نمی ماند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link272 | حكايت | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link277 | بيان ضعف استدلال به اين آيه، براى قول به معصوم نبودن انبياء]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link273 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link278 | مراد از «امت ها» و «اليوم»، در آيه: «تَاللّهِ لَقَد أرسَلنَا إلَى أُمَمٍ مِن قَبلِكَ...»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link274 | منزه بودن خداى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link279 | بحث روایتی]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link275 | معناى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link280 | بيان اين كه مراد از «اهل ذكر»، اهل كتاب است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link276 | اگر خدا مردم را به ظلمشان | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link277 | بيان ضعف استدلال به اين | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link278 | مراد از | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link279 | | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link280 | بيان | |||
}} | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۹ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۳۱
کپی متن آیه |
---|
وَ قَالَ اللَّهُ لاَ تَتَّخِذُوا إِلٰهَيْنِ اثْنَيْنِ إِنَّمَا هُوَ إِلٰهٌ وَاحِدٌ فَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ |
ترجمه
النحل ٥٠ | آیه ٥١ | النحل ٥٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«قَالَ»: مراد از گفتن، دستور دادن است. «إِلهَیْنِ»: دو معبود. مراد این است که دوگانهپرستی غلط است تا چه رسد به پرستش معبودهای متعدّد. یا این که همه معبودهای دروغین یکی و باطل بشمارند و در مقابل معبود حق که تنها او آفریننده جهان و منشأ خیر و برکت و نعمت است قرار دارند. «إِثْنَیْنِ»: دوگانه. صفت است و در برابر (واحِدٌ) یعنی یگانه که آن هم صفت است قرار دارد. ذکر این دو وصف برای تأکید یکتاپرستی، و نهی از دوگانه و چندگانه پرستی است. «فَارْهَبُونِ»: (نگا: بقره / ).
تفسیر
- آيات ۴۱ - ۶۴ سوره نحل
- مقصود از «حسنه» در دنيا، كه خداوند به مهاجران وعده داده؟
- علت توصيف مهاجران، به دو صفت «صبر» و «توكل»
- معنای كلمۀ «ذكر»، و مراد از «اهل ذکر»، در آیه شریفه
- وجوهى كه مفسران در تفسير آيه: «فَاسئَلُوا أهلَ الذِّکر» گفته اند
- حجت بودن بيانات رسول خدا و عترت او «ع»
- تهديد مشركان، كه از درِ مكر به خدا و پيامبرانش، گناه مى كردند
- مراد از تهدید مشرکان به «اخذ در تقلّب» و «اخذ بر تخوّف»
- گردش سايه اشياء، نشانه خضوع و سجود موجودات در برابر خداست
- معنای سجده جنبندگان آسمان ها و زمين، براى خدا
- توضيحى درباره استكبار در مقابل مخلوق و در مقابل خالق
- وجه عدم استكبار عملى ملائكه، در برابر خداى سبحان
- مقصود از جمله: «لَا تَتَّخذُوا إلَهَينِ اثنَين»، در آیه شریفه
- لازمه مالكيت مطلقه خدا اين است كه: دین، تنها و تنها برای اوست
- انسان به طور فطری، در تنگناها و شدائد، دست به دامان خداوند می شود
- توضيح اين كه: كفران نعمت، غایت و غرض شرك ورزيدن مشركان است
- مقصود از اين كه: مشركان، بخشى از روزى خود را نصيب «مَا لَا يَعلَمُون» قرار مى دهند
- سبب اين كه مشركان، ملائكه را مؤنث و دختران خدا مى دانستند
- گفتگویی در معناى جمله: «وَ لَهُم مَا يَشتَهُون»، در آیه شریفه
- حكايت دختركُشى مشركان و نكوهش آن
- ايمان نداشتن به آخرت، ريشه همه گناهان است
- منزه بودن خداى تعالى، از هر قبيح عقلى و طبعى
- معناى جملۀ «وَ ِللّهِ المَثَلُ الأعلَى»
- اگر خدا مردم را به ظلمشان مجازات كند، جنبنده ای بر روى زمين نمی ماند
- بيان ضعف استدلال به اين آيه، براى قول به معصوم نبودن انبياء
- مراد از «امت ها» و «اليوم»، در آيه: «تَاللّهِ لَقَد أرسَلنَا إلَى أُمَمٍ مِن قَبلِكَ...»
- بحث روایتی
- بيان اين كه مراد از «اهل ذكر»، اهل كتاب است
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ قالَ اللَّهُ لا تَتَّخِذُوا إِلهَيْنِ اثْنَيْنِ إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ فَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ «51»
وخداوند فرمود دو معبود نگيريد، فقط او معبود يكتاست، پس تنها از من بترسيد.
نکته ها
مراد از اينكه دو خدا نگيريد، آن نيست كه دو خدا گرفتن ممنوع و سه خدا جايز است، بلكه اولًا نفى اقلّ، نفى اكثر را هم در خود دارد و ثانياً شايد منظور آيه، عقيده مشركان باشد كه مىگفتند: يك خداى خالق داريم و يك خداى ربّ و مدبّر، و عبادتهاى خود را براى خداى ربّ انجام مىدادند. «2»
در برابر مشركان كه در چند آيه قبل مىگفتند: اگر خدا مىخواست ما مشرك نمىشديم، اين آيه مىگويد: خداوند شما را از شرك نهى كرده است. پس چگونه مىخواسته كه شما
«1». نازعات، 40.
«2». تفسير الميزان.
جلد 4 - صفحه 531
مشرك شويد!؟
پیام ها
1- در تربيت، بايد ابتدا افكار خرافى را پاكسازى كرد، سپس حرف حقّ را زد تا اثر كند. لا تَتَّخِذُوا إِلهَيْنِ ... إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ
2- پرستش دو معبود باطل است، چه رسد به چندين معبود. «لا تَتَّخِذُوا إِلهَيْنِ اثْنَيْنِ»
3- ثنويّت و اعتقاد به دو منشأ تدبير براى عالم، يكى خير و يكى شرّ (يزدان و اهريمن) باطل است. «لا تَتَّخِذُوا إِلهَيْنِ اثْنَيْنِ»
4- براى نفى باطل واثبات حقّ، تأكيد لازم است. (با آنكه «إِلهَيْنِ» تثنيه است، امّا كلمهى «اثْنَيْنِ» آمده وبا آنكه كلمهى «إِلهٌ» مفرد است، امّا كلمهى «واحِدٌ» آمده است)
5- ترس از غير خدا شرك است. «إِلهٌ واحِدٌ فَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ قالَ اللَّهُ لا تَتَّخِذُوا إِلهَيْنِ اثْنَيْنِ إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ فَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ (51)
«1» انعام آيه 18.
«2» مجمع البيان جلد 3 صفحه 365.
جلد 7 - صفحه 218
بعد از بيان دلائل قدرت و الهيت، برهان وحدانيت ذات خود مىفرمايد:
وَ قالَ اللَّهُ لا تَتَّخِذُوا إِلهَيْنِ اثْنَيْنِ: و امر فرمايد خداى تعالى تمام مكلفين را كه فرا نگيريد در پرستش و ستايش حق، خداى ديگرى را كه مشرك شويد، يعنى در عبادت الهى شرك قرار ندهيد، زيرا غير از ذات احديت سبحانى، هيچ فردى مستحق عبادت نخواهد بود. إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ: اين است و جز اين نيست كه ذات كبريائى خدائى است يكه و يگانه، شبيه و نظير و مثل و مانندى ندارد. فَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ: پس مرا بترسيد، يعنى بترسيد عقاب و سطوات مرا، و نترسيد غير مرا. بعضى از بزرگان فرمودهاند كه حق تعالى نهى فرموده از اتخاذ دو اله، و حال آنكه تو خدايان متعددى براى خود قرار دادهاى: بندگى كنى نفس و هوى و دنيا و طبع و مراد خود را، و ايضا بندگى خلق كنى؛ بنابراين پس چگونه موحد باشى.
تبصره: آيه شريفه نهى از شرك، و بعد برهان آن را به يك كلمه جامعه بيان فرمود كه (إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ) بدين تقرير كه انما كلمه حصر و مركب است از دو قضيّه ثبوتيه و سلبيه، يعنى پرستش و ستايش ذات يگانه را سزاوار، و دوئيت را قابل ستايش نخواهد بود عقلا و نقلا؛ زيرا تعدد، اختصاص و انحصارى ندارد، وقتى دو را گفتى، سه و چهار هم روا باشد، بلكه به عدد هر مخلوقى، خالقى قائل، و عقل حكم به بطلان آن نمايد.
در احتجاج طبرسى، از حضرت صادق عليه السّلام سؤال شد كه چرا جايز نيست صانع عالم زيادتر از يكى باشد؟ فرمود: قول تو كه دو باشند از دو قسم خارج نيست: يا هر دو قديم و قوى هستند، يا يكى قوى و ديگرى ضعيف. پس اگر هر دو قوى هستند، چرا هر يك به اظهار قدرت دفع نكند صاحب خود را تا منفرد شود به ربوبيت. و اگر گمان كنى يكى قوى و ديگرى ضعيف باشد، ثابت شود كه ذات الهى يگانه است به سبب ظهور عجز در دومى از تدبر و مقاومت، و متحقق گردد احتياج ضعيف به مبدع و مؤدى. و اگر گوئى مبدء دو باشند، يعنى بر فرض دوم كه دو ضعيف و هر يك به اراده بعض افعال را
جلد 7 - صفحه 219
بجا آورند اگرچه قادر بر تمام باشد، در اين صورت يا هر دو متفقند از تمام جهات، پس امتيازى ندارند و حال آنكه دو بودن لازمه دارد مغايرت را تا دوئيت متحقق گردد، و اگر متفرق از جهات باشند، آثار شاهده دال است بر خالق يگانه و شريك نبودن بيگانه؛ زيرا انتظام خلقت و جريان فلك و تدبير شب و روز و آفتاب و ماه، دلالت دارد عقلا بر اين كه مدبر عالم، يكى خواهد بود. «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ قالَ اللَّهُ لا تَتَّخِذُوا إِلهَيْنِ اثْنَيْنِ إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ فَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ (51) وَ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لَهُ الدِّينُ واصِباً أَ فَغَيْرَ اللَّهِ تَتَّقُونَ (52) وَ ما بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ثُمَّ إِذا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فَإِلَيْهِ تَجْئَرُونَ (53) ثُمَّ إِذا كَشَفَ الضُّرَّ عَنْكُمْ إِذا فَرِيقٌ مِنْكُمْ بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ (54) لِيَكْفُرُوا بِما آتَيْناهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ (55)
ترجمه
- و گفت خدا نگيريد دو تا را دو خدا جز اين نيست كه او خدائى است يكتا پس از من بترسيد
و مر او را است آنچه در آسمانها و زمين است و مر او را است طاعت كه واجب است آيا پس از غير خدا ميترسيد
و آنچه با شما است از نعمتى پس از خدا است پس چون برسد شما را آسيبى پس بسوى او استغاثه ميكنيد
پس چون رفع كند از شما آسيب را آنگاه پارهاى از شما بپروردگارشان شرك مىآورند
تا كفران ورزند بآنچه داديمشان پس برخوردار شويد پس زود باشد كه بدانيد.
تفسير
ظاهرا اثنين تأكيد الهين است چنانچه واحد تأكيد اله است و براى اشاره به تنافى معبود بودن با دو تا بودن و دفع توهم اراده اثبات معبوديّت خدا نه وحدانيّت او ذكر شده يعنى شريك قرار ندهيد با خدا غير او را در عبادت چون غير او مستحقّ پرستش نيست و او است خداى يكتا و غير او خدائى نيست و در نتيجه
جلد 3 صفحه 292
ثابت ميشود كه بايد از او ترسيد نه از غير او چون هر قدرت و قوّت و قهّاريّتى در برابر اراده اومندكّ است و بعضى گفتهاند مراد آنستكه دو فرد را دو معبود قرار ندهيد يعنى غير خدا را با خدا شريك در عبادت نكنيد و بنابراين اثنين مفعول اوّل لا تتّخذوا است كه مؤخر شده و الهين مفعول دوّم است كه مقدم گشته است و حقير ترجمه را براى سهولت بيان مبنى بر اين معنى نمودم ولى خلاف ظاهر است اگر چه حاصل هر دو معنى يكى است و آنچه در آسمانها و زمين است و خود آنها مخلوق و مملوك حقّند بملكيت حقّه حقيقيه حدوثا و بقاء و اطاعت او واجب است عقلا و نقلا و بعضى واصبا را بمعناى خالصا و بعضى بمعناى دائما گرفتهاند ولى عياشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه فرمود يعنى واجب است و اين معنى اظهر است و نبايد از غير خدا بترسيد چون استفهام براى انكار و توبيخ است يعنى از بتها نبايد ترسيد چون عاجزند بلكه بايد از خدا ترسيد كه قادر است و آنچه با انسان و در وجود بشر موجود است از نعمت صحت و سلامت و عافيت و وسعت و قدرت و غيرها همه از جانب خدا است ولى انسان نوعا غافل و حقّ ناشناس است لذا وقتى آسيب و بلا و محنت و مشقّتى باو برسد با صداى بلند مشغول بتضرّع و زارى و دعاء و استغاثه بدرگاه قاضى الحاجات ميشود بدون توجّه بغير او و چون خداوند رفع فرمود آن بلاء و محنت و سختى را يك دسته از مردم نادان براى خدا شريك قرار ميدهند و بجاى عبادت خدا عبادت بت ميكنند و بدتر از همه آنكه مشرك ميشوند بعد از آنكه خداوند نعمت خود را بآنها بر گرداند و بلاء و محنت را رفع فرمود براى آنكه كفران نعمت خدا را نموده باشند و اين خيلى عجيب و كاشف از خبث نفس است كه غرض از شرك فقط كفران نعمت باشد و بنابراين لام در ليكفروا براى تعليل است و بعضى لام را براى امر بر وجه تهديد گرفتهاند يعنى بايد كفران نعمت كنند تا بپاداش عمل خود برسند و در هر حال امر اخير براى تهديد و وعيد است يعنى فعلا بهرهمند شويد از متاع موقت دنيا و بعد از اين ميدانيد چه خطاء بزرگى از شما سرزده و بچه عذاب اليمى گرفتار خواهيد شد و بنظر حقير لام در ليكفروا براى بيان غايت فعل است يعنى نتيجه شرك آنها كفران نعمت است و ثمر ديگرى براى آنها ندارد و اللّه اعلم از امام صادق عليه السّلام روايت شده است كه كسيكه نداند نعمت خدا را جز در طعام
جلد 3 صفحه 293
يا لباس خود ناقص شده است عمل او و نزديك شده است عذاب او ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ قالَ اللّهُ لا تَتَّخِذُوا إِلهَينِ اثنَينِ إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ فَإِيّايَ فَارهَبُونِ (51)
و فرمود خداوند نگيريد دو اله خدا و غير خدا منحصرا او خداي يكتاي بي- همتا است پس از من بترسيد، اينکه آيه شريفه ممكن است اشاره بمذهب قائلين بيزدان و اهرمن که شيطانست که مذهب مجوس است باشد، و يزدان را خالق خيرات
جلد 12 - صفحه 136
ميدانند، و اهرمن را خالق شرور و هر چه موافق طبع است خيرات ميدانند و هر چه بر خلاف طبع است شرور ميپندارند، مثلا حيوانات نافعه و حيوانات موذيه گياههاي نافعه و مضره اشجار مثمره و اشجار ممرضه اراضي مستعدّه و غير قابله معادن مطلوبه و وهميه نساء وجيه و قبيحه رجال طيّبه و خبيثه و هكذا و غافل از اينکه هستند که شرّي در خلقت نيست تمام موافق حكمت و مصلحت است با حسن صرف که مصلحتش غالب بر مفسده است الشّر اعدام فكم قد ضل من يقول باليزدان ثم الاهرمن.
(اشكال) مجوس آتش پرستند و آتشكدههاي آنها هنوز آثارش باقيست (جواب) پرستش آتش آنها از اينکه باب است که ميگويند: خدا ديده نميشود و پرستش بايد نسبت بشيء مرئي باشد و در اجسام مرئيه آتش اشرف از خاك و آب و هوا است و- بيشتر است و يكي از كفريات آنها اينست که ميگويند: يزدان غضب كرد و عرق بدن او چكيد و اهرمن شد.
و ممكن است مراد از اثنين خدا و غير خدا باشد تا شامل جميع مشركين شود.
زيرا اصنام و گاو و گوساله و شمس و كواكب و ملك و عيسي و هر چه ميپرستند مصداق غير خدا است. و ممكن است اشاره باشد بمذهب إبن كمونه که شرك ذاتي قائل شد.
هويتان بتمام الذات قد خالفتا بابن الكمونة استند.
و غافل از اينكه دوئيت مستلزم ما به الاشتراك و ما به الامتياز ميشود و تركيب لازم ميايد و لازمه تركيب احتياج بمركّب و احتياج هر جزئي بجزء ديگر و احتياج کل باجزاء است وَ قالَ اللّهُ لا تَتَّخِذُوا إِلهَينِ اثنَينِ الوهيت راجع بپرستش است که مفاد كلمه طيّبه لا إِلهَ إِلَّا اللّهُ است توحيد عبادتي إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ و اينکه جمله سه دلالت دارد مطابقي التزامي اقتضائي.
امّا المطابقي توحيد عبادتيست غير از او را نپرستند.
و اما التزامي توحيد ذاتي و صفاتي و افعاليست زيرا اگر دو خدا باشد يا صفات زائد بر ذات باشد يا خالق رازق غير او هم باشد استحقاق پرستش دارند.
جلد 12 - صفحه 137
و اما الاقتضايي توحيد نظريست که بايد توجه و توكل و اميدواري و خوف از مخالفت فقط باو باشد و بس، لذا ميفرمايد: فَإِيّايَ فَارهَبُونِ از مخالفت او بپرهيزيد و بترسيد و نظر بغير او نداشته باشيد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 51)- دین یکی و معبود یکی! در تعقیب بحث توحید و خداشناسی از طریق نظام آفرینش، در اینجا به نفی شرک میپردازد، تا با تقارن این دو به یکدیگر، حقیقت آشکارتر شود.
در آغاز میگوید: «خدا دستور داده که دو معبود برای خود انتخاب نکنید» (وَ قالَ اللَّهُ لا تَتَّخِذُوا إِلهَیْنِ اثْنَیْنِ).
«معبود تنها یکی است» (إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ).
وحدت نظام آفرینش و وحدت قوانین حاکم بر آن، خود دلیلی بر وحدت آفریدگار و وحدت معبود است.
اکنون که چنین است، «تنها از (کیفر) من بترسید» و از مخالفت فرمان من بیم داشته باشید (فَإِیَّایَ فَارْهَبُونِ).
نکات آیه
۱- برگزیدن دو معبود و عقیده به آن دو (ثنویت)، مورد نهى خداوند (و قال الله لاتتخذوا إلهین اثنین)
۲- خداوند، یگانه معبود و إله است. (إنما هو إله وحد)
۳- اعلام یگانگى خداوند از جانب خود او (و قال الله ... إنما هو إله وحد)
۴- دعوت به توحید و نفى شرک، روح ادیان الهى (و قال الله لاتتخذوا إلهین اثنین إنما هو إله وحد)
۵- یگانگى خداوند و باطل بودن هر معبودى غیر از او، دلیل لزوم اجتناب از شرک (و قال الله لاتتخذوا إلهین اثنین إنما هو إله وحد) جمله «إنما هو إله واحد» تعلیل براى نهى «لاتتخذوا» است و دلالت دارد بر وحدانیت خداوند و بطلان هر چه که غیر خداست و به خدایى خوانده مى شود.
۶- تنها باید از خداى یگانه هراس داشت. (فإیّ-ى فارهبون) «رهب» در لغت به معناى ترس همراه با اضطراب است.
۷- مستدل و منطقى کردن دستورات، شیوه اى مطلوب و پسندیده و روشى براى ایجاد رغبت در پایبندى به آن (لاتتخذوا إلهین اثنین إنما هو إله وحد) تعلیل «إنما هو إله واحد» براى نهى «لاتتخذوا» مى تواند مشعر به نکته یاد شده باشد.
۸- یگانگى خداوند، مستلزم اختصاص دادن ترس، به ترس از او (إنما هو إله وحد فإیّ-ى فارهبون)
۹- معتقدان به خدایان متعدد (مشرکان)، از معبودهاى خویش هراسان بودند. (لاتتخذوا إلهین اثنین ... فإیّ-ى فارهبون) «فا» در «فإیّاى» جواب شرط مقدر است و آوردن آن بر سر مفعول مقدم - که مفید حصر است - مى تواند حکایت از نکته یاد شده بکند.
موضوعات مرتبط
- ادیان: تعالیم ادیان ۴; هماهنگى ادیان ۴
- استدلال: استدلال در اوامر ۷; اهمیت استدلال ۷
- اطاعت: روش تشویق به اطاعت ۷
- الوهیت: بطلان الوهیت غیر خدا ۵
- ترس: ترس از خدا ۶، ۸; ترس از معبودان باطل ۹
- توحید: آثار توحید ۸; اعلام توحید ۳; اهمیت توحید ۴; توحید ذاتى ۲، ۵; توحید عبادى ۲; دعوت به توحید ۴
- ثنویت: نهى از ثنویت ۱
- جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۲
- خدا: اختصاصات خدا ۶، ۸; خدا و توحید ۳; نواهى خدا ۱
- شرک: دعوت به اجتناب از شرک ۴; دلایل اجتناب از شرک ۵; نهى از شرک ۱
- مدیریت: روش مدیریت ۷
- مشرکان: ترس مشرکان ۹
منابع