النحل ٤٩: تفاوت میان نسخهها
(افزودن جزییات آیه) |
(←تفسیر) |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link248 | آيات ۴۱ - | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link248 | آيات ۴۱ - ۶۴ سوره نحل]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link249 | مقصود از | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link249 | مقصود از «حسنه» در دنيا، كه خداوند به مهاجران وعده داده؟]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link250 | علت توصيف | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link250 | علت توصيف مهاجران، به دو صفت «صبر» و «توكل»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link252 | معنای كلمۀ «ذكر»، و مراد از «اهل ذکر»، در آیه شریفه]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link252 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link255 | وجوهى كه مفسران در تفسير آيه: «فَاسئَلُوا أهلَ الذِّکر» گفته اند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link256 | حجت بودن بيانات رسول خدا و عترت او «ع»]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link257 | تهديد مشركان، كه از درِ مكر به خدا و پيامبرانش، گناه مى كردند]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link255 | وجوهى كه | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link258 | مراد از تهدید مشرکان به «اخذ در تقلّب» و «اخذ بر تخوّف»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link256 | حجت بودن بيانات رسول | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link259 | گردش سايه اشياء، نشانه خضوع و سجود موجودات در برابر خداست]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link257 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link260 | معنای سجده جنبندگان آسمان ها و زمين، براى خدا]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link258 | مراد از | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link261 | توضيحى درباره استكبار در مقابل مخلوق و در مقابل خالق]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link259 | گردش سايه | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link263 | وجه عدم استكبار عملى ملائكه، در برابر خداى سبحان]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link260 | سجده جنبندگان | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link265 | مقصود از جمله: «لَا تَتَّخذُوا إلَهَينِ اثنَين»، در آیه شریفه]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link261 | توضيحى درباره استكبار | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link266 | لازمه مالكيت مطلقه خدا اين است كه: دین، تنها و تنها برای اوست]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link267 | انسان به طور فطری، در تنگناها و شدائد، دست به دامان خداوند می شود]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link263 | وجه عدم استكبار عملى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link268 | توضيح اين كه: كفران نعمت، غایت و غرض شرك ورزيدن مشركان است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link269 | مقصود از اين كه: مشركان، بخشى از روزى خود را نصيب «مَا لَا يَعلَمُون» قرار مى دهند]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link265 | مقصود از جمله : | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link270 | سبب اين كه مشركان، ملائكه را مؤنث و دختران خدا مى دانستند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link266 | لازمه مالكيت مطلقه خدا اين است كه | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link271 | گفتگویی در معناى جمله: «وَ لَهُم مَا يَشتَهُون»، در آیه شریفه]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link267 | در تنگناها و شدائد، | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link272 | حكايت دختركُشى مشركان و نكوهش آن]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link268 | توضيح | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link273 | ايمان نداشتن به آخرت، ريشه همه گناهان است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link269 | مقصود از | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link274 | منزه بودن خداى تعالى، از هر قبيح عقلى و طبعى]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link270 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link275 | معناى جملۀ «وَ ِللّهِ المَثَلُ الأعلَى»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link271 | معناى جمله : | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link276 | اگر خدا مردم را به ظلمشان مجازات كند، جنبنده ای بر روى زمين نمی ماند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link272 | حكايت | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link277 | بيان ضعف استدلال به اين آيه، براى قول به معصوم نبودن انبياء]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link273 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link278 | مراد از «امت ها» و «اليوم»، در آيه: «تَاللّهِ لَقَد أرسَلنَا إلَى أُمَمٍ مِن قَبلِكَ...»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link274 | منزه بودن خداى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link279 | بحث روایتی]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link275 | معناى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link280 | بيان اين كه مراد از «اهل ذكر»، اهل كتاب است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link276 | اگر خدا مردم را به ظلمشان | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link277 | بيان ضعف استدلال به اين | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link278 | مراد از | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link279 | | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link280 | بيان | |||
}} | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۹ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۳۰
کپی متن آیه |
---|
وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ مِنْ دَابَّةٍ وَ الْمَلاَئِکَةُ وَ هُمْ لاَ يَسْتَکْبِرُونَ |
ترجمه
النحل ٤٨ | آیه ٤٩ | النحل ٥٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«دَآبَّةٍ»: جنبنده. رونده (نگا: بقره / هود / و ). «مِن دَآبَّةٍ»: برخی این قید را برای (مَا فِیالأرْضِ) میدانند، ولی به دلیل آیههای دیگر مربوط به (مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الأرْضِ) به طور کلّی است (نگا: شوری / ، حجّ / ). «الْمَلآئِکَة»: ذکر خاصّ فرشتگان با وجود دخول در واژه عام (ما) برای بزرگداشت فرشتگان و این که آنان نوعی از آفریدگانند که در ماهیّت جدای از جنبندگانند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۴۱ - ۶۴ سوره نحل
- مقصود از «حسنه» در دنيا، كه خداوند به مهاجران وعده داده؟
- علت توصيف مهاجران، به دو صفت «صبر» و «توكل»
- معنای كلمۀ «ذكر»، و مراد از «اهل ذکر»، در آیه شریفه
- وجوهى كه مفسران در تفسير آيه: «فَاسئَلُوا أهلَ الذِّکر» گفته اند
- حجت بودن بيانات رسول خدا و عترت او «ع»
- تهديد مشركان، كه از درِ مكر به خدا و پيامبرانش، گناه مى كردند
- مراد از تهدید مشرکان به «اخذ در تقلّب» و «اخذ بر تخوّف»
- گردش سايه اشياء، نشانه خضوع و سجود موجودات در برابر خداست
- معنای سجده جنبندگان آسمان ها و زمين، براى خدا
- توضيحى درباره استكبار در مقابل مخلوق و در مقابل خالق
- وجه عدم استكبار عملى ملائكه، در برابر خداى سبحان
- مقصود از جمله: «لَا تَتَّخذُوا إلَهَينِ اثنَين»، در آیه شریفه
- لازمه مالكيت مطلقه خدا اين است كه: دین، تنها و تنها برای اوست
- انسان به طور فطری، در تنگناها و شدائد، دست به دامان خداوند می شود
- توضيح اين كه: كفران نعمت، غایت و غرض شرك ورزيدن مشركان است
- مقصود از اين كه: مشركان، بخشى از روزى خود را نصيب «مَا لَا يَعلَمُون» قرار مى دهند
- سبب اين كه مشركان، ملائكه را مؤنث و دختران خدا مى دانستند
- گفتگویی در معناى جمله: «وَ لَهُم مَا يَشتَهُون»، در آیه شریفه
- حكايت دختركُشى مشركان و نكوهش آن
- ايمان نداشتن به آخرت، ريشه همه گناهان است
- منزه بودن خداى تعالى، از هر قبيح عقلى و طبعى
- معناى جملۀ «وَ ِللّهِ المَثَلُ الأعلَى»
- اگر خدا مردم را به ظلمشان مجازات كند، جنبنده ای بر روى زمين نمی ماند
- بيان ضعف استدلال به اين آيه، براى قول به معصوم نبودن انبياء
- مراد از «امت ها» و «اليوم»، در آيه: «تَاللّهِ لَقَد أرسَلنَا إلَى أُمَمٍ مِن قَبلِكَ...»
- بحث روایتی
- بيان اين كه مراد از «اهل ذكر»، اهل كتاب است
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ دابَّةٍ وَ الْمَلائِكَةُ وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ «49»
و آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از جنبده وفرشتگان، تنها براى خداوند سجده مىكنند و تكبّر و سرپيچى نمىكنند.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ دابَّةٍ وَ الْمَلائِكَةُ وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ (49)
وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ: و مر ذات خداى تعالى را خاضع و منقادند فقط. ما فِي السَّماواتِ: آنچه در آسمانهاست از علويات تماما از شمس و قمر و كواكب سيارات و ثوابت. وَ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ دابَّةٍ: و هر چه در زمين است از جنبندگان.
تحقيق: خداوند متعال عطا فرموده هر شيئى از اصناف مخلوقات را از اجرام علوى و اجسام سفلى از حيوان و نبات و جماد، گوش و چشم و زبان و فهم، هر يك بفراخور استعداد و قابليت، پس مىشنوند كلام حق را و مىبينند شواهد حق را؛ بنابراين هر شيئى تسبيح مىكند به لسان قال، و سجده نمايد ذات بىزوال را. به عبارت اخرى، تمامى موجودات در حدوث و بقا محتاجند به خالق و مدبرى كه همه در تحت فرمان اويند، كه اگر طرفة العين لطف خود را باز دارد معدوم شوند. پس از ذره تا دره، و از ثرى تا ثريا، مىشناسند صانع خود را و منقادند به فرمان او و به زبان بىزبانى دعوت نمايند به ذات يكتاى
«1» تفسير أبو الفتوح رازى، جلد 6، صفحه 205.
جلد 7 - صفحه 216
خداوندى و شاهدند بر تدبير آفريدگارى، و در مهالك متوصلند به ذيل عنايت سبحانى.
دل هر ذره را كه بشكافى
آفتابيش در ميان بينى
كه به رفع حجاب، كشف آن گردد، و به محض اراده الهى، پرده ستر برداشته، و امر مخفى ظهور يابد.
شرح نهج خوئى- ابن بابويه در من لا يحضره الفقيه «1» از حضرت صادق روايت نموده كه فرمود: روزى سليمان بن داود با اصحاب خود براى استسقا بيرون آمد: فوجد نملة قد رفعت قائمة من قوائمها الى السّماء و هى تقول:
اللّهم انّا خلق من خلقك لا غنى بنا عن رزقك فلا تهلكنا بذنوب بنى آدم. فقال سليمان لأصحابه: ارجعوا فقد سقيتم بغيركم.
پس يافت مورچهاى را كه بلند نموده قائمهاى از قوائم خود را به آسمان و عرض مىكند: بار خدايا بدرستى كه ما مخلوقى هستيم از مخلوقات تو، بىنياز نيستيم از روزى تو، پس هلاك مگردان ما را به گناه بنى آدم. سليمان فرمود:
برگرديد، بتحقيق سيراب شديد بواسطه غير خود.
وَ الْمَلائِكَةُ وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ: و نيز سجده مىنمايند ملائكه خداى تعالى را و ايشان تكبر و بزرگى ننمايند از بندگى و ستايش الهى با علوّ شأن و مقام ايشان. و تخصيص ملائكه به ذكر به جهت تشريف آنها است، و ديگر تنبيه بر آنكه ملائكه مجرداتند، خاضعند بدرگاه سبحانى، پس ماديات به طريق اولى بايد منقاد باشند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
أَ فَأَمِنَ الَّذِينَ مَكَرُوا السَّيِّئاتِ أَنْ يَخْسِفَ اللَّهُ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ (45) أَوْ يَأْخُذَهُمْ فِي تَقَلُّبِهِمْ فَما هُمْ بِمُعْجِزِينَ (46) أَوْ يَأْخُذَهُمْ عَلى تَخَوُّفٍ فَإِنَّ رَبَّكُمْ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ (47) أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلى ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ يَتَفَيَّؤُا ظِلالُهُ عَنِ الْيَمِينِ وَ الشَّمائِلِ سُجَّداً لِلَّهِ وَ هُمْ داخِرُونَ (48) وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ دابَّةٍ وَ الْمَلائِكَةُ وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ (49)
يَخافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ (50)
ترجمه
آيا پس ايمن شدند آنانكه بتدبير كردند كارهاى بد را كه فرو برد خدا آنها را بزمين يا بيايد آنها را عذاب از جائيكه ندانند
يا بگيرد آنها را در حال آمد و شدشان پس نيستند آنها عاجز كنندگان
يا بگيرد آنها را در حال ترس پس همانا پروردگار شما بسيار با رأفت و رحمت است
آيا نظر نكردند بسوى آنچه آفريد خدا از چيزيكه بر ميگردد سايههايش از راست و جوانب چپ سجده كنندگان مر خدا را و آنها منقادانند
و از براى خدا سجده ميكند آنچه در آسمان و آنچه در زمين است از جنبنده و فرشتگان و آنها سركشى نميكنند
ميترسند از پروردگارشان كه برتر از آنها است و بجا مىآورند آنچه را مأمور ميشوند.
تفسير
- خداوند در مقام تهديد كفّار كه ميخواستند بمكر و حيله مانع از دعوت پيغمبر و پيشرفت امر آنحضرت شوند ميفرمايد آيا ايمن شدند كسانيكه بمكر و حيله كارهاى بد ناشايسته نمودند از قبيل استهزاء و ايذاء پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و اهل ايمان از آنكه مانند قارون زمين آنها را فرو برد يعنى نبايد مأمون باشند چون استفهام براى انكار است بلكه بايد منتظر چنين بلائى باشند يا آنكه عذاب ناگهانى مانند قوم لوط بر آنها نازل شود از آسمان با آنكه ترقب آنرا نداشته باشند يا آنكه خدا آنها را باعمالشان بگيرد و انتقام بكشد از آنها در حاليكه مشغول برفت و آمدند در كارهاشان بنفع خودشان يا ضرر اهل ايمان يا در حاليكه ميگردند از پهلوئى بپهلوى ديگر در بستر استراحت و آنها نميتوانند جلوگيرى از اراده
جلد 3 صفحه 290
الهى نمايند كه گفتهاند يا آنكه خداوند بگيرد آنها را براى انتقام در حاليكه خائف باشند براى آنكه ديده باشند امثال خودشان را كه معذّب بعذاب الهى شدند اگر تخوّف مأخوذ از خوف بمعناى ترس باشد يا در حاليكه روز بروز و بتدريج از نفوس و اموال و اعتبار آنها كاسته شود تا بكلى مستأصل و نابود شوند اگر تخوّف بمعناى تنقّص باشد كه گفتهاند يا در حاليكه بيدار باشند چنانچه قمّى ره فرموده در هر حال بر خلاف حالت سابقه كه حال عدم ترقب و انتظار بود مترقب و منتظر باشند و خداوند تعجيل در عقاب آنها نفرموده براى آنكه پروردگار بر بندگان خود رءوف و مهربان است تا ممكن باشد نميخواهد آنها را عذاب فرمايد شايد توبه كنند و مردمان صالح از نسل آنها بوجود آيند و هميشه قادر بر عذاب آنها بوده و هست و خواهد بود اگر ميخواهند قدرت و عظمت خداوند را مشاهده نمايند نظر كنند بهر چه خداوند خلق نموده از اجسام كه سايه دارند چون استفهام در ا و لم يروا انكارى است يعنى بايد نظر كنند و به بينند كه ميگردد سايههاى آنها از جانب راست و جوانب چپ در حاليكه سجده كنانند يعنى خاضع و فرمان بردارند بالذّات كه موجود ميشوند بحركت آفتاب از مشرق بمغرب يا گردش زمين بدور خود بامر الهى بدون آنكه آنى از وظيفه خود تخلّف نمايند و خود آن اجسام هم در مقابل اراده الهى ذليل و خوار و مطيع و منقادند بانقياد ذاتى و طبعى بطوريكه اگر آنى فيض حقّ بآنها نرسد نيست و نابود خواهند شد و اين حقيقت سجود و خضوع و عبوديّت و بندگى و فرمانبردارى است و اينكه بعضى از ضمائر و الفاظ بمفرد و بعضى بلفظ جمع تعبير شده براى آنستكه اسماء اجناس، اعتبارى به افراد و جمع آنها نيست و مراعات لفظ و معنى جائز است و تفنّن در تعبير از لوازم خطابه و محسّنات كلام است و احتياج بذكر نكات نادلپذير ندارد و اين سجود و خضوع و انقياد اختصاص بسايه اشياء سايهدار و خود آنها ندارد براى خداوند سجده و خضوع مينمايند و تسليم و انقياد ذاتى دارند تمام موجوداتيكه در آسمانها و در زمينند كه آنها جنبنده و متحرك بحول و قوّه الهى ميباشند و ملائكه كه براى شرافت نوعى يا مجرد بودنشان از مادّه و لوازم آن مخصوص بذكر شدهاند اين در صورتى است كه من دابّة بيان باشد از براى ما فى السموات و ما فى الارض هر دو و الا من دابة را ممكن است اختصاص
جلد 3 صفحه 291
به بيان ما فى الارض داد و ملائكه را بيان از براى ما فى السموات گرفت بطور لف و نشر مشوّش و نكته تأخير ذكر ملائكه اراده بيان حال آنها باشد كه بهيچ وجه سركشى و تكبّر از عبادت پروردگار ندارند و ميترسند از خداوندى كه فوق ايشان است بقهر و غلبه و بجا مىآورند هر عبادتى را كه مأمور بآن شدهاند در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه در آسمان هفتم ملائكهاى هستند كه از وقتى خدا آنها را آفريده در سجدهاند تا روز قيامت از خوف خدا ميلرزند و از چشمشان قطره اشكى نريزد مگر آنكه ملكى شود و چون قيامت بر پا گردد سرها بلند كنند و گويند ما حقّ عبادت تو را بجا نياورديم و اين مسلّم است كه ملائكه اصناف متعددهاى هستند و هر صنفى وظيفه مخصوصى دارند از قيام و ركوع و سجود در عبادت كه تخلف از آن نمينمايند و اطلاق ما بر ذوى العقول باعتبار اراده شىء كه عبارت از موجود است ميباشد ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لِلّهِ يَسجُدُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الأَرضِ مِن دابَّةٍ وَ المَلائِكَةُ وَ هُم لا يَستَكبِرُونَ (49)
و از براي خدا سجده ميكنند آنچه در آسمانها و در زمين از جنبندگان و جميع ملائكه و اينها استكبار نميكنند وَ لِلّهِ يَسجُدُ لام اختصاص است يعني سجده آنها اختصاص دارد بخدا براي غير خدا سجده نميكنند، چنانچه مشركين براي اصنام خود سجده ميكنند ما فِي السَّماواتِ شامل شمس و قمر و ساير كواكب ميشود بدليل قوله تعالي: وَ النَّجمُ وَ الشَّجَرُ يَسجُدانِ الرحمن آيه 5 و قوله تعالي:
أَ لَم تَرَ أَنَّ اللّهَ يَسجُدُ لَهُ مَن فِي السَّماواتِ وَ مَن فِي الأَرضِ وَ الشَّمسُ وَ القَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ وَ كَثِيرٌ مِنَ النّاسِ وَ كَثِيرٌ حَقَّ عَلَيهِ العَذابُ حج آيه 16.
(اشكال) بسياري از حكماء و مفسّرين نظر به اينكه غير از جنّ و انس و ملك را ذي شعور نميدانند اينکه نمره آيات را حمل ميكنند بر سجده تكويني يعني تمام تحت قدرت الهي و مقهور مشيّت او هستند جواب اينکه حمل با اينكه خلاف ظاهر لفظ است خلاف صريح آيه مذكوره است که ميفرمايد:
وَ كَثِيرٌ مِنَ النّاسِ وَ كَثِيرٌ حَقَّ عَلَيهِ العَذابُ.
زيرا مقهوريت و تحت قدرت نسبت بكفّار و مشركين هم هست اختصاص ببعض دون بعض ندارد و آيه صريح است آن سجده که مشركين امتناع ميكنند اينکه مذكورات حتي جمادات دارند که سجده تشريعي باشد، و همين دليل است بر اينكه تمام شعور و ادراك و تكليف دارند و آيات در اينکه باب بسيار داريم مثل آيه شريفه تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبعُ وَ الأَرضُ وَ مَن فِيهِنَّ وَ إِن مِن شَيءٍ إِلّا يُسَبِّحُ بِحَمدِهِ وَ لكِن لا تَفقَهُونَ تَسبِيحَهُم بني إسرائيل آيه 44 و آيات ديگر.
(اشكال) اگر سجده اختصاص بخدا دارد که لام اختصاص در للّه دلالت داشت پس سجده ملائكه بآدم و سجده يعقوب و پسران بيوسف چه معني دارد! (جواب) سجده
جلد 12 - صفحه 135
أيكه اختصاص بخدا دارد سجده عبوديت و پرستش و امّا سجده خضوع و خشوع و تعظيم دائر مدار امر الهيست و ترخيص او است وَ ما فِي الأَرضِ شامل جميع جمادات و نباتات و حيوانات ميشود مِن دابَّةٍ وَ المَلائِكَةُ من تبعيضيه است بيان بعض مصاديق است منافي با عموم آيه نيست وَ هُم لا يَستَكبِرُونَ گذشت معناي كبر و تكبّر و استكبار در چند آيه قبل.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 49)- در آیه گذشته تنها سخن از «سجده» سایهها- با آن مفهوم وسیعش- به میان آمده بود، ولی در این آیه این مسأله را به عنوان یک برنامه عمومی برای همه موجودات مادی و غیر مادی، آسمانی و زمینی بیان کرده، میگوید: «و آنچه در آسمانها و آنچه در زمین از جنبندگان است و همچنین فرشتگان، برای خدا سجده میکنند» (وَ لِلَّهِ یَسْجُدُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ دابَّةٍ وَ الْمَلائِکَةُ).
«و آنها در این راه هیچ گونه استکبار نمیورزند» (وَ هُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ). و در برابر خدا و فرمان او تسلیم محضند.
حقیقت سجده، نهایت خضوع و تواضع و پرستش و تسلیم است، و آن سجده معمولی ما که بر هفت عضو انجام میدهیم مصداقی از این مفهوم عام است، و منحصر به آن نیست.
جمله «وَ هُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ» اشاره به وضع حال فرشتگان است، که آنها در خضوع و سجده در پیشگاه حق کمترین استکبار به خود راه نمیدهند.
ج2، ص573
نکات آیه
۱- تمامى جنبندگان عالم در برابر خداوند، همواره منقاد و ساجدند. (و لله یسجد ما فى السموت و ما فى الأرض من دابّة و الملئکة)
۲- وجود جنبندگانى جسمانى در آسمانها (و لله یسجد ما فى السموت ... من دابّة) «من» براى بیان «ما»ى موصول است. «دابّة» در لغت به معناى جنبنده اى است که حرکتش محسوس نیست. «دابّة» در موضع نصب بوده و حال براى فاعل «یسجد» است. بنابراین به قرینه عطف «ملائکه» - که موجودات مجردى اند - بر «ما»، دابّه مى تواند موجود جسمانى باشد.
۳- جهان آفرینش، آسمانهاى متعدد دارد. (ما فى السموت و ما فى الأرض)
۴- تمامى موجودات جنبنده و فرشتگان، تنها در برابر خداوند سجده مى کنند. (و لله یسجد ما فى السموت و ما فى الأرض من دابّة و الملئکة)
۵- فرشتگان، داراى جایگاهى برتر در میان موجودات زنده عالم (و لله یسجد ما فى السموت و ما فى الأرض من دابّة و الملئکة) تخصیص به ذکر ملائکه از میان سایر موجودات، مى تواند حاکى از جایگاه برتر آنان باشد.
۶- همه جنبندگان در برابر خداوند منقادند و استکبار نمىورزند. (و لله یسجد ما فى السموت و ما فى الأرض من دابّة ... و هم لایستکبرون)
۷- همه فرشتگان، مطیع و منقاد خداوند بوده و در برابر اوامر او تمرد نمى کنند. (و لله یسجد ... و الملئکة و هم لایستکبرون)
۸- روحیه استکبارى، امرى ناپسند و زشت است. (و هم لایستکبرون) نفى استکبار از فرشتگان براى توصیف آنان، حکایت از مذموم بودن آن مى کند.
موضوعات مرتبط
- آسمان: تعدد آسمان ۳
- اخلاق: رذایل اخلاقى ۸
- استکبار: ناپسندى استکبار ۸
- اطاعت: اطاعت از خدا ۶، ۷
- جنبندگان: انقیاد جنبندگان ۱، ۶; توحید عبادى جنبندگان ۴; جنبندگان مادى آسمانى ۲; جنبندگان و استکبار ۶; سجده جنبندگان ۱، ۴
- سجده: سجده بر خدا ۱، ۴
- ملائکه: انقیاد ملائکه ۷; توحید عبادى ملائکه ۴; سجده ملائکه ۴; فضایل ملائکه ۵; ملائکه و عصیان ۷; ویژگیهاى ملائکه ۷
منابع