النحل ٣٤: تفاوت میان نسخهها
(افزودن جزییات آیه) |
(←تفسیر) |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۵#link226 | آيات ۲۲ - | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۵#link226 | آيات ۲۲ - ۴۰ سوره نحل]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۵#link227 | اعتقاد به | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۵#link227 | اعتقاد به معاد، لازمۀ توحيد كامل است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۶#link228 | بيان | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۶#link228 | بيان اين كه گمراه كنندگان، همانند بار گناهان ناشى از اضلال شان را بر دوش مى كشند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۶#link229 | چگونگى تعدد | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۶#link229 | چگونگى تعدد «وزر» و «عذاب»، در ازای عمل واحد]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۶#link230 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۶#link230 | برداشت هاى نادرست از آيه «لِيَحمِلُوا أوزَارَهُم كَامِلَةً يَومَ القِيَامَة»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۶#link231 | مقصود از كسانى كه علم داده شده | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۶#link231 | مقصود از كسانى كه علم داده شده اند، در آيه شریفه]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۶#link233 | مقصود از طيب بودن «متقين»، در حال توفّى و مرگ]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۶#link233 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۶#link234 | توجیه تعلق مشيت خداوند، به امر عدمى، در آيه شریفه]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۶#link234 | تعلق مشيت | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۷#link235 | تقرير و تبيين استدلال مشركان، براى بت پرستى خود]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۷#link235 | تقرير و تبيين استدلال | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۷#link236 | پاسخ به دليل مشركان: تنها وظيفه پيامبران، «بلاغ مُبين» است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۷#link236 | پاسخ به دليل | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۷#link237 | تقسيم امت ها، به دو طایفه هدايت يافته و گمراه]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۷#link237 | تقسيم امت | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۷#link239 | توضيح اين كه «ضلالت»، امر عدمى است و نمى توان گفت خدا آن را ايجاد كرده است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۷#link240 | تسليت و دلدارى به رسول خدا «ص»: نسبت به هدايت مشركان، حريص مباش]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۷#link239 | توضيح | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۷#link241 | تفسير آيه توسط جبريون و مفوضه، در جهت اثبات مذهب خود]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۷#link240 | تسليت و دلدارى رسول خدا | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۷#link242 | مشرکان در قيامت، اصلا ياور و ناصری ندارند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۷#link241 | تفسير آيه توسط جبريون و | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link243 | رفع اختلاف در باره دین حق، يكى از معرّفات روز قيامت است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۷#link242 | در | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link244 | اشاره به تعابير مختلف از ايجاد خداى تعالى، به: «قول»، «كلمه»، «امر»، «اراده» و «قضاى خدا»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link243 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link245 | بحث روايتى: (رواياتى در باره برخی از آیات گذشته)]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link244 | اشاره به تعابير مختلف از ايجاد خداى | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link245 | بحث روايتى (رواياتى در | |||
}} | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۸ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۳۳
کپی متن آیه |
---|
فَأَصَابَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا عَمِلُوا وَ حَاقَ بِهِمْ مَا کَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ |
ترجمه
النحل ٣٣ | آیه ٣٤ | النحل ٣٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«سَیِّئَاتُ»: بدیها. مضاف محذوف و در اصل چنین است: جَزآءُ سیّئات. یا این که ذکر سبب و مراد مسبّب است. «حاق»: فرا گرفت. از ماده (حیق) به معنی احاطه کردن (نگا: انعام / ، هود / .
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۲۲ - ۴۰ سوره نحل
- اعتقاد به معاد، لازمۀ توحيد كامل است
- بيان اين كه گمراه كنندگان، همانند بار گناهان ناشى از اضلال شان را بر دوش مى كشند
- چگونگى تعدد «وزر» و «عذاب»، در ازای عمل واحد
- برداشت هاى نادرست از آيه «لِيَحمِلُوا أوزَارَهُم كَامِلَةً يَومَ القِيَامَة»
- مقصود از كسانى كه علم داده شده اند، در آيه شریفه
- مقصود از طيب بودن «متقين»، در حال توفّى و مرگ
- توجیه تعلق مشيت خداوند، به امر عدمى، در آيه شریفه
- تقرير و تبيين استدلال مشركان، براى بت پرستى خود
- پاسخ به دليل مشركان: تنها وظيفه پيامبران، «بلاغ مُبين» است
- تقسيم امت ها، به دو طایفه هدايت يافته و گمراه
- توضيح اين كه «ضلالت»، امر عدمى است و نمى توان گفت خدا آن را ايجاد كرده است
- تسليت و دلدارى به رسول خدا «ص»: نسبت به هدايت مشركان، حريص مباش
- تفسير آيه توسط جبريون و مفوضه، در جهت اثبات مذهب خود
- مشرکان در قيامت، اصلا ياور و ناصری ندارند
- رفع اختلاف در باره دین حق، يكى از معرّفات روز قيامت است
- اشاره به تعابير مختلف از ايجاد خداى تعالى، به: «قول»، «كلمه»، «امر»، «اراده» و «قضاى خدا»
- بحث روايتى: (رواياتى در باره برخی از آیات گذشته)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَأَصابَهُمْ سَيِّئاتُ ما عَمِلُوا وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ «34»
پس كيفر بدىهايى كه انجام دادند به آنان رسيد و آنچه كه آنان به مسخره مىگرفتند آنان را فراگرفت.
نکته ها
«سيئه» به گناهان كوچك، در مقابل گناهان بزرگ گفته مىشود، مانند آيهى «إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ» «1» بنابراين آنچه در دنيا از كيفر به انسان مىرسد، گوشهاى از عملكرد اوست، و اصلِ كيفر در قيامت است.
«حاقَ بِهِمْ» به معنى «حل بهم»، يعنى آنچه را مسخره مىكردند برخودشان حلول كرد.
پیام ها
1- دود اعمال بد، به چشم خود انسان مىرود. «فَأَصابَهُمْ سَيِّئاتُ ما عَمِلُوا»
2- كيفر مسخرهى ديگران، در همين دنيا به انسان مىرسد. «حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ»
3- ديگران را مسخره نكنيم كه خود گرفتار مىشويم. «حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَأَصابَهُمْ سَيِّئاتُ ما عَمِلُوا وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ (34)
فَأَصابَهُمْ سَيِّئاتُ ما عَمِلُوا: پس رسيد ايشان را عقاب آنچه بجا آوردند از كفر و عناد و لجاج و انكار. وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ: و فرا گرفت به ايشان عقاب آنچه را كه به آن استهزاء مىكردند و مسخره مىنمودند.
تبصره: در آيات شريفه اشاراتى است:
1- قوله تعالى (وَ ما ظَلَمَهُمُ اللَّهُ) دال است بر نفى ظلم نسبت به ساحت قدس الهى، بدين تقرير كه: ظلم فعل قبيح، و ذات سبحانى منزه باشد از كليّه قبايح. ايضا- اگر خداى متعال در اين فرمايش صادق نباشد. هرآينه كذب لازم آيد، و حال آنكه برهان عقلى اثبات نمايد كه حضرت احديت منزه باشد از تمام نقايص.
2- فرمايش (وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ) دلالت دارد بر بطلان جبر و ثبوت اختيار، زيرا نسبت ظلم را به ايشان داده؛ بدين بيان كه: ايشان ظلم نمودند به نفوس خود به سبب كفر و عناد و انكار، و لذا به شآمت افعال خود گرفتار شدند. پس اگر نعوذ باللّه كفر و معاصى از جانب حق تعالى و با وجود بر اين، نسبت ارتكاب را به آنها دهد، هر آينه در هر كيش و آئينى مذموم، و صدور آن از حكيم على الاطلاق ممنوع خواهد بود. ايضا عقاب آنها بر فعلى كه خود موجب آن گرديده، قبيحترين تمام قبايح باشد، مثل آنكه سياه را عقاب نمايد كه چرا سياه گشتى. يا مرد را عذاب كند كه چرا مرد شدى، و مسلم است ساحت كبريائى از چنين امورات، متعالى است.
3- فرمايش (فَأَصابَهُمْ سَيِّئاتُ ما عَمِلُوا) دلالت دارد بر آنكه پاداش و جزاى اعمال جزافى نيست، بلكه نتايج بدى كردار و ناهنجارى گفتار، شخص را مستحق عقاب گرداند، و چون اين معاندين و منكرين مرتبه عناد و انكار و
جلد 7 - صفحه 197
استهزاء به آيات بينات را به حدى رسانيدند كه خود را از شمول رحمت واسعه الهى خارج گردانيدند، لا جرم ديگر قابليت عفو و بخشش را نداشته به عذاب مبتلا شدند.
4- مجموعه آيات، آگاهى است نسبت به عموم مكلفين تا انقراض عالم كه عبرت يابند و از مطالعه احوال گذشتگان سرمشق و دستورى يافته، مطيع و منقاد فرمايشات الهى باشند تا سعادت و نجات را دريابند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ قِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا ما ذا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قالُوا خَيْراً لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةٌ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ وَ لَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقِينَ (30) جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ لَهُمْ فِيها ما يَشاؤُنَ كَذلِكَ يَجْزِي اللَّهُ الْمُتَّقِينَ (31) الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (32) هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ أَمْرُ رَبِّكَ كَذلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ ما ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (33) فَأَصابَهُمْ سَيِّئاتُ ما عَمِلُوا وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ (34)
ترجمه
و گفته شد مر آنانرا كه پرهيزكار شدند چه چيز نازل نمود پروردگار شما گفتند خير براى آنانكه نيكوئى كردند در اين دنيا نيكوئى است و هر آينه سراى آخرت بهتر است و هر آينه خوب است سراى پرهيز كاران
بهشتهاى هميشگى كه داخل ميشوند آنرا ميرود از زير آنها نهرها براى ايشان است در آنها آنچه ميخواهند اين چنين جزا ميدهد خدا پرهيزكاران را
آنانكه قبض روح ميكنند ايشانرا ملائكه پاكيزگان ميگويند سلام بر شما داخل شويد در بهشت براى آنچه بوديد كه بجا مىآورديد
آيا انتظار مىبرند مگر آنكه آيند آنها را ملائكه يا بيايد فرمان پروردگار تو اينچنين كردند آنانكه بودند پيش از آنها و ستم نكرد بآنها خدا ولى بودند آنها كه بخودهاشان ستم ميكردند
پس رسيدشان بديهاى آنچه كردند و فرود آمد بآنها آنچه بودند كه بآن استهزاء مينمودند.
تفسير
- در مقابل كفّار قريش كه در آيات سابقه مقاله آنها ذكر شد مؤمنان با تقوائى بودند كه وقتى از آنها سؤال ميشد كه چه چيز نازل فرموده است خداوند بتوسط پيغمبر خود در جواب ميگفتند خير و خوبى و صلاح دنيا و آخرت كه همه در قرآن جمع است. براى كسانيكه نيكوئى نمودند در دار دنيا بخودشان و خلق بجهت اطاعت او امر الهى پاداش دنيوى است كه صحّت و امنيت و عزّت و عظمت و رفاهيت باشد ولى ثواب آخرتشان بهتر و برتر و بالاتر از دنيا و ما فيها است و بنابراين از كلمه خيرا ببعد كلام اهل تقوى است و محتمل است كلام آنها همان كلمه خيرا باشد و بقيه كلام الهى باشد كه بعنوان بيان مراد آنها نازل شده است و چه خوب است سراى اهل تقوى كه بهشت جاويد و آرامگاه ابدى آنها است كه وارد ميشوند در آن جارى ميباشد در آن نهرهاى شربت و شراب و شير و از براى ايشان مهيا و آماده است آنچه را بخواهند از انواع اطعمه و اغذيه لذيذه و هر چه فوق آن تصور نشود در لذت بخشى و سودمندى و گوارائى و بىضررى و زحمتى و در شأن جنات عدن اخبارى در سوره توبه گذشت در امالى از امير المؤمنين عليه السّلام
جلد 3 صفحه 283
روايت نموده كه فرمود بر شما توصيه ميكنم بپرهيزكارى در اوامر الهى كه جامع خيرات است و خيرى غير از آن نيست و تحصيل ميشود بآن از خير آنچه تحصيل نميشود بغير آن از خير دنيا و آخرت و اين آيات را تلاوت فرمود و عياشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه فرمود چه خوب خانهاى است براى پرهيزكاران دنيا ولى اينها همه در صورتى است كه با صفت تقوى ملازم باشند تا وقتى كه ملائكه رحمت از اعوان ملك الموت براى قبض روح آنها حاضر شوند و به بينند ارواح آنها را پاك و پاكيزه از لوث معاصى و قابل صعود بمقامات عاليه بهشت برسم بشارت و تبريك بايشان بگويند براى شما است سلامتى از هر بدى داخل شويد در بهشت مكتسب بدسترنج خودتان و قمى ره فرموده مراد از طيّبين اهل ايمانى هستند كه پاكيزه است ولادت آنها و بنظر حقير مراد از اين تفسير خارج نمودن دشمنان ائمه اطهار است چون حلال زاده دشمن امير المؤمنين عليه السّلام نميشود و در امالى از امير المؤمنين عليه السّلام روايت نموده كه هيچ كس مفارقت نكند روحش از بدنش مگر آنكه ميداند بكدام يك از دو منزل خود ميرود كه آن بهشت يا جهنم است و ميداند كه دشمن خدا است يا دوست او اگر دوست خدا باشد گشوده ميشود بر وى او درهاى بهشت و باز ميشود براى او راههاى آن و ميبيند آنچه را مهيا فرموده است خداوند براى او در آن پس از هر شغلى فارغ گردد و هر بارى از دوشش برداشته شود و اگر دشمن خدا باشد گشوده ميشود بروى او درهاى جهنم و باز ميشود براى او راههاى آن و ميبيند آنچه را مهيا فرموده است خدا در آن براى او پس رو آورد باو هر ناملائمى و وارد شود بر او هر شرّى و تمام اينها در دم مرگ است كه در آن وقت يقين برايش حاصل شود چنانچه خداوند فرموده الذين تتوفيهم الملائكة ظالمى انفسهم و نيز فرموده الذين تتوفيهم الملائكة طيّبين تا آخر هر دو آيه كه راجع بآن دو دسته است و آيا كفاريكه با اين ادلّه واضحه باز ايمان نمىآورند بخدا و پيغمبر و روز جزاء انتظارى دارند جز آنكه بيايند براى قبض روح آنها ملائكه عذاب از اعوان ملك الموت يا صادر شود فرمان الهى بعذاب آنها در دنيا و قمى ره فرموده يكى از سه امر خدا كه عذاب و مرگ و خروج قائم است و اين رويّه كه اصرار بكفر باشد اختصاص بآنها ندارد پيشينيان آنها هم با پيغمبران گذشته همين سلوك را نمودند
جلد 3 صفحه 284
كه خداوند عذاب بر آنها نازل فرمود و خداوند بر آنها ظلم نفرمود بنزول عذاب بلكه آنها خودشان ظلم نمودند بنفوس خودشان كه كارى كردند كه مستحق عذاب دنيوى و اخروى شدند و رسيد بآنها جزاى اعمال بدشان و احاطه كرد بر آن نفوس خبيثه پاداش استهزاء و سخريهاى كه بانبياء و مواعيد ايشان مينمودند و قمى ره فرموده مراد عذاب در رجعت است كه بآن استهزاء ميكردند و فعل حاق مأخوذ از حيق و مخصوص باحاطه شرّ است و در احاطه خير استعمال نميشود و استفهام انكارى است يعنى منتظر نيستند و نبايد باشند مگر يكى از اين دو امر را و اللّه اعلم ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَأَصابَهُم سَيِّئاتُ ما عَمِلُوا وَ حاقَ بِهِم ما كانُوا بِهِ يَستَهزِؤُنَ (34)
پس اصابه كرد بآن كفّار و مشركين امم سابقه گناهان و سيئات آنچه عمل ميكردند و احاطه كرد بانها بواسطه آنچه که بودند بان استهزاء ميكردند فَأَصابَهُم سَيِّئاتُ ما عَمِلُوا هر عمل خير و شرّي علاوه بر مثوبات و عقوبات اخروي يك آثار دنيوي هم دارد ان خيرا فخير و ان شرا فشر و باصطلاح اعمال سيئه دودش در چشم صاحبش ميرود و پا پيچ خودش ميشود اينکه كفّار و مشركين مشاهده كنند اقوام سابقه را که شرك و تكذيب انبياء چه نتائج وخيمه داشته و بترسند از اينكه باينها هم متوجّه شود و اصابه كند وَ حاقَ بِهِم و فرو گرفت بآنها آثار وخيمه ما كانُوا بِهِ يَستَهزِؤُنَ که انبياء و كتب نازله و احكام الهيه و اهل ايمان را مورد استهزاء خود قرار دادند و بچه بلاها مبتلا شدند وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللّهِ تَحوِيلًا فاطر آيه 41.
(تنبيه) ما نبايد چندان گله از كفّار و مشركين داشته باشيم جايي که رجال و نساء خودمان امروزه چه اندازه بيحيايي و بيعصمتي و بيعفّتي و طغيان و سركشي و اشاعه فحشاء در ميانه ما رواج پيدا كرده و امراض و بليات و گرفتاريها در مقابلش بما متوجه شده و روز بروز بدتر ميشوند تا بكجا برسد و چه بشود.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 34)- باز به نتیجه اعمال آنها میپردازد و میگوید: «سر انجام، سیئات اعمالشان به آنها رسید» (فَأَصابَهُمْ سَیِّئاتُ ما عَمِلُوا).
ج2، ص566
«و آنچه را استهزاء میکردند (از وعدههای عذاب الهی) بر آنها وارد شد» (وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ).
آیه فوق بار دیگر این واقعیت را تأکید میکند که این اعمال انسان است که دامان او را در این جهان و آن جهان میگیرد و در چهرههای مختلف تجسم مییابد و او را رنج و آزار و شکنجه میدهد نه چیز دیگر.
نکات آیه
۱- اعمال سوء کافران اقوام پیشین، گریبانشان را گرفت و آنان را گرفتار عذاب کرد. (فأصابهم سیئات ما عملوا) «سیئات» (جمع سیئة) به معناى کارهاى قبیح است و اصابه سیئه مجاز عقلى و به تقدیر مضاف است. بنابراین مراد از اصابت سیئه به آنان، کیفر شدنشان به گناه آن اعمال است.
۲- اعمال انسان، داراى بازتاب است. (فأصابهم سیئات ما عملوا)
۳- منکران حقانیت کتابهاى آسمانى، گرفتار عذاب شدند. (کذلک فعل الذین من قبلهم و ما ظلمهم الله و لکن کانوا أنفسهم یظلمون . فأصابهم سیئات ما عملوا)
۴- گرفتار شدن به عذاب، در پى انکار حقانیت کتابهاى آسمانى، دستاورد خود منکران است. (کذلک فعل الذین من قبلهم و ما ظلمهم الله و لکن کانوا أنفسهم یظلمون . فأصابهم سیئات ما عملوا)
۵- گرفتار شدن به کیفر عمل خویش، نمود و مظهر ظلم به نفس است. (و لکن کانوا أنفسهم یظلمون . فأصابهم سیئات ما عملوا)
۶- کافران منکر حقانیت کتابهاى آسمانى و استهزا کننده پیامبران، داراى اعمال زشت متعددى بودند. (فأصابهم سیئات ما عملوا و حاق بهم ما کانوا به یستهزءون)
۷- عذاب موعودِ مورد استهزا قرار گرفته، کافران استهزا کننده را در احاطه خود خواهد گرفت. (کذلک فعل الذین من قبلهم ... و حاق بهم ما کانوا به یستهزءون) «حاق» در لغت به معناى «أحاط» است و مراد از «ما» در «ما کانوا به» عذاب است.
۸- کافران، وعده عذاب را به استهزا مى گرفتند. (و حاق بهم ما کانوا به یستهزءون) مرجع ضمیر «به»، «ما» است که مراد از آن عذاب مى باشد.
۹- به تمسخر گرفتن وعده عذاب از سوى کافران، مستمر بوده است. (و حاق بهم ما کانوا به یستهزءون)
۱۰- کافران منکر حقانیت قرآن، به عذاب استیصال تهدید شدند. (هل ینظرون إلاّ أن تأتیهم الملئکة أو یأتى أمر ربّک کذلک فعل الذین من قبلهم ... فأصابهم سیئات ما عملوا و حاق بهم ما کانوا به یستهزءون)
۱۱- عمل انسانها، داراى نقش تعیین کننده در سرنوشت آنان (فأصابهم سیئات ما عملوا و حاق بهم ما کانوا به یستهزءون) از آن جایى که آیه، گرفتار شدن به عذاب را معلول عمل سوء و نیز استهزاى انبیا معرفى کرده است، به دست مى آید که عملکرد خود انسانها در رقم زدن سرنوشت آنها مؤثر بوده است.
۱۲- ارتکاب اعمال زشت و به استهزا گرفتن وعده عذاب الهى، ظلم به نفس است. (و ما ظلمهم الله و لکن کانوا أنفسهم یظلمون . فأصابهم سیئات ما عملوا و حاق بهم ما کانوا به یستهزءون)
۱۳- هشدار خداوند استهزاگران کافر مکه (هل ینظرون إلاّ أن تأتیهم الملئکة ... کذلک فعل الذین من قبلهم ... فأصابهم سیئات ما عملوا و حاق بهم ما کانوا به یستهزءون)
۱۴- برخى از گناهان، عذابى فراگیر و سخت تر از برخى دیگر دارند. (فأصابهم سیئات ما عملوا و حاق بهم ما کانوا به یستهزءون) از اینکه براى «سیئه» واژه «أصاب» و براى استهزا «حاق» به کار رفته است، برداشت فوق استفاده مى شود.
۱۵- به استهزا گرفتن وعده عذاب خداوند، از زشت ترین اعمال کافران (فأصابهم سیئات ما عملوا و حاق بهم ما کانوا به یستهزءون) بى شک استهزاى وعده عذاب خداوند، از جمله کارهاى بد (سیئات) کافران بود; اما ذکر خاص آن پس از عام (سیئات) نشان دهنده اهمیت ویژه آن است.
موضوعات مرتبط
- استهزاگران: انذار استهزاگران ۱۳
- اقوام پیشین: آثار عمل ناپسند اقوام پیشین ۱; موجبات عذاب اقوام پیشین ۱
- انبیا: عمل ناپسند استهزاگران انبیا ۶
- انذار: انذار از عذاب استیصال ۱۰
- خدا: آثار استهزاى عذابهاى خدا ۱۲; استهزاى عذابهاى خدا ۱۵; استهزاى وعیدهاى خدا ۷، ۸، ۹، ۱۵; انذارهاى خدا ۱۳
- خود: ظلم به خود ۱۲; نشانه هاى ظلم به خود ۵
- سرنوشت: عوامل مؤثر در سرنوشت ۱۱
- عذاب: اهل عذاب ۳; مراتب عذاب ۱۴
- عمل: آثار عمل ۲، ۱۱; آثار عمل ناپسند ۱۲; کیفر عمل ۵
- قرآن: انذار مکذبان قرآن ۱۰
- کافران: احاطه عذاب بر کافران ۷; استهزاهاى کافران ۷، ۸، ۱۵; انذار کافران ۱۰; تداوم استهزاهاى کافران ۹; عمل ناپسند کافران ۱۵
- کافران مکه: انذار کافران مکه۱۳
- کتب آسمانى: عمل ناپسند مکذبان کتب آسمانى ۶; کیفر مکذبان کتب آسمانى ۳; منشأ عذاب مکذبان کتب آسمانى ۴; نقش مکذبان کتب آسمانى ۴
- کیفر: تناسب کیفر با گناه ۱۴
- گناه: مراتب گناه ۱۴
منابع