النحل ٢١: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن جزییات آیه)
 
خط ۴۰: خط ۴۰:
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۵#link226 | آيات ۲۲ - ۴۰،سوره نحل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۲#link202 | آيات ۱ - ۲۱ سوره نحل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۵#link227 | اعتقاد به معاد لازمه توحيد كامل است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۳#link203 | بيان مفاد كلّى سوره نحل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۶#link228 | بيان اينكه گمراه كنندگان همانند بار گناهان ناشى از اضلالشان را بر دوش مى كشند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۳#link204 | مراد از «امر خدا»، و وجوهی که در این باره گفته شده]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۶#link229 | چگونگى تعدد وزر و عذاب در ازاء عمل واحد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۳#link205 | رد نظريه ديگر مفسران درباره مفاد آيه شريفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۶#link230 | اشاره به استفاده هاى نادرستى كه از آيه ((ليحملوا اوزارهم كاملة يوم القيمة ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۳#link206 | اشاره به آنچه كه از اين آيات قرآنى درباره حقيقت «روح» استفاده مى شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۶#link231 | مقصود از كسانى كه علم داده شده اند در آيه :((قال الذين اوتوا العلم ...)) معصومين عليهم السلام هستند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۳#link208 | وجوه مختلفى كه مفسران در پيرامون معناى آيه فوق، ذكر كرده اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۶#link232 | معناى آيه : ((قيل للذين اتقوا ماذا انزل اليكم قالوا خيرا)) و مراد از ((الذين اتقوا))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۳#link209 | بعثت پيامبران و انزال ملائكه، منوط به مشيت خداوند است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۶#link233 | معناى ((طيب )) و ((طاهر)) و مقصود از طيب بودن متقين درحال توفى و مرگ]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۳#link211 | دو مرحله ای بودن انذار پيامبران، از انحراف در عقيده و در عمل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۶#link234 | تعلق مشيت خداوند (لوشاء الله ) به امر عدمى (ما عبدنا) در آيه و توجيه آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۴#link214 | اشاره به فوائد و هدف از خلقت شتر، گاو و گوسفند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۷#link235 | تقرير و تبيين استدلال مشركين براى بت پرستى خود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۴#link215 | مقصود از این که فرمود: «بر خدا است قصد سبيل»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۷#link236 | پاسخ به دليل مشركين : تنها وظيفه پيامبران ((بلاغ مبين )) است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۴#link216 | اختلاف دو فرقه اشاعره و معتزله، در دلالت آيه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۷#link237 | تقسيم امت ها به دو طائفه هدايت يافته و گمراه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۴#link217 | سه قسم احتجاج براى سه گروه از انسان ها، بر وحدانيت خدا در ربوبيت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۷#link238 | وجه اينكه گمراهى به خلاف هدايت به خود گمراهان نسبت داده شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۴#link219 | اركان سه گانه الوهيت و ربوبيت: خالق بودن، منعم بودن و عالم بودن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۷#link239 | توضيح اينكه ((ضلالت )) امر عدمى است و نمى توان گفت خدا آن را ايجاد كرده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۴#link220 | رابطه گستردگی «نعمت» های خداوند، با «رحمت» و «مغفرت» او]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۷#link240 | تسليت و دلدارى رسول خدا(ص ): نسبت به هدايت مشركين حريص مباش]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۵#link221 | بحث روايتى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۷#link241 | تفسير آيه توسط جبريون و مفوضه در جهت اثبات مذهب خود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۵#link221 | رواياتى در ذيل آيه: «أتَى أمرُ الله فَلَا تَستَعجِلُوهُ»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۷#link242 | در قيامت ياورانى هستند كه مشركين از يارى آنها بهره مند نمى شوند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۵#link222 | نقد استدلال برخى از علماء به روايات فوق الذكر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link243 | مسئله رفع اختلاف و تبين آن يكى از معرفات روز قيامت است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۵#link223 | روايتى كه در آن «أتَى أمرُ الله»، به ظهور مهدى «ع» تطبيق شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link244 | اشاره به تعابير مختلف از ايجاد خداى تعالى به :قول ، كلمه ، امر، اراده و قضاى خدا در ذيل (اننقول له كن فيكون )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۵#link224 | رواياتى درباره حكم شرعى بول و گوشت چهارپايان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link245 | بحث روايتى (رواياتى در ذيل : ((الذين اتوا العلم ))، ((... قالوا خيرا))، ((قالوااساطير الاولين )) و...)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link246 | نقشه قريش در برابر جذابيت دعوت پيامبر اكرم (ص ) درذيل آيه ((و اذا قيل لهم ماذا...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link247 | روايتى درباره سلطنت و قدرت نامحدود خدا]]


}}
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۸ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۵۹

کپی متن آیه
أَمْوَاتٌ‌ غَيْرُ أَحْيَاءٍ وَ مَا يَشْعُرُونَ‌ أَيَّانَ‌ يُبْعَثُونَ‌

ترجمه

آنها مردگانی هستند که هرگز استعداد حیات ندارند؛ و نمی‌دانند (عبادت‌کنندگانشان) در چه زمانی محشور می‌شوند!

|مردگانى بى‌جانند، و نمى‌فهمند چه زمانى برانگيخته خواهند شد
مردگانند نه زندگان، و نمى‌دانند كِى برانگيخته خواهند شد.
اینها مرده و از حیات بی‌بهره‌اند و هیچ حس و شعور ندارند که در چه هنگام مبعوث می‌شوند (و که آنها را برمی‌انگیزد).
مُردگانند نه زندگان، و نمی دانند چه زمانی برانگیخته می شوند.
مردگانند، نه زندگان، و ندانند كه چه وقت آنها را دوباره زنده مى‌كنند.
[اینان‌] مردگانی بی‌جانند، و خود نمی‌دانند که چه هنگام برانگیخته خواهند شد
مُردگانند نه زندگان و نمى‌دانند كى برانگيخته مى‌شوند.
(بتهائی که می‌پرستند) جمادند و بیجان، و نمی‌دانند که (پرستش کنندگانشان) چه وقت زنده و برانگیخته می‌گردند. (پس چرا باید عاقل چیزهائی را بپرستد که از فرا رسیدن قیامت بی‌خبرند و سودی و زیانی نمی‌رسانند).
مردگانی‌اند نه زندگان، و درک نمی‌کنند کی برانگیخته می‌شوند.
مُردگانند نه زندگان و درنیابند که چه وقت برانگیخته می‌شوند

They are dead, not alive; and they do not know when they will be resurrected.
ترتیل:
ترجمه:
النحل ٢٠ آیه ٢١ النحل ٢٢
سوره : سوره النحل
نزول : ٧ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَمْوَاتٌ»: مردگان. مراد جمادات و اشیاء بیجان است. خبر مبتدای محذوف است. «غَیْرُ أَحْیَآءٍ»: نه زندگان. مردگان. خبر دوم یا صفت (أَمْواتٌ) است و جنبه تأکید را دارد. «یُبْعَثُونَ»: دوباره زنده می‌گردند. رستاخیزشان فرا می‌رسد.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَمْواتٌ غَيْرُ أَحْياءٍ وَ ما يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ «21»

آنها مردگانند نه زندگان، ونمى‌دانند چه وقت برانگيخته خواهند شد.

نکته ها

چون بت‌پرستان، بت‌ها را به شكل انسان مى‌ساختند و در خيال خود با آنها مثل صاحب شعور برخورد مى‌كردند، لذا خداوند در اين آيه، بت‌ها را اموات خوانده كه براى موجودات داراى حيات وشعور بكار مى‌رود.

براى جاهل، تكرار مطلب لازم است. در كنارِ «أَمْواتٌ»، «غَيْرُ أَحْياءٍ» ذكر شده است، در حالى‌كه همان معنى را مى‌رساند.

پیام ها

1- بُت‌ها، نه قدرت دارند، نه حيات و نه علم و شعور. (در حاليكه شرط پرستش، علم و قدرت و حيات است) «لا يَخْلُقُونَ‌، أَمْواتٌ‌، ما يَشْعُرُونَ»

جلد 4 - صفحه 506

2- معبودان غير خدا هر چه باشد، مرده است. «أَمْواتٌ غَيْرُ أَحْياءٍ»

3- در قيامت، حتّى بُت‌ها مبعوث مى‌شوند. «ما يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ»

چنانكه در آيه 98 انبيا مى‌فرمايد: «إِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَمْواتٌ غَيْرُ أَحْياءٍ وَ ما يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ «21»

أَمْواتٌ غَيْرُ أَحْياءٍ: مردگانند نه زندگان، يعنى داراى حيات نيستند، زيرا جمادند، نمى‌شنوند و نمى‌بينند، چنان كه احيا مى‌شنوند و مى‌بينند، و آنهائى كه داراى حياتند مانند عيسى و عزير، زندگى آنها بالعرض است نه بالذات، و خداوند عالم بايد حىّ باشد بالذات، زيرا به برهان ثابت شده كه حق تعالى عالم و قادر باشد، پس بالضروره حىّ خواهد بود و فناء و نيستى در پيشگاه سبحانى راه ندارد؛ و ايضا، وَ ما يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ‌: و نمى‌دانند الهه كه كى برانگيخته شوند يا وقت قيامت عابدين خود را ندانند. و چون وقت حشر و نشر خود و عابدين خود را ندانند، چگونه جزا توانند داد به پرستندگان خود، زيرا معبود بايد علام الغيوب باشد و به حشر بندگان خود دانا و بر ايصال جزا به آنها

جلد 7 - صفحه 182

توانا. نزد بعضى مفسرين، بتان را روز قيامت برانگيزانند تا از پرستندگان خود بيزارى جويند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما تُسِرُّونَ وَ ما تُعْلِنُونَ «19» وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا يَخْلُقُونَ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ «20» أَمْواتٌ غَيْرُ أَحْياءٍ وَ ما يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ «21» إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَالَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْكِرَةٌ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ «22» لا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ «23»

ترجمه‌

و خدا ميداند آنچه را پنهان ميداريد و آنچه را آشكار مينمائيد

و آنانرا كه ميخوانند غير از خدا نمى‌آفرينند چيزى را و آنها آفريده ميشوند

مردگانند نه زندگان و نميدانند چه زمان بر انگيخته ميشوند

خداى شما خدائى است يگانه پس آنانكه نميگروند بروز پسين دلهاى آنها حقّ ناپذير است و آنها سر كشانند

نيست چاره‌اى همانا خدا ميداند آنچه را پنهان ميدارند و آنچه را آشكار مينمايند همانا او دوست ندارد سر كشان را.

تفسير

خداوند متعال پس از اثبات توحيد و بيان شمّه‌اى از نعم نامتناهى خود و نفى شرك جلى ابطال شرك خفى فرموده باين تقريب كه خدا از عقائد و اعمال ظاهرى و باطنى شما آگاه است و بر طبق آن بشما جزاء ميدهد و اگر غير خدا را باطنا در نيت عبادت شريك كنيد قبول نميفرمايد بلكه بر همان عمل عقاب ميفرمايد و بتهائى را كه كفّار بخدائى ميخوانند و غير از خدايند چيزى را خلق نميكنند و خدا بايد خالق باشد تا مستحقّ عبادت شود و آنها مخلوق خدايند بموادّ و مصنوع آنهايند بهيئات روح ندارند پس مرده‌اند سابقه روح دارى هم در آنها نيست پس بهتر آنستكه گفته شود زنده نيستند تا تصوّر نشود كه زنده بوده و مرده‌اند و ادراك نميكنند وقت بعث خودشان را بنابر آنكه گفته‌اند خداوند آنها را در قيامت زنده ميكند تا تبرّى نمايند از عبده خودشان يا وقت بعث عبده خودشان را چه رسد بآنكه پاداش عبادت آنها را بدهند و پس از ذكر ادلّه كافيه و حجج وافيه بر توحيد كه نتيجه آن اثبات يكتائى و بى‌همتائى خداوند و لازمه آن وجود روز جزا است باز اگر كفّار معتقد بآخرت نشوند معلوم ميشود دلهاى آنها حق پذير نيست و از


جلد 3 صفحه 279

انغمار در معصيت سياه شده كه منكر حقّ و حقيقت ميشوند و از اطاعت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم استكبار و استنكاف مينمايند لا جرم و لابدّ و ناچار كه بمعناى حقّا در كلام عرب استعمال ميشود يعنى حقّ و راست و درست است كه خدا از باطن و ظاهر آنها آگاه است هر مكر و حيله‌اى كه بخواهند بر خلاف رسول اكرم بنمايند ميداند و بجزاى اعمالشان ميرساند چون خداوند آنها را دوست ندارد و از سر تقصير آنها نميگذرد و در بعضى روايات از امام باقر عليه السّلام آخرت برجعت و انكار بكفر و استكبار بسركشى از ولايت امير المؤمنين عليه السّلام تفسير شده و معلوم است كه مراد بيان مصاديق است نه انحصار مفاهيم بآنها چنانچه مكرر ذكر شده است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَموات‌ٌ غَيرُ أَحياءٍ وَ ما يَشعُرُون‌َ أَيّان‌َ يُبعَثُون‌َ «21»

مردگاني‌ هستند ‌غير‌ ‌از‌ زندگان‌ و هيچ‌ گونه‌ شعور و ادراك‌ ندارند (اموات‌) ‌از‌ ‌براي‌ موت‌ درجاتيست‌ مقابل‌ حيات‌ حيات‌ جمادي‌ نباتي‌ حيواني‌ انساني‌ ايماني‌ ذاتي‌ حيات‌ ذاتي‌ مختص‌ بخداوند ‌است‌ عين‌ ذات‌ ‌است‌ و منتزع‌ ‌از‌ علم‌ و قدرت‌ ‌است‌ حيات‌ ايماني‌ اختصاص‌ دارد باهل‌ ايمان‌ ‌که‌ قابليت‌ هدايت‌ داشته‌ باشند.

إِن‌ هُوَ إِلّا ذِكرٌ وَ قُرآن‌ٌ مُبِين‌ٌ لِيُنذِرَ مَن‌ كان‌َ حَيًّا يس‌ ‌آيه‌ 70 و تمام‌ ارباب‌ ضلال‌ موتي‌ هستند و حيات‌ انساني‌ ‌بر‌ انسان‌ عاقل‌ رشيد و ديوانه‌ و سفيه‌ فاقد آنست‌ حيات‌ حيواني‌ حس‌ و حركت‌ بالاختيار نباتي‌ رشد و خرمي‌ جمادي‌ مثل‌ جبال‌ ‌که‌ بسا توليد معادن‌ و اخراج‌ آب‌ ميكند و ‌اينکه‌ اصنام‌ مشركين‌ فاقد جميع‌ مراتب‌ ‌آن‌ هستند ‌غير‌ احياء منشأ هيچ‌ گونه‌ اثري‌ نيستند زيرا معني‌ جامع‌ حيات‌ ‌در‌ جميع‌ مراتب‌ منشأيت‌ آثار ‌است‌، و چيزي‌ ‌که‌ منشأ هيچ‌ اثري‌ نيست‌ فاقد جميع‌ مراتب‌ حيات‌ ‌است‌ وَ ما يَشعُرُون‌َ.

‌از‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ ماده‌ اطلاقاتيست‌ «1» ابياتي‌ ‌که‌ تنظيم‌ ميكنند ‌با‌ مراعات‌ قوافي‌ ‌در‌ قرآن‌ مجيد ميفرمايد: وَ ما عَلَّمناه‌ُ الشِّعرَ وَ ما يَنبَغِي‌ لَه‌ُ يس‌ ‌آيه‌ 69 و نيز

جلد 12 - صفحه 100

ميفرمايد: وَ الشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُم‌ُ الغاوُون‌َ شعراء ‌آيه‌ 224 «2» شعائر اسلام‌ و دين‌ ميفرمايد: إِن‌َّ الصَّفا وَ المَروَةَ مِن‌ شَعائِرِ اللّه‌ِ بقره‌ ‌آيه‌ 153 «3» شعور و ادراك‌ مثل‌ مقام‌ و معناي‌ جامع‌ اينها اينست‌ ‌که‌ يك‌ امور مهمه‌ غامضه‌ ‌را‌ واضح‌ و روشن‌ ميكنند و نشان‌ ميدهند شعراء باشعار زيباي‌ ‌خود‌ مطالب‌ بزرگي‌ ‌که‌ ‌در‌ نظر دارند اظهار ميكنند شعائر ديني‌ علامات‌ و نشانه‌ ايمان‌ ‌است‌ ‌که‌ ايمان‌ ‌است‌ ‌که‌ ايمان‌ امر قلبي‌ باطني‌ ‌است‌ و علامات‌ و نشانه‌هاي‌ ‌آن‌ عمل‌ باعمال‌ و اركان‌ ‌او‌ ‌است‌ شعور قوه‌ مدركه‌ ‌است‌ ‌که‌ مطالب‌ غامضه‌ ‌را‌ درك‌ ميكند و ميفهمد و البته‌ كساني‌ ‌که‌ مرده‌ هستند و حيات‌ ايماني‌ بلكه‌ انساني‌ ندارند و مثل‌ حيوانات‌ فقط حيات‌ حيواني‌ دارند ‌که‌ ميفرمايد: وَ لَقَد ذَرَأنا لِجَهَنَّم‌َ كَثِيراً مِن‌َ الجِن‌ِّ وَ الإِنس‌ِ لَهُم‌ قُلُوب‌ٌ لا يَفقَهُون‌َ بِها وَ لَهُم‌ أَعيُن‌ٌ لا يُبصِرُون‌َ بِها وَ لَهُم‌ آذان‌ٌ لا يَسمَعُون‌َ بِها أُولئِك‌َ كَالأَنعام‌ِ بَل‌ هُم‌ أَضَل‌ُّ أُولئِك‌َ هُم‌ُ الغافِلُون‌َ اعراف‌ ‌آيه‌ 178 زيرا انعام‌ ‌هم‌ يك‌ درجه‌ و شعور و ادراكاتي‌ دارند.

(تنبيه‌) ‌اينکه‌ عدم‌ شعور اينها نه‌ ‌از‌ جهت‌ اينست‌ ‌که‌ قوه مستشعره‌ نداشته‌ باشند ‌تا‌ مانع‌ ‌از‌ تكليف‌ باشند بلكه‌ ‌از‌ جهت‌ پرده‌ غفلت‌ ‌است‌ ‌که‌ روي‌ قلب‌ كشيده‌ ‌شده‌ و منشأ ‌آن‌ عناد و عصبيت‌ و كبر ‌است‌.

أَيّان‌َ يُبعَثُون‌َ چه‌ زماني‌ مبعوث‌ ميشوند! (اشكال‌) بعض‌ مفسرين‌ بمقتضاي‌ ظاهر آيات‌ قبل‌ جمله‌ أَموات‌ٌ غَيرُ أَحياءٍ وَ ما يَشعُرُون‌َ ‌را‌ راجع‌ باصنام‌ دانسته‌، ‌پس‌ ‌اينکه‌ جمله‌ أَيّان‌َ يُبعَثُون‌َ ‌که‌ متعلق‌ بهم‌ ‌لا‌ يشعرون‌ ‌است‌ ‌هم‌ مراد اصنام‌ ‌است‌ و اينها ‌که‌ مبعوث‌ نميشوند بلكه‌ عبده‌ ‌آنها‌ مبعوث‌ ميشوند ‌که‌ مشركين‌ باشند! (جواب‌) اولا آلهه‌ مشركين‌ منحصر باصنام‌ نبود بسياري‌ عبده‌ ملائكه‌ و عيسي‌ و انبياء و فرعون‌ و نمرود و شداد و جن‌ ‌از‌ ذوي‌ العقول‌ بودند و اينها ‌هم‌ نميدانند چه‌ موقع‌ مبعوث‌ ميشوند.

(و ثانيا) بنص‌ قرآن‌ اصنام‌ و ساير آلهه‌ ‌هم‌ مبعوث‌ ميشوند إِنَّكُم‌ وَ ما تَعبُدُون‌َ مِن‌

جلد 12 - صفحه 101

دُون‌ِ اللّه‌ِ حَصَب‌ُ جَهَنَّم‌َ أَنتُم‌ لَها وارِدُون‌َ لَو كان‌َ هؤُلاءِ آلِهَةً ما وَرَدُوها وَ كُل‌ٌّ فِيها خالِدُون‌َ ‌الي‌ ‌قوله‌ ‌تعالي‌ إِن‌َّ الَّذِين‌َ سَبَقَت‌ لَهُم‌ مِنَّا الحُسني‌ أُولئِك‌َ عَنها مُبعَدُون‌َ انبياء ‌آيه‌ 98 ‌الي‌ 101 ‌در‌ روايت‌ ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ ‌عليه‌ السّلام‌ سؤال‌ شد ‌که‌ مثل‌ عيسي‌ و ملائكه‌ ‌هم‌ داخل‌ ‌در‌ آلهه‌ هستند جواب‌ فرمود: ‌که‌ ‌آيه‌ إِن‌َّ الَّذِين‌َ سَبَقَت‌ لَهُم‌ مِنَّا الحُسني‌ ‌آنها‌ ‌را‌ خارج‌ فرموده‌ (و ثالثا) ممكن‌ ‌است‌ ‌آيه‌ شريفه‌ أَموات‌ٌ غَيرُ أَحياءٍ وَ ما يَشعُرُون‌َ و ‌اينکه‌ ‌آيه‌ راجع‌ بعبده‌ ‌باشد‌ نه‌ بآلهه‌، چنانچه‌ تفسير شد و اللّه‌ العالم‌.

و اما مسئله‌ بعث‌ علمش‌ بنص‌ قرآن‌ منحصر ‌است‌ بخداوند ميفرمايد إِن‌َّ اللّه‌َ عِندَه‌ُ عِلم‌ُ السّاعَةِ لقمان‌ ‌آيه‌ 34 و بعث‌ يكي‌ ‌از‌ عقائد و اصول‌ دين‌ اسلام‌ ‌است‌ و براهين‌ عقليه‌ و نقليه‌ ‌بر‌ وقوعش‌ قائم‌ ‌است‌.

اما عقلا ‌اگر‌ معاد و بعث‌ نباشد ارسال‌ رسل‌ و انزال‌ كتب‌ و جعل‌ احكام‌ بكلي‌ لغو ميشود و فرق‌ ‌بين‌ مؤمن‌ و كافر و ظالم‌ و مظلوم‌ و مطيع‌ و عاصي‌ و عادل‌ و فاسق‌ گذارده‌ نميشود بلكه‌ ‌آنها‌ مقدم‌ ‌بر‌ اينها ميشوند زيرا بلذائذ نفسانيه‌ و مقاصد دنيويه‌ ‌خود‌ نائل‌ شدند و ضرري‌ نبردند و اينها بصبر ‌بر‌ بليات‌ و ترك‌ لذائذ و اذيت‌ اعداء تحمل‌ كردند و نتيجه‌اي‌ بدست‌ نياوردند و ‌اينکه‌ خلاف‌ عدل‌ ‌است‌، و بالجمله‌ مسئله‌ عدل‌ و نبوت‌ و امامت‌ منوط بمعاد ‌است‌ و ‌هر‌ ‌که‌ قائل‌ بمبدء ‌باشد‌ قائل‌ بمعاد ‌هم‌ هست‌ فقط طبيعي‌ دهري‌ ‌لا‌ مذهب‌ منكر معاد ميشود و لذا ضروري‌ جميع‌ اديانست‌.

و اما نقلا نصوص‌ قرآني‌، بلكه‌ جميع‌ كتب‌ آسماني‌ متجاوز ‌از‌ هزار مورد ‌بر‌ ثبوتش‌ قائم‌ ‌است‌ و اخبار آل‌ اطهار، بلكه‌ اخبار انبياء فوق‌ حد تواتر ‌است‌، ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ ادعيه‌ و بسياري‌ ‌از‌ زيارات‌ ائمه‌ و تعقيبات‌ صلوات‌ اشاره‌ و بيان‌ معاد ‌شده‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 21)- از این گذشته، «آنها مردگانی هستند که هرگز استعداد حیات ندارند» (أَمْواتٌ غَیْرُ أَحْیاءٍ).

سپس اضافه می‌کند: «و این بتها اصلا نمی‌دانند در چه زمانی (عبادت کنندگانشان) مبعوث خواهند شد» (وَ ما یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُونَ).

اگر پاداش و جزا به دست آنها بود حدّ اقل باید از «رستاخیز بندگان خود» باخبر باشند، با این نادانی چگونه لایق عبادتند؟

و این پنجمین صفتی است که معبود به حق باید داشته باشد و آنها فاقد آنند.

بت و بت پرستی در منطق قرآن مفهوم وسیعی دارد. هر موجود و هر کسی را که تکیه گاه خود در برابر خدا قرار دهیم و سرنوشت خود را دست او بدانیم او بت ما محسوب می‌شود، به همین دلیل تمام آنچه در آیات فوق آمده در باره کسانی که امروز ظاهرا خدا پرستند اما استقلال یک فرد مؤمن راستین را از دست داده و تکیه گاهی برای خود از بندگان ضعیف انتخاب کرده‌اند و به صورت وابسته زندگی می‌کند، شامل می‌شود.

نکات آیه

۱- خدایان مشرکان، موجودات مرده اى اند که سابقه حیات نداشته و شایستگى آن را نیز ندارند. (و الذین یدعون من دون الله ... أموت غیر أحیاء) ذکر عبارت «غیر أحیاء» پس از «أموات» مى تواند به این نکته اشاره داشته باشد که: آنها علاوه بر مرده بودن، نه سابقه حیات دارند و نه حیات پیدا خواهند کرد.

۲- خدایانِ مشرکان، هیچ اطلاعى از زمان وقوع قیامت و رستاخیز خود ندارند. (و ما یشعرون أیّان یبعثون) برداشت فوق، مبتنى بر این نکته است که مرجع ضمیر فاعلى در «یشعرون» و «یبعثون» معبودهاى باطل باشد که در آیه قبل از آنها سخن به میان آمده است.

۳- معبودهاى مشرکان، بى اطلاع از زمان رستاخیز پرستش کنندگان خویش (و ما یشعرون أیّان یبعثون) برداشت فوق، مبتنى بر این احتمال است که مرجع ضمیر «یبعثون» پرستشگران اصنام باشد که همان ضمیر فاعلى «یدعون» است.

۴- داشتن حیات و مطلع بودن از زمان وقوع قیامت، از شرایط الوهیت (أموت غیر أحیاء و ما یشعرون أیّان یبعثون) از اینکه خداوند در مقام رد الوهیت معبودهاى مشرکان، از آنها به عنوان مردگانى فاقد هرگونه حیات و شعور نام مى برد، مى توان استفاده کرد که خدا باید داراى حیات و علم باشد.

۵- مشرکان، خدایان متعددى براى خود داشته اند. (أموت غیر أحیاء و ما یشعرون أیّان یبعثون)

موضوعات مرتبط

  • الوهیت: شرایط الوهیت ۴
  • حیات: نقش حیات ۴
  • قیامت: جهل به وقت قیامت ۲، ۳; علم به وقت قیامت ۴
  • معبودان باطل: تعدد معبودان باطل ۵; جهل معبودان باطل ۲، ۳; مردگى معبودان باطل ۱

منابع