تفسیر:نمونه جلد۱۱ بخش۵۹: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:نمونه جلد۱۱ بخش۵۸ | بعدی = تفسیر:نمونه جلد۱۱ بخش۶۰}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
خط ۶: | خط ۸: | ||
==آيه ۶۸ - ۶۹ == | ==آيه ۶۸ - ۶۹ == | ||
آيه و ترجمه | آيه و ترجمه | ||
وَ أَوْحَى | وَ أَوْحَى رَبُّك إِلى النَّحْلِ أَنِ اتخِذِى مِنَ الجِْبَالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشونَ(۶۸) | ||
ثمَّ كلِى مِن كلِّ الثَّمَرَتِ فَاسلُكِى سبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً يخْرُجُ مِن بُطونِهَا شرَابٌ مخْتَلِفٌ أَلْوَنُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِّلنَّاسِ إِنَّ فى ذَلِك لاَيَةً لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ(۶۹) | |||
ترجمه : | ترجمه : | ||
۶۸ - پروردگار تو به زنبور عسل وحى (الهام غريزى ) فرستاد كه از كوهها و درختان و داربستهائى كه مردم مى سازند خانه هائى برگزين !. | ۶۸ - پروردگار تو به زنبور عسل وحى (الهام غريزى ) فرستاد كه از كوهها و درختان و داربستهائى كه مردم مى سازند خانه هائى برگزين !. | ||
خط ۱۲۵: | خط ۱۲۷: | ||
ولى آيا همين مقدار كه گفتيم براى پى بردن به عظمت پروردگار براى آنها كه اهل فكر و انديشه اند كافى نيست ؟ آرى ان فى ذلك لاية لقوم يتفكرون . | ولى آيا همين مقدار كه گفتيم براى پى بردن به عظمت پروردگار براى آنها كه اهل فكر و انديشه اند كافى نيست ؟ آرى ان فى ذلك لاية لقوم يتفكرون . | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:نمونه جلد۱۱ بخش۵۸ | بعدی = تفسیر:نمونه جلد۱۱ بخش۶۰}} | |||
[[رده:تفسیر نمونه]] | [[رده:تفسیر نمونه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۶ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۳:۲۳
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |
آيه ۶۸ - ۶۹
آيه و ترجمه وَ أَوْحَى رَبُّك إِلى النَّحْلِ أَنِ اتخِذِى مِنَ الجِْبَالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشونَ(۶۸) ثمَّ كلِى مِن كلِّ الثَّمَرَتِ فَاسلُكِى سبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً يخْرُجُ مِن بُطونِهَا شرَابٌ مخْتَلِفٌ أَلْوَنُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِّلنَّاسِ إِنَّ فى ذَلِك لاَيَةً لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ(۶۹) ترجمه : ۶۸ - پروردگار تو به زنبور عسل وحى (الهام غريزى ) فرستاد كه از كوهها و درختان و داربستهائى كه مردم مى سازند خانه هائى برگزين !. ۶۹ - سپس از تمام ثمرات تناول كن ، و راههائى را كه پروردگارت براى تو تعيين كرده به راحتى بپيما، از درون شكم آنها نوشيدنى خاصى خارج مى شود، به رنگهاى مختلف ، كه در آن شفاى مردم است در اين امر نشانه روشنى است براى جمعيتى كه اهل فكرند! تفسير : پروردگارت به زنبور عسل وحى فرستاد! در اينجا لحن قرآن به طرز شگفت انگيزى تغيير مى يابد و در عين ادامه دادن بحثهاى پيشين در زمينه نعمتهاى مختلف الهى و بيان اسرار آفرينش سخن از «زنبور عسل » (نحل ) و سپس خود عسل به ميان مى آورد، اما در شكل يك
ماءموريت الهى و الهام مرموز كه نام وحى بر آن گذارده شده است ، نخست مى گويد: «پروردگار تو به زنبور عسل ، وحى كرد كه خانه هائى از كوهها و درختان و داربستهائى كه مردم مى سازند انتخاب كن » (و اوحى ربك الى النحل ان اتخذى من الجبال بيوتا و من الشجر و مما يعرشون ). در اين آيه به چند تعبير برخورد مى كنيم كه همه درخور دقت است : ۱ - كلمه وحى در اصل چنانكه راغب در مفردات مى گويد: به معنى اشاره سريع است سپس به معنى القا كردن مخفيانه سخنى آمده است ، ولى در قرآن مجيد وحى در معانى مختلفى به كار رفته ، كه همه بازگشت به همان معنى اصلى مى كند: از آن جمله وحى نبوت است كه در قرآن ، فراوان از آن ياد شده است ، در آيه ۵۱ سوره شورى مى خوانيم : و ما كان لبشر ان يكلمه الله الا وحيا... «خداوند با هيچ انسانى جز از طريق وحى سخن نمى گويد...» و نيز وحى به معنى الهام است ، خواه الهام خود آگاه باشد (در مورد انسانها) مانند و اوحينا الى ام موسى ان ارضعيه فاذا خفت عليه فالقيه فى اليم (قصص - ۷): «ما به مادر موسى الهام كرديم كه نوزادت را شير ده و هرگاه از دستيابى دشمنان بر او ترسيدى او را به آغوش امواج دريا بسپار» و خواه به صورت ناآگاه و الهام غريزى باشد، چنانكه در مورد زنبور عسل در آيات فوق خوانديم ، زيرا مسلم است ، وحى در اينجا همان فرمان غريزه و انگيزه هاى ناخودآگاهى است كه خداوند در جانداران مختلف آفريده است . و نيز وحى به معنى اشاره است چنانكه در داستان ذكريا مى خوانيم فاوحى اليهم ان سبحوا بكرة و عشيا «ذكريا به مردم با اشاره گفت صبح
و شام ، تسبيح خدا گوئيد» (مريم - ۱۱). و نيز به معنى رساندن مخفيانه پيام و خبر آمده است ، چنانكه در آيه ۱۱۲ سوره انعام مى خوانيم يوحى بعضهم الى بعض زخرف القول غرورا: «شياطين انسانى و غير انسانى مطالب فريبنده و گمراه كننده را بطور مرموز به يكديگر مى رسانند». ۲ - آيا الهام غريزى مخصوص زنبوران عسل است ؟ در اينجا اين سؤ ال پيش مى آيد كه غرائز و يا الهام غريزى منحصر به زنبوران عسل نيست و در همه حيوانات وجود دارد، چرا تنها در اينجا اين تعبير آمده است ؟ اما با توجه به يك نكته پاسخ اين سؤ ال روشن مى شود و آن اينكه : امروز كه زندگى زنبوران عسل دقيقا از طرف دانشمندان مورد بررسى عميق قرار گرفته ثابت شده است كه اين حشره شگفت انگيز آنچنان تمدن و زندگى اجتماعى شگفت انگيزى دارد كه از جهات زيادى بر تمدن انسان و زندگى اجتماعى او پيشى گرفته است . البته كمى از زندگى شگرفش در گذشته روشن بوده ، ولى هرگز مثل امروز ابعاد مختلف آن كه هر يك از ديگرى عجيبتر است شناخته نشده بود، قرآن به طرز اعجازآميزى با كلمه وحى به اين موضوع اشاره كرده است ، تا اين واقعيت را روشن سازد كه زندگى زنبوران عسل را هرگز نبايد با انعام و چهار پايان و مانند آنها مقايسه كرد، و شايد همين انگيزه اى شود كه به درون جهان اسرار آميز اين حشره عجيب گام بگذاريم و به عظمت و قدرت آفريدگارش آشنا شويم ، و اين است رمز دگرگون شدن لحن كلام در اين
آيه نسبت به آيات گذشته . ۳ - قبل از هر چيز خانه سازى نخستين ماموريت زنبوران در اين آيه ماموريت خانه سازى ذكر شده ، و اين شايد به خاطر آن است كه مساءله مسكن مناسب نخستين شرط زندگى است و به دنبال آن فعاليتهاى ديگر امكان پذير مى شود، و يا به خاطر آنكه ساختمان خانه هاى شش ضلعى زنبوران عسل كه شايد مليونها سال است به همين شكل در شرق و غرب جهان ادامه دارد از عجيبترين برنامه هاى زندگى آنها است و حتى شايد از ساختن خود عسل عجيبتر است ، چگونه اين ماده مومى مخصوص را تهيه مى كند؟ و چگونه اين خانه هاى شش ضلعى را با ظرافت و مهندسى فوق العاده دقيقى مى سازد؟ خانه هائى كه نقشه آن بسيار حساب شده و زواياى آن كاملا دقيق و يكسان است ، اساسا براى استفاده كامل از يك سطح به گونه اى كه هيچ قسمتى از آن ، هدر نرود و يا زواياى تنگ و تاريكى پيدا نكند، راهى بهتر از انتخاب خانه هاى شش ضلعى با زواياى مساوى نيست ، به اضافه اين نوع خانه از استحكام خاصى برخوردار است . ۴ - انتخاب اين خانه ها، چنانكه قرآن در آيه فوق مى گويد: گاهى در كوهها است ، در لابلاى صخره هاى غير قابل عبور، و شكاف هاى مخصوص سنگهائى كه آمادگى براى اين هدف دارند و گاهى در لابلاى شاخه هاى درختان ، و گاهى در كندوهائى كه انسانها بر فراز داربستها در اختيارشان مى گذارند.
ضمنا از اين تعبير استفاده مى شود كه لانه و كندوى عسل بايد در نقطه مرتفعى از كوه و درخت و داربست باشد تا به خوبى بتواند از آن استفاده كند. بعد دومين ماموريت زنبور عسل شروع مى شود چنانكه قرآن مى گويد: «سپس ما به او الهام كرديم كه از تمام ثمرات تناول كن » (ثم كلى من كل الثمرات ). «و راههائى را كه پروردگارت براى تو تعيين كرده به راحتى بپيما» (فاسلكى سبل ربك ذللا). «ذلل » جمع ذلول به معنى تسليم و رام باشد، و توصيف راهها به ذلل به خاطر آنست كه اين جاده ها آنچنان دقيقا تعيين شده كه در برابر زنبوران عسل كاملا رام و تسليمند كه بعدا به چگونگى آن اشاره خواهيم كرد. سرانجام آخرين مرحله ماموريت آنها را (به صورت يك نتيجه ) اينچنين بيان مى كند: «از درون زنبوران عسل نوشيدنى مخصوصى خارج مى شود كه رنگهاى مختلفى دارد» (يخرج من بطونها شراب مختلف الوانه ). «در اين شراب حلال ، داروى شفا بخش مهمى براى مردم است » (فيه شفاء للناس ). «و در اين ماجراى برنامه زندگى زنبوران عسل و ارمغانى كه آنها براى جهان انسانيت مى آورند، كه هم غذا است ، هم شفا و هم درس زندگى ، نشانه روشنى از عظمت و قدرت پروردگار است براى آنهائى كه تفكر و انديشه مى كنند» (ان فى ذلك لاية لقوم يتفكرون ). در اين آيه نيز نكات پر معنى و قابل ملاحظه اى است :
۱ - عسل از چه ساخته مى شود؟ زنبوران عسل معمولا از ماده قندى مخصوصى كه در ريشه گلها قرار داده شده است مى مكند و آنرا جمع آورى مى كنند، ولى زنبورشناسان مى گويند كار زنبوران تنها استفاده از اين ماده قندى بن گلها نيست ، بلكه احيانا از تخمدان گلها و دمبرگها و ميوه ها نيز استفاده مى كنند كه قرآن از همه اينها تعبير به «من كل الثمرات » (همه ميوه ها) كرده است . جمله عجيبى كه از «مترلينگ » دانشمند زيست شناس نقل شده ، اهميت تعبير قرآن را آشكار مى سازد آنجا كه مى گويد: ((همين امروز اگر زنبور عسل (اعم از وحشى و اهلى ) از بين برود يكصد هزار نوع از گياه ها و گلها و ميوه هاى ما از بين خواهد رفت ، و از كجا كه اصولا تمدن ما از بين نرود))؟ (زيرا نقش زنبوران عسل در جابجا كردن گرده هاى نر گلها و بارور ساختن گياهان ماده و به دنبال آن پرورش يافتن ميوه ها آنقدر عظيم است كه بعضى از دانشمندان حتى آنرا از عسل سازى زنبوران هم مهمتر مى دانند). در حقيقت آنچه را زنبوران عسل از آن مى خورند، بالقوه انواع ميوه هائى است كه به كمك آنها، شكل مى گيرد و با اين حال چه پر معنى است كلمه «كل الثمرات ». ۲ - راههاى مطمئن و رام ! زنبورشناسان با مطالعاتى كه روى اين حشره انجام داده اند به اين نتيجه رسيده اند كه صبحگاهان گروهى از زنبوران كه ماموران شناسائى گلها هستند از كندو بيرون مى آيند و مناطق مختلف پر گل را كشف كرده و به كندو باز مى گردند و به اطلاع ديگران مى رسانند، حتى سمت و جهت آنرا مشخص كرده و فاصله آن را نيز از كندو به اطلاع هموطنان خود مى رسانند.
زنبوران براى رسيدن به منطقه گلها گاهى راه خود را نشانه گذارى مى كنند، و از طريق پراكندن بوهاى مختلف در مسير راه ، و مانند آن ، چنان راه را مشخص مى كنند كه كمتر امكان دارد زنبورى سرگردان شود! جمله فاسلكى سبل ربك ذللا (در جاده هاى پروردگارت كه رام و تسليم تو است گام بگذار) گويا اشاره به اين واقعيت است . ۳ - عسل در كجا ساخته مى شود؟ شايد هنوز بسيارى از افراد فكر مى كنند كه برنامه كار زنبوران عسل اين است كه شيره گلها را مكيده و در دهان خود جمع و در كندو ذخيره مى كنند، در حالى كه چنين نيست آنها شيره هاى گلها را به بعضى از حفره هاى درون بدن خود كه زنبورشناسان به آن ، چينه دان مى گويند مى فرستند، و در آنجا كه حكم يك كارخانه كوچك مواد شيميائى دارد تغيير و تحولهاى مختلفى پيدا كرده ، شهد گلها به عسل تبديل مى گردد، و مجددا زنبور، عسل ساخته شده را از بدن خود بيرون مى فرستد. عجيب اينكه سوره نحل ، از سوره هاى مكى است و مى دانيم در منطقه مكه نه گل و گياهى وجود دارد و نه زنبوران عسل ، ولى قرآن با اين دقت و ظرافت از آن سخن مى گويد و با تعبير جالبى مانند يخرج من بطونها شراب مختلف الوانه : «از درون زنبوران مايعى خارج مى شود به رنگهاى مختلف » حتى به ريزه كاريهاى ساختن عسل نيز اشاره كرده است . ۴ - رنگهاى مختلف عسل رنگ عسل ، بر حسب آنكه زنبور بر چه گل و ثمره اى نشسته و از آن بهره گيرى كرده باشد تفاوت مى كند، به همين جهت در پاره اى از موارد قهوه اى تيره ، و گاهى نقره اى سفيد، و گاهى بيرنگ ، و گاهى زرد رنگ ، گاهى شفاف ، زمانى
تيره ، گاهى زرد طلائى ، زمانى خرمائى و حتى گاهى ، مايل به سياهى است !. اين تنوع رنگها علاوه بر اين كه گوياى تنوع سرچشمه هاى بدست آوردن عسل است ، تنوعى براى ذوقها و سليقه هاا نيز محسوب مى شود زيرا امروز ثابت شده است كه رنگ غذا در تحريك اشتهاى انسان بسيار مؤ ثر است ، قديمى ها نيز گويا اين مساءله روانى را شناخته بودند كه غذاهاى خود را با زعفران و زردچوبه و رنگهاى ديگر رنگين مى ساختند، تا از طريق بصرى نيز ميهمانانشان را به خوردن غذا تشويق نمايند، در كتب غذاشناسى در اين زمينه بحث فراوان كرده اند كه نقل همه آنها مناسب با بحث فشرده تفسيرى ما نيست . ۵ - عسل يك ماده فوق العاده شفا بخش مى دانيم در گلها و گياهان ، داروهاى حياتبخشى نهفته شده است كه هنوز معلومات ما - با اطلاعات وسيعى كه از داروهاى گياهى داريم - نسبت به آن ناچيز است ، و جالب اينكه دانشمندان از طريق تجربه به اين حقيقت رسيده اند كه زنبوران به هنگام ساختن عسل آنچنان ماهرانه عمل مى كنند كه خواص درمانى و داروئى گياهان كاملا به عسل منتقل شده و محفوظ مى ماند!. روى همين جهت عسل داراى بسيارى از خواص درمانى گلها و گياهان روى زمين بطور زنده است . دانشمندان براى عسل ، خواص بسيار زيادى گفته اند كه هم جنبه درمانى دارد و هم پيشگيرى و نيرو بخش . عسل زود جذب خون مى شود و به همين جهت نيرو بخش است و در خونسازى فوق العاده مؤ ثر. عسل از ايجاد عفونت در معده و روده جلوگيرى مى نمايد. عسل بر طرف كننده يبوست است .
عسل براى كسانى كه دير بخواب مى روند اثر بسيار مطلوبى دارد (مشروط بر اينكه كم نوشيده شود زيرا زياد آن خواب را كم مى كند). عسل براى رفع خستگى و فشردگى عضلات اثر قابل ملاحظه اى دارد. عسل اگر به زنان بار دار داده شود، شبكه عصبى فرزندانشان قوى خواهد شد. عسل ميزان كلسيم خون را بالا مى برد. عسل براى كسانى كه دستگاه گوارش ضعيفى دارند نافع است ، مخصوصا براى كسانى كه به نفخ شكم مبتلا هستند توصيه مى شود. عسل به علت اينكه زود وارد مرحله سوخت و ساز بدن مى شود، مى تواند بفوريت انرژى ايجاد كند و ترميم قوا نمايد. عسل در تقويت قلب مؤ ثر است . عسل براى درمان بيماريهاى ريوى كمك كننده خوبى است . عسل به خاطر خاصيت ميكرب كشى اش براى مبتلايان به اسهال مفيد است . عسل در درمان زخم معده و اثنى عشر عامل مؤ ثرى شمرده شده است . عسل به عنوان داروى معالج رماتيسم ، نقصان قوه نمو عضلات ، و ناراحتيهاى عصبى شناخته شده . عسل براى رفع سرفه مؤ ثر است ، و صدا را صاف مى كند. خلاصه خواص درمانى عسل بيش از آن است كه در اين مختصر بگنجد. علاوه بر اين از عسل داروهائى براى لطافت پوست و زيبائى صورت ، طول عمر ورم دهان و زبان ، ورم چشم ، خستگى و ترك خوردگى پوست و مانند آن مى سازند. مواد و ويتامينهاى موجود در عسل بسيار است ، از مواد معدنى : آهن ، فسفر، پتاسيم ، يد، منيزيم ، سرب ، مس ، سولفور، نيكل ، روى ، سديم ، و غير آنست ،
از مواد آلى : صمغ ، پولن ، اسيدلاكتيك ، اسيدفورميك ، اسيدسيتريك ، اسيد تاتاريك و روغنهاى معطر، و از ويتامينها داراى ويتامينهاى ششگانه - آ - ب - ث - د - كا - ا - مى باشد، بعضى نيز قائل به وجود ويتامين پ ب در عسل هستند. عسل در خدمت درمان ، بهداشت ، و زيبائى انسانها است . در روايات اسلامى نيز روى خاصيت درمانى عسل تكيه شده است ، در روايات متعددى از امام على (عليه السلام ) و امام صادق (عليهالسلام ) و بعضى ديگر از معصومين نقل شده كه فرمودند ما استشفى الناس بمثل العسل : «مردم به چيزى مانند عسل استشفاء نمى كنند» و به تعبير ديگر: لم يستشف مريض بمثل شربة عسل : «هيچ بيمارى به مانند شربت عسل درمان نكرده است ». و نيز در احاديث عسل براى درمان دل درد توصيه گرديده و از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل شده من شرب العسل فى كل شهر مرة يريد ما جاء به القرآن عوفى من سبع و سبعين داء: ((كسى كه (لااقل ) هر ماه يكبار عسل بنوشد، و شفائى را كه قرآن از آن ياد كرده بطلبد، خدا او را از ۷۷ نوع بيمارى شفا مى بخشد))!. ولى البته از آنجا كه هر حكم عامى ، استثنائى دارد، موارد نادرى وجود دارد كه نوشيدن عسل در آن نهى شده است . ۶ - براى انسانها (للناس ) جالب اينكه زنبورشناسان مى گويند زنبور عسل براى رفع گرسنگيش كافى است كه دو و يا سه گل را بمكد در حالى كه در هر ساعت بطور متوسط روى دويست و پنجاه گل مى نشيند و كيلومترها راه مى رود و آنقدر پر كار است كه در مدت عمر كوتاهش هر يك مقدار معتنابهى عسل توليد مى كنند.
و به هر حال اين تلاش و فعاليت چشمگير او دليل اين است كه او تنها براى خود كار نمى كند بلكه آنچنانكه قرآن مى گويد للناس و براى همه انسانها تلاش مى كند. ۷ - مسائل جالب ديگرى درباره عسل اين نكته امروز ثابت شده است كه عسل هرگز فاسد نمى شود، يعنى از غذاهائى است كه هميشه تازه و زنده بدست ما مى رسد، و حتى ويتامينهاى موجود خود را هرگز از دست نمى دهد، علت اين موضوع را دانشمندان وجود پتاسيم مى دانند كه در آن بطور فراوان وجود دارد و مانع رشد ميكربها است ، و علاوه بر آن داراى مقدارى مواد ضدعفونى كننده مانند اسيدفورميك نيز هست لذا عسل هم خاصيت جلوگيرى از رشد ميكرب دارد و هم ميكرب كش است ، و به همين جهت مصريان قديم كه از اين خاصيت عسل آگاه بودند براى موميائى كردن مردگان خود از آن استفاده مى كردند!. عسل را نبايد در ظرفهاى فلزى ذخيره كرد، اين مطلبى است كه دانشمندان به ما مى گويند و جالب اينكه قرآن به هنگامى كه از زنبوران عسل سخن مى گويد مى فرمايد «من الجبال بيوتا و من الشجر و مما يعرشون » يعنى خانه هاى زنبوران عسل را تنها در سنگها و چوبها خلاصه مى كند. نكته مهم ديگر اينكه براى رسيدن به خواص درمانى و بهداشتى عسل بايد هرگز آنرا حرارت ندهند و به صورت پخته در ميان غذاهاى ديگر استفاده نكنند، بعضى معتقدند تعبير قرآن به شراب (نوشيدنى ) در مورد عسل اشاره به همين نكته كه آنرا بايد نوشيد. و نيز اين نكته قابل ملاحظه است كه نيش زنبوران عسل نيز خاصيت درمانى دارد البته زنبور عسل با آن طبع لطيفى كه دارد بى جهت به كسى نيش
نمى زند، اين ما هستيم كه آنها را تحريك كرده و به نيش زدن وادار مى كنيم . از جمله اينكه زنبوران عسل از بوى بد ناراحت مى شوند و هر گاه صاحب زنبوران با دست آلوده و لباس بد بو به كندو نزديك شود او را از نيش بى بهره نمى گذارند، مخصوصا اگر صاحب زنبوران قبلا دست خود را در كندوى ديگرى كرده باشد و بوى كندوى بيگانه در دست او است ، به مجرد اينكه دست در كندوى ديگرى مى كند به او حمله ميكنند! و به همين جهت بايد قبلا دست خود را كاملا بشويد. البته زنبور به هنگامى كه نيش بزند مى ميرد و بنابر اين نيش زدن او يكنوع خودكشى است !، استفاده از نيش زنبور عسل براى بيماريهائى مانند رماتيسم ، مالاريا، درد اعصاب و بعضى ديگر از امراض بايد طبق برنامه اى باشد كه دانشمندان اين فن بيان كرده اند، و گرنه نيش زنبوران عسل احيانا ممكن است زيان و حتى خطر هم داشته باشد!. گزش يك يا چند زنبور معمولا قابل تحمل است ، ولى دويست تا سيصد عدد زنبور باعث مسموميت و ناراحتى قلبى مى شود و اگر تعدادشان به پانصد عدد برسد، موجب فلج دستگاه تنفسى و احتمالا مرگ خواهد شد. ۸ - زندگى عجيب زنبوران عسل در گذشته كمتر و امروز بر اثر مطالعات پيگير دانشمندان بسيار بيشتر، اين نكته ثابت شده است كه زنبوران عسل داراى زندگى بسيار منظم توام با برنامه ريزى و تقسيم كار و مسئوليت و نظام بسيار دقيق است . شهر زنبوران از پاكترين ، منظمترين و پركارترين شهرها است ، شهرى است كه بر خلاف همه شهرهاى انسانها، بيكار و فقير ندارد و از تمدن درخشانى برخوردار است از افراد متخلف و وظيفه نشناس در اين شهر كمتر اثر ديده مى شود، و اگر
زنبورانى ندرتا در بيرون كندو بر اثر سهل انگارى از گلهاى بدبو و زيانبخش استفاده كنند در همان دروازه كندو بازرسى و ضمن يك محاكمه صحرائى محكوم به اعدام ميگردند!. ((مترلينگ دانشمند زيستشناس بلژيكى كه مطالعات فراوانى در رابطه با زندگى زنبوران عسل كرده ، درباره نظام عجيبى كه بر شهر آنها حكمفرما است چنين مى گويد: ملكه (يا صحيحتر مادر كندو) در شهر زنبوران عسل آنطور كه ما تصور مى كنيم فرمانفرما نيست ، بلكه او نيز مثل ساير افراد اين شهر مطيع قواعد و نظامات كلى مى باشد. ما نمى دانيم كه اين قوانين و نظامات از كجا وضع مى شود، و به انتظار اين هستيم شايد روزى بتوانيم به اين موضوع پى ببريم ، و واضع اين مقررات را بشناسيم ، ولى فعلا بطور موقت آنرا به نام «روح كندو» مى خوانيم ! ملكه نيز مانند ديگران از روح كندو اطاعت مى كند. ما نمى دانيم روح كندو در كجاست ؟ و در كداميك از سكنه شهر عسل حلول كرده است ؟ ولى ميدانيم روح كندو شبيه به غريزه پرندگان نيست ، و نيز مى دانيم كه روح كندو يك عادت و اراده كوركورانه نژاد زنبور عسل نمى باشد، روح كندو وظيفه هر يك از سكنه شهر را بر طبق استعدادشان معلوم مى كند و هر كس را به يك كار مى گمارد. روح كندو به زنبوران مهندس و بنا و كارگر دستور مى دهد خانه بسازند روح كندو در روز و ساعت معين به تمام سكنه شهر دستور مى دهد كه از شهر مهاجرت نمايند، و براى بدست آوردن مسكن و ماواى جديد، خود را بدست حوادث نامعلوم و انواع مشقتها بسپارند!
ما نمى توانيم بفهميم قوانين شهر عسل كه بوسيله روح كندو وضع شده در كدام مجمع شورا مطرح مى گردد و تصميم به اجراى آن مى گيرند و كيست كه فرمان حركت را در روز معين صادر مى كند؟ آرى در كندو مقدمات مهاجرت براى اطاعت خدائى كه سرنوشت زنبور عسل را در دست گرفته فراهم مى شود)). اگر دانشمند مزبور به خاطر رسوباتى كه از مكتب مادى گرايان در فكر او وجود داشته با ابهام از اين مساءله سخن مى گويد ما با توجه به راهنمائى قرآن ، بسيار خوب درك مى كنيم كه اين همه آوازه ها و برنامه هاا از كجاست و تنظيم كننده و فرمان دهنده كيست ؟! چه تعبير زيبائى قرآن دارد و اوحى ربك الى النحل ...:«پروردگارت به زنبور عسل وحى و الهام فرستاد...»! از اين رساتر و جامعتر و گوياتر تصور نمى شود. هر چند آنچه درباره زنبوران عسل ناگفته ماند بسيار بيش از آنست كه گفتيم اما روش تفسيرى ما اجازه نمى دهد كه بيش از اين مقدار، موضوع فوقرا دنبال كنيم . ولى آيا همين مقدار كه گفتيم براى پى بردن به عظمت پروردگار براى آنها كه اهل فكر و انديشه اند كافى نيست ؟ آرى ان فى ذلك لاية لقوم يتفكرون .
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |