روایت:من لايحضره الفقيه جلد ۲ ش ۲۵: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
جز (Move page script صفحهٔ من لايحضره الفقيه جلد ۲ ش ۲۵ را بدون برجایگذاشتن تغییرمسیر به روایت:من لايحضره الفقيه جلد ۲ ش ۲۵ منتقل کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ کنونی تا ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۲۰
آدرس: من لا يحضره الفقيه، جلد ۲، أَبْوَابُ الزَّكَاة-بَابُ الْأَصْنَافِ الَّتِي تَجِبُ عَلَيْهَا الزَّكَاة
روي الحسن بن محبوب عن عبد الله بن سنان قال قال ابو عبد الله ع :
من لايحضره الفقيه جلد ۲ ش ۲۴ | حدیث | من لايحضره الفقيه جلد ۲ ش ۲۶ | |||||||||||||
|
ترجمه
محمد جواد غفارى, من لا يحضره الفقيه - جلد ۲ - ترجمه على اكبر و محمد جواد غفارى و صدر بلاغى, ۳۱۴
حسن بن محبوب از عبد الله بن سنان روايت كرده است كه گفت: امام صادق عليه السّلام فرمود: آيه زكات: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها» «۱» در ماه رمضان بر او- يعنى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله نازل شد، پس رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله جارچى خود را فرمود تا در جمع مردم جار زد كه خداى تبارك و تعالى زكات را بر شما فرض نموده است، همان طور كه نماز را بر شما فرض كرده است، پس __________________________________________________
(۱) التوبه: ۱۰۳.
خدا زكات را از طلا و نقره و شتر و گاو و گوسفند، و از گندم و جو و خرما و مويز بر شما فرض فرموده است. اين ندا را در ماه رمضان در جمع ايشان سر داد، و اشياء ديگر را از زكات معاف داشت. امام عليه السّلام فرمود: آنگاه متعرض چيزى از اموال ايشان نشد، تا سال نو فرا رسيد، و ايشان روزه گرفتند، و افطار كردند، پس منادى خود را فرمود تا در جمع مسلمين ندا داد كه: آيا اى مسلمانان، زكات اموالتان را بپردازيد، تا نمازتان قبول شود. و امام عليه السّلام فرمود: سپس تحصيلداران زكات و عمّال «طسوق» يعنى عمّال خراج- را اعزام فرمود. و كيفيت گرفتن زكات از طلا اين است كه چيزى بر آن تعلّق نميگيرد تا آنگاه كه به بيست مثقال برآيد، پس چون به اين نصاب برآمد نصف دينار به آن تعلّق ميگيرد، تا زمانى كه به بيست و چهار مثقال برآيد، كه در اين حال نصف دينار و يك درهم دينار به آن تعلق ميگيرد، سپس بر همين حساب هر زمان كه چهار چهار بر بيست افزوده شود، به هر چهار مثقال يك دهم تعلّق ميگيرد، تا به چهل مثقال برآيد، پس چون به چهل مثقال برآمد يك مثقال به آن تعلّق ميگيرد.و بر نقره زكاتى نيست تا به دويست درهم برآيد، پس چون به دويست درهم برآمد زكات آن پنج درهم است، و چون چهل درهم بر آن افزوده شود زكات آن چهل درهم، يك درهم است. و در ما زاد آن زكاتى نيست تا به چهل برآيد. و در پنبه و زعفران و سبزيجات و ميوهها و حبوبات زكاتى نيست تا فروخته شود، و سال بر بهاى آن بگذرد. پس زمانى كه دويست درهم نزد كسى گرد آيد، و سال بر آن بگذرد، و پنج درهم زكات آن را اخراج كند، و آن را به كسى بدهد و او يك درهم از آن را بازگرداند و بگويد كه آن مغشوش است يا مردود است، در اين صورت ميبايد چهار درهم ديگر را نيز باز پس دهد، زيرا ملاك تعلّق زكات تحقّق نيافته است، بدان جهت كه صاحب آن دراهم، يك درهم از دويست درهم كم داشته است، و زكات به مبلغ كمتر از دويست درهم تعلّق نميگيرد. و بر شمشها زكاتى نيست، مگر آنكه براى فرار از زكات به صورت شمش آن را درآورى پس اگر بدين وسيله از زكات بگريزى زكات را بر ذمّه خواهى داشت.و بر زينت آلات زكاتى نيست، اگر چه به صد هزار بالغ شود، مشروط به اينكه هر گاه مؤمنى آن را به رعايت خواست در اختيار او بگذارى، زيرا همين عاريت دادن زكات آن است. و بر نقير زكاتى نيست، و تنها زكات بر سكّههاى طلا و نقره است.