الواقعة ٤٨: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۵#link145 | آيات ۱۱ - ۵۶، سوره واقعه]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۵#link145 | آيات ۱۱ - ۵۶، سوره واقعه]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۵#link146 | موارد استعمال كلمه ((قرب )) و معناى تقرب به خدا و اينكه مقربون بلند مرتبه ترينطبقات اهل سعادتند]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۵#link146 | موارد استعمال كلمه ((قرب )) و معناى تقرب به خدا و اينكه مقربون بلند مرتبه ترينطبقات اهل سعادتند]] | ||
خط ۳۷: | خط ۳۸: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۷#link154 | رواياتى در ذيل آيات مربوط به بهشت و نعمت هاى بهشتى]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۷#link154 | رواياتى در ذيل آيات مربوط به بهشت و نعمت هاى بهشتى]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۳_بخش۱۱#link93 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲۳_بخش۱۱#link93 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ «48» | |||
و آيا نياكان ما (نيز برانگيخته مىشوند)؟ | |||
===نکته ها=== | |||
«سَمُومٍ» باد سوزانى است كه مثل سم در بدن نفوذ كند و «مسام» به سوراخهاى ريز بدن گفته مىشود. «حَمِيمٍ» به معناى آبجوشان و بسيار داغ و «يَحْمُومٍ» دود غليظ سياه است. | |||
«مترف» به معناى فرد برخوردار از نعمتهاى زياد كه گرفتار غفلت و طغيان شود. | |||
جلد 9 - صفحه 429 | |||
«حنث» به معناى گناه بزرگ است و بيشتر در مورد پيمان شكنى و تخلّف از سوگند بكار مىرود. «يُصِرُّونَ» از «اصرار» است. اين لغت چهار مرتبه در قرآن آمده و در مورد اصرار بر انجام گناه است. | |||
در قيامت، «اصحاب شمال» در عذاب و شكنجه بسيار قرار دارند: باد سوزان، آب جوشان و دود سياه، غليظ و سوزان. «1» «سَمُومٍ وَ حَمِيمٍ وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ» | |||
هنر قرآن به گونهاى است كه آينده و حوادث قطعى آن را همچون گذشته ترسيم مىكند. | |||
آن گونه قيامت را مطرح مىكند كه گويى مجرمان حاضر و در دادگاه محاكمه و پرونده آنان بسته و فرمان صادر شده است. | |||
مقايسه بهشتيان و دوزخيان | |||
در اينجا با توجّه به آيات متعدّد، ميان جايگاه اصحاب يمين در بهشت و اصحاب شمال در جهنّم مقايسهاى مىكنيم: | |||
براى اصحاب يمين: براى اصحاب شمال: | |||
سايهاى ممتد و دائم. «وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ» سايهاى از دود سياه. «ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ» | |||
ميوههايى مجاز و مدام. «لا مَقْطُوعَةٍ نه خنك و نه سودمند. «لا بارِدٍ | |||
وَ لا مَمْنُوعَةٍ» لا كَرِيمٍ» | |||
نوشيدنىهايى پاكيزه. «شَراباً طَهُوراً» «2» آبى همچون فلز گداخته. «بِماءٍ كَالْمُهْلِ» «3» | |||
رودهايى از آب. «أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ» «4» در آرزوى آب. أَفِيضُوا عَلَيْنا مِنَ الْماءِ ... «5» | |||
رودهايى از شير. «أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ» «6» آبى سوزان و زهرآلود. «حَمِيمٌ وَ غَسَّاقٌ» «7» | |||
رودهايى از شراب. «أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ» «8» آبى چرك و خونآلود. «مِنْ غِسْلِينٍ» «9» | |||
رودهايى از عسل. «أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى» «10» آبى پست. «ماءٍ صَدِيدٍ» «11» | |||
---- | |||
«1». تفسير مراغى. | |||
«2». انسان، 21. | |||
تفسير نور(10جلدى) ج9 429 براى اصحاب يمين: براى اصحاب شمال: ..... ص : 429 | |||
«3». كهف، 29. | |||
«4». محمّد، 15. | |||
«5». اعراف، 50. | |||
«6». محمّد، 15. | |||
«7». ص، 57. | |||
«8». محمّد، 15. | |||
«9». حاقّه، 36. | |||
«10». محمّد، 15. | |||
«11». ابراهيم، 16. | |||
جلد 9 - صفحه 430 | |||
دو بهشت و باغ بزرگ. «جَنَّتانِ» «1» مكانى تنگ. «مَكاناً ضَيِّقاً» «2» | |||
برخوردهايى با سلام و سلامتى. «إِلَّا قِيلًا لعنت و نفرين به يكديگر. «كلما دخلت | |||
سَلاماً سَلاماً» «3» امة لعنت اختها» «4» | |||
ورودى با احترام. «طِبْتُمْ فَادْخُلُوها» «5» ورودى با قهر و نفرت. «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ» «6» | |||
برخوردارى از رحمت و درود الهى. «سلام» توهين و بايكوت. «قالَ اخْسَؤُا فِيها | |||
قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ» «7» وَ لا تُكَلِّمُونِ» «8» | |||
پذيرايى كنندگانى بىنظير. «يَطُوفُ عَلَيْهِمْ گردش در ميان آتش و آبسوزان. «يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ» «9» بَيْنَها وَ بَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ» «10» | |||
===پیام ها=== | |||
1- در قيامت دستهاى از مردم اهل شقاوتند و نامه عملشان را در دست چپ دارند. «وَ أَصْحابُ الشِّمالِ» | |||
2- وضع دوزخيان به قدرى هولناك است كه مايهى شگفتى و تعجب مىشوند. | |||
«ما أَصْحابُ الشِّمالِ» | |||
3- عذابهاى قيامت، بسيار سخت است. ( «سَمُومٍ» و «حَمِيمٍ» نكره آمده كه نشانه سختى و عظمت است.) | |||
4- خوشگذرانان سرمست بدانند كه كاميابىهاى غافلانه، آنان را به چه ذلّت و نكبت و زجرى خواهد كشيد. «مُتْرَفِينَ- فِي سَمُومٍ وَ حَمِيمٍ وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ» | |||
5- آنچه گناه را سنگين و خطرناكتر مىكند، اصرار بر آن است. «يُصِرُّونَ عَلَى | |||
---- | |||
«1». الرّحمن، 46. | |||
«2». فرقان، 13. | |||
«3». واقعه، 26. | |||
«4». اعراف، 38. | |||
«5». زمر، 73. | |||
«6». حاقّه، 30. | |||
«7». يس، 58. | |||
«8». مؤمنون، 108. | |||
«9». واقعه، 17. | |||
«10». الرّحمن، 44. | |||
جلد 9 - صفحه 431 | |||
الْحِنْثِ الْعَظِيمِ» | |||
6- خداوند عادل است و عذاب بر پايه عملكرد خود انسان است. اگر خلافكاران سه نوع شكنجه دارند: بادى سوزان، آب داغ وسايه داغ، به خاطر آن است كه سه خلاف پيوسته دارند. كانُوا ... مُتْرَفِينَ ... كانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ ... كانُوا يَقُولُونَ | |||
7- رفاه و عيّاشى، بستر ارتكاب گناه و ترديد در معاد است. مُتْرَفِينَ ... يُصِرُّونَ ... | |||
أَ إِذا مِتْنا ... | |||
8- منكران معاد، دليل بر انكار ندارند و تنها بعيد مىشمردند. أَ إِذا مِتْنا ... | |||
9- خطر آنجاست كه انسان، ترديد نابجاى خود را در جامعه گسترش دهد و عامل انحراف ديگران شود. «كانُوا يَقُولُونَ أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً» | |||
10- افراد شبهه افكن، دامنه ترديد را توسعه مىدهند. «أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ (48) | |||
أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ: آيا برانگيخته شوند پدران پيشين ما كه خاك شدهاند و اجزاى بدنيه ايشان هيچ باقى نمانده. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ (41) فِي سَمُومٍ وَ حَمِيمٍ (42) وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ (43) لا بارِدٍ وَ لا كَرِيمٍ (44) إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفِينَ (45) | |||
وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ (46) وَ كانُوا يَقُولُونَ أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ (47) أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ (48) قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ (49) لَمَجْمُوعُونَ إِلى مِيقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ (50) | |||
ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ (51) لَآكِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ (52) فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ (53) فَشارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَمِيمِ (54) فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهِيمِ (55) | |||
هذا نُزُلُهُمْ يَوْمَ الدِّينِ (56) | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 131 | |||
ترجمه | |||
و ياران جانب چپ چيست حال ياران جانب چپ | |||
در باد گرم سوزان و آب جوشان هستند | |||
و در سايهاى از دود بسيار سياه | |||
كه نه سرد است و نه پسنديده | |||
همانا آنها بودند پيش از اين بناز و نعمت پروردهشدگان | |||
و بودند كه اصرار مىورزيدند بر گناه بزرگ | |||
و بودند كه ميگفتند آيا وقتى كه مرديم و گشتيم خاك و استخوانها آيا همانا ما بر انگيخته شدگانيم | |||
و آيا پدران پيشين ما | |||
بگو همانا پيشينيان و پسينيان | |||
هر آينه جمعشدگانند تا وقت روز معيّنى | |||
پس همانا شما اى گمراهان تكذيب كنندگان | |||
هر آينه خورندگانيد از درختى از زقوم | |||
پس پر كنند گانيد از آن شكمها را | |||
پس آشامندگانيد روى آن از آب جوشان | |||
پس نوشندگانيد مانند نوشيدن شتران عطشان | |||
اينست تشريفات ورودى آنها روز قيامت. | |||
تفسير | |||
اصحاب شمال كه صاحبان شئامت و شقاوتند و در آيات اوليّه اين سوره بيان شد جاى تعجّب است از حال آنها كه در باد سام مولود از حرارت آتش جهنم كه در نهايت سوزندگى و نافذ در مسامات بدن است جاى دارند و آب جوشى كه بر سر آنها ريخته ميشود بر آنها احاطه مينمايد و سايهاى از تراكم دودهاى بسيار سياه جهنم بر سر آنها افكنده شده كه نه برودت و خنكى دارد و نه خوبى ديگر جز عفونت و اينها كسانى هستند كه خداوند نعمت خود را از آنها دريغ نفرموده بود و در دنيا بعيش و عشرت مشغول بودند و لذا از ياد خدا و انجام وظايف بندگى خودشان غافل و بپرورش بدن خاكى دلخوش و مايل گشتند و پى در پى مرتكب معاصى كبيره شدند و توبه ننمودند و گفتهاند مراد از حنث عظيم شرك است و حنث بر گناه اطلاق ميشود و بنظر حقير حنث همان خلف عهد ازلى الهى است كه بايد بنى آدم معصيت خدا و عبادت شيطان را ننمايند و آن هر چه باشد بزرگ است و لذا خداوند فرموده آنها در دنيا بطور تعجب ميگفتند آيا وقتى كه ما مرديم و خاك شديم و از ما جز استخوان پوسيدهئى باقى نماند دو مرتبه زنده ميشويم و بالاتر از اين آيا پدران ما كه سالهاى دراز است كه مردهاند و چيزى از | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 132 | |||
آنها باقى نمانده زنده ميشوند بگو اى پيغمبر در جواب اين مردم نفهم بىفكر بلى تمام مردم دنيا از اوّلين تا آخرين را خدا براى روز معيّنى كه قيامت كبرى باشد جمع ميفرمايد و همه را زنده ميكند و در پيشگاه خود حاضر ميسازد پس شما گمراهانى كه تكذيب نموديد انبيا و اوصيا و علما را از شدّت گرسنگى از ميوه تلخ بد بوى درخت زقوم كه در سوره الصّافات بيان شد ميخوريد و شكمهاى خودتان را پر ميكنيد پس عطش بر شما غلبه ميكند و مجبور ميشويد روى آن آب داغ جهنّمى را مانند شترانى كه از آب خوردن سير نميشوند بخوريد و اين بمنزله تشريفات ورودى ميهمان است كه براى آنها در اوّل وقت جزاء تهيّه شده و تقديم ميشود عذابهاى گوناگون آنها را بعد از استقرار در جهنّم خدا ميداند كه چيست و بنابراين كلام مبنى بر طعن و استهزاء آنها است و بعضى گفتهاند نزل چيزى است كه صاحبش بر آن وارد ميشود و قمى ره نقل فرموده كه اين ثواب آنها است در روز مجازات. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ كانُوا يَقُولُونَ أَ إِذا مِتنا وَ كُنّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنّا لَمَبعُوثُونَ (47) أَ وَ آباؤُنَا الأَوَّلُونَ (48) | |||
و بودند ميگفتند: که آيا زماني که ما مرديم و استخوان شديم آيا محققا ما مبعوث ميشويم، آيا پدران ما هم که پيش از ما پوسيده و ريسيده شدند آنها هم مبعوث ميشوند، اينکه مقاله مقاله تمام كفار و اهل ضلالت نيست بلكه مقاله منكرين معاد يا شاكّين در آن هستند که امروز سرتاسر دنيا در جميع ممالك اكثريت با اينها است، لذا بطور كلّي ميفرمايد: | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
(آیه 48)- آنها به این هم قناعت نمیکردند و برای اظهار تعجب بیشتر میگفتند: «یا نیاکان نخستین ما» که هیچ اثری از آنها باقی نمانده برانگیخته میشوند؟ (أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ). همانها که شاید هر ذرهای از خاکشان به گوشهای افتاده است یا جزء بدن موجود دیگری شده است؟ | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۴۱
ترجمه
الواقعة ٤٧ | آیه ٤٨ | الواقعة ٤٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَوَ آباءُنَا ...»: (نگا: صافات / ).
تفسیر
- آيات ۱۱ - ۵۶، سوره واقعه
- موارد استعمال كلمه ((قرب )) و معناى تقرب به خدا و اينكه مقربون بلند مرتبه ترينطبقات اهل سعادتند
- مراد از اولين و آخرين در آيه : ((ثلة من الاولين وقليل من الاخرين )) و وصف نعمتهاى بهشتى مقربان از ايشان
- وصف نعم بهشتى اصحاب اليمين
- دسته سوم (اصحاب الشمال ) و بيان وصعيت آنها در قيامت
- مقصود از ((اتراف )) در تعليل استقرار اصحابشمال در عذاب به اينكه آنان مترف بودند
- اقوال مختلف درباره مقصود از ((حنث عظيم )) كه اصحابشمال بر آن اصرار مى ورزيدند
- پاسخ خداوند به استبعاد معاد مشركين و بيانحال و وضعشان در قيامت
- توضيحى راجع به روايتى كه بر نسخ آيه : ((ثلة من الاولين وقليل من الاخرين )) با آيه : ((ثلة من الاولين و ثلة من الاخرين )) دلالت دارد
- رواياتى در ذيل آيات مربوط به بهشت و نعمت هاى بهشتى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ «48»
و آيا نياكان ما (نيز برانگيخته مىشوند)؟
نکته ها
«سَمُومٍ» باد سوزانى است كه مثل سم در بدن نفوذ كند و «مسام» به سوراخهاى ريز بدن گفته مىشود. «حَمِيمٍ» به معناى آبجوشان و بسيار داغ و «يَحْمُومٍ» دود غليظ سياه است.
«مترف» به معناى فرد برخوردار از نعمتهاى زياد كه گرفتار غفلت و طغيان شود.
جلد 9 - صفحه 429
«حنث» به معناى گناه بزرگ است و بيشتر در مورد پيمان شكنى و تخلّف از سوگند بكار مىرود. «يُصِرُّونَ» از «اصرار» است. اين لغت چهار مرتبه در قرآن آمده و در مورد اصرار بر انجام گناه است.
در قيامت، «اصحاب شمال» در عذاب و شكنجه بسيار قرار دارند: باد سوزان، آب جوشان و دود سياه، غليظ و سوزان. «1» «سَمُومٍ وَ حَمِيمٍ وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ»
هنر قرآن به گونهاى است كه آينده و حوادث قطعى آن را همچون گذشته ترسيم مىكند.
آن گونه قيامت را مطرح مىكند كه گويى مجرمان حاضر و در دادگاه محاكمه و پرونده آنان بسته و فرمان صادر شده است.
مقايسه بهشتيان و دوزخيان
در اينجا با توجّه به آيات متعدّد، ميان جايگاه اصحاب يمين در بهشت و اصحاب شمال در جهنّم مقايسهاى مىكنيم:
براى اصحاب يمين: براى اصحاب شمال:
سايهاى ممتد و دائم. «وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ» سايهاى از دود سياه. «ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ»
ميوههايى مجاز و مدام. «لا مَقْطُوعَةٍ نه خنك و نه سودمند. «لا بارِدٍ
وَ لا مَمْنُوعَةٍ» لا كَرِيمٍ»
نوشيدنىهايى پاكيزه. «شَراباً طَهُوراً» «2» آبى همچون فلز گداخته. «بِماءٍ كَالْمُهْلِ» «3»
رودهايى از آب. «أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ» «4» در آرزوى آب. أَفِيضُوا عَلَيْنا مِنَ الْماءِ ... «5»
رودهايى از شير. «أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ» «6» آبى سوزان و زهرآلود. «حَمِيمٌ وَ غَسَّاقٌ» «7»
رودهايى از شراب. «أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ» «8» آبى چرك و خونآلود. «مِنْ غِسْلِينٍ» «9»
رودهايى از عسل. «أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى» «10» آبى پست. «ماءٍ صَدِيدٍ» «11»
«1». تفسير مراغى.
«2». انسان، 21.
تفسير نور(10جلدى) ج9 429 براى اصحاب يمين: براى اصحاب شمال: ..... ص : 429
«3». كهف، 29.
«4». محمّد، 15.
«5». اعراف، 50.
«6». محمّد، 15.
«7». ص، 57.
«8». محمّد، 15.
«9». حاقّه، 36.
«10». محمّد، 15.
«11». ابراهيم، 16.
جلد 9 - صفحه 430
دو بهشت و باغ بزرگ. «جَنَّتانِ» «1» مكانى تنگ. «مَكاناً ضَيِّقاً» «2»
برخوردهايى با سلام و سلامتى. «إِلَّا قِيلًا لعنت و نفرين به يكديگر. «كلما دخلت
سَلاماً سَلاماً» «3» امة لعنت اختها» «4»
ورودى با احترام. «طِبْتُمْ فَادْخُلُوها» «5» ورودى با قهر و نفرت. «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ» «6»
برخوردارى از رحمت و درود الهى. «سلام» توهين و بايكوت. «قالَ اخْسَؤُا فِيها
قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ» «7» وَ لا تُكَلِّمُونِ» «8»
پذيرايى كنندگانى بىنظير. «يَطُوفُ عَلَيْهِمْ گردش در ميان آتش و آبسوزان. «يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ» «9» بَيْنَها وَ بَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ» «10»
پیام ها
1- در قيامت دستهاى از مردم اهل شقاوتند و نامه عملشان را در دست چپ دارند. «وَ أَصْحابُ الشِّمالِ»
2- وضع دوزخيان به قدرى هولناك است كه مايهى شگفتى و تعجب مىشوند.
«ما أَصْحابُ الشِّمالِ»
3- عذابهاى قيامت، بسيار سخت است. ( «سَمُومٍ» و «حَمِيمٍ» نكره آمده كه نشانه سختى و عظمت است.)
4- خوشگذرانان سرمست بدانند كه كاميابىهاى غافلانه، آنان را به چه ذلّت و نكبت و زجرى خواهد كشيد. «مُتْرَفِينَ- فِي سَمُومٍ وَ حَمِيمٍ وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ»
5- آنچه گناه را سنگين و خطرناكتر مىكند، اصرار بر آن است. «يُصِرُّونَ عَلَى
«1». الرّحمن، 46.
«2». فرقان، 13.
«3». واقعه، 26.
«4». اعراف، 38.
«5». زمر، 73.
«6». حاقّه، 30.
«7». يس، 58.
«8». مؤمنون، 108.
«9». واقعه، 17.
«10». الرّحمن، 44.
جلد 9 - صفحه 431
الْحِنْثِ الْعَظِيمِ»
6- خداوند عادل است و عذاب بر پايه عملكرد خود انسان است. اگر خلافكاران سه نوع شكنجه دارند: بادى سوزان، آب داغ وسايه داغ، به خاطر آن است كه سه خلاف پيوسته دارند. كانُوا ... مُتْرَفِينَ ... كانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ ... كانُوا يَقُولُونَ
7- رفاه و عيّاشى، بستر ارتكاب گناه و ترديد در معاد است. مُتْرَفِينَ ... يُصِرُّونَ ...
أَ إِذا مِتْنا ...
8- منكران معاد، دليل بر انكار ندارند و تنها بعيد مىشمردند. أَ إِذا مِتْنا ...
9- خطر آنجاست كه انسان، ترديد نابجاى خود را در جامعه گسترش دهد و عامل انحراف ديگران شود. «كانُوا يَقُولُونَ أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً»
10- افراد شبهه افكن، دامنه ترديد را توسعه مىدهند. «أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ (48)
أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ: آيا برانگيخته شوند پدران پيشين ما كه خاك شدهاند و اجزاى بدنيه ايشان هيچ باقى نمانده.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ (41) فِي سَمُومٍ وَ حَمِيمٍ (42) وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ (43) لا بارِدٍ وَ لا كَرِيمٍ (44) إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفِينَ (45)
وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ (46) وَ كانُوا يَقُولُونَ أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ (47) أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ (48) قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ (49) لَمَجْمُوعُونَ إِلى مِيقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ (50)
ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ (51) لَآكِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ (52) فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ (53) فَشارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَمِيمِ (54) فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهِيمِ (55)
هذا نُزُلُهُمْ يَوْمَ الدِّينِ (56)
جلد 5 صفحه 131
ترجمه
و ياران جانب چپ چيست حال ياران جانب چپ
در باد گرم سوزان و آب جوشان هستند
و در سايهاى از دود بسيار سياه
كه نه سرد است و نه پسنديده
همانا آنها بودند پيش از اين بناز و نعمت پروردهشدگان
و بودند كه اصرار مىورزيدند بر گناه بزرگ
و بودند كه ميگفتند آيا وقتى كه مرديم و گشتيم خاك و استخوانها آيا همانا ما بر انگيخته شدگانيم
و آيا پدران پيشين ما
بگو همانا پيشينيان و پسينيان
هر آينه جمعشدگانند تا وقت روز معيّنى
پس همانا شما اى گمراهان تكذيب كنندگان
هر آينه خورندگانيد از درختى از زقوم
پس پر كنند گانيد از آن شكمها را
پس آشامندگانيد روى آن از آب جوشان
پس نوشندگانيد مانند نوشيدن شتران عطشان
اينست تشريفات ورودى آنها روز قيامت.
تفسير
اصحاب شمال كه صاحبان شئامت و شقاوتند و در آيات اوليّه اين سوره بيان شد جاى تعجّب است از حال آنها كه در باد سام مولود از حرارت آتش جهنم كه در نهايت سوزندگى و نافذ در مسامات بدن است جاى دارند و آب جوشى كه بر سر آنها ريخته ميشود بر آنها احاطه مينمايد و سايهاى از تراكم دودهاى بسيار سياه جهنم بر سر آنها افكنده شده كه نه برودت و خنكى دارد و نه خوبى ديگر جز عفونت و اينها كسانى هستند كه خداوند نعمت خود را از آنها دريغ نفرموده بود و در دنيا بعيش و عشرت مشغول بودند و لذا از ياد خدا و انجام وظايف بندگى خودشان غافل و بپرورش بدن خاكى دلخوش و مايل گشتند و پى در پى مرتكب معاصى كبيره شدند و توبه ننمودند و گفتهاند مراد از حنث عظيم شرك است و حنث بر گناه اطلاق ميشود و بنظر حقير حنث همان خلف عهد ازلى الهى است كه بايد بنى آدم معصيت خدا و عبادت شيطان را ننمايند و آن هر چه باشد بزرگ است و لذا خداوند فرموده آنها در دنيا بطور تعجب ميگفتند آيا وقتى كه ما مرديم و خاك شديم و از ما جز استخوان پوسيدهئى باقى نماند دو مرتبه زنده ميشويم و بالاتر از اين آيا پدران ما كه سالهاى دراز است كه مردهاند و چيزى از
جلد 5 صفحه 132
آنها باقى نمانده زنده ميشوند بگو اى پيغمبر در جواب اين مردم نفهم بىفكر بلى تمام مردم دنيا از اوّلين تا آخرين را خدا براى روز معيّنى كه قيامت كبرى باشد جمع ميفرمايد و همه را زنده ميكند و در پيشگاه خود حاضر ميسازد پس شما گمراهانى كه تكذيب نموديد انبيا و اوصيا و علما را از شدّت گرسنگى از ميوه تلخ بد بوى درخت زقوم كه در سوره الصّافات بيان شد ميخوريد و شكمهاى خودتان را پر ميكنيد پس عطش بر شما غلبه ميكند و مجبور ميشويد روى آن آب داغ جهنّمى را مانند شترانى كه از آب خوردن سير نميشوند بخوريد و اين بمنزله تشريفات ورودى ميهمان است كه براى آنها در اوّل وقت جزاء تهيّه شده و تقديم ميشود عذابهاى گوناگون آنها را بعد از استقرار در جهنّم خدا ميداند كه چيست و بنابراين كلام مبنى بر طعن و استهزاء آنها است و بعضى گفتهاند نزل چيزى است كه صاحبش بر آن وارد ميشود و قمى ره نقل فرموده كه اين ثواب آنها است در روز مجازات.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ كانُوا يَقُولُونَ أَ إِذا مِتنا وَ كُنّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنّا لَمَبعُوثُونَ (47) أَ وَ آباؤُنَا الأَوَّلُونَ (48)
و بودند ميگفتند: که آيا زماني که ما مرديم و استخوان شديم آيا محققا ما مبعوث ميشويم، آيا پدران ما هم که پيش از ما پوسيده و ريسيده شدند آنها هم مبعوث ميشوند، اينکه مقاله مقاله تمام كفار و اهل ضلالت نيست بلكه مقاله منكرين معاد يا شاكّين در آن هستند که امروز سرتاسر دنيا در جميع ممالك اكثريت با اينها است، لذا بطور كلّي ميفرمايد:
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 48)- آنها به این هم قناعت نمیکردند و برای اظهار تعجب بیشتر میگفتند: «یا نیاکان نخستین ما» که هیچ اثری از آنها باقی نمانده برانگیخته میشوند؟ (أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ). همانها که شاید هر ذرهای از خاکشان به گوشهای افتاده است یا جزء بدن موجود دیگری شده است؟
نکات آیه
۱ - احیاى مجدد گذشتگان تاریخ، موضوعى انکارآمیزتر در پندار کافران (أو ءاباؤنا الأوّلون) آیه بالا تأکیدى بر آیه پیش است; یعنى، بر فرض بپذیریم که ما پس از مرگ زنده مى شویم; زنده شدن نیاکان ما - که روزگارى دراز از مرگ آنان گذشته است - به هیچ وجه باور کردنى نیست.
۲ - گذشت زمان بر مردگان، تأثیرگذار در غیر ممکن شدن احیاى مجدد آنان در پندار کافران منکر معاد (أءنّا لمبعوثون . أو ءاباؤنا الأوّلون)
۳ - کافران، براى انکار قیامت فاقد برهان اند و جز استبعاد و شگفت آور بودن برپایى آن، دلیلى ندارند. (أءنّا لمبعوثون . أو ءاباؤنا الأوّلون) برداشت یاد شده از آن جا است که دو آیه مورد بحث - که درصدد بیان دلایل انکار معاد از سوى کافران است - مطلبى از آنان جز استبعاد و شگفتى آنان یاد نکرده است.
موضوعات مرتبط
- کافران: بى منطقى کافران ۳; بینش کافران ۱، ۲
- معاد: استبعاد معاد ۳; بى منطقى مکذبان معاد ۳; عوامل استبعاد معاد ۲; مکذبان معاد جسمانى ۱