الأحقاف ٩: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۲۹: خط ۲۹:
[[الفتح ٥ | لِيُدْخِلَ‌ الْمُؤْمِنِينَ‌ وَ...]] (۱)   
[[الفتح ٥ | لِيُدْخِلَ‌ الْمُؤْمِنِينَ‌ وَ...]] (۱)   
</div>
</div>
== نزول ==
«شیخ طوسى» گویند: اهل مکه اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله را اذیت و آزار می‌دادند و آنان شکایت نزد پیامبر بردند. فرمود: در خواب دیدم که به زمینى مهاجرت خواهیم کرد که داراى نخل و شجر مى باشد.
اصحاب خوشحال شدند وقتى که عمل مهاجرت به تأخیر افتاد، گفتند: یا رسول الله از بشارتى که به ما داده بودید، خبرى نیست سپس این آیه نازل گردید.<ref> در تفسیر برهان از احمد بن محمد بن خالد البرقى او بعد از سه واسطه از جابر و او از امام باقر علیه‌السلام نقل نماید که موضوعى بر پیامبر وحى و نازل مى گردید و اصحاب مدتى به آن عمل مى کردند سپس پیامبر مأمور می‌شد که به غیر آن موضوع عمل نماید. عده اى مى گفتند: یا رسول اللّه ما را به انجام دادن چنین موضوعى دستور دادى و ما به انجام آن عادت کرده بودیم، اینک ما را به انجام موضوعى دیگر دستور مى فرمائى سپس این آیه نازل گردید».</ref>


== تفسیر ==
== تفسیر ==
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۲۲#link189 | آيات ۱ - ۱۴، سوره احقاف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۲۲#link189 | آيات ۱ - ۱۴، سوره احقاف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۲۲#link190 | غرض و مفاد كلى سوره مباركه احقاف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۲۲#link190 | غرض و مفاد كلى سوره مباركه احقاف]]
خط ۵۰: خط ۵۷:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۲۴#link204 | روايتى درباره نزول آيه : ((و شهد شاهد من بنىاسرائيل ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۲۴#link204 | روايتى درباره نزول آيه : ((و شهد شاهد من بنىاسرائيل ...))]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۱_بخش۱۵#link139 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۱_بخش۱۵#link139 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما أَدْرِي ما يُفْعَلُ بِي وَ لا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى‌ إِلَيَّ وَ ما أَنَا إِلاَّ نَذِيرٌ مُبِينٌ «9»
چون كفار بر كيش خود اصرار و از حضرت پيغمبر معجزات دلخواهى مى‌خواستند حق تعالى فرمود:
قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ‌: بگو اى پيغمبر به مشركان نيستم تازه پيدا شده از پيغمبران، يعنى من اول كسى نيستم كه به پيغمبرى مبعوث شده باشم، چه پيش از من پيغمبران بوده‌اند، پس من شما را به چيزى دعوت نمى‌كنم كه ايشان امتان خود را دعوت نكرده باشند بلكه من اقتفا به آنها نموده شما را به توحيد و تصديق به معاد دعوت نمايم و هر معجزه‌اى كه به آن مأمور شوم به شما ارائه دهم و بر غير آن مأمور نيستم مانند انبياى سابق، پس چرا نبوت مرا منكر
جلد 12 - صفحه 71
مى‌شويد. وَ ما أَدْرِي ما يُفْعَلُ بِي‌: و نمى‌دانم چه خواهند كرد با من از محنت و راحت و اقامت و هجرت و مقاتله و مصالحه و غالبيت و مغلوبيت، وَ لا بِكُمْ‌: و نمى‌دانم چه نمايد به شما از خسف و قذف و رجفه و قتل و اسيرى؛ اما نسبت به احوال آخرت با جزم يقين مى‌دانم كه مؤمن موحد، مستحق بهشت، و كافر ملحد سزاى او نيران خواهد بود. يا علم ندارم به تفصيل آنچه به من و شما كنند در دنيا.
إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما يُوحى‌ إِلَيَ‌: پيروى نمى‌كنم مگر آن چيزى را كه وحى كرده مى‌شود به من و زياده بر آن قدرت ندارم، وَ ما أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ‌: و نيستم من مگر پيغمبر ترساننده از عذاب خدا آشكار كننده انذار به شواهد بينه و معجزات باهره، پس من [بر اظهار] معجزات دلخواهى بى‌امر الهى قدرت ندارم.
چون اين آيه نازل شد مشركان اظهار بهجت نمودند كه كار ما و او نزد خدا يكسان است، چه هم چنانكه ما از عواقب امور خود خبر نداريم او نيز از خواتيم امور خود خبر ندارد.
ابن عباس نقل نموده شبى حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله در خواب ديد از مكه هجرت نموده به زمينى كه در آن آب بسيار و درختان بيشمار بود اصحاب را اعلام فرمود، گفتند: در چه زمان به اين نعمت فائز و از جفاى كفار خلاص شويم؟ حضرت ايشان را امر به صبر فرمود. چون جفاى كفار از حد متجاوز شد به هجرت استعجال نمودند، آيه آمد كه بگو اى پيغمبر من عواقب امور خود و شما نمى‌دانم مگر به وحى و چون در اين باب به من وحى نازل نشده پس بايد صبر نمود تا وحى نازل و به آن عمل كنيد «1»، پس به جهت توبيخ كفار فرمايد:
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ إِذا حُشِرَ النَّاسُ كانُوا لَهُمْ أَعْداءً وَ كانُوا بِعِبادَتِهِمْ كافِرِينَ «6» وَ إِذا تُتْلى‌ عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ هذا سِحْرٌ مُبِينٌ «7» أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَلا تَمْلِكُونَ لِي مِنَ اللَّهِ شَيْئاً هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِيضُونَ فِيهِ كَفى‌ بِهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ «8» قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما أَدْرِي ما يُفْعَلُ بِي وَ لا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى‌ إِلَيَّ وَ ما أَنَا إِلاَّ نَذِيرٌ مُبِينٌ «9» قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ كَفَرْتُمْ بِهِ وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ عَلى‌ مِثْلِهِ فَآمَنَ وَ اسْتَكْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «10»
ترجمه‌
و چون محشور شوند مردم ميباشند براى آنها دشمنانى و باشند بپرستش آنها كافران‌
و چون خوانده شود بر آنها آيات ما كه روشن است گويند آنانكه كافر شدند مر حقّ محقّق را هنگاميكه آمد آنها را اين جادوئى آشكار است‌
بلكه ميگويند بدروغ نسبت داد آنرا بگو اگر بافته و بدروغ نسبت داده باشم آنرا پس مالك و صاحب اختيار نيستيد براى من از خدا چيزى را او داناتر است بآنچه زبان درازى ميكنيد در آن كافى است او كه باشد گواه ميان من و شما و او است آمرزنده مهربان‌
بگو نيستم نوپديدار از پيغمبران و نميدانم چه كرده ميشود با من و نه با شما پيروى نميكنم مگر آنچه را كه وحى كرده ميشود بمن و نيستم من مگر بيم دهنده آشكار
بگو آيا ميدانيد كه اگر بوده باشد از نزد خدا و كافر شده باشيد بآن و گواهى دهد شاهدى از بنى اسرائيل بر مانند آن پس ايمان آورد و سركشى و تكبر كرده باشيد همانا خدا هدايت نميكند گروه ستمكاران را.
تفسير
خداوند متعال خبر داده است از حال معبودهاى باطل از هر جنس و نوع يا خصوص بتها كه در آيات سابقه ذكر شد به بيان آنكه روز قيامت آنها دشمن پرستندگان خودشانند و از آنان بيزارى ميجويند و منكر سزاوار بودن خودشان براى عبادت ميشوند بعد از آنكه خداوند آنها را بنطق آورده باشد و بعضى جمله و كانوا بعبادتهم كافرين را بانكار نمودن كفّار عبادت معبودهاى خودشان را حمل نموده‌اند و اين خلاف ظاهر است در اين آيه اگر چه در واقع محقق است و بعدا بيان فرموده است حال پرستش كنندگان آنها را كه چون آيات بيّنات قرآن را براى آنها تلاوت نمايند اين كفّار كه از باب تعصّب و عناد منكر هر حقّ و حقيقتى كه بر آنها عرضه شود ميگردند ميگويند اين قرآن سحرى است‌
----
جلد 4 صفحه 648
آشكار چون مى‌بينند تمام فصحاء و بلغاء از اتيان بمثل آن عاجزند و نميخواهند اقرار كنند كه كلام خدا است بلكه ميگويند خودش ساخته و پرداخته و بدروغ نسبت بخدا ميدهد و دستور فرموده به پيغمبر خود كه بآنها بفرمايد من غرضى ندارم جز آنكه آيات قرآن را كه مشتمل بر مواعظ و نصايح و احكام مفيده است تلاوت نمايم براى آنكه شما بخير دنيا و آخرت برسيد و اگر افترا بخدا زده باشم و خدا بخواهد مرا عقاب كند شما نميتوانيد عذاب خدا را از من دفع نمائيد پس چرا من براى نفع شما خودم را مقصّر پيش خدا نمايم و خدا بهتر ميداند كه شما چه نسبتهاى ناروائى بقرآن و بمن ميدهيد و كافى است خدا كه شاهد و گواه ميان من و شما باشد و اگر توبه كنيد خدا شما را مى‌آمرزد چون او آمرزنده و مهربان است كه تعجيل در عقوبت نميكند و مردم را بصلاح دنيا و آخرتشان دعوت ميفرمايد و نيز بآنها بفرمايد من اوّل پيغمبرى نيستم كه از جانب خدا مبعوث شده باشم و از جزئيات احوال خود و شما در آتيه خبر ندارم كه بدانم بسر من و شما از محنت و بلا چه ميآيد بلى آنچه را خداوند بمن وحى فرموده من ميدانم و بمقتضاى آن عمل مينمايم و بآن خبر ميدهم مانند آنكه ميدانم خداوند بالاخره مرا بر شما نصرت و ظفر ميدهد و دينم را در آفاق منتشر ميفرمايد وظيفه من فقط بيان معارف و احكام حقّه و بيم دادن مردم است به بيان فصيح و بليغ از مخالفت اوامر خدا و علم غيب مخصوص باو است كسى نبايد توقع داشته باشد از پيغمبر كه حوادث و سر انجام هر فردى را در زندگى بيان نمايد پيغمبران گذشته هم چنين نبودند كه از تمام حوادث آتيه خبر داشته باشند و نيز بآنها بفرمايد بمن بگوئيد اگر قرآن واقعا از طرف خدا نازل شده باشد و شما انكار كرده باشيد آنرا و يكنفر از بنى اسرائيل كه نزد شما مسلّم بعلم و تقوى باشد شهادت داده باشد كه اصول معارف آن از قبيل توحيد و عدل و معاد و منع از شرك و ظلم و غيره مطابق با تورية است كه آن حقّ است و لذا اسلام اختيار نموده باشد مانند عبد اللّه بن سلام كه گفته‌اند مقبوليّت عامّه داشت و باين جهت ايمان آورد و شما تكبّر و سركشى از قبول آن نموده باشيد آيا ستم بخودتان و خلق ننموده‌ايد و بدانيد كه خدا راهنمائى نميكند به بهشت گروه ستمكاران را و چون اينجمله دلالت بر جواب شرط داشته از كلام حذف شده‌
----
جلد 4 صفحه 649
است و بعضى گفته‌اند مراد از شهادت شاهدى از بنى اسرائيل حضرت موسى است كه در تورية ذكر فرموده مانند اصول معارف قرآن را و بحق بودنش ايمان آورده است چون بيان كرده اوصاف پيغمبر آخر الزّمان را در تورية و بنظر حقير بعيد است و اللّه اعلم.
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
قُل‌ ما كُنت‌ُ بِدعاً مِن‌َ الرُّسُل‌ِ وَ ما أَدرِي‌ ما يُفعَل‌ُ بِي‌ وَ لا بِكُم‌ إِن‌ أَتَّبِع‌ُ إِلاّ ما يُوحي‌ إِلَي‌َّ وَ ما أَنَا إِلاّ نَذِيرٌ مُبِين‌ٌ «9»
بفرما باين‌ كفار و مشركين‌ ‌من‌ پيغمبر بي‌سابقه‌ نيستم‌ انبياء قبل‌ ‌از‌ ‌من‌ بودند و نميدانم‌ چه‌ پيش‌ آمدي‌ ‌بر‌ ‌من‌ پيش‌ مي‌آيد و چه‌ ‌بر‌ ‌شما‌ متابعت‌ نميكنم‌ مگر آنچه‌ وحي‌ شود بمن‌ و نيستم‌ ‌من‌ مگر انذار كننده آشكار قُل‌ ما كُنت‌ُ بِدعاً مِن‌َ الرُّسُل‌ِ قبل‌ ‌از‌ ‌من‌ انبياء و رسل‌ بسيار بودند ‌از‌ آدم‌ ‌تا‌ عيسي‌ ‌که‌ معروف‌ صد و بيست‌ و چهار هزار ‌است‌ ‌که‌ ‌شما‌ تعجب‌ مي‌كنيد ‌که‌ چه‌ ‌شده‌ ‌که‌ يك‌ بشر مثل‌ ‌ما فرستاده ‌خدا‌ ‌باشد‌ و باو وحي‌ نازل‌ شود ‌از‌ روزي‌ ‌که‌ ‌خدا‌ بشر ‌را‌ خلق‌ كرد ‌تا‌ دامنه‌ قيامت‌ زمين‌ خالي‌ ‌از‌ حجت‌ و دين‌ و شريعت‌ نبوده‌ و نيست‌.
وَ ما أَدرِي‌ ما يُفعَل‌ُ بِي‌ وَ لا بِكُم‌ اشاره‌ بآيه‌ شريفه‌ ‌است‌: وَ ما تَدرِي‌ نَفس‌ٌ ما ذا تَكسِب‌ُ غَداً وَ ما تَدرِي‌ نَفس‌ٌ بِأَي‌ِّ أَرض‌ٍ تَمُوت‌ُ لقمان‌ آيه 34. و ‌اينکه‌ اشاره‌ بلوح‌ محو و اثبات‌ ‌است‌ ‌که‌ بتغيير مصالح‌ و مفاسد تغيير ميكند و علم‌ بتغيير ‌او‌ مختص‌ بذات‌ اقدس‌ ‌او‌ ‌است‌، و أما آنچه‌ قابل‌ تغيير نيست‌ و ‌در‌ لوح‌ محفوظ ‌است‌ علم‌ بآن‌ ‌را‌ پيغمبر و ائمه‌ بلكه‌ بعض‌ ملائكه‌ بلكه‌ بعض‌ ‌آنها‌ ‌را‌ مؤمنين‌ ‌هم‌ ميدانند مثل‌ ظهور حضرت‌ بقية اللّه‌ و رجعت‌ ائمه‌ و قيام‌ قيامت‌ و امثال‌ اينها و ‌در‌ دعاء ندبه‌ ‌است‌:
«و علمته‌ علم‌ ‌ما ‌کان‌ و ‌ما ‌يکون‌ ‌الي‌ انقضاء خلقك‌».
إِن‌ أَتَّبِع‌ُ إِلّا ما يُوحي‌ إِلَي‌َّ اشاره‌ بآيه شريفه‌ ‌است‌: وَ ما يَنطِق‌ُ عَن‌ِ الهَوي‌ إِن‌ هُوَ إِلّا وَحي‌ٌ يُوحي‌ عَلَّمَه‌ُ شَدِيدُ القُوي‌ و النجم‌، ‌آيه‌ 3 ‌الي‌ 5 وَ ما أَنَا إِلّا نَذِيرٌ مُبِين‌ٌ.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 9)- در این آیه می‌افزاید: «بگو: من پیامبر نو ظهوری نیستم» که با سایر پیامبران متفاوت باشم (قُلْ ما کُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ).
«و نمی‌دانم با من و شما چه خواهد شد»؟ (وَ ما أَدْرِی ما یُفْعَلُ بِی وَ لا بِکُمْ).
«من تنها از آنچه بر من وحی می‌شود پیروی می‌کنم» (إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما یُوحی إِلَیَّ).
«و من جز بیم دهنده آشکاری نیستم» (وَ ما أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ مُبِینٌ).
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۰۴


ترجمه

بگو: «من پیامبر نوظهوری نیستم؛ و نمی‌دانم با من و شما چه خواهد شد؛ من تنها از آنچه بر من وحی می‌شود پیروی می‌کنم، و جز بیم‌دهنده آشکاری نیستم!»

بگو: من از [ميان‌] پيامبران، پيامبر نوظهورى نيستم، و نمى‌دانم با من و شما چه معامله‌اى خواهد شد. جز آنچه را كه به من وحى مى‌شود پيروى نمى‌كنم، و من جز هشدار دهنده‌اى آشكار نيستم
بگو: «من از [ميان‌] پيامبران، نودرآمدى نبودم و نمى‌دانم با من و با شما چه معامله‌اى خواهد شد. جز آنچه را كه به من وحى مى‌شود، پيروى نمى‌كنم؛ و من جز هشداردهنده‌اى آشكار [بيش‌] نيستم.»
بگو: من از بین رسولان، اولین پیغمبر نیستم (که تازه در جهان آوازه رسالت بلند کرده باشم تا تعجب و انکار کنید) و نمی‌دانم که با من و شما عاقبت چه می‌کنند؟ من جز آنچه بر من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم و جز آنکه با بیان روشن (خلق را آگاه کنم و از خدا) بترسانم وظیفه‌ای ندارم.
بگو: از میان فرستادگان خدا فرستاده ای نوظهور نیستم [که گفتار و کردارم مخالف گفتار و کردار آنان باشد، بلکه به من هم چون آنان وحی می شود] و نمی دانم با من و شما [در دنیا و آخرت] چه خواهد شد، من فقط از آنچه به من وحی شده پیروی می کنم، و من جز بیم دهنده ای آشکار نیستم.
بگو: من از ميان ديگر پيامبران بدعتى تازه نيستم و نمى‌دانم كه بر من، يا بر شما چه خواهد رفت. من از چيزى جز آنچه به من وحى مى‌شود، پيروى نمى‌كنم و من جز بيم‌دهنده‌اى آشكار نيستم.
بگو [من‌] پدیده‌ای نو ظهور در میان پیامبران نیستم، و نمی‌دانم بر من و بر شما چه خواهد رفت، جز از وحیی که به من می‌شود، از چیزی پیروی نمی‌کنم، و من جز هشداردهنده‌ای آشکار نیستم‌
بگو: من نوآمده‌اى از پيامبران نيستم- نخستين پيامبرى نيستم كه مبعوث شده‌ام پيش از من پيامبران بوده‌اند-، و نمى‌دانم كه با من و با شما چه خواهند كرد. پيروى نمى‌كنم مگر آنچه را كه به من وحى مى‌شود، و من جز بيم‌دهنده‌اى آشكار نيستم.
بگو: من نوبرِ پیغمبران و نخستین فرد ایشان نیستم (و چیزی را با خود نیاورده‌ام که کسی پیش از من آن را نیاورده باشد. بلکه پیغمبران بیشماری پیش از من آمده‌اند و توحید و مکارم اخلاق را به انسانها رسانده‌اند و من آخرین فرد آنان و ادامه‌دهنده‌ی خطّ سیر ایشانم) و نمی‌دانم (در دنیا) خداوند با من چه می‌کند، و با شما چه خواهد کرد. (آیا سرنوشت من و شما در همین دنیا چگونه خواهد بود؟ زندگی چگونه خواهد گذشت؟ من پیش از شما و یا شما پیش از من می‌میرید؟ من ایمان آوردن همه شما و یا اکثر شما را می‌بینم و یا نمی‌بینم؟ لحظه‌ها و روزها و هفته‌ها و ماهها و سالهای آینده غیب است و من غیب نمی‌دانم). من جز از چیزی که به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم، و من جز بیم‌دهنده‌ی آشکاری نیستم.
بگو: «من از (میان) پیامبران، نودرآمدی (بی‌مانند) نبوده‌ام و نمی‌دانم با من و با شما چه معامله‌ای خواهد شد (و) جز آنچه را که به من وحی می‌شود، پیروی نمی‌کنم‌؛ و من جز هشداردهنده‌ای روشنگر (بیش) نیستم.»
بگو نیستم من نوظهوری (تازه درآمدی) از پیغمبران و ندانم چه کرده می‌شود به من و نه به شما پیروی نکنم جز آنچه را وحی شود بسویم و نیستم من جز ترساننده آشکار


الأحقاف ٨ آیه ٩ الأحقاف ١٠
سوره : سوره الأحقاف
نزول : ٢ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«بِدْعاً»: نوبر. نوظهور. نخستین چیزی که پیش از آن چنین چیزی دیده نشده باشد. «بِدْعاً مِّنَ الرُّسُلِ»: نوبر و نخستین فرد پیغمبران. «مَآ أَدْرِی مَا یُفْعَلُ بِی وَ لا بِکُمْ»: این بخش از آیه بیانگر بشریّت پیغمبر است، و او بنده‌ای از بندگان است و غیب نمی‌داند، و مالک نفع و ضرری برای خود و برای دیگران نمی‌باشد جز بدان اندازه که خدا بخواهد (نگا: انعام / ، اعراف / هود / ، نمل / ). «نَذیرٌ مُبینٌ»: (نگا: اعراف / حجر / ، حجّ / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

«شیخ طوسى» گویند: اهل مکه اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله را اذیت و آزار می‌دادند و آنان شکایت نزد پیامبر بردند. فرمود: در خواب دیدم که به زمینى مهاجرت خواهیم کرد که داراى نخل و شجر مى باشد.

اصحاب خوشحال شدند وقتى که عمل مهاجرت به تأخیر افتاد، گفتند: یا رسول الله از بشارتى که به ما داده بودید، خبرى نیست سپس این آیه نازل گردید.[۱]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما أَدْرِي ما يُفْعَلُ بِي وَ لا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى‌ إِلَيَّ وَ ما أَنَا إِلاَّ نَذِيرٌ مُبِينٌ «9»

چون كفار بر كيش خود اصرار و از حضرت پيغمبر معجزات دلخواهى مى‌خواستند حق تعالى فرمود:

قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ‌: بگو اى پيغمبر به مشركان نيستم تازه پيدا شده از پيغمبران، يعنى من اول كسى نيستم كه به پيغمبرى مبعوث شده باشم، چه پيش از من پيغمبران بوده‌اند، پس من شما را به چيزى دعوت نمى‌كنم كه ايشان امتان خود را دعوت نكرده باشند بلكه من اقتفا به آنها نموده شما را به توحيد و تصديق به معاد دعوت نمايم و هر معجزه‌اى كه به آن مأمور شوم به شما ارائه دهم و بر غير آن مأمور نيستم مانند انبياى سابق، پس چرا نبوت مرا منكر

جلد 12 - صفحه 71

مى‌شويد. وَ ما أَدْرِي ما يُفْعَلُ بِي‌: و نمى‌دانم چه خواهند كرد با من از محنت و راحت و اقامت و هجرت و مقاتله و مصالحه و غالبيت و مغلوبيت، وَ لا بِكُمْ‌: و نمى‌دانم چه نمايد به شما از خسف و قذف و رجفه و قتل و اسيرى؛ اما نسبت به احوال آخرت با جزم يقين مى‌دانم كه مؤمن موحد، مستحق بهشت، و كافر ملحد سزاى او نيران خواهد بود. يا علم ندارم به تفصيل آنچه به من و شما كنند در دنيا.

إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما يُوحى‌ إِلَيَ‌: پيروى نمى‌كنم مگر آن چيزى را كه وحى كرده مى‌شود به من و زياده بر آن قدرت ندارم، وَ ما أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ‌: و نيستم من مگر پيغمبر ترساننده از عذاب خدا آشكار كننده انذار به شواهد بينه و معجزات باهره، پس من [بر اظهار] معجزات دلخواهى بى‌امر الهى قدرت ندارم.

چون اين آيه نازل شد مشركان اظهار بهجت نمودند كه كار ما و او نزد خدا يكسان است، چه هم چنانكه ما از عواقب امور خود خبر نداريم او نيز از خواتيم امور خود خبر ندارد.

ابن عباس نقل نموده شبى حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله در خواب ديد از مكه هجرت نموده به زمينى كه در آن آب بسيار و درختان بيشمار بود اصحاب را اعلام فرمود، گفتند: در چه زمان به اين نعمت فائز و از جفاى كفار خلاص شويم؟ حضرت ايشان را امر به صبر فرمود. چون جفاى كفار از حد متجاوز شد به هجرت استعجال نمودند، آيه آمد كه بگو اى پيغمبر من عواقب امور خود و شما نمى‌دانم مگر به وحى و چون در اين باب به من وحى نازل نشده پس بايد صبر نمود تا وحى نازل و به آن عمل كنيد «1»، پس به جهت توبيخ كفار فرمايد:


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِذا حُشِرَ النَّاسُ كانُوا لَهُمْ أَعْداءً وَ كانُوا بِعِبادَتِهِمْ كافِرِينَ «6» وَ إِذا تُتْلى‌ عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ هذا سِحْرٌ مُبِينٌ «7» أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَلا تَمْلِكُونَ لِي مِنَ اللَّهِ شَيْئاً هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِيضُونَ فِيهِ كَفى‌ بِهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ «8» قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما أَدْرِي ما يُفْعَلُ بِي وَ لا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى‌ إِلَيَّ وَ ما أَنَا إِلاَّ نَذِيرٌ مُبِينٌ «9» قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ كَفَرْتُمْ بِهِ وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ عَلى‌ مِثْلِهِ فَآمَنَ وَ اسْتَكْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «10»

ترجمه‌

و چون محشور شوند مردم ميباشند براى آنها دشمنانى و باشند بپرستش آنها كافران‌

و چون خوانده شود بر آنها آيات ما كه روشن است گويند آنانكه كافر شدند مر حقّ محقّق را هنگاميكه آمد آنها را اين جادوئى آشكار است‌

بلكه ميگويند بدروغ نسبت داد آنرا بگو اگر بافته و بدروغ نسبت داده باشم آنرا پس مالك و صاحب اختيار نيستيد براى من از خدا چيزى را او داناتر است بآنچه زبان درازى ميكنيد در آن كافى است او كه باشد گواه ميان من و شما و او است آمرزنده مهربان‌

بگو نيستم نوپديدار از پيغمبران و نميدانم چه كرده ميشود با من و نه با شما پيروى نميكنم مگر آنچه را كه وحى كرده ميشود بمن و نيستم من مگر بيم دهنده آشكار

بگو آيا ميدانيد كه اگر بوده باشد از نزد خدا و كافر شده باشيد بآن و گواهى دهد شاهدى از بنى اسرائيل بر مانند آن پس ايمان آورد و سركشى و تكبر كرده باشيد همانا خدا هدايت نميكند گروه ستمكاران را.

تفسير

خداوند متعال خبر داده است از حال معبودهاى باطل از هر جنس و نوع يا خصوص بتها كه در آيات سابقه ذكر شد به بيان آنكه روز قيامت آنها دشمن پرستندگان خودشانند و از آنان بيزارى ميجويند و منكر سزاوار بودن خودشان براى عبادت ميشوند بعد از آنكه خداوند آنها را بنطق آورده باشد و بعضى جمله و كانوا بعبادتهم كافرين را بانكار نمودن كفّار عبادت معبودهاى خودشان را حمل نموده‌اند و اين خلاف ظاهر است در اين آيه اگر چه در واقع محقق است و بعدا بيان فرموده است حال پرستش كنندگان آنها را كه چون آيات بيّنات قرآن را براى آنها تلاوت نمايند اين كفّار كه از باب تعصّب و عناد منكر هر حقّ و حقيقتى كه بر آنها عرضه شود ميگردند ميگويند اين قرآن سحرى است‌


جلد 4 صفحه 648

آشكار چون مى‌بينند تمام فصحاء و بلغاء از اتيان بمثل آن عاجزند و نميخواهند اقرار كنند كه كلام خدا است بلكه ميگويند خودش ساخته و پرداخته و بدروغ نسبت بخدا ميدهد و دستور فرموده به پيغمبر خود كه بآنها بفرمايد من غرضى ندارم جز آنكه آيات قرآن را كه مشتمل بر مواعظ و نصايح و احكام مفيده است تلاوت نمايم براى آنكه شما بخير دنيا و آخرت برسيد و اگر افترا بخدا زده باشم و خدا بخواهد مرا عقاب كند شما نميتوانيد عذاب خدا را از من دفع نمائيد پس چرا من براى نفع شما خودم را مقصّر پيش خدا نمايم و خدا بهتر ميداند كه شما چه نسبتهاى ناروائى بقرآن و بمن ميدهيد و كافى است خدا كه شاهد و گواه ميان من و شما باشد و اگر توبه كنيد خدا شما را مى‌آمرزد چون او آمرزنده و مهربان است كه تعجيل در عقوبت نميكند و مردم را بصلاح دنيا و آخرتشان دعوت ميفرمايد و نيز بآنها بفرمايد من اوّل پيغمبرى نيستم كه از جانب خدا مبعوث شده باشم و از جزئيات احوال خود و شما در آتيه خبر ندارم كه بدانم بسر من و شما از محنت و بلا چه ميآيد بلى آنچه را خداوند بمن وحى فرموده من ميدانم و بمقتضاى آن عمل مينمايم و بآن خبر ميدهم مانند آنكه ميدانم خداوند بالاخره مرا بر شما نصرت و ظفر ميدهد و دينم را در آفاق منتشر ميفرمايد وظيفه من فقط بيان معارف و احكام حقّه و بيم دادن مردم است به بيان فصيح و بليغ از مخالفت اوامر خدا و علم غيب مخصوص باو است كسى نبايد توقع داشته باشد از پيغمبر كه حوادث و سر انجام هر فردى را در زندگى بيان نمايد پيغمبران گذشته هم چنين نبودند كه از تمام حوادث آتيه خبر داشته باشند و نيز بآنها بفرمايد بمن بگوئيد اگر قرآن واقعا از طرف خدا نازل شده باشد و شما انكار كرده باشيد آنرا و يكنفر از بنى اسرائيل كه نزد شما مسلّم بعلم و تقوى باشد شهادت داده باشد كه اصول معارف آن از قبيل توحيد و عدل و معاد و منع از شرك و ظلم و غيره مطابق با تورية است كه آن حقّ است و لذا اسلام اختيار نموده باشد مانند عبد اللّه بن سلام كه گفته‌اند مقبوليّت عامّه داشت و باين جهت ايمان آورد و شما تكبّر و سركشى از قبول آن نموده باشيد آيا ستم بخودتان و خلق ننموده‌ايد و بدانيد كه خدا راهنمائى نميكند به بهشت گروه ستمكاران را و چون اينجمله دلالت بر جواب شرط داشته از كلام حذف شده‌


جلد 4 صفحه 649

است و بعضى گفته‌اند مراد از شهادت شاهدى از بنى اسرائيل حضرت موسى است كه در تورية ذكر فرموده مانند اصول معارف قرآن را و بحق بودنش ايمان آورده است چون بيان كرده اوصاف پيغمبر آخر الزّمان را در تورية و بنظر حقير بعيد است و اللّه اعلم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قُل‌ ما كُنت‌ُ بِدعاً مِن‌َ الرُّسُل‌ِ وَ ما أَدرِي‌ ما يُفعَل‌ُ بِي‌ وَ لا بِكُم‌ إِن‌ أَتَّبِع‌ُ إِلاّ ما يُوحي‌ إِلَي‌َّ وَ ما أَنَا إِلاّ نَذِيرٌ مُبِين‌ٌ «9»

بفرما باين‌ كفار و مشركين‌ ‌من‌ پيغمبر بي‌سابقه‌ نيستم‌ انبياء قبل‌ ‌از‌ ‌من‌ بودند و نميدانم‌ چه‌ پيش‌ آمدي‌ ‌بر‌ ‌من‌ پيش‌ مي‌آيد و چه‌ ‌بر‌ ‌شما‌ متابعت‌ نميكنم‌ مگر آنچه‌ وحي‌ شود بمن‌ و نيستم‌ ‌من‌ مگر انذار كننده آشكار قُل‌ ما كُنت‌ُ بِدعاً مِن‌َ الرُّسُل‌ِ قبل‌ ‌از‌ ‌من‌ انبياء و رسل‌ بسيار بودند ‌از‌ آدم‌ ‌تا‌ عيسي‌ ‌که‌ معروف‌ صد و بيست‌ و چهار هزار ‌است‌ ‌که‌ ‌شما‌ تعجب‌ مي‌كنيد ‌که‌ چه‌ ‌شده‌ ‌که‌ يك‌ بشر مثل‌ ‌ما فرستاده ‌خدا‌ ‌باشد‌ و باو وحي‌ نازل‌ شود ‌از‌ روزي‌ ‌که‌ ‌خدا‌ بشر ‌را‌ خلق‌ كرد ‌تا‌ دامنه‌ قيامت‌ زمين‌ خالي‌ ‌از‌ حجت‌ و دين‌ و شريعت‌ نبوده‌ و نيست‌.

وَ ما أَدرِي‌ ما يُفعَل‌ُ بِي‌ وَ لا بِكُم‌ اشاره‌ بآيه‌ شريفه‌ ‌است‌: وَ ما تَدرِي‌ نَفس‌ٌ ما ذا تَكسِب‌ُ غَداً وَ ما تَدرِي‌ نَفس‌ٌ بِأَي‌ِّ أَرض‌ٍ تَمُوت‌ُ لقمان‌ آيه 34. و ‌اينکه‌ اشاره‌ بلوح‌ محو و اثبات‌ ‌است‌ ‌که‌ بتغيير مصالح‌ و مفاسد تغيير ميكند و علم‌ بتغيير ‌او‌ مختص‌ بذات‌ اقدس‌ ‌او‌ ‌است‌، و أما آنچه‌ قابل‌ تغيير نيست‌ و ‌در‌ لوح‌ محفوظ ‌است‌ علم‌ بآن‌ ‌را‌ پيغمبر و ائمه‌ بلكه‌ بعض‌ ملائكه‌ بلكه‌ بعض‌ ‌آنها‌ ‌را‌ مؤمنين‌ ‌هم‌ ميدانند مثل‌ ظهور حضرت‌ بقية اللّه‌ و رجعت‌ ائمه‌ و قيام‌ قيامت‌ و امثال‌ اينها و ‌در‌ دعاء ندبه‌ ‌است‌:

«و علمته‌ علم‌ ‌ما ‌کان‌ و ‌ما ‌يکون‌ ‌الي‌ انقضاء خلقك‌».

إِن‌ أَتَّبِع‌ُ إِلّا ما يُوحي‌ إِلَي‌َّ اشاره‌ بآيه شريفه‌ ‌است‌: وَ ما يَنطِق‌ُ عَن‌ِ الهَوي‌ إِن‌ هُوَ إِلّا وَحي‌ٌ يُوحي‌ عَلَّمَه‌ُ شَدِيدُ القُوي‌ و النجم‌، ‌آيه‌ 3 ‌الي‌ 5 وَ ما أَنَا إِلّا نَذِيرٌ مُبِين‌ٌ.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 9)- در این آیه می‌افزاید: «بگو: من پیامبر نو ظهوری نیستم» که با سایر پیامبران متفاوت باشم (قُلْ ما کُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ).

«و نمی‌دانم با من و شما چه خواهد شد»؟ (وَ ما أَدْرِی ما یُفْعَلُ بِی وَ لا بِکُمْ).

«من تنها از آنچه بر من وحی می‌شود پیروی می‌کنم» (إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما یُوحی إِلَیَّ).

«و من جز بیم دهنده آشکاری نیستم» (وَ ما أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ مُبِینٌ).

نکات آیه

۱- حمایت خداوند از پیامبر(ص)، با ارائه رهنمود به آن حضرت در قبال تشکیک کافران (أم یقولون افتریه ... قل ما کنت بدعًا من الرسل)

۲- رسالت پیامبر اکرم(ص)، در تداوم خط رسالت فرستادگان الهى (قل ما کنت بدعًا من الرسل) تعبیر «ما کنت بدعًا من الرسل» بدین معنا است که رسالت پیامبر اسلام(ص)، بدعت و امرى بى سابقه نیست که پذیرش و درک آن، براى مردم دشوار باشد.

۳- پیوستگى و تشابه برنامه پیامبران الهى (قل ما کنت بدعًا من الرسل) کافران در برابر پیامبر(ص) و قرآن موضع مى گرفتند و از مسأله رسالت آن حضرت و نزول قرآن، اظهار شگفتى مى کردند. پیامبر(ص) در مقابل این استبعاد، اظهار مى دارد که برنامه وى و محتواى آن، همان برنامه پیامبران پیشین و پیام کتاب هاى آسمانى است و امرى تازه نیست تا مورد استبعاد قرار گیرد.

۴- هماهنگى محتواى قرآن با تعالیم پیامبران پیشین، گواه آسمانى بودن آن و حقانیت رسالت پیامبر(ص) (أم یقولون افتریه ... قل ما کنت بدعًا من الرسل) واژه «بدعاً» مى تواند ناظر به شخص پیامبر(ص) باشد; یعنى، او اولین رسولى نیست که مبعوث شده است; بلکه قبل از او نیز رسولان دیگرى بوده اند. هم چنین مى تواند ناظر به اقوال و افعال پیامبر(ص) باشد; یعنى، آن حضرت ابداع کننده اقوال و سخنان تازه اى نیست; بلکه سخنان او پیشینه در اقوال و سخنان پیامبران گذشته دارد. برداشت یاد شده براساس احتمال دوم است.

۵- اطلاع از آینده و سرنوشت فرد فرد بشر، خارج از قلمرو رسالت و مسؤولیت پیامبر(ص) (قل ... و ما أدرى ما یفعل بى و لا بکم)

۶- رسالت فرستادگان الهى، مستلزم آگاهى ایشان نسبت به همه امور غیبى نیست. (قل ما کنت ... و ما أدرى ما یفعل بى و لا بکم) خداوند، در این آیه از یک سو رسالت پیامبر(ص) را تأیید کرده و از سوى دیگر بیان داشته است که پیامبر ممکن است، حتى از سرنوشت شخص خویش بى اطلاع باشد; زیرا او تنها پیامدار انذارهاى خداوند است و این منصب مستلزم اطلاع وى بر همه حقایق نیست.

۷- مشرکان، خوستار اخبار و پیشگویى پیامبر(ص) از آینده و سرنوشت افراد (و ما أدرى ما یفعل بى و لا بکم) از پاسخ آیه شریفه، انتظار مذکور دانسته مى شود.

۸- درخواست هاى کافران از پیامبراکرم(ص)، انتظارهایى فراتر از محدوده رسالت و مأموریت آن حضرت (قل ما کنت بدعًا من الرسل و ما أدرى ما یفعل بى و لا بکم) از لحن پاسخ موجود در آیه شریفه، مى توان نوع درخواست ها و انتظارهاى کافران را شناخت. آنها براى پیامبر(ص) ویژگى هایى را یاد مى کردند که رسولان پیشین واجد آن ویژگى نبودند. قرآن در پاسخ آنان مى گوید: پیامبراکرم(ص) فردى است چون سایر رسولان و انتظارهایى که کافران از او دارند، از دایره رسالت بیرون است.

۹- پیامبراکرم(ص)، تنها متکى به وحى و پیرو رهنمودهاى خداوند (إن أتّبع إلاّ ما یوحى إلىّ)

۱۰- آگاهى پیامبر(ص) به حقایق غیبى، تنها برگرفته از منبع وحى (و ما أدرى ما یفعل بى و لا بکم إن أتّبع إلاّ ما یوحى إلىّ) از ارتباط جمله «و ما أدرى» با «إن أتّبع»، مطلب یاد شده استفاده مى شود.

۱۱- پاسخ مثبت پیامبر(ص) به اقتراحات و معجزه طلبى کافران، تنها منوط به اجازه خداوند (قل ... و ما أدرى ... إن أتّبع إلاّ ما یوحى إلىّ) از آیه شریفه، استفاده مى شود که کافران، معجزات مختلفى را از پیامبر(ص) مى طلبیدند. خداوند در پاسخ آنان فرموده است: اى پیامبر! به آنان بگو من از خود هیچ ندارم و چیزى نمى دانم; بلکه ارائه معجزه و خبر دادن از امور غیبى، تنها با اجازه خداوند صورت مى گیرد.

۱۲- مسؤولیت اصلى پیامبراکرم(ص)، انذار مردم با بیانى واضح و روشن (و ما أنا إلاّ نذیر مبین)

۱۳- انذارهاى پیامبر(ص) نسبت به امت، برگرفته از منبع وحى (إن أتّبع إلاّ ما یوحى إلىّ و ما أنا إلاّ نذیر مبین) از ارتباط عبارت «إن أتّبع» با «ما أنا إلاّ نذیر مبین»، مطلب یاد شده استفاده مى شود.

۱۴- دریافت وحى، تفاوت و امتیاز محورى پیامبران از دیگر مردمان (قل ما کنت بدعًا ... و ما أدرى ... إن أتّبع إلاّ ما یوحى إلىّ و ما أنا إلاّ نذیر مبین) کافران از پیامبر(ص)، انتظارهاى فوق بشرى داشتند. پیامبر(ص) مأمور شد تا به آنان یادآور شود که من نیز چون دیگر پیامبران، خصائص بشرى دارم; با این تفاوت که به من وحى شده و در آگاهى هاى خویش تابع وحى مى باشم. این نشان مى دهد که تمامى کمالات پیامبر(ص) بر محور دریافت وحى و پیروى از آن، استوار است.

۱۵- نیاز عمیق بشر به انذارهاى پیامبران الهى، براى گرایش یافتن به حق (قل ... و ما أنا إلاّ نذیر مبین) با توجه به این که تمام رسالت پیامبر(ص) در این آیه، در بعد انذار خلاصه شده است، نیاز اساسى بسیارى از انسان ها به انذار در مسیر هدایت استفاده مى شود.

۱۶- لزوم برخوردارى مبلغان دینى، از بیان و پیامى روشن و خالى از پیچیدگى و ابهام (و ما أنا إلاّ نذیر مبین) وصف «مبین» تأکید بر اهمیت روشنى بیان در مقام انذار خلق است. در حقیقت این آیه گزارشى است از شیوه تبلیغ و انذار پیامبر(ص)، تا رهنمودى براى تمامى مبلغان دینى باشد.

موضوعات مرتبط

  • انبیا: آثار رسالت انبیا ۶; تداوم رسالت انبیا ۲; علم غیب انبیا ۶; محدوده علم انبیا ۶; وحى به انبیا۱۴; ویژگیهاى انبیا ۱۴; هماهنگى انبیا ۳
  • انسان: نیازهاى معنوى انسان ۱۵
  • تبلیغ: اهمیت فصاحت در تبلیغ ۱۶
  • حمایت خدا: مشمولان حمایت خدا ۱
  • خدا: آثار اذن خدا ۱۱; هدایتهاى خدا ۱
  • قرآن: دلایل وحیانیت قرآن ۴; هماهنگى قرآن با تعالیم انبیا ۴
  • کافران: توقعات بیجاى کافران ۸; شبهه افکنى کافران ۱
  • مبلغان: مسؤولیت مبلغان ۱۶
  • محمد(ص): پیروى محمد(ص) از وحى ۹; حامى محمد(ص) ۱; درخواست پیشگویى از محمد(ص) ۷; دلایل حقانیت محمد(ص) ۴; رسالت محمد(ص) ۲; علم غیب محمد(ص) ۵; محدوده اختیارات محمد(ص) ۱۱; محدوده رسالت محمد(ص) ۸; محدوده مسؤولیت محمد(ص) ۵; محمد(ص) و کافران ۱; مسؤولیت محمد(ص) ۱۲; منشأ انذارهاى محمد(ص) ۱۳; منشأ علم غیب محمد(ص) ۱۰; وضوح انذارهاى محمد(ص) ۱۲; هدایت محمد(ص) ۱
  • مشرکان: خواسته هاى مشرکان ۷
  • معجزه: منشأ معجزه اقتراحى ۱۱
  • نیازها: نیاز به انذارهاى انبیا ۱۵
  • وحى: نقش وحى ۱۰، ۱۳
  • هدایت: زمینه هدایت ۱۵

منابع

  1. در تفسیر برهان از احمد بن محمد بن خالد البرقى او بعد از سه واسطه از جابر و او از امام باقر علیه‌السلام نقل نماید که موضوعى بر پیامبر وحى و نازل مى گردید و اصحاب مدتى به آن عمل مى کردند سپس پیامبر مأمور می‌شد که به غیر آن موضوع عمل نماید. عده اى مى گفتند: یا رسول اللّه ما را به انجام دادن چنین موضوعى دستور دادى و ما به انجام آن عادت کرده بودیم، اینک ما را به انجام موضوعى دیگر دستور مى فرمائى سپس این آیه نازل گردید».