ص ١١: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۱#link175 | آيات ۱ - ۱۶ سوره ص]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۱#link175 | آيات ۱ - ۱۶ سوره ص]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۱#link176 | محتواى كلى سوره مباركه ص]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۱#link176 | محتواى كلى سوره مباركه ص]] | ||
خط ۳۹: | خط ۴۰: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۲#link180 | رواياتى درباره شاءن نزول آيات : وعجبوا ان جائهم منذر منهم وقال الكافرون ... و درباره ص]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۲۲#link180 | رواياتى درباره شاءن نزول آيات : وعجبوا ان جائهم منذر منهم وقال الكافرون ... و درباره ص]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۹_بخش۶۳#link104 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۹_بخش۶۳#link104 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
جُنْدٌ ما هُنالِكَ مَهْزُومٌ مِنَ الْأَحْزابِ «11» | |||
آنان لشگر كوچكى از احزابِ شكست خوردهاند (كه از حقيقت دورند و بهانه مىگيرند). | |||
جلد 8 - صفحه 84 | |||
===نکته ها=== | |||
يكى از نامهاى قرآن كريم، «ذكر» است. در آغاز اين سوره قرآن به ذكر توصيف شد، «الْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ» در اين آيه هم نزول قرآن بر پيامبر، نزولِ ذكر شمرده شده، «أُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ» در آيهى 48 نيز مىخوانيم: «هذا ذِكْرٌ مُبارَكٌ» در آخر سوره نيز آمده است: | |||
«إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ». | |||
شك دو گونه است: طبيعى و تعمّدى. در شك طبيعى انسان به دنبال فهم حقيقت است، امّا هنوز به علم نرسيده است. اين شك، امرى مثبت و لازمهى فكر بشرى است. | |||
امّا گاهى انسان چيزى را مىداند، ولى خود را به شك مىزند و تجاهل مىكند و ديگران را به شك مىاندازد تا حقيقت آشكار نگردد. «1» | |||
مراد قرآن از اينكه مىفرمايد: «بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْ ذِكْرِي» شك نوع دوم است. | |||
حرفِ «ما» در «جُنْدٌ ما» براى تحقير است، يعنى لشگرى ناچيز و كوچك. | |||
===پیام ها=== | |||
1- شك برخى كفّار در رسالت پيامبر اسلام، برخاسته از شك در اصل امكان نزول وحى است. أَ أُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ ... بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْ ذِكْرِي | |||
2- برخى كسانى كه روى احكام دين بهانه مىگيرند، در حقيقت اصل دين را قبول ندارند. أَ أُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُمْ فِي شَكٍ ... | |||
3- ريشهى برخى انكارها، حجاب معاصرت و حسادت است. (چرا او پيامبر شد و ما نشديم) «أَ أُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِنْ بَيْنِنا» | |||
4- كسانى كه رهبر و مكتب الهى را تحقير مىكنند بايد تحقير شوند. در پاسخ كسانى كه مىگويند: «أَ أُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِنْ بَيْنِنا» چطور شد كه او پيامبر شد، قرآن مىفرمايد: شما چه كارهايد، مگرخزينههاى رحمت خدا دست شماست يا حكومت آسمانها به دست شماست، شما يك گروه شكست خوردهاى | |||
---- | |||
«1». تفسير الميزان. | |||
جلد 8 - صفحه 85 | |||
بيش نيستند. أَمْ عِنْدَهُمْ ... أَمْ لَهُمْ ... | |||
5- شك، اگر طبيعى باشد قهر و عذابى را در پى ندارد، مگر در صورتى كه مىتوانسته آن را برطرف كند و يقين حاصل كند و در اين امر كوتاهى نكرده باشد، ليكن اگر تشكيكِ برخاسته از غرور و تحقير و تضعيف ديگران باشد، تهديد و قهر و عذاب به دنبال دارد. «بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْ ذِكْرِي بَلْ لَمَّا يَذُوقُوا عَذابِ» | |||
6- كافران، تا عذاب نشوند و آتش را به چشم خود نبينند، ايمان نمىآورند! (زيرا حسگرا هستند و فقط آنچه را به چشم مىبينند مىپذيرند.) | |||
7- بعثت پيامبران براى هدايت مردم، جلوهاى از رحمت و عزّت و بخشندگى الهى است. «أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَحْمَةِ رَبِّكَ الْعَزِيزِ الْوَهَّابِ» | |||
8- خداوند در مورد تربيت مردم، بخشنده است «الْوَهَّابِ» ولى نسبت به تمايلات نامعقول و نامشروع مردم نفوذ ناپذير است. «الْعَزِيزِ» | |||
9- انتخاب رهبر و قانون بايد به دست خدايى باشد كه هم نظام هستى به دست اوست، «مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» هم نظام تربيتى مردم از اوست، «رَبِّكَ» و هم رحمت او بىنهايت است. «خَزائِنُ رَحْمَةِ» (لذا مردم حقّ ندارند بگويند چرا در ميان ما او پيامبر شد و ديگرى نشد). | |||
10- عالمِ بالا، اسباب تدبير عالمِ پايين است. «فَلْيَرْتَقُوا فِي الْأَسْبابِ» | |||
11- گرچه دشمنان، ارتش وتشكيلاتى دارند، امّا در مقابل حقّ، نه عددى هستند، «جُنْدٌ ما» نه قدرتى دارند، «مَهْزُومٌ» و نه حزب و گروهشان منحصر به فرد است. «من احزاب» | |||
12- احزاب غير الهى محكوم به شكست و انقراضند. «مَهْزُومٌ مِنَ الْأَحْزابِ» | |||
13- خداوند از غيب و آيندهى كفّار خبر مىدهد. (همين مكّه كه محل چنين ايراداتى بر نبوّت پيامبر است، روزى شاهد شكست آنان در فتح مكّه خواهد بود.) «مَهْزُومٌ مِنَ الْأَحْزابِ» | |||
تفسير نور(10جلدى)، ج8، ص: 86 | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
جُنْدٌ ما هُنالِكَ مَهْزُومٌ مِنَ الْأَحْزابِ «11» | |||
جُنْدٌ ما: لشكرى هستند در نهايت پستى و زبونى، يا «ما» براى استعظام باشد بر سبيل استهزاء، يعنى ايشان لشكرى عظيماند، هُنالِكَ مَهْزُومٌ: آنجا كه مصارع ايشان است شكسته شده و مغلوب گشته، مِنَ الْأَحْزابِ: از قبيل گروهىاند كه با رسولان خدا جنگ مىكردند، يعنى زود باشد كه در روز بدر يا جنگ خندق لشگر كشى كنند و با تو در مقام محاربه درآيند و مغلوب شوند و تو غالب و منصور شوى. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
جُنْدٌ ما هُنالِكَ مَهْزُومٌ مِنَ الْأَحْزابِ «11» كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ عادٌ وَ فِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتادِ «12» وَ ثَمُودُ وَ قَوْمُ لُوطٍ وَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ أُولئِكَ الْأَحْزابُ «13» إِنْ كُلٌّ إِلاَّ كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقابِ «14» وَ ما يَنْظُرُ هؤُلاءِ إِلاَّ صَيْحَةً واحِدَةً ما لَها مِنْ فَواقٍ «15» | |||
ترجمه | |||
لشگرى ناقابل در آنجا شكست خورده است از دستهها | |||
تكذيب كردند پيش از آنها قوم نوح و عاد و فرعون صاحب ميخها | |||
و ثمود و قوم لوط و اهل أيكه آنانند دستهها نبودند | |||
همه مگر آنكه تكذيب كردند پيمبران را پس لازم شد عقوبت من | |||
و انتظار نميبرند اينها مگر يك فرياد را نيست براى آن مهلتى. | |||
تفسير | |||
خداوند متعال در تعقيب ردّ كفّار قريش و كسر صولت آنها بر سبيل تحقير فرموده كه لشگر مختصرى باشند در آنجا كه بر خلاف تو قيام نمايند كه شكست خورده باشند از قبيل دستجاتى كه بر خلاف انبياء گذشته قيام نمودند چنانچه مفسّرين فرمودهاند و قمّى ره فرموده يعنى آنانند دستجاتى كه برخلاف تو در وقت حفر خندق قيام نمايند و بنظر حقير چون آنجنگ را دستجات عرب بپا نمودند و لذا بجنگ احزاب ناميده شد و سورهاى بنام آن نازل شده خداوند خواسته اعجاز قرآن را ثابت فرمايد كه در مكّه از ابتداى امر دعوت خبر داده است از آن فتح كه بدون جنگ فقط بقتل عمرو بن عبد ود بدست امير المؤمنين و مرعوب شدن كفّار مكّه و كمك غيبى الهى آنها شكست خورده و متفرّق خواهند شد پس چگونه چنين مردم ناتوانى ميتوانند تصرّف در مقدّرات الهيه و اوضاع سماويّه نمايند و پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله نبايد بسخنان آنها اعتنا نمايد و از تكذيب آنها دلتنگ شود چون اقوام انبياء سلف هم ايشانرا تكذيب نمودند مانند قوم نوح و عاد و فرعون كه آنحضرت و هود و موسى على نبيّنا و آله و عليهم السلام را تكذيب نمودند و فرعون را ذو الاوتاد گفتند براى آنكه كسيرا كه عذاب ميكرد بچهار ميخ چهار دست و پاى او را بزمين يا تختهاى محكم ميكوبيد و ميگذارد به اين باشد تا بميرد چنانچه در علل از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و همچنين قوم ثمود و قوم لوط و اهالى أيكه يعنى جنگل كه حضرت صالح و لوط و شعيب انبياء خود را تكذيب نمودند اينها دستجات مختلفى هستند كه هر يك بنوبه خود پيغمبران را تكذيب نموده و مستحق عقوبت شدند و بسزاى خود رسيدند و جند مهزوم از پيغمبر آخر الزمان هم يكى از آنها است اگرچه خودش هم مؤتلف از احزاب باشد و انتظار نميبرند اين | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 461 | |||
جماعت قريش يا اين جماعت مخالفين انبياء و دين حق در هر زمان باشند مگر يك صيحه و بانگ نفخه اولى از اسرافيل را كه همه بدون مهلت بميرند يا رجوعى بدنيا براى آنها نباشد چنانچه گفتهاند و آنكه فواق فاصله ميان دو دوشيدن شير است يعنى باين اندازه هم تأخيرى در مرگ يا رجوعى براى آنها نباشد و خداوند عذاب سماوى را از اين امّت برداشته و عذاب آنها را محوّل بآخرت فرموده و بنظر حقير آيه ناظر بخصوصيّت حال اين امّت براى شرافت پيغمبر آخر الزمان نيست ميخواهد بفرمايد و اين جماعت مخالفين انبيا كه مستحق عقاب شدند بايد منتظر صيحه آسمانى و عذاب ناگهانى خدا باشند كه افاقه و فتور و مهلتى براى آن نيست تا باين بيان انذار و تخويف براى مخالفين پيغمبر خاتم حاصل شود اگر چه خداوند باحترام پيغمبر عذاب بر آنها نازل نفرمايد و ظاهرا فواق مأخوذ از افاقه و مستعمل در هر مهلتى براى استراحت است و بضمّ فاء نيز قرائت شده و لغتى است در آن و بعضى كلمه ما در جند ما را زائده دانستهاند و جند مبتدا و مهزوم خبر آن است و مجوّز ابتداء بنكره توصيف آن بما يا بهنا لك يا بيان آن بمن الاحزاب است. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
جُندٌ ما هُنالِكَ مَهزُومٌ مِنَ الأَحزابِ «11» | |||
اينکه كفّار و مشركين چگونه ميتوانند ارتقاء و صعود نمايند به اسباب و حيل و مكر و حال آنكه جندي و لشكري هستند که در همين نزديكي مهزوم ميشوند از احزاب و پيغمبر و مسلمين بر آنها غالب و مظفّر ميشوند. | |||
جُندٌ همين كفّار قريش و مشركين مكه که اينکه جسارتها را كردند ساحر و كذاب گفتند گروهي هستند و لشكري. | |||
ما هُنالِكَ بعضي گفتند اشاره بجنگ بدر است که شرح آن را در مجلّد سيم صفحه 335 در ذيل آيه شريفه وَ لَقَد نَصَرَكُمُ اللّهُ بِبَدرٍ- الآيه بيان كردهايم که خلاصه آن اينكه عده مسلمين 313 نفر بودند مطابق اصحاب طالوت و اصحاب خاص حضرت بقية اللّه و مختصر اسلحه جنگي بسيار كم داشتند و عدّه كفّار بالغ بر هزار و خداوند ملائكه را سه هزار فرستاد براي ياري مسلمين و كفّار و مشركين چه كشته شدند و چه اسير شدند و چه فرار كردند و بالجمله اينها. | |||
مَهزُومٌ و اينها از چند قبيله بودند و رئيس آنها ابو سفيان بود که ميفرمايد: | |||
مِنَ الأَحزابِ و اينکه قضيه بدر يك عقدهاي شد در قلوب بني اميه که كردند با عترت پيغمبر آنچه كردند که يزيد پليد تمنّا كرد و گفت: «ليت اشياخي ببدر شهدوا الي آخر كفرياته» و اينکه يك معجزه بود که اينکه آيه در مكه نازل شده موقعي که مسلمين در شكنجه و ظلم مشركين بودند و چندين سال بعد قضيه بدر واقع شد و بعضي | |||
جلد 15 - صفحه 220 | |||
گفتند راجع به جنگ خندق است که عده مشركين بالغ بر ده هزار، و مسلمين از مهاجرين و انصار حدود هفتصد و در اينکه جنگ امير المؤمنين عمرو بن عبد ودّ را که با هزار سوار مقابلي ميكرد و فارس يليل گفتند به درك و اصل فرمود که پيغمبر فرمود « | |||
ضربة علي يوم الخندق افضل من عبادة الثقلين | |||
» و در مورد تقابل علي با عمر و فرمود: تمام اسلام مقابل تمام كفر شده که اگر اينکه ضربت علي نبود اسمي از اسلام باقي نميماند و بالاخره كفّار قلع و قمع شدند و مهزوم و منكوب گشتند. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 11)- در این آیه در مقام تحقیر این مغروران سبک مغز و فخر فروش میگوید: «اینها لشکر کوچک شکست خوردهای از احزابند»! (جُنْدٌ ما هُنالِکَ مَهْزُومٌ مِنَ الْأَحْزابِ). | |||
آن روز پیروزیهای بدر و احزاب و حنین پیش نیامده بود، ولی قرآن با قاطعیت گفت: «این دشمنان سرسخت لشکر کوچکی هستند که دچار شکست خواهند شد». | |||
امروز هم قرآن همین بشارت را به مسلمانان جهان که از هر سو در محاصره قدرتهای متجاوز و ستمگر قرار گرفتهاند میدهد که اگر همچون مسلمانان نخستین | |||
ج4، ص178 | |||
بر سر عهد و پیمان خدا بایستند او نیز وعده خودش را در زمینه شکست جنود احزاب تحقق خواهد بخشید. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۲۵
ترجمه
ص ١٠ | آیه ١١ | ص ١٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«جُندٌ»: سپاه ناچیز. گروهک. تنوین آن برای تحقیر است. «مَا»: چیزهائی که. در اینجا مراد (کسانی که و افرادی که) است. «هُنَالِکَ»: آنجا. مراد مکّه است. «مَهْزُومٌ»: شکست خورده. «الأحْزابِ»: دستهها و گروهها (نگا: آیه ). واژه (مَا) مبتدا و (جُندٌ) خبر مقدّم، و (مَهْزُومٌ) خبر دوم یا صفت (جُندٌ) میباشد. یا این که (جُندٌ) مبتدا و (مَا) زائد و (مَهْزُومٌ) خبر است. معنی آیه چه بسا این باشد: اینان در آنجا سپاهک شکست خوردهای از میان احزاب خواهند بود. اشاره به شکست بیدینان در جنگ احزاب است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ يُوَلُّونَ... (۱)
فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ... (۰) قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِکُونَ... (۰) أَ أُلْقِيَ الذِّکْرُ عَلَيْهِ مِنْ... (۰) سَيَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْکَذَّابُ... (۰) أَمْ يَقُولُونَ نَحْنُ جَمِيعٌ... (۰) بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَ... (۰)
تفسیر
- آيات ۱ - ۱۶ سوره ص
- محتواى كلى سوره مباركه ص
- توضيح معناى آيه : والقرآن ذى الذكر بل الذين كفروا فى عزة و شقاق
- بيان سخنان اشراف و بزرگان كفار در ردّ دعوت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسفارش به ادامه پرستش آلهه
- اعراض از سخنان آنان و تهديد و تحقيرشان
- رواياتى درباره شاءن نزول آيات : وعجبوا ان جائهم منذر منهم وقال الكافرون ... و درباره ص
تفسیر نور (محسن قرائتی)
جُنْدٌ ما هُنالِكَ مَهْزُومٌ مِنَ الْأَحْزابِ «11»
آنان لشگر كوچكى از احزابِ شكست خوردهاند (كه از حقيقت دورند و بهانه مىگيرند).
جلد 8 - صفحه 84
نکته ها
يكى از نامهاى قرآن كريم، «ذكر» است. در آغاز اين سوره قرآن به ذكر توصيف شد، «الْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ» در اين آيه هم نزول قرآن بر پيامبر، نزولِ ذكر شمرده شده، «أُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ» در آيهى 48 نيز مىخوانيم: «هذا ذِكْرٌ مُبارَكٌ» در آخر سوره نيز آمده است:
«إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ».
شك دو گونه است: طبيعى و تعمّدى. در شك طبيعى انسان به دنبال فهم حقيقت است، امّا هنوز به علم نرسيده است. اين شك، امرى مثبت و لازمهى فكر بشرى است.
امّا گاهى انسان چيزى را مىداند، ولى خود را به شك مىزند و تجاهل مىكند و ديگران را به شك مىاندازد تا حقيقت آشكار نگردد. «1»
مراد قرآن از اينكه مىفرمايد: «بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْ ذِكْرِي» شك نوع دوم است.
حرفِ «ما» در «جُنْدٌ ما» براى تحقير است، يعنى لشگرى ناچيز و كوچك.
پیام ها
1- شك برخى كفّار در رسالت پيامبر اسلام، برخاسته از شك در اصل امكان نزول وحى است. أَ أُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ ... بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْ ذِكْرِي
2- برخى كسانى كه روى احكام دين بهانه مىگيرند، در حقيقت اصل دين را قبول ندارند. أَ أُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُمْ فِي شَكٍ ...
3- ريشهى برخى انكارها، حجاب معاصرت و حسادت است. (چرا او پيامبر شد و ما نشديم) «أَ أُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِنْ بَيْنِنا»
4- كسانى كه رهبر و مكتب الهى را تحقير مىكنند بايد تحقير شوند. در پاسخ كسانى كه مىگويند: «أَ أُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِنْ بَيْنِنا» چطور شد كه او پيامبر شد، قرآن مىفرمايد: شما چه كارهايد، مگرخزينههاى رحمت خدا دست شماست يا حكومت آسمانها به دست شماست، شما يك گروه شكست خوردهاى
«1». تفسير الميزان.
جلد 8 - صفحه 85
بيش نيستند. أَمْ عِنْدَهُمْ ... أَمْ لَهُمْ ...
5- شك، اگر طبيعى باشد قهر و عذابى را در پى ندارد، مگر در صورتى كه مىتوانسته آن را برطرف كند و يقين حاصل كند و در اين امر كوتاهى نكرده باشد، ليكن اگر تشكيكِ برخاسته از غرور و تحقير و تضعيف ديگران باشد، تهديد و قهر و عذاب به دنبال دارد. «بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْ ذِكْرِي بَلْ لَمَّا يَذُوقُوا عَذابِ»
6- كافران، تا عذاب نشوند و آتش را به چشم خود نبينند، ايمان نمىآورند! (زيرا حسگرا هستند و فقط آنچه را به چشم مىبينند مىپذيرند.)
7- بعثت پيامبران براى هدايت مردم، جلوهاى از رحمت و عزّت و بخشندگى الهى است. «أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَحْمَةِ رَبِّكَ الْعَزِيزِ الْوَهَّابِ»
8- خداوند در مورد تربيت مردم، بخشنده است «الْوَهَّابِ» ولى نسبت به تمايلات نامعقول و نامشروع مردم نفوذ ناپذير است. «الْعَزِيزِ»
9- انتخاب رهبر و قانون بايد به دست خدايى باشد كه هم نظام هستى به دست اوست، «مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» هم نظام تربيتى مردم از اوست، «رَبِّكَ» و هم رحمت او بىنهايت است. «خَزائِنُ رَحْمَةِ» (لذا مردم حقّ ندارند بگويند چرا در ميان ما او پيامبر شد و ديگرى نشد).
10- عالمِ بالا، اسباب تدبير عالمِ پايين است. «فَلْيَرْتَقُوا فِي الْأَسْبابِ»
11- گرچه دشمنان، ارتش وتشكيلاتى دارند، امّا در مقابل حقّ، نه عددى هستند، «جُنْدٌ ما» نه قدرتى دارند، «مَهْزُومٌ» و نه حزب و گروهشان منحصر به فرد است. «من احزاب»
12- احزاب غير الهى محكوم به شكست و انقراضند. «مَهْزُومٌ مِنَ الْأَحْزابِ»
13- خداوند از غيب و آيندهى كفّار خبر مىدهد. (همين مكّه كه محل چنين ايراداتى بر نبوّت پيامبر است، روزى شاهد شكست آنان در فتح مكّه خواهد بود.) «مَهْزُومٌ مِنَ الْأَحْزابِ»
تفسير نور(10جلدى)، ج8، ص: 86
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
جُنْدٌ ما هُنالِكَ مَهْزُومٌ مِنَ الْأَحْزابِ «11»
جُنْدٌ ما: لشكرى هستند در نهايت پستى و زبونى، يا «ما» براى استعظام باشد بر سبيل استهزاء، يعنى ايشان لشكرى عظيماند، هُنالِكَ مَهْزُومٌ: آنجا كه مصارع ايشان است شكسته شده و مغلوب گشته، مِنَ الْأَحْزابِ: از قبيل گروهىاند كه با رسولان خدا جنگ مىكردند، يعنى زود باشد كه در روز بدر يا جنگ خندق لشگر كشى كنند و با تو در مقام محاربه درآيند و مغلوب شوند و تو غالب و منصور شوى.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
جُنْدٌ ما هُنالِكَ مَهْزُومٌ مِنَ الْأَحْزابِ «11» كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ عادٌ وَ فِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتادِ «12» وَ ثَمُودُ وَ قَوْمُ لُوطٍ وَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ أُولئِكَ الْأَحْزابُ «13» إِنْ كُلٌّ إِلاَّ كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقابِ «14» وَ ما يَنْظُرُ هؤُلاءِ إِلاَّ صَيْحَةً واحِدَةً ما لَها مِنْ فَواقٍ «15»
ترجمه
لشگرى ناقابل در آنجا شكست خورده است از دستهها
تكذيب كردند پيش از آنها قوم نوح و عاد و فرعون صاحب ميخها
و ثمود و قوم لوط و اهل أيكه آنانند دستهها نبودند
همه مگر آنكه تكذيب كردند پيمبران را پس لازم شد عقوبت من
و انتظار نميبرند اينها مگر يك فرياد را نيست براى آن مهلتى.
تفسير
خداوند متعال در تعقيب ردّ كفّار قريش و كسر صولت آنها بر سبيل تحقير فرموده كه لشگر مختصرى باشند در آنجا كه بر خلاف تو قيام نمايند كه شكست خورده باشند از قبيل دستجاتى كه بر خلاف انبياء گذشته قيام نمودند چنانچه مفسّرين فرمودهاند و قمّى ره فرموده يعنى آنانند دستجاتى كه برخلاف تو در وقت حفر خندق قيام نمايند و بنظر حقير چون آنجنگ را دستجات عرب بپا نمودند و لذا بجنگ احزاب ناميده شد و سورهاى بنام آن نازل شده خداوند خواسته اعجاز قرآن را ثابت فرمايد كه در مكّه از ابتداى امر دعوت خبر داده است از آن فتح كه بدون جنگ فقط بقتل عمرو بن عبد ود بدست امير المؤمنين و مرعوب شدن كفّار مكّه و كمك غيبى الهى آنها شكست خورده و متفرّق خواهند شد پس چگونه چنين مردم ناتوانى ميتوانند تصرّف در مقدّرات الهيه و اوضاع سماويّه نمايند و پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله نبايد بسخنان آنها اعتنا نمايد و از تكذيب آنها دلتنگ شود چون اقوام انبياء سلف هم ايشانرا تكذيب نمودند مانند قوم نوح و عاد و فرعون كه آنحضرت و هود و موسى على نبيّنا و آله و عليهم السلام را تكذيب نمودند و فرعون را ذو الاوتاد گفتند براى آنكه كسيرا كه عذاب ميكرد بچهار ميخ چهار دست و پاى او را بزمين يا تختهاى محكم ميكوبيد و ميگذارد به اين باشد تا بميرد چنانچه در علل از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و همچنين قوم ثمود و قوم لوط و اهالى أيكه يعنى جنگل كه حضرت صالح و لوط و شعيب انبياء خود را تكذيب نمودند اينها دستجات مختلفى هستند كه هر يك بنوبه خود پيغمبران را تكذيب نموده و مستحق عقوبت شدند و بسزاى خود رسيدند و جند مهزوم از پيغمبر آخر الزمان هم يكى از آنها است اگرچه خودش هم مؤتلف از احزاب باشد و انتظار نميبرند اين
جلد 4 صفحه 461
جماعت قريش يا اين جماعت مخالفين انبياء و دين حق در هر زمان باشند مگر يك صيحه و بانگ نفخه اولى از اسرافيل را كه همه بدون مهلت بميرند يا رجوعى بدنيا براى آنها نباشد چنانچه گفتهاند و آنكه فواق فاصله ميان دو دوشيدن شير است يعنى باين اندازه هم تأخيرى در مرگ يا رجوعى براى آنها نباشد و خداوند عذاب سماوى را از اين امّت برداشته و عذاب آنها را محوّل بآخرت فرموده و بنظر حقير آيه ناظر بخصوصيّت حال اين امّت براى شرافت پيغمبر آخر الزمان نيست ميخواهد بفرمايد و اين جماعت مخالفين انبيا كه مستحق عقاب شدند بايد منتظر صيحه آسمانى و عذاب ناگهانى خدا باشند كه افاقه و فتور و مهلتى براى آن نيست تا باين بيان انذار و تخويف براى مخالفين پيغمبر خاتم حاصل شود اگر چه خداوند باحترام پيغمبر عذاب بر آنها نازل نفرمايد و ظاهرا فواق مأخوذ از افاقه و مستعمل در هر مهلتى براى استراحت است و بضمّ فاء نيز قرائت شده و لغتى است در آن و بعضى كلمه ما در جند ما را زائده دانستهاند و جند مبتدا و مهزوم خبر آن است و مجوّز ابتداء بنكره توصيف آن بما يا بهنا لك يا بيان آن بمن الاحزاب است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
جُندٌ ما هُنالِكَ مَهزُومٌ مِنَ الأَحزابِ «11»
اينکه كفّار و مشركين چگونه ميتوانند ارتقاء و صعود نمايند به اسباب و حيل و مكر و حال آنكه جندي و لشكري هستند که در همين نزديكي مهزوم ميشوند از احزاب و پيغمبر و مسلمين بر آنها غالب و مظفّر ميشوند.
جُندٌ همين كفّار قريش و مشركين مكه که اينکه جسارتها را كردند ساحر و كذاب گفتند گروهي هستند و لشكري.
ما هُنالِكَ بعضي گفتند اشاره بجنگ بدر است که شرح آن را در مجلّد سيم صفحه 335 در ذيل آيه شريفه وَ لَقَد نَصَرَكُمُ اللّهُ بِبَدرٍ- الآيه بيان كردهايم که خلاصه آن اينكه عده مسلمين 313 نفر بودند مطابق اصحاب طالوت و اصحاب خاص حضرت بقية اللّه و مختصر اسلحه جنگي بسيار كم داشتند و عدّه كفّار بالغ بر هزار و خداوند ملائكه را سه هزار فرستاد براي ياري مسلمين و كفّار و مشركين چه كشته شدند و چه اسير شدند و چه فرار كردند و بالجمله اينها.
مَهزُومٌ و اينها از چند قبيله بودند و رئيس آنها ابو سفيان بود که ميفرمايد:
مِنَ الأَحزابِ و اينکه قضيه بدر يك عقدهاي شد در قلوب بني اميه که كردند با عترت پيغمبر آنچه كردند که يزيد پليد تمنّا كرد و گفت: «ليت اشياخي ببدر شهدوا الي آخر كفرياته» و اينکه يك معجزه بود که اينکه آيه در مكه نازل شده موقعي که مسلمين در شكنجه و ظلم مشركين بودند و چندين سال بعد قضيه بدر واقع شد و بعضي
جلد 15 - صفحه 220
گفتند راجع به جنگ خندق است که عده مشركين بالغ بر ده هزار، و مسلمين از مهاجرين و انصار حدود هفتصد و در اينکه جنگ امير المؤمنين عمرو بن عبد ودّ را که با هزار سوار مقابلي ميكرد و فارس يليل گفتند به درك و اصل فرمود که پيغمبر فرمود «
ضربة علي يوم الخندق افضل من عبادة الثقلين
» و در مورد تقابل علي با عمر و فرمود: تمام اسلام مقابل تمام كفر شده که اگر اينکه ضربت علي نبود اسمي از اسلام باقي نميماند و بالاخره كفّار قلع و قمع شدند و مهزوم و منكوب گشتند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 11)- در این آیه در مقام تحقیر این مغروران سبک مغز و فخر فروش میگوید: «اینها لشکر کوچک شکست خوردهای از احزابند»! (جُنْدٌ ما هُنالِکَ مَهْزُومٌ مِنَ الْأَحْزابِ).
آن روز پیروزیهای بدر و احزاب و حنین پیش نیامده بود، ولی قرآن با قاطعیت گفت: «این دشمنان سرسخت لشکر کوچکی هستند که دچار شکست خواهند شد».
امروز هم قرآن همین بشارت را به مسلمانان جهان که از هر سو در محاصره قدرتهای متجاوز و ستمگر قرار گرفتهاند میدهد که اگر همچون مسلمانان نخستین
ج4، ص178
بر سر عهد و پیمان خدا بایستند او نیز وعده خودش را در زمینه شکست جنود احزاب تحقق خواهد بخشید.
نکات آیه
۱ - پیشگویى خداوند از شکست سران کفر و شرک در برابر سپاه اسلام (جند ما هنالک مهزوم من الأحزاب) بیشتر مفسران بر این عقیده اند که آیه شریفه، در مقام پیشگویى از آینده سران کفر و شرک است، آنانى که در مکه در اکثریت بودند و قدرت را در دست داشتند و در حالى که مسلمانان در اقلیت و ضعف قرار داشتند. ازاین رو خداوند از شکست کافران در جنگ هاى بدر، احزاب، حنین و یا فتح مکه خبر مى دهد.
۲ - جبهه کفر و باطل، در مصاف با جبهه ایمان و حق، محکوم به شکست است. (جند ما هنالک مهزوم من الأحزاب)
۳ - سران کفر و شرک، گروهى متشکل، همسو و متحد در برابر پیامبراسلام(ص) (جند ما هنالک مهزوم من الأحزاب) برداشت یاد شده، از تعبیر «جند» و «أحزاب» به دست مى آید.
۴ - بشارت و نوید خداوند به شکست سران کفر و شرک و پیروزى مسلمانان در دوران بعثت (جند ما هنالک مهزوم من الأحزاب)
موضوعات مرتبط
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۳، ۴
- باطل: شکست باطل ۲
- بشارت: بشارت پیروزى مسلمانان صدراسلام ۴; بشارت شکست رهبران شرک ۴; بشارت شکست رهبران کفر ۴
- حق: پیروزى حق ۲
- خدا: بشارتهاى خدا ۴
- رهبران: اتحاد رهبران شرک ۳; اتحاد رهبران کفر ۳; پیشگویى شکست رهبران شرک ۱; پیشگویى شکست رهبران کفر ۱
- قرآن: پیشگوییهاى قرآن ۱
- کفر: شکست کفر ۲
- محمد(ص): توطئه علیه محمد(ص) ۳
- مسلمانان: پیشگویى پیروزى مسلمانان ۱