القصص ٤٦: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۳۱: خط ۳۱:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۵#link38 | آيات ۴۳ - ۵۶، سوره قصص]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۵#link38 | آيات ۴۳ - ۵۶، سوره قصص]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۶#link39 | اشاره به سياق نزول اين آيه شريفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۶#link39 | اشاره به سياق نزول اين آيه شريفه]]
خط ۳۹: خط ۴۰:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۷#link44 | روايت جعلى اهل سنت درباره كفر ابوطالب و بيان اينكه ائمه اطهار (ع )قائل به ايمان او هستند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۷#link44 | روايت جعلى اهل سنت درباره كفر ابوطالب و بيان اينكه ائمه اطهار (ع )قائل به ايمان او هستند]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۶_بخش۵۲#link41 | آيه ۴۳-۴۶]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۶_بخش۵۲#link41 | آيه ۴۳-۴۶]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۶_بخش۵۲#link42 | آيه و ترجمه]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۶_بخش۵۲#link42 | آيه و ترجمه]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۶_بخش۵۲#link43 | تفسير:]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۶_بخش۵۲#link43 | تفسير:]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۶_بخش۵۲#link44 | اين اخبار غيبى را تنها خدا در اختيارت نهاد]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۶_بخش۵۲#link44 | اين اخبار غيبى را تنها خدا در اختيارت نهاد]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
وَ ما كُنْتَ بِجانِبِ الطُّورِ إِذْ نادَيْنا وَ لكِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ «46»
وآنگاه كه ما (موسى را) ندا داديم، تو در كنار كوه طور نبودى، ليكن (اين وحى و اطلاع از اخبار گذشتگان) رحمتى است از جانب پروردگارت تا تو (به واسطه‌ى آن) قومى را كه پيش از تو هشدار دهنده‌اى برايشان نيامده بود، هشداردهى، شايد آنان متذكّر شوند.
جلد 7 - صفحه 65
===پیام ها===
1- انبيا بدون اتصال به عالم وحى، همچون ساير مردم اخبار غيبى را نمى‌دانند.
ما كُنْتَ‌ ...
2- مقايسه (بين جهل و علم، عجز و قدرت، فقر و غنا، نقص و كمال،) كليد خودشناسى و خداخواهى است. ما كُنْتَ‌ ... لكِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ‌
3- خاطرات قرآنى، همگى از سرچشمه وحى است. «ما كُنْتَ‌ ... إِذْ نادَيْنا»
4- بيان داستان‌هاى حقيقى و عبرت‌آموز قرآن، وسيله‌اى براى تربيت و هشدار است. «رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ»
5- انذار خلق، جلوه‌اى از رحمت خداست. «رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ»
6- براى هدايت افراد غافل، انذار و هشدار، كارسازتر است. «لِتُنْذِرَ- مِنْ نَذِيرٍ» (با اين‌كه رسالت پيامبران در قالب مجموعه‌اى از بشارات و انذارهاست، ولى از آنجاكه انذار اثر بيشترى در روحهاى غفلت‌زده دارد، در قرآن توجّه بيشترى به مسأله‌ى انذار شده است.)
7- مردم در انتخاب راه و عقيده آزادند و اجبارى در پذيرش دعوت پيامبران ندارند. لِتُنْذِرَ ... لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ‌
8- انسان‌ها، به واسطه‌ى فطرت، مسائلى را در ضمير خويش مى‌دانند، ولى براى جلوگيرى از فراموشى، بايد آنها را تذكّر داد. «يَتَذَكَّرُونَ»
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ ما كُنْتَ بِجانِبِ الطُّورِ إِذْ نادَيْنا وَ لكِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (46)
وَ ما كُنْتَ بِجانِبِ الطُّورِ: و نبودى تو حاضر به طرف طور سينا، إِذْ نادَيْنا: وقتى كه ندا كرديم موسى را. مراد منادات حق تعالى است با موسى در شب مناجات و تكليم او با وى. ممكن است مراد به اين ندا زمانى بوده باشد كه حق تعالى تورات را به موسى عطا فرمود بعد از غرق شدن فرعون، و به اول وقتى كه نبوت به او كرامت، و او را نزد فرعون فرستاد، و اين هر دو در اين قصه مذكورند. وَ لكِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ‌: و لكن خبر آن نداء را به تو داديم از جهت بخشش پروردگار تو كه واقع است، يعنى چون رحمت پروردگار شامل حال توست خبر داديم به تو آن ندائى را كه در آنجا نبودى، لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ: تا بترسانى قومى را كه نيامده است ايشان را هيچ ترساننده، مِنْ قَبْلِكَ‌: پيش از تو. مراد زمان فتره ما بين زمان حضرت عيسى عليه السّلام و حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله است كه پانصد و پنجاه سال بود، يا زمان حضرت اسمعيل و آن حضرت باشد كه پيغمبرى بر عرب مبعوث نشد. فرستاديم ترا، لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ‌: شايد ايشان پند بگيرند و راه نجات يابند.
ابن بابويه در عيون اخبار الرضا از حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله: چون‌
جلد 10 - صفحه 148
مبعوث نمود خداى عز و جل موسى بن عمران را و برگزيد او را نجّى، و شكافت براى او دريا و نجات داد بنى اسرائيل را و عطا فرمود به او تورات را؛ حضرت موسى عرض كرد: پروردگارا بدرستى كه اكرام فرمودى مرا به كرامتى كه به هيچكس قبل از من نفرمودى.
پس خداى تعالى فرمود: اى موسى مگر نمى‌دانى كه محمد (صلى اللّه عليه و آله) افضل است نزد من از جميع ملائكه و جميع خلق من؟! حضرت موسى عرض كرد: حال كه محمد (صلّى اللّه عليه و آله) افضل است از جميع خلق تو، آيا در ميان اولاد انبياء افضل و اكرم از اولاد من است؟
خطاب شد: مگر نمى‌دانى فضل آل محمد بر تمام اولاد انبياء مثل فضل حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله است بر تمام مرسلين.
حضرت موسى عليه السّلام عرض كرد: حال كه اولاد حضرت محمد صلى اللّه عليه و آله افضل است، آيا ميان امتان انبيا افضل از امت من در نزد تو امتى هست، زيرا ابر را بر سر آنها سايه انداختى و نازل فرمودى براى ايشان منّ و سلوى را، و شكافتى براى آنها دريا را؟
خطاب شد: اى موسى مگر نمى‌دانى فضل امّت حضرت محمد بر جميع امّتها مثل فضل او است بر جميع خلق من.
حضرت موسى عليه السّلام عرض كرد: اى كاش مى‌ديدم ايشان را.
خطاب شد: هرگز نمى‌بينى ايشان را، زيرا وقت ظهور ايشان نيست و لكن زود باشد كه ببينى ايشان را در بهشت عدن و فردوس در محضر حضرت محمد صلى اللّه عليه و آله، در حالتى كه در نعمت بهشت با او متنعم باشند. آيا دوست مى‌دارى كلام ايشان را به تو بشنوانم.
عرض كرد: بلى. اى خداى من.
خطاب شد: برخيز و ببند كمر خود را مانند عبد ذليل حضور پروردگار جليل.
موسى چنان كرد.
حق تعالى ندا فرمود: اى امّت محمد، پس جواب دادند تمام آنها در حالتى كه در اصلاب آباء و ارحام امهات بودند، بدين لفظ: «اللّهمّ لبّيك لا شريك لك لبّيك إنّ الحمد و النّعمة و الملك لك لا شريك لك» حضرت رسول فرمود:
جلد 10 - صفحه 149
پس خداوند اين جواب را شعار حاجّ قرار داد. پس ندا فرمود خداوند عز و جل: اى امت محمد حكم من بر شما جارى شده كه رحمت من به شما سبقت گرفته بر غضب من، و عفو من بر شما قبل از عقوبت من، به تحقيق مستجاب نمودم براى شما پيش از آنكه بخوانيد مرا، و عطا نمودم به شما پيش از سؤال شما، و هر كه از شما ملاقات كند محضر عدل مرا به شهادت «ان لا اله الّا اللّه وحده لا شريك له و أنّ محمّدا عبده و رسوله صادقا فى اقواله و محقا فى افعاله و أنّ علىّ بن أبي طالب اخوه و وصيّه من بعده و وليّه» و واجب بداند طاعت حضرت على عليه السّلام را چنانكه طاعت حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله واجب است و بداند كه بعد از حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله على عليه السّلام و اوصياء او برگزيده و طاهرين و مطهرين و مثابين و دلايل و حجج خدا هستند و همه اولياء خدا مى‌باشند، پس او را داخل مى‌نمايم در بهشت خودم اگرچه گناه او مثل كف دريا باشد.
بعد حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله فرمود: چون خداوند مرا مبعوث نمود، به من فرمود: نبودى تو اى محمد وقتى كه ندا كرديم امت تو را به اين كرامت، پس خداى تعالى فرمود: بگو اى محمد صلّى اللّه عليه و آله: الحمد للّه ربّ العالمين: بر اين فضيلتى كه مخصوص فرمودى مرا به آن. و آن حضرت به امت خود فرمود بگوئيد: «الحمد للّه ربّ العالمين» بر اين فضيلتى كه مخصوص گردانيد ما را به آن‌ «1».
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ مِنْ بَعْدِ ما أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ الْأُولى‌ بَصائِرَ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (43) وَ ما كُنْتَ بِجانِبِ الْغَرْبِيِّ إِذْ قَضَيْنا إِلى‌ مُوسَى الْأَمْرَ وَ ما كُنْتَ مِنَ الشَّاهِدِينَ (44) وَ لكِنَّا أَنْشَأْنا قُرُوناً فَتَطاوَلَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ وَ ما كُنْتَ ثاوِياً فِي أَهْلِ مَدْيَنَ تَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِنا وَ لكِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ (45) وَ ما كُنْتَ بِجانِبِ الطُّورِ إِذْ نادَيْنا وَ لكِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (46)
ترجمه‌
و بتحقيق داديم بموسى كتابرا بعد از آنكه هلاك كرديم اهل عصرهاى پيشين را كه موجبات بصيرت است براى مردمان و هدايت و رحمت است باشد كه آنان پند گيرند
و نبودى در جانب غربى هنگاميكه گزارش داديم بموسى امر را و نبودى از حاضران‌
و لكن ما آفريديم اهل اعصارى را پس طولانى شد برايشان مدت زندگانى و نبودى مقيم در ميان اهل مدين كه بخوانى بر آنان آيتهاى ما را و لكن ما بوديم فرستندگان‌
و نبودى بجانب طور هنگاميكه ندا كرديم ولى بوده است رحمتى از پروردگار تو تا بيم دهى گروهى را كه نيامد آنانرا هيچ بيم دهنده‌ئى پيش از تو باشد كه آنان پند گيرند.
تفسير
خداوند متعال بعد از غرق فرعون و فرعونيان و هلاك اقوام سابقه مانند قوم نوح و عاد و ثمود و امثال آنها الواح تورية را بحضرت موسى عطا فرمود كه در آن موجبات بصيرت و بينائى مردم بود بمعارف و احكام و هدايت و رحمت خدا بود بر خلق براى تنبّه و تذكر و ارشاد آنها براه نجات در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم روايت نموده كه خداوند بعد از انزال تورية ديگر هيچ قوم و قبيله و عشيره‌اى را بعذاب آسمانى هلاك نفرمود مگر اهل آن آبادى را كه مسخ شدند بصورت ميمون چنانچه در اين آيه اشاره بآن فرموده است و بعد از آن بطرز بديعى اثبات نبوت خاتم انبيا و اعجاز قرآن را فرموده ميفرمايد و نبودى تو در جانب كوه طور كه در مغرب است و جاى مناجات حضرت موسى با خدا بود يا نبودى در جانب وادى مقدّس كه آنهم در مغرب است و آنجا موسى عليه السّلام بمنصب نبوت فائز گشت وقتى كه گزارش داديم باو امر نبوّت و خاتميّت و اوصاف تو را يا وحى نموديم باو معارف و احكام را يا واگذار نموديم باوامر رسالت بسوى فرعون و قومش را و تو مطّلع از اين قضايا نبودى و از كسانيكه حاضر در واقعه باشند شمرده نميشدى ولى ما اهل اعصار عديده‌ئى را ايجاد و مدت زندگانى آنها را در دنيا طولانى نموديم و بعدا تو را از قضايا بطريق وحى مطلع كرديم كه اينك بدون كم و زياد وقايع گذشته را براى‌
----
جلد 4 صفحه 192
مردم مكه بيان ميكنى و نبودى تو مقيم در ميان اهل شهر مدين كه شعيب و گروندگان باو آنجا بودند تا بخوانى بر آنها آيات منزله ما را ولى ما پيغمبر ديگرى بر آنها فرستاده بوديم يا نبودى مقيم در ميان ايشان با اينحال ميخوانى براى اهل مكه آيات ما را كه در آن آيات قصّه آنها ذكر شده ولى ما تو را برسالت فرستاديم و از وقايع آگاه نموديم اكنون كه در مكه هستى و نبودى تو در جانب كوه طور وقتى ندا نموديم امّت تو را و بشارت داديم آنها را ببهشت بشرط قبول ولايت ائمه اطهار بعد از اقرار بتوحيد و نبوت تو ولى ما تو را عالم نموديم بتمام وقايع گذشته و آينده و اين رحمتى بود از پروردگار تو كه شامل حالت شد براى آنكه بترسانى از عذاب او عرب را كه پيش از تو كسى بر آنها به پيغمبرى مبعوث نشده بود چون در زمان فترت و فاصله ميان تو و حضرت عيسى واقع شده بودند براى تذكّر و تنبّه و ايقاظ و اتّعاظ آنان و بعضى گفته‌اند خداوند در سه آيه اخيره بسه حاليكه براى حضرت موسى اتفاق افتاده اشاره فرموده است يكى وقت مبعوث شدنش به نبوت و ارسالش بسوى فرعون ديگر وقت بودنش در مدين و وصلت با شعيب سوم وقت آمدنش بكوه طور براى گرفتن الواح تورية يا مناجات با پروردگار و بعضى گفته‌اند مراد بجانب غربى جانب غربى كوه طور است كه خداوند در آن با حضرت موسى تكلم فرمود و بنظر حقير اگر چنين باشد بايد بيان شود و الا منصرف بجانب مكان غربى از محل اقامت حضرت ختمى مرتبت است كه آن كوه طور يا وادى مقدس باشد و خلاصه مفاد آيات شريفه آنستكه تو در مواقع مذكوره حاضر نبودى كه از قضايا كاملا مستحضر باشى و نزد كسى درس نخواندى كه تاريخ گذشته و احوال انبيا را بدانى و همه ميدانند كه تو امّى هستى پس معلّم تو خدا است كه اينطور قضايا را بى كم و زياد و بدون اختلاف بتوسط جبرئيل بتو خبر ميدهد و با فصاحت بى نظير و بلاغت بى عديل بطوريكه مورد تصديق تمام اهل كتاب است آيات الهى را راجع باين وقايع بر مردم تلاوت مينمائى و اين يكى از شواهد صدق نبوّت و كتاب تو است كه در دست دارى و در عيون از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم روايت نموده كه چون خداوند موسى عليه السّلام را مبعوث برسالت فرمود و او را بمناجات خود تخصيص داد و دريا را برايش شكافت و بنى اسرائيل را نجات داد و تورية و الواح را باو عنايت فرمود ديد مقام و منزلت خود را نزد
----
جلد 4 صفحه 193
پروردگارش پس عرضه داشت پروردگارا بمن كرامتى نمودى كه با حدى پيش از من ننمودى پس خدا فرمود اى موسى نميدانى محمد نزد من افضل از تمام ملائكه و تمام خلق است موسى عرض كرد پروردگارا حال كه محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم گرامى‌تر است نزد تو از تمام خلق آيا در ميان خويشان پيغمبر گرامى‌تر از خويشان من كسى هست خدا فرمود مگر نميدانى فضيلت آل محمد بر آل ساير انبيا مانند فضيلت او است بر آنها موسى عرض كرد پروردگارا حال كه آل محمد داراى اين مقامند آيا در ميان امم انبيا امّتى افضل از امت من هست كه ابر را سايبان آنها فرمودى و براى ايشان منّ و سلوى نازل كردى و دريا را شكافتى پس خدا فرمود اى موسى نميدانى فضل امت محمد بر تمام امم مانند فضل او است بر تمام خلق موسى عرضه داشت پروردگارا كاش من آنها را ميديدم خدا فرمود هرگز در دنيا آنها را نخواهى ديد چون زمان پيدايش آنها نرسيده ولى بعدا در بهشت برين در حضور خاتم النبيّين ايشانرا مستغرق در نعم بهشتى و مسرور بكرامتهاى الهى خواهى ديد آيا ميخواهى اينك سخن آنها را بشنوى عرضه داشت بلى پروردگارا خدا فرمود كمر بسته و مؤدّب در برابر من بايست موسى اطاعت كرد و خدا ندا فرمود اى امت محمد و همه جواب دادند در اصلاب پدران و ارحام مادران لبّيك اللّهم لبّيك لبّيك لا شريك لك لبّيك و خداوند اين جوابر اشعار حج قرار داد پس ندا فرمود اى امت محمد حكم من در باره شما آنستكه رحمتم پيشى گيرد بر غضبم و عفوم بر عقابم پيش از آنكه بخوانيد مرا اجابت ميكنم شما را و پيش از آنكه بخواهيد از من عطا ميكنم بشما كسيكه ملاقات نمايد مرا با آنكه شهادت داده باشد بوحدانيّت من و رسالت محمد و آنكه او راستگو است در اقوالش و بر حق است در افعالش و آنكه على بن ابى طالب برادر و وصى او است بعد از او و ولى او است و ملتزم باشد بطاعت او چنانچه ملتزم شده است بطاعت محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و آنكه اولاد طيّبين طاهرين آن دو برگزيدگان خدايند كه بآيات و حجج الهيّه پى در پى قيام نمودند و بعد از آن دو اولياء خدايند من داخل مينمايم او را در بهشت اگر چه گناهش بزيادى كف دريا باشد و پس از نقل حديث نبوى امام فرموده كه چون خداوند محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم را مبعوث فرمود به نبوت فرمود اى محمد نبودى در جانب طور وقتى كه ما ندا نموديم امّت تو را با اين‌
----
جلد 4 صفحه 194
كرامت پس بگو الحمد للّه رب العالمين براى آنچه اختصاص دادى مرا بآن از فضيلت و پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم هم بامت خود فرمود بگوئيد الحمد للّه رب العالمين بر آنچه اختصاص دادى ما را بآن از فضائل و در اوائل كتاب بيان اختصاص لفظ امت بنحو حقيقت بشيعيان از اين حقير گذشت. و اختصاص انذار بعرب بملاحظه ابتداء امر است و منافى با عموم دعوت و بعثت حضرت ختمى مرتبت بر عرب و عجم و ترك و ديلم نيست.
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ ما كُنت‌َ بِجانِب‌ِ الطُّورِ إِذ نادَينا وَ لكِن‌ رَحمَةً مِن‌ رَبِّك‌َ لِتُنذِرَ قَوماً ما أَتاهُم‌ مِن‌ نَذِيرٍ مِن‌ قَبلِك‌َ لَعَلَّهُم‌ يَتَذَكَّرُون‌َ (46)
و نبودي‌ بجانب‌ طور سينا زماني‌ ‌که‌ ‌ما ندا ‌در‌ داديم‌ و لكن‌ ‌از‌ راه‌ رحمت‌ ‌از‌ جانب‌ پروردگار تو خبر پيدا كردي‌ ‌براي‌ اينكه‌ انذار فرمايي‌ قومي‌ ‌را‌ آنچه‌ آمد ‌آنها‌ ‌را‌ ‌از‌ انذار كننده‌ ‌از‌ پيش‌ ‌از‌ تو ‌باشد‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ قوم‌ متذكر شوند و پند بگيرند.
وَ ما كُنت‌َ بِجانِب‌ِ الطُّورِ إِذ نادَينا چه‌ موقعي‌ ‌که‌ ‌با‌ موسي‌ تكلم‌ كرديم‌ و ‌او‌ ‌را‌ فرستاديم‌ ‌براي‌ فرعونيان‌ و چه‌ موقعي‌ ‌که‌ دعوت‌ كرديم‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌در‌ ميقات‌ چهل‌ شب‌ ‌تا‌ الواح‌ تورات‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌او‌ نازل‌ كرديم‌ و چه‌ موقعي‌ ‌که‌ هفتاد نفر ‌را‌ آورد ‌که‌ كلام‌ ‌ما ‌را‌ ‌با‌ ‌او‌ بشنوند ‌در‌ ميقات‌ وَ إِذ قُلتُم‌ يا مُوسي‌ لَن‌ نُؤمِن‌َ لَك‌َ حَتّي‌ نَرَي‌ اللّه‌َ جَهرَةً فَأَخَذَتكُم‌ُ الصّاعِقَةُ الاية (بقره‌ ‌آيه‌ 55) و چه‌ موقعي‌ ‌که‌ موسي‌ عرض‌ كرد رَب‌ِّ أَرِنِي‌ أَنظُر إِلَيك‌َ قال‌َ لَن‌ تَرانِي‌ وَ لكِن‌ِ انظُر إِلَي‌ الجَبَل‌ِ‌-‌ الايه‌ (اعراف‌ ‌آيه‌ 139) وَ لكِن‌ رَحمَةً مِن‌ رَبِّك‌َ ‌ما خداوند تو تمام‌ ‌اينکه‌ قضايا ‌را‌ بتو وحي‌ نموديم‌ و ‌در‌ ‌اينکه‌ قرآن‌ مجيد بيان‌ كرديم‌ و غرض‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ وحي‌ و بيان‌:
لِتُنذِرَ قَوماً ‌براي‌ اينكه‌ انذار فرمايي‌ امت‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌تا‌ صفحه‌ قيامت‌ ‌که‌ قوم‌ تو هستند ما أَتاهُم‌ مِن‌ نَذِيرٍ مِن‌ قَبلِك‌َ آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ آمد ‌آنها‌ ‌را‌ ‌از‌ انذار كننده‌ پيش‌ ‌از‌ تو مثل‌‌-‌ نوح‌، هود، صالح‌، ابراهيم‌، لوط، شعيب‌، موسي‌، داود، سليمان‌، زكريا، يحيي‌، عيسي‌ و ساير انبياء و رسل‌ آنهايي‌ ‌که‌ پذيرفتند سعادت‌مند شدند و آنهايي‌ ‌که‌ مخالفت‌ كردند هلاك‌ شدند.
جلد 14 - صفحه 246
لَعَلَّهُم‌ يَتَذَكَّرُون‌َ ‌باشد‌ ‌که‌ قوم‌ تو متذكر شوند و پند بگيرند و سعادت‌مند شوند.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 46)- باز برای تأکید همین معنی می‌افزاید: «تو در کنار طور نبودی زمانی که ما ندا دادیم» و فرمان نبوّت را به نام موسی صادر کردیم (وَ ما کُنْتَ بِجانِبِ الطُّورِ إِذْ نادَیْنا).
ج3، ص465
«ولی این رحمتی از سوی پروردگارت بود (که این اخبار را در اختیار تو نهاد) تا به وسیله آن قومی را انذار کنی که پیش از تو هیچ انذار کننده‌ای برای آنها نیامده است شاید متذکر شوند» (وَ لکِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِیرٍ مِنْ قَبْلِکَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ).
}}


|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۳۵


ترجمه

تو در کنار طور نبودی زمانی که ما ندا دادیم؛ ولی این رحمتی از سوی پروردگارت بود (که این اخبار را در اختیار تو نهاد) تا بوسیله آن قومی را انذار کنی که پیش از تو هیچ انذارکننده‌ای برای آنان نیامده است؛ شاید متذکّر شوند!

|و آن دم كه [موسى را] ندا داديم، تو در كنار طور نبودى، ولى [اين آيات‌] رحمتى از پروردگار تو است، تا قومى را كه هيچ انذار كننده‌اى پيش از تو برايشان نيامده است بيم دهى، باشد كه آنها پند گيرند
و آندم كه [موسى را] ندا درداديم، تو در جانب طور نبودى، ولى [اين اطّلاع تو] رحمتى است از پروردگار تو، تا قومى را كه هيچ هشداردهنده‌اى پيش از تو برايشان نيامده است بيم دهى، باشد كه آنان پندپذيرند.
و تو وقتی که ما (به موسی) ندا کردیم در جانب کوه طور نبودی و لیکن (وحی قصص موسی و سایر رسل به مقتضیات) لطف پروردگار توست (به تو) تا قومی را که بر آنان پیمبر منذری پیش از تو نیامده (و کتاب آسمانی به دست ندارند از خدا) بترسانی، باشد که متذکر شوند (و راه هدایت پیش گیرند).
و زمانی که ما موسی را ندا دادیم، تو در ناحیه طور نبودی ولی به سبب رحمتی از پروردگارت [سرگذشت موسی را به تو وحی کردیم] تا به مردمی که پیش از تو [تا زمان عیسی] بیم دهنده ای برای آنان نیامده بود، بیم دهی تا متذکّر و هوشیار شوند.
تو در كنار طور نبودى آنگاه كه موسى را ندا در داديم. ولى اين رحمتى است از جانب پروردگارت تا مردمى را كه پيش از تو بيم‌دهنده‌اى نداشتند، بيم دهى. باشد كه پندپذير شوند.
و تو در جانب [غربی کوه‌] طور نبودی آنگاه که ندا در دادیم، ولی این [وحی‌] رحمتی از سوی پروردگار توست که قومی را که پیش از تو هشداردهنده‌ای به سویشان نیامده است، هشدار دهی باشد که پند بگیرند
و تو در كنار طور نبودى آنگاه كه [موسى را] ندا داديم ولى [اين پيامبرى‌] بخشايشى است از پروردگار تو تا مردمى را كه پيش از تو بيم‌دهنده‌اى بديشان نيامده بترسانى شايد ياد آرند و پند گيرند.
تو در کنار کوه طور نبودی بدان گاه که ما (موسی را برای برگزیدن او به عنوان پیغمبر) ندا در دادیم (تا فرمانهای صادره‌ی الهی را بشنوی و هم اینک برای دیگران روایت نمائی). ولی (ما این اخبار را به تو می‌رسانیم) به خاطر مرحمتی که پروردگارت نسبت به تو دارد، تا قومی را (با آنها) بیم دهی که پیش از تو بیم دهنده‌ای (از پیغمبران خدا) به سوی ایشان نیامده است، شاید مایه‌ی عبرت و بیداری آنان گردد.
و چون (موسی را) ندا در دادیم، تو[:محمد] درکنارِ طور نبودی. ولی (با) رحمتی از پروردگارت (قرآن را بر تو وحی کردیم) تا قومی را - که هیچ هشداردهنده‌ای پیش از تو برایشان نیامده است - هشدار دهی. شاید آنان به‌خوبی به خود آیند.
و نبودی تو در کنار طور هنگامی که فراخواندیم و لیکن رحمتی از پروردگارت تا بترسانی گروهی را که نیامدستشان بیم‌دهنده‌ای پیش از تو شاید یادآور شوند


القصص ٤٥ آیه ٤٦ القصص ٤٧
سوره : سوره القصص
نزول : ١٢ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٢
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«رَحْمَةً»: مفعول له یا خبر (کانَ) محذوف است. «مَآ أَتَاهُمْ مِن نَّذِیرٍ»: تا حال پیغمبری برای ایشان نیامده است (نگا: سجده / . مراد نیامدن پیغمبری به سرزمین عربستان بدین زودیها است؛ نه از آغاز جهان تا روزگار خاتم پیغمبران (نگا: تفسیر قاسمی، تفسیر آلوسی). چرا که به فرموده قرآن هیچ ملّتی بدون پیغمبر نبوده است (نگا: فاطر / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ ما كُنْتَ بِجانِبِ الطُّورِ إِذْ نادَيْنا وَ لكِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ «46»

وآنگاه كه ما (موسى را) ندا داديم، تو در كنار كوه طور نبودى، ليكن (اين وحى و اطلاع از اخبار گذشتگان) رحمتى است از جانب پروردگارت تا تو (به واسطه‌ى آن) قومى را كه پيش از تو هشدار دهنده‌اى برايشان نيامده بود، هشداردهى، شايد آنان متذكّر شوند.

جلد 7 - صفحه 65

پیام ها

1- انبيا بدون اتصال به عالم وحى، همچون ساير مردم اخبار غيبى را نمى‌دانند.

ما كُنْتَ‌ ...

2- مقايسه (بين جهل و علم، عجز و قدرت، فقر و غنا، نقص و كمال،) كليد خودشناسى و خداخواهى است. ما كُنْتَ‌ ... لكِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ‌

3- خاطرات قرآنى، همگى از سرچشمه وحى است. «ما كُنْتَ‌ ... إِذْ نادَيْنا»

4- بيان داستان‌هاى حقيقى و عبرت‌آموز قرآن، وسيله‌اى براى تربيت و هشدار است. «رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ»

5- انذار خلق، جلوه‌اى از رحمت خداست. «رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ»

6- براى هدايت افراد غافل، انذار و هشدار، كارسازتر است. «لِتُنْذِرَ- مِنْ نَذِيرٍ» (با اين‌كه رسالت پيامبران در قالب مجموعه‌اى از بشارات و انذارهاست، ولى از آنجاكه انذار اثر بيشترى در روحهاى غفلت‌زده دارد، در قرآن توجّه بيشترى به مسأله‌ى انذار شده است.)

7- مردم در انتخاب راه و عقيده آزادند و اجبارى در پذيرش دعوت پيامبران ندارند. لِتُنْذِرَ ... لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ‌

8- انسان‌ها، به واسطه‌ى فطرت، مسائلى را در ضمير خويش مى‌دانند، ولى براى جلوگيرى از فراموشى، بايد آنها را تذكّر داد. «يَتَذَكَّرُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ ما كُنْتَ بِجانِبِ الطُّورِ إِذْ نادَيْنا وَ لكِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (46)

وَ ما كُنْتَ بِجانِبِ الطُّورِ: و نبودى تو حاضر به طرف طور سينا، إِذْ نادَيْنا: وقتى كه ندا كرديم موسى را. مراد منادات حق تعالى است با موسى در شب مناجات و تكليم او با وى. ممكن است مراد به اين ندا زمانى بوده باشد كه حق تعالى تورات را به موسى عطا فرمود بعد از غرق شدن فرعون، و به اول وقتى كه نبوت به او كرامت، و او را نزد فرعون فرستاد، و اين هر دو در اين قصه مذكورند. وَ لكِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ‌: و لكن خبر آن نداء را به تو داديم از جهت بخشش پروردگار تو كه واقع است، يعنى چون رحمت پروردگار شامل حال توست خبر داديم به تو آن ندائى را كه در آنجا نبودى، لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ: تا بترسانى قومى را كه نيامده است ايشان را هيچ ترساننده، مِنْ قَبْلِكَ‌: پيش از تو. مراد زمان فتره ما بين زمان حضرت عيسى عليه السّلام و حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله است كه پانصد و پنجاه سال بود، يا زمان حضرت اسمعيل و آن حضرت باشد كه پيغمبرى بر عرب مبعوث نشد. فرستاديم ترا، لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ‌: شايد ايشان پند بگيرند و راه نجات يابند.

ابن بابويه در عيون اخبار الرضا از حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله: چون‌

جلد 10 - صفحه 148

مبعوث نمود خداى عز و جل موسى بن عمران را و برگزيد او را نجّى، و شكافت براى او دريا و نجات داد بنى اسرائيل را و عطا فرمود به او تورات را؛ حضرت موسى عرض كرد: پروردگارا بدرستى كه اكرام فرمودى مرا به كرامتى كه به هيچكس قبل از من نفرمودى.

پس خداى تعالى فرمود: اى موسى مگر نمى‌دانى كه محمد (صلى اللّه عليه و آله) افضل است نزد من از جميع ملائكه و جميع خلق من؟! حضرت موسى عرض كرد: حال كه محمد (صلّى اللّه عليه و آله) افضل است از جميع خلق تو، آيا در ميان اولاد انبياء افضل و اكرم از اولاد من است؟

خطاب شد: مگر نمى‌دانى فضل آل محمد بر تمام اولاد انبياء مثل فضل حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله است بر تمام مرسلين.

حضرت موسى عليه السّلام عرض كرد: حال كه اولاد حضرت محمد صلى اللّه عليه و آله افضل است، آيا ميان امتان انبيا افضل از امت من در نزد تو امتى هست، زيرا ابر را بر سر آنها سايه انداختى و نازل فرمودى براى ايشان منّ و سلوى را، و شكافتى براى آنها دريا را؟

خطاب شد: اى موسى مگر نمى‌دانى فضل امّت حضرت محمد بر جميع امّتها مثل فضل او است بر جميع خلق من.

حضرت موسى عليه السّلام عرض كرد: اى كاش مى‌ديدم ايشان را.

خطاب شد: هرگز نمى‌بينى ايشان را، زيرا وقت ظهور ايشان نيست و لكن زود باشد كه ببينى ايشان را در بهشت عدن و فردوس در محضر حضرت محمد صلى اللّه عليه و آله، در حالتى كه در نعمت بهشت با او متنعم باشند. آيا دوست مى‌دارى كلام ايشان را به تو بشنوانم.

عرض كرد: بلى. اى خداى من.

خطاب شد: برخيز و ببند كمر خود را مانند عبد ذليل حضور پروردگار جليل.

موسى چنان كرد.

حق تعالى ندا فرمود: اى امّت محمد، پس جواب دادند تمام آنها در حالتى كه در اصلاب آباء و ارحام امهات بودند، بدين لفظ: «اللّهمّ لبّيك لا شريك لك لبّيك إنّ الحمد و النّعمة و الملك لك لا شريك لك» حضرت رسول فرمود:

جلد 10 - صفحه 149

پس خداوند اين جواب را شعار حاجّ قرار داد. پس ندا فرمود خداوند عز و جل: اى امت محمد حكم من بر شما جارى شده كه رحمت من به شما سبقت گرفته بر غضب من، و عفو من بر شما قبل از عقوبت من، به تحقيق مستجاب نمودم براى شما پيش از آنكه بخوانيد مرا، و عطا نمودم به شما پيش از سؤال شما، و هر كه از شما ملاقات كند محضر عدل مرا به شهادت «ان لا اله الّا اللّه وحده لا شريك له و أنّ محمّدا عبده و رسوله صادقا فى اقواله و محقا فى افعاله و أنّ علىّ بن أبي طالب اخوه و وصيّه من بعده و وليّه» و واجب بداند طاعت حضرت على عليه السّلام را چنانكه طاعت حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله واجب است و بداند كه بعد از حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله على عليه السّلام و اوصياء او برگزيده و طاهرين و مطهرين و مثابين و دلايل و حجج خدا هستند و همه اولياء خدا مى‌باشند، پس او را داخل مى‌نمايم در بهشت خودم اگرچه گناه او مثل كف دريا باشد.

بعد حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله فرمود: چون خداوند مرا مبعوث نمود، به من فرمود: نبودى تو اى محمد وقتى كه ندا كرديم امت تو را به اين كرامت، پس خداى تعالى فرمود: بگو اى محمد صلّى اللّه عليه و آله: الحمد للّه ربّ العالمين: بر اين فضيلتى كه مخصوص فرمودى مرا به آن. و آن حضرت به امت خود فرمود بگوئيد: «الحمد للّه ربّ العالمين» بر اين فضيلتى كه مخصوص گردانيد ما را به آن‌ «1».


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ مِنْ بَعْدِ ما أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ الْأُولى‌ بَصائِرَ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (43) وَ ما كُنْتَ بِجانِبِ الْغَرْبِيِّ إِذْ قَضَيْنا إِلى‌ مُوسَى الْأَمْرَ وَ ما كُنْتَ مِنَ الشَّاهِدِينَ (44) وَ لكِنَّا أَنْشَأْنا قُرُوناً فَتَطاوَلَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ وَ ما كُنْتَ ثاوِياً فِي أَهْلِ مَدْيَنَ تَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِنا وَ لكِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ (45) وَ ما كُنْتَ بِجانِبِ الطُّورِ إِذْ نادَيْنا وَ لكِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (46)

ترجمه‌

و بتحقيق داديم بموسى كتابرا بعد از آنكه هلاك كرديم اهل عصرهاى پيشين را كه موجبات بصيرت است براى مردمان و هدايت و رحمت است باشد كه آنان پند گيرند

و نبودى در جانب غربى هنگاميكه گزارش داديم بموسى امر را و نبودى از حاضران‌

و لكن ما آفريديم اهل اعصارى را پس طولانى شد برايشان مدت زندگانى و نبودى مقيم در ميان اهل مدين كه بخوانى بر آنان آيتهاى ما را و لكن ما بوديم فرستندگان‌

و نبودى بجانب طور هنگاميكه ندا كرديم ولى بوده است رحمتى از پروردگار تو تا بيم دهى گروهى را كه نيامد آنانرا هيچ بيم دهنده‌ئى پيش از تو باشد كه آنان پند گيرند.

تفسير

خداوند متعال بعد از غرق فرعون و فرعونيان و هلاك اقوام سابقه مانند قوم نوح و عاد و ثمود و امثال آنها الواح تورية را بحضرت موسى عطا فرمود كه در آن موجبات بصيرت و بينائى مردم بود بمعارف و احكام و هدايت و رحمت خدا بود بر خلق براى تنبّه و تذكر و ارشاد آنها براه نجات در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم روايت نموده كه خداوند بعد از انزال تورية ديگر هيچ قوم و قبيله و عشيره‌اى را بعذاب آسمانى هلاك نفرمود مگر اهل آن آبادى را كه مسخ شدند بصورت ميمون چنانچه در اين آيه اشاره بآن فرموده است و بعد از آن بطرز بديعى اثبات نبوت خاتم انبيا و اعجاز قرآن را فرموده ميفرمايد و نبودى تو در جانب كوه طور كه در مغرب است و جاى مناجات حضرت موسى با خدا بود يا نبودى در جانب وادى مقدّس كه آنهم در مغرب است و آنجا موسى عليه السّلام بمنصب نبوت فائز گشت وقتى كه گزارش داديم باو امر نبوّت و خاتميّت و اوصاف تو را يا وحى نموديم باو معارف و احكام را يا واگذار نموديم باوامر رسالت بسوى فرعون و قومش را و تو مطّلع از اين قضايا نبودى و از كسانيكه حاضر در واقعه باشند شمرده نميشدى ولى ما اهل اعصار عديده‌ئى را ايجاد و مدت زندگانى آنها را در دنيا طولانى نموديم و بعدا تو را از قضايا بطريق وحى مطلع كرديم كه اينك بدون كم و زياد وقايع گذشته را براى‌


جلد 4 صفحه 192

مردم مكه بيان ميكنى و نبودى تو مقيم در ميان اهل شهر مدين كه شعيب و گروندگان باو آنجا بودند تا بخوانى بر آنها آيات منزله ما را ولى ما پيغمبر ديگرى بر آنها فرستاده بوديم يا نبودى مقيم در ميان ايشان با اينحال ميخوانى براى اهل مكه آيات ما را كه در آن آيات قصّه آنها ذكر شده ولى ما تو را برسالت فرستاديم و از وقايع آگاه نموديم اكنون كه در مكه هستى و نبودى تو در جانب كوه طور وقتى ندا نموديم امّت تو را و بشارت داديم آنها را ببهشت بشرط قبول ولايت ائمه اطهار بعد از اقرار بتوحيد و نبوت تو ولى ما تو را عالم نموديم بتمام وقايع گذشته و آينده و اين رحمتى بود از پروردگار تو كه شامل حالت شد براى آنكه بترسانى از عذاب او عرب را كه پيش از تو كسى بر آنها به پيغمبرى مبعوث نشده بود چون در زمان فترت و فاصله ميان تو و حضرت عيسى واقع شده بودند براى تذكّر و تنبّه و ايقاظ و اتّعاظ آنان و بعضى گفته‌اند خداوند در سه آيه اخيره بسه حاليكه براى حضرت موسى اتفاق افتاده اشاره فرموده است يكى وقت مبعوث شدنش به نبوت و ارسالش بسوى فرعون ديگر وقت بودنش در مدين و وصلت با شعيب سوم وقت آمدنش بكوه طور براى گرفتن الواح تورية يا مناجات با پروردگار و بعضى گفته‌اند مراد بجانب غربى جانب غربى كوه طور است كه خداوند در آن با حضرت موسى تكلم فرمود و بنظر حقير اگر چنين باشد بايد بيان شود و الا منصرف بجانب مكان غربى از محل اقامت حضرت ختمى مرتبت است كه آن كوه طور يا وادى مقدس باشد و خلاصه مفاد آيات شريفه آنستكه تو در مواقع مذكوره حاضر نبودى كه از قضايا كاملا مستحضر باشى و نزد كسى درس نخواندى كه تاريخ گذشته و احوال انبيا را بدانى و همه ميدانند كه تو امّى هستى پس معلّم تو خدا است كه اينطور قضايا را بى كم و زياد و بدون اختلاف بتوسط جبرئيل بتو خبر ميدهد و با فصاحت بى نظير و بلاغت بى عديل بطوريكه مورد تصديق تمام اهل كتاب است آيات الهى را راجع باين وقايع بر مردم تلاوت مينمائى و اين يكى از شواهد صدق نبوّت و كتاب تو است كه در دست دارى و در عيون از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم روايت نموده كه چون خداوند موسى عليه السّلام را مبعوث برسالت فرمود و او را بمناجات خود تخصيص داد و دريا را برايش شكافت و بنى اسرائيل را نجات داد و تورية و الواح را باو عنايت فرمود ديد مقام و منزلت خود را نزد


جلد 4 صفحه 193

پروردگارش پس عرضه داشت پروردگارا بمن كرامتى نمودى كه با حدى پيش از من ننمودى پس خدا فرمود اى موسى نميدانى محمد نزد من افضل از تمام ملائكه و تمام خلق است موسى عرض كرد پروردگارا حال كه محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم گرامى‌تر است نزد تو از تمام خلق آيا در ميان خويشان پيغمبر گرامى‌تر از خويشان من كسى هست خدا فرمود مگر نميدانى فضيلت آل محمد بر آل ساير انبيا مانند فضيلت او است بر آنها موسى عرض كرد پروردگارا حال كه آل محمد داراى اين مقامند آيا در ميان امم انبيا امّتى افضل از امت من هست كه ابر را سايبان آنها فرمودى و براى ايشان منّ و سلوى نازل كردى و دريا را شكافتى پس خدا فرمود اى موسى نميدانى فضل امت محمد بر تمام امم مانند فضل او است بر تمام خلق موسى عرضه داشت پروردگارا كاش من آنها را ميديدم خدا فرمود هرگز در دنيا آنها را نخواهى ديد چون زمان پيدايش آنها نرسيده ولى بعدا در بهشت برين در حضور خاتم النبيّين ايشانرا مستغرق در نعم بهشتى و مسرور بكرامتهاى الهى خواهى ديد آيا ميخواهى اينك سخن آنها را بشنوى عرضه داشت بلى پروردگارا خدا فرمود كمر بسته و مؤدّب در برابر من بايست موسى اطاعت كرد و خدا ندا فرمود اى امت محمد و همه جواب دادند در اصلاب پدران و ارحام مادران لبّيك اللّهم لبّيك لبّيك لا شريك لك لبّيك و خداوند اين جوابر اشعار حج قرار داد پس ندا فرمود اى امت محمد حكم من در باره شما آنستكه رحمتم پيشى گيرد بر غضبم و عفوم بر عقابم پيش از آنكه بخوانيد مرا اجابت ميكنم شما را و پيش از آنكه بخواهيد از من عطا ميكنم بشما كسيكه ملاقات نمايد مرا با آنكه شهادت داده باشد بوحدانيّت من و رسالت محمد و آنكه او راستگو است در اقوالش و بر حق است در افعالش و آنكه على بن ابى طالب برادر و وصى او است بعد از او و ولى او است و ملتزم باشد بطاعت او چنانچه ملتزم شده است بطاعت محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و آنكه اولاد طيّبين طاهرين آن دو برگزيدگان خدايند كه بآيات و حجج الهيّه پى در پى قيام نمودند و بعد از آن دو اولياء خدايند من داخل مينمايم او را در بهشت اگر چه گناهش بزيادى كف دريا باشد و پس از نقل حديث نبوى امام فرموده كه چون خداوند محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم را مبعوث فرمود به نبوت فرمود اى محمد نبودى در جانب طور وقتى كه ما ندا نموديم امّت تو را با اين‌


جلد 4 صفحه 194

كرامت پس بگو الحمد للّه رب العالمين براى آنچه اختصاص دادى مرا بآن از فضيلت و پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم هم بامت خود فرمود بگوئيد الحمد للّه رب العالمين بر آنچه اختصاص دادى ما را بآن از فضائل و در اوائل كتاب بيان اختصاص لفظ امت بنحو حقيقت بشيعيان از اين حقير گذشت. و اختصاص انذار بعرب بملاحظه ابتداء امر است و منافى با عموم دعوت و بعثت حضرت ختمى مرتبت بر عرب و عجم و ترك و ديلم نيست.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ ما كُنت‌َ بِجانِب‌ِ الطُّورِ إِذ نادَينا وَ لكِن‌ رَحمَةً مِن‌ رَبِّك‌َ لِتُنذِرَ قَوماً ما أَتاهُم‌ مِن‌ نَذِيرٍ مِن‌ قَبلِك‌َ لَعَلَّهُم‌ يَتَذَكَّرُون‌َ (46)

و نبودي‌ بجانب‌ طور سينا زماني‌ ‌که‌ ‌ما ندا ‌در‌ داديم‌ و لكن‌ ‌از‌ راه‌ رحمت‌ ‌از‌ جانب‌ پروردگار تو خبر پيدا كردي‌ ‌براي‌ اينكه‌ انذار فرمايي‌ قومي‌ ‌را‌ آنچه‌ آمد ‌آنها‌ ‌را‌ ‌از‌ انذار كننده‌ ‌از‌ پيش‌ ‌از‌ تو ‌باشد‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ قوم‌ متذكر شوند و پند بگيرند.

وَ ما كُنت‌َ بِجانِب‌ِ الطُّورِ إِذ نادَينا چه‌ موقعي‌ ‌که‌ ‌با‌ موسي‌ تكلم‌ كرديم‌ و ‌او‌ ‌را‌ فرستاديم‌ ‌براي‌ فرعونيان‌ و چه‌ موقعي‌ ‌که‌ دعوت‌ كرديم‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌در‌ ميقات‌ چهل‌ شب‌ ‌تا‌ الواح‌ تورات‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌او‌ نازل‌ كرديم‌ و چه‌ موقعي‌ ‌که‌ هفتاد نفر ‌را‌ آورد ‌که‌ كلام‌ ‌ما ‌را‌ ‌با‌ ‌او‌ بشنوند ‌در‌ ميقات‌ وَ إِذ قُلتُم‌ يا مُوسي‌ لَن‌ نُؤمِن‌َ لَك‌َ حَتّي‌ نَرَي‌ اللّه‌َ جَهرَةً فَأَخَذَتكُم‌ُ الصّاعِقَةُ الاية (بقره‌ ‌آيه‌ 55) و چه‌ موقعي‌ ‌که‌ موسي‌ عرض‌ كرد رَب‌ِّ أَرِنِي‌ أَنظُر إِلَيك‌َ قال‌َ لَن‌ تَرانِي‌ وَ لكِن‌ِ انظُر إِلَي‌ الجَبَل‌ِ‌-‌ الايه‌ (اعراف‌ ‌آيه‌ 139) وَ لكِن‌ رَحمَةً مِن‌ رَبِّك‌َ ‌ما خداوند تو تمام‌ ‌اينکه‌ قضايا ‌را‌ بتو وحي‌ نموديم‌ و ‌در‌ ‌اينکه‌ قرآن‌ مجيد بيان‌ كرديم‌ و غرض‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ وحي‌ و بيان‌:

لِتُنذِرَ قَوماً ‌براي‌ اينكه‌ انذار فرمايي‌ امت‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌تا‌ صفحه‌ قيامت‌ ‌که‌ قوم‌ تو هستند ما أَتاهُم‌ مِن‌ نَذِيرٍ مِن‌ قَبلِك‌َ آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ آمد ‌آنها‌ ‌را‌ ‌از‌ انذار كننده‌ پيش‌ ‌از‌ تو مثل‌‌-‌ نوح‌، هود، صالح‌، ابراهيم‌، لوط، شعيب‌، موسي‌، داود، سليمان‌، زكريا، يحيي‌، عيسي‌ و ساير انبياء و رسل‌ آنهايي‌ ‌که‌ پذيرفتند سعادت‌مند شدند و آنهايي‌ ‌که‌ مخالفت‌ كردند هلاك‌ شدند.

جلد 14 - صفحه 246

لَعَلَّهُم‌ يَتَذَكَّرُون‌َ ‌باشد‌ ‌که‌ قوم‌ تو متذكر شوند و پند بگيرند و سعادت‌مند شوند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 46)- باز برای تأکید همین معنی می‌افزاید: «تو در کنار طور نبودی زمانی که ما ندا دادیم» و فرمان نبوّت را به نام موسی صادر کردیم (وَ ما کُنْتَ بِجانِبِ الطُّورِ إِذْ نادَیْنا).

ج3، ص465

«ولی این رحمتی از سوی پروردگارت بود (که این اخبار را در اختیار تو نهاد) تا به وسیله آن قومی را انذار کنی که پیش از تو هیچ انذار کننده‌ای برای آنها نیامده است شاید متذکر شوند» (وَ لکِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِیرٍ مِنْ قَبْلِکَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ).

نکات آیه

۱ - مکالمه خداوند با موسى(ع) در وادى طور (و ما کنت بجانب الطور إذ نادینا)

۲ - اطلاعات دقیق پیامبر(ص) از جریان بعثت موسى(ع) و سخن گفتن خداوند با وى در طور - با این که خود در آن جا حضور نداشت - گواهى است روشن بر رسالت الهى آن حضرت. (و ما کنت بجانب الطور إذ نادینا)

۳ - بعثت پیامبر(ص) و نزول قرآن بر آن حضرت، جلوه رحمت و مقتضاى ربوبیت خداوند بر خلق (و لکن رحمة من ربّک)

۴ - پیامبر(ص)، برخوردار از لطف و رحمت ویژه خداوند (و لکن رحمة من ربّک) نکره آمدن «رحمة» نشانگر ویژه بودن آن است.

۵ - انذار مردم از هدف هاى اساسى بعثت پیامبر(ص) (لتنذر قومًا ما أتیهم من نذیر من قبلک)

۶ - انذار مردم، وظیفه اساسى پیامبران (ما أتیهم من نذیر من قبلک)

۷ - انذار خلق از سوى پیامبران، جلوه رحمت خدا بر آنان (و لکن رحمة من ربّک لتنذر قومًا ما أتیهم من نذیر من قبلک)

۸ - رسول خدا(ص)، نخستین پیامبر مبعوث شده در سرزمین مکه (لتنذر قومًا ما أتیهم من نذیر من قبلک) مراد از «قوماً» مردم سرزمین مکه است و «ما» در «ما أتاهم» نافیه مى باشد; یعنى، مردمى که پیش از تو براى آنان هشدار دهنده اى مبعوث نشده است.

۹ - بى بهره بودن مردم سرزمین مکه از تعلیمات آسمانى، عامل عقب ماندگى آنان و فراگیر شدن غفلت و بى خبرى در میان آنها (لتنذر قومًا ما أتیهم من نذیر من قبلک لعلّهم یتذکّرون)

۱۰ - انذار و بیم دهى، زمینه ساز زدایش غفلت ها و بیدار شدن مردم (لتنذر قومًا ... لعلّهم یتذکّرون)

۱۱ - قرآن، کتابى انذارگر و بیم دهنده (لتنذر قومًا) روشن است که پیامبر(ص) با تلاوت وحى الهى (قرآن) به انذار مردم مى پرداخت. بنابراین «لتنذر قوماً» به تقدیر «بالقرآن» مى باشد.

۱۲ - انس با قرآن و تعلیمات آسمانى آن، مایه بیدارى و دور ماندن از غفلت و بى خبرى (لتنذر قومًا ... لعلّهم یتذکّرون)

موضوعات مرتبط

  • انبیا: انذارهاى انبیا ۶، ۷; تاریخ انبیا ۸; رسالت انبیا ۶
  • انذار: آثار انذار ۱۰
  • تنبه: عوامل تنبه ۱۲
  • خدا: آثار ربوبیت خدا ۳; گفتگوى خدا با محمد(ص) ۲; گفتگوى خدا با موسى(ع) ۱; نشانه هاى رحمت خدا ۳، ۷
  • دین: محرومیت از دین ۹
  • رحمت خاص: مشمولان رحمت خاص ۴
  • سرزمینها: اولین نبى سرزمین مکه ۸
  • غفلت: موانع غفلت ۱۰
  • قرآن: آثار انس با قرآن ۱۲; انذارهاى قرآن ۱۱; رحمت قرآن ۳; ویژگیهاى قرآن ۱۱; هدایتگرى قرآن ۱۲
  • لطف خدا: مشمولان لطف خدا ۴
  • محمد(ص): انذارهاى محمد(ص) ۵; دلایل نبوت محمد(ص) ۲; رحمت محمد(ص) ۳; فضایل محمد(ص) ۴، ۸; فلسفه بعثت محمد(ص) ۵; محمد(ص) و بعثت موسى(ع) ۲
  • مکه: تاریخ مکه ۹; عوامل عقب ماندگى اهل مکه ۹; عوامل غفلت اهل مکه ۹; محرومیت اهل مکه ۹
  • موسى(ع): موسى(ع) در کوه طور ۱

منابع