الشعراء ٤٤: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۸#link239 | آيات ۱۰ - ۶۸، سوره شعراء]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۸#link239 | آيات ۱۰ - ۶۸، سوره شعراء]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link240 | غرض اين آيات : مقايسه قوم خاتم الانبياء (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) با قوم موسى وهارون ، ابراهيم و نوح و...]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link240 | غرض اين آيات : مقايسه قوم خاتم الانبياء (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) با قوم موسى وهارون ، ابراهيم و نوح و...]] | ||
خط ۶۱: | خط ۶۲: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۱#link266 | نتيجه گيرى از حكايت موسى عليه السّلام و فرعون]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۱#link266 | نتيجه گيرى از حكايت موسى عليه السّلام و فرعون]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۵_بخش۵۸#link110 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۵_بخش۵۸#link110 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
قالَ لَهُمْ مُوسى أَلْقُوا ما أَنْتُمْ مُلْقُونَ «43» فَأَلْقَوْا حِبالَهُمْ وَ عِصِيَّهُمْ وَ قالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ «44» | |||
(روز موعود فرارسيد و همهى ساحران جمع شدند،) موسى به آنان گفت: بيفكنيد آنچه را مىخواهيد بيفكنيد. پس (ساحران) ريسمانها و عصاهاى خود را (به زمين) افكندند و گفتند: به عزّت فرعون سوگند كه قطعاً ما پيروزيم. | |||
===پیام ها=== | |||
1- مردان خدا به غلبهى حقّ و پوچى سحر ايمان داشته واز موضع قدرت و با آرامش سخن مىگويند، نه از روى ضعف و ترس. «أَلْقُوا ما أَنْتُمْ مُلْقُونَ» | |||
2- به مخالفان فرصت دهيد تا در راه عقيده و هدف خود تلاش و حركت كنند، «أَلْقُوا ما أَنْتُمْ»، آنگاه محكم ومنطقى پاسخ آنان را بدهيد. | |||
3- كافر از درون متزلزل است و در ظاهر شعار مىدهد. ساحران در پيروزى خود شك داشتند و در آيات قبل مىگفتند: «إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغالِبِينَ» ولى در حضور فرعون، با خودشيرينى و تملّق گفتند: «بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ» وبه پيروزى تظاهر مىكردند و به اصطلاح جنگروانى راه مىانداختند. «إِنَّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ» | |||
تفسير نور(10جلدى)، ج6، ص: 315 | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
فَأَلْقَوْا حِبالَهُمْ وَ عِصِيَّهُمْ وَ قالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ (44) | |||
چون موسى رخصت القا داد: | |||
فَأَلْقَوْا حِبالَهُمْ وَ عِصِيَّهُمْ: پس انداختند رسنها و عصاهائى كه مجوف كرده بودند و پر از زيبق ساخته كه به سبب رسيدن حرارت به آنها به حركت و جنبش آيد و عدد آنها هفتاد هزار طناب و هفتاد هزار عصا بود. وَ قالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ: و گفتند پس از حركت آمدن عصاها و طنابها به تابش آفتاب و از مردمان غوغا برخاست، سوگند به بزرگى و قوت و غالبيت فرعون كه در علوّ منزلت است. إِنَّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ: بدرستى كه ما غلبه كنندگانيم بر موسى و هارون، يعنى البته بر ايشان غالب شويم. قسم خوردن ساحران به عزت فرعون بر آنكه غلبه مر ايشان را باشد به جهت فرط اعتقاد آنها بود به سحر خود، و آوردن آنها نهايت آنچه ممكن باشد از سحر. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
قالَ فَأْتِ بِهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (31) فَأَلْقى عَصاهُ فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ مُبِينٌ (32) وَ نَزَعَ يَدَهُ فَإِذا هِيَ بَيْضاءُ لِلنَّاظِرِينَ (33) قالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِيمٌ (34) يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَما ذا تَأْمُرُونَ (35) | |||
قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ ابْعَثْ فِي الْمَدائِنِ حاشِرِينَ (36) يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ (37) فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ (38) وَ قِيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ (39) لَعَلَّنا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِنْ كانُوا هُمُ الْغالِبِينَ (40) | |||
فَلَمَّا جاءَ السَّحَرَةُ قالُوا لِفِرْعَوْنَ أَ إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغالِبِينَ (41) قالَ نَعَمْ وَ إِنَّكُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ (42) قالَ لَهُمْ مُوسى أَلْقُوا ما أَنْتُمْ مُلْقُونَ (43) فَأَلْقَوْا حِبالَهُمْ وَ عِصِيَّهُمْ وَ قالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ (44) فَأَلْقى مُوسى عَصاهُ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ (45) | |||
فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدِينَ (46) قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمِينَ (47) رَبِّ مُوسى وَ هارُونَ (48) قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ (49) قالُوا لا ضَيْرَ إِنَّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ (50) | |||
إِنَّا نَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لَنا رَبُّنا خَطايانا أَنْ كُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِينَ (51) | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 103 | |||
ترجمه | |||
گفت پس بياور آنرا اگر هستى از راستگويان | |||
پس انداخت عصايش را پس آنگاه آن بود اژدهائى آشكار | |||
و برآورد دستش را پس آنگاه آن بود سفيد نورانى براى نگاه كنندگان | |||
گفت بآن جماعت كه بودند در اطرافش همانا اين هرآينه جادوگرى است دانا | |||
ميخواهد كه بيرون كند شما را از زمينتان بجادويش پس چه ميفرمائيد | |||
گفتند بازدار او و برادرش را و بفرست در شهرها جمع كنندگانرا | |||
كه بياورند نزد تو هر جادوگر دانا را | |||
پس جمع كرده شدند جادوگران براى وعدهگاه روزى معلوم | |||
و گفته شد بمردم كه آيا شما هستيد اجتماع كنندگان | |||
باشد كه ما پيروى كنيم جادوگرانرا اگر باشند ايشان غلبه كنندگان | |||
پس چون آمدند جادوگران گفتند به فرعون آيا همانا براى ما مزدى است اگر باشيم ما غلبه كنندگان | |||
گفت آرى و همانا شمائيد آنگاه هرآينه از نزديك شدگان | |||
گفت به ايشان موسى بيندازيد آنچه را شمائيد اندازنده | |||
پس انداختند ريسمانهاشان را و عصاهاشان را و گفتند سوگند ببزرگى و توانائى فرعون همانا ما هر آينه مائيم غلبه كنندگان | |||
پس انداخت موسى عصايش را پس آنگاه آن فرو ميبرد آنچه را مينمودند بدروغ | |||
پس برو افكنده شدند ساحران سجده كنندگان | |||
گفتند گرويديم بپروردگار جهانيان | |||
پروردگار موسى و هارون | |||
گفت آيا گرويديد باو پيش از آنكه دستورى دهم شما را همانا او بزرگ شما است كه آموخته است شما را جادو پس هرآينه زود باشد كه بدانيد هر آينه خواهم بريد دستهاتان را و پاهاتان را بر خلاف يكديگر و هر آينه بردار خواهم كرد شما را همگى | |||
گفتند ضررى ندارد همانا ما بسوى پروردگارمان بازگشت كنندگانيم | |||
همانا ما اميد داريم كه ببخشد بما پروردگار ما گناهانمان را براى آنكه بوديم اوّل گروندگان. | |||
تفسير | |||
بعد از مذاكرات سابقه كه بين حضرت موسى و فرعون روى داد گفت اگر راست ميگوئى معجزت را بياور و آنحضرت عصاى خود را انداخت ناگهان | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 104 | |||
اژدهائى شد كه شك و شبههئى در اژدها بودن آن نبود و بيرون آورد دستش را از گريبان يا آستينش ناگهان آن دست سفيد و منوّر شد براى كسانى كه نظر مينمودند بآن بطوريكه شعاعش حائل شد ميان آنها و روى حضرت موسى و قمى ره در ضمن حديثى كه در آيات سابقه ذكر شد نقل نموده كه چون عصا اژدها شد تمام جلساء فرعون فرار نمودند و فرعون بقدرى ترسيد كه نتوانست خود را نگهدارد و موسى عليه السّلام را بخدا قسم داد كه او را از شرّ آن اژدها نگهدارى فرمايد و آنحضرت او را نگهدارى فرمود و بعد يد بيضاء را ارائه داد و چون عصا را بدست گرفت فرعون بنفس خود مراجعه نمود و خواست تصديق كند ولى هامان نگذاشت و گفت اين با ادّعاء خدائى تو منافات دارد كه تابع بنده خودت شوى و اثر مشاهده معجزه بقدرى او را از تفرعن خود تنزّل داد كه با اعيان مجلس مشورت نمود و از آنها چاره- جوئى خواست و گفت اين ساحر ماهرى است كه ميخواهد بسحر شما را آواره از وطن نمايد و با ادّعاء خدائى حاضر شد كه اطاعت فرمان آنها را بنمايد و آنها گفتند فعلا امر او و برادرش را بتأخير بينداز و بشهرهاى مصر مأمورينى روانه كن كه ساحران را جمع آورى نمايند و از ميان آنها اشخاصى را كه ماهرتر در سحرند انتخاب كنند و بياورند و او بهمين دستور عمل نمود و ساحران ماهر در ظهر روز عيد ساليانه خودشان كه روز زينت خوانده ميشد در مكان معيّنى كه فاصله ميان دو طرف بود و در سوره طه گذشت جمع شدند و براى آنكه اهل مصر مهيّا براى آمدن شوند فرعونيان بمردم ميگفتند آيا در چنين روزى اجتماع مينمائيد براى آنكه ما پيرو دين ساحران شويم كه همدين ما هستند اگر غلبه با آنها باشد و پيرو دين موسى و هارون نگرديم و چون ساحران بدربار فرعون راه يافتند باو گفتند اگر ما بر موسى غالب شديم انعامى هم داريم او گفت علاوه بر انعام مقرّب درگاه ما هم خواهيد شد و بعد از سؤال از حضرت موسى كه آيا تو مىاندازى عصايت را يا ما بيندازيم آنچه داريم او فرمود بيندازيد آنچه را مىاندازيد و آنها ريسمانها و عصاهاشان را انداختند و گفتند بعزّت و جلال فرعون قطعا غلبه با ما است چون كاملا مطمئن بودند كه ديگر سحرى بالاتر از اين نميشود كرد و اين قسم قسم خوردن در زمان جاهليّت معمول بود و در اسلام | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 105 | |||
منسوخ شد و بنام خدا مقرّر گرديد پس حضرت موسى عصاى خود را انداخت و اژدهائى شد كه تمام مارهاى دروغى را كه بتزوير و تلبيس ريسمانها و عصاهاشان را بصور مختلفه آن حيوان در آورده بودند و بتوسط سيماب و غيره حركت ميكردند بلع نمود و اثرى از آنها باقى نگذارد و چون ساحران اين معجزه را مشاهده نمودند با آنكه ميدانستند چنين امرى بسحر انجام پذير نيست بدون درنگ برو بر زمين افتادند مانند آنكه آنها را بدون اختيار بزمين انداخته باشند و در پيشگاه عظمت و قدرت الهى سجده نمودند و گفتند ايمان آورديم ما بپروردگار جهانيان آن پروردگارى كه موسى و هارون معرّف و مبيّن او شدند بأعجاز و بيان نه فرعون و هامان و فرعون از اين امر برآشفت و بساحران گفت آيا ايمان آورديد بموسى بدون اذن و اجازه من و ءامنتم بدو همزه نيز قرائت شده و او لابد استاد شما بوده در سحر و با او تبانى داشتهايد يا بعضى از فنون آنرا بشما نياموخته و براى خودش در چنين مواقعى باقى گذارده و اين سخنان را براى اشتباه كارى بر قومش ميگفت كه آنها تصوّر ننمايند ايمان ساحران براى ظهور حق و وضوح صدق حضرت موسى در ادّعاء نبوت نزد آنها بوده و تهديد كرد كه بزودى شما را بپاداش اين جرئت و جسارتتان ميرسانم كه بدانيد سزاى شما چيست دستها و پاهاى شما را بر خلاف يكديگر يعنى دست راست و پاى چپ يا پاى راست و دست چپ شما را ميبرم و بعد شما را براى عبرت مردم بدار ميكشم و هيچكدامتان را عفو نخواهم نمود و آنها گفتند ضررى ندارد ما بسوى رحمت پروردگارمان بازگشت ميكنيم ما اميدواريم كه خداوند از خطاها و تقصيرات ما بگذرد براى تحمّل رنج و محنتى كه بر ما وارد شد و شديم از سابقين در ايمان بخدا و پيغمبر او البته تحمّل الم موقت در برابر نعيم دائم سهل است و بعضى ان كنّا بكسر همزه قرائت نمودهاند يعنى اگر باشيم از سابقين در ايمان بمغفرت الهى نائل ميشويم پس دست از ايمان خود برنميداريم و گفتهاند آنها كسانى بودند كه بعد از اين معجزه از آل فرعون ايمان آوردند پيش از سايرين غير از بنى اسرائيل كه ايمان آورده بودند و قمى ره در ضمن حديث سابق نقل نموده كه فرعون و هامان قبلا تعليم سحر نموده بودند و فرعون بسحر بر مردم غلبه | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 106 | |||
پيدا كرد و ادعاء خدائى نمود لذا مأمور بتمام شهرهاى مصر فرستاد و هزار جادوگر جمع كردند و از ميان آنها يكصد نفر انتخاب كردند و از ميان آنها هشتاد نفر پس جادوگران بفرعون گفتند تو ميدانى كه از ما كسى در دنيا ما هرتر در سحر نيست اگر ما بر موسى غالب شديم چه بما خواهى داد فرعون گفت شما مقرّب درگاه من خواهيد شد و در سلطنت با من شريك خواهيد بود آنها گفتند اگر موسى بر ما غلبه نمود و سحر ما را باطل كرد ميدانيم او جادوگر نيست و پيغمبر است و باو ايمان ميآوريم فرعون گفت اگر چنين شد من هم در ايمان باو با شما شركت ميكنم ولى شما سعى كنيد و اسباب كارتان را تكميل نمائيد كه مغلوب نشويد و موعد روز عيدشان بود و چون آفتاب بلند شد فرعون سحره و مردم را جمع نمود در كنار بارگاه خود كه ارتفاع آن از زمين هشتاد ذراع بود و قبّه آنرا از آهن و فولاد صيقلى شده ساخته بودند كه وقتى آفتاب بآن مىتابيد كسى نميتوانست بآن نگاه كند از برق آهن و تابش آفتاب و فرعون و هامان آمدند و آنجا نشستند و نگاه ميكردند و موسى عليه السّلام هم آمد ولى نظر بآسمان ميكرد و جادوگران گفتند اين مرد نظر بآسمان ميكند و سحر ما در آنجا كارگر نيست و در برابر موسى صف كشيدند و عرضه داشتند كه تو مىاندازى يا ما بيندازيم و او فرمود شما بيندازيد و آنها ريسمانها و عصاهاشان را انداختند و همه مانند مارها بجنبش آمدند و گفتند بعزّت فرعون ما غالب ميشويم و موسى چون آن منظره را مشاهده نمود بيمناك شد ولى ندائى بگوشش رسيد كه نترس تو غالب خواهى شد عصايت را بينداز تمام مارهاى مصنوعى را بلع ميكند پس موسى انداخت عصاى خود را و چون بزمين رسيد گداخته شد و بعد سر بلند كرد و دهان گشود بطوريكه لب بالايش رسيد ببالاى گنبد قصر فرعون پس دور زد بر آن و با لب زيرينش تمام ريسمانها و عصاهاى سحره را جمع نمود و بلعيد و مردم يكدفعه فرار كردند و چون تاكنون چنين امر عجيبى را كسى نديده و نشنيده بود از ترس و زير دست و پا ده هزار نفر مرد و زن و كودك تلف شدند و فرعون و هامان لباس خودشان را ملوّث نمودند و موى سرشان از ترس سفيد شد و موسى هم با مردم فرارى همراهى ميكرد تا خطاب الهى رسيد كه بگير آنرا و نترس ما | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 107 | |||
دو مرتبه بصورت اوّل برش ميگردانيم و او برگشت و عباء خود را بدست پيچيد و در دهان اژدها نمود و آن بصورت اوّل برگشت و ساحران ايمان آوردند و فرعون غضب كرد و هر كس را بموسى ايمان آورده بود زندانى نمود تا معجزات ديگرى از آنحضرت از قبيل طوفان و ملخ و كنه و غوك و خون كه تفصيلش در سور سابقه گذشت بروز نمود و فرعون آنها را آزاد كرد و گفته شده كه آنملعون متمكّن نشد تهديد خود را نسبت بساحرانى كه ايمان آوردند عملى نمايد. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
فَأَلقَوا حِبالَهُم وَ عِصِيَّهُم وَ قالُوا بِعِزَّةِ فِرعَونَ إِنّا لَنَحنُ الغالِبُونَ (44) | |||
پس سحره القاء كردند انداختند ريسمانهاي خود را و عصاهاي خود را و گفتند قسم بعزت فرعون محققا هر آينه ما غالب هستيم. | |||
گفتند جيوه در طنابها و عصاهاي خود ريخته بودند و آنها را مجوّف و تو خالي درست كرده، بودند و آنها را بصورت مار و حيوانات قرار داده بودند و بسيار در اينکه باب صنعت بكار زده بودند براي اينكه در مقابل فرعون و اينکه جمعيت كذا علميت خود را اظهار كنند و چون شنيده بودند که حضرت موسي عصا را انداخت مار شده بود خيال كردند آنهم از همين باب است لذا قسم ياد كردند که اگر موسي يك مار و افعي نشان داد ما هزار مار و ساير حيوانات را نمايش ميدهيم و چون آفتاب بلند شد اينکه طنابها و عصاهاي مجوّف بواسطه آب شدن جيوهها بحركت در آمد ولي نه طنابها و نه عصاها بزرگ شد و نه در سير افتاد پس متحرك بود. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 44)- ساحران که غرق غرور و نخوت بودند و حد اکثر توان خود را به کار گرفته و به پیروزی خود امیدوار بودند «طنابها و عصاهای خود را افکندند و گفتند: به عزت فرعون ما قطعا پیروزیم»! (فَأَلْقَوْا حِبالَهُمْ وَ عِصِیَّهُمْ وَ قالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ). | |||
در این هنگام عصاها و طنابهای مخصوص به صورت مارهای کوچک | |||
ج3، ص369 | |||
و بزرگ به حرکت در آمدند (طه/ 66)، در این هنگام غریو شادی از مردم بر خاست و برق امید در چشمان فرعون و اطرافیانش درخشیدن گرفت. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۱۲
ترجمه
الشعراء ٤٣ | آیه ٤٤ | الشعراء ٤٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«حِبَال»: جمع حَبْل، طنابها. ریسمانها. «عِصِیّ»: جمع عَصا، چوبه دستی.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۰ - ۶۸، سوره شعراء
- غرض اين آيات : مقايسه قوم خاتم الانبياء (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) با قوم موسى وهارون ، ابراهيم و نوح و...
- اشاره به معناى ((خوف )) و فرق آن با ((خشيت ))
- بيان اينكه جمله : ((فارسل الى هارون اخى )) حاكى ازتعلل و شانه خالى كردن از مسئوليت نيست
- معناى ((ذنب )) و مراد از اينكه موسى عليه السّلام فرمود: ((و لهم على ذنب ))
- دلگرمى مى دادند خداوند به موسى و هارون : ما با شمائيم !
- گفتگوى موسى عليه السّلام با فرعون
- مفاد جمله : ((و انت من الكافرين )) كه در خطاب فرعون به موسى عليه السّلام آمده است
- پاسخ موسى عليه السّلام به سه اشكال و اعتراض فرعون بر آن حضرت
- مقصود از ضلالت در سخن موسى عليه السّلام :((قال فعلتها اذا و اءنا من الضالين ...))
- رد گفتار مفسرين در معناى ضلالت در آيه شريفه
- مراد از حكمى كه بعد از گريختن موسى عليه السّلام از مصر به او داده شده (فوهب لىربى حكما)
- توضيح مفاد (وجعلنى من المرسلين ) كه جواب اعتراضاول فرعون در استبعاد رسالت موسى عليه السّلام است
- توضيح مفاد (و تلك نعمة تمنها على ...) كه پاسخ اعتراض ديگر فرعون است
- بيان گفتار مفسرين درباره جمله ((الم نربك )) و اشكالات و توجهات مترتب برگفتارشان
- اشاره به معتقدات بت پرستان درباره خداى سبحان و ارباب و آلهه
- بيان علت اينكه فرعون گفت : ((رب العالمين چيست ؟))
- تقرير و توضيح جواب موسى عليه السّلام بهسوال فرعون (قال رب السموات و الارض و ما بينهما...)
- دو نكته در ارتباط با پاسخ موس عليه السّلام به فرعون و بيان فساد گفتار بعضىمفسرين در اين زمينه
- جواب دوم موسى عليه السّلام به فرعون به سؤال فرعون از حقيقت رب العالمين : ((قال ربكم و رب آبائكم الاولين ))
- فرعون به موسى عليه السّلام بر چسپ ديوانگى مى زند
- فرعون موسى عليه السّلام را به زندان تهديد مى كند
- موسى عليه السّلام با پيشنهاد اظهار معجزه مى كند
- معجزه عصى و يد بيضاء را نشان مى دهد و فرعون او را متهم به توطئه مى كند
- پيشنهاد بزرگان قوم به فرعون در برابر ارائه معجزات موسى عليه السّلام
- واكنش فرعون در مقابل ايمان آوردن ساحران
- قسمت ديگر داستان موسى عليه السّلام : كوچ شبانه بنىاسرائيل از مصر و غرق و هلاك فرعون و فرعونيان
- نتيجه گيرى از حكايت موسى عليه السّلام و فرعون
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ لَهُمْ مُوسى أَلْقُوا ما أَنْتُمْ مُلْقُونَ «43» فَأَلْقَوْا حِبالَهُمْ وَ عِصِيَّهُمْ وَ قالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ «44»
(روز موعود فرارسيد و همهى ساحران جمع شدند،) موسى به آنان گفت: بيفكنيد آنچه را مىخواهيد بيفكنيد. پس (ساحران) ريسمانها و عصاهاى خود را (به زمين) افكندند و گفتند: به عزّت فرعون سوگند كه قطعاً ما پيروزيم.
پیام ها
1- مردان خدا به غلبهى حقّ و پوچى سحر ايمان داشته واز موضع قدرت و با آرامش سخن مىگويند، نه از روى ضعف و ترس. «أَلْقُوا ما أَنْتُمْ مُلْقُونَ»
2- به مخالفان فرصت دهيد تا در راه عقيده و هدف خود تلاش و حركت كنند، «أَلْقُوا ما أَنْتُمْ»، آنگاه محكم ومنطقى پاسخ آنان را بدهيد.
3- كافر از درون متزلزل است و در ظاهر شعار مىدهد. ساحران در پيروزى خود شك داشتند و در آيات قبل مىگفتند: «إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغالِبِينَ» ولى در حضور فرعون، با خودشيرينى و تملّق گفتند: «بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ» وبه پيروزى تظاهر مىكردند و به اصطلاح جنگروانى راه مىانداختند. «إِنَّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج6، ص: 315
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَأَلْقَوْا حِبالَهُمْ وَ عِصِيَّهُمْ وَ قالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ (44)
چون موسى رخصت القا داد:
فَأَلْقَوْا حِبالَهُمْ وَ عِصِيَّهُمْ: پس انداختند رسنها و عصاهائى كه مجوف كرده بودند و پر از زيبق ساخته كه به سبب رسيدن حرارت به آنها به حركت و جنبش آيد و عدد آنها هفتاد هزار طناب و هفتاد هزار عصا بود. وَ قالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ: و گفتند پس از حركت آمدن عصاها و طنابها به تابش آفتاب و از مردمان غوغا برخاست، سوگند به بزرگى و قوت و غالبيت فرعون كه در علوّ منزلت است. إِنَّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ: بدرستى كه ما غلبه كنندگانيم بر موسى و هارون، يعنى البته بر ايشان غالب شويم. قسم خوردن ساحران به عزت فرعون بر آنكه غلبه مر ايشان را باشد به جهت فرط اعتقاد آنها بود به سحر خود، و آوردن آنها نهايت آنچه ممكن باشد از سحر.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قالَ فَأْتِ بِهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (31) فَأَلْقى عَصاهُ فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ مُبِينٌ (32) وَ نَزَعَ يَدَهُ فَإِذا هِيَ بَيْضاءُ لِلنَّاظِرِينَ (33) قالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِيمٌ (34) يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَما ذا تَأْمُرُونَ (35)
قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ ابْعَثْ فِي الْمَدائِنِ حاشِرِينَ (36) يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ (37) فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ (38) وَ قِيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ (39) لَعَلَّنا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِنْ كانُوا هُمُ الْغالِبِينَ (40)
فَلَمَّا جاءَ السَّحَرَةُ قالُوا لِفِرْعَوْنَ أَ إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغالِبِينَ (41) قالَ نَعَمْ وَ إِنَّكُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ (42) قالَ لَهُمْ مُوسى أَلْقُوا ما أَنْتُمْ مُلْقُونَ (43) فَأَلْقَوْا حِبالَهُمْ وَ عِصِيَّهُمْ وَ قالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ (44) فَأَلْقى مُوسى عَصاهُ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ (45)
فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدِينَ (46) قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمِينَ (47) رَبِّ مُوسى وَ هارُونَ (48) قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ (49) قالُوا لا ضَيْرَ إِنَّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ (50)
إِنَّا نَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لَنا رَبُّنا خَطايانا أَنْ كُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِينَ (51)
جلد 4 صفحه 103
ترجمه
گفت پس بياور آنرا اگر هستى از راستگويان
پس انداخت عصايش را پس آنگاه آن بود اژدهائى آشكار
و برآورد دستش را پس آنگاه آن بود سفيد نورانى براى نگاه كنندگان
گفت بآن جماعت كه بودند در اطرافش همانا اين هرآينه جادوگرى است دانا
ميخواهد كه بيرون كند شما را از زمينتان بجادويش پس چه ميفرمائيد
گفتند بازدار او و برادرش را و بفرست در شهرها جمع كنندگانرا
كه بياورند نزد تو هر جادوگر دانا را
پس جمع كرده شدند جادوگران براى وعدهگاه روزى معلوم
و گفته شد بمردم كه آيا شما هستيد اجتماع كنندگان
باشد كه ما پيروى كنيم جادوگرانرا اگر باشند ايشان غلبه كنندگان
پس چون آمدند جادوگران گفتند به فرعون آيا همانا براى ما مزدى است اگر باشيم ما غلبه كنندگان
گفت آرى و همانا شمائيد آنگاه هرآينه از نزديك شدگان
گفت به ايشان موسى بيندازيد آنچه را شمائيد اندازنده
پس انداختند ريسمانهاشان را و عصاهاشان را و گفتند سوگند ببزرگى و توانائى فرعون همانا ما هر آينه مائيم غلبه كنندگان
پس انداخت موسى عصايش را پس آنگاه آن فرو ميبرد آنچه را مينمودند بدروغ
پس برو افكنده شدند ساحران سجده كنندگان
گفتند گرويديم بپروردگار جهانيان
پروردگار موسى و هارون
گفت آيا گرويديد باو پيش از آنكه دستورى دهم شما را همانا او بزرگ شما است كه آموخته است شما را جادو پس هرآينه زود باشد كه بدانيد هر آينه خواهم بريد دستهاتان را و پاهاتان را بر خلاف يكديگر و هر آينه بردار خواهم كرد شما را همگى
گفتند ضررى ندارد همانا ما بسوى پروردگارمان بازگشت كنندگانيم
همانا ما اميد داريم كه ببخشد بما پروردگار ما گناهانمان را براى آنكه بوديم اوّل گروندگان.
تفسير
بعد از مذاكرات سابقه كه بين حضرت موسى و فرعون روى داد گفت اگر راست ميگوئى معجزت را بياور و آنحضرت عصاى خود را انداخت ناگهان
جلد 4 صفحه 104
اژدهائى شد كه شك و شبههئى در اژدها بودن آن نبود و بيرون آورد دستش را از گريبان يا آستينش ناگهان آن دست سفيد و منوّر شد براى كسانى كه نظر مينمودند بآن بطوريكه شعاعش حائل شد ميان آنها و روى حضرت موسى و قمى ره در ضمن حديثى كه در آيات سابقه ذكر شد نقل نموده كه چون عصا اژدها شد تمام جلساء فرعون فرار نمودند و فرعون بقدرى ترسيد كه نتوانست خود را نگهدارد و موسى عليه السّلام را بخدا قسم داد كه او را از شرّ آن اژدها نگهدارى فرمايد و آنحضرت او را نگهدارى فرمود و بعد يد بيضاء را ارائه داد و چون عصا را بدست گرفت فرعون بنفس خود مراجعه نمود و خواست تصديق كند ولى هامان نگذاشت و گفت اين با ادّعاء خدائى تو منافات دارد كه تابع بنده خودت شوى و اثر مشاهده معجزه بقدرى او را از تفرعن خود تنزّل داد كه با اعيان مجلس مشورت نمود و از آنها چاره- جوئى خواست و گفت اين ساحر ماهرى است كه ميخواهد بسحر شما را آواره از وطن نمايد و با ادّعاء خدائى حاضر شد كه اطاعت فرمان آنها را بنمايد و آنها گفتند فعلا امر او و برادرش را بتأخير بينداز و بشهرهاى مصر مأمورينى روانه كن كه ساحران را جمع آورى نمايند و از ميان آنها اشخاصى را كه ماهرتر در سحرند انتخاب كنند و بياورند و او بهمين دستور عمل نمود و ساحران ماهر در ظهر روز عيد ساليانه خودشان كه روز زينت خوانده ميشد در مكان معيّنى كه فاصله ميان دو طرف بود و در سوره طه گذشت جمع شدند و براى آنكه اهل مصر مهيّا براى آمدن شوند فرعونيان بمردم ميگفتند آيا در چنين روزى اجتماع مينمائيد براى آنكه ما پيرو دين ساحران شويم كه همدين ما هستند اگر غلبه با آنها باشد و پيرو دين موسى و هارون نگرديم و چون ساحران بدربار فرعون راه يافتند باو گفتند اگر ما بر موسى غالب شديم انعامى هم داريم او گفت علاوه بر انعام مقرّب درگاه ما هم خواهيد شد و بعد از سؤال از حضرت موسى كه آيا تو مىاندازى عصايت را يا ما بيندازيم آنچه داريم او فرمود بيندازيد آنچه را مىاندازيد و آنها ريسمانها و عصاهاشان را انداختند و گفتند بعزّت و جلال فرعون قطعا غلبه با ما است چون كاملا مطمئن بودند كه ديگر سحرى بالاتر از اين نميشود كرد و اين قسم قسم خوردن در زمان جاهليّت معمول بود و در اسلام
جلد 4 صفحه 105
منسوخ شد و بنام خدا مقرّر گرديد پس حضرت موسى عصاى خود را انداخت و اژدهائى شد كه تمام مارهاى دروغى را كه بتزوير و تلبيس ريسمانها و عصاهاشان را بصور مختلفه آن حيوان در آورده بودند و بتوسط سيماب و غيره حركت ميكردند بلع نمود و اثرى از آنها باقى نگذارد و چون ساحران اين معجزه را مشاهده نمودند با آنكه ميدانستند چنين امرى بسحر انجام پذير نيست بدون درنگ برو بر زمين افتادند مانند آنكه آنها را بدون اختيار بزمين انداخته باشند و در پيشگاه عظمت و قدرت الهى سجده نمودند و گفتند ايمان آورديم ما بپروردگار جهانيان آن پروردگارى كه موسى و هارون معرّف و مبيّن او شدند بأعجاز و بيان نه فرعون و هامان و فرعون از اين امر برآشفت و بساحران گفت آيا ايمان آورديد بموسى بدون اذن و اجازه من و ءامنتم بدو همزه نيز قرائت شده و او لابد استاد شما بوده در سحر و با او تبانى داشتهايد يا بعضى از فنون آنرا بشما نياموخته و براى خودش در چنين مواقعى باقى گذارده و اين سخنان را براى اشتباه كارى بر قومش ميگفت كه آنها تصوّر ننمايند ايمان ساحران براى ظهور حق و وضوح صدق حضرت موسى در ادّعاء نبوت نزد آنها بوده و تهديد كرد كه بزودى شما را بپاداش اين جرئت و جسارتتان ميرسانم كه بدانيد سزاى شما چيست دستها و پاهاى شما را بر خلاف يكديگر يعنى دست راست و پاى چپ يا پاى راست و دست چپ شما را ميبرم و بعد شما را براى عبرت مردم بدار ميكشم و هيچكدامتان را عفو نخواهم نمود و آنها گفتند ضررى ندارد ما بسوى رحمت پروردگارمان بازگشت ميكنيم ما اميدواريم كه خداوند از خطاها و تقصيرات ما بگذرد براى تحمّل رنج و محنتى كه بر ما وارد شد و شديم از سابقين در ايمان بخدا و پيغمبر او البته تحمّل الم موقت در برابر نعيم دائم سهل است و بعضى ان كنّا بكسر همزه قرائت نمودهاند يعنى اگر باشيم از سابقين در ايمان بمغفرت الهى نائل ميشويم پس دست از ايمان خود برنميداريم و گفتهاند آنها كسانى بودند كه بعد از اين معجزه از آل فرعون ايمان آوردند پيش از سايرين غير از بنى اسرائيل كه ايمان آورده بودند و قمى ره در ضمن حديث سابق نقل نموده كه فرعون و هامان قبلا تعليم سحر نموده بودند و فرعون بسحر بر مردم غلبه
جلد 4 صفحه 106
پيدا كرد و ادعاء خدائى نمود لذا مأمور بتمام شهرهاى مصر فرستاد و هزار جادوگر جمع كردند و از ميان آنها يكصد نفر انتخاب كردند و از ميان آنها هشتاد نفر پس جادوگران بفرعون گفتند تو ميدانى كه از ما كسى در دنيا ما هرتر در سحر نيست اگر ما بر موسى غالب شديم چه بما خواهى داد فرعون گفت شما مقرّب درگاه من خواهيد شد و در سلطنت با من شريك خواهيد بود آنها گفتند اگر موسى بر ما غلبه نمود و سحر ما را باطل كرد ميدانيم او جادوگر نيست و پيغمبر است و باو ايمان ميآوريم فرعون گفت اگر چنين شد من هم در ايمان باو با شما شركت ميكنم ولى شما سعى كنيد و اسباب كارتان را تكميل نمائيد كه مغلوب نشويد و موعد روز عيدشان بود و چون آفتاب بلند شد فرعون سحره و مردم را جمع نمود در كنار بارگاه خود كه ارتفاع آن از زمين هشتاد ذراع بود و قبّه آنرا از آهن و فولاد صيقلى شده ساخته بودند كه وقتى آفتاب بآن مىتابيد كسى نميتوانست بآن نگاه كند از برق آهن و تابش آفتاب و فرعون و هامان آمدند و آنجا نشستند و نگاه ميكردند و موسى عليه السّلام هم آمد ولى نظر بآسمان ميكرد و جادوگران گفتند اين مرد نظر بآسمان ميكند و سحر ما در آنجا كارگر نيست و در برابر موسى صف كشيدند و عرضه داشتند كه تو مىاندازى يا ما بيندازيم و او فرمود شما بيندازيد و آنها ريسمانها و عصاهاشان را انداختند و همه مانند مارها بجنبش آمدند و گفتند بعزّت فرعون ما غالب ميشويم و موسى چون آن منظره را مشاهده نمود بيمناك شد ولى ندائى بگوشش رسيد كه نترس تو غالب خواهى شد عصايت را بينداز تمام مارهاى مصنوعى را بلع ميكند پس موسى انداخت عصاى خود را و چون بزمين رسيد گداخته شد و بعد سر بلند كرد و دهان گشود بطوريكه لب بالايش رسيد ببالاى گنبد قصر فرعون پس دور زد بر آن و با لب زيرينش تمام ريسمانها و عصاهاى سحره را جمع نمود و بلعيد و مردم يكدفعه فرار كردند و چون تاكنون چنين امر عجيبى را كسى نديده و نشنيده بود از ترس و زير دست و پا ده هزار نفر مرد و زن و كودك تلف شدند و فرعون و هامان لباس خودشان را ملوّث نمودند و موى سرشان از ترس سفيد شد و موسى هم با مردم فرارى همراهى ميكرد تا خطاب الهى رسيد كه بگير آنرا و نترس ما
جلد 4 صفحه 107
دو مرتبه بصورت اوّل برش ميگردانيم و او برگشت و عباء خود را بدست پيچيد و در دهان اژدها نمود و آن بصورت اوّل برگشت و ساحران ايمان آوردند و فرعون غضب كرد و هر كس را بموسى ايمان آورده بود زندانى نمود تا معجزات ديگرى از آنحضرت از قبيل طوفان و ملخ و كنه و غوك و خون كه تفصيلش در سور سابقه گذشت بروز نمود و فرعون آنها را آزاد كرد و گفته شده كه آنملعون متمكّن نشد تهديد خود را نسبت بساحرانى كه ايمان آوردند عملى نمايد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَأَلقَوا حِبالَهُم وَ عِصِيَّهُم وَ قالُوا بِعِزَّةِ فِرعَونَ إِنّا لَنَحنُ الغالِبُونَ (44)
پس سحره القاء كردند انداختند ريسمانهاي خود را و عصاهاي خود را و گفتند قسم بعزت فرعون محققا هر آينه ما غالب هستيم.
گفتند جيوه در طنابها و عصاهاي خود ريخته بودند و آنها را مجوّف و تو خالي درست كرده، بودند و آنها را بصورت مار و حيوانات قرار داده بودند و بسيار در اينکه باب صنعت بكار زده بودند براي اينكه در مقابل فرعون و اينکه جمعيت كذا علميت خود را اظهار كنند و چون شنيده بودند که حضرت موسي عصا را انداخت مار شده بود خيال كردند آنهم از همين باب است لذا قسم ياد كردند که اگر موسي يك مار و افعي نشان داد ما هزار مار و ساير حيوانات را نمايش ميدهيم و چون آفتاب بلند شد اينکه طنابها و عصاهاي مجوّف بواسطه آب شدن جيوهها بحركت در آمد ولي نه طنابها و نه عصاها بزرگ شد و نه در سير افتاد پس متحرك بود.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 44)- ساحران که غرق غرور و نخوت بودند و حد اکثر توان خود را به کار گرفته و به پیروزی خود امیدوار بودند «طنابها و عصاهای خود را افکندند و گفتند: به عزت فرعون ما قطعا پیروزیم»! (فَأَلْقَوْا حِبالَهُمْ وَ عِصِیَّهُمْ وَ قالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ).
در این هنگام عصاها و طنابهای مخصوص به صورت مارهای کوچک
ج3، ص369
و بزرگ به حرکت در آمدند (طه/ 66)، در این هنگام غریو شادی از مردم بر خاست و برق امید در چشمان فرعون و اطرافیانش درخشیدن گرفت.
نکات آیه
۱ - استفاده ساحران از ریسمان و چوب براى انجام سحر خود (فألقوا حبالهم و عصیّهم) «حبال» (جمع «حبل») به معناى ریسمان ها و «عِصّى» (جمع «عصا») به معناى چوبدستى ها است.
۲ - اقدام ساحران، پس از پیشنهاد موسى(ع)، به افکندن ریسمان ها و عصاهاى خود براى نمایاندن سحر خویش (قال لهم موسى ألقوا ... فألقوا حبالهم و عصیّهم)
۳ - غرور و اطمینان سرشار ساحران به غلبه خویش بر موسى(ع) (و قالوا بعزّة فرعون إنّا لنحن الغلبون)
۴ - تبلیغات روانى ساحران به هنگام انجام عملیات خود (فألقوا ... و قالوا بعزّة فرعون إنّا لنحن الغلبون)
۵ - فرعون، داراى عزت و جلال در چشم و دل ساحران عصر خود. (فلمّا جاء السحرة ... و قالوا بعزّة فرعون)
۶ - سوگند ساحران به عزت و قدرت فرعون (و قالوا بعزّة فرعون)
۷ - سعى ساحران بر ارائه کارى قوى تر و چشمگیرتر از معجزه موسى و در عین حال هم سنخ با آن (فألقوا حبالهم و عصیّهم) برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که ساحران از ریسمان ها و عصاهاى متعدد براى مبارزه با معجزه (عصاى اژدها شوند) موسى(ع) استفاده کردند.
۸ - اقدام ساحران به ستایش فرعون در لحظه شروع عملیات خود، با هدف جلب حمایت او و نزدیک ساختن خویش بهوى (فألقوا ... و قالوا بعزّة فرعون إنّا لنحن الغلبون)
موضوعات مرتبط
- جادوگران فرعون: ابزار جادوگران فرعون ۱; اطمینان جادوگران فرعون ۳; بینش جادوگران فرعون ۵; پیروزى جادوگران فرعون۳; تکبر جادوگران فرعون ۳; تلاش جادوگران فرعون ۷; تملق جادوگران فرعون ۸; جادوگران فرعون و فرعون ۵; جادوى جادوگران فرعون ۱، ۲، ۷; جنگ روانى جادوگران فرعون ۴; چوب جادوگران فرعون ۱; روش برخورد جادوگران فرعون ۴; ریسمان جادوگران فرعون ۱، ۲; سوگند جادوگران فرعون ۶; عصاى جادوگران فرعون ۲; مدحهاى جادوگران فرعون ۸
- سوگند: سوگند به عزت فرعون ۶; سوگند به قدرت فرعون ۶
- فرعون: عزت فرعون ۵; مدح فرعون ۸
- موسى(ع): شکست موسى(ع) ۳; قصه موسى(ع) ۱، ۲، ۳، ۴، ۷، ۸; معجزه موسى(ع) ۷