مريم ٤٥: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۳۲: خط ۳۲:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۶#link56 | آيات ۴۱ - ۵۰ سوره مريم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۶#link56 | آيات ۴۱ - ۵۰ سوره مريم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۶#link57 | معناى ((صديق (( و ((نبى (( كه ابراهيم (عليه السلام ) به آن دو وصف شده (انه كانصديقا نبيا)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۶#link57 | معناى ((صديق (( و ((نبى (( كه ابراهيم (عليه السلام ) به آن دو وصف شده (انه كانصديقا نبيا)]]
خط ۴۱: خط ۴۲:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۷#link66 | وجوهى كه در باره استغفار ابراهيم (عليه السلام ) براى ((آرز(( با اينكه مشرك بوده گفته شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۷#link66 | وجوهى كه در باره استغفار ابراهيم (عليه السلام ) براى ((آرز(( با اينكه مشرك بوده گفته شده است]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۳_بخش۴۸#link46 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۳_بخش۴۸#link46 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
يا أَبَتِ إِنِّي أَخافُ أَنْ يَمَسَّكَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ فَتَكُونَ لِلشَّيْطانِ وَلِيًّا «45»
اى پدر! همانا من مى‌ترسم كه از جانب خداى رحمان عذابى به تو رسد، و تو براى شيطان دوست و ياور باشى.
===پیام ها===
1- در دعوت و تبليغ، با استفاده از عواطف، زمينه‌ى پذيرش را فراهم كنيم. (در اين آيات، چهار مرتبه‌ «يا أَبَتِ»* آمده است)
2- انبيا دلسوز مردمند. «إِنِّي أَخافُ»
3- انسان به جايى مى‌رسد كه سرچشمه‌ى رحمت را به غضب وامى‌دارد و خداى‌
جلد 5 - صفحه 274
رحمان را خشمگين مى‌كند. «عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ»
4- اگر بستگان پيامبر نيز منحرف باشند، به عذاب الهى مبتلا مى‌شوند. يا أَبَتِ إِنِّي أَخافُ‌ ... عَذابٌ‌
5- كسى كه در راه مستقيم قرار نگيرد، در ولايت شيطان قرار مى‌گيرد. أَهْدِكَ صِراطاً سَوِيًّا ... فَتَكُونَ لِلشَّيْطانِ وَلِيًّا
6- اگر كسى را دوست داريم، نبايد دشمن او را دوست بداريم. لِلرَّحْمنِ عَصِيًّا ... لِلشَّيْطانِ وَلِيًّا
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
يا أَبَتِ إِنِّي أَخافُ أَنْ يَمَسَّكَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ فَتَكُونَ لِلشَّيْطانِ وَلِيًّا (45)
يا أَبَتِ إِنِّي أَخافُ‌: اى پدر من، بدرستى كه من مى‌ترسم. أَنْ يَمَسَّكَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ‌: اينكه برسد تو را عذابى از خداوند بخشنده به سبب پيروى تو شيطان را.
لطيفه: نسبت عذاب به خداوند رحمان، اشعار است به آنكه چنين ذات بخشنده‌اى كه من جميع الجهات، الطاف و رحمتهاى خود را آنا فآنا به بنده رساند، چقدر ناسپاسى و حق ناشناسى است كه عنايت و رحمت سبحانى به سخط و غضب مبدل گردد.
خلاصه چون عذاب الهى به سبب مخالفت به تو رسد. فَتَكُونَ لِلشَّيْطانِ وَلِيًّا: پس باشى مر شيطان را دوست، يعنى واگذاشته به او و قرين او در كفر و همنشين او در عذاب يا ثابت در موالات با او كه اكبر است از عذاب، چنانچه رضوان الهى نسبت به مواليان خود اكبر است از ثواب. نزد بعضى مراد به عذاب‌
جلد 8 - صفحه 189
خذلان و تخليه است، يعنى مى‌ترسم كه به جهت عناد، مستوجب خذلان خدا شوى و بدان جهت يار و دوست شيطان باشى و به عذاب ابدى گرفتار گردى.
تبصره: حضرت ابراهيم عليه السلام اينجا هر چهار نوع كلام خود را در غايت حسن و انتظام بيان فرموده، زيرا اولا: عم خود را آگاه فرمود بر منع عبادت اصنام و اوثان؛ و بعد او را امر نمود به پيروى خود در نظر و استدلال و ترك تقليد؛ و بعد باز او آگاه نمود بر آنكه عقلا اطاعت شيطان جايز نيست؛ و در مرحله چهارم ختم كلام خود نمايد به وعيد زاجر از اقدام بر آنچه سزاوار است.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْراهِيمَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا (41) إِذْ قالَ لِأَبِيهِ يا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا يَسْمَعُ وَ لا يُبْصِرُ وَ لا يُغْنِي عَنْكَ شَيْئاً (42) يا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جاءَنِي مِنَ الْعِلْمِ ما لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِراطاً سَوِيًّا (43) يا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّيْطانَ إِنَّ الشَّيْطانَ كانَ لِلرَّحْمنِ عَصِيًّا (44) يا أَبَتِ إِنِّي أَخافُ أَنْ يَمَسَّكَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ فَتَكُونَ لِلشَّيْطانِ وَلِيًّا (45)
قالَ أَ راغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِي يا إِبْراهِيمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ وَ اهْجُرْنِي مَلِيًّا (46) قالَ سَلامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كانَ بِي حَفِيًّا (47) وَ أَعْتَزِلُكُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ أَدْعُوا رَبِّي عَسى‌ أَلاَّ أَكُونَ بِدُعاءِ رَبِّي شَقِيًّا (48) فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ كُلاًّ جَعَلْنا نَبِيًّا (49) وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا (50)
ترجمه‌
و ياد كن در كتاب ابراهيم را همانا او بود بسيار راستگو و داراى مقام رفيع نبوت‌
وقتى كه گفت بپدرش اى پدر من چرا ميپرستى چيزى را كه نميشنود و نميبيند و كفايت نميكند از تو چيزيرا
اى پدر من همانا رسيده است بمن از دانش آنچه نرسيده بتو پس پيروى كن از من هدايت كنم تو را براه راست‌
اى پدر من بندگى مكن از شيطان همانا شيطان باشد مر خداوند بخشنده را فرمان نابردار
اى پدر من همانا من ميترسم كه برسد تو را عذابى از خداوند بخشنده پس بوده باشى مر شيطان را تحت اختيار
گفت آيا رو گردانى تو از خدايان من اى ابراهيم هر آينه اگر باز نه ايستى البته سنگسار كنم تو را و دورى كن از من مدّت مديدى‌
گفت سلام بر تو براى وداع پس از اين آمرزش ميخواهم براى تو از پروردگارم همانا او باشد بمن بسيار مهربان‌
و كناره‌گيرى ميكنم از شما و آنچه را ميخوانيد غير از خدا و ميخوانم پروردگارم را شايد آنكه نباشم بخواندن پروردگارم محروم‌
پس چون كناره‌گيرى نمود از آنها و آنچه را مى‌پرستيدند غير از خدا بخشيديم باو اسحق و يعقوب را و هر دو را گردانديم پيغمبر
و بخشيديم به ايشان از رحمت خودمان و قرار داديم براى ايشان نام نيك بلند مرتبه‌اى.
تفسير
- و ياد كن اى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در قرآن حضرت ابراهيم عليه السّلام را كه بود بسيار راستگو و راست جو و زياد تصديق مينمود آيات الهى و كتب سماوى و انبياء عظام را و خود هم از ايشان بود بلكه فوق همه غير از خاتم انبياء صلّى اللّه عليه و آله و سلّم‌
----
جلد 3 صفحه 476
وقتى كه گفت بپدر مادر يا عموى خود كه او را پدر ميخواند و در كلام عرب بر آن اطلاق ميشود چنانچه در سوره انعام ذيل آيه و اذ قال ابراهيم لابيه آزر بيان شد كه نميشود آباء پيغمبر ما كافر باشند اى پدر من براى اظهار عطوفت و مهربانى چون اصل يا ابت يا ابى بوده و ياء مبدّل بتاء شده براى مبالغه در تحقيق اضافه چرا مى‌پرستى و عبادت ميكنى بتى را كه نميشنود صداى تو و نداى تو و ذكر و دعاى تو واحديرا و نميبيند تو و خضوع و خشوع و ركوع و سجود تو واحديرا و نميتواند مهمّى را از تو كفايت كند و ضررى را دفع نمايد يا نفعى برساند بتو و باحدى اى پدر من خداوند بمن علم و معرفتى عنايت فرموده كه بتو نفرموده بيا پيروى كن از من تا راه راست و جاده هموار واضح و معتدل توحيد و معاد را بتو بياموزم كه از مقصد حركت كنى و بمقصود برسى اى پدر من بندگى و اطاعت مكن از شيطان و ديو رجيم در عبادت بتها مگر نميدانى آن ملعون نافرمانى خدا را نمود و مطرود درگاه احديّت شد اى پدر من من از آن ترس دارم كه مورد غضب الهى شوى و واصل شود بتو از طرف خداوند عذابى كه مفرّى براى تو از آن عذاب نباشد چون تو در تحت حمايت و اختيار شيطان واقع شدى و او نمى‌تواند براى نجات دوستانش از عذاب خدا راه نجاتى پيدا كند بلكه خودش هم از آنها تبرّى ميكند تا اينجا بيان حضرت ابراهيم عليه السّلام بود و انصافا قابل ملاحظه كسانى است كه ميخواهند مردم را دعوت بحقّ نمايند و بايد طريقه تبليغ را از آنحضرت بياموزند كه با چه خطاب محبّت آميزى شروع بسخن فرموده و در هر جمله تكرار فرموده براى اظهار كمال عطوفت و مهربانى با پدر خوانده خود و بطور سؤال از دليل عمل منع نموده او را از بت پرستى با اشاره بدليل منع به بيان بليغ مشتمل بر جهاتى از ادلّه كه مزيدى بر آن متصوّر نيست و اشعار به حجّت بودن قول خود براى او با عدم تصريح بجهالت و تقصير او و كمال علم و دانش خود چون فرموده مقدارى از علم خدا بمن داده و بتو نداده يعنى تو معذورى من هم كارى نكردم و خود را بمنزله رفيق بلد راهى براى او معرّفى نموده و اينكه عبادت بت ناشى از وسوسه شيطان است و اطاعت شيطان عبادت او است و او دشمن خدا است و عبادت دشمن خدا موجب غضب الهى است و من براى محبّتى كه بتو دارم مى‌ترسم‌
----
جلد 3 صفحه 477
روزى مبادا عذاب الهى مس كند بدن تو را و تو مانند شيطان مخذول و ملعون در السنه و افواه گردى حال به بينيد چه قدر ملاحظه ادب و احترام طرف را نموده كه هيچ كلمه زننده‌اى استعمال ننموده با آنكه تمام مقصود خود را بنحو اكمل بيان و كمال محبّت و دلسوزى را بطرف اظهار فرموده بر عكس آزر با كمال بى‌ادبى و جرئت و جسارت و اشعار به انكار و تعجّب از گفتار آنحضرت جواب داد كه آيا تو راغب و معرض و رو گردانى از خدايان من اى ابراهيم اگر صرف نظر ننمائى از اين طريقه كه پيش گرفتى و باز نه ايستى از اين گفتار ناهنجارت هر آينه سنگسار كنم تو را بدشنام يا پاره سنگ و حذر كن از من و دور شو از نزدم مدّت مديدى حضرت ابراهيم عليه السّلام باز با كمال ادب و احترام سلام وداع فرمود يعنى من رفتم خداحافظ از طرف من مطمئن باشيد كه آزارى بلكه مكروهى بشما نخواهد رسيد و از خدا ميخواهم كه موفق كند تو را به توبه از شرك و تو را بيامرزد چون خداوند بمن خيلى عطوف و مهربان و نيكوكار و نيك رفتار است و كناره‌گيرى ميكنم از شما و خدايان باطلى كه داريد و ميخوانم خداى يكتاى بى‌همتاى خود را هر جا باشم شايد خداوند مرا از در خانه خود محروم نفرمايد و مانند شما بخسران دنيا و آخرت مبتلا نشوم و اينكه در بدو جمله اخيره شايد فرموده براى تواضع و فروتنى و اشاره بآنكه بنده نبايد هيچگاه مغرور و مطمئن بعمل خود باشد بلكه بايد بوظيفه عبوديّت رفتار نمايد و خدا را بخواند و عبادت كند و اميد اجابت و ثواب و مغفرت داشته باشد ولى بفضل و كرم و رحمت خودش چون خداوند ملزم باين امور نيست و خاتمه امر بنده معلوم نيست كه بكجا منتهى ميشود و پس از اين مهاجرت بشام فرمود و كناره‌گيرى كرد از آنها و خدايان باطلشان و خداوند هم در عوض بعد از حضرت اسمعيل باو اسحق را مرحمت فرمود و از اسحق يعقوب بوجود آمد و اين پدر و پسر هر دو پيغمبر شدند و بمقام رفيع نبوّت رسيدند و انبياء بنى اسرائيل كه قسمت عمده پيغمبران از ايشان تشكيل ميشود منسوب بحضرت يعقوبند كه ملقّب باسرائيل بوده و باين جهت مخصوص بذكر شده با آنكه نواده است و اينكه اسمعيل ذكر نشده شايد براى آن باشد كه قبل از اين اعتزال وجود داشته چون گفته‌اند حضرت ابراهيم دو مرتبه از آنها كناره‌گيرى كرد و شايد براى آن باشد كه بعدا مستقلا ذكر شود
----
جلد 3 صفحه 478
در هر حال خداوند در اين اعتزال بقدرى خوب از آنحضرت پذيرائى فرمود كه عقل مات ميشود چون از جهت جاه و جلال و ثروت و مال و خدم و حشم و اولاد و احفاد و اعوان و انصار يگانه عالميان گرديد و نام نامى و اسم گراميش بقدرى بخوبى شهرت كرد كه تمام قبائل و فرق بوسيله‌اى از وسائل خود را منسوب باو نمودند و همه باو افتخار كردند و تمام ملّيّون و ارباب اديان به نبوّت او معترف شدند تا آنكه پيغمبر بين المللى شد و كارش به اين جا رسيد كه پيغمبر آخر الزمان كه اشرف انبياء و مرسلين بود خود را تابع ملّت او معرّفى فرمود و خداوند بپاس احترام و دعاى آنحضرت آن دو فرزند و ساير فرزندان او را در دنيا معروف بخوبى فرمود كه همه زبان بمدح و ثناى ايشان گشودند و بزرگترين رحمت خداوند كه مقام نبوّت است موروث اين خاندان گرديد تا دامنه قيامت چون لسان صدق على كنايه از ذكر خير رفيع است و در اخبار ائمه اطهار رحمتنا بحضرت ختمى مرتبت و لسان صدق على بامير المؤمنين عليه السّلام تفسير شده كه از اين خاندانند ..
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
يا أَبَت‌ِ إِنِّي‌ أَخاف‌ُ أَن‌ يَمَسَّك‌َ عَذاب‌ٌ مِن‌َ الرَّحمن‌ِ فَتَكُون‌َ لِلشَّيطان‌ِ وَلِيًّا (45)
اي‌ پدرك‌ ‌من‌ محققا ‌من‌ ميترسم‌ ‌اينکه‌ ‌که‌ بتو متوجه‌ شود عذابي‌ ‌از‌ خداوند رحمن‌ ‌پس‌ تو ميباشي‌ ‌از‌ ‌براي‌ شيطان‌ ولي‌ و تالي‌ تلو و قرين‌ ‌او‌، معاصي‌ الهي‌ علاوه‌ ‌از‌ استحقاق‌ عذاب‌ اخروي‌ بسا بعذاب‌هاي‌ دنيوي‌ ‌هم‌ گرفتار مي‌كند، چنانچه‌ ‌بر‌ قوم‌ نوح‌ و لوط و موسي‌ و شعيب‌ و ‌غير‌ اينها نازل‌ ‌شده‌ و گفتيم‌ عقوبات‌ دنيوي‌ معاصي‌ بسيار ‌است‌ ضعف‌ ايمان‌ سواد قلب‌ قساوت‌ ‌بعد‌ ‌از‌ رحمت‌ حق‌ سلب‌ نعمت‌ نزول‌ بلا و غضب‌ الهي‌ قرب‌ بشيطان‌ ‌بعد‌ ‌عن‌ اللّه‌ رنجش‌ قلوب‌ نبي‌ و ائمه اطهار عقوبات‌ ده‌گانه‌
جلد 12 - صفحه 448
لذا ميفرمايد:
يا أَبَت‌ِ إِنِّي‌ أَخاف‌ُ أَن‌ يَمَسَّك‌َ عَذاب‌ٌ مِن‌َ الرَّحمن‌ِ چنانچه‌ ‌بر‌ كفار و مشركين‌ و اهل‌ معاصي‌ نازل‌ ‌شده‌. فَتَكُون‌َ لِلشَّيطان‌ِ وَلِيًّا داخل‌ ميشوي‌ ‌در‌ حزب‌ شيطان‌ لعين‌ چنانچه‌ ميفرمايد:
استَحوَذَ عَلَيهِم‌ُ الشَّيطان‌ُ فَأَنساهُم‌ ذِكرَ اللّه‌ِ أُولئِك‌َ حِزب‌ُ الشَّيطان‌ِ أَلا إِن‌َّ حِزب‌َ الشَّيطان‌ِ هُم‌ُ الخاسِرُون‌َ مجادله‌ ‌آيه‌ 20.
و ولّي‌ شيطان‌ دوست‌ و ناصر و قرين‌ و حزب‌ شيطان‌ ميشود.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
(آیه 45)- بار دیگر او را متوجه عواقب شوم شرک و بت پرستی کرده، می‌گوید: «ای پدر! من از این می‌ترسم که (با این شرک و بت پرستی که داری) عذابی از ناحیه خداوند رحمان به تو رسد، در نتیجه از دوستان شیطان باشی» (یا أَبَتِ إِنِّی أَخافُ أَنْ یَمَسَّکَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ فَتَکُونَ لِلشَّیْطانِ وَلِیًّا).
تعبیر ابراهیم در برابر عمویش «آزر» در اینجا بسیار جالب است از یک سو مرتبا او را با خطاب «یا أَبَتِ» (پدرم) که نشانه ادب و احترام است مخاطب می‌سازد و از سوی دیگر جمله «أَنْ یَمَسَّکَ» نشان می‌دهد که ابراهیم از رسیدن کوچکترین ناراحتی به آزر ناراحت و نگران است.
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۲۲


ترجمه

ای پدر! من از این می‌ترسم که از سوی خداوند رحمان عذابی به تو رسد، در نتیجه از دوستان شیطان باشی!»

|اى پدر! من از آن مى‌ترسم كه از جانب خداى رحمان عذابى به تو رسد و تو يار شيطان گروى
پدر جان، من مى‌ترسم از جانب [خداى‌] رحمان عذابى به تو رسد و تو يار شيطان باشى.»
ای پدر، از آن سخت می‌ترسم که از خدای مهربان بر تو قهر و عذاب رسد و (به دوزخ) با شیطان یار و یاور باشی.
پدرم! به یقین می ترسم که عذابی از سوی [خدای] رحمان به تو برسد، و در نتیجه همنشین شیطان شوی.
اى پدر، مى‌ترسم عذابى از جانب خداى رحمان به تو رسد و تو دوستدار شيطان باشى.
پدرجان می‌ترسم که عذابی از سوی خداوند رحمان به تو برسد و دوستدار شیطان شوی‌
اى پدر، من مى‌ترسم كه عذابى از خداى رحمان به تو رسد آنگاه شيطان را دوست و ياور باشى.
ای پدر! من از این می‌ترسم که عذاب سختی از سوی خداوند مهربان گریبانگیر تو شود (که آتش دوزخ است) و آن گاه همدم شیطان (در نفرین یزدان و عذاب سوزان) شوی.
«پدرم! من بسی می‌ترسم که از جانب (خدای) رحمان عذابی به تو در رسد، پس تو دنباله‌رو شیطان باشی.»
ای پدر من همانا می‌ترسم برسدت عذابی از خدای مهربان که بشوی برای شیطان دوستی‌


مريم ٤٤ آیه ٤٥ مريم ٤٦
سوره : سوره مريم
نزول : ٦ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٢
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«وَلِیّاً»: دوست. همدم.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


يا أَبَتِ إِنِّي أَخافُ أَنْ يَمَسَّكَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ فَتَكُونَ لِلشَّيْطانِ وَلِيًّا «45»

اى پدر! همانا من مى‌ترسم كه از جانب خداى رحمان عذابى به تو رسد، و تو براى شيطان دوست و ياور باشى.

پیام ها

1- در دعوت و تبليغ، با استفاده از عواطف، زمينه‌ى پذيرش را فراهم كنيم. (در اين آيات، چهار مرتبه‌ «يا أَبَتِ»* آمده است)

2- انبيا دلسوز مردمند. «إِنِّي أَخافُ»

3- انسان به جايى مى‌رسد كه سرچشمه‌ى رحمت را به غضب وامى‌دارد و خداى‌

جلد 5 - صفحه 274

رحمان را خشمگين مى‌كند. «عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ»

4- اگر بستگان پيامبر نيز منحرف باشند، به عذاب الهى مبتلا مى‌شوند. يا أَبَتِ إِنِّي أَخافُ‌ ... عَذابٌ‌

5- كسى كه در راه مستقيم قرار نگيرد، در ولايت شيطان قرار مى‌گيرد. أَهْدِكَ صِراطاً سَوِيًّا ... فَتَكُونَ لِلشَّيْطانِ وَلِيًّا

6- اگر كسى را دوست داريم، نبايد دشمن او را دوست بداريم. لِلرَّحْمنِ عَصِيًّا ... لِلشَّيْطانِ وَلِيًّا

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



يا أَبَتِ إِنِّي أَخافُ أَنْ يَمَسَّكَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ فَتَكُونَ لِلشَّيْطانِ وَلِيًّا (45)

يا أَبَتِ إِنِّي أَخافُ‌: اى پدر من، بدرستى كه من مى‌ترسم. أَنْ يَمَسَّكَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ‌: اينكه برسد تو را عذابى از خداوند بخشنده به سبب پيروى تو شيطان را.

لطيفه: نسبت عذاب به خداوند رحمان، اشعار است به آنكه چنين ذات بخشنده‌اى كه من جميع الجهات، الطاف و رحمتهاى خود را آنا فآنا به بنده رساند، چقدر ناسپاسى و حق ناشناسى است كه عنايت و رحمت سبحانى به سخط و غضب مبدل گردد.

خلاصه چون عذاب الهى به سبب مخالفت به تو رسد. فَتَكُونَ لِلشَّيْطانِ وَلِيًّا: پس باشى مر شيطان را دوست، يعنى واگذاشته به او و قرين او در كفر و همنشين او در عذاب يا ثابت در موالات با او كه اكبر است از عذاب، چنانچه رضوان الهى نسبت به مواليان خود اكبر است از ثواب. نزد بعضى مراد به عذاب‌

جلد 8 - صفحه 189

خذلان و تخليه است، يعنى مى‌ترسم كه به جهت عناد، مستوجب خذلان خدا شوى و بدان جهت يار و دوست شيطان باشى و به عذاب ابدى گرفتار گردى.

تبصره: حضرت ابراهيم عليه السلام اينجا هر چهار نوع كلام خود را در غايت حسن و انتظام بيان فرموده، زيرا اولا: عم خود را آگاه فرمود بر منع عبادت اصنام و اوثان؛ و بعد او را امر نمود به پيروى خود در نظر و استدلال و ترك تقليد؛ و بعد باز او آگاه نمود بر آنكه عقلا اطاعت شيطان جايز نيست؛ و در مرحله چهارم ختم كلام خود نمايد به وعيد زاجر از اقدام بر آنچه سزاوار است.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْراهِيمَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا (41) إِذْ قالَ لِأَبِيهِ يا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا يَسْمَعُ وَ لا يُبْصِرُ وَ لا يُغْنِي عَنْكَ شَيْئاً (42) يا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جاءَنِي مِنَ الْعِلْمِ ما لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِراطاً سَوِيًّا (43) يا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّيْطانَ إِنَّ الشَّيْطانَ كانَ لِلرَّحْمنِ عَصِيًّا (44) يا أَبَتِ إِنِّي أَخافُ أَنْ يَمَسَّكَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ فَتَكُونَ لِلشَّيْطانِ وَلِيًّا (45)

قالَ أَ راغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِي يا إِبْراهِيمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ وَ اهْجُرْنِي مَلِيًّا (46) قالَ سَلامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كانَ بِي حَفِيًّا (47) وَ أَعْتَزِلُكُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ أَدْعُوا رَبِّي عَسى‌ أَلاَّ أَكُونَ بِدُعاءِ رَبِّي شَقِيًّا (48) فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ كُلاًّ جَعَلْنا نَبِيًّا (49) وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا (50)

ترجمه‌

و ياد كن در كتاب ابراهيم را همانا او بود بسيار راستگو و داراى مقام رفيع نبوت‌

وقتى كه گفت بپدرش اى پدر من چرا ميپرستى چيزى را كه نميشنود و نميبيند و كفايت نميكند از تو چيزيرا

اى پدر من همانا رسيده است بمن از دانش آنچه نرسيده بتو پس پيروى كن از من هدايت كنم تو را براه راست‌

اى پدر من بندگى مكن از شيطان همانا شيطان باشد مر خداوند بخشنده را فرمان نابردار

اى پدر من همانا من ميترسم كه برسد تو را عذابى از خداوند بخشنده پس بوده باشى مر شيطان را تحت اختيار

گفت آيا رو گردانى تو از خدايان من اى ابراهيم هر آينه اگر باز نه ايستى البته سنگسار كنم تو را و دورى كن از من مدّت مديدى‌

گفت سلام بر تو براى وداع پس از اين آمرزش ميخواهم براى تو از پروردگارم همانا او باشد بمن بسيار مهربان‌

و كناره‌گيرى ميكنم از شما و آنچه را ميخوانيد غير از خدا و ميخوانم پروردگارم را شايد آنكه نباشم بخواندن پروردگارم محروم‌

پس چون كناره‌گيرى نمود از آنها و آنچه را مى‌پرستيدند غير از خدا بخشيديم باو اسحق و يعقوب را و هر دو را گردانديم پيغمبر

و بخشيديم به ايشان از رحمت خودمان و قرار داديم براى ايشان نام نيك بلند مرتبه‌اى.

تفسير

- و ياد كن اى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در قرآن حضرت ابراهيم عليه السّلام را كه بود بسيار راستگو و راست جو و زياد تصديق مينمود آيات الهى و كتب سماوى و انبياء عظام را و خود هم از ايشان بود بلكه فوق همه غير از خاتم انبياء صلّى اللّه عليه و آله و سلّم‌


جلد 3 صفحه 476

وقتى كه گفت بپدر مادر يا عموى خود كه او را پدر ميخواند و در كلام عرب بر آن اطلاق ميشود چنانچه در سوره انعام ذيل آيه و اذ قال ابراهيم لابيه آزر بيان شد كه نميشود آباء پيغمبر ما كافر باشند اى پدر من براى اظهار عطوفت و مهربانى چون اصل يا ابت يا ابى بوده و ياء مبدّل بتاء شده براى مبالغه در تحقيق اضافه چرا مى‌پرستى و عبادت ميكنى بتى را كه نميشنود صداى تو و نداى تو و ذكر و دعاى تو واحديرا و نميبيند تو و خضوع و خشوع و ركوع و سجود تو واحديرا و نميتواند مهمّى را از تو كفايت كند و ضررى را دفع نمايد يا نفعى برساند بتو و باحدى اى پدر من خداوند بمن علم و معرفتى عنايت فرموده كه بتو نفرموده بيا پيروى كن از من تا راه راست و جاده هموار واضح و معتدل توحيد و معاد را بتو بياموزم كه از مقصد حركت كنى و بمقصود برسى اى پدر من بندگى و اطاعت مكن از شيطان و ديو رجيم در عبادت بتها مگر نميدانى آن ملعون نافرمانى خدا را نمود و مطرود درگاه احديّت شد اى پدر من من از آن ترس دارم كه مورد غضب الهى شوى و واصل شود بتو از طرف خداوند عذابى كه مفرّى براى تو از آن عذاب نباشد چون تو در تحت حمايت و اختيار شيطان واقع شدى و او نمى‌تواند براى نجات دوستانش از عذاب خدا راه نجاتى پيدا كند بلكه خودش هم از آنها تبرّى ميكند تا اينجا بيان حضرت ابراهيم عليه السّلام بود و انصافا قابل ملاحظه كسانى است كه ميخواهند مردم را دعوت بحقّ نمايند و بايد طريقه تبليغ را از آنحضرت بياموزند كه با چه خطاب محبّت آميزى شروع بسخن فرموده و در هر جمله تكرار فرموده براى اظهار كمال عطوفت و مهربانى با پدر خوانده خود و بطور سؤال از دليل عمل منع نموده او را از بت پرستى با اشاره بدليل منع به بيان بليغ مشتمل بر جهاتى از ادلّه كه مزيدى بر آن متصوّر نيست و اشعار به حجّت بودن قول خود براى او با عدم تصريح بجهالت و تقصير او و كمال علم و دانش خود چون فرموده مقدارى از علم خدا بمن داده و بتو نداده يعنى تو معذورى من هم كارى نكردم و خود را بمنزله رفيق بلد راهى براى او معرّفى نموده و اينكه عبادت بت ناشى از وسوسه شيطان است و اطاعت شيطان عبادت او است و او دشمن خدا است و عبادت دشمن خدا موجب غضب الهى است و من براى محبّتى كه بتو دارم مى‌ترسم‌


جلد 3 صفحه 477

روزى مبادا عذاب الهى مس كند بدن تو را و تو مانند شيطان مخذول و ملعون در السنه و افواه گردى حال به بينيد چه قدر ملاحظه ادب و احترام طرف را نموده كه هيچ كلمه زننده‌اى استعمال ننموده با آنكه تمام مقصود خود را بنحو اكمل بيان و كمال محبّت و دلسوزى را بطرف اظهار فرموده بر عكس آزر با كمال بى‌ادبى و جرئت و جسارت و اشعار به انكار و تعجّب از گفتار آنحضرت جواب داد كه آيا تو راغب و معرض و رو گردانى از خدايان من اى ابراهيم اگر صرف نظر ننمائى از اين طريقه كه پيش گرفتى و باز نه ايستى از اين گفتار ناهنجارت هر آينه سنگسار كنم تو را بدشنام يا پاره سنگ و حذر كن از من و دور شو از نزدم مدّت مديدى حضرت ابراهيم عليه السّلام باز با كمال ادب و احترام سلام وداع فرمود يعنى من رفتم خداحافظ از طرف من مطمئن باشيد كه آزارى بلكه مكروهى بشما نخواهد رسيد و از خدا ميخواهم كه موفق كند تو را به توبه از شرك و تو را بيامرزد چون خداوند بمن خيلى عطوف و مهربان و نيكوكار و نيك رفتار است و كناره‌گيرى ميكنم از شما و خدايان باطلى كه داريد و ميخوانم خداى يكتاى بى‌همتاى خود را هر جا باشم شايد خداوند مرا از در خانه خود محروم نفرمايد و مانند شما بخسران دنيا و آخرت مبتلا نشوم و اينكه در بدو جمله اخيره شايد فرموده براى تواضع و فروتنى و اشاره بآنكه بنده نبايد هيچگاه مغرور و مطمئن بعمل خود باشد بلكه بايد بوظيفه عبوديّت رفتار نمايد و خدا را بخواند و عبادت كند و اميد اجابت و ثواب و مغفرت داشته باشد ولى بفضل و كرم و رحمت خودش چون خداوند ملزم باين امور نيست و خاتمه امر بنده معلوم نيست كه بكجا منتهى ميشود و پس از اين مهاجرت بشام فرمود و كناره‌گيرى كرد از آنها و خدايان باطلشان و خداوند هم در عوض بعد از حضرت اسمعيل باو اسحق را مرحمت فرمود و از اسحق يعقوب بوجود آمد و اين پدر و پسر هر دو پيغمبر شدند و بمقام رفيع نبوّت رسيدند و انبياء بنى اسرائيل كه قسمت عمده پيغمبران از ايشان تشكيل ميشود منسوب بحضرت يعقوبند كه ملقّب باسرائيل بوده و باين جهت مخصوص بذكر شده با آنكه نواده است و اينكه اسمعيل ذكر نشده شايد براى آن باشد كه قبل از اين اعتزال وجود داشته چون گفته‌اند حضرت ابراهيم دو مرتبه از آنها كناره‌گيرى كرد و شايد براى آن باشد كه بعدا مستقلا ذكر شود


جلد 3 صفحه 478

در هر حال خداوند در اين اعتزال بقدرى خوب از آنحضرت پذيرائى فرمود كه عقل مات ميشود چون از جهت جاه و جلال و ثروت و مال و خدم و حشم و اولاد و احفاد و اعوان و انصار يگانه عالميان گرديد و نام نامى و اسم گراميش بقدرى بخوبى شهرت كرد كه تمام قبائل و فرق بوسيله‌اى از وسائل خود را منسوب باو نمودند و همه باو افتخار كردند و تمام ملّيّون و ارباب اديان به نبوّت او معترف شدند تا آنكه پيغمبر بين المللى شد و كارش به اين جا رسيد كه پيغمبر آخر الزمان كه اشرف انبياء و مرسلين بود خود را تابع ملّت او معرّفى فرمود و خداوند بپاس احترام و دعاى آنحضرت آن دو فرزند و ساير فرزندان او را در دنيا معروف بخوبى فرمود كه همه زبان بمدح و ثناى ايشان گشودند و بزرگترين رحمت خداوند كه مقام نبوّت است موروث اين خاندان گرديد تا دامنه قيامت چون لسان صدق على كنايه از ذكر خير رفيع است و در اخبار ائمه اطهار رحمتنا بحضرت ختمى مرتبت و لسان صدق على بامير المؤمنين عليه السّلام تفسير شده كه از اين خاندانند ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


يا أَبَت‌ِ إِنِّي‌ أَخاف‌ُ أَن‌ يَمَسَّك‌َ عَذاب‌ٌ مِن‌َ الرَّحمن‌ِ فَتَكُون‌َ لِلشَّيطان‌ِ وَلِيًّا (45)

اي‌ پدرك‌ ‌من‌ محققا ‌من‌ ميترسم‌ ‌اينکه‌ ‌که‌ بتو متوجه‌ شود عذابي‌ ‌از‌ خداوند رحمن‌ ‌پس‌ تو ميباشي‌ ‌از‌ ‌براي‌ شيطان‌ ولي‌ و تالي‌ تلو و قرين‌ ‌او‌، معاصي‌ الهي‌ علاوه‌ ‌از‌ استحقاق‌ عذاب‌ اخروي‌ بسا بعذاب‌هاي‌ دنيوي‌ ‌هم‌ گرفتار مي‌كند، چنانچه‌ ‌بر‌ قوم‌ نوح‌ و لوط و موسي‌ و شعيب‌ و ‌غير‌ اينها نازل‌ ‌شده‌ و گفتيم‌ عقوبات‌ دنيوي‌ معاصي‌ بسيار ‌است‌ ضعف‌ ايمان‌ سواد قلب‌ قساوت‌ ‌بعد‌ ‌از‌ رحمت‌ حق‌ سلب‌ نعمت‌ نزول‌ بلا و غضب‌ الهي‌ قرب‌ بشيطان‌ ‌بعد‌ ‌عن‌ اللّه‌ رنجش‌ قلوب‌ نبي‌ و ائمه اطهار عقوبات‌ ده‌گانه‌

جلد 12 - صفحه 448

لذا ميفرمايد:

يا أَبَت‌ِ إِنِّي‌ أَخاف‌ُ أَن‌ يَمَسَّك‌َ عَذاب‌ٌ مِن‌َ الرَّحمن‌ِ چنانچه‌ ‌بر‌ كفار و مشركين‌ و اهل‌ معاصي‌ نازل‌ ‌شده‌. فَتَكُون‌َ لِلشَّيطان‌ِ وَلِيًّا داخل‌ ميشوي‌ ‌در‌ حزب‌ شيطان‌ لعين‌ چنانچه‌ ميفرمايد:

استَحوَذَ عَلَيهِم‌ُ الشَّيطان‌ُ فَأَنساهُم‌ ذِكرَ اللّه‌ِ أُولئِك‌َ حِزب‌ُ الشَّيطان‌ِ أَلا إِن‌َّ حِزب‌َ الشَّيطان‌ِ هُم‌ُ الخاسِرُون‌َ مجادله‌ ‌آيه‌ 20.

و ولّي‌ شيطان‌ دوست‌ و ناصر و قرين‌ و حزب‌ شيطان‌ ميشود.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 45)- بار دیگر او را متوجه عواقب شوم شرک و بت پرستی کرده، می‌گوید: «ای پدر! من از این می‌ترسم که (با این شرک و بت پرستی که داری) عذابی از ناحیه خداوند رحمان به تو رسد، در نتیجه از دوستان شیطان باشی» (یا أَبَتِ إِنِّی أَخافُ أَنْ یَمَسَّکَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ فَتَکُونَ لِلشَّیْطانِ وَلِیًّا).

تعبیر ابراهیم در برابر عمویش «آزر» در اینجا بسیار جالب است از یک سو مرتبا او را با خطاب «یا أَبَتِ» (پدرم) که نشانه ادب و احترام است مخاطب می‌سازد و از سوی دیگر جمله «أَنْ یَمَسَّکَ» نشان می‌دهد که ابراهیم از رسیدن کوچکترین ناراحتی به آزر ناراحت و نگران است.

نکات آیه

۱- ابراهیم(ع) در اندرز خود به آزر، عذاب سخت الهى را در کمین پرستشگران بت ها خواند و وى را به آن هشدار داد. (إنّى أخاف أن یمسّک عذاب من الرحمن) نکره آوردن «عذاب» بر عظمت آن دلالت دارد. و «مسّ» (مصدر «یمسک») - چنانچه در مفردات راغب آمده است - در باره هرگونه آزارى که به انسان برسد، استعمال مى شود.

۲- حضرت ابراهیم(ع) براى هدایت آزر به توحید و نجات وى از عذاب الهى، تلاشى دلسوزانه داشت. (یأبت إنّى أخاف أن یمسّک عذاب من الرحمن)

۳- پرستش بت ها و اطاعت شیطان، موجب گرفتارى به عذاب الهى است. (یأبت لاتعبد الشیطن ... إنّى أخاف أن یمسّک عذاب من الرحمن)

۴- بت پرستى و اطاعت از شیطان، گناهى بزرگ است. (لِمَ تعبد ما لایسمع ... لاتعبد الشیطن ... إنّى أخاف أن یمسّک عذاب من الرحمن) نسبت دادن «عذاب» به خداى رحمان - که داراى رحمت وسیع است - مى تواند بیانگر این نکته باشد که گناه بت پرستى به قدرى شدید است که مظهر رحمت و مهربانى را نیز به خشم مى آورد.

۵- عذاب هاى خداوند، ریشه در رحمانیت او دارد. (یمسّک عذاب من الرحمن) درباره این که تناسب «عذاب» با نام مقدس «رحمن» چیست؟ نظراتى ابراز گردیده است. از جمله آن که این آیه اشاره به آن دارد که عذاب الهى نیز ریشه در رحمت او دارد; یعنى چون رحمان است عذاب مى کند و عذاب او نیز در جهتى است که با رحمانیت خداوند سازگار است.

۶- گرفتارى به عذاب الهى با توجه به رحمانیت خداوند، نشانه کمال بى لیاقتى و محرومیت از تمام زمینه هاى رحمت الهى است. (أن یمسّک عذاب من الرحمن)

۷- لزوم توجه دادن مردم به رحمانیت خداوند در عین برحذرداشتن آنان از عذاب او (إنّى أخاف أن یمسّک عذاب من الرحمن) حضرت ابراهیم(ع) در مقام تبلیغ، در عین هشدار به آزر در مورد عذاب، یادآور رحمانیت خداوند نیز مى شود تا وى را امیدوار سازد و به سوى خداوند بازگرداند. از این برخورد مى توان نتیجه کلى در امر تبلیغ و ارشاد گرفت.

۸- حضرت ابراهیم(ع) با برخوردى عاطفى و مؤدبانه سعى در ارشاد و هدایت آزر داشت. (یأبت إنّى أخاف أن یمسّک عذاب من الرحمن) خطاب «یاأبت» گویاى عطوفت ابراهیم(ع) است.

۹- لزوم برخورد محبت آمیز و مؤدبانه در مقام ارشاد و تبلیغ (یأبت إنّى أخاف أن یمسّک عذاب)

۱۰- لزوم رعایت ادب و ملاطفت در گفتار با پدر، اگر چه مشرک باشد. * (یأبت ... یأبت إنّى أخاف أن یمسّک)

۱۱- بت پرستان، هم سو با شیطانند و سرنوشت آنان هم سان فرجام او است. (فتکون للشیطن ولیًّا) «ولىّ» از ماده «وَلْى» (نزدیک شدن یا درپى درآمدن) مشتق است و جمله «فتکون ...» حاکى از آن است که سرنوشت بت پرستان و شیطان، نزدیک به هم و در یک ردیف است.

۱۲- گرفتاران به عذاب الهى، همراه و قرین شیطان خواهند بود. (یمسّک عذاب من الرحمن فتکون للشیطن ولیًّا)

۱۳- محرومیت از رحمت الهى، زمینه ساز همراهى با شیطان و دنباله روى کردن از او است. (إنّى أخاف أن یمسّک عذاب من الرحمن فتکون للشیطن ولیًّا) «فاء» در «فتکون» براى تفریع است و مراد از «عذاب» به قرینه «من الرحمن» مى تواند قطع رحمت باشد که از آن به خذلان تعبیر مى شود.

۱۴- روى گردانى از پرستش خداوند، زمینه ساز محرومیت از رحمت واسعه او است. (یأبت إنّى أخاف أن یمسّک عذاب من الرحمن)

۱۵ - «رحمان» از اوصاف خداوند است. (عذاب من الرحمن)

۱۶- شیطان، مطرودترین گنه کاران از رحمت خداوند و گرفتارترین آنان به عذاب الهى است. (إنّى أخاف أن یمسّک عذاب من الرحمن فتکون للشیطن ولیًّا) تهدید بت پرستان به این که ممکن است خداى رحمان بر شما خشم گیرد و با شیطان هم دم شوید، نشانه عمق مطرود بودن شیطان و گرفتارى او به عذاب است.

موضوعات مرتبط

  • آزر: انذار آزر ۱; نجات آزر ۲; هدایت آزر ۲، ۸
  • ابراهیم(ع): انذارهاى ابراهیم(ع) ۱; تلاش ابراهیم(ع) ۲; روش تبلیغ ابراهیم(ع) ۸; روش هدایتگرى ابراهیم(ع) ۸; قصه ابراهیم(ع) ۱، ۲، ۸; مواعظ ابراهیم(ع) ۱; مهربانى ابراهیم(ع) ۸; هدایتگرى ابراهیم(ع) ۲
  • اسماء و صفات: رحمان ۱۵
  • اطاعت: آثار اطاعت از شیطان ۳; گناه اطاعت از شیطان ۴
  • انذار: انذار از عذاب ۱، ۷
  • بت پرستان: عذاب بت پرستان ۱; فرجام بت پرستان ۱۱
  • بت پرستى: آثار بت پرستى ۳; گناه بت پرستى ۴
  • بى لیاقتى: نشانه بى لیاقتى ۶
  • پدر: ادب در گفتگو با پدر ۱۰; روش گفتگو با پدر ۱۰; مهربانى با پدر ۱۰
  • تبلیغ: ادب در تبلیغ ۹; روش تبلیغ ۹; مهربانى در تبلیغ ۹
  • تذکر: تذکر رحمانیت خدا ۷
  • خدا: آثار رحمانیت خدا ۵; رحمانیت خدا ۶; عذابهاى خدا۱
  • رحمت: آثار محرومیت از رحمت ۱۳; زمینه محرومیت از رحمت ۱۴; محرومان از رحمت ۱۶; محرومیت از رحمت ۶
  • شیطان: پیروان شیطان ۱۱، ۱۲; دوستان شیطان ۱۲; زمینه پیروى از شیطان ۱۳; طرد شیطان ۱۶; عذاب شیطان ۱۶; فرجام شیطان ۱۱
  • عبادت: آثار ترک عبادت خدا ۱۴
  • عذاب: اهل عذاب ۶، ۱۲، ۱۶; منشأ عذاب ۵; موجبات عذاب ۳; نجات از عذاب ۲
  • گناهان کبیره ۴:
  • مشرکان: روش برخورد با مشرکان ۱۰
  • مطرودان خدا ۱۶:
  • معاشرت: آداب معاشرت ۱۰

منابع